رویکردهای سه گانه بزرگان تاریخ اهل سنت به غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
البته باید توجه داشت که دفاع پیامبر صلی الله علیه و آله در پی شکایت برخی به اصطلاح صحابه از حضرت - که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی اهل سنت به عنوان علت وقوع حادثه غدیر و بیان حدیث ولایت، مطرح شده است - هیچگونه ارتباطی با قضیه غدیر خم ندارد و به نخستین سفر امیر مؤمنان علی علیه السلام  به یمن و شکایت لشکر از استفاده حضرت از کنیز غنیمتی مربوط می‌شود که در سال هشتم هجری (یک سال و نیم پیش از حجه الوداع و حادثه غدیر) و در مدینه روی داده است.  
البته باید توجه داشت که دفاع پیامبر صلی الله علیه و آله در پی شکایت برخی به اصطلاح صحابه از حضرت - که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی اهل سنت به عنوان علت وقوع حادثه غدیر و بیان حدیث ولایت، مطرح شده است - هیچگونه ارتباطی با قضیه غدیر خم ندارد و به نخستین سفر امیر مؤمنان علی علیه السلام  به یمن و شکایت لشکر از استفاده حضرت از کنیز غنیمتی مربوط می‌شود که در سال هشتم هجری (یک سال و نیم پیش از حجه الوداع و حادثه غدیر) و در مدینه روی داده است.  


در توضیح مطلب باید گفت که مولا علی علیه السلام  به دستور نبی مکرم صلی الله علیه و آله سه بار به یمن سفر کرده است: سفر نخست برای دعوت اهل یمن به دین مبین اسلام صورت گرفت که پیش از اعزام حضرت امیر علیه السلام خالدبن ولید و بُرَیده موفق به انجام این مأموریت نشده بودند. در این سفر، گروهی از مردم یمن، به‌ویژه قبیله هَمْدان، با عشق و علاقه مسلمان می‌شوند. در همین سفر است که شکوائیه‌های بُرَیده با تحریک خالد و دیگران صورت گرفته، و پیامبر صلی الله علیه و آله  در مدینه از مولا علی علیه السلام  دفاع کرده است.  
در توضیح مطلب باید گفت که مولا علی علیه السلام  به دستور نبی مکرم صلی الله علیه و آله سه بار به یمن سفر کرده است: سفر نخست برای دعوت اهل یمن به دین مبین اسلام صورت گرفت که پیش از اعزام حضرت امیر علیه السلام ، خالدبن ولید و بُرَیده موفق به انجام این مأموریت نشده بودند. در این سفر، گروهی از مردم یمن، به‌ویژه قبیله هَمْدان، با عشق و علاقه مسلمان می‌شوند. در همین سفر است که شکوائیه‌های بُرَیده با تحریک خالد و دیگران صورت گرفته، و پیامبر صلی الله علیه و آله  در مدینه از مولا علی علیه السلام  دفاع کرده است.  


سفر دوم حضرت امیر علیه السلام  در سال نهم هجری برای امر قضاوت بوده است که شکایتی نداشت. سفر سوم ایشان نیز در سال دهم برای جنگ با اهل یمن یا جمع‌آوری زکات و بیت المال انجام شده است که در نهایت، علی علیه السلام  خود را در مکه به پیامبر  صلی الله علیه و آله  رساند و در حجة الوداع شرکت کرد. در سفر اخیر، از حضرت علی علیه السلام  دو بار شکایت شد: یک بار به دلیل منع لشکر از پوشیدن لباسهای غنیمتی، که آن در مکه صورت گرفت؛ شکایت دیگر مربوط به منع حضرت علی علیه السلام از سوار شدن لشکر بر شتران غنیمتی است، که پس از حجة الوداع؛ در مدینه خدمت پیامبر  صلی الله علیه و آله  طرح شد.<ref>ر.ک: ابوالقاسم صلواتی گلستانی، غدیر و امامت، مبحث «واقعه غدیر، نص بر امامت، یا پاسخ به شاکیان بازگشته از یمن.</ref>
سفر دوم حضرت امیر علیه السلام  در سال نهم هجری برای امر قضاوت بوده است که شکایتی نداشت. سفر سوم ایشان نیز در سال دهم برای جنگ با اهل یمن یا جمع‌آوری زکات و بیت المال انجام شده است که در نهایت، علی علیه السلام  خود را در مکه به پیامبر  صلی الله علیه و آله  رساند و در حجة الوداع شرکت کرد. در سفر اخیر، از حضرت علی علیه السلام  دو بار شکایت شد: یک بار به دلیل منع لشکر از پوشیدن لباسهای غنیمتی، که آن در مکه صورت گرفت؛ شکایت دیگر مربوط به منع حضرت علی علیه السلام از سوار شدن لشکر بر شتران غنیمتی است، که پس از حجة الوداع؛ در مدینه خدمت پیامبر  صلی الله علیه و آله  طرح شد.<ref>ر.ک: ابوالقاسم صلواتی گلستانی، غدیر و امامت، مبحث «واقعه غدیر، نص بر امامت، یا پاسخ به شاکیان بازگشته از یمن.</ref>
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:
غالب آنچه در تواریخ اهل سنت آمده، خلط سفرهای علی علیه السلام  و شکایات یاد شده با یکدیگر است که فهم حقیقت امر، دقت بسیار و تعمق کافی می‌طلبد.
غالب آنچه در تواریخ اهل سنت آمده، خلط سفرهای علی علیه السلام  و شکایات یاد شده با یکدیگر است که فهم حقیقت امر، دقت بسیار و تعمق کافی می‌طلبد.


ابن کثیر در مورد اینکه وقوع رویداد غدیر در میانه راه مکه به مدینه، نزدیک جُحفه - مکانی که بدان غدیر خم گفته می‌شود- و در روز یکشنبه، هجدهم<ref>. البته ابن­ کثیر در فصل «شیءٌ مِنْ فَضَائِلِ امِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ ابِی طَالِبٍ»، روز دوازدهم ذی­حجه را زمان وقوع غدیر ذکر می‌کند. ( البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۷۰).</ref> ذیحجه سال دهم هجرت بوده است، تردیدی ندارد. او پس از آن، درصدد ذکر مصادر احادیث واردشده و تمییز صحیح از ضعیف آن برمی آید، و از کتاب دو جلدی محمدبن جریر طبری و صاحب تفسیر و تاریخ معروف) که درباره طرق و الفاظ حدیث غدیر و جَرح و تعدیل آن نگاشته، و نیز از احادیث بسیار ابن‌عساکر (صاحب تاریخ دمشق) درباره این خطبه، سخن می‌گوید.<ref>همان، ج۵، ص۲۲۷ و ۲۲۸.</ref>  
ابن کثیر در مورد اینکه وقوع رویداد غدیر در میانه راه مکه به مدینه، نزدیک جُحفه - مکانی که بدان غدیر خم گفته می‌شود- و در روز یکشنبه، هجدهم<ref>. البته ابن­ کثیر در فصل «شیءٌ مِنْ فَضَائِلِ امِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ ابِی طَالِبٍ»، روز دوازدهم ذی­حجه را زمان وقوع غدیر ذکر می‌کند. ( البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۷۰).</ref> ذیحجه سال دهم هجرت بوده است، تردیدی ندارد. او پس از آن، درصدد ذکر مصادر احادیث وارد شده و تمییز صحیح از ضعیف آن برمی آید، و از کتاب دو جلدی محمدبن جریر طبری (صاحب تفسیر و تاریخ معروف) که درباره طرق و الفاظ حدیث غدیر و جَرح و تعدیل آن نگاشته، و نیز از احادیث بسیار ابن‌عساکر (صاحب تاریخ دمشق) درباره این خطبه، سخن می‌گوید.<ref>همان، ج۵، ص۲۲۷ و ۲۲۸.</ref>  


و روایات متعددی را از منابع مختلف درباره حادثه غدیر، نقل و به صحت و ضعف آنها اشاره می‌کند.<ref>همان، ج۵، ص۲۲۸–۲۳۳ و ج۷، ص۳۷۹ – ۳۸۷.</ref> از جمله آن منابع، سنن نسائی[۲۱] است که به گنجانده شدن حدیث ثقلین<ref>البته حدیث غدیر در سنن نسائی، مذکور نیست؛ بلکه داستان یاد شده در متن و راویان آن - که در تاریخ ابن‌کثیر به نقل از سنن نسائی آمده، عیناً در کتاب خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ذکر شده است. (ر.ک: خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ج۱، تحقیق احمد میرین البلوشی، الکویت، مکتبة المعلا، ط۱، ۱۴۰۶هـ )</ref> در سیاق حدیث غدیر اشاره کرده است و ابنکثیر درباره آن می‌گوید: «نسائی در سنن خود روایت کرده است از محمدبنمُثنی، از یحییبنحَماد، از ابیمعاویه، از اعمَش، از حبیببنابی‌ثابت، از ابی‌طُفَیل، از زَیدبنارْقَم، که گفت: هنگامی که رسولالله  صلی الله علیه و آله از حجهالوداع بازمی‌گشت، در محل غدیر خم فرود آمد و به درختانی که در آن نزدیکی بودند، اشاره کرد. پس اصحاب، زیر آن درختان را تمیزو آماده کردند. سپس فرمود: مرا بهسوی خداوند دعوت کرده‌اند و نزدیک است که دعوت او را اجابت نمایم [زمان رحلتم نزدیک است]. دو اثر گرانبها در میان شما بهجای می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهلبیتم. بنگرید تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد. پس این دو یادگار، هرگز از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود: اللهُ مَولایَ و انَا وَلی کُل مُؤمِنٍ. پس از آن، دست علی  علیه السلام  را گرفت و فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِیهُ، اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ وعادِ مَنْ
و روایات متعددی را از منابع مختلف درباره حادثه غدیر، نقل و به صحت و ضعف آنها اشاره می‌کند.<ref>همان، ج۵، ص۲۲۸–۲۳۳ و ج۷، ص۳۷۹ – ۳۸۷.</ref> از جمله آن منابع، سنن نسائی[۲۱] است که به گنجانده شدن حدیث ثقلین<ref>البته حدیث غدیر در سنن نسائی، مذکور نیست؛ بلکه داستان یاد شده در متن و راویان آن - که در تاریخ ابن‌کثیر به نقل از سنن نسائی آمده، عیناً در کتاب خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ذکر شده است. (ر.ک: خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ج۱، تحقیق احمد میرین البلوشی، الکویت، مکتبة المعلا، ط۱، ۱۴۰۶هـ )</ref> در سیاق حدیث غدیر اشاره کرده است و ابن کثیر درباره آن می‌گوید: «نسائی در سنن خود روایت کرده است از محمدبن مُثنی، از یحیی بن حَماد، از ابی معاویه، از اعمَش، از حبیب بن ابی‌ثابت، از ابی‌طُفَیل، از زَیدبن ارْقَم، که گفت: هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و آله از حجةالوداع بازمی‌گشت، در محل غدیر خم فرود آمد و به درختانی که در آن نزدیکی بودند، اشاره کرد.  
----


پس اصحاب، زیر آن درختان را تمیز و آماده کردند. سپس فرمود: مرا به سوی خداوند دعوت کرده‌اند و نزدیک است که دعوت او را اجابت نمایم [زمان رحلتم نزدیک است]. دو اثر گرانبها در میان شما به جای می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهلبیتم. بنگرید تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد. پس این دو یادگار، هرگز از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود:{{متن عربی|اللهُ مَولايَ و انَا وَلي كُل مُؤمِنٍ.}} پس از آن، دست علی علیه السلام  را گرفت و فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِيهُ،  اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ وعادِ مَنْ عَادَاهُ.}}


من [ابوطفیل] به زید [بن ­ارقم] گفتم: آیا تو از رسول خدا  صلی الله علیه و آله  این را شنیده‌ای؟ زید گفت: کسی در اطراف آن درختان حضور نداشت، مگر اینکه با دو چشمش دید و با دو گوشش شنید [همه دیدند و شنیدند]». او پس از نقل این روایت می‌گوید: «نسائی به تنهایی آن را نقل کرده است. استاد ما ابوعبدالله ذهبی گفته است این حدیث، صحیح است».<ref>همان، ج۵، ص۲۲۸ و ۲۲۹.</ref>


عَادَاهُ. من [ابوطفیل] به زید [بن­ارقم] گفتم: آیا تو از رسول خدا  صلی الله علیه و آله  این را شنیده‌ای؟ زید گفت: کسی در اطراف آن درختان حضور نداشت، مگر اینکه با دو چشمش دید و با دو گوشش شنید [همه دیدند و شنیدند]». او پس از نقل این روایت می‌گوید: «نسائی بهتنهایی آن را نقل کرده است. استاد ما ابوعبدالله ذهبی گفته است این حدیث، صحیح است».[i]
ابن‌کثیر که ازشاگردان ذهبی است، به نقل از استادش، درباره تواتر حدیث غدیر می‌نویسد: <blockquote>«ذهبی گفت: صدر این حدیث {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاه فَعَلي مَولاه}} متواتر است و من یقین دارم که از رسول خدا صلی الله علیه و آله صادر شده؛ اما جمله {{متن عربی|اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ...}}، دنباله‌ای است با سند قوی».<ref>همان، ج۵، ص۲۲۳.</ref>  </blockquote>همچنین او به نقل از راویان متعدد، به ماجرای تبریک عمربن خطاب اشاره می‌کند.<ref>همان، ج۷، ص۳۸۶.</ref> و از احتجاج حضرت به حدیث غدیر در رَحْبه، و اعتراف و انکار برخی صحابه، روایاتی را می‌آورد.<ref>همان، ج۵، ص۲۲۹–۲۳۱ و ج۷، ص۳۸۳ – ۳۸۵.</ref>
 
ابن‌کثیر که ازشاگردان ذهبی است، به نقل از استادش، درباره تواتر حدیث غدیر می‌نویسد: «ذهبی گفت: صدر این حدیث [مَن کُنتُ مَولاه فَعَلی مَولاه] متواتر است و من یقین دارم که از رسول خدا۹ صادر شده؛ اما جمله اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ، دنباله‌ای است با سند قوی».[ii] همچنین او به نقل از راویان متعدد، به ماجرای تبریک عمربنخطاب اشاره می‌کند.[iii] و از احتجاج حضرت به حدیث غدیر در رَحْبه، و اعتراف و انکار برخی صحابه، روایاتی را می‌آورد.[iv]


لازم است در اینجا به سه مطلب اشاره شود:
لازم است در اینجا به سه مطلب اشاره شود:
# با اینکه ابنکثیر از دیگران روایاتی نقل کرده، ولی خود او معتقد است که اجتماع غدیر خم و بیان حدیث غدیر در شان علی علیه السلام  بدان سبب بود که پس از بازگشت حضرت از فتح یمن، چند تن از ناراضیان، او را به خشونت و عدم رعایت عدالت در تقسیم غنایم متهم کردند و پیامبر برای اثبات برائت علی علیه السلام  و دفاع از او، اجتماع غدیر را ترتیب داد و آن خطبه را بیان نمود،[v] که رد این عقیده غلط بیان شد.
# با اینکه ابن کثیر از دیگران روایاتی نقل کرده، ولی خود او معتقد است که اجتماع غدیر خم و بیان حدیث غدیر در شان علی علیه السلام  بدان سبب بود که پس از بازگشت حضرت از فتح یمن، چند تن از ناراضیان، او را به خشونت و عدم رعایت عدالت در تقسیم غنایم متهم کردند و پیامبر برای اثبات برائت علی علیه السلام  و دفاع از او، اجتماع غدیر را ترتیب داد و آن خطبه را بیان نمود،<ref>همان، ج۵، ص۲۲۷.</ref> که رد این عقیده غلط بیان شد.
# وی با نقل روایتی از ابوهریره که به نزول آیه اکمال دین پس از جریان غدیر و نیز ثواب شصت‌ماهه روزه هجدهم ذی‌الحجه (روز غدیر) اشاره دارد و در بیان روایات تاریخ بغداد[vi] ذکر شد - بهشدت به انکار آن روایت می‌خیزد و می‌گوید: «این حدیث، جداً منُکَر است پذیرفتنی نیست، بلکه کذب است؛ زیرا با آنچه در صحیح بخاری و صحیح مسلم از عمربنخطاب نقل شده، که این آیه [اکمال دین] در روز جمعه مصادف با روز عرفه نازل شد، مخالفت دارد؛ و همان گونه که گذشت، رسول خدا در این هنگام در عرفات بودند. و همچنین این گفتار که روزه هجدهم ذیحجه - روز غدیر خم - با شصت ماه روزه گرفتن برابر است، صحیح نیست؛ زیرا که در حدیث صحیح بدین مضمون روایت شده است که: روزه ماه رمضان معادل ده ماه روزه گرفتن است. پس چگونه روزه یک روز، معادل شصت ماه روزه گرفتن می‌شود؟ پس این کلام، غیرقابل قبول و باطل است. شیخ ما، حافظ ابوعبدالله ذهبی، بعد از ذکر این حدیث، آن را حدیثی کاملاً غیرقابل قبول می‌داند و می‌گوید: این حدیث را حَبشُون خَلال و احمدبنعبداللهبناحمد نیری ـ که این دو در نقل حدیث صادق و صدوق هستند ـ از علی ابنسعید رَملی، از ضمره نقل کرده‌اند. استاد ما ذهبی در ادامه گفته است: البته این حدیث، با سندهای واهی و سست، به عمربنخطاب، مالکبنحُوَیرث، انسبن مالک، ابوسعید و دیگران نسبت داده شده است. او
# وی با نقل روایتی از ابوهریره که به نزول آیه اکمال دین پس از جریان غدیر و نیز ثواب شصت‌ماهه روزه هجدهم ذی‌الحجه (روز غدیر) اشاره دارد و در بیان روایات تاریخ بغداد<ref>تاریخ بغداد، ج۹، ص۲۲۱.</ref> ذکر شد - به شدت به انکار آن روایت می‌خیزد و می‌گوید: «این حدیث، جداً منُکَر است پذیرفتنی نیست، بلکه کذب است؛ زیرا با آنچه در صحیح بخاری و صحیح مسلم از عمربن خطاب نقل شده، که این آیه [اکمال دین] در روز جمعه مصادف با روز عرفه نازل شد، مخالفت دارد؛ و همان گونه که گذشت، رسول خدا در این هنگام در عرفات بودند. همچنین این گفتار که روزه هجدهم ذیحجه - روز غدیر خم - با شصت ماه روزه گرفتن برابر است، صحیح نیست؛ زیرا که در حدیث صحیح بدین مضمون روایت شده است که: روزه ماه رمضان معادل ده ماه روزه گرفتن است. پس چگونه روزه یک روز، معادل شصت ماه روزه گرفتن می‌شود؟ پس این کلام، غیرقابل قبول و باطل است. شیخ ما، حافظ ابوعبدالله ذهبی، بعد از ذکر این حدیث، آن را حدیثی کاملاً غیرقابل قبول می‌داند و می‌گوید: این حدیث را حَبشُون خَلال و احمدبن عبدالله بن احمد نیری ـ که این دو در نقل حدیث صادق و صدوق هستند ـ از علی ابن سعید رَملی، از ضمره نقل کرده‌اند. استاد ما ذهبی در ادامه گفته است: البته این حدیث، با سندهای واهی و سست، به عمربن خطاب، مالک بن حُوَیرث، انس بن مالک، ابوسعید و دیگران نسبت داده شده است.  
----[i]. همان، ج۵، ص۲۲۸ و ۲۲۹.
او همچنین می‌گوید: صدر حدیث غدیر، متواتر است و یقین دارم که رسول خدا آن را گفته است؛ اما عبارت {{متن عربی|اللهُم وَالِ مَن وَالاهُ}} دنباله ای است که اسناد آن قوی است. در رابطه با روزه نیز باید گفت که این روزه صحیح نیست. سوگند به خدا، این آیه نازل نشده است، مگر در روز عرفه و چند روز قبل از غدیر خم. والله تعالی اعلم».<ref>البدایه و النهایه، ج۵، ص۲۳۳.</ref>
 
[ii]. همان، ج۵، ص۲۲۳.
 
[iii]. همان، ج۷، ص۳۸۶.
 
[iv]. همان، ج۵، ص۲۲۹–۲۳۱ و ج۷، ص۳۸۳ – ۳۸۵.
 
[v]. همان، ج۵، ص۲۲۷.
 
[vi]. تاریخ بغداد، ج۹، ص۲۲۱.
 
همچنین می‌گوید: صدر حدیث غدیر، متواتر است و یقین دارم که رسول خدا ان را گفته است؛ اما عبارت «اللهُم وَالِ مَن وَالاهُ» دنبالهای است که اسناد آن قوی است. در رابطه با روزه نیز باید گفت که این روزه صحیح نیست. سوگند به خدا، این آیه نازل نشده است، مگر در روز عرفه و چند روز قبل از غدیر خم. والله تعالی اعلم».[i]
 
در پاسخ به این دیدگاه باید گفت: روایت واردشده از عمربن‌خطاب - که در صحیحین آمده است - با فرض درست بودن سند آن، باید با روایت خطیب بغدادی معارضه کند؛ زیرا آن هم دارای سند صحیح است؛ حال با چه دلیلی باید روایت خلیفه دوم را اصل قرار داد و روایت خطیب را بهواسطه اختلاف متنش با آن، از درجه اعتبار ساقط کرد؟! همچنین، تمام راویان روایت خطیب بغدادی نزد علمای عامه ثقهاند و روایت یاد شده، روایتی صحیح است و نمی‌توان آن را فقط به این دلیل که در مضمون با روایت عمربنخطاب مخالفت دارد، نادیده گرفت.
 
۳. ابن‌کثیر به نقل از خطیب بغدادی، به کلام ابو اسحاق ارمَوی در رد مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری، بهدلیل آوردن احادیثی مانند حدیث «الطائر» و «من کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ» اشاره می‌کند.[ii] - مِقرِیزی (ف۸۴۵ق) در کتاب المَواعظ والاعتبار بذِکْر الخِطَط والاثار، معروف به خِطَط مقریزی به نقل از مُسند کبیر احمد حنبل، به ماجرای کامل غدیر خم و نیز تبریک خلیفه دوم اشاره می‌کند.[iii] او از قول ابنزُولاق مصری - که از عید بودن غدیر نزد مردم مصر و مغاربه، و نیز جانشینی علی  علیه السلام  در آن روز سخن گفته است - می‌نویسد: «ابن‌زولاق گوید: در روز هجدهم ذیحجه سال ۳۶۲ هجری، که آن روز غدیر است، گروهی از مردم مصر، مغاربه و اطراف آن برای خواندن دعا جمع می‌شدند؛ زیرا آن روز را بهمناسبت وصیت پیامبر خدا  صلی الله علیه و آله  به امیرالمؤمنین علی بن بای طالب  علیه السلام  در جانشینی پس از خود، عید می‌دانستند؛[iv] اما مقریزی ادعا می‌کند که عید غدیر از بدعت‌های معزالدوله علیبنبویه دیلمی بوده[v]، که علامه امینی با ذکر دلایل، ادعای او را رد کرده است.[vi]


- ابن حَجَر عَسقَلانی (ف۸۵۲ق) در «الاصابه فی تَمْییز الصحابه» از طریق ابنعُقْده به نقل از کتاب «الموالاه» او، با اسناد مختلف و تصریح به ضعیف یا صحیح بودن آن روایات، به رویداد کامل غدیر و حدیث ولایت اشاره کرده[vii] و از مناشده و احتجاج حضرت به حدیث غدیر، روایاتی آورده است.[viii]
در پاسخ به این دیدگاه باید گفت: روایت واردشده از عمربن‌خطاب - که در صحیحین آمده است - با فرض درست بودن سند آن، باید با روایت خطیب بغدادی معارضه کند؛ زیرا آن هم دارای سند صحیح است؛ حال با چه دلیلی باید روایت خلیفه دوم را اصل قرار داد و روایت خطیب را به واسطه اختلاف متنش با آن، از درجه اعتبار ساقط کرد؟! همچنین، تمام راویان روایت خطیب بغدادی نزد علمای عامه ثقه اند و روایت یاد شده، روایتی صحیح است و نمی‌توان آن را فقط به این دلیل که در مضمون با روایت عمربن خطاب مخالفت دارد، نادیده گرفت.


ابنحجردر تهذیب التهذیب - که یکی از کتاب‌های معتبر رجالی اهلسنت به حساب می‌آید - به حدیث غدیر خم اشاره می‌کند[ix] و پس از ذکر برخی راویان حدیث غدیر و طرق آن، در خصوص تألیفات مستقل ابنجریر و ابنعقده درباره غدیر خم، می‌گوید: «ابنجریر طبری، طرق حدیث غدیر را در کتابی گردآورده، و ابوالعباس
۳. ابن‌کثیر به نقل از خطیب بغدادی، به کلام ابو اسحاق ارمَوی در رد مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری، به دلیل آوردن احادیثی مانند حدیث {{متن عربی|الطائر}}و {{متن عربی|من كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِي مَوْلَاهُ}} اشاره می‌کند.<ref>همان، ج۱۱، ص۴۰۹.</ref>
----[i]. ابن‌کثیر، ۱۹۸۸م، ج۵، ص۲۳۳.


[ii]. همان، ج۱۱، ص۴۰۹.
=== '''۹. مقریزی''' ===
مِقرِیزی (م۸۴۵ق) در کتاب المَواعظ والاعتبار بذِکْر الخِطَط والاثار، معروف به خِطَط مقریزی به نقل از مُسند کبیر احمد حنبل، به ماجرای کامل غدیر خم و نیز تبریک خلیفه دوم اشاره می‌کند.<ref>المواعظ و الآثار، ج۲، ص۲۵۵</ref>  او از قول ابن زُولاق مصری - که از عید بودن غدیر نزد مردم مصر و مغاربه، و نیز جانشینی علی  علیه السلام  در آن روز سخن گفته است - می‌نویسد: «ابن‌زولاق گوید: در روز هجدهم ذیحجه سال ۳۶۲ هجری، که آن روز غدیر است، گروهی از مردم مصر، مغاربه و اطراف آن برای خواندن دعا جمع می‌شدند؛ زیرا آن روز را به مناسبت وصیت پیامبر خدا  صلی الله علیه و آله  به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب  علیه السلام در جانشینی پس از خود، عید می‌دانستند؛<ref>همان، ج۲، ص۲۵۵؛ همچنین ر.ک. الغدیر، ج۱، ص۳۹۱.</ref>  اما مقریزی ادعا می‌کند که عید غدیر از بدعت‌های معزالدوله علی بن بویه دیلمی بوده<ref>همان، ج۲، ص۲۵۵؛ همچنین ر.ک. الغدیر، ج۱، ص۳۹۱.</ref>، که علامه امینی با ذکر دلایل، ادعای او را رد کرده است.<ref>رک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۲۸۷–۲۸۹.</ref>


[iii]. المواعظ و الآثار، ج۲، ص۲۵۵).
=== ۱۰. ابن حجر عسقلانی ===
ابن حَجَر عَسقَلانی (م۸۵۲ق) در «الاصابه فی تَمْییز الصحابه» از طریق ابن عُقْده به نقل از کتاب «الموالاة» او، با اسناد مختلف و تصریح به ضعیف یا صحیح بودن آن روایات، به رویداد کامل غدیر و حدیث ولایت اشاره کرده<ref>ر.ک: الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۱۴۰ و ج۳، ص۴۸۱ و ۴۸۴ و ج۴، ص۲۳، ۲۲۷، ۲۷۶ و ۴۶۷.</ref> و از مناشده و احتجاج حضرت به حدیث غدیر، روایاتی آورده است.<ref>ر.ک. همان، ج۲، ص۱۳، ۱۴و۵۰۴ و ج۳، ص۴۸۴ و ج۴، ص۲۷۷ و ۳۰۰ و ج۶، ص۳۱۶ و ج۷، ص۲۷۴ و ۲۷۵.</ref>


[iv]. همان، ج۲، ص۲۵۵؛ همچنین ر.ک. الغدیر، ج۱، ص۳۹۱.
ابن حجردر تهذیب التهذیب - که یکی از کتاب‌های معتبر رجالی اهل سنت به حساب می‌آید - به حدیث غدیر خم اشاره می‌کند<ref>تهذیب التهذیب، ج۷، ص۳۳۷.</ref> و پس از ذکر برخی راویان حدیث غدیر و طرق آن، در خصوص تألیفات مستقل ابن جریر و ابن عقده درباره غدیر خم، می‌گوید: «ابن جریر طبری، طرق حدیث غدیر را در کتابی گردآورده، و ابوالعباس ابن عقده این حدیث را تصحیح، و به جمع آوری طرق آن اعتنا نموده و حدیث را از طریق هفتاد صحابی یا بیشتر، روایت کرده است».<ref>همان، ج۷، ص۳۳۹.</ref>
 
[v]. همان، ج۲، ص۲۵۴ و ۲۵۵.
 
[vi]. رک: امینی، الغدیر، ج۱، ص۲۸۷–۲۸۹
 
[vii]. ر.ک. ابنحجر عسقلانی، ۱۴۱۵، ج۲، ص۱۴۰ و ج۳، ص۴۸۱ و ۴۸۴ و ج۴، ص۲۳، ۲۲۷، ۲۷۶ و ۴۶۷.
 
[viii]. ر.ک. همان، ج۲، ص۱۳، ۱۴و۵۰۴ و ج۳، ص۴۸۴ و ج۴، ص۲۷۷ و ۳۰۰ و ج۶، ص۳۱۶ و ج۷، ص۲۷۴ و ۲۷۵.
 
[ix]. ابنحجر عسقلانی، ۱۳۲۶، ج۷، ص۳۳۷.
 
ابنعقده این حدیث را تصحیح، و به جمعآوری طرق آن اعتنا نموده و حدیث را از طریق هفتاد صحابی یا بیشتر، روایت کرده است».[i]


- ابن عِماد حنبلی (ف۱۰۸۹ق) در شَذَرات الذهَب فی اخبار مَن ذَهَب، همانند ابنخلکان، در بخش اعلام و اشخاصی که به سال ۴۸۷ هجری فوت نموده‌اند، ضمن ذکر تاریخ وفات المستنصر بالله - که در هجدهم ذیحجه بوده - از عید بودن غدیر و چگونگی وقوع آن رخداد خطیر یاد می‌کند و می‌گوید: «و این شب، عید غدیر نامیده می‌شود، مقصود من، غدیر خم است؛ نام مکانی میان مکه و مدینه، که در آن برکه آبی است. گفته شده در آنجا درختان انبوهی است که پیامبر  صلی الله علیه و آله  بههنگام بازگشت از حجهالوداع و رسیدن به این مکان، علیبنابیطالب  علیه السلام  را به برادری خود برگزید و فرمود: علی منی کهارون مِن موسی، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه؛ که شیعه به آن تعلق زیادی دارد. و این مکان به دشواری و وخامت و شدت حرارت، وصف می‌شود»[ii]
- ابن عِماد حنبلی (ف۱۰۸۹ق) در شَذَرات الذهَب فی اخبار مَن ذَهَب، همانند ابنخلکان، در بخش اعلام و اشخاصی که به سال ۴۸۷ هجری فوت نموده‌اند، ضمن ذکر تاریخ وفات المستنصر بالله - که در هجدهم ذیحجه بوده - از عید بودن غدیر و چگونگی وقوع آن رخداد خطیر یاد می‌کند و می‌گوید: «و این شب، عید غدیر نامیده می‌شود، مقصود من، غدیر خم است؛ نام مکانی میان مکه و مدینه، که در آن برکه آبی است. گفته شده در آنجا درختان انبوهی است که پیامبر  صلی الله علیه و آله  بههنگام بازگشت از حجهالوداع و رسیدن به این مکان، علیبنابیطالب  علیه السلام  را به برادری خود برگزید و فرمود: علی منی کهارون مِن موسی، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه؛ که شیعه به آن تعلق زیادی دارد. و این مکان به دشواری و وخامت و شدت حرارت، وصف می‌شود»[ii]
خط ۱۹۴: خط ۱۶۶:


متأسفانه باید گفت: در چاپهای مصری کتاب، کلماتی که از ابومحمد ابنقتیبه نیست و در متن کتاب او وجود نداشته، بر آن افزوده شده است و پس از ذکر عبارت بالا، این جمله را گنجانده‌اند: «ابومحمد [ابن­قتیبه] گوید: برای این حکایت، اصلی نیست و آن حقیقت ندارد».[iv] البته علامه امینی در الغدیر، با استدلالات صائب خود، از ساختگی بودن عبارت اخیرِ کتاب، پرده برداشته و آن را رد کرده است.[v] لازم به ذکر است، هرچند محققانی در
متأسفانه باید گفت: در چاپهای مصری کتاب، کلماتی که از ابومحمد ابنقتیبه نیست و در متن کتاب او وجود نداشته، بر آن افزوده شده است و پس از ذکر عبارت بالا، این جمله را گنجانده‌اند: «ابومحمد [ابن­قتیبه] گوید: برای این حکایت، اصلی نیست و آن حقیقت ندارد».[iv] البته علامه امینی در الغدیر، با استدلالات صائب خود، از ساختگی بودن عبارت اخیرِ کتاب، پرده برداشته و آن را رد کرده است.[v] لازم به ذکر است، هرچند محققانی در
----[i]. همان، ج۷، ص۳۳۹.
----
 


[ii]. شَذَرات الذهَب فی اخبار مَن ذَهَب، ج۵، ص۳۷۷.
[ii]. شَذَرات الذهَب فی اخبار مَن ذَهَب، ج۵، ص۳۷۷.
۴٬۰۶۴

ویرایش