پرش به محتوا

اکثریت: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۳٬۱۰۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== <big>آيه «ما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِيلٌ»</big><ref>هود /  40. غدير در قرآن: ج 3 ص407-413.<...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:


<big>«همراه او جز گروه اندكى ايمان نياوردند».</big>
<big>«همراه او جز گروه اندكى ايمان نياوردند».</big>




خط ۱۴: خط ۱۵:


<big>«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده كه اگر انجام ندهى رسالت او را ابلاغ نكرده‏ اى و خدا تو را از مردم حفظ مى‏ كند».</big>
<big>«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده كه اگر انجام ندهى رسالت او را ابلاغ نكرده‏ اى و خدا تو را از مردم حفظ مى‏ كند».</big>




خط ۱۹: خط ۲۱:


<big>«پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت به مردم از خودشان صاحب اختيارتر است».</big>
<big>«پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت به مردم از خودشان صاحب اختيارتر است».</big>




خط ۲۴: خط ۲۷:


<big>«چه كسى مرا در برابر خدا كمک خواهد كرد اگر او را عصيان نمايم، پس شما جز ضرر به من چيزى اضافه نمى‏ كنيد».</big>
<big>«چه كسى مرا در برابر خدا كمک خواهد كرد اگر او را عصيان نمايم، پس شما جز ضرر به من چيزى اضافه نمى‏ كنيد».</big>


<big>اين آيه و زيارت مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:</big>
<big>اين آيه و زيارت مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:</big>
خط ۸۶: خط ۸۸:


<big>يكى حج و ديگرى ولايت؛ نزول آيه تبليغ در نزديكى غدير به ما مى ‏فهماند كه مسئله خاصى پيش آمده كه لازمه‏ اش نزول اين آيه بوده است.</big>
<big>يكى حج و ديگرى ولايت؛ نزول آيه تبليغ در نزديكى غدير به ما مى ‏فهماند كه مسئله خاصى پيش آمده كه لازمه‏ اش نزول اين آيه بوده است.</big>




خط ۱۰۸: خط ۱۱۱:


==== <big>هـ) اقرار مردم به گذشته</big> ====
==== <big>هـ) اقرار مردم به گذشته</big> ====
ص493
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله قبل از ابلاغ هر پيام جديدى، از مردم پرسيد كه تا امروز چگونه پيامبرى براى شما بوده ‏ام؟ آيا ساير اوامر الهى را چگونه به شما ابلاغ كرده ‏ام؟ آيا از من در تبليغم كوتاهى ديده ‏ايد؟</big>
 
<big>اين سؤالات پيامبرصلى الله عليه وآله قبل از اعلام ولايت در غدير، در يك جمله دو كلمه ‏اى گنجانده شد كه از مرد پرسيد: «هَلْ بَلَّغْتُ؟»، و اين بدان معناست كه «آيا حق تبليغ را ادا كرده ‏ام»؟!</big>
 
<big>و وقتى مردم تصديق كردند، خدا را بر اين اقرار شاهد گرفت. اين بدان معنى بود كه اگر تاكنون در مبلّغ بودن حق آن را ادا كرده ‏ام در اعلان ولايت نيز همان گونه ‏ام، و اين ابلاغ را نمى ‏توان از ابلاغ هاى ديگر جدا كرد.</big>
 
==== <big>و) اولى به نفس</big> ====
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله براى اعلان ولايت على ‏عليه السلام در واضح ‏ترين و همه فهم ‏ترين شكل آن، ولايت خود را مطرح فرمود و درباره آن از مردم اقرار گرفت كه بر فرد فرد مردم از خود آنان صاحب اختيارترم.</big>
 
<big>با اين اقرار بدون نياز به هيچ توضيحى فرمود: على نيز مانند من است و هيچ فرقى بين صاحب اختيارى او و من نيست، و آنچه درباره من پذيرفته ‏ايد بايد درباره او بپذيريد، و براى زود فهم ‏تر شدن مطلب دستان على ‏عليه السلام را گرفت و بالا برد.</big>
 
==== <big>ز) زيباترين تبليغ</big> ====
<big>از فاصله چهارده قرن اين سؤال در اذهان ما جاى مى‏ گيرد كه آيا همه صد و بيست هزار نفر صداى پيامبر صلى الله عليه و آله را شنيدند و فهميدند و آيا حقيقتاً به همه ابلاغ شد.</big>
 
<big>برنامه حساب شده غدير چنان بود كه در متن تاريخ آمده است: «ما فِى الدَّوْحاتِ احَدٌ الاّ وَ رَآهُ بِعَيْنِهِ وَ سَمِعَهُ بِاذُنِهِ»<ref>بحار الانوار: ج 37 ص 137. </ref></big>:
 
<big>«در منطقه غدير كسى از حاضرين نماند مگر آنكه با چشم خود پيامبرصلى الله عليه وآله را بر فراز منبر ديد و سخن آن حضرت را شنيد».</big>
 
<big>اين مطلب در زيارت غدير در عبارت زيبايى ترسيم شده است: فَخَطَبَ وَ اسْمَعَ وَ نادى فَأَبْلَغَ: «پيامبرصلى الله عليه وآله خطابه‏ اى ايراد كرد و شنوانيد، و با صداى بلند فرمود و به همه رسانيد».</big>
 
==== <big>ح) چرا مؤمنين كم‏ اند؟</big> ====
<big>با آن تبليغ عظيم در غدير، آيا احتمال مى‏رفت حتى يک نفر مؤمن نباشد؟ پس چرا چنين شد كه فقط عده كمى ايمان آوردند؟ اين تعجبى ندارد كه زحمات همه انبياء عليهم السلام با چنين برخوردى رو به رو مى‏ شد و اين مردم بودند كه در پى هواهاى خود حق را عمداً كنار مى‏ گذاشتند و با باطل همراه مى‏ شدند! با اشار به دو آيه قرآن اين گذشته مكرر امت ‏ها درباره مسلمانان نيز بيان شده است.</big>
 
<big>در يک آيه سخن از قِلّت مؤمنان و در آيه ديگر زيانكارى اكثريت به ميان آمده است:</big>
 
<big>قِلّت مؤمنان: «فَما آمَنَ بِما انْزَلَ اللَّهُ فيكَ عَلى نَبِيِّهِ الاّ قَليلٌ»: «به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد، جز عده كمى ايمان نياوردند».</big>
 
<big>زيانكارى اكثريت: «وَ لا زادَ اكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ»: «اكثرشان جز زيان براى خود نيفزودند».</big>
 
<big>و اين دو تابلويى است كه بايد تحليل كنندگان غدير از آن غافل نباشند، و بدانند كمى مؤمنان بر حقانيت غدير ضررى نمى‏ زند، و اين مخالفان غديرند كه بر خود ضرر زده ‏اند.</big>
 
== <big>آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»</big><ref>صافّات/71. غدير در قرآن: ج 2 ص287-338. سخنرانى استثنائى غدير: ص179-186.</ref> ==
<big>بزرگ‏ ترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ‏اى راه گريز نماند.</big>
 
<big>در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى‏ توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه‏ هاى مختلف به ميان آمد.</big>
 
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش ‏بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به 11 آيه تضمين شده در خطبه غدير بيان فرمود. از جمله اين آيات آيه 71 سوره صافات است:</big>
 
<big>«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»:</big>
 
<big>«قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند».</big>
 
<big>اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:</big>
 
=== <big>متن خطبه غدير</big> ===
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اَكْثَرُ الاَوَّلينَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ اَهْلَكَ الاَوَّلينَ، وَ هُوَ مُهْلِكُ الْآخِرينَ. قالَ اللَّهُ تَعالى : «اَلَمْ نُهْلِكِ الاَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ»:</big>
 
<big>اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان هلاک شدند، و خداوند آنها را هلاك نمود و اوست كه آيندگان را هلاک خواهد كرد. خداى تعالى مى‏ فرمايد: «اَلَمْ‏نُهْلِكِ الاَوَّلينَ ...»:</big>
 
<big>«آيا ما پيشينيان را هلاک نكرديم؟ آيا در پى آنان ديگران را نفرستاديم؟ ما با مجرمان چنين مى‏ كنيم. واى بر مكذبين در آن روز».<ref>اسرار غدير: ص 149 بخش 6 . </ref></big>
 
=== <big>موقعيت تاريخى</big> ===
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش ششم خطبه غدير هشدار داد كه فريب گرايش اكثريت را نخوريد. حضرت همچنان كه مسئله امتحان الهى را هشدار داد، ماجراى گذشتگان از انسان‏ هاى روى زمين را به عنوان درس عبرتى براى آيندگان خاطر نشان كرد.</big>
 
<big>حضرت ابتدا آيه 71 سوره صافات را قرائت كرد: «قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اَكْثَرُ الاَوَّلينَ»، و سپس هلاكت آنان در اثر مخالفت با انبياءشان را يادآور شد، و اينكه نسل‏ هاى آينده نيز در اثر نگاه به اكثريت به هلاكت مى ‏افتند.</big>
 
<big>آنگاه آيات 16 تا 19 سوره مرسلات را تلاوت كرد كه مى‏ فرمايد: «اَلَمْ نُهْلِكِ الاَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ».</big>
 
<big>اين يادآورى را با اقتباس از آيه قرآن انجام داده و آيه را از صورت غايب به خطاب تبديل نموده و از كلمه «وَ لَقَدْ...» در اول آيه به «قد» اكتفا كرده است، كه اين كار لازمه تضمين آيه در خطابه است.</big>
 
=== <big>موقعيت قرآنى</big> ===
<big>در سوره صافات از آيه 50 خداوند گفتگوى اهل بهشت را درباره همنشينان خود در دنيا مطرح مى‏ كند كه آنان را در جهنم مى ‏يابند. سپس بهشت و جهنم را مايه آزمايش مردم معرفى مى ‏كند و بيان مى ‏كند كه عده ‏اى از اهل آتش كسانى‏ اند كه پيرو پدران گمراه خود شده‏ اند، و در نهايت ثمره چنين كار حساب نشده‏ اى را گمراهى آنان بيان مى‏ كند.</big>
 
=== <big>تحليل اعتقادى</big> ===
 
==== <big>'''تحليل اعتقادى اول'''</big> ====
<big>تفسيرى كه بر اين آيه از خطبه غدير مى ‏توان استفاده كرد، با توجه به موقعيت آن در خطبه و تبديل ضمير «هُم» به ضمير «كُم» در كلمه «قَبْلَكُمْ» باز مى ‏گردد كه شامل همه امت ‏هاى قبل از اسلام مى ‏شود.</big>
 
<big>مى ‏توان گفت: از شديدترين آياتى كه عبارتى همه جانبه درباره به حساب نياوردن اكثريت مردم و اذعان به قِلّت مؤمنان در قرآن آمده همين آيه سوره صافات است، زيرا در اين آيه عنوان «ضلالت» را درباره آنان تثبيت مى ‏نمايد و به بى ‏ايمان بودن اكتفا نمى‏ كند، و از سوى ديگر اكثريت اولين را مورد توجه قرار مى‏ دهد كه اين عنوان شامل همه زمان‏ هاى قبل از خطاب مى ‏شود.</big>
 
<big>بنابراين معناى آيه باز مى‏ گردد به اينكه از اول خلقت حضرت آدم ‏عليه السلام تا روز غدير اكثريت انسان‏ ها نه تنها مؤمن نبوده ‏اند كه گمراه هم بوده ‏اند.</big>
 
<big>[[اقتباس]] آيه در اين موقعيت خاص خطبه كه حضرت مردم را درباره امتحان الهى درباره ولايت هشدار مى ‏دهد و از مخالفت اوامر الهى در مورد ولايت باز مى‏ دارد و از عذاب دنيا و آخرت مى‏ ترساند، بدان معنى است كه در برابر انذارها و هشدارهاى انبياى گذشته اكثريت نپذيرفته ‏اند و راه انحراف ضلالت را بر راه مستقيم برگزيده ‏اند، پس شما هم اين نكته را فراموش نكنيد كه اگر بعد از من اكثريت مردم به دستورات و انذارهاى من درباره ولايت توجه نكردند اين به معناى ضلالت و گمراهى آنان است، نه اينكه اكثريت دليل حقانيت باشد.</big>
 
==== <big>'''تحليل اعتقادى دوم'''</big> ====
<big>مسئله در اقليت بودن درباره ولايت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام از بنيادى‏ ترين مسايل اعتقادى است كه در طول تاريخ هزار و چهارصد ساله اسلام عملاً خود نمايى كرده است.</big>
 
<big>اكثريت مسلمانان امامت و ولايت و خلافت و صاحب اختيارى [[ائمه اثنی عشر|دوازده امام‏ عليهم السلام]] را نپذيرفته ‏اند، و فقط شيعيان بوده ‏اند كه اين عمود خيمه عقيده را پذيرفته ‏اند.</big>
 
<big>با استناد به يک اصل قاطع قرآنى، شيعه نه تنها از اقليت خود نمى‏ هراسد كه به آن افتخار هم مى‏كند، چرا كه كتاب خداوند در آيات متعدد اكثريت را غير مؤمن و غير عالم و غير عاقل و دشمن حق و مشرک و فاسق و بد كردار و كفران كننده نعمت و جاهل و غافل و كافر و گمراه مى‏ شمارد.</big>
 
<big>براى بيان كامل آيه كوتاهى كه در خطابه بسيار بلند غدير، دنيايى از اعتقاد براى ما به ارمغان آورده (آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ») لازم است در سه جهت توضيح بيشترى داده شود:</big>
 
<big>ريشه قرآنى مسئله اقليت و اكثريت.</big>
 
<big>تجربه عملى اكثريت در امت‏ هاى گذشته تا امروز.</big>
 
<big>تحليلى از ارزش علمى -  دينى اكثريت و اقليت.</big>
 
==== <big>'''تحليل اعتقادى سوم'''</big> ====
<big>ريشه قرآنى مسئله اقليت و اكثريت</big>
 
<big>به طور كلى در قرآن اكثريت نه تنها مورد اعتماد واقع نشده ‏اند، بلكه خالق جهان با علمى كه درباره مخلوق خود دارد، و سابقه عملى كه در طول قرن‏ ها بشر از خود نشان داده است، هميشه به صورت هشدار گونه ‏اى با مسئله اكثريت برخورد كرده و بشر را از تكيه بر چنين اصلى و بناى زندگى فكرى و عملى خود بر چنين مبنايى بر حذر داشته است.</big>
 
<big>بسيار جالب است كه حتى يک مورد در قرآن «اكثريت» مورد تأييد و توجه نبوده، و حتى يک مورد به عنوان تاريخى از سابقه مثبت اكثريت به ميان نيامده است.</big>
 
<big>از آن جالب ‏تر اينكه اقليت مورد عنايت و امضاى خداوند بوده و در تاريخ انبياء و در مورد اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله تأكيد خاصى روى اقليت وجود دارد.</big>
 
<big>اين مسئله در آيات بسيار زيادى جلوه ‏گر است كه در تعدادى از آنها از معناى جمله چنين استفاده ‏اى مى‏ شود، ولى حدود 90 آيه به صراحت تمام مطلب را به ميان آورده است.</big>
 
<big>در اينجا با دسته ‏بندى موضوع مربوط به اكثريت در آنها دوره كاملى از آيات قرآن در اين باره تقديم مى‏ گردد:</big>
 
===== <big>الف) نفى اصل اكثريت</big> =====
<big>9 آيه از قرآن به صورت اساسى مسئله اكثريت را از زير سؤال برده است. اين آيات از جهات فراگيرى مسئله اكثريت را به محاصره در آورده و مُهر بطلان بر آن زده است.</big>
 
<big>در مواردى اصل امكان رويكرد اكثريت به سوى حق و ايمان را زير سؤال بزرگ مى ‏برد كه انبياء عليهم السلام را هم از تحقق آن عاجز مى ‏داند: «وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ»<ref>یوسف/68، 103.</ref>:</big>
 
<big>«اكثر مردم -  اگر چه تواى پيامبر تلاش كنى و دلت هم بخواهد -  مؤمن نيستند»!!</big>
 
<big>در موردى ديگر تابع اكثريت شدن را باعث مستقيم گمراهى مى‏ داند و مى ‏فرمايد: «إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِى الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّه»<ref>انعام /  116. </ref>: «اگر از اكثريت كسانى كه روى زمين هستند اطاعت كنى تو را از راه خدا گمراه مى‏ كنند».</big>
 
<big>در آيه‏ اى ديگر در برابر اكثريت مى‏ ايستد و عظمت ظاهرى آنان را در هم مى ‏شكند و مى ‏فرمايد: «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّه لَغَنِىٌّ حَمِيدٌ»<ref>ابراهيم /  8 . </ref></big>:
<big>«اگر شما و همه كسانى كه روى زمينند كافر شوند، خداوند بى‏نياز و سپاس شده است».</big>
 
<big>در نقطه‏ اى ديگر از قرآن تعجب از سقوط اكثريت را بى جا مى‏ داند و مى ‏فرمايد: «قُلْ لا يَسْتَوِى الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ»<ref>مائده /  100. </ref></big>:
 
<big>«خبيث و پاكيزه مساوى نخواهند بود، اگر چه كثرت خبيث تو را به تعجب وادارد»!</big>
 
<big>در فرازى ديگر از قرآن اكثريت را منزجر از حقيقت و دنباله‏ رو باطل اعلام مى‏ كند و چنين مى ‏فرمايد: «بَلْ أَكْثَرُهُمْ يَعْلَمُونَ الْحَقَ و هم مُعْرِضُونَ»<ref>انبياء /  24.</ref></big>:
 
<big>«بلكه اكثرشان در حالى كه از حق اعراض مى ‏كنند آن را خوب مى‏ دانند».</big>
 
 
<big>و نيز مى‏ فرمايد: «بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ»<ref>مؤمنون /  70. </ref>: «بلكه حق را براى آنان آورد، در حالى كه اكثريتشان نسبت به حق كراهت داشتند».</big>
 
<big>و يا مى ‏فرمايد: «لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ»<ref>زخرف /  78. </ref>: «براى شما حق را آورديم ولى اكثرتان از حق كراهت داريد».</big>
 
<big>در نگاهى به عاقبت به شرّى اكثريت‏ ها مى ‏فرمايد: «كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِى الْأَرْضِ، فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ»<ref>غافر /  82 . </ref></big>:
 
<big>«چگونه بود عاقبت كسانى كه قبل از آنان بودند كه تعدادشان بيشتر و نيرو و آثارشان قوى‏تر بود، ولى آنچه به دست آوردند براى آنان فايده ‏اى نداشت».</big>
 
 
<big>با توجه به آياتى كه ذكر شد، ديديم كه خداوند اكثريت را نه تنها مورد تأييد قرار نداده، كه به صورت همه جانبه ‏اى بى‏ارزشى آن را روشن ساخته است.</big>
 
===== <big>ب) نفى اكثريت در ايمان</big> =====
<big>هدف از ارسال انبياء عليهم السلام ايمان و اعتقاد واقعى مردم است، و بدون شک اين حجج الهى با رقم 124000 پيامبرصلى الله عليه وآله و [[ائمه اثنی عشر|دوازده امام معصوم‏ عليهم السلام]] و در سايه‏ سار ايشان علما و مؤمنين هر قومى، نهايت تلاش خود را در گستره زمين براى هدايت مردم به ايمان به حق تعالى و پيامدهاى اين اعتقاد به كار گرفته ‏اند.</big>
 
<big>با اين برنامه گسترده الهى، قرآن را كه ورق بزنيم 14 آيه به صراحت اكثريت را «غير مؤمن» مى ‏خواند و در 8 آيه عنوان «كفر» را به جاى ايمان به اكثريت نسبت مى‏ دهد.</big>
 
<big>در آياتى «ناس» يعنى «مردم» را موضوع قرار مى‏ دهد و مى‏ فرمايد: «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ»<ref>هود/17. رعد/1. غافر/59. </ref></big>: <big>«اكثر مردم ايمان نمى‏ آورند»، و گاهى با ضمير جمع مى ‏آورد: «أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»<ref>بقره /  100. </ref>، و گاهى قالب سخن را بدين گونه تغيير مى‏ دهد: «وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ».<ref>شعراء: آيه8، 67، 103، 121، 139، 158، 174، 190.</ref></big>
 
<big>در آياتى «اقليت» را موضوع قرار مى ‏دهد و م ى‏فرمايد: «فقَلِيلاً ما يُؤْمِنُونَ»<ref>بقره /  88 . </ref>و يا «قَلِيلاً ما تُؤْمِنُونَ»<ref>حاقه /  41.</ref>و يا با ظرافت بيشترى مى ‏فرمايد: «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاًّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ»<ref>بقره /  83 . </ref>: «سپس به حق پشت كرديد مگر عده كمى از شما در حالى كه اعراض كننده بوديد».</big>
 
 
<big>در مواردى اظهار ايمان اكثريت را پوچ مى‏ شمارد و مى ‏فرمايد: «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّه إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ»<ref>يوسف /  106. </ref>«اكثر آنان به خدا ايمان نياورده ‏اند مگر آنكه مشرک هستند».</big>
 
<big>و در مواردى ديگر صراحتاً به اكثريت نسبت شرک مى ‏دهد: «كانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِينَ».<ref>روم /  42.</ref></big>
<span dir="RTL"></span>
 
== <big>پانویس</big> ==