پرش به محتوا

آيات ۲۲ تا ۲۸ محمد و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۶: خط ۳۶:


=== روايت چهارم ===
=== روايت چهارم ===
در روايت ديگرى شيطنت عمر مطرح شده كه گرداننده اصلى برنامه [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] و [[سقیفه]] بود. از يک سو زمينه را آماده مى‏‌كرد و از سوى ديگر فكر آنان را به اين جهت سوق مى‏‌داد كه بر هم زدن برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله كار آسانى است. اين دو نكته در اين حديثی بيان شده است: {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}} درباره كسانى نازل شده كه عهد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را شكستند. {{قرآن|الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ}}، يعنى شيطان كار را براى آنان سهل و آماده مى‌‏كرد و او عمر بود. {{قرآن|وَ أَمْلى لَهُمْ}} يعنى براى آنان جلوه مى‌‏داد كه از آنچه محمد مى‏‌گويد هيچ كدام عملى نخواهد شد. {{قرآن|ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}} يعنى آنچه خدا درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نازل كرده خوش نداشتند. {{قرآن|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}}، بنى‌اميه را به پيمان خود دعوت كردند كه خلافت را بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله براى ما نگذارند و چيزى از خمس به ما ندهند و گفتند: اگر خمس را به آنان بدهيم غنيمتى براى آنان خواهد بود. {{قرآن|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}} يعنى خمس را به بنى‏‌هاشم ندهيد. {{قرآن|وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ}} خدا اين كارهاى پنهانى آنان را مى‌داند.<ref>تفسير القمى، ج۲، ص۳۰۸؛ بحار‌الانوار، ج۳۰، ص۱۶۳.</ref>
در روايت ديگرى شيطنت عمر مطرح شده كه گرداننده اصلى برنامه [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] و [[سقیفه]] بود. از يک سو زمينه را آماده مى‏‌كرد و از سوى ديگر فكر آنان را به اين جهت سوق مى‏‌داد كه بر هم زدن برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله كار آسانى است. اين دو نكته در اين حديثی بيان شده است: {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}} درباره كسانى نازل شده كه عهد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را شكستند. {{قرآن|الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ}}، يعنى شيطان كار را براى آنان سهل و آماده مى‌‏كرد و او عمر بود. {{قرآن|وَ أَمْلى لَهُمْ}} يعنى براى آنان جلوه مى‌‏داد كه از آنچه محمد مى‏‌گويد هيچ كدام عملى نخواهد شد. {{قرآن|ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}} يعنى آنچه خدا درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نازل كرده خوش نداشتند. {{قرآن|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}}، بنى‌اميه را به پيمان خود دعوت كردند كه خلافت را بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله براى ما نگذارند و چيزى از خمس به ما ندهند و گفتند: اگر خمس را به آنان بدهيم غنيمتى براى آنان خواهد بود. {{قرآن|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}} يعنى خمس را به بنى‏‌هاشم ندهيد. {{قرآن|وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ}} خدا اين كارهاى پنهانى آنان را مى‌داند.<ref>تفسير القمى، ج۲، ص۳۰۸-۳۰۹؛ بحار‌الانوار، ج۳۰، ص۱۶۳-۱۶۴.</ref>


==== روايت پنجم ====
=== روايت پنجم ===
امام باقر عليه السلام به بيان مفهوم ارتداد در آنان پرداخته و برنامه‏ هاى عملى آنان در اين باره را تشريح نموده است. آن حضرت در اين باره مى‏ فرمايد: {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...}}، ابوبكر و اصحابش هستند هنگامى كه هدايت را انكار كردند؛ و هدايت راه على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام بود.{{قرآن|الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ ...}} منظور عمر است. {{قرآن|ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ ...}}، ابوبكر و عمر و ابوعبيده هستند كه با يكديگر توافق كردند كه اگر پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت خلافت به آل محمد عليهم السلام باز نگردد.آنان گروهى از بنى ‏اميه را به يارى خود در اين باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند به شرط آنكه چيزى از خمس به آل محمد عليهم السلام ندهند.سپس بنى‏ اميه از آنان پرسيدند:خلافت را بعد از او براى چه كسى در نظر گرفته‏ ايد؟ عمر گفت: براى ابوبكر. بنى ‏اميه گفتند:
[[امام باقر عليه السلام]] در روایتی مفهوم [[ارتداد امت|ارتداد]] در اصحاب سقیفه و برنامه‏‌هاى عملى آنان در اين باره را تشريح نموده است: {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...}}، ابوبكر و اصحابش هستند هنگامى كه هدايت را انكار كردند؛ و هدايت راه على بن ابى‏‌طالب ‏عليه السلام بود. {{قرآن|الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ ...}} منظور عمر است. {{قرآن|ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ ...}}، [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبكر]] و عمر و [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبيده]] هستند كه با يكديگر توافق كردند كه اگر پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت خلافت به آل محمد عليهم السلام باز نگردد. آنان گروهى از بنى‌‏اميه را به يارى خود در اين باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند، به‌شرط آنكه چيزى از خمس به آل محمد عليهم السلام ندهند. سپس بنى‏‌اميه از آنان پرسيدند: خلافت را بعد از او براى چه كسى در نظر گرفته‏‌ايد؟ عمر گفت: براى ابوبكر. بنى‌‏اميه. گفتند: ولى در اين باره از شما اطاعت نمى‏‌كنيم، اما درباره خمس با شما هستيم. در واقع، آنان درباره آل محمد عليهم السلام از اين جهت كه خمس به آنان نرسد اطاعت آنان را كردند، ولى در اينكه خلافت به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] برسد با آنان موافق نبودند. بنابراين {{قرآن|كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}} ابوبكر و عمر بودند، و كسانى كه آنان را يارى دادند [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] و [[عبدالرحمن بن عوف قرشی (ابومحمد)|عبدالرحمن]] و [[سالم مولى ابی‏ حذیفه|سالم مولى ابی‏‌حذیفه]] بودند. آنان در بين خود نوشته‌‏اى نوشتند و كسى كه آن را نوشت ابوعبيده بود. خداوند عزوجل پيامبرش را بر آنچه در بين خود نوشته بودند مطلع ساخت و اين آيه را نازل كرد: {{قرآن|أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ...}}. در ادامه اين روايت، نقل شده كه آنان پيمان بستند كه خلافت را بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله به هيچ يک از بنى‌‏هاشم نسپارند، و اينكه همسران آن حضرت را بعد از او به ازدواج خود درآورند. اينجا بود كه آيه نازل شد: {{قرآن|وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه}}. همچنين، وقتى آيه نازل شد و آنان انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند خداوند آنان را توبيخ فرمود و اين آيه را نازل كرد: {{قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ ...}}.<ref>غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱.</ref>
 
ولى در اين باره از شما اطاعت نمى‏ كنيم، اما درباره خمس با شما هستيم. در واقع آنان درباره آل محمد عليهم السلام از اين جهت كه خمس به آنان نرسد اطاعت آنان را كردند، ولى در اينكه خلافت به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] برسد با آنان موافق نبودند.بنابراين كسانى كه {{قرآن||كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}} ابوبكر و عمر بودند، و كسانى كه آنان را يارى دادند [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] و [[عبدالرحمن بن عوف قرشی (ابومحمد)|عبدالرحمن]] و [[سالم مولى ابی‏ حذیفه]] بودند. آنان در بين خود نوشته ‏اى نوشتند و كسى كه آن را نوشت ابوعبيده بود.خداوند عز و جل پيامبرش را بر آنچه در بين خود نوشته بودند مطلع ساخت و اين آيه را نازل كرد: {{قرآن|أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ...}}.در ادامه اين روايت نقل شده كه آنان پيمان بستند كه خلافت را بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله به هيچ يک از بنى ‏هاشم نسپارند، و اينكه همسران آن حضرت را بعد از او به ازدواج خود درآورند.اينجا بود كه آيه نازل شد: {{قرآن|وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه}} .
 
همچنين وقتى آيه نازل شد و آنان انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند خداوند آنان را توبيخ فرمود و اين آيه را نازل كرد: {{قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ ...}}.<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۴. براى موارد آيه {{قران|يَحْلِفُونَ بِاللَّه ...}} مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۳۱،۲۳۰.</ref>


==== روايت ششم ====
==== روايت ششم ====
۲٬۰۲۹

ویرایش