امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶٬۱۰۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۴۵: خط ۵۴۵:
<big>از طرفى اين قطعى است كه عصمت چيزى نيست كه از ظاهر خلقت اشخاص فهميده شود، و مانند سياهى و سفيدى نيست كه ظاهر باشد و هر كس بتواند تشخيص دهد. پس لازمه ‏اش اين است كه امام منصوص باشد و از طرف خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله معرفى شود. امام سجاد عليه السلام فرموده است: الامام منّا لا يكون الا معصوماً، و ليست العصمة فى ظاهر الخلقة فيعرف بها. فذلك لا يكون الا منصوصاً.<ref>بحار الانوار: ج 25 ص 194 ح 5.</ref></big>
<big>از طرفى اين قطعى است كه عصمت چيزى نيست كه از ظاهر خلقت اشخاص فهميده شود، و مانند سياهى و سفيدى نيست كه ظاهر باشد و هر كس بتواند تشخيص دهد. پس لازمه ‏اش اين است كه امام منصوص باشد و از طرف خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله معرفى شود. امام سجاد عليه السلام فرموده است: الامام منّا لا يكون الا معصوماً، و ليست العصمة فى ظاهر الخلقة فيعرف بها. فذلك لا يكون الا منصوصاً.<ref>بحار الانوار: ج 25 ص 194 ح 5.</ref></big>


<big>و لذا غدير بزرگ‏ترين سند حقانيت شيعه است. غدير كه هيچ گونه شک و ترديدى در آن نيست و همچون آفتاب بر تارک تاريخ مى‏ درخشد، روشن‏ ترين دليل بر امامت اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام و خلافت بلافصل او است، همچنين بزرگ‏ترين گواه بر مظلوميت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و مظلوميت شيعه در طول قرون و اعصار است.</big>
<big>و لذا غدير بزرگ‏ ترين سند حقانيت شيعه است. غدير كه هيچ گونه شک و ترديدى در آن نيست و همچون آفتاب بر تارک تاريخ مى‏ درخشد، روشن‏ ترين دليل بر امامت اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام و خلافت بلافصل او است، همچنين بزرگ‏ ترين گواه بر مظلوميت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و مظلوميت شيعه در طول قرون و اعصار است.</big>


== <big>تبليغ غدير با امامت</big><ref>غدير در آئينه كتاب: ص 30. </ref> ==
== <big>تبليغ غدير با امامت</big><ref>غدير در آئينه كتاب: ص 30. </ref> ==
<big>يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت‏ هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد مسئله امامت است.</big>
<big>يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت‏ هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد مسئله امامت است.</big>


<big>از آنجا كه غدير مظهر خلافت و امامت است، اين دو موضوع در كتاب‏ هاى غدير بسيار به چشم مى‏خورند؛ حتى امامت دوازده امام ‏عليهم السلام و به خصوص امام‏زمان عجل الله فرجه كه در خطبه غدير بارها اشاره به آن حضرت شده است.</big>
<big>از آنجا كه غدير مظهر خلافت و امامت است، اين دو موضوع در كتاب‏ هاى غدير بسيار به چشم مى ‏خورند؛ حتى امامت دوازده امام ‏عليهم السلام و به خصوص امام‏زمان عجل الله فرجه كه در خطبه غدير بارها اشاره به آن حضرت شده است.</big>
 
== <big>تولد رسمى امامت و ولايت در غدير</big><ref>تجلّى غدير در عصر ظهور: ص287-297.</ref> ==
<big>با مراجعه به تاريخ در مى‏ يابيم تنها روزى كه در آن ايام حائز چنين رخداد عظيمى بوده روز غدير خم است، كه در آن روز امامت و ولايت تولدى رسمى پيدا كرد. رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله از تمامى مؤمنين در همه اعصار و امصار نسبت به آن ميثاق گرفت و ارزشمند ترين رسالت الهى خويش را ابلاغ فرمود.</big>
 
<big>رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله در غدير خم به فرمان الهى و آيه تبليغ، عهده‏دار ابلاغ امر مهم و سرنوشت ‏ساز و حياتى امامت و ولايت به مسلمانان گرديد، و طى تشريفات باشكوه و بى‏ بديلى كه در ابلاغ هيچ تنزيلى چنين سابقه و نظيرى نداشت، امر ابلاغ را انجام داد، و با ابلاغ رسمى آن دستور الهى و اخذ ميثاق حصنى عظيم براى صيانت از تنها دين منتخب الهى ايجاد گرديد.</big>
 
<big>اگر اين گونه نمى‏ شد، اسلام بدون سرپرست الهى بعد از رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله -  همچون ديگر اديان ابراهيمى كه دست خوش تحريف گرديدند -  اثرى از اسلام نبوى باقى نمى ‏ماند، و راه براى رهجويان حقيقى هميشه بسته مى ‏ماند.</big>
 
== <big>حديث امامت از امام رضا عليه السلام</big><ref>غدير در قرآن: ج 3 ص336-338.</ref> ==
<big>در كنار آيات غدير، مى ‏توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى [[اتمام حجت]] غديرى -  قرآنى به حساب آورد.</big>
 
<big>به خصوص استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطابه غدير -  آن هم از لسان پيامبر معظم‏ صلى الله عليه وآله -  بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى‏ كند. آياتى كه در خطابه غدير به عنوان شاهد يا تفسير قرآن آمده 50 مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوه‏گر مى‏ سازد.</big>
 
<big>با توجه به همين استناد ريشه‏ اى غدير به قرآن، اتمام حجت‏ ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و [[ائمه اثنی عشر|ائمه‏ عليهم السلام]] و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آن ها اتمام حجت قرآنىِ امام رضا عليه السلام است:</big>
 
 
<big>«أَكْمَلْتُ لَكُمْ» يعنى بدون دخالت مردم دين كامل است!</big>
 
<big>در شرايطى كه صاحبان اديان و عقايد و افكار مختلف به راحتى اباطيل خود را در جامعه مطرح مى ‏كردند و به عنوان آزادى بيان خراسان را مركز علمى معرفى مى‏ نمودند، مقام عصمت حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام با مطرح كردن سه آيه از قرآن كمال دين را با معرفى امامى كه پاسخگوى همه نيازهاى مردم است بيان داشت، و اين اتمام حجتى بود بر همه كسانى كه با آراء ناقص خود درباره دين خدا سخن مى ‏گفتند و در واقع سخن از كامل نبودن دين خدا بر زبان مى‏ راندند.</big>
 
<big>آن حضرت با اشاره به دو آيه قرآن كه انتخاب مردم را نفى مى‏كند و انتخاب كننده را خدا مى ‏داند و ارتباط آن به «أَكْمَلْتُ لَكُمْ» كه خدا مسئله كمال را به خود نسبت مى ‏دهد، بيان فرمود كه بدون كوچک ‏ترين نيازى به دخالت مردم در امر امامت، با آنچه در غدير اعلام شد دين خدا كامل گشت، در حدى كه هر گونه ادعاى نقصى درباره دين كفر و ضديت با كلام خداوند در قرآن است.</big>
 
<big>عبدالعزيز از دوران تبعيد آن حضرت به خراسان چنين مى ‏گويد: در روزهاى اول ورود حضرت به شهر مرو، در روز جمعه مردم در مسجد جامع جمع شده بودند و درباره مسئله امامت و اختلافاتى كه درباره آن مطرح است سخن مى‏ گفتند. من خدمت آقايم امام رضا عليه السلام رفتم و گفتگو هاى مردم در مسجد را به حضرت گزارش دادم.</big>
 
<big>حضرت تبسمى كرد و فرمود: اين مردم نمى‏ دانند و در آرائى كه مى‏ گويند مورد مكر و حيله قرار گرفته ‏اند. خداوند تبارك و تعالى پيامبرش را از اين جهان نبُرد مگر بعد از آنكه دين را برايش كامل فرمود.</big>
 
<big>از يک سو قرآن را بر او نازل كرد...، و از سوى ديگر در [[حجة الوداع]] كه آخر عمر او بود اين آيه را فرستاد كه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»<ref>مائده/3.</ref></big>
 
<big>مسئله امامت كمال دين است. پيامبرصلى الله عليه وآله از اين جهان نرفت مگر آنكه براى امتش معارف دينشان را روشن ساخت و راهشان را مشخص فرمود و آنان را به قول حق سپرد و على‏ عليه السلام را عَلَم و امام براى آنان منصوب كرد، و هر چه امت بدان نياز دارند بيان فرمود. هر كس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد نموده و هر كس كتاب خدا را رد كند كافر است... .</big>
 
<big>عقل‏ هاى مردم كجا و مقام بلند امامت!؟ كجا مى ‏توان صاحب چنين مقامى را پيدا كرد؟... مى‏ خواهند امامت را با عقل‏ هاى حيران و بى‏ ثمر و ناقص و رأى‏ هاى گمراه برپا كنند... .</big>
 
<big>انتخاب خدا و پيامبر و اهل‏ بيتش را كنار گذارده و به انتخاب خود روى آورده ‏اند، در حالى كه قرآن ندا داده است: «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ، ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ»:</big>
 
<big>«پروردگارت آنچه بخداهد خلق مى‏ كند و انتخاب مى ‏نمايد، براى مردم حق انتخاب و اختيارى نيست»، و همچنين فرموده: «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»<ref>احزاب/63.</ref></big>:
 
<big>«وقتى خدا و رسولش در مسئله ‏اى حكم كنند براى هيچ زن و مرد مؤمنى حق اختيار نمى‏ ماند...».<ref>بحار الانوار: ج 25 ص 120. </ref></big>
 
== <big>حكمت امامت</big><ref>برترين نعمت، چهل نكته درباره غدير (واعظ حسينى): ص45-50، 115، 116.</ref> ==
<big>سواى اينكه اصل اعتقاد شيعه در مسئله امامت و غدير «نصبٌ من الله» است و عقول بشر در اين مسئله هيچ راهى ندارد، ولى از باب حجت بر خصم و استدلال بر مخالفين، پرسش اساسى اين است كه چرا حضرت على ‏عليه السلام از طرف پيامبر صلى الله عليه وآله معرفى شد و اساساً حكمت و فلسفه تحقق غدير چيست؟</big>
 
<big>آيا پديد آوردن غدير خم و در واقع تعيين جانشين از طرف پيامبر صلى الله عليه وآله، امرى معقول و ضرورى بود؟</big>
 
<big>يا سخن [[اهل ‏سنت]] صحيح است؛ كه مى‏ گويند: پيامبر صلى الله عليه وآله براى خود جانشين مشخص نكرد و خلافت و مديريت پس از خود را به مردم سپرد تا آنان خود جانشين را انتخاب كنند؟<ref>العقيدة الطحاوية: ص79، 80.</ref></big>
 
<big>از ديدگاه شيعه<ref>منبع عمده در اين نكته كتاب «شيعه در اسلام» است.</ref>:</big>
 
<big>پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله محال است كه براى دين و دنياى مردم جانشين تعيين نكرده باشد. چرا؟ چون اگر رئيس قومى و بزرگى بخواهد از ميان قومش برود، عقلا می گويند: بايد آن قوم را بى‏ سرپرست نگذارد.</big>
 
<big>چه رسد به اينكه سفر آخرت باشد و ديگر به ميان قومش برنخواهد گشت. به ويژه اگر آن بزرگ و سرور، دلسوز و مهربان باشد. در اين صورت حتماً كسى را معين ميكند، تا در نبود او كارها، مسائل پيش آمده و... معطل نماند.</big>
 
<big>انسان با نهاد خداداى خود درک مى‏ كند كه هرگز جامعه‏ اى مانند يک كشور يا يک شهر يا ده يا قبيله و حتى يک خانه كه از چند تن انسان تشكيل شده، بدون سرپرست و زمامدارى كه چرخ جامعه را به كار اندازد و هر يک از اعضاى جامعه را به وظيفه اجتماعى خود وادارد، نمى‏ تواند به بقاى خود ادامه دهد و در كمترين زمانى متلاشى شده وضع عموميش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد.</big>
 
<big>به همين دليل كسى كه زمامدار و فرمانرواى جامعه‏ اى است (اعم از جامعه بزرگ يا كوچک) و به جايگاه خود و بقاى جامعه عنايت دارد، اگر بخواهد به طور موقت يا غير موقت از سر كار خود غيبت كند، حتماً جانشيتى به جاى خود مى‏ گذارد، و هرگز حاضر نمى‏ شود كه قلمرو فرمانروايى و زمامدارى خود را سر خود رها كرده و از بقا و زوال آن چشم پوشد.</big>
 
<big>رئيس خانواده‏ اى كه براى سفر چند روزه يا چند ماهه مى‏ خواهد خانه و اهل خانه را وداع كند، يكى از آنان يا كسى ديگر را براى خود جانشين معرفى مى‏ كند و امور منزل را به وى مى‏ سپارد.</big>
 
<big>رئيس مؤسسه يا مدير مدرسه يا صاحب مغازه ‏اى كه كارمندان يا شاگردان چندى زيردست دارد، حتى براى چند ساعت غيبت نيز يكى از آنان را به جاى خود مى ‏نشاند و ديگران را به وى ارجاع مى‏ كند.</big>
 
<big>اسلام دينى است كه به نص كتاب و سنت بر اساس فطرت استوار است. اسلام آئينى اجتماعى است كه هر آشنا و بيگانه اين نشانى را از سيماى آن مشاهده مى‏ كند، و عنايتى كه خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله به اجتماعى بودن اين دين مبذول داشته ‏اند هرگز قابل انكار نبوده و با هيچ چيز ديگر قابل مقايسه نيست.</big>
 
<big>پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله نيز مسئله تشكيل اجتماع را در هر جايى كه اسلام در آن نفوذ پيدا مى‏ كرد، ترک نمى ‏فرمود. هر شهر يا دهكده ‏اى كه به دست مسلمين می افتاد، در اولين فرصت والى و عاملى در آنجا نصب و زمام اداره امور مسلمين را به دست وى مى ‏سپرد. حتى  در لشگرهايى كه به جهاد اعزام مى‏ فرمود، گاهى براى اهميت مورد بيش از يک رئيس و فرمانده به نحو ترتب براى ايشان نصب مى ‏نمود. حتى در جنگ موته چهار نفر رئيس تعيين فرمود، كه اگر اولى شهيد شد دومى و اگر دومى شهيد شد سومى را و همچنين... به رياست و فرماندهى بشناسد.</big>
 
<big>همچنين به مسئله جانشينى عنايت كامل داشت و هرگز در موارد لزوم از نصب جانشين فروگذارى نمى‏ كرد، و هر وقت از مدينه غيبت مى‏ فرمود مسئول و متولى به جاى خود معين مى‏كرد. حتى در موقعى كه از مكه به مدينه هجرت مى ‏كرد، براى اداره چند روزه امور شخصى خود در مكه و پس دادن امانت‏ هايى كه از مردم نزد حضرت بود، على ‏عليه السلام را جانشين خود قرار داد. همچنين پس از شهادت نسبت به بدهى‏ ها و كارهاى شخصى خود على ‏عليه السلام را جانشين نمود.</big>
 
<big>شيعه مى‏ گويد: به همين دليل هرگز متصور نيست كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله از دنيا رحلت كند و كسى را جانشين خود قرار ندهد و سرپرستى براى اداره امور مسلمين و گرداندن چرخ جامعه اسلامى نشان ندهد.<ref>شيعه در اسلام: ص 243 به بعد، بخش امام شناسى، همراه با تلخيص. </ref></big>
 
<big>به راستى چه كسى مى ‏تواند از پيامبر رحمت‏ صلى الله عليه وآله عاقل‏ تر و مهربان ‏تر باشد؟ رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله به اندازه‏ اى نسبت به امت دلسوز و مهربان بود كه حتى در سفر چند روزه‏اى كه مى‏ رفت، فرد يا افرادى را به جاى خويش معين مى‏ نمود.</big>
 
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله از فتنه ‏ها و گرفتارى‏ هايى كه پس از رحلتش دامنگير جامعه اسلامى شد و فسادهايى كه در پيكره اسلام رخنه كرد، مانند حكومت آل‏ مروان و غير ايشان -  كه آيين پاك را فداى ناپاكى‏ ها و بى بند و بارى‏ هاى خود ساختند -  به تفصيل خبر داده است.<ref>خداوند به مهربانى و دلسوزى پيامبر صلى الله عليه وآله تصريح مى‏ كند. توبه/128. </ref></big>
 
<big>پيامبرى كه از جزئيات حوادث و گرفتارى‏ هاى سال‏ ها و هزاران سال پس از خود غفلت نكند و سخن گويد، چگونه ممكن است از مهم ‏ترين وضعى كه در اولين لحظات پس از شهادتش به وجود مى ‏آيد غفلت كرده و يا كوتاهى كند؟!</big>


== <big>پانویس</big> ==
== <big>پانویس</big> ==