۲۱٬۹۷۳
ویرایش
(←پانویس) |
(←پانویس) |
||
خط ۳۴۸: | خط ۳۴۸: | ||
كثرت شاعران شيعه مذهب و بسامد بسيار اشارات آنها كاملاً طبيعى است، زيرا از ديدگاه شيعيان مسئله غدير و جانشينى حضرت على عليه السلام يكى از اساسى ترين مسائلى است، كه با ناديده گرفتن و تحريف آن شكاف عميقى در ادامه رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله ايجاد خواهد شد، و مايه بسيارى از اختلافات و نابسامانى هاى جامعه اسلامى خواهد گرديد. شيعه مى گويد: اگر سخن پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير خم تحريف نمى شد و آنگونه كه مراد پيامبرصلى الله عليه وآله بود فهميده و اجرا مى شد، ريشه بسيارى از مشكلات اسلام و مسلمين خشک مى شد و اصولاً فرصت بروز و ظهور نمى يافت. | كثرت شاعران شيعه مذهب و بسامد بسيار اشارات آنها كاملاً طبيعى است، زيرا از ديدگاه شيعيان مسئله غدير و جانشينى حضرت على عليه السلام يكى از اساسى ترين مسائلى است، كه با ناديده گرفتن و تحريف آن شكاف عميقى در ادامه رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله ايجاد خواهد شد، و مايه بسيارى از اختلافات و نابسامانى هاى جامعه اسلامى خواهد گرديد. شيعه مى گويد: اگر سخن پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير خم تحريف نمى شد و آنگونه كه مراد پيامبرصلى الله عليه وآله بود فهميده و اجرا مى شد، ريشه بسيارى از مشكلات اسلام و مسلمين خشک مى شد و اصولاً فرصت بروز و ظهور نمى يافت. | ||
'''تحليل محتوايى غدير در شعر فارسى''' | |||
در بادى امر انتظار مى رفت كه شاعران سنى مذهب در حدود همان اعتقادات گفته شده به مسئله غدير خم اشاره نموده باشند، و آن را اجتماعى جهت خداحافظى پيامبرصلى الله عليه وآله با مسلمانان و بيان اتمام و اكمال دين و رسالتش تلقى نمايند. | |||
جا داشت سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد على عليه السلام هم در حد همان دوستى و جانشينى در امور خانوادگى تلقى گردد، و شاعران شيعه مذهب هم آن را ادامه رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله بدانند. | |||
در واقع آن چيزى را كه قرار بود پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ نمايد - كه اگر ابلاغ نمى كرد كل رسالتش ابلاغ نشده بود - چيزى جز جانشينى على عليه السلام نبوده است، و در واقع واقعه غدير از ديد آنها عيد است و عيد امامت و ولايت مى باشد. | |||
اما مسئله به اين شكل نيست؛ گاه در بين شاعران سنى مذهب به اهميت واقعه غدير اشاره شده است، تا جايى كه ديدگاه آنان را بسيار به شيعيان نزديک مى كند؛ چنان اظهار نظر مى كنند كه اگر كسى شاعر را نشناسد، مى پندارد اين سخن جز سخن يک شاعر شيعه مذهب نيست، و گاه نيز خواننده شک مى كند كه شاعر با اين اشارات صريح بعيد است سنى مذهب باشد! | |||
به عنوان مثال سوزنى سمرقندى در قصيدهاى تحت عنوان «امام كيست؟ »به فضائل حضرت على عليه السلام مى پردازد. وى پس از بيان فضائل امام، در اثناى قصيده مى آورد: | |||
گو كه دست كه بگرفت مصطفى صلى الله عليه وآله به غدير | |||
كه را امام هدى خواند و فخر وزين همام | |||
امام آنكه خداى بزرگ روز غدير | |||
به فضل كرد به نزديک مصطفى صلى الله عليه وآله پيغام<ref>سوزنى سمرقندى: ص ۲۷۴.</ref> | |||
اين سخن دقيقاً همان حرف هايى است كه يك شيعه مذهب بدان معتقد است، و اگر كسى با استناد به آنها قائل به شيعه بودن سوزنى سمرقندى شود خيلى بيراهه نرفته است. مگر شيعه بودن غير از اين است؟ | |||
همچنين است در حديقه سنايى وقتى مى گويد: | |||
نائب مصطفى صلى الله عليه وآله به روز غدير | |||
كرده در شرع مرورا به امير<ref>سنائى غزنوى: ص ۲۷۴.</ref> | |||
يا وقتى امير معنوى مى گويد: | |||
كسى كه در كنف شرع در حمايت تو است | |||
همى نشاط كند خاصه صبح عيد غدير<ref>امير معنوى: ص ۳۴۰.</ref> | |||
عيد خواندن غدير بسيار به نظر شيعيان نزديک است، زيرا از ديدگاه اهل سنت واقعه غدير خداحافظى پيامبرصلى الله عليه وآله با امت بود. به همين خاطر رفتن كسى عيب نمى تواند باشد. در حالى كه شيعيان آن را عيد ولايت و امامت مى دانند. | |||
البته شاعران سنى مذهب همگى اين گونه نيستند، و بيشتر اشارات آنها در حد همان اعتقادات اهل سنت است. مثلاً معزى در جاى ديگر مى گويد: | |||
نام آن دارد كه از بهر بزرگى و شرف | |||
احمد مختار كرد او را ادعا روز غدير<ref>امير معنوى: ص ۳۲۳.</ref> | |||
يا منوچهرى مى گويد: | |||
آهنى در كف چون مِردِ غدير خم | |||
به كَتِف باز فكنده سر هر دو كُم<ref>منوچهرى: ص ۲۰۶.</ref> | |||
يا حلاج مى گويد: | |||
گفته اى «اليوم اكملت لكم» دين الهدى | |||
آن زمان كين رحمت مهداه اهدا كرده اى<ref>حلاج: ص ۱۶۷.</ref> | |||
كه همگى در حد همان اعتقادات اهل سنت است. ملاى رومى نيز در مثنوى به مسئله غدير و حديث «من كنت مولاه فهذا على مولاه»اشاره مى كند، و در عنوان آن مى آورد: در تفسير اين خبر كى مصطفى صوات اللَّه عليه فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه. تا منافقان طعنه زدند كى بس نبودش كى ما مطيعى و چاكرى نموديم او را. چاكرى كودكى خلم آلودمان هم مى فرمايد الى آخره. سپس مى آورد: | |||
زين سبب پيغمبرِ با اجتهاد | |||
نام خود را وان على مولا نهاد | |||
گفت هر كو را منم مولا و دوست | |||
ابنعم من على مولاى اوست | |||
كيست مولا؟ آنكه آزادت كند | |||
بند رقّيت ز پايت بر كند××× ۱ مثنوى: ج ۶ ص ۱۲۶۵. ××× | |||
بر خلاف عنوان مبحث در مثنوى كه نشان مىدهد در واقعه غدير مسئله متابعت و پيروى است، نه دوستى و محبت و امور خانوادگى. در متن ابيات متنوى تصريح مىكند كه »مولى« همان دوست است، و مىگويد: »مولا و دوست« . در ادامه به تفسير خاص خود از مولى مىپردازد، و به گونهاى به سادگى از كنار مسئله مىگذرد! هر چند از مثنوى بعيد است كه چنين با سادگى از كنار مسئلهاى به اين بزرگى بگذرد، و حتى سخن خود در عنوان را ناديده بگيرد. | |||
شاعران شيعه مذهب بر خلاف شاعران سنى مذهب - كه معمولاً به اشارتى به واقعه غدير بسنده كردهاند - معمولاً اشعار مستقلى اعم از قصيده، غزل، رباعى و... در وصف غدير سرودهاند. اشعارى كه به آنها »غديريه« گفته مىشود، و در آنها به اظهار شادمانى از فرا رسيدن عيد غدير پرداخته و فضائل و مناقب حضرت علىعليه السلام و خاندانش را در آن بر شمردهاند. | |||
البته بايد توجه داشت كه همه اشعار شاعران شيعه مذهب اين گونه نيست، و آنها هم گاه در خلال اشعارشان اشاراتى گذرا - چون شاعران سنى مذهب - به واقعه غدير دارند. | |||
علاوه بر آن، گاه اشعار مستقلى هم در ديوان شاعران سنى مذهب ديده مىشود. همانند قصيده »امام كيست؟ « از سوزنى سمرقندى، كه پيشتر بدان اشاره شد. تعداد اين نوع قصيدههاى مستقل در شعر شاعران شيعه بسيار زياد است. به عنوان مثال: | |||
قاآنى شيرازى: در چهار قصيده با عناوين: »در تهنيت عيد غدير و ستايش شاهزاده بىنظير فريدون ميرزا طاب ثراه گويد«"(۲ قصيده با اين عنوان( ، »در تهنيت عيد غدير و ستايش وزير بىنظير صدراعظم ميرزا آقاخان دام اقباله« ، »در مدح هژبر سالب على بن ابىطالب صلوات اللَّه و سلامه عليه گويد« . | |||
اديبالممالك فرهانى: در دو قصيده با توضيحات: »اين قصيده در تهنيت عيد غدير سال ۱۳۰۷ ش در تبريز ساخته شد« و »در ۱۳۲۰ ش در تهنيت عيد اضحى و غدير و نوروز و مدح حضرت علىعليه السلام در عنوان و يك ترجيعبند يا بيت ترجيع: | |||
همايونا و شادا فرّخا عيد غدير آمد | |||
از آن خوشتر كه پيش از عيد فرّخفر امير آمد××× ۱ اديبالممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴. ××× | |||
همچنين در چهار موضع ديگر به مسئله غدير اشاره كرده است. | |||
ملك الشعراء بهار: در قصيدهاى تحت عنوان »در تهنيت عيد غدير و مدح حضرت امير سلام اللَّه عليه« . | |||
حزين لاهيجى: دو قصيده با عناوين »ايضاً فى مدحه« و »ايضاً فى مدحه« در ديوان حزين آمده است، كه در آنها به مدح حضرت علىعليه السلام و واقعه غدير خم اشاره شده است. | |||
صائب تبريزى: در قصيدهاى با عنوان »در تعمير تربت پاك اميرالمؤمنينعليه السلام و آوردن نهرى از فرات به نجف به فرمان شاه صفى« به مسئله غدير خم اشاره نموده است. | |||
عطار: كل كتاب »مظهر العجائب« منسوب به عطار نيشابورى در وصف و منقبت حضرت علىعليه السلام است، و در مباحث مستقلى از آن به غدير خم اشاره شده و اجزا و عناصر آن به تفصيل آمده است. | |||
گذشته از اختصاص دادن اشعار مستقل به موضوع غدير، شاعران شيعه مذهب در بسيارى موارد در اشارت به غدير شادمانى نمودهاند و آن را عيد خواندهاند. به عنوان مثال: | |||
آخر ز فيض ساقى كوثر تمام سال | |||
عيد غدير شد به مقيمان اين ديار××× ۱ صائب: ص ۳۵۴۳. ××× | |||
الا چو عيد غدير آيد از پى قربان | |||
الا چو باشد ذىقعده از پى شوال××× ۲ اديبالممالك فراهانى: ج ۱ ص ۳۲۶. ××× | |||
همايونا و شادا فرخا عيد غدير آمد | |||
از آن خوشتر كه پيش از عيد فرخ فرامير آمد××× ۳ اديبالممالك فرهانى: ج ۱ ص ۴۶۴. ××× | |||
آمد نغز و هژير و فرخ و فيروز | |||
اضحى و عيد غدير و جمعه و نوروز××× ۴ اديبالممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴. ××× | |||
گفت كه فردا مگر نه عيد غدير است | |||
عيدى بادش چو بوى عود معطر××× ۵ قاآنى: ص ۲۸۲. ××× | |||
اگر چه عيد غدير است و هر گنه كه كنند | |||
ببخشد از كرم خويش كردگار قدير××× ۶ قاآنى: ص ۲۵۹. ××× | |||
زين بشارت در ميان عيد اضحى و غدير | |||
عيد ديگر شد عيان از امير مؤتمن | |||
عيد قربان و غديرى را كه بود از هم جدا | |||
هم ملفّق هم مثنّى كرد و در يك انجمن | |||
هم دو شد عيد غدير از آن سبب كز هر كنار | |||
دست بوس عيد را الحمد خوان شد مرد و زن××× ۱ قاآنى: ص ۶۲۰ . ××× | |||
هميشه شاد بود شاه خاصه عيد غدير | |||
كه كردگار قديرش به جان دهد فرمان | |||
يكى است عيد غدير ار چه خلق را امروز | |||
بود درست مه عيد سعيد در ايران | |||
نخست عيد غدير از خلافت شه دين | |||
دوم جمال ملك شهريار ملك ستان××× ۲ قاآنى: ص ۶۶۰ . ××× | |||
- گذشته از اينها در موارد بسيارى هم در عنوان اشعار آمده است: »در تهنيت عيد غدير...« . و اگر اين اشارت هم نباشد، در موارد زيادى شاعران با شادمانى از غدير ياد كردهاند. مثلاً: | |||
بريخت صاف نشاط از خم غدير به جام | |||
صلاى سرخوشى اى صوفيان درد آشام××× ۳ عمّان سامانى: ص ۱۵۵. ××× | |||
ز بعد قطع منازل در اين همايون روز | |||
عنان كشيده به خم غدير ساخت مقام××× ۴ عمّان سامانى: ص ۱۵۶. ××× | |||
غدير خم رسيد اى ساقى گل چهره مىيابد | |||
مى ئى كو يادگار از دولت كاوس كى بايد××× ۵ اديبالممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴. ××× | |||
گذشته از اظهار شادمانى از آمدن عيد غدير، شاعران شيعى بيشتر به دنبال اثبات حقانيت علىعليه السلام و اولاد او در جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله مىباشند، و معمولا از در محاجّه و معارضه بر مىآيند، و به مخالفان گوشزد مىكنند كه حقيقتى بسيار مهم را ناديده گرفتهاند و بايد از اشتباه خويش برگشته و متنبّه شوند و به امامت و ولايت علىعليه السلام و اولادش معترف شده و ايمان بياورند. مثلاً ناصر خسرو مىگويد: | |||
بنگر كه خلق را به كه داد و چگونه گفت | |||
روزى كه خود بكرد نبى بر سر غدير | |||
دست على بگرفت بدو داد جاى خويش | |||
گر دست گرفت تو جز دست او مگير | |||
اى ناصبى اگر تو مقرّى بدين سخن | |||
حيدر امام تو است و شبر وانگهى شبير | |||
ور منكرى وصيت او را به جهل خويش | |||
پس خود پس از رسول نبايد تو را سفير××× ۱ ناصر خسرو: ص ۱۵۸. ××× | |||
آگه نهاى مگر كه پيامبر كه را سپرد | |||
روز غدير خم ز منبر ولايتش | |||
آن را سپرد كه ايزد مر دين و خلق را | |||
اندر كتاب خويش بدو كرد اشارتش××× ۲ ناصر خسرو: ص ۲۱۴. ××× | |||
بياويزد آن كس به غدر خداى | |||
كه بگريزد از عهد روز غدير | |||
چه گويى به محشر اگر پرسدت | |||
از آن عهد محكم شبر يا شبير؟ | |||
گر امروز غافل توئى همچنين | |||
بر اين درد فردا بمانى حسير | |||
و گر پند گيرى ز حجت به حشر | |||
تو را پند او بس بود دستگير××× ۳ ناصر خسرو: ص ۱۹۲. ××× | |||
غير از اينها واقعه غدير داراى اجزا و عناصر و موارد و مباحث بسيارى است، كه شاعران شيعه مذهب به اجزا و عناصر بيشترى از آنها اشاره كردهاند. در حالى كه شاعران سنى مذهب بيشتر به چند نكته آن اشاره كردهاند و خيلى وارد زوايا و خباياى آن نشدهاند، زيرا در آن صورت براى بسيارى از پرسشهايى كه با آنها مواجه شدند جوابى نمىيافتند. از بين آن همه مسائل شاعران سنى مذهب به موارد زير اشاره كردهاند: | |||
- امام بودن علىعليه السلام | |||
گو كه دست بگرفت مصطفى به غدير | |||
كه را امام هدى خواند و فخر وزين | |||
همام امام آن كه خداى بزرگ روز غدير | |||
به فضل كرد به نزديك مصطفى پيغام××× ۱ سوزنى سمرقندى: ص ۲۷۴. ××× | |||
امام بود محمد على خليفه او | |||
كنون على است مشير و محمد وزير | |||
على ز مهر محمد چنان نازد | |||
كه از دعاى محمد على به روز غدير××× ۲ امير معنوى: ص ۶۸۶ . ××× | |||
- نايب مصطفىصلى الله عليه وآله و امير شرع بودن علىعليه السلام | |||
نائب مصطفى به روز غدير | |||
كرده در شرع مر ورا به امير××× ۳ سنايى: ص ۲۷۴. ××× | |||
- اكمال دين | |||
گفتهاى »اليوم اكملت لكم« دين الهدى | |||
آن زمان كين رحمت مهداه اهدا كردهاى××× ۴ حلاج: ص ۱۶۷. ××× | |||
- مرد غدير خم | |||
آهنى در كف، جون مِردِ غدير خم | |||
به كَتِف باز فكنده سر هر دو كُم××× ۵ منوچهرى: ص ۲۰۶. ××× | |||
- جمله معروف »ان من كنت مولاه فهذا على مولاه« و بيان معنى واژه مولى | |||
زين سبب پيغمبرِ با اجتهاد | |||
نام خود را وان على مولا نهاد | |||
گفت هر كس را منم مولا و دوست | |||
ابن عم من على مولاى اوست | |||
كيست مولا؟ آنكه آزادت كند | |||
بند رقّيت ز پايت بر كند××× ۱ مثنوى: ج ۶ ص ۱۲۶۵. ××× | |||
- دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله براى علىعليه السلام در روز غدير »اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله« | |||
نام آن دارد كه از بهر بزرگى و شرف | |||
احمد مختار كرد او را دعا روز غدير××× ۲ امير معنوى: ص ۳۲۳. ××× | |||
امام بود محمد على خليفه او | |||
كنون على است مشير و محمد وزير | |||
على ز مهر محمد چنان نازد | |||
كه از دعاى محمد على به روز غدير××× ۳ امير معنوى: ص ۶۸۶ . ××× | |||
- امر حق تعيين جانشينى علىعليه السلام | |||
امام آنكه خداى بزرگ روز غدير | |||
به فضل كرد به نزديك، مصطفى پيغام××× ۴ سمرقندى: ص ۲۷۴. ××× | |||
- در حالى كه شاعران شيعه مذهب به موارد بيشترى از اجزا و عناصر واقعه غدير اشاره نمودهاند. آن موارد و اجزا و عناصر عبارتند از: جمله معروف »من كنت مولاه فهذا على مولاه« : | |||
به آهنگ جلى »من كنت مولا | |||
على مولاه« گفت آن شاه ذوالمن××× ۵ اديبالممالك فراهانى: ج ۱ ص ۳۵۵. ××× | |||
گفت هر كس را منم مولاى او | |||
پس على مولاى او باشد نكو××× ۶ مظهرالعجائب و مظهر الاسرار )عطار( : ص ۹۳. ××× | |||
در ترانه معنى دم ز سر مولا زن | |||
وانگه از غدير خم باده تولا زن××× ۷ ملكالشعراء بهار: ص ۱۰۸. ××× | |||
گويد آن كاو را منم مولا، على مولاى اوست | |||
زينهار از طاعت او گر كسى سر در كشد××× ۱ ملكالشعراء بهار: ص ۴۰. ××× | |||
هر كش مولا منم على مولا است | |||
او است پس از من به خلق سيد و سرور | |||
بگفت هر كش مولا منم على مولا است | |||
كه او مكمّل دين است و تالى قرآن××× ۲ قاآنى شيرازى: ص ۶۱ . ××× | |||
- منبر ساختن از جهاز شتران | |||
فراز منبر يوم الغدير رمز است | |||
كه سر ز جيب محمد على بر آورده××× ۳ نظيرى نيشابورى: ص ۳۸۳. ××× | |||
نبى اندر غدير خم برافراشت | |||
جهاز چار اشتر جاى منبر | |||
برآمد بر فراز از آن و بگرفت | |||
به دست خويش اندر دست حيدر××× ۴ ايرج ميرزا: ص ۴۵. ××× | |||
امر حق فورى است بايد مصطفى را در غدير | |||
از جهاز اشتران ناچيز منبر داشتن××× ۵ قاآنى شيرازى: ص ۶۹۳ . ××× | |||
- بخّ بخّ گفتن حضّار به على در غدير خم | |||
نداى »بخ بخ لك يا على مولاى« | |||
گواه نص ولايت به محضر آورده××× ۶ نظيرى نيشابورى: ص ۳۸۳. ××× | |||
- ولايت علىعليه السلام | |||
همه تفويض كرده امر ولايت | |||
به ابنعم و در معنى برادر××× ۷ ايرج ميرزا: ص ۴۵. ××× | |||
نداى »بخ بخ لك يا على مولاى« | |||
گواه نص ولايت به محضر آورده××× ۱ نظيرى نيشابورى: ص ۳۸۳. ××× | |||
- حجةالوداع | |||
چون كه او برگشت از حجةالوداع | |||
در غدير خم مكان كرد آن مطاع××× ۲ مظهر العجائب و مظهر الاسرار )عطار( : ص ۹۲. ××× | |||
- امر حق در تعيين جانشينى علىعليه السلام طبق آيه تبليغ | |||
چنين روز و چنين عيد مبارك | |||
كه آمد امر بلغ بر پيمبر××× ۳ ايرج ميرزا: ص ۴۵. ××× | |||
حق تعالى گفت در خم غدير | |||
با رسولاللَّه ز آيات منير××× ۴ مظهر العجائب و مظهر الاسرار )عطار( : ص ۲۶. ××× | |||
در غدير خم خطاب آمد ز حق بر مصطفى | |||
تا على را او ولى بر مهتر و كهتر كند××× ۵ ملكالشعراء بهار: ص ۳۹. ××× | |||
در غدير خم يزدان گفت مر پيامبر را | |||
كز پى كمال دين شو پذيره حيدر را××× ۶ ملكالشعراء بهار: ص ۱۲۴. ××× | |||
- آمرزش گناهان در روز غدير | |||
اگر چه عيد غدير است و هر گنه كه كنند | |||
ببخشد از كرم خويش كردگار قدير××× ۷ قاآنى: ص ۲۵۹. ××× | |||
- خلافت علىعليه السلام شه دين | |||
نخست عيد غدير از خلافت شه دين | |||
دوم جمال ملك شهريار ملك ستان××× ۸ قاآنى: ص ۶۶۰ . ××× | |||
- خداوندگار و سالار غدير خم | |||
منم به صدق جگرگوشه رسولخدا | |||
منم سليل خداوندگار روز غدير××× ۱ اديبالممالك فرهانى: ج ۱ ص ۳۰۶. ××× | |||
خنك اسفند بدى چون جمل عسكر | |||
فروردين همچون سالار غدير خم××× ۲ اديب الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۳۴۵. ××× | |||
- جمله معروف »اللهم وال من والاه« در خطبه رسولخدا درباره حضرت علىعليه السلام | |||
مرا به روز غدير آن پريوش دلخواه | |||
چشاند شربتى از جام »وال من والاه«××× ۳ اديب الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۲۲. ××× | |||
- دعاى پيامبرعليه السلام براى حضرت علىعليه السلام: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله | |||
آنكه معروف بدو شد به جهان روز غدير | |||
وز خداوند ظفر خواست پيمبر به دعاش××× ۴ ناصر خسرو: ص ۱۹۲. ××× | |||
- عهد گرفتن پيامبرصلى الله عليه وآله از مردم بر ولايت علىعليه السلام در غدير خم | |||
چه گويى به محشر اگر پرسدت | |||
از آن عهد محكم شبر يا شبير؟××× ۵ ناصر خسرو: ص ۱۹۲. ××× | |||
ندانم جز اين عيب مرا خويشتن را | |||
كه بر عهد معروف روز غديرم××× ۶ ناصر خسرو: ص ۲۸۹. ××× | |||
عهد غدير خم زن بولهب نداشت | |||
در گردن شماست شده سخت چون كنب××× ۷ ناصر خسرو: ص ۱۹۲. ××× | |||
اين مسئله نشان مىدهد كه شاعران شيعى توجه بيشترى به موضوع غدير دارند و مايلند تمام جوانب آن مورد توجه قرار گيرد. | |||
در حالى كه اهلسنت از پرداختن به غدير و مسائل گوناگون مطرح در آن طفره مىروند، و بنا به تعصبات خشك مذهبى مايل نيستند تمام جوانب مسئله مورد دقت قرار گيرد. | |||
علاوه بر اينها، شاعران شيعى مذهب با مسئله غدير برخوردى عارفانه نيز دارند و اين جهت نيز در شعرشان انعكاس يافته است. | |||
من باب مثال: | |||
بريخت صاف نشاط از خم غدير به جام | |||
صلاى سرخوشىاى صوفيان درد آشام××× ۱ عمّان سامانى: ص ۱۵۵. ××× | |||
نشكند باده گلرنگ خمارى كه مراست | |||
ساقيا جرعه ده از ميكده خم غديرم××× ۲ حزين لاهيجى: ص ۹۴. ××× | |||
مستى مرا نيست به دنبال خمارى | |||
پيمانهكش ميكده خم غديرم××× ۳ حزين لاهيجى: ص ۹۸. ××× | |||
اگر چه عيد است و هر گنه كه كنند | |||
ببخشد از كرم خويش كردگار قدير××× ۴ قاآنى: ص ۲۵۹. ××× | |||
در ترانه معنى دم ز سر مولا زن | |||
وان گه از غدير خم باده تولا زن××× ۵ ملك الشعراء بهار: ص ۱۰۸. ××× | |||
مرا به روز غدير آن پريوش دلخواه | |||
چشاند شربتى از جام »وال من والاه«××× ۶ اديبالممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۲۲. ××× | |||
غدير خم رسيد ساقى گلچهره مىبايد | |||
مى ئى كو يادگار از دولت كاوش كى بايد××× ۷ اديبالممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴. ××× | |||
نتيجهگيرى | |||
پس از جستجوى اجزا و عناصر واقعه غدير خم مشخص شد كه ۱۶ تن از شاعران كهنِ فارسىگوى - كه شعرشان در درج شعر فارسى آمده - ۴۶ بار به واقعه غدير اشاره دارند. از بين اين شاعران، ۶ نفر سنى و ۱۰ نفر شيعه مذهب هستند. شاعران سنى ۸ بار و شيعيان ۳۵ بار به غدير اشاره شده است. | |||
بيشترين اشارات ابتدا در قرون ۵ و ۶ است، و سپس در قرون ۱۳ و ۱۴ در عصر حاضر. دليل اين امر ظاهراً آن است كه قرون ۵ و ۶ اوج فعاليت اسماعيليان است. به همين جهت اذهان نسبت به موضوع غدير روشن شده بود، و در دوران معاصر )قرون ۱۳ و۱۴) به دليل ارتباطات گسترده و فراگيرى مذهب تشيع است. | |||
شاعران سنى تا قرن هفتم به موضوع غدير پرداختهاند، و قرون ۸ و ۹ سكوتى در اين زمينه ديده مىشود. از قرن دهم شاعران شيعه هستند كه به غدير اشاره دارند. دليل آن هم اين است كه آغاز رسميت مذهب تشيع در ايران است و غالب شاعران شيعه هستند. در حالى كه قبل از آن شيعيان در اقليت با اهلسنت است. | |||
شاعران سنى مذهب با اشاره به موضوع غدير بسنده كردهاند، ولى شيعيان معمولاً اشعار مستقلى را تحت عنوان »غديريه« بدان اختصاص دادهاند. شيعيان بيشتر غدير را عيد پنداشته و در آن اظهار شادمانى كرده و مىكنند. هر چند اين گرايشها در شعر شاعران سنى مذهب هم ديده مىشود، و گاه چنان با مسئله غدير برخورد مىكنند كه خواننده به سختى مىپذيرد كه اين شاعر سنى مذهب است. نمونه اعلاى اين اظهار ارادتها سوزنى سمرقندى است. وى چنان از غدير مىگويد كه به نظر مىآيد شيعهاى باشد كه تقيه كرده است. | |||
علاوه بر آن، شاعران شيعه به موضوعات بيشترى از واقعه غدير اشاره مىكنند و سعى دارند زواياى مختلف آن را روشن كنند. در حالى كه شاعران سنى از پرداختن به اجزا و عناصر مختلف آن طفره رفتهاند. علاوه بر اين، شيعيان در بسيار موارد با مسئله غدير با عشق و علاقه مواجه شده و برخوردى عارفانه با آن دارند. | |||
== پانویس == | == پانویس == |