۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
اين آيه درباره اين است كه وقتى برگزيدگان مؤمنين مانند سلمان و مقداد و ابوذر و عمار به اين بيعت شكنان مى گويند:«ايمان آوريد به پيامبر و به على كه او را جاى خود قرار داده و مقام خود را به او داده و در همه مصالح دين و دنيا او را ضابطه قرار داده است. شما هم مانند ساير مردم ايمان به اين پيامبر آوريد و در ظاهر و باطن تسليم اين امام شويد». | اين آيه درباره اين است كه وقتى برگزيدگان مؤمنين مانند سلمان و مقداد و ابوذر و عمار به اين بيعت شكنان مى گويند:«ايمان آوريد به پيامبر و به على كه او را جاى خود قرار داده و مقام خود را به او داده و در همه مصالح دين و دنيا او را ضابطه قرار داده است. شما هم مانند ساير مردم ايمان به اين پيامبر آوريد و در ظاهر و باطن تسليم اين امام شويد». | ||
آنان به اين مؤمنين پاسخى | آنان به اين مؤمنين پاسخى نمى دهند زيرا جرأت ندارند جواب واقعى را به آنان بگويند، ولى به منافقينى كه نزد آنان مى آيند و مورد اعتمادشان هستند و همچنين به مؤمنين [[مستضعفى]] كه از كتمان آن مطمئن هستند مى گويند:«اَنُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ»:«آيا ما هم مانند سفيهان ايمان بياوريم»، و منظورشان از سفيهان سلمان و اصحاب او هستند كه در پيشگاه على عليه السلام محبت خالصانه و اطاعت [[محض]] را تقديم نموده اند، و ولايت دوستان على عليه السلام و دشمنى با او را علنى ساخته ند. | ||
اينان را از آن | اينان را از آن جهت«سفهاء»مى دانند كه در برابر دشمنان محمد روش تندى دارند، و هنگامى كه امر او [[مضمحل]] شود دشمنانش آنان را نابود مى كنند، و ساير سردمداران و مخالفين محمد نيز آنان را هلاک مى نمايند | ||
«اَلا اِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»:«بدانيد كه خودشان سفيهانند»و عقل و نظرشان پست و زننده است، چرا كه در مسئله پيامبرصلى الله عليه وآله آن گونه كه بايد توجه نكرده اند تا به نبوت او معرفت پيدا كنند و صحت ضابطه قرار دادن اميرالمؤمنين علی عليه السلام را در امر دين و دنيا دريابند. | |||
اينان با دقت نكردن در اتمام | اينان با دقت نكردن در اتمام حجت هاى خدا جاهل مانده اند، و از پيامبرصلى الله عليه وآله و يارانش و همچنين از مخالفين شان مى ترسند، چرا كه در امان نيستند كه كدامشان غالب مى شود و مى ترسند كه مبادا همراه آنان هلاک شوند. | ||
بنابراين آنان سفيهند، به دليل اينكه با نفاقشان نه محبت پيامبرصلى الله عليه وآله و مؤمنين و نه محبت يهود و ساير كافرين براى آنان قابل تحقق است!! | بنابراين آنان سفيهند، به دليل اينكه با نفاقشان نه محبت پيامبرصلى الله عليه وآله و مؤمنين و نه محبت يهود و ساير كافرين براى آنان قابل تحقق است!!الى آخر آيات.<ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص ۲۶۶ - ۲۲۳ و ج ۳۷ ص ۱۴۸ - ۱۴۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۶۱ - ۱۵۴. </ref> | ||
== | == عمّار و غدير در قيامت<ref>اسرار غدير: ص ۲۳۵ - ۲۳۳.</ref> == | ||
احاديثى در فضيلت عيد غدير و اهميت خاص آن در مقايسه با ساير اعياد و نيز احياى غدير از لسان معصومين عليهم السلام وارد شده كه از جمله آنها احياى غدير توسط امام صادق عليه السلام است. از جمله حضرت فرمود: | |||
روز قيامت چهار روز را مانند عروس به پيشگاه الهى مى برند: عيد فطر، عيد قربان، روز جمعه، عيد غدير.«روز غدير خم»در مقابل عيد قربان و فطر مانند ماه بين ستارگان است. خداوند تعالى بر غدير ملائكه مقربين را موكل مى كند كه رئيس شان جبرئيل است، و انبياء مرسلين را كه رئيس شان حضرت محمدصلى الله عليه وآله است، و اوصياء منتجبين را كه رئيس شان اميرالمؤمنين عليه السلام است، و اولياء خود را كه رئيس شان سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. اينان«غدير» را همراهى مى كنند تا آن را وارد بهشت نمايند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۲.</ref> | |||
== مبلّغِ بصيرِ غدير<ref>زلال غدير (مجموعه مقالات): ش ۲ ص ۲۴۰ - ۲۱۷. </ref> == | |||
عمار ياسر از مبلغان بصير غدير است، كه با وجود زحمات فراوانى كه در ترويج فرهنگ غدير متحمل شده، بررسى حيات وى از زاويه نقل و ترويج حديث غدير و وفادارى به پيام غدير كمتر مورد توجه پژوهش گران قرار گرفته است. | |||
عمار صحابى رسولخداصلى الله عليه وآله و راوى حديث غدير است، و زندگى او [[تجلّى]] بصيرت در اعتقاد و عمل است. چنانكه حتى در شرايط فتنههاى جمل و صفين ترديد نكرده، و در دفاع از اميرالمؤمنينعليه السلام جهاد كرد، تا در صفين به فيض شهادت رسيد. | |||
با آنكه بسيارى از كسانى كه عنوان صحابه رسولاللَّهصلى الله عليه وآله را يدك مىكشيدند، در برابر مسئوليتى كه از جانب خداوند در غدير بر دوششان نهاده شده بود، يا خود مرتكب غصب و خيانت شدند، و يا ظلم را پذيرفتند و در دفاع از مظلوم و احقاق حق وى سستى و كوتاهى كردند! | |||
در ميان صحابه، مىتوان از اشخاصى - هر چند قليل اما چون كوه استوار - سراغ گرفت كه آواى »من كنت مولاه فعلى مولاه« را با گوش جان شنيده بودند، و تا پاى جان در دفاع از پيام غدير ايستادند. اين گروه از صحابه تنها به روايت و يا تبليغ حديث غدير اكتفا نكردند، بلكه عمل آنان در عرصههاى گوناگون گواه استقامت آنان در وفادارى به آرمان غدير بود، و با نور بصيرتى كه از غدير به زندگى آنان تابيده بود. حتى در فتنههاى جمل، صفين و نهروان نيز دست از حمايت از اميرالمؤمنينعليه السلام و دفاع از حقانيت ايشان برنداشتند. | |||
عمار، از پيامآوران غدير است، كه با وجود زحمات فراوانى كه در دفاع از فرهنگ غدير و انتقال آن به نسلهاى آينده متحمل شد. شهرت عمار بن ياسر نيز خود مانند حجابى است براى توجه بيشتر به بررسى دقيقتر جزئيات سيره عملى در دفاع از حق. از اين رو، در اينجا به معرفى و قدرشناسى اين مبلغ بصير غدير و دفاع وى از ولايت اميرالمؤمنين علىعليه السلام پرداخته مىشود: | |||
ابواليقظان عمار بن ياسر بن عامر بن مالك عنسى، از مذحجيان يكى از خاندانهاى مشهور قحطانى يمنى است، و تولد او به 57 سال پيش از هجرت بر مىگردد.××× 1 الاعلام )زركلى( : ج 5 ص 36. ××× از آنجا كه ياسر پدر عمار پس از آمدن به مكه حليف ابوحذيفة بن مغيره مخزومى گرديد، گاهى عمار را به بنىمخزوم نسبت مىدهند. عمار و پدر و مادرش و برادرش عبداللَّه در شمار سابقان در اسلام هستند، و مادرش سميه نخستين شهيد زن در اسلام است كه در مكه به دست ابوجهل به شهادت رسيد.××× 2 شرح الاخبار فى فضائل الائمه الاطهارعليهم السلام: ج 2 ص 19 18. الاستيعاب فى معرفة الاصحاب: ج 3 ص 1001. الدرجات الرفيعة فى طبقات الشيعة: ص 256 255. ××× | |||
عمار از اولين مهاجران××× 3 التاريخ الكبير )بخارى( : ج 4 ص 264 263. ××× بوده و به دو قبله نماز خوانده است. به دو قبله نماز گزاردن از افتخارات مسلمين صدر اسلام بوده است. منظور اين است كه از روزهاى اول اسلام آوردهاند و با پيامبرصلى الله عليه وآله در سختترين شرايط دين اسلام را همراهى كردند. در حالى كه مىبينيم در روزهاى مظلوميت پيامبرصلى الله عليه وآله، عده زيادى همراهى نكردند و پس از هجرت و اوج قدرت اسلام بازور شمشير به اسلام گرويدند و بعد از تغيير قبله مسلمان شدند. | |||
او در بدر و ساير غزوات حضور داشت××× 4 الدرجات الرفيعة فى طبقات الشيعة: ص 256. ××× و در بيعت رضوان نخستين كسى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت كرد.××× 5 شرح الاخبار فى فضائل الائمه الاطهارعليهم السلام: ج 1 ص 411. ××× در منابع فرق مختلف اسلامى، اخبار فراوانى در فضائل عمار وارد شده است.××× 6 التاريخ الكبير )بخارى( : ج 4 ص ص 94. المعيار و الموازنة فى فضائل الامام اميرالمؤمنين على بن ابىطالبعليه السلام: ص 62 61 . الجامع الصحييح )ترمذى( : ج 5 ص322. السيرة النبوية )ابنهشام( : ج 3 ص 248. فضائل الصحابة )احمد بن حنبل( : ج 3 ص 248. الغارات: ج 1 ص 178 177. رجال الكشّى: ج 1 ص 281. ××× از جمله در امان بودن او از شر شيطان و مشتاق بودن عمار براى ورود به بهشت و... . | |||
از آنجا كه عمار صحابى با سابقه در اسلام است، قريب به تمام روايات او از پيامبرصلى الله عليه وآله است. هر چند از امام علىعليه السلام و حذيفة بن يمان نيز روايت كرده است. | |||
راويان متعددى از عمار حديث شنيدهاند، كه از ميان آنان مىتوان به فرزندش محمد بن عمار××× 1 او به همراه پدرش عمار در جنگهاى جمل و صفين در ركاب اميرالمؤمنينعليه السلام حضور داشت و از اصحاب حضرت رسولصلى الله عليه وآله نيز به شمار مىرود. پيامبرصلى الله عليه وآله بيمارى »برص« او را شفا داد. شرح الاخبار )مغربى( : ج 2 ص 18. الامالى )طوسى( : ص 50 . مسند ابوداوود: ص 89 . مناقب الامام اميرالمؤمنين على بن ابىطالبعليه السلام )كوفى( : ج 1 ص 428. علل الشرايع: ج 1 ص 8 . ×××، ابنعباس، جابر بن عبداللَّه انصارى، ابوالطفيل عامر بن واثله، محمد فرزند اميرالمؤمنينعليه السلام معروف به محمد حنفيه، سعيد بن مسيب و عبداللَّه بن جعفر بن ابىطالب اشاره كرد. اميرالمؤمنين علىعليه السلام نيز گاهى از عمار روايت مىكردند.××× 2 براى تفصيل بيشتر مراجعه شود به: رجال الطوسى: ص 70 43. تهذيب الكمال: ج 21 ص 217 216. ××× | |||
اين صحابى نامدار مورد اعتماد و احترام فريقين است. عموم رجاليان شيعه××× 3 براى نمونه مراجعه شود به: طرائف المقال فى معرفة طبقات الرجال: ج 2 ص 144. معجم رجال الحديث: ج 13 ص 289 - 282. ××× و سنى××× 4 براى نمونه مراجعه شود به: تهذيب الكمال: ج 21 ص 227 - 215. تهذيب التهذيب: ج 7 ص 359 - 357. ××× از او با احترام فراوان ياد كرده و فضائل و مناقب بسيارى از وى متذكر شدهاند. مؤلفان صحاح ستّه اهلتسنن نيز همگى از او روايت آوردهاند.××× 5 الكاشف فى معرفة من له الرواية فى كتب السنة: ج 2 ص 52 . ××× | |||
پس طبيعى است كه روايات عمار از قذيم مورد توجه همه و حتى موضوع تأليف مستقل قرار گيرد. چنانكه ابويوسف يعقوب بن شيبه سدوسى بصرى بغدادى )ت 180 - م 262 ق( از كبار محدثان اهلتسنن كتابى به نام مسند عمار بن ياسر نوشت.××× 6 رجال النجاشى: ص 451. سير اعلام النبلاء: ج 12 ص 479 - 476. ××× | |||
الف. حديث غدير به روايت عمار | |||
جمالالدين ابوالحجاج يوسف مزى )م 742 ق( به نقل از كتاب »الموالاة« ابنعقده، از عمار بن ياسر چنين روايت كرده است: شنيدم پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.××× 7 تهذيب الكمال: ج 23 ص 284. ××× | |||
ب. بصيرت عمار در ترويج فرهنگ غدير | |||
در دورانى كه بسيارى از صحابه پيامبر اعظمصلى الله عليه وآله از نقل خصائص و فضائل اهلبيتعليهم السلام پرهيز مىكردند، عمار از مبلغان و مروجان فضائل اهلبيتعليهم السلام به خصوص اميرالمؤمنين علىعليه السلام بوده، و اين موضوع بخش عمدهاى از روايات او را به خود اختصاص داده است. | |||
عمار براى آگاهى مردم، رواياتى كه خود از پيامبرصلى الله عليه وآله درباره امام علىعليه السلام شنيده بود را بيان مىكرد. مانند پيشگويى پيامبرصلى الله عليه وآله در باب جنگيدن امام علىعليه السلام با ناكثين و قاسطين و مارقين××× 1 مناقب الامام اميرالمؤمنين على بن ابىطالبعليه السلام )كوفى( : ج 2 ص 552 . ×××، و يا اين خبر غيبى پيامبرصلى الله عليه وآله كه در غزوه ذات العشيره علىعليه السلام را با كنيه ابوتراب لقب داد و به آن حضرت خبر داد كه همانا شقىترين مردم دو نفرند: يكى آنكه ناقه صالح را پى كرد، و ديگرى آنكه علىعليه السلام را به شهادت مىرساند.××× 2 خصائص اميرالمؤمنين على بن ابىطالبعليه السلام )نسائى( : ص 130 129. ××× | |||
در منابع شيعى××× 3 مناقب الامام اميرالمؤمنين على بن ابىطالبعليه السلام )كوفى( : ج 2 ص 28. شرح الاخبار )مغربى( : ج 1 ص 232 221 151. ××× و سنى××× 4 مسند ابويعلى الموصلى: ج 3 ص 179 178. مناقب اهلالبيتعليهم السلام )ابنمغازلى( : ص 301 - 299. تاريخ مدينة دمشق: ج 42 ص 282 281 240 239. ××× رواياتى از عمار در باب لزوم پذيرش ولايت علىعليه السلام وارد شده است. در برخى از اين روايات به اينكه حضرت علىعليه السلام وارث و خليفه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله است تصريح شده، و حتى بر دوازده امامعليهم السلام نص شده است.××× 5 كفاية الاثر )خزّاز قمى( : ص 126 - 120. ××× | |||
علاوه بر اين، لازم است به كاربرد لفظ »شيعه« در رواياتى از عمار اشاره شود.××× 6 شرح الاخبار )مغربى( : ج 3، ص 469 - 468؛ نوادر المعجزات: ص 98 - 96. ××× در يكى از اين روايات، پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت شيعيان اهلبيتعليهم السلام را نجات يافتگان و مخالفانشان را هلاك شدگان معرفى مىكنند.××× 7 الكافى: ج 8 ص 333. ××× | |||
در اينجا بسيار بجا است كه به برخى از روايات و احاديث نقل شده از عمّار بن ياسر در باب فضائل و مناقب اهلبيت عصمتعليهم السلام نيز به شكل فهرستوار اشارهاى داشته باشيم: | |||
تفسير آيه 54 سوره مائده به امام علىعليه السلام و يارانش در جنگ با ناكثين، قاسطين و مارقين××× 1 مجمع البيان فى تفسير القرآن: ج 3 ص 358 357. فقه القرآن )راوندى( : ج 1 ص 370. ××× نزول آيه ولايت××× 2 مائده / 55 . ××× در شأن اميرالمؤمنين علىعليه السلام.××× 3 تفسير العياشى: ج 1 ص 327. مناقب على بن ابىطالب و ما نزل من القرآن فى علىعليه السلام: ص 235. خصائص الوحى المبين: ص 76. ××× | |||
تطبيق صالح المؤمنين××× 4 تحريم / 4. ××× بر حضرت علىعليه السلام.××× 5 شواهد التنزيل لقواعد التفضيل: ج 2 ص 347. ××× | |||
ناميده شدن علىعليه السلام به صديق اكبر از جانب حق تعالى در شب معراج.××× 6 شرح الاخبار )مغربى( : ج 3 ص 469 468. ××× | |||
معصوم بودن امام علىعليه السلام از گناه.××× 7 الامالى )صدوق( : ج 1 ص 8 . مناقب اهلالبيتعليهم السلام )ابنمغازلى( : ص 199. ××× | |||
همسانى جايگاه امام علىعليه السلام در روز قيامت با جايگاه حضرت محمدصلى الله عليه وآله و حضرت ابراهيمعليه السلام و تشبيه اهلبيتعليهم السلام××× 8 الخصال: ص 362. ××× به باران.××× 9 شرح الاخبار )مغربى( : ج 3، ص ص 5 . ××× | |||
نتيجهگيرى | |||
در شرايطى كه حب دنيا و بازگشت به جاهليت سبب فاصله گرفتن بيشتر صحابه از وصاياى پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله و مانع تحقق غدير شد، گروه قليلى از صحابه مانند عمار، ابوالطفيل و حبشى با نقل و يادآورى حديث غدير و دفاع عملى از محتواى آن از حديث غدير و خط مستقيم ولايت محافظت كردند، تا به آيندگان جوياى حقيقت برسد. | |||
بر شيعيان امروز است كه تلاشهاى آنان را قدر شناسند، و از بصيرت و نحوه عمل آنان در دفاع از ولايت و به ويژه در شرايط فتنه الگو بگيرند، و به راهبردهايى براى عصر خود برسند. | |||
از نحوه رفتار عمار در زمان خلافت خليفه دوم و سوم، مىتوان روشنگرى و عدم سكوت در برابر ظلم را آموخت، و همچنين از كار عملياتى او در فتنه جمل و نحوه مواجه شدن با فتنه را. | |||
ابوالطفيل خود را با امامش تنظيم مىكرد. از اين رو در ايام خلافت اميرالمؤمنينعليه السلام به كوفه هجرت كرد، و در هر سه جنگ تحميلى بر حضرت شركت كرد. اما او فقط مجاهد نبود، و به تعبير يعقوبى از حاملان علم امام علىعليه السلام بود. | |||
حبشى نيز به نقل حديث غدير و جهاد در دفاع از اميرالمؤمنينعليه السلام اكتفا نكرد، و زبان گوياى فضائل اميرالمؤمنينعليه السلام از جمله حديث منزلت بود، و از اين طريق بر آگاهى و بصيرت جامعه مىافزود. درس ديگرى كه از حيات اين سه صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنينعليه السلام مىتوان آموخت اينكه براى دفاع از خط ولايت بايد هزينه پرداخت كرد. | |||
گاهى بايد مانند عمار جان را فدا كرد، و گاهى پذيراى تهمتها و توهينها شد؛ چنانكه خوارج و نواصب و وابستگان و پيروانش ابوالطفيل را به جرم دوست داشتن امام علىعليه السلام و اهلبيت پيامبرعليهم السلام و پيروى از آنان غالى و كذاب خواندند. يا مانند حبشى كه ابنعدى نام او را در كتاب ضعفايش - يعنى افرادى كه حديثشان معتبر نيست - آورده است. | |||
== '''پانویس''' == |