پرش به محتوا

سوره: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴٬۷۶۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۱
خط ۲۹۹: خط ۲۹۹:
همچنين مطالب بسيار ديگر، از جمله اطاعت از اولى‏ الامر در رديف اطاعت از خدا و رسولش‏ صلى الله عليه وآله قرار گرفته است، و در سوره مائده اولى ‏الامر بدان سان به وضوح و روشنى معرفى و وصف شده كه حجت بر همه تمام شده است. در عين حالى كه نامى از كسى برده نشده است.
همچنين مطالب بسيار ديگر، از جمله اطاعت از اولى‏ الامر در رديف اطاعت از خدا و رسولش‏ صلى الله عليه وآله قرار گرفته است، و در سوره مائده اولى ‏الامر بدان سان به وضوح و روشنى معرفى و وصف شده كه حجت بر همه تمام شده است. در عين حالى كه نامى از كسى برده نشده است.


ج. سوره مائده به طورى كه گفتيم آخرين سوره از سوره‏ هاى طولانى به ترتيب نزول است، كه در حجةالوداع و به قولى در مراجعت در فاصله ميان مكه و مدينه نازل گرديده است. زمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله مكرر از نزديكى شهادت خود خبر داده بود.
'''ج.''' سوره مائده به طورى كه گفتيم آخرين سوره از سوره‏ هاى طولانى به ترتيب نزول است، كه در حجةالوداع و به قولى در مراجعت در فاصله ميان مكه و مدينه نازل گرديده است. زمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله مكرر از نزديكى شهادت خود خبر داده بود.


حتى در خطبه عرفه يا غدير فرمود: اوشك ان اُدعى فاُجيب<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۸ ح ۱۲.</ref>: نزديك است كه دعوت حق را لبيك گويم و پاسخ دهم. همچنين هنگامى كه آخرين سوره از سور قصار -  يعنى سوره النصر -  نازل شد، پيامبرصلى الله عليه وآله آن را خبر مرگ خود تلقى كرد، و برخى اصحاب مثل ابن ‏عباس -  و به قول اهل‏ سنت عمر هم -  صدايشان به گريه بلند شد.
حتى در خطبه عرفه يا غدير فرمود: اوشك ان اُدعى فاُجيب<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۸ ح ۱۲.</ref>: نزديك است كه دعوت حق را لبيك گويم و پاسخ دهم. همچنين هنگامى كه آخرين سوره از سور قصار -  يعنى سوره النصر -  نازل شد، پيامبرصلى الله عليه وآله آن را خبر مرگ خود تلقى كرد، و برخى اصحاب مثل ابن ‏عباس -  و به قول اهل‏ سنت عمر هم -  صدايشان به گريه بلند شد.
خط ۳۶۲: خط ۳۶۲:


همچنين مرحوم فيض در «صافى» از امام صادق‏ عليه السلام روايت مى‏ كند كه عالى‏ ترين مراتب احياء هدايت، و بالاترين مراتب قتل نفس گمراه ساختن است. به راستى چه گناه عظيمى مرتكب شدند كسانى كه پس از پيامبرصلى الله عليه وآله امتى را به گمراهى انداختند و اسباب و موجبات جنگ‏ هاى داخلى و برادركشى را در ميان مسلمين فراهم نمودند.
همچنين مرحوم فيض در «صافى» از امام صادق‏ عليه السلام روايت مى‏ كند كه عالى‏ ترين مراتب احياء هدايت، و بالاترين مراتب قتل نفس گمراه ساختن است. به راستى چه گناه عظيمى مرتكب شدند كسانى كه پس از پيامبرصلى الله عليه وآله امتى را به گمراهى انداختند و اسباب و موجبات جنگ‏ هاى داخلى و برادركشى را در ميان مسلمين فراهم نمودند.
ل. در آيه۳۵ مى فرمايد: «اى مؤمنان تقوى پيشه كنيد و به سوى خدا وسيله بجوييد و در راه او جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد. «صافى» در تفسير آيه فوق روايت كرده كه يعنى به وسيله امام ‏عليه السلام به سوى خدا تقرب جوييد. همچنين از نبى اكرم ‏صلى الله عليه وآله روايت كرده كه ائمه از فرزندان حسين‏ عليهم السلام وسيله تقرب به خدا هستند، كه هر كس از آنها اطاعت كند از خدا اطاعت كرده، و هر كس نافرمانى آنان كند نافرمانى خدا كرده است. آنان عروة الوثقى(دستگيره محكم) و وسيله به سوى خدا هستند.
م. از آيه ۴۱ به بعد، نخست پيامبرصلى الله عليه وآله را تسليت و دلگرمى مى ‏دهد كه مبادا اعمال منافقانى كه به زبان اظهار ايمان كرده و قلباً دين را باور ندارند و شتابانه در كفر گام مى‏ زنند تو را اندوهگين سازند، و نيز اعمال يهوديانى كه مى‏ خواهند مطابق ميل و هوسشان حكم كنى.
سپس جنايات يهود را از تبديل احكام و تحريف كتاب و حرامخوارى و رشوه ‏گيرى و دروغبافى و كوشش در گرفتن حكمى از پيامبرصلى الله عليه وآله برخلاف آنچه خداوند نازل فرموده توضيح مى‏ دهد. خلاصه مطلب اينكه: در پرده تاريخِ قوم يهود و نكوهش و بدىِ آنان، از اعمال نارواى مسلمانان بعد از شهادت رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله خبر مى ‏دهد.
در ميانه مطالبى كه سراسر مذمت اعمال علماى يهود است مى‏ فرمايد: «ما كتاب تورات را كه نور و هدايت است نازل كرديم و پيامبران بعد از موسى و علماى ربانى (اوصيا و ائمه‏ عليهم السلام)و روحانيون حقيقى كه خداوند آنها را حافظ احكام تورات قرار داده و آنها گواهان و نگهبانان اند و به تورات حكم مى ‏دهند» .
تفسير «صافى» از امام باقرعليه السلام نقل مى‏ كند: اين آيه درباره ما نازل شده است. بديهى است كه وقتى تورات بايد حافظانى معصوم چون انبيا و اوصياعليهم السلام داشته باشد، قرآن به طريق اولى اين چنين است.
پس از تورات، از انجيل نام مى‏ برد كه نور و هدايت است و بايد نصارى تا زمانى كه نسخ نشده است به آن عمل كنند. در آخر مى ‏فرمايد: «ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم كه مصدق كتب وحى و نگهبان و حافظ آنهاست» . بنابراين اگر اين كتاب تحريف شود و تغيير كند اساساً راه انبياعليهم السلام مجهول مى‏ ماند.
اين است كه در دو آيه ۴۸ و ۴۹مى‏ فرمايد: «ميان آنها به آنچه خدا نازل كرده حكم كن و پيروى هوس ‏ها و اميال آنها مكن» . در آيه اخير چنين مى ‏افزايد: «و از آنها بر حذر باش كه از برخى از آنچه خدا به سويت نازل كرده تو را باز دارند و گمراهت كنند» .
گفتيم سوره مائده در حجةالوداع و به قولى در بازگشت پيامبرصلى الله عليه وآله، ميان مكه و مدينه نازل شده است. در اين هنگام دشمنان اسلام -  يهود و نصارا و ساير مشركان -  قدرتى نداشتند. احكام اسلام هم كه از اصول و فروع قبلاً تبليغ و تعليم شده بود و فقط حج و ولايت باقى بود. در اعمال و مناسك حج كه كسى حرفى نداشته و عرب با آنها تا حدى آشنا بوده است.
با فرض اينكه طبق بيان مفسرين در شأن نزول اين آيه، زناى فاميلى هم ميان بنى ‏قريظه و بنى‏ نضير واقع شده بود. عده‏ اى مى‏ خواستند پيامبرصلى الله عليه وآله مطابق ميل آنها -  كه تورات را تحريف كرده بودند -  حكم دهد، نه طبق حكم اصلى تورات.
براى چنين توقع بى‏ جايى -  كه قابل اعتنا نيست -  اين همه تأكيد و توصيه پيامبرصلى الله عليه وآله كه به غير ما انزل اللَّه حكم ندهد و آنها نمى ‏توانند ضررى به او برسانند لازم نيست. در فاصله ميان آيات ۴۴ تا ۴۷ سه مرتبه تكرار شده كه هر كس به آنچه خدا نازل كرد حكم ندهد، چنين كسانى به ترتيب كافران، ستمگران و فاسقان اند.
به فرض كه اين آيات قبلاً نازل شده و به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله در اين سوره و اينجا قرار گرفته باشد، آيا همه مسلمانان و خوانندگان قرآن تا رستاخيز را متوجه نمى ‏كند كه توقع بى ‏جاى ديگرى از پيامبرصلى الله عليه وآله بوده، آن هم از ناحيه يك جمعيت خطرناك. كسانى كه قرآن چنين معرفى شده‏ اند: «من الذين قالوا آمنّا بأفواههم و لم تؤمن قلوبهم»<ref>مائده /  ۴۱.</ref>، نه از يهود.
اينها بودند كه پيامبرصلى الله عليه وآله را غمگين و بيمناك ساخته ‏اند، و حضرتش از ضرر و خطر اينها بر اسلام مى ‏ترسيد. اگر هم از جنايت و خيانت يهود و تحريف تورات و تبديل احكام آنها سخن مى‏ گويد، روى سخن با همين‏ هاست. و گرنه يهود هر چه كرده ‏اند در گذشته بوده است، نه هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله از حجةالوداع باز مى‏ گشت.
ن. باز هم آيات ۵۴ و ۵۵ و ۵۶ مربوط به مولى است. در آيه اول خطاب به مؤمنان و به نقل تفسير «صافى» به اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله است كه مى‏ گويد: «هر كدام از شما از دينش مرتد شد خداوند گروهى را خواهد آورد كه دوستشان دارد و آنها او را دوست دارند» . در «صافى» مى‏ آورد كه همگى بر على‏ عليه السلام و ياران صميمى ‏اش منطبق است.
ارتداد ممكن است از اصل و اساس دين باشد، و ممكن است از احكام باشد. همچنان كه كفر نيز چنين است. مثلاً قرآن كريم تارك حج را كافر خوانده است. ما هم به همين ملاك مى ‏توانيم به كسانى كه امر عظيم ولايت را نپذيرفته و وصيت پيامبرصلى الله عليه وآله را رد كردند مرتد بگوييم. حتى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام با برخى از مرتدان مبارزه علمى كرد، و با جمعى مانند ناكثان جمل و قاسطان صفين و مارقان نهروان محاربه با شمشير كرد.
س. بعد از دو آيه فوق -  كه راجع به ولايت است -  به بحث درباره اهل كتاب مى ‏پردازد، و بر روش قرآن -  كه به قول حضرت صادق‏ عليه السلام به سبك «ايّاك عنّى و اسمعى يا جاره» نازل شده است -  در صورت نكوهش اهل كتاب، مسلمين را از چنان كارها منع و مرتكبان را مذمت مى ‏كند، تا به آيه ۶۷ -  يعنى آيه تبليغ -  مى‏ رسد.
در دو آيه قبل از آيه تبليغ، اهل كتاب را به ايمان و تقوى تحريض و تشويق نموده و مى‏ گويد: «اگر آنها تورات و انجيل را با آنچه بر آنها نازل شده به پا مى‏ داشتند از آسمان‏ها و زمين نعمت‏ها به آنها روى مى‏ آورد و زندگانى خوش و سعادتمندانه ‏اى داشتند اما بسيارى از آنها بدكار اند و بد مى‏ كنند» .
ع. بعد از آيه فوق -  كه به صورت جمله معترضه آمده -  دوباره به نكوهش اهل كتاب و پيمان شكنى آنها باز مى ‏گردد، و در بين بعضى احكام مثل كفاره قسم و حرمت شراب و قمار بيان مى‏ شود. تا آيه ۹۲ كه مى‏ فرمايد:«و خدا را فرمان بريد و پيامبرش را فرمان بريد و از مخالفتشان بر حذر باشيد و اگر پشت كرديد پس بدانيد كه بر پيامبر ما فقط رساندن پيام روشن و آشكار است» .
در تفسير «صافى» از كتاب «كافى» نقل مى‏ كند كه حضرت صادق‏ عليه السلام در مورد اين آيه فرمود: هان به خدا قسم كه هلاك نشد و نيز هلاك نمى‏ شود هر كس تا قيام قائم ماعليه السلام مگر به سبب ترك ولايت ما و انكار حق ما، و رسول‏خداصلى الله عليه وآله از دنيا نرفت مگر اينكه حق ما را برگردن اين امت واجب و لازم نمود.
ف. بعد از اين آيه، باز به بيان احكام فرعى از قبيل انواع صيد مباح و ممنوع در حال احرام و كفاره صيدهاى ممنوع و تجليل از كعبه و ماه حرام مى ‏پردازد. تا مى ‏رسد به آيه ۹۹ و ۱۰۰، كه اشاراتش به موضوع بحث روشن است: «بر پيامبر جز تبليغ نيست و خدا مى‏ داند آنچه را كه آشكار كنيد و آنچه را پنهان داريد بگو اى پيامبر پليد و پاكيزه برابر نيست هر چند كثرت پليد تو را خوش آيد پس از خدا بترسيد اى صاحبدلان باشد كه رستگار شويد» .
بديهى است كه اين گونه آيات در اين سوره با موقعيت و جوّ نزول آن معناى خاصى مى‏ دهد، كه در غير اين سوره آن معنى را نمى ‏دهد.
ص. از اينجا تا آخر سوره، علاوه بر اشارات لطيف و كنايات بليغ نسبت به موضوع بحث ما، دو مطلب ديگر آورده شده كه از لحاظ ارتباط آن دو با مسئله مورد گفتگو قابل دقت و توجه است:
اول. مسئله وصيت است، كه از اول آيه طولانى ۱۰۶ تا آخر ۱۰۸درباره‏ اش سخن رفته است، هر چند در سوره‏ هاى ديگر قرآن مانند بقره و نساء از آن گفتگو شده و در سوره نساء ظاهراً ده بار از وصيت نام برده شده است، ولى در اين سوره اهميت و عظمت مخصوص به آن داده شده است، و در آغاز به كيفيتى آن را مطرح فرموده كه به قول تفسير «صافى» به همه فهمانده است كه اهمال و سستى در امر وصيت نبايد كرد.
اينكه دو شاهد عادل آن را گواه باشند، و اگر وصيت كننده در سفر است و دسترسى به شاهد مسلمان نيست دو نفر از اهل كتاب شاهد باشند. اگر اهل كتاب نبودند، از آنها كه در حكم اهل كتاب هستند شاهد باشند. مثل مجوس كه با آنها معامله اهل كتاب مى ‏شده است. و دو شاهد را تا بعد از نماز عصر نگاه دارند، كه هم وقت شريف و عزيزى است و هم مردم بيشتر جمع هستند. و آن دو را قسم بدهند كه در برابر هيچ بهايى و براى هيچ خويشاوندى شهادت خلاف ندهند، و نيز كتمان شهادت كنند، و مطالب ديگر.
طرح مسئله وصيت در اين سوره به اين صورت و اهميت، به همه مسلمانان كه با قرآن سر و كار دارند به خوبى مى ‏فهماند كه چنين امر عظيم و مهمى را هيچ مسلمان با ايمانى ترك نمى‏ كند، تا چه رسد به پيامبرصلى الله عليه وآله كه مسئول جامعه اسلامى است و موظف است كه تكليف آنها را معلوم كند و از تفرقه و تشتّت مسلمين جلوگيرى كند. همان طور كه شيخين راضى نشدند امت را بلاتكليف بگذارند و مانند گله بى‏ چوپان رها كنند!
با اينكه زنان پرهيزگار پيامبرصلى الله عليه وآله مثل ام‏ سلمه و اصحاب بزرگوار و ائمه عترت طاهره‏ عليهم السلام، همگى وصيت را نقل و تصديق كرده ‏اند. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نيز در «نهج ‏البلاغه» از وصيت به تكرار ياد كرده و فرموده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در حالى كه سر مباركش بين سينه و گلوگاه من بود، جان به جان آفرين تسليم نموده است.
عقل و وجدان نيز مؤيد قول به وصيت است، و با عظمت و اهميتى كه سوره مائده به امر وصيت داده، هيچ مسلمانى ترك آن را از پيامبرصلى الله عليه وآله كه نسبت به كوچك‏ترين دستورات اهمال نمى ‏ورزيده و جايز نمى‏ شمارد. بحث مشروح و مفصل راجع به وصيت را با ادله محكم و براهين قاطع در «المراجعات» از مراجعه ۶۷ به بعد ملاحظه فرماييد.


== پانویس ==
== پانویس ==