۴٬۰۶۴
ویرایش
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
موسى عليه السلام گفت: چنين نيست، زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد: {{متن قرآن|كَلَّا إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِ}}<ref>شعراء / ۶۲ .</ref> با حرف ردع {{متن قرآن|كلاّ}} آنان را خاموش كرد و فرمود: امواج دريا و شمشير فراعنه در اختيار خداست. اگر خدا بگويد بازگرد باز مى گردم و پيروز مى شوم، و اگر بگويد به دريا برو به دريا مى روم. | موسى عليه السلام گفت: چنين نيست، زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد: {{متن قرآن|كَلَّا إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِ}}<ref>شعراء / ۶۲ .</ref> با حرف ردع {{متن قرآن|كلاّ}} آنان را خاموش كرد و فرمود: امواج دريا و شمشير فراعنه در اختيار خداست. اگر خدا بگويد بازگرد باز مى گردم و پيروز مى شوم، و اگر بگويد به دريا برو به دريا مى روم. | ||
گاهى فرمانده در ميدان نبرد به سربازان خود دستور پايدارى مى دهد و شهادت در راه خدا را فضيلت معرفى مى كند، ولى گاهى تشر مى زند و مى گويد: | گاهى فرمانده در ميدان نبرد به سربازان خود دستور پايدارى مى دهد و شهادت در راه خدا را فضيلت معرفى مى كند، ولى گاهى تشر مى زند و مى گويد: {{متن قرآن|كلاّ}} يعنى ما در امانيم. | ||
وقتى پيروان حضرت موسى عليه السلام گفتند: بين دو مرگ گرفتار شديم، كليم خدا نفرمود: صبر كنيد كه خدا صابران را دوست دارد، و اگر شهيد شديم اجرمان با خداست. بلكه فرمود: ما بين دو مرگ نجات پيدا كرده و پيروزيم. خدا فرمود: با عصاى خود به دريا بزن {{متن قرآن|اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ}}<ref>شعراء / ۶۳ .</ref> موسى عليه السلام عصاى خود را به دريا زد و دريا بستر خاكى شد و آنها گذشتند. ولى چون فرعون و فرعونيان آمدند در كام امواج خروشان غرق شدند:{{متن قرآن|فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ ما غَشِيَهُمْ}}<ref>طه / ۷۸.</ref> | وقتى پيروان حضرت موسى عليه السلام گفتند: بين دو مرگ گرفتار شديم، كليم خدا نفرمود: صبر كنيد كه خدا صابران را دوست دارد، و اگر شهيد شديم اجرمان با خداست. بلكه فرمود: ما بين دو مرگ نجات پيدا كرده و پيروزيم. خدا فرمود: با عصاى خود به دريا بزن {{متن قرآن|اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ}}<ref>شعراء / ۶۳ .</ref> موسى عليه السلام عصاى خود را به دريا زد و دريا بستر خاكى شد و آنها گذشتند. ولى چون فرعون و فرعونيان آمدند در كام امواج خروشان غرق شدند:{{متن قرآن|فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ ما غَشِيَهُمْ}}<ref>طه / ۷۸.</ref> | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
موساى كليم عليه السلام - كه بين دو مرگ به ياد خدا بود و امنيت خود را از خدا دريافت كرد - احساس ترس نكرد. اما وقتى ساحران فرعون چوب ها و طناب ها را در ميدان مبارزه انداختند: {{متن قرآن|سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ}}.<ref>اعراف / ۱۱۶.</ref> مردم كه تماشاچى ميدان مسابقه بودند، ديدند مارهاى فراوانى در اين ميدان در جنب و جوش است. موسايى كه عصا را اژدها مى كند و خود اژدها افكن است، در اين صحنه ترسيد: {{متن قرآن|فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى}}<ref>طه / ۶۷ .</ref> | موساى كليم عليه السلام - كه بين دو مرگ به ياد خدا بود و امنيت خود را از خدا دريافت كرد - احساس ترس نكرد. اما وقتى ساحران فرعون چوب ها و طناب ها را در ميدان مبارزه انداختند: {{متن قرآن|سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ}}.<ref>اعراف / ۱۱۶.</ref> مردم كه تماشاچى ميدان مسابقه بودند، ديدند مارهاى فراوانى در اين ميدان در جنب و جوش است. موسايى كه عصا را اژدها مى كند و خود اژدها افكن است، در اين صحنه ترسيد: {{متن قرآن|فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى}}<ref>طه / ۶۷ .</ref> | ||
اميرالمؤمنين عليه السلام در تحليل ترس حضرت موسى عليه السلام مى فرمايد: {{متن عربی|لم يوجس موسى عليه السلام خيفة على نفسه، بل اشفق من غلبة الجهّال و دول الضلال}}<ref>نهج البلاغه: خطبه ۴.</ref> موساى كليم عليه السلام بر خود نترسيد، بلكه ترس وى از اين بود كه جاهلان پيروز شوند و مردم را به گمراهى بكشانند. | اميرالمؤمنين عليه السلام در تحليل ترس حضرت موسى عليه السلام مى فرمايد: {{متن عربی|لم يوجس موسى عليه السلام خيفة على نفسه، بل اشفق من غلبة الجهّال و دول الضلال}}<ref>نهج البلاغه: خطبه ۴.</ref>: موساى كليم عليه السلام بر خود نترسيد، بلكه ترس وى از اين بود كه جاهلان پيروز شوند و مردم را به گمراهى بكشانند. | ||
ترس موساى كليم عليه السلام از اين بود كه ساحران با عصاها و طناب ها ميدان مسابقه را ميدان مار كردند. او اگر عصا را بيندازد و آن هم يک مار شود و مردم نتوانند بين سحر ساحران و اعجاز او فرق بگذارند چه كند؟ كسى كه نتواند بين سحر و معجزه فرق بگذارد، با او چه مى توان كرد؟ آن صحنه جاى اين بود كه كسى از سر نصيحت بگويد: سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار، زيرا بر اثر ضعف فكرى مردم سحر با معجزه پهلو مى زد، و موساى كليم عليه السلام از ضعف فكرى مردم مى ترسيد. | ترس موساى كليم عليه السلام از اين بود كه ساحران با عصاها و طناب ها ميدان مسابقه را ميدان مار كردند. او اگر عصا را بيندازد و آن هم يک مار شود و مردم نتوانند بين سحر ساحران و اعجاز او فرق بگذارند چه كند؟ كسى كه نتواند بين سحر و معجزه فرق بگذارد، با او چه مى توان كرد؟ آن صحنه جاى اين بود كه كسى از سر نصيحت بگويد: سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار، زيرا بر اثر ضعف فكرى مردم سحر با معجزه پهلو مى زد، و موساى كليم عليه السلام از ضعف فكرى مردم مى ترسيد. |
ویرایش