۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲٬۰۵۴: | خط ۲٬۰۵۴: | ||
اگر چه دوران قرائت اين مقاله غديرى بر مردم ديرى نپاييد و با غصب حق غدير به دست معاويه در لابلاى صفحات تاريخ ماند؛ اما هم در آن روز پرده از حقايق بسيارى درباره روزگار سياه شده غدير به دست سقيفه برداشت، و هم سند ماندگارى براى قرنهاى آينده شد تا غديريان تاريخچه اعتقاد خود را از سند مكتوب صاحب آن بياموزند. | اگر چه دوران قرائت اين مقاله غديرى بر مردم ديرى نپاييد و با غصب حق غدير به دست معاويه در لابلاى صفحات تاريخ ماند؛ اما هم در آن روز پرده از حقايق بسيارى درباره روزگار سياه شده غدير به دست سقيفه برداشت، و هم سند ماندگارى براى قرنهاى آينده شد تا غديريان تاريخچه اعتقاد خود را از سند مكتوب صاحب آن بياموزند. | ||
'''ج) نامه ادبى درباره غدير به امر اميرالمؤمنين عليه السلام''' | |||
يک معارضه در قالب ادبى بين چهارمين غاصب حق غدير از يك سو و صاحب غدير از سوى ديگر به وقوع پيوست، كه دفاع نوشتارى از غدير پاسخنامه قطعى آن شد. | |||
معاويه در نامهاى به اميرالمؤمنين عليه السلام نوشت: اى ابا الحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در جاهليت آقا بود! من در اسلام پادشاه شدهام! من دايى مؤمنين و كاتب وحى هستم! | |||
وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام نامه معاويه را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار با اين فضايل بر من فخر مىفروشد؟! اى غلام آنچه مىگويم برايش بنويس؛ و حضرت اشعارى سرود كه يک بيت آن درباره غدير خم چنين بود: | |||
و اَوجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيكُم | |||
رَسولُ اللَّهِ يَومَ غَديرِ خُمٍّ | |||
يعنى: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد. | |||
پاسخ كوتاه و پر محتوا با سندى به نام غدير، آن قدر شكننده بود كه وقتى معاويه پاسخ اميرالمؤمنين عليه السلام را خواند گفت: اى غلام، اين نامه را پاره كن، تا اهل شام آن را نخوانند و به على بن ابى طالب تمايل پيدا نكنند!<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.</ref> | |||
'''د) متن كامل خطابه غدير به امر امام باقر عليه السلام''' | |||
در شرايط خفقان سخت بنىاميه، غدير مىرفت تا به صفحات تاريخ سپرده شود و از آن واقعه عظيم فقط گاهگاهى جمله «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» سينه به سينه مى گشت. اكنون وقت آن بود كه با احياى خطبه غدير تلاش بيست و چند ساله سقيفه ناكام بماند و تشنگان ولايت يک بار ديگر بر سر چشمه زلال آن كسب فيض نمايند. | |||
با پيدا شدن شرايط اجتماعى خاص در انقراض بنى اميه، امام باقر عليه السلام براى اولين بار شرح مفصلى از ماجراى غدير را با متن كامل خطابه آن بيان فرمود كه به صورت نوشتارى درآمد و ثبت شد، تا امروز كه به صورت يكى از متقن ترين متون و مستندات اعتقادى ما درآمده، به خصوص آنكه نقل هاى حاضرين در غدير مثل حذيفه و زيد بن ارقم نيز با آن تطابق كامل دارد.<ref>احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ج ۸۶ .</ref> | |||
'''هـ) نامه امام هادى عليه السلام به اهل اهواز درباره غدير''' | |||
در روزگار امام هادى عليه السلام كه دستگاه خلافت با تبعيد و تحت نظر قرار دادن امامان معصوم عليهم السلام سعى در قطع ارتباط گفتارى و شنيدارى مردم با ايشان داشت، نامه نگارى رواج يافت و اين نوع تبليغ از شهرهاى دوردست نيز با آسايش بيشترى انجام مىشد. | |||
يكى از اين موارد كه به غدير مربوط مى شود نامه اى است كه گروهى از اهل اهواز خدمت حضرت نوشتند و طى آن سؤالاتى را مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد و از جمله فرمود: | |||
صحيح ترين خبرى كه اثبات آن از قرآن شناخته شده حديث ثقلين است كه نقل آن از پيامبر صلى الله عليه و آله مورد اتفاق است. ما اين آيه را به صراحت در قرآن مى يابيم كه مى فرمايد: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا ...»، و روايات متفق است كه اين آيه درباره اميرالمؤمنين عليه السلام است كه انگشتر خود را در حال ركوع صدقه داد و خدا از اين عمل او قدردانى كرد و اين آيه را درباره اش نازل فرمود. | |||
بعد مى بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را از اصحابش جدا كرد و اين عبارت را فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. از اين ارتباط مى فهميم كه قرآن به درستى اين اخبار و حقانيت اين شواهد گواهى مى دهد. لذاست كه امت بايد بدان اقرار كنند چرا كه با قرآن موافق است و قرآن با آنها موافق است. اينجاست كه پيروى از چنين احاديثى واجب مى شود و جز اهل عناد و فساد نمى توانند از آن سرپيچى كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.</ref> | |||
'''و) نامه امام عسكرى عليه السلام به نيشابور درباره غدير''' | |||
در زمان آخرين امام ظاهر يعنى امام حسن عسكرى عليه السلام تبليغ غدير از طريق نامه نگارى همچنان ادامه داشت. از جمله اسحاق بن اسماعيل از نيشابور براى امام عسكرى عليه السلام نامه اى نوشت و مسائلى را مطرح كرد. آن حضرت در پاسخ نامه اى را توسط نماينده خود براى او فرستاد كه يكى از فرازهاى آن چنين بود: | |||
آنگاه كه خداوند با بپا داشتن اولياء بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت خطاب به پيامبرش فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».<ref>بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱.</ref> | |||
در اين نامه منت خدا بر مردم با غدير و سلب اختيار مردم در مسئله امامت در كوتاه ترين عبارات براى سؤال كننده بيان گرديده و استناد به قرآن در اين باره نيز انجام شده است. | |||
'''ز) پاسخ امام عسكرى عليه السلام به نامه اى درباره معناى غدير''' | |||
گاهى سؤالات درباره غدير بسيار دقيق بوده و پاسخ آن نيز در شرايط تقيه نشان از اهميت موضوع و لزوم پاسخ دارد. به عنوان نمونه نامه حسن بن ظريف به امام حسن عسكرى عليه السلام كه طى آن از حضرت سؤال كرد: معناى سخن پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام چيست كه فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ»؟ | |||
هم سؤال از حساسترين فرازهاى غدير است، و هم جواب كوتاهِ آن پرچم و عَلَم غدير را در امواجِ اختلافاتِ فِرَق اسلامى به ما نشان مى دهد. امام عسكرى عليه السلام در پاسخ نامه چنين مرقوم فرمود: | |||
مقصود حضرت آن بود كه او را عَلَم و علامتى قرار دهد كه هنگام اختلاف حزب خداوند با آن شناخته شوند.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۹ ح ۶۰۶ .</ref> | |||
با اين نمونه هاى نوشتارى در تبليغ غدير مى توان اهميت و چگونگى استفاده از ابزارهاى پيشرفته امروزى را درباره رساندن پيام پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز بزرگ تشخيص داد و در راه آن حركت كرد. | |||
== عوامل تأثيرگذار در جاودانگى گفتمان غدير<ref>مجموعه مقالات كنگره بين المللى غدير و انسجام اسلامى: ص ۲۶۸-۲۹۶.</ref> == | |||
برخى از پديده ها در تاريخ انسانى از جايگاه ويژه اى برخوردار مى شوند؛ كه از حد يک رخداد و خبر صرف خارج مى شوند و به عنوان يک پديده در جامعه ظاهر مى شوند، و به عنوان يک انديشه در جارى زمان و مكان مى مانند. | |||
غدير و گفتمان آن به عنوان يک رخداد عظيم و بى نظير تاريخى، هر چند در عصر و لحظه اى خاص از زمان، در بند زمان و مكان و تاريخ و لحظه است. ولى آغاز آن را بايد به حضور انسان به عنوان خليفةاللَّه در زمين، و مكان آن را نيز كره زمين و اشخاص آن را انسان هاى كاملى دانست، كه در قرآن به عنوان كلمات وجودى از آنان ياد مى شود. | |||
گفتمان غدير، گفتمان حال و گذشته و آينده بشريت است، و از همان امانت الهى است كه آسمان و زمين آن را برنتابيد. گفتمان غدير محتواى همه رسالت است كه اگر آن را ابلاغ نكند، نه تنها پيامبر صلى الله عليه و آله ابلاغ رسالت نكرده است، بلكه رسالت همه پيامبران عليهم السلام ابتر و بريده و ناتمام مى ماند. | |||
و بالاخره گفتمان غدير آغاز امامت انسان بر همه هستى را مى نماياند، و نشان مى دهد كه انسان چيست و كجا آمده و به كجا مى رود؟ گفتمان غدير هم راه است و هم مقصد و هم مقصود. | |||
با | در اينجا با هدف آشنايى با حقيقت گفتمان غدير و عوامل جاودانگى آن، علل و عوامل تأثيرگذار در ماندگارى و جاودانگى گفتمان غدير را مورد بررسى قرار مى دهيم. روش پژوهش در اين تحقيق روش تاريخى است، و روش گردآورى مطالب روش كتابخانه اى مى باشد. | ||
== پانویس == | == پانویس == |