خطبه غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۴۱: خط ۶۴۱:
اسامى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۴۳ مرتبه.
اسامى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۴۳ مرتبه.


«معاشر الناس« درباره حضرت: ۲۸ مرتبهفضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۱۶۰ مرتبه.اوامر درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۱ مرتبه.نواهى درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۷ مرتبه.ضمائر متصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۹۶ ضمير.ضمائر منفصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۷ ضمير.ضمائر مستتر ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۱۴ ضمير.قسم‏هاى مربوط به اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۳ مورد.خصوصيات دوستان اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۱ مرتبه.خصوصيات دشمنان اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۱۲ مرتبه.»الا« ها در مورد اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۳۰ مورد.نفرين به دشمنان اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۱۲ مرتبه.دعاها در حق اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۴ مرتبه.جمع تمام نكات بيان شده درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۴۷۴ نكته.سخن آخردر جمع‏بندى اين خطبه شكوهمند و به دست آوردن آمار كلى آن، معلوم مى‏شود كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در اين كلام نورانى حداقل ۴۷۴ مرتبه به صورت‏هاى مختلف درباره وجود مقدس حضرت على‏عليه السلام صحبت نموده و اهميت مسئله جانشينى و امامت اميرالمؤمنين على‏عليه السلام را بيان فرموده است.۵.  آيات قرآن در خطبه غدير××× ۱ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۵ ۱۷ ۱۴  - ۱۱. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۹. ×××  تفسير قرآن در غدير تماماً در فرازهاى خطبه آن جلوه‏گر است. نگاهى دقيق به آيات تفسير شده در خطابه غدير پرده از نكته بسيار مهمى در برنامه قرآنى پيامبرصلى الله عليه وآله بر مى‏دارد:در طول ۲۳ سال نزول قرآن، حضرتش در فرصت‏هاى مناسب به تفسير و تبيين آياتى از قرآن مى‏پرداختند، ولى از آنجا كه تأكيد اصلى بر نزول كامل قرآن و تفهيم اصل آن بر مردم بود و جنگ‏ها و مشكلات مسلمانان نيز فرصت پرداختن بيش از آن به حضرت نمى‏داد.لذا احاديث مفصلى در تفسير از رسول گرامى‏صلى الله عليه وآله نمى‏بينيم و يا اگر هست به صورت تعيين مصداق و به طور مختصر است.به نظر مى‏رسد خطابه غدير فرصتى بسيار مغتنم براى آن حضرت بوده كه در اين سخنرانى يك ساعته به طور جدى به تفسير قرآن بپردازد. پيامبرصلى الله عليه وآله در حالى كه دست بر شانه على‏عليه السلام گذاشته بود سخنرانى تاريخى خود را كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود و بيش از يك ساعت به طول انجاميد، آغاز كرد.آنچه جلب توجه مى‏كند جهات خاصى از تفسير است كه آن حضرت مد نظر داشته و در اين خطابه بيان فرموده، كه در همه سخنرانى‏ها و گفتارهاى پيامبرصلى الله عليه وآله بى‏سابقه است.اين جهت باز مى‏گردد به بيان حضور اهل‏بيت‏عليهم السلام در همه شئون دنيا و آخرت مردم، در حدى كه بدون آن هر حركتى پوچ و بى‏نتيجه خواهد بود. اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايد: خداوند ولايت ما اهل‏بيت را قطب قرآن قرار داده كه محكماتش بر گرد آن مى‏گردد.××× ۱ بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۲۷ ج ۲۹. ×××مسلمانان در اين بياناتِ قرآنىِ پيامبرصلى الله عليه وآله به دو دسته دوستان و دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام تقسيم شده‏اند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايد: دو سوم قرآن درباره ما و شيعيان ماست، و هر چه خير است براى ما و شيعيانمان است، و در يك سوم باقيمانده نيز ما با مردم شريك هستيم، و آنچه شر است درباره دشمنان ماست.××× ۱ بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۵ ج ۱۸. ×××نكاتى درباره تفسير در غديرقبل از ذكر موارد تفسير قرآن در غدير تذكر چند نكته ضرورى به نظر مى‏رسد:نكته اول: مصاديق آيات در غديرطبق روايات متعدد براى حفظ قرآن از تحريف، ظاهر بسيارى از آيات صورت كلى دارد و تعيين مصداق آن در متن قرآن نيامده است. تفسير و تبيين آنها به مقام عصمت واگذار شده تا در موقعيت‏هاى مناسب به آن بپردازند.اين مطلب همان گونه كه در آيات مربوط به اهل‏بيت‏عليهم السلام صادق است، درباره آيات مربوط به دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام نيز صدق مى‏كند. اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايد: هيچ كس از قريش نيست كه به حد بلوغ رسيده باشد مگر آنكه درباره او يك يا دو آيه نازل شده كه او را به بهشت يا جهنم مى‏كشاند.××× ۲ بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۷ . ×××با تذكر اين نكته متوجه خواهيم شد كه در خطبه غدير و در ساير احاديث چگونه آيات قرآن عظمت اهل‏بيت‏عليهم السلام يا ذلت دشمنانشان را در دنيا و آخرت به تصوير كشيده و پيام‏هاى اعتقاد سازى براى مسلمانان بر جاى گذاشته‏اند.نكته دوم: انواع تفسير در خطابه غديرتفسير قرآن انواع گونه گون به اقتضاءات متفاوت دارد، و در خطابه غدير تقريباً همه انواع تفسير به كار گرفته شده است:در مواردى به صورت توضيح و معنى كردن است.در مواردى با تركيب آيه در تاريخچه نزول آن تفسير شده است.در مواردى ارتباط آيه با تفسير مورد نظر معروف است و در اين مورد به تبيين بيشتر پرداخته شده است، در حالى كه مواردى براى نخستين بار اين تفسير را به ميان مى‏آورد.در مواردى به صورت تعيين مصداق است و در مواردى بيان مصداق اتم در نظر است.نكته سوم: تفسير از لسان معصوم‏عليه السلامآنچه در غدير به عنوان تفسير قرآن مطرح است از دو لب مبارك پيامبر عظيم الشأن‏صلى الله عليه وآله است كه خود آوردنده قرآن است. بنابراين اگر در تفاسير مفسرين غير معصوم همان آيه به گونه‏اى ديگر تفسير شده باشد، اعتبارى در برابر كلام مقام عصمت ندارد.بر اين اساس، گونه‏هاى تفسير قرآن در غدير و خطبه مفصل غدير در چهار فصل قابل بيان است:۱. مواردى كه در غدير يك موضوع قرآنى به صورت كلى در سراسر قرآن تفسير شده است.۲. مواردى كه يك سوره به طور كامل در غدير تفسير شده است.۳. مواردى كه يك آيه به صراحت در غدير تفسير شده است.۴. مواردى كه يك آيه به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شده است.آنچه به عنوان خطبه غدير ذكر مى‏شود يا از متن خطابه بلند غدير است و يا مواردى است كه در روايات ديگر خطبه نقل شده، كه همه موارد با آدرس ذكر مى‏شود.نكته چهارم: تفسير آيات غديرآيات غدير دو بخش است:آيات قرآن در مورد خود غدير.آياتى كه به ماجراى غدير تفسير شده و درباره متن واقعه نازل شده است.البته در مورد تفسير قرآن در غدير تقسيم‏بندى ديگرى هم مى‏توان بيان كرد:الف. تفسير كلى موضوعى در سراسر قرآنآياتى كه لفظاً و معنىً به يكديگر شباهت دارند، و نيز آياتى كه به يك مضمون در مواضع مختلف قرآن نازل شده، قابل يك عنوان كلى و موضوع معين مى‏تواند باشد. در پنج مورد از خطابه غدير تفسير قرآن به اين صورت ديده مى‏شود كه يك بيان براى همه آن موارد در سراسر قرآن ذكر شده است.ب. تفسير يك سوره كامل در غديريك سوره به طور كامل. در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است. اين نشانه اهميت سوره‏هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن، و عنوان: تفسير.۶.  آيه »بَلِّغْ« =   خطبه غدير /  امتثال آيه »بَلِّغْ« با خطبه غدير۷.  ابدى بودن خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۷ . ×××  پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه »ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ« ، و منظور آن است كه آنچه نوشته شود ماندگار مى‏گردد و آنچه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاك مى‏شود. اين بدان معناست كه اسناد مكتوب پشتوانه‏هايى پابرجا هستند كه جزئيات موضوع مورد نظر در آن تبيين مى‏شود و قابل تغيير و تحريف نيست، اما سخنرانى مجموعه‏اى از گفتار است كه معمولاً اجمالى از آن در خاطره‏ها مى‏ماند و بسيارى از جزئيات آن فراموش مى‏شود.هنگام استناد نيز همين تفاوت بين سند مكتوب و اسناد منقول وجود دارد. اكنون اگر خطيب خصوصيتِ يك سخنرانى را به عنوان يك سند رسمى و دائمى اعلام كرد، همه موظف مى‏شوند كه متن آن را با تمام جزئياتش به خاطر بسپارند و حفظ كنند، و در واقع آن را تبديل به يك سند مكتوب نمايند.اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مى‏خواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند.اين همان نكته بى‏سابقه‏اى بود كه مردم براى اولين بار در يك سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله از آن حضرت مى‏شنيدند كه خطبه غدير را اتمام حجتى قرار داد بر آنان كه مقابل منبر غدير حاضرند و بر كسانى كه در آنجا حضور ندارند، و حتى بر آنان كه به دنيا نيامده‏اند.آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمده‏اند يا نيامده‏اند.۸.  ارتباط خطبه غدير با امامت و ولايت××× ۱ وقايع هفته غدير )يونسيان( : ص ۳۲  - ۲۲. ×××  خطبه غدير ابعاد گسترده و متعددى دارد كه هر كدام در جاى خود مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است. مهم‏ترين بُعد آن موضوع سرپرستى امور دينى و دنيوى امت اسلامى تا روز قيامت توسط مولا على بن ابى‏طالب‏عليه السلام است، كه رسول گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله از طرف قادر متعال مأمور به ابلاغ و تبليغ آن بوده است. موضوع آنقدر مهم بوده كه اگر آن بزرگوار كمتر تعللى در آن مى‏فرمود، نه تنها هيچ بهره و مزدى از زحمات چندين ساله دوره رسالت خود نداشت، بلكه خداوند تعالى از او راضى و خشنود نبود.همانطور كه خود حضرت در اين خطبه فرمود: و كلّ ذلك لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلغ ما انزل اللَّه الىّ: كليه اعمال من موجب رضايت خدا از من نمى‏شود، مگر اينكه آنچه را از طرف او بر من )در خصوص امامت و خلافت و ولايت على‏عليه السلام( نازل شده به مردم ابلاغ كنم.به لحاظ اهميت فوق‏العاده اين مطلب و با رعايت اختصار، مسائلى را كه حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله در ارتباط با اعتقاد به امامت و ولايت مولا على‏عليه السلام در اين خطبه شريف بيان فرمودند متذكر مى شويم:۱. رسول‏خداصلى الله عليه وآله از طرف خداوند مأمور به ابلاغ و اجراست: »يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك« : اى رسول آنچه از پروردگارت به تو نازل شد به مردم برسان.۲. بدون انجام اين مأموريت بهره‏اى از تلاش‏هاى خود در امر هدايت و ارشاد خلق ندارد: »و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته« : اگر چنين نكنى رسالتش را ابلاغ نكرده اى.۳. خداوند تعالى با تمام قدرت خود پشتيبان پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏باشد، تا اين فرمان را اجرا كند: »و اللَّه يعصمك من الناس« : و خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد كرد.۴. على‏عليه السلام بعد خدا و رسول‏صلى الله عليه وآله ولى است: و هو وليّكم بعد اللَّه و رسوله: و او بعد از خدا و پيامبرش ولىّ و سرپرست شماست. آيه ولايت××× ۱ انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون« . مائده /  ۵۵ . ××× نيز دلالت بر همين مى‏كند.۵ . وجوب اطاعت از على‏عليه السلام كه از طرف خدا به سمت سرپرستى امت اسلام منصوب است: ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً مفترضة طاعته: همانا خداوند على‏عليه السلام را به عنوان سرپرست و امامى كه اطاعت از او واجب است بر شما منصوب نموده است.۶ . مخالف مولا على‏عليه السلام ملعون و متابع او مورد رحمت خداست: ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه: هر كس با او مخالفت كند ملعون، و هر كس از او پيروى كند مورد رحمت خداست.۷. آمرزش الهى شامل حال مؤمنى مى‏شود كه از او حرف شنوى داشته و تصديقش كند: و مؤمن من صدّقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له: و آن كس كه تصديقش نمايد مؤمن است، و كسى كه سخنانش را با گوش جان بشنود و اطاعتش نمايد مورد مغفرت و آمرزش خداوند است.۸ . تمام علوم در وجود مولا على‏عليه السلام جمع است و به دانسته‏هاى پيامبرخداصلى الله عليه وآله تماماً آگاه است: ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى امام المبين. و ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين: هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند تعالى در وجود من فراهم آورده، و هر دانشى را كه من تعليم داده شدم در پيشواى مبين بر شمردم. علمى نيست كه به على‏عليه السلام نياموخته باشم، و او امام مبين )يعنى آشكار كننده همه آن علوم( مى‏باشد.۹. تنها على‏عليه السلام است كه هدايت و عمل به حق مى‏كند و باطل را درهم مى‏كوبد: فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به و يزهق الباطل و ينهى عنه: او امامى است كه به سوى حق )مردم را( راهبرى نموده و خود به آن عمل مى‏نمايد، و باطل را درهم كوبيده و از آن نهى مى‏كند.۱۰. محال است توبه كسى كه ولايت او را ندارد پذيرفته شود: لن يتوب اللَّه على احد انكر ولايته و لن يغفر اللَّه له: خداوند تعالى هرگز توبه كسى را كه منكر ولايت او است را نمى‏پذيرد و او را نمى‏آمرزد.۱۱. مخالف على‏عليه السلام كه حكم كفر بر او جارى است به آتشى دچار خواهد شد كه آتش گيره آن مردم )يعنى خود او( و سنگ‏هاى آتش افزاست: فاحذروا ان تخالفوا، فتصلوا ناراً وقودها الناس و الحجارة، اُعدّت للكافرين: بترسيد از مخالفت پروردگار كه )اگر با خواسته و فرمان او مخالفت نماييد( به آتشى دچار خواهيد شد كه مايه سوختش مردم و سنگ آتش افروز است، كه براى كفر پيشگان مهيا شده است.۱۲. على‏عليه السلام را بايد بر جميع خلايق بعد از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله برترى داد: فضّلوا علياًعليه السلام، فانه افضل الناس بعدى من ذكر و انثى: على‏عليه السلام را )از خود و ديگران( برتر بدانيد. همانا او بعد از من از هر مرد و زنى شايسته‏تر است.۱۳. تنها على‏عليه السلام است كه بيانگر محرمات و مفسر حقايق قرآن است: فواللَّه لن يبيّن لكم زواجره و لا يوضح لكم تفسيره الا الذى انا آخذ بيده: به خدا سوگند، هرگز كسى براى شما نواهى قرآن را روشن نسازد و تفسير آياتش را آشكار نكند مگر اين آقايى كه من دستش را گرفته‏ام.۱۴. هر كس مولايش پيامبرصلى الله عليه وآله است بايد على‏عليه السلام را به مولايى خود با جان و دل بپذيرد: من كنت مولاه فهذا على‏عليه السلام مولاه: هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم اين على‏عليه السلام صاحب اختيار و مولاى او است.۱۵. على و ائمه بعد اوعليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است: ان علياً و الطيبين من ولدى‏عليهم السلام هم الثقل الاصغر، و القرآن الثقل الاكبر: على و پاكان از فرزندانم‏عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است.البته ثقل اكبر بودن قرآن نسبت به اهل‏بيت عصمت و طهارت‏عليهم السلام از حيث استمساك است، چرا كه خود آن حضرات هم براى اثبات حقانيتشان به آيات قرآن متمسك مى‏شدند.۱۶. خدا على‏عليه السلام را »اميرالمؤمنين« خوانده، و حرام است كسى جز او اين نام را بر خود بگذارد: و انا قلت عن اللَّه عزوجل: الا انه ليس اميرالمؤمنين غير اخى هذا، و لا يحلّ امرة المؤمنين بعدى لاحد غيره: و من از جانب خداى عزوجل مى‏گويم: آگاه باشيد غير از اين برادرم )على‏عليه السلام( هيچ كس امير مؤمنان نيست، و زمامدارى و امارت بر مؤمنين بعد از من بر احدى جز او روا نيست.۱۷. خداوند دين را به امامت على‏عليه السلام كامل كرد: انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: همانا خداى عزوجل دين شما را به امامت او )على بن ابى‏طالب‏عليه السلام( كامل كرد.۱۸. هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر آنكه على‏عليه السلام مصداق آن است: و لا نزلت آية مدح فى القرآن الا فيه: و هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر اينكه درباره او است.۱۹. على‏عليه السلام ناصر دين خدا و مدافع حريم رسول‏خداصلى الله عليه وآله است: هو ناصر دين اللَّه و المجادل عن رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: او )على‏عليه السلام( ياور دين خدا و مدافع حريم رسول‏خداصلى الله عليه وآله است.۲۰. ذريه تمام انبياعليهم السلام از صلب خودشان است، اما ذريه رسول‏خداصلى الله عليه وآله از صلب على‏عليه السلام است: ذرية كل نبى من صلبه، و ذريتى من صلب على‏عليه السلام: فرزندان هر پيامبرى از صلب خود او است به جز ذريه من كه از صلب على‏عليه السلام است.۲۱. ولايت مولا على‏عليه السلام معيار ايمان و تقوى، و بغض او علامت شقاوت است: الا انه لا يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ، و لا يتوالى علياً الا تقىّ، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: آگاه باشيد! دشمن على‏عليه السلام نيست مگر شخص شقى و بدبخت، و به على‏عليه السلام مهر نورزد مگر انسان با تقوا، و ايمان به او نمى‏آورد مگر مؤمن مخلص.۲۲. نور هدايت در رسول‏خداصلى الله عليه وآله و سپس در مولا على‏عليه السلام و همچنين در نسل او مى‏ماند، تا به حضرت مهدى‏عليه السلام برسد: النور من اللَّه عزوجل مسلوك فىّ، ثم فى على‏عليه السلام، ثم فى النسل منه الى القائم المهدى‏عليهم السلام: آن نور )هدايتى را( كه خداوند تعالى فرو فرستاده در من، و سپس در على‏عليه السلام، و سپس در نسل او تا قائم ما حضرت مهدى‏عليهم السلام قرار دارد.۲۳. لعنت خدا بر غاصبين حقوق او، و بر كسانى است كه به حكومت غاصب تن در دهند: الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين: آگاه باشيد! خداوند تعالى غاصبين )حقوق او( و همه كسانى را كه تن به حكومت غاصب دهند لعنت نموده است.۲۴. حقيقت صراط مستقيم خدا بعد از رسول مكرم اوصلى الله عليه وآله، على بن ابى‏طالب‏عليه السلام و فرزندان گرامى او -  كه كارشان هدايت به حق است -  مى‏باشند: انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه، ثم على‏عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه؛ ائمة يهدون الى الحق و به يعدلون: من صراط مستقيم خدايم كه مأموريد آن را بپيماييد، و بعد از من على‏عليه السلام، و سپس فرزندان من از صلب او؛ همان پيشوايانى كه به حق هدايت مى‏كنند و )گمراهان را( به سوى حق باز مى‏گردانند.۲۵. دشمنان مولا على‏عليه السلام اهل شقاق، نفاق و ستيزه هستند. آنان دشمنان حق و برادران شياطين هستند: الا ان اعداء على‏عليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون و هم العادّون و اخوان الشياطين: آگاه باشيد! همانا دشمنان على‏عليه السلام همان تفرقه افكنان و منافقان و ستيزه‏جويان هستند، و هم ايشان دشمنان حق و برادران شيطان هستند.۲۶. على‏عليه السلام هدايتگر اين امت و رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله بيم رساننده به مخالفان او است: قال اللَّه تعالى: »انما انت منذر و لكل قوم هاد« .××× ۱ رعد /  ۷. ××× الا و انى منذر و على‏عليه السلام هاد: خداوند تعالى مى‏فرمايد: »همانا تو بيم دهنده هستى و براى هر امتى هادى و راهنماست« . بدانيد من بيم دهنده‏ام و على‏عليه السلام هادى و راهنما )ى اين امت( است.۲۷. امر به معروف و نهى از منكر جز به اعتقاد به امامت امام معصوم معنى و مفهوم ندراد: و لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم: )وظيفه خطير( امر به معروف و نهى از منكر جز با )اطاعت( امام معصوم تحقق نمى‏يابد.۲۸. اعتراف به بيعت با على‏عليه السلام بايد با دل و جان و زبان و دست )يعنى عمل( باشد: فقولوا: ... نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا والسنتنا و ايدينا: پس )همگى يك صدا شده( بگوئيد: ... با دل‏ها و جان‏ها و زبان‏هايمان با تو بر اين امر مهم بيعت مى‏كنيم.۲۹. رستگارى بزرگ فقط در اطاعت نمودن از خدا و رسول‏صلى الله عليه وآله و على و پيشوايان راستين‏عليهم السلام مى‏باشد: من يطع اللَّه و رسوله و علياً و الائمة الذين ذكرتهم‏عليهم السلام فقد فاز فوزاً عظيماً: كسى كه خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر نمودم‏عليهم السلام اطاعت نمايد يقيناً به رستگارى بزرگى نائل شده است.اين بود نمونه‏اى فرازهاى از خطبه غدير در مورد امامت، كه جا دارد موشكافى و شرح و بسط داده شود.
«معاشر الناس» درباره حضرت: ۲۸ مرتبه
 
فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۱۶۰ مرتبه.
 
اوامر درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام: ۲۱ مرتبه.
 
نواهى درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۷ مرتبه.
 
ضمائر متصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۹۶ ضمير.
 
ضمائر منفصل ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۷ ضمير.
 
ضمائر مستتر ارجاع شده به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۱۴ ضمير.
 
قسم ‏هاى مربوط به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۳ مورد.  
 
خصوصيات دوستان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۲۱ مرتبه.
 
خصوصيات دشمنان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۱۲ مرتبه.
 
«الا» ها در مورد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۳۰ مورد.
 
نفرين به دشمنان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: ۱۲ مرتبه.
 
دعاها در حق اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۴ مرتبه.
 
جمع تمام نكات بيان شده درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ۴۷۴ نكته.
 
سخن آخردر جمع‏ بندى اين خطبه شكوهمند و به دست آوردن آمار كلى آن، معلوم مى‏ شود كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله در اين كلام نورانى حداقل ۴۷۴ مرتبه به صورت‏ هاى مختلف درباره وجود مقدس حضرت على‏ عليه السلام صحبت نموده و اهميت مسئله جانشينى و امامت اميرالمؤمنين على‏عليه السلام را بيان فرموده است.
 
== آيات قرآن در خطبه غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۱ _۱۴ ،۱۷ ،۳۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۹.</ref> ==
تفسير قرآن در غدير تماماً در فرازهاى خطبه آن جلوه‏ گر است. نگاهى دقيق به آيات تفسير شده در خطابه غدير پرده از نكته بسيار مهمى در برنامه قرآنى پيامبر صلى الله عليه و آله بر مى‏ دارد:در طول ۲۳ سال نزول قرآن، حضرتش در فرصت‏ هاى مناسب به تفسير و تبيين آياتى از قرآن مى ‏پرداختند، ولى از آنجا كه تأكيد اصلى بر نزول كامل قرآن و تفهيم اصل آن بر مردم بود و جنگ‏ ها و مشكلات مسلمانان نيز فرصت پرداختن بيش از آن به حضرت نمى ‏داد.لذا احاديث مفصلى در تفسير از رسول گرامى‏ صلى الله عليه و آله نمى‏ بينيم و يا اگر هست به صورت تعيين مصداق و به طور مختصر است.به نظر مى‏ رسد خطابه غدير فرصتى بسيار مغتنم براى آن حضرت بوده كه در اين سخنرانى يک ساعته به طور جدى به تفسير قرآن بپردازد.
 
پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه دست بر شانه على‏ عليه السلام گذاشته بود سخنرانى تاريخى خود را كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود و بيش از يک ساعت به طول انجاميد، آغاز كرد.آنچه جلب توجه مى‏ كند جهات خاصى از تفسير است كه آن حضرت مد نظر داشته و در اين خطابه بيان فرموده، كه در همه سخنرانى ‏ها و گفتارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله بى ‏سابقه است.اين جهت باز مى‏ گردد به بيان حضور اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در همه شئون دنيا و آخرت مردم، در حدى كه بدون آن هر حركتى پوچ و بى ‏نتيجه خواهد بود. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مى‏ فرمايد: خداوند ولايت ما اهل ‏بيت را قطب قرآن قرار داده كه محكماتش بر گرد آن مى ‏گردد.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۲۷ ج ۲۹.</ref>
 
مسلمانان در اين بياناتِ قرآنىِ پيامبر صلى الله عليه و آله به دو دسته دوستان و دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام تقسيم شده ‏اند، و بسيارى از آيات قرآن كه درباره خوبان و بَدان عالم مطرح است به اين دو گروه تفسير شده است.اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: دو سوم قرآن درباره ما و شيعيان ماست، و هر چه خير است براى ما و شيعيانمان است، و در يک سوم باقيمانده نيز ما با مردم شريك هستيم، و آنچه شر است درباره دشمنان ماست.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۵ ج ۱۸.</ref>
 
نكاتى درباره تفسير در غدير قبل از ذكر موارد تفسير قرآن در غدير تذكر چند نكته ضرورى به نظر مى‏ رسد:
 
'''نكته اول:'''
 
مصاديق آيات در غديرطبق روايات متعدد براى حفظ قرآن از تحريف، ظاهر بسيارى از آيات صورت كلى دارد و تعيين مصداق آن در متن قرآن نيامده است. تفسير و تبيين آنها به مقام عصمت واگذار شده تا در موقعيت‏ هاى مناسب به آن بپردازند.اين مطلب همان گونه كه در آيات مربوط به اهل‏ بيت‏ عليهم السلام صادق است، درباره آيات مربوط به دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام نيز صدق مى‏ كند. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: هيچ كس از قريش نيست كه به حد بلوغ رسيده باشد مگر آنكه درباره او يک يا دو آيه نازل شده كه او را به بهشت يا جهنم مى ‏كشاند.<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۸۷ .</ref>
 
با تذكر اين نكته متوجه خواهيم شد كه در خطبه غدير و در ساير احاديث چگونه آيات قرآن عظمت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام يا ذلت دشمنانشان را در دنيا و آخرت به تصوير كشيده و پيام ‏هاى اعتقاد سازى براى مسلمانان بر جاى گذاشته ‏اند.
 
'''نكته دوم:'''
 
انواع تفسير در خطابه غديرتفسير قرآن انواع گونه گون به اقتضاءات متفاوت دارد، و در خطابه غدير تقريباً همه انواع تفسير به كار گرفته شده است:در مواردى به صورت توضيح و معنى كردن است.در مواردى با تركيب آيه در تاريخچه نزول آن تفسير شده است.در مواردى ارتباط آيه با تفسير مورد نظر معروف است و در اين مورد به تبيين بيشتر پرداخته شده است، در حالى كه مواردى براى نخستين بار اين تفسير را به ميان مى‏آورد.در مواردى به صورت تعيين مصداق است و در مواردى بيان مصداق اتم در نظر است.
 
'''نكته سوم:'''
 
تفسير از لسان معصوم‏ عليه السلام آنچه در غدير به عنوان تفسير قرآن مطرح است از دو لب مبارک پيامبر عظيم الشأن‏ صلى الله عليه و آله است كه خود آوردنده قرآن است. بنابراين اگر در تفاسير مفسرين غير معصوم همان آيه به گونه‏ اى ديگر تفسير شده باشد، اعتبارى در برابر كلام مقام عصمت ندارد.بر اين اساس، گونه‏ هاى تفسير قرآن در غدير و خطبه مفصل غدير در چهار فصل قابل بيان است:
 
۱. مواردى كه در غدير يک موضوع قرآنى به صورت كلى در سراسر قرآن تفسير شده است.
 
۲. مواردى كه یک سوره به طور كامل در غدير تفسير شده است.
 
۳. مواردى كه يكک آيه به صراحت در غدير تفسير شده است.
 
۴. مواردى كه يک آيه به صورت اقتباس يا استشهاد تفسير شده است.آنچه به عنوان خطبه غدير ذكر مى ‏شود يا از متن خطابه بلند غدير است و يا مواردى است كه در روايات ديگر خطبه نقل شده، كه همه موارد با آدرس ذكر مى‏ شود.
 
'''نكته چهارم:'''
 
تفسير آيات غديرآيات غدير دو بخش است:
 
آيات قرآن در مورد خود غدير.
 
آياتى كه به ماجراى غدير تفسير شده و درباره متن واقعه نازل شده است.
 
البته در مورد تفسير قرآن در غدير تقسيم‏ بندى ديگرى هم مى ‏توان بيان كرد:
 
الف. تفسير كلى موضوعى در سراسر قرآن آياتى كه لفظاً و معنىً به يكديگر شباهت دارند، و نيز آياتى كه به يک مضمون در مواضع مختلف قرآن نازل شده، قابل يک عنوان كلى و موضوع معين مى‏ تواند باشد. در پنج مورد از خطابه غدير تفسير قرآن به اين صورت ديده مى ‏شود كه يك بيان براى همه آن موارد در سراسر قرآن ذكر شده است.
 
ب. تفسير يک سوره كامل در غديريک سوره به طور كامل. در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است.  
 
اين نشانه اهميت سوره ‏هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن، و عنوان: تفسير.
 
== ابدى بودن خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۷ .</ref> ==
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق‏ العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى ‏هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏ هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:تفاوت ميان سخن و نوشته در آن است كه «ما كُتِبَ قَرَّ وَ ما حُفِظَ فَرَّ» ، و منظور آن است كه آنچه نوشته شود ماندگار مى‏ گردد و آنچه فقط در حافظه قرار بگيرد از ذهن پاک مى‏شود. اين بدان معناست كه اسناد مكتوب پشتوانه‏ هايى پابرجا هستند كه جزئيات موضوع مورد نظر در آن تبيين مى ‏شود و قابل تغيير و تحريف نيست، اما سخنرانى مجموعه ‏اى از گفتار است كه معمولاً اجمالى از آن در خاطره‏ ها مى‏ ماند و بسيارى از جزئيات آن فراموش مى‏ شود.هنگام استناد نيز همين تفاوت بين سند مكتوب و اسناد منقول وجود دارد. اكنون اگر خطيب خصوصيتِ يک سخنرانى را به عنوان يک سند رسمى و دائمى اعلام كرد، همه موظف مى ‏شوند كه متن آن را با تمام جزئياتش به خاطر بسپارند و حفظ كنند، و در واقع آن را تبديل به يک سند مكتوب نمايند.
 
اين بدان معناست كه كلمه به كلمه و جمله جمله گفتار را از دست ندهند و عيناً آن را در صفحه كاغذ منعكس كنند تا سندى باشد براى همه كسانى كه مى‏ خواهند به فرازهاى آن در مسائل مختلف استناد نمايند.
 
اين همان نكته بى‏ سابقه ‏اى بود كه مردم براى اولين بار در يك سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله از آن حضرت مى‏ شنيدند كه خطبه غدير را اتمام حجتى قرار داد بر آنان كه مقابل منبر غدير حاضرند و بر كسانى كه در آنجا حضور ندارند، و حتى بر آنان كه به دنيا نيامده ‏اند.
 
آن حضرت در اين باره فرمود: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم، تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، و به دنيا آمده‏اند يا نيامده ‏اند.
 
== ارتباط خطبه غدير با امامت و ولايت<ref>وقايع هفته غدير(يونسيان) : ص۲۲- ۳۲ . </ref> ==
خطبه غدير ابعاد گسترده و متعددى دارد كه هر كدام در جاى خود مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است. مهم ‏ترين بُعد آن موضوع سرپرستى امور دينى و دنيوى امت اسلامى تا روز قيامت توسط مولا على بن ابی‏طالب‏ عليه السلام است، كه رسول گرامى اسلام ‏صلى الله عليه و آله از طرف قادر متعال مأمور به ابلاغ و تبليغ آن بوده است. موضوع آنقدر مهم بوده كه اگر آن بزرگوار كمتر تعللى در آن مى ‏فرمود، نه تنها هيچ بهره و مزدى از زحمات چندين ساله دوره رسالت خود نداشت، بلكه خداوند تعالى از او راضى و خشنود نبود.همانطور كه خود حضرت در اين خطبه فرمود: و كلّ ذلك لا يرضى اللَّه منى الا ان ابلغ ما انزل اللَّه الىّ: كليه اعمال من موجب رضايت خدا از من نمى‏ شود، مگر اينكه آنچه را از طرف او بر من(در خصوص امامت و خلافت و ولايت على‏ عليه السلام)نازل شده به مردم ابلاغ كنم.به لحاظ اهميت فوق‏ العاده اين مطلب و با رعايت اختصار، مسائلى را كه حضرت رسول ‏صلى الله عليه وآله در ارتباط با اعتقاد به امامت و ولايت مولا على‏ عليه السلام در اين خطبه شريف بيان فرمودند متذكر مى شويم:
 
۱. رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله از طرف خداوند مأمور به ابلاغ و اجراست: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» : اى رسول آنچه از پروردگارت به تو نازل شد به مردم برسان.
 
۲. بدون انجام اين مأموريت بهره ‏اى از تلاش‏هاى خود در امر هدايت و ارشاد خلق ندارد: «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» : اگر چنين نكنى رسالتش را ابلاغ نكرده اى.
 
۳. خداوند تعالى با تمام قدرت خود پشتيبان پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ باشد، تا اين فرمان را اجرا كند: «و اللَّه يعصمك من الناس»« : و خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد كرد.
 
۴. على‏ عليه السلام بعد خدا و رسول‏ صلى الله عليه و آله ولى است: و هو وليّكم بعد اللَّه و رسوله: و او بعد از خدا و پيامبرش ولىّ و سرپرست شماست.
 
آيه ولايت<ref>انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون« . مائده /  ۵۵ .</ref> نيز دلالت بر همين مى‏ كند.
 
۵ . وجوب اطاعت از على‏ عليه السلام كه از طرف خدا به سمت سرپرستى امت اسلام منصوب است:  
 
ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً مفترضة طاعته: همانا خداوند على ‏عليه السلام را به عنوان سرپرست و امامى كه اطاعت از او واجب است بر شما منصوب نموده است.
 
۶ . مخالف مولا على‏ عليه السلام ملعون و متابع او مورد رحمت خداست: ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه: هر كس با او مخالفت كند ملعون، و هر كس از او پيروى كند مورد رحمت خداست.
 
۷. آمرزش الهى شامل حال مؤمنى مى‏ شود كه از او حرف شنوى داشته و تصديقش كند:
 
و مؤمن من صدّقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له: و آن كس كه تصديقش نمايد مؤمن است، و كسى كه سخنانش را با گوش جان بشنود و اطاعتش نمايد مورد مغفرت و آمرزش خداوند است.
 
۸ . تمام علوم در وجود مولا على ‏عليه السلام جمع است و به دانسته‏ هاى پيامبرخدا صلى الله عليه وآله تماماً آگاه است:  
 
ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى امام المبين. و ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين: هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند تعالى در وجود من فراهم آورده، و هر دانشى را كه من تعليم داده شدم در پيشواى مبين بر شمردم. علمى نيست كه به على‏ عليه السلام نياموخته باشم، و او امام مبين (يعنى آشكار كننده همه آن علوم) مى‏ باشد.
 
۹. تنها على ‏عليه السلام است كه هدايت و عمل به حق مى‏ كند و باطل را درهم مى‏ كوبد: فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به و يزهق الباطل و ينهى عنه: او امامى است كه به سوى حق (مردم را) راهبرى نموده و خود به آن عمل مى‏ نمايد، و باطل را درهم كوبيده و از آن نهى مى‏ كند.۱
 
۰. محال است توبه كسى كه ولايت او را ندارد پذيرفته شود: لن يتوب اللَّه على احد انكر ولايته و لن يغفر اللَّه له: خداوند تعالى هرگز توبه كسى را كه منكر ولايت او است را نمى ‏پذيرد و او را نمى ‏آمرزد.
 
۱۱. مخالف على‏ عليه السلام كه حكم كفر بر او جارى است به آتشى دچار خواهد شد كه آتش گيره آن مردم(يعنى خود او) و سنگ‏ هاى آتش افزاست:
 
فاحذروا ان تخالفوا، فتصلوا ناراً وقودها الناس و الحجارة، اُعدّت للكافرين: بترسيد از مخالفت پروردگار كه (اگر با خواسته و فرمان او مخالفت نماييد) به آتشى دچار خواهيد شد كه مايه سوختش مردم و سنگ آتش افروز است، كه براى كفر پيشگان مهيا شده است.
 
۱۲. على‏ عليه السلام را بايد بر جميع خلايق بعد از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله برترى داد:  
 
فضّلوا علياًعليه السلام، فانه افضل الناس بعدى من ذكر و انثى: على‏عليه السلام را (از خود و ديگران) برتر بدانيد. همانا او بعد از من از هر مرد و زنى شايسته ‏تر است.
 
۱۳. تنها على‏ عليه السلام است كه بيانگر محرمات و مفسر حقايق قرآن است:
 
فواللَّه لن يبيّن لكم زواجره و لا يوضح لكم تفسيره الا الذى انا آخذ بيده: به خدا سوگند، هرگز كسى براى شما نواهى قرآن را روشن نسازد و تفسير آياتش را آشكار نكند مگر اين آقايى كه من دستش را گرفته‏ ام.
 
۱۴. هر كس مولايش پيامبر صلى الله عليه و آله است بايد على ‏عليه السلام را به مولايى خود با جان و دل بپذيرد:
 
من كنت مولاه فهذا على ‏عليه السلام مولاه: هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم اين على‏ عليه السلام صاحب اختيار و مولاى او است.
 
۱۵. على و ائمه بعد او عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است: ان علياً و الطيبين من ولدى‏ عليهم السلام هم الثقل الاصغر، و القرآن الثقل الاكبر: على و پاكان از فرزندانم‏ عليهم السلام ثقل اصغر، و قرآن ثقل اكبر است.
 
البته ثقل اكبر بودن قرآن نسبت به اهل‏بيت عصمت و طهارت‏ عليهم السلام از حيث استمساک است، چرا كه خود آن حضرات هم براى اثبات حقانيتشان به آيات قرآن متمسك می شدند.
 
۱۶. خدا على‏ عليه السلام را »اميرالمؤمنين« خوانده، و حرام است كسى جز او اين نام را بر خود بگذارد: و انا قلت عن اللَّه عزوجل: الا انه ليس اميرالمؤمنين غير اخى هذا، و لا يحلّ امرة المؤمنين بعدى لاحد غيره: و من از جانب خداى عزوجل مى‏گويم: آگاه باشيد غير از اين برادرم )على‏عليه السلام( هيچ كس امير مؤمنان نيست، و زمامدارى و امارت بر مؤمنين بعد از من بر احدى جز او روا نيست.۱۷. خداوند دين را به امامت على‏عليه السلام كامل كرد: انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته: همانا خداى عزوجل دين شما را به امامت او )على بن ابى‏طالب‏عليه السلام( كامل كرد.۱۸. هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر آنكه على‏عليه السلام مصداق آن است: و لا نزلت آية مدح فى القرآن الا فيه: و هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر اينكه درباره او است.۱۹. على‏عليه السلام ناصر دين خدا و مدافع حريم رسول‏خداصلى الله عليه وآله است: هو ناصر دين اللَّه و المجادل عن رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله: او )على‏عليه السلام( ياور دين خدا و مدافع حريم رسول‏خداصلى الله عليه وآله است.۲۰. ذريه تمام انبياعليهم السلام از صلب خودشان است، اما ذريه رسول‏خداصلى الله عليه وآله از صلب على‏عليه السلام است: ذرية كل نبى من صلبه، و ذريتى من صلب على‏عليه السلام: فرزندان هر پيامبرى از صلب خود او است به جز ذريه من كه از صلب على‏عليه السلام است.۲۱. ولايت مولا على‏عليه السلام معيار ايمان و تقوى، و بغض او علامت شقاوت است: الا انه لا يبغض علياًعليه السلام الا شقىّ، و لا يتوالى علياً الا تقىّ، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص: آگاه باشيد! دشمن على‏عليه السلام نيست مگر شخص شقى و بدبخت، و به على‏عليه السلام مهر نورزد مگر انسان با تقوا، و ايمان به او نمى‏آورد مگر مؤمن مخلص.۲۲. نور هدايت در رسول‏خداصلى الله عليه وآله و سپس در مولا على‏عليه السلام و همچنين در نسل او مى‏ماند، تا به حضرت مهدى‏عليه السلام برسد: النور من اللَّه عزوجل مسلوك فىّ، ثم فى على‏عليه السلام، ثم فى النسل منه الى القائم المهدى‏عليهم السلام: آن نور )هدايتى را( كه خداوند تعالى فرو فرستاده در من، و سپس در على‏عليه السلام، و سپس در نسل او تا قائم ما حضرت مهدى‏عليهم السلام قرار دارد.۲۳. لعنت خدا بر غاصبين حقوق او، و بر كسانى است كه به حكومت غاصب تن در دهند: الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين: آگاه باشيد! خداوند تعالى غاصبين )حقوق او( و همه كسانى را كه تن به حكومت غاصب دهند لعنت نموده است.۲۴. حقيقت صراط مستقيم خدا بعد از رسول مكرم اوصلى الله عليه وآله، على بن ابى‏طالب‏عليه السلام و فرزندان گرامى او -  كه كارشان هدايت به حق است -  مى‏باشند: انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه، ثم على‏عليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه؛ ائمة يهدون الى الحق و به يعدلون: من صراط مستقيم خدايم كه مأموريد آن را بپيماييد، و بعد از من على‏عليه السلام، و سپس فرزندان من از صلب او؛ همان پيشوايانى كه به حق هدايت مى‏كنند و )گمراهان را( به سوى حق باز مى‏گردانند.۲۵. دشمنان مولا على‏عليه السلام اهل شقاق، نفاق و ستيزه هستند. آنان دشمنان حق و برادران شياطين هستند: الا ان اعداء على‏عليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون و هم العادّون و اخوان الشياطين: آگاه باشيد! همانا دشمنان على‏عليه السلام همان تفرقه افكنان و منافقان و ستيزه‏جويان هستند، و هم ايشان دشمنان حق و برادران شيطان هستند.۲۶. على‏عليه السلام هدايتگر اين امت و رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله بيم رساننده به مخالفان او است: قال اللَّه تعالى: »انما انت منذر و لكل قوم هاد« .××× ۱ رعد /  ۷. ××× الا و انى منذر و على‏عليه السلام هاد: خداوند تعالى مى‏فرمايد: »همانا تو بيم دهنده هستى و براى هر امتى هادى و راهنماست« . بدانيد من بيم دهنده‏ام و على‏عليه السلام هادى و راهنما )ى اين امت( است.۲۷. امر به معروف و نهى از منكر جز به اعتقاد به امامت امام معصوم معنى و مفهوم ندراد: و لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم: )وظيفه خطير( امر به معروف و نهى از منكر جز با )اطاعت( امام معصوم تحقق نمى‏يابد.۲۸. اعتراف به بيعت با على‏عليه السلام بايد با دل و جان و زبان و دست )يعنى عمل( باشد: فقولوا: ... نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا والسنتنا و ايدينا: پس )همگى يك صدا شده( بگوئيد: ... با دل‏ها و جان‏ها و زبان‏هايمان با تو بر اين امر مهم بيعت مى‏كنيم.۲۹. رستگارى بزرگ فقط در اطاعت نمودن از خدا و رسول‏صلى الله عليه وآله و على و پيشوايان راستين‏عليهم السلام مى‏باشد: من يطع اللَّه و رسوله و علياً و الائمة الذين ذكرتهم‏عليهم السلام فقد فاز فوزاً عظيماً: كسى كه خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر نمودم‏عليهم السلام اطاعت نمايد يقيناً به رستگارى بزرگى نائل شده است.اين بود نمونه‏اى فرازهاى از خطبه غدير در مورد امامت، كه جا دارد موشكافى و شرح و بسط داده شود.