پرش به محتوا

اکثریت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳٬۳۷۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳۲: خط ۲۳۲:


<big>«بلكه اكثرشان در حالى كه از حق اعراض مى ‏كنند آن را خوب مى‏ دانند».</big>
<big>«بلكه اكثرشان در حالى كه از حق اعراض مى ‏كنند آن را خوب مى‏ دانند».</big>




خط ۲۴۱: خط ۲۴۲:


<big>«چگونه بود عاقبت كسانى كه قبل از آنان بودند كه تعدادشان بيشتر و نيرو و آثارشان قوى‏تر بود، ولى آنچه به دست آوردند براى آنان فايده ‏اى نداشت».</big>
<big>«چگونه بود عاقبت كسانى كه قبل از آنان بودند كه تعدادشان بيشتر و نيرو و آثارشان قوى‏تر بود، ولى آنچه به دست آوردند براى آنان فايده ‏اى نداشت».</big>


<big>با توجه به آياتى كه ذكر شد، ديديم كه خداوند اكثريت را نه تنها مورد تأييد قرار نداده، كه به صورت همه جانبه ‏اى بى‏ارزشى آن را روشن ساخته است.</big>
<big>با توجه به آياتى كه ذكر شد، ديديم كه خداوند اكثريت را نه تنها مورد تأييد قرار نداده، كه به صورت همه جانبه ‏اى بى‏ارزشى آن را روشن ساخته است.</big>
خط ۲۵۲: خط ۲۵۲:
<big>در آياتى «ناس» يعنى «مردم» را موضوع قرار مى‏ دهد و مى‏ فرمايد: «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ»<ref>هود/17. رعد/1. غافر/59. </ref></big>: <big>«اكثر مردم ايمان نمى‏ آورند»، و گاهى با ضمير جمع مى ‏آورد: «أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»<ref>بقره /  100. </ref>، و گاهى قالب سخن را بدين گونه تغيير مى‏ دهد: «وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ».<ref>شعراء: آيه8، 67، 103، 121، 139، 158، 174، 190.</ref></big>
<big>در آياتى «ناس» يعنى «مردم» را موضوع قرار مى‏ دهد و مى‏ فرمايد: «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ»<ref>هود/17. رعد/1. غافر/59. </ref></big>: <big>«اكثر مردم ايمان نمى‏ آورند»، و گاهى با ضمير جمع مى ‏آورد: «أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»<ref>بقره /  100. </ref>، و گاهى قالب سخن را بدين گونه تغيير مى‏ دهد: «وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ».<ref>شعراء: آيه8، 67، 103، 121، 139، 158، 174، 190.</ref></big>


<big>در آياتى «اقليت» را موضوع قرار مى ‏دهد و م ى‏فرمايد: «فقَلِيلاً ما يُؤْمِنُونَ»<ref>بقره /  88 . </ref>و يا «قَلِيلاً ما تُؤْمِنُونَ»<ref>حاقه /  41.</ref>و يا با ظرافت بيشترى مى ‏فرمايد: «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاًّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ»<ref>بقره /  83 . </ref>: «سپس به حق پشت كرديد مگر عده كمى از شما در حالى كه اعراض كننده بوديد».</big>
<big>در آياتى «اقليت» را موضوع قرار مى ‏دهد و مى ‏فرمايد: «فقَلِيلاً ما يُؤْمِنُونَ»<ref>بقره /  88 . </ref>و يا «قَلِيلاً ما تُؤْمِنُونَ»<ref>حاقه /  41.</ref>و يا با ظرافت بيشترى مى ‏فرمايد: «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاًّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ»<ref>بقره /  83 . </ref>: «سپس به حق پشت كرديد مگر عده كمى از شما در حالى كه اعراض كننده بوديد».</big>
 




خط ۲۵۸: خط ۲۵۹:


<big>و در مواردى ديگر صراحتاً به اكثريت نسبت شرک مى ‏دهد: «كانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِينَ».<ref>روم /  42.</ref></big>
<big>و در مواردى ديگر صراحتاً به اكثريت نسبت شرک مى ‏دهد: «كانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِينَ».<ref>روم /  42.</ref></big>
<big>آياتى از قرآن اكثريت را در معرض كفر قرار مى‏ دهد و مى ‏فرمايد: «أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ»<ref>نحل /  83 . </ref>«اكثر آنان كافر هستند»؛ و گاهى اين كفر را جهت مى‏ دهد: «وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُونَ»<ref>روم/8. غافر/59.</ref></big>:
<big>«بسيارى از مردم به ملاقات پروردگار (قيامت) كافرند».</big>
<big>و گاهى تمايل به كفر را درباره اكثريت مطرح مى‏ كند و مى‏ فرمايد: «تَرى كَثِيراً مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا»<ref>مائده/80.</ref>: «مى ‏بينى بسيارى از آنان را كه كافران را دوست مى ‏دارند».</big>
<big>تا آنجا كه تأثير معكوس آيات الهى را درباره اكثريت بيان مى‏ كند: «وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً»<ref>مائده/64، 68.</ref>:</big>
<big>«آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده طغيان و كفر بسيارى از آنان را بيشتر مى‏ كند»!</big>
<big>در اين آيات مشاهده كرديم كه خداوند مؤمن نبودن و مشرک بودن و كافر بودن را صراحتاً به اكثريت نسبت داده و جلوه ‏هايى از آن را نيز بيان داشته است.</big>
===== <big>ج) نفى اكثريت در آگاهى</big> =====
<big>قرآن نه تنها اكثريت را درباره ايمان قبول ندارد، بلكه با اشاره به جهت بى ‏ارزشى آن -  كه نبود علم و آگاهى است -  براى همه روشن مى‏ كند كه چرا نبايد گول اكثريت را خورد.</big>
<big>در آيات متعددى از قرآن عموم مردم به عدم علم نسبت داده شده ‏اند كه مى ‏فرمايد: «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»<ref>اعراف/187. نحل/38. روم/6، 30. سبأ/28، 36. غافر/57. جاثیه/26. یوسف/21، 40، 67.</ref>: «اكثر مردم نمى‏ دانند»، و يا مى‏ فرمايد: «أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ».<ref>انعام/37. اعراف/131. انفال/34. یونس/55. نحل/101. انبیاء/24. نمل/61. قصص/13، 57. لقمان/25. زمر/29، 49. دخان/39. طور/47.</ref></big>
<big>و گاهى اين تعبير به «جهل» تغيير مى‏ يابد و مى ‏فرمايد: «وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ».<ref>انعام / 111. </ref></big>
<big>گاهى جهت علمى فاصله داشتن اكثريت از حق را چنين بيان مى ‏كند: «وَ ما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاّ ظَنّاً و إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِى مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً»<ref>يونس /  36.</ref>: «اكثر مردم جز گمان را تابع نمى‏ شوند، و گمان در رسيدن به حق هيچ نفعى ندارد».</big>
<big>در مواردى هم بسيارى از گمراه كنندگانِ مردم را از همين دريچه مى‏ نگرد: «وَ إِنَّ كَثِيراً لَيُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ»<ref>انعام /  119. </ref>: «بسيارى از مردم با آراء بدون علم خود ديگران را گمراه مى ‏كنند».</big>
===== <big>د) نفى اكثريت در عقل و قدرت فكر</big> =====
<big>اگر علم و آگاهى در تشخيص حق ارزش دهنده است، بدون شک عقل و فكر دُرُست كه پردازنده علم و تحليل كننده آنست در درجه مقدم آن قرار دارد.</big>
<big>خداوند در اين باره آيات بسيار شديد اللحنى فرموده كه عمق مسئله اكثريت را براى ما روشن مى‏ سازد.</big>
<big>در آياتى از قرآن تعقّل نكردن را مطرح كرده و فرموده است: «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»<ref>مائده/103. عنكبوت/63. حجرات/4. </ref>«اكثريت مردم تعقل نمى‏ كنند». در بعضى از آيات اين معنى با تعبير غفلت آمده و فرموده است: «إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ»<ref>يونس /92. </ref>: «بسيارى از مردم از آيات ما غافلند»، كه مى ‏توان منظور از آن را تفكر و تعقل نكردن دانست.</big>
<big>در موردى ديگر خوش‏ بينى نسبت به اكثريت را مؤاخذه مى‏ كند و آنان را در حد چهار پايان پايين مى‏ آورد، و چنين تعبيرى در قرآن چشم و گوش انسان را باز مى‏ كند كه مبادا با خيالات واهى درباره اكثريت خود را تباه كند. مى‏ فرمايد: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ، إِنْ هُمْ إِلاّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً»<ref>فرقان/44.</ref>: «يا گمان مى‏ كنى اكثر مردم مى ‏شنوند يا تعقل مى‏ كنند؟ اين اكثريت نيستند مگر مانند چهارپايان بلكه از آنان هم گمراه ترند».</big>
<big>در آيه ‏اى ديگر واهمه جهنم رفتن اكثريت را از ذهن‏ ها پاک مى‏ كند و چنان صريح اين مسئله را با علل آن مطرح مى ‏كند كه خاطر هر انسانى آسوده شود:</big>
<big>«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها، أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»<ref>اعراف/179. </ref></big>:
<big>«ما بسيارى از جن و انس را براى جهنم خلق كرديم. اينان قلب‏ هايى دارند كه با آنان درك نمى ‏كنند و چشمانى دارند كه با آن نمى ‏بينند و گوش‏ه ايى دارند كه با آن نمى‏ شنوند، اينان مانند چهار پايانند، بلكه گمراه ترند».</big>
<big>و اين چنين صراحت ‏هاى قرآن بيدار باش دائمى ماست كه روز قيامت با وجود چراغ‏ هاى خطرى مانند اين آيات، هيچ عذرى درباره پيروى كوركورانه از اكثريت پذيرفته نخواهد شد.</big>
===== <big>هـ) نفى اكثريت در تقوى</big> =====
<big>پس از مرحله فكر و تعقل و اعتقاد، نوبت به عمل مى ‏رسد. خداوند هنوز اين اكثريت را رها نمى ‏كند و در تقوى و مراعات فرامين الهى نيز آنان را عقب مانده از قافله و آلودگان به گناه معرفى مى‏ كند، و از اين جهت نيز سلب اعتماد از آنان را اعلام مى ‏نمايد.</big>
<big>در مواردى از قرآن قلّت مؤمنين را در برابر كثرت فاسقين چنين بيان مى ‏كند:</big>
<big>«مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ»<ref>آل عمران /  110. </ref>: «عده‏ اى از آنان مؤمن ‏اند و اكثر آنان فاسقند».</big>
<big>و گاهى با ظرافت بيشتر بى مسئوليتى اكثريت را به ميان مى‏ آورد و مى ‏فرمايد: «وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَكْثَرَهُمْ فاسقين»<ref>اعراف /  102. </ref>:</big>
<big>«اكثر آنان را داراى عهد و پيمان و مسئوليت نيافتيم، و اكثرشان را فاسق يافتيم».</big>
<big>در مواردى فرموده: «كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»<ref>حدید/16، 26، 27. مائده/81.</ref>«بسيارى از آنان فاسق ‏اند»، و گاهى كلمه «ناس» را به كار برده و فرموده: «إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ».<ref>مائده /  49.</ref>مسئله فسق و بى ‏تقوايى اكثريت در موردى با عنوان «اسراف» آمده كه مى ‏فرمايد: «ثُمَّ إِنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِكَ فِى الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ»<ref>مائده /  32. </ref>: «بعد از آن بسيارى از آنان در زمين اسراف كار شدند».</big>
<big>در آيه ‏اى ديگر «شتاب به سوى گناه» درباره اكثريت مطرح شده و مى ‏فرمايد: «تَرى كَثِيراً مِنْهُمْ يُسارِعُونَ فِى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ»<ref>مائده /  62 . </ref>:</big>
<big>«مى ‏بينى بسيارى از آنان را كه به انجام گناه و دشمنى و خوردن مال ناشايست شتاب مى ‏ورزند».</big>
<big>در آيه‏ اى هم عنوان «سوء عمل» درباره اكثريت آمده است: «مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ»<ref>مائده /  66 . </ref>: «عده ‏اى از آنان امت ميانه‏ رو هستند، و آنچه بسيارى از آنان انجام مى‏ دهند زشت است».</big>
<big>و در آيه ‏اى مسئله «دروغ» درباره اكثريت مطرح شده است: «أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ»<ref>شعراء /  223.</ref>: «اكثر آنان دروغگويند».</big>
<big>اين گونه است كه خداوند ما را از پيروى اكثريت كه فاسق ‏اند بر حذر داشته و گناهكاران را بى‏ ارزش‏تر از آن دانسته كه عده ‏اى دنيا و آخرت خود را بر تابعيت از آنان استوار كنند.</big>
<span dir="RTL"></span>
<span dir="RTL"></span>
===== <big>و) نفى اكثريت در شكر و قدردانى از خدا</big> =====
<big>اكثريت از نظر خداوند تا آنجا سقوط مى ‏كند كه خداوند آنان را كفران كننده نعمت‏ ها معرفى مى ‏كند، كه قدر الطاف الهى را نمى‏ دانند و با خداوند روى خوش ندارند.</big>
<big>چنين اكثريتى براى بندگان خدا دلسوز نخواهند بود و پيروى از آنان قدردانى از قدر ناشناس است.</big>
<big>در قرآن در مواردى «ناس» مطرح شده و مى‏ فرمايد: «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ»<ref>بقره/243. يوسف/38. غافر/61. </ref>و در مواردى مى‏ فرمايد: «أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ»<ref>نمل/73. يونس/60.</ref>، و در جايى ديگر مى ‏فرمايد: «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ»<ref>اعراف/17.</ref>«اكثر آنان را شكرگزار نمى‏ يابى».</big>
<big>در آيه ‏اى هم كفران نعمت را به ميان مى ‏آورد و مى‏ فرمايد: «فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاّ كُفُوراً»<ref>اسراء/89. فرقان/50.</ref>: «اكثر مردم جز كفران نعمت را نپذيرفتند».</big>
<big>تا اينجا روشن شد كه مسئله اكثريت در قرآن چه اصالتاً و چه به اعتبار عللى كه ممكن است به آن ارزش دهد مانند ايمان، آگاهى، تعقل و تفكر، تقوى و شكرگزارى، از نظر خداوند و آنچه در كتاب مباركش فرموده نه تنها ارزشى ندارد، بلكه مورد نكوهش و توصيفِ منفى نيز قرار دارد.</big>
<big>لازم به يادآورى است كه در تعدادى از موارد ذكر شده از قرآن كلمه »اكثر« به كار رفته و در موارد ديگرى »كثير« استفاده شده است. واضح است كه »اكثر« به تناسب كلمه‏اى كه بدان اضافه شده به معناى اكثريت قريب به اتفاق آن خواهد بود، مثلاً «أَكْثَرُ النَّاسِ» يعنى اكثريت مردم.</big>
<span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span>


== <big>پانویس</big> ==
== <big>پانویس</big> ==