۲۱٬۹۵۵
ویرایش
(←پانویس) |
(←پانویس) |
||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
نويسنده كتاب «راهى ديگر براى كشف حقيقت» خلاصه واقعه غدير را چنين نقل كرده است: | نويسنده كتاب «راهى ديگر براى كشف حقيقت» خلاصه واقعه غدير را چنين نقل كرده است: | ||
سال دهم هجرى كه رسول خداصلى الله عليه وآله براى انجام دادن و تعليم حج اسلامى عازم بيت اللَّه الحرام بود، نامه هايى به رؤساى قبائل عرب و بلاد مسلمانان از جمله اميرالمؤمنين على عليه السلام كه در يمن مشغول جمع زكات بود ارسال فرمود. على عليه السلام اموال را به برخى از همراهان خود سپرد و با سرعت روانه مكه شد، و در روز هفتم يا هشتم ذى الحجه خود را به رسول خداصلى الله عليه وآله رساند. | |||
پس از انجام دادن مناسك حج، به سوى مأموريت خود - كه حمل اموال بيت المال بود - بازگشت. حضرت اميرعليه السلام در بازگشت مشاهده كرد آن افراد در برخى اموال - كه جزء بيت المال بود - تصرف كرده اند. لذا با آنها تندى و عتاب فرمود، كه بر آنان گران آمد و پس از ملحق شدن به ساير مسلمانان، شروع به بدگويى از اميرالمؤمنين عليه السلام نزد پيامبرصلى الله عليه وآله و سائرين كردند. | |||
رسول خداصلى الله عليه وآله كه اين وضعيت را مشاهده كرد، براى اينكه على عليه السلام به بدى شناخته نشود، بر خود لازم ديد قبل از آنكه مسلمانان متفرق شوند و پيش از آنكه امواج اين واقعه به مكه و مدينه برسد و مردم تحت تأثير قرار گيرند، از شخصيت بارز و ممتاز على عليه السلام دفاع كند. و لذا حضرت را با فضائل عالى به مسلمانان معرفى كرد، و قضيه را در همان جا فيصله داد. لذا در اجتماع غدير خم به معرفى آن جناب و وجوب دوستى او بر جميع مسلمانان پرداخت. | |||
بنابر آنچه گذشت، نويسنده كتاب معتقد است كه خطبه غدير واكنش پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به شكايت همراهان حضرت على عليه السلام در سفر يمن از ايشان بوده است، و مقصود پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از خطبه غدير و جمله «من كنت مولاه فهذا على مولاه» اين بود كه اعلام كند: هر كس دوست من است، با على نيز دوستى كند. | |||
'''حقيقت ماجراى غدير به روايت شيعيان''' | |||
شيعيان مى گويند در سال دهم هجرت از طرف خداوند به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دستور داده شد تا دو مسئله مهم از دين اسلام را به طور مفصل و رسمى به مردم ابلاغ كند: يكى حج، و ديگرى ولايت و خلافت دوازده امام عليهم السلام. | |||
اعلام عمومى براى سفر حج داده شد و جمعيتى بيش از ۱۲۰۰۰۰ نفر از هر سو عازم مكه شدند. با رسيدن ايام حج، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به عرفات، مشعر و منى رفت و اعمال حج را يكى پس از ديگرى با تمام واجبات و مستحباتش به مردم آموخت. | |||
در عرفات دستور الهى نازل شد و رسول اللَّه صلى الله عليه وآله علم و ودايع انبياءعليهم السلام را به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام تحويل داد و به آن حضرت منتقل كرد. بلافاصله پس از اتمام حج،منادى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بلال از طرف آن حضرت اعلام كرد: فردا كسى نبايد باقى بماند و همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در غدير خم حاضر شوند. | |||
صبح آن روز اين جميعت به غدير خم رسيدند و پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دستور توقف در اين منطقه را صادر كرد. سپس با آماده شدن مردم، آن حضرت سخنرانى تاريخ و آخرين خطابه رسمى خود را - كه حدود يك ساعت طول كشيد -آغاز كرد. اين خطابه گرانقدر را مى توان به يازده بخش تقسيم كرد<ref>اسرار غدير (محمدباقر انصارى) : ص ۵۰-۵۲.</ref>: | |||
نبى مكرم اسلام صلى الله عليه وآله در بخش اول به حمد و ثناى الهى مى پردازد. در بخش دوم با اشاره به آيه تبليغ مى فرمايد: اگر فرمان مهم الهى درباره اميرالمؤمنين عليه السلام را به شما ابلاغ نكنم رسالتم را انجام نداده ام. در بخش سوم به امامت ائمه دوازده گانه عليهم السلام اشاره مى كند. در بخش چهارم اين جمله معروف را مى فرمايد: من كنت مولاه فهذا على عليه السلام مولاه: هر كس من سرپرست (صاحب اختيار) اويم، اين على عليه السلام هم سرپرست او است. همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله كمال دين و تمام نعمت را به ولايت ائمه اطهارعليهم السلام مى داند. | |||
در بخش پنجم رويگردانان از ولايت ائمه اطهارعليهم السلام را جهنمى معرفى، و برخى از فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام را بيان مى كند. در بخش ششم، به عده اى از اصحابشان اشاره مى كند كه خلافت را پس از ايشان غصب و مردم را به جهنم مى كشانند. نبى اكرم صلى الله عليه وآله تأكيد فرمود كه چون خداوند به افشا نكردن نام آنها دستور داده، من نيز مأمور به معرفى آنان نيستم. ولى اين امر مانع از عذاب آخرت آنان نيست. | |||
در بخش هفتم ثمره ولايت و محبت اهلبيت عليهم السلام را بهشت و روى تافتن از آن را جهنم معرفى مى كند. در بخش هشتم اوصاف و شئون امام زمان عليه السلام را بيان مى كند. در بخش نهم مردم را به بيعت با خويش و اميرالمؤمنين عليه السلام دعوت مى كند. | |||
در بخش دهم بيعت با ائمه اطهارعليهم السلام را مقدمه اى براى فهم تمام حلال ها و حرام ها تا روز قيامت مى داند، زيرا تمام حلالها و حرامها به صورت تفصيلى در زمان ايشان مطرح نشده بود. | |||
در ضمن بالاترين امر به معروف و نهى از منكر را امر به اطاعت از ائمه اطهارعليهم السلام و نهى از مخالفت با ايشان معرفى مى كند. در بخش يازدهم، از مردم بيعت زبانى مى گيرد و دوباره بر اطاعت از ائمه اطهارعليهم السلام تأكيد مى كند. | |||
گفتنى است در بخشى از اين خطابه گرانقدر، نبى اكرم صلى الله عليه وآله به حاضران چنين فرمود: اى مردم، چه كسى سزاوارتر از شما به شماست؟ گفتند: خداوند و پيامبر او. پيامبرصلى الله عليه وآله پس از گرفتن اين اقرار از مردم و يادآورى چنين منصبى درباره حضرت على عليه السلام فرمود: | |||
من كنت مولاه فهذا على عليه السلام مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه: هر كس كه من مولاى اويم على عليه السلام هم مولاى او است. خدايا دوست بدار كسى كه او را دوست دارد، و دشمن بدار كسى را كه با او دشمنى مى كند. | |||
سپس رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: همانا خداوند مرا به رسالت مبعوث كرد. اين مطلب براى من سنگين بود و نمى توانستم مردم مرا با ابلاغ اين امر تكذيب خواهند كرد. خداوند مرا بيم داد كه بايد اين مطلب را ابلاغ كنى، يا اينكه عذاب خواهى شد. | |||
سپس اين آيه را نازل فرمود: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس ان اللَّه لا يهدى القوم الكافرين» . | |||
سپس پيامبرصلى الله عليه وآله از حاضران خواستند تا اين پيام مهم را به غايبان، نسل در نسل و تا روز قيامت برسانند. | |||
همچنين امر كردند تا همه با ايشان بيعت كنند و اين مقام و منصب بزرگ را به اميرالمؤمنين عليه السلام تبريک گويند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۸۲. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۱۱۱. مدارك اصلى خطابه غدير: روضة الواعظين: ج ۱ ص ۸۹ . الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اليقين: ص ۳۴۳. نزهة الكرام: ج ۱ ص ۱۸۶. الاقبال: ص ۴۵۶ - ۴۵۴. خطابه غدير در آينه اسناد (محمدباقر انصارى) .</ref> | |||
بنابراين، شيعه ماجراى غدير و خطابه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را بيان امر مهم جانشينى و واگذارى امامت و خلافت به مولاى متقيان على عليه السلام مى داند. گفتنى است كه شيعيان انحصار خطابه غدير به چند عبارت كوتاه را نمى پذيرند، و استناد به موارد منقول اهل تسنن را فقط براى احتجاج با آنان بيان مى كنند. | |||
شيعيان با ارجاع به كتاب هايى نظير «الغدير» - كه از شيعه و اهل تسنن نقل كرده است - از جامعيت خطابه غدير و اعتبار سند آن دفاع مى كنند. | |||
'''قضاوتى درباره نقل ماجراى غدير''' | |||
همان طور كه ديديم، هر دو طرف ادعا ماجراى غدير را بيان كرده اند. با اين تفاوت كه شيعه آن را در ارتباط با موضوع جانشينى و ولايت اميرالمؤمنين على عليه السلام مى داند و براى ادعاى خود ادله اى را مطرح مى كند. | |||
ولى نويسنده كتاب آن را در ارتباط با واقعه يمن و موضوع شكايت از اميرالمؤمنين عليه السلام مى داند. البته در خور ذكر است كه نويسنده كتاب هيچ سندى را براى گفته هايش بيان نكرده است، و مى دانيم كه در قضاوت، ادعاى بى سند پذيرفته نمى شود. | |||
با اين همه، وى از اعتقاد شيعه انتقاد مى كند و آن را به چند دليل باطل مى داند. اينك به بررسى آنها مى پردازيم، تا ببينيم كدام ادعا با منطق و عقل سازگارتر است. | |||
قبل از بررسى ادله نويسنده كتاب، نكته بسيار مهم ديگر اين است كه گويا نويسنده هيچ اطلاعى از مدارك اهلتسنن ندارد! زيرا ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۹ نفر از تابعان - كه حديث غدير را نقل كرده اند - در كتب دانشمندان اهل تسنن به چشم مى خورد. | |||
در قرن سوم ۹۲ دانشمند، در قرن هفتم ۲۱، در قرن هشتم هيجده و... ، و در قرن چهاردهم بيست دانشمند اين حديث را - البته نه به صورت كامل - نقل كرده اند، و هيچ كدام ادعاى نويسنده را بيان نكرده اند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹، ۱۴.</ref> | |||
گروهى تنها به نقل حديث اكتفا نكرده، بلكه درباره اسناد و مفاد آن به طور مستقل كتاب هايى نوشته اند. «طبرى» - از مورخان بزرگ اهل تسنن - كتابى به نام «الولاية فى طرق حديث الغدير» نوشته، و اين حديث شريف را از ۷۵ طريق از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نقل كرده است. | |||
== پانویس == | == پانویس == |