پرش به محتوا

عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
اين آيه درباره اين است كه وقتى برگزيدگان مؤمنين مانند سلمان و مقداد و ابوذر و عمار به اين بيعت شكنان مى ‏گويند:«ايمان آوريد به پيامبر و به على كه او را جاى خود قرار داده و مقام خود را به او داده و در همه مصالح دين و دنيا او را ضابطه قرار داده است. شما هم مانند ساير مردم ايمان به اين پيامبر آوريد و در ظاهر و باطن تسليم اين امام شويد».
اين آيه درباره اين است كه وقتى برگزيدگان مؤمنين مانند سلمان و مقداد و ابوذر و عمار به اين بيعت شكنان مى ‏گويند:«ايمان آوريد به پيامبر و به على كه او را جاى خود قرار داده و مقام خود را به او داده و در همه مصالح دين و دنيا او را ضابطه قرار داده است. شما هم مانند ساير مردم ايمان به اين پيامبر آوريد و در ظاهر و باطن تسليم اين امام شويد».


آنان به اين مؤمنين پاسخى نمى‏دهند زيرا جرأت ندارند جواب واقعى را به آنان بگويند، ولى به منافقينى كه نزد آنان مى‏آيند و مورد اعتمادشان هستند و همچنين به مؤمنين مستضعفى كه از كتمان آن مطمئن هستند مى‏گويند: »اَنُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ« : »آيا ما هم مانند سفيهان ايمان بياوريم« ، و منظورشان از سفيهان سلمان و اصحاب او هستند كه در پيشگاه على‏عليه السلام محبت خالصانه و اطاعت محض را تقديم نموده‏اند، و ولايت دوستان على‏عليه السلام و دشمنى با او را علنى ساخته‏اند.
آنان به اين مؤمنين پاسخى نمى‏ دهند زيرا جرأت ندارند جواب واقعى را به آنان بگويند، ولى به منافقينى كه نزد آنان مى‏ آيند و مورد اعتمادشان هستند و همچنين به مؤمنين [[مستضعفى]] كه از كتمان آن مطمئن هستند مى‏ گويند:«اَنُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ»:«آيا ما هم مانند سفيهان ايمان بياوريم»، و منظورشان از سفيهان سلمان و اصحاب او هستند كه در پيشگاه على ‏عليه السلام محبت خالصانه و اطاعت [[محض]] را تقديم نموده ‏اند، و ولايت دوستان على‏ عليه السلام و دشمنى با او را علنى ساخته‏ ند.


اينان را از آن جهت »سفهاء« مى‏دانند كه در برابر دشمنان محمد روش تندى دارند، و هنگامى كه امر او مضمحل شود دشمنانش آنان را نابود مى‏كنند، و ساير سردمداران و مخالفين محمد نيز آنان را هلاك مى‏نمايند
اينان را از آن جهت«سفهاء»مى ‏دانند كه در برابر دشمنان محمد روش تندى دارند، و هنگامى كه امر او [[مضمحل]] شود دشمنانش آنان را نابود مى ‏كنند، و ساير سردمداران و مخالفين محمد نيز آنان را هلاک مى ‏نمايند


»اَلا اِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ« : »بدانيد كه خودشان سفيهانند« و عقل و نظرشان پست و زننده است، چرا كه در مسئله پيامبرصلى الله عليه وآله آن گونه كه بايد توجه نكرده‏اند تا به نبوت او معرفت پيدا كنند و صحت ضابطه قرار دادن اميرالمؤمنين على‏عليه السلام را در امر دين و دنيا دريابند.
«اَلا اِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»:«بدانيد كه خودشان سفيهانند»و عقل و نظرشان پست و زننده است، چرا كه در مسئله پيامبرصلى الله عليه وآله آن گونه كه بايد توجه نكرده ‏اند تا به نبوت او معرفت پيدا كنند و صحت ضابطه قرار دادن اميرالمؤمنين علی ‏عليه السلام را در امر دين و دنيا دريابند.


اينان با دقت نكردن در اتمام حجت‏هاى خدا جاهل مانده‏اند، و از پيامبرصلى الله عليه وآله و يارانش و همچنين از مخالفينشان مى‏ترسند، چرا كه در امان نيستند كه كدامشان غالب مى‏شود و مى‏ترسند كه مبادا همراه آنان هلاك شوند.
اينان با دقت نكردن در اتمام حجت‏ هاى خدا جاهل مانده ‏اند، و از پيامبرصلى الله عليه وآله و يارانش و همچنين از مخالفين شان مى‏ ترسند، چرا كه در امان نيستند كه كدامشان غالب مى ‏شود و مى ‏ترسند كه مبادا همراه آنان هلاک شوند.


بنابراين آنان سفيهند، به دليل اينكه با نفاقشان نه محبت پيامبرصلى الله عليه وآله و مؤمنين و نه محبت يهود و ساير كافرين براى آنان قابل تحقق است!!
بنابراين آنان سفيهند، به دليل اينكه با نفاقشان نه محبت پيامبرصلى الله عليه وآله و مؤمنين و نه محبت يهود و ساير كافرين براى آنان قابل تحقق است!!الى آخر آيات.<ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص ۲۶۶  - ۲۲۳ و ج ۳۷ ص ۱۴۸  - ۱۴۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۶۱  - ۱۵۴. </ref>


== پانويس ==
== عمّار و غدير در قيامت<ref>اسرار غدير: ص ۲۳۵  - ۲۳۳.</ref> ==
   احاديثى در فضيلت عيد غدير و اهميت خاص آن در مقايسه با ساير اعياد و نيز احياى غدير از لسان معصومين ‏عليهم السلام وارد شده كه از جمله آنها احياى غدير توسط امام صادق ‏عليه السلام است. از جمله حضرت فرمود:
 
روز قيامت چهار روز را مانند عروس به پيشگاه الهى مى‏ برند: عيد فطر، عيد قربان، روز جمعه، عيد غدير.«روز غدير خم»در مقابل عيد قربان و فطر مانند ماه بين ستارگان است. خداوند تعالى بر غدير ملائكه مقربين را موكل مى‏ كند كه رئيس شان جبرئيل است، و انبياء مرسلين را كه رئيس شان حضرت محمدصلى الله عليه وآله است، و اوصياء منتجبين را كه رئيس شان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است، و اولياء خود را كه رئيس شان سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. اينان«غدير» را همراهى مى ‏كنند تا آن را وارد بهشت نمايند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۱۲.</ref>
 
== مبلّغِ بصيرِ غدير<ref>زلال غدير (مجموعه مقالات): ش ۲ ص ۲۴۰  - ۲۱۷. </ref> ==
   عمار ياسر از مبلغان بصير غدير است، كه با وجود زحمات فراوانى كه در ترويج فرهنگ غدير متحمل شده، بررسى حيات وى از زاويه نقل و ترويج حديث غدير و وفادارى به پيام غدير كمتر مورد توجه پژوهش گران قرار گرفته است.
 
عمار صحابى رسول‏خداصلى الله عليه وآله و راوى حديث غدير است، و زندگى او [[تجلّى]] بصيرت در اعتقاد و عمل است. چنانكه حتى در شرايط فتنه‏هاى جمل و صفين ترديد نكرده، و در دفاع از اميرالمؤمنين‏عليه السلام جهاد كرد، تا در صفين به فيض شهادت رسيد.
 
با آنكه بسيارى از كسانى كه عنوان صحابه رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله را يدك مى‏كشيدند، در برابر مسئوليتى كه از جانب خداوند در غدير بر دوششان نهاده شده بود، يا خود مرتكب غصب و خيانت شدند، و يا ظلم را پذيرفتند و در دفاع از مظلوم و احقاق حق وى سستى و كوتاهى كردند!
 
در ميان صحابه، مى‏توان از اشخاصى -  هر چند قليل اما چون كوه استوار -  سراغ گرفت كه آواى »من كنت مولاه فعلى مولاه« را با گوش جان شنيده بودند، و تا پاى جان در دفاع از پيام غدير ايستادند. اين گروه از صحابه تنها به روايت و يا تبليغ حديث غدير اكتفا نكردند، بلكه عمل آنان در عرصه‏هاى گوناگون گواه استقامت آنان در وفادارى به آرمان غدير بود، و با نور بصيرتى كه از غدير به زندگى آنان تابيده بود. حتى در فتنه‏هاى جمل، صفين و نهروان نيز دست از حمايت از اميرالمؤمنين‏عليه السلام و دفاع از حقانيت ايشان برنداشتند.
 
عمار، از پيام‏آوران غدير است، كه با وجود زحمات فراوانى كه در دفاع از فرهنگ غدير و انتقال آن به نسل‏هاى آينده متحمل شد. شهرت عمار بن ياسر نيز خود مانند حجابى است براى توجه بيشتر به بررسى دقيق‏تر جزئيات سيره عملى در دفاع از حق. از اين رو، در اينجا به معرفى و قدرشناسى اين مبلغ بصير غدير و دفاع وى از ولايت اميرالمؤمنين على‏عليه السلام پرداخته مى‏شود:
 
ابواليقظان عمار بن ياسر بن عامر بن مالك عنسى، از مذحجيان يكى از خاندان‏هاى مشهور قحطانى يمنى است، و تولد او به 57 سال پيش از هجرت بر مى‏گردد.××× 1 الاعلام )زركلى( : ج 5 ص 36. ××× از آنجا كه ياسر پدر عمار پس از آمدن به مكه حليف ابوحذيفة بن مغيره مخزومى گرديد، گاهى عمار را به بنى‏مخزوم نسبت مى‏دهند. عمار و پدر و مادرش و برادرش عبداللَّه در شمار سابقان در اسلام هستند، و مادرش سميه نخستين شهيد زن در اسلام است كه در مكه به دست ابوجهل به شهادت رسيد.××× 2 شرح الاخبار فى فضائل الائمه الاطهارعليهم السلام: ج 2 ص 19 18. الاستيعاب فى معرفة الاصحاب: ج 3 ص 1001. الدرجات الرفيعة فى طبقات الشيعة: ص 256 255. ×××
 
 
عمار از اولين مهاجران××× 3 التاريخ الكبير )بخارى( : ج 4 ص 264 263. ××× بوده و به دو قبله نماز خوانده است. به دو قبله نماز گزاردن از افتخارات مسلمين صدر اسلام بوده است. منظور اين است كه از روزهاى اول اسلام آورده‏اند و با پيامبرصلى الله عليه وآله در سخت‏ترين شرايط دين اسلام را همراهى كردند. در حالى كه مى‏بينيم در روزهاى مظلوميت پيامبرصلى الله عليه وآله، عده زيادى همراهى نكردند و پس از هجرت و اوج قدرت اسلام بازور شمشير به اسلام گرويدند و بعد از تغيير قبله مسلمان شدند.
 
 
او در بدر و ساير غزوات حضور داشت××× 4 الدرجات الرفيعة فى طبقات الشيعة: ص 256. ××× و در بيعت رضوان نخستين كسى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت كرد.××× 5 شرح الاخبار فى فضائل الائمه الاطهارعليهم السلام: ج 1 ص 411. ××× در منابع فرق مختلف اسلامى، اخبار فراوانى در فضائل عمار وارد شده است.××× 6 التاريخ الكبير )بخارى( : ج 4 ص ص 94. المعيار و الموازنة فى فضائل الامام اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب‏عليه السلام: ص 62  61 . الجامع الصحييح )ترمذى( : ج 5 ص322. السيرة النبوية )ابن‏هشام( : ج 3 ص 248. فضائل الصحابة )احمد بن حنبل( : ج 3 ص 248. الغارات: ج 1 ص 178 177. رجال الكشّى: ج 1 ص 281. ××× از جمله در امان بودن او از شر شيطان و مشتاق بودن عمار براى ورود به بهشت و... .
 
 
از آنجا كه عمار صحابى با سابقه در اسلام است، قريب به تمام روايات او از پيامبرصلى الله عليه وآله است. هر چند از امام على‏عليه السلام و حذيفة بن يمان نيز روايت كرده است.
 
راويان متعددى از عمار حديث شنيده‏اند، كه از ميان آنان مى‏توان به فرزندش محمد بن عمار××× 1 او به همراه پدرش عمار در جنگ‏هاى جمل و صفين در ركاب اميرالمؤمنين‏عليه السلام حضور داشت و از اصحاب حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله نيز به شمار مى‏رود. پيامبرصلى الله عليه وآله بيمارى »برص« او را شفا داد. شرح الاخبار )مغربى( : ج 2 ص 18. الامالى )طوسى( : ص 50 . مسند ابوداوود: ص 89 . مناقب الامام اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب‏عليه السلام )كوفى( : ج 1 ص 428. علل الشرايع: ج 1 ص 8 . ×××، ابن‏عباس، جابر بن عبداللَّه انصارى، ابوالطفيل عامر بن واثله، محمد فرزند اميرالمؤمنين‏عليه السلام معروف به محمد حنفيه، سعيد بن مسيب و عبداللَّه بن جعفر بن ابى‏طالب اشاره كرد. اميرالمؤمنين على‏عليه السلام نيز گاهى از عمار روايت مى‏كردند.××× 2 براى تفصيل بيشتر مراجعه شود به: رجال الطوسى: ص 70 43. تهذيب الكمال: ج 21 ص 217 216. ×××
 
 
اين صحابى نامدار مورد اعتماد و احترام فريقين است. عموم رجاليان شيعه××× 3 براى نمونه مراجعه شود به: طرائف المقال فى معرفة طبقات الرجال: ج 2 ص 144. معجم رجال الحديث: ج 13 ص 289  - 282. ××× و سنى××× 4 براى نمونه مراجعه شود به: تهذيب الكمال: ج 21 ص 227  - 215. تهذيب التهذيب: ج 7 ص 359  - 357. ××× از او با احترام فراوان ياد كرده و فضائل و مناقب بسيارى از وى متذكر شده‏اند. مؤلفان صحاح ستّه اهل‏تسنن نيز همگى از او روايت آورده‏اند.××× 5 الكاشف فى معرفة من له الرواية فى كتب السنة: ج 2 ص 52 . ×××
 
 
پس طبيعى است كه روايات عمار از قذيم مورد توجه همه و حتى موضوع تأليف مستقل قرار گيرد. چنانكه ابويوسف يعقوب بن شيبه سدوسى بصرى بغدادى )ت 180 -  م 262 ق( از كبار محدثان اهل‏تسنن كتابى به نام مسند عمار بن ياسر نوشت.××× 6 رجال النجاشى: ص 451. سير اعلام النبلاء: ج 12 ص 479  - 476. ×××
 
 
الف. حديث غدير به روايت عمار
 
جمال‏الدين ابوالحجاج يوسف مزى )م 742 ق( به نقل از كتاب »الموالاة« ابن‏عقده، از عمار بن ياسر چنين روايت كرده است: شنيدم پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.××× 7 تهذيب الكمال: ج 23 ص 284. ×××
 
ب. بصيرت عمار در ترويج فرهنگ غدير
 
در دورانى كه بسيارى از صحابه پيامبر اعظم‏صلى الله عليه وآله از نقل خصائص و فضائل اهل‏بيت‏عليهم السلام پرهيز مى‏كردند، عمار از مبلغان و مروجان فضائل اهل‏بيت‏عليهم السلام به خصوص اميرالمؤمنين على‏عليه السلام بوده، و اين موضوع بخش عمده‏اى از روايات او را به خود اختصاص داده است.
 
 
عمار براى آگاهى مردم، رواياتى كه خود از پيامبرصلى الله عليه وآله درباره امام على‏عليه السلام شنيده بود را بيان مى‏كرد. مانند پيشگويى پيامبرصلى الله عليه وآله در باب جنگيدن امام على‏عليه السلام با ناكثين و قاسطين و مارقين××× 1 مناقب الامام اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب‏عليه السلام )كوفى( : ج 2 ص 552 . ×××، و يا اين خبر غيبى پيامبرصلى الله عليه وآله كه در غزوه ذات العشيره على‏عليه السلام را با كنيه ابوتراب لقب داد و به آن حضرت خبر داد كه همانا شقى‏ترين مردم دو نفرند: يكى آنكه ناقه صالح را پى كرد، و ديگرى آنكه على‏عليه السلام را به شهادت مى‏رساند.××× 2 خصائص اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب‏عليه السلام )نسائى( : ص 130 129. ×××
 
 
در منابع شيعى××× 3 مناقب الامام اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب‏عليه السلام )كوفى( : ج 2 ص 28. شرح الاخبار )مغربى( : ج 1 ص 232 221 151. ××× و سنى××× 4 مسند ابويعلى الموصلى: ج 3 ص 179 178. مناقب اهل‏البيت‏عليهم السلام )ابن‏مغازلى( : ص 301  - 299. تاريخ مدينة دمشق: ج 42 ص 282 281 240 239. ××× رواياتى از عمار در باب لزوم پذيرش ولايت على‏عليه السلام وارد شده است. در برخى از اين روايات به اينكه حضرت على‏عليه السلام وارث و خليفه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله است تصريح شده، و حتى بر دوازده امام‏عليهم السلام نص شده است.××× 5 كفاية الاثر )خزّاز قمى( : ص 126  - 120. ×××
 
 
علاوه بر اين، لازم است به كاربرد لفظ »شيعه« در رواياتى از عمار اشاره شود.××× 6 شرح الاخبار )مغربى( : ج 3، ص 469  - 468؛ نوادر المعجزات: ص 98  - 96. ××× در يكى از اين روايات، پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت شيعيان اهل‏بيت‏عليهم السلام را نجات يافتگان و مخالفانشان را هلاك شدگان معرفى مى‏كنند.××× 7 الكافى: ج 8 ص 333. ×××
 
در اينجا بسيار بجا است كه به برخى از روايات و احاديث نقل شده از عمّار بن ياسر در باب فضائل و مناقب اهل‏بيت عصمت‏عليهم السلام نيز به شكل فهرستوار اشاره‏اى داشته باشيم:
 
 
تفسير آيه 54 سوره مائده به امام على‏عليه السلام و يارانش در جنگ با ناكثين، قاسطين و مارقين××× 1 مجمع البيان فى تفسير القرآن: ج 3 ص 358 357. فقه القرآن )راوندى( : ج 1 ص 370. ××× نزول آيه ولايت××× 2 مائده /  55 . ××× در شأن اميرالمؤمنين على‏عليه السلام.××× 3 تفسير العياشى: ج 1 ص 327. مناقب على بن ابى‏طالب و ما نزل من القرآن فى على‏عليه السلام: ص 235. خصائص الوحى المبين: ص 76. ×××
 
تطبيق صالح المؤمنين××× 4 تحريم /  4. ××× بر حضرت على‏عليه السلام.××× 5 شواهد التنزيل لقواعد التفضيل: ج 2 ص 347. ×××
 
ناميده شدن على‏عليه السلام به صديق اكبر از جانب حق تعالى در شب معراج.××× 6 شرح الاخبار )مغربى( : ج 3 ص 469 468. ×××
 
معصوم بودن امام على‏عليه السلام از گناه.××× 7 الامالى )صدوق( : ج 1 ص 8 . مناقب اهل‏البيت‏عليهم السلام )ابن‏مغازلى( : ص 199. ×××
 
همسانى جايگاه امام على‏عليه السلام در روز قيامت با جايگاه حضرت محمدصلى الله عليه وآله و حضرت ابراهيم‏عليه السلام و تشبيه اهل‏بيت‏عليهم السلام××× 8 الخصال: ص 362. ××× به باران.××× 9 شرح الاخبار )مغربى( : ج 3، ص ص 5 . ×××
 
 
نتيجه‏گيرى
 
در شرايطى كه حب دنيا و بازگشت به جاهليت سبب فاصله گرفتن بيشتر صحابه از وصاياى پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله و مانع تحقق غدير شد، گروه قليلى از صحابه مانند عمار، ابوالطفيل و حبشى با نقل و يادآورى حديث غدير و دفاع عملى از محتواى آن از حديث غدير و خط مستقيم ولايت محافظت كردند، تا به آيندگان جوياى حقيقت برسد.
 
بر شيعيان امروز است كه تلاش‏هاى آنان را قدر شناسند، و از بصيرت و نحوه عمل آنان در دفاع از ولايت و به ويژه در شرايط فتنه الگو بگيرند، و به راهبردهايى براى عصر خود برسند.
 
 
از نحوه رفتار عمار در زمان خلافت خليفه دوم و سوم، مى‏توان روشنگرى و عدم سكوت در برابر ظلم را آموخت، و همچنين از كار عملياتى او در فتنه جمل و نحوه مواجه شدن با فتنه را.
 
 
ابوالطفيل خود را با امامش تنظيم مى‏كرد. از اين رو در ايام خلافت اميرالمؤمنين‏عليه السلام به كوفه هجرت كرد، و در هر سه جنگ تحميلى بر حضرت شركت كرد. اما او فقط مجاهد نبود، و به تعبير يعقوبى از حاملان علم امام على‏عليه السلام بود.
 
 
حبشى نيز به نقل حديث غدير و جهاد در دفاع از اميرالمؤمنين‏عليه السلام اكتفا نكرد، و زبان گوياى فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام از جمله حديث منزلت بود، و از اين طريق بر آگاهى و بصيرت جامعه مى‏افزود. درس ديگرى كه از حيات اين سه صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏توان آموخت اينكه براى دفاع از خط ولايت بايد هزينه پرداخت كرد.
 
 
گاهى بايد مانند عمار جان را فدا كرد، و گاهى پذيراى تهمت‏ها و توهين‏ها شد؛ چنانكه خوارج و نواصب و وابستگان و پيروانش ابوالطفيل را به جرم دوست داشتن امام على‏عليه السلام و اهل‏بيت پيامبرعليهم السلام و پيروى از آنان غالى و كذاب خواندند. يا مانند حبشى كه ابن‏عدى نام او را در كتاب ضعفايش -  يعنى افرادى كه حديثشان معتبر نيست -  آورده است.
 
 
== '''پانویس''' ==