۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
بر شيعيان امروز است كه تلاش هاى آنان را قدر شناسند، و از بصيرت و نحوه عمل آنان در دفاع از ولايت و به ويژه در شرايط فتنه الگو بگيرند، و به راهبردهايى براى عصر خود برسند.از نحوه رفتار عمار در زمان خلافت خليفه دوم و سوم، مى توان روشنگرى و عدم سكوت در برابر ظلم را آموخت، و همچنين از كار عملياتى او در فتنه جمل و نحوه مواجه شدن با فتنه را.[[ابوالطفيل]] خود را با امامش تنظيم مى كرد. از اين رو در ايام خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام به كوفه هجرت كرد، و در هر سه جنگ تحميلى بر حضرت شركت كرد. اما او فقط مجاهد نبود، و به تعبير يعقوبى از حاملان علم امام على عليه السلام بود.حبشى نيز به نقل حديث غدير و جهاد در دفاع از اميرالمؤمنين عليه السلام اكتفا نكرد، و زبان گوياى فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام از جمله حديث منزلت بود، و از اين طريق بر آگاهى و بصيرت جامعه مى افزود. درس ديگرى كه از حيات اين سه صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام مى توان آموخت اينكه براى دفاع از خط ولايت بايد هزينه پرداخت كرد. | بر شيعيان امروز است كه تلاش هاى آنان را قدر شناسند، و از بصيرت و نحوه عمل آنان در دفاع از ولايت و به ويژه در شرايط فتنه الگو بگيرند، و به راهبردهايى براى عصر خود برسند.از نحوه رفتار عمار در زمان خلافت خليفه دوم و سوم، مى توان روشنگرى و عدم سكوت در برابر ظلم را آموخت، و همچنين از كار عملياتى او در فتنه جمل و نحوه مواجه شدن با فتنه را.[[ابوالطفيل]] خود را با امامش تنظيم مى كرد. از اين رو در ايام خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام به كوفه هجرت كرد، و در هر سه جنگ تحميلى بر حضرت شركت كرد. اما او فقط مجاهد نبود، و به تعبير يعقوبى از حاملان علم امام على عليه السلام بود.حبشى نيز به نقل حديث غدير و جهاد در دفاع از اميرالمؤمنين عليه السلام اكتفا نكرد، و زبان گوياى فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام از جمله حديث منزلت بود، و از اين طريق بر آگاهى و بصيرت جامعه مى افزود. درس ديگرى كه از حيات اين سه صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام مى توان آموخت اينكه براى دفاع از خط ولايت بايد هزينه پرداخت كرد. | ||
گاهى بايد مانند عمار جان را فدا كرد، و گاهى پذيراى تهمت ها و توهين ها شد؛ چنانكه خوارج و نواصب و وابستگان و پيروانش ابوالطفيل را به جرم دوست داشتن امام على عليه السلام و اهلبيت پيامبرعليهم السلام و پيروى از آنان [[غالى]] و كذاب خواندند. يا مانند حبشى كه [[ابن عدى]] نام او را در كتاب ضعفايش - يعنى افرادى كه حديث شان معتبر نيست - آورده است. | گاهى بايد مانند عمار جان را فدا كرد، و گاهى پذيراى تهمت ها و توهين ها شد؛ چنانكه خوارج و نواصب و وابستگان و پيروانش ابوالطفيل را به جرم دوست داشتن امام على عليه السلام و اهلبيت پيامبرعليهم السلام و پيروى از آنان [[غالى]] و كذاب خواندند. يا مانند حبشى كه [[ابن عدى]] نام او را در كتاب ضعفايش - يعنى افرادى كه حديث شان معتبر نيست - آورده است. | ||
== مسخره شدن عمار توسط ابوبكر و منافقين در غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۵۴ - ۴۵۲ ۴۴۲. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۸۲ - ۱۷۶.</ref> == | |||
آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام را در آن مقام مشهور و معروف بر پاداشت و معرفى كرد قبل از همه از نُه نفر بيعت گرفت و به آنان دستور داد برخيزند و با على عليه السلام بيعت كنند كه اول آنان ابوبكر و عمر بودند. سپس به سران مهاجرين و انصار دستور بيعت داد و همه آنان بيعت كردند. | |||
در ادامه همگان شاهد معجزه اى بزرگ از اميرالمؤمنين عليه السلام بودند. ابوبكر همراه ديگر سران منافقين - كه از اين همه بزرگى و فضيلت به [[غيظ]] آمده بودند - اصحاب خاص پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام را تمسخر كردند، تا شايد كمى از غيظ و غضب شان كاسته شود. خداوند هم در آيات بالا به اين حركت آنان اشاره نموده است.<ref>تفسير الامام العسكرى عليه السلام: ص ۱۲۳ - ۱۱۱. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۶۱ - ۱۵۴. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۲۶ - ۲۲۳ و ج ۳۷ ص ۱۴۸ - ۱۴۲. مدينة المعاجز: ج ۱ ص ۴۳۸. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۴۰ ح ۱۱. تفسير البرهان: ج ۱ ص ۵۹ ح ۱. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۵۷۳ . </ref> | |||
كلام خداوند كه مى فرمايد:«وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ. اللَّه يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»<ref>بقره / ۱۴. </ref> | |||
«هنگامى كه ايمان آورندگان را ملاقات كنند مى گويند ايمان آورديم، ولى وقتى با شياطين شان خلوت كنند مى گويند: ما با شماييم و ما مؤمنين را [[استهزاء]] مى كرديم. خداوند آنان را به مسخره مى گيرد و به آنان مهلت مى دهد كه در [[طغيان]] خود [[متحير]] بمانند». | |||
اين آيه درباره اين است كه وقتى اين بيعت شكنان كه بر مخالفت با على عليه السلام و مانع شدن خلافت از او هم پيمان شده بودند، با مؤمنين رو به رو مى شدند مى گفتند: ما هم مانند ايمان شما ايمان آورده ايم. | |||
يكى از برنامه هاى منافقين اين بود كه وقتى با سلمان و مقداد و ابوذر و عمار ملاقات مى كردند به آنان مى گفتند: ما به محمد ايمان آورده ايم و در برابر بيعت على و فضيلت او سر تسليم فرود آورده ايم و مانند شما اوامر او را اجرا مى كنيم. | |||
به خصوص ابوبكر و عمر و بقيه نُه نفرى كه سرشناس تر در نفاق بودند، گاهى كه در راه با سلمان و اصحابش رو به رو مى شدند از آنان احساس [[انزجار]] مى كردند و مى گفتند: «اينان اصحاب ساحر و احمق هستند»، كه منظورشان پيامبر و على عليهما السلام بود. سپس به يكديگر مى گفتند:«از اينان بپرهيزيد كه مبادا از گوشه هاى سخنانتان درباره كفر محمد و آنچه درباره على گفته با اطلاع شوند و خبر آن را براى او ببرند و باعث هلاک شما شود». | |||
آنگاه ابوبكر به اصحاب منافقش مى گفت:«اينک مرا بنگريد كه چگونه آنان را به مسخره مى گيرم و شر آنان را از شما دفع مى كنم»! وقتى به آنان نزديک شدند ابوبكر به هر كدام كلماتى گفت. | |||
از جمله ابوبكر به عمار گفت: [[اهلاً و سهلاً و مرحباً]] به تو اى عمار! تو با ولايت برادر پيامبر - با آنكه شخص آرام و آسايش طلبى هستى و از عبادات فقط واجبات و مستحبات را انجام مى دهى - به درجه اى رسيده اى كه آنان كه شب و روز بدن خود را به مشقت عبادت مشغول مى كنند و شب را به نماز و روز را به روزه سپرى مى كنند، بدان دست نيافته اند. همچنين به درجه اى رسيده اى كه آنان كه بخشنده اموال اند به آن نرسيده اند اگر چه همه اموال دنيا در اختيار آنان باشد و آن را ببخشند. مرحبا بر تو! پيامبر تو را براى برادرش على يار خالص و مدافع او انتخاب كرده تا آنجا كه خبر داده تو به زودى در راه محبت او كشته مى شوى و روز قيامت در زمره بهترين يارانش محشور مى شوى. | |||
خدا مرا هم به مثل عمل تو و اصحابت موفق گرداند، به گونه اى كه براى من هم خدمت گزارى محمد رسول اللَّه و برادرش على ولى اللَّه [[ميسر]] گردد، و همچنين دشمنى با دشمنانشان و خالص بودن با دوستانشان با پذيرش ولايت و پيروى از او حاصل شود. اين گونه خداوند به زودى ما را هم وقتى با هم ملاقات كنيم سعادت مند مى نمايد. | |||
آنگاه ابوبكر به اصحابش مى گفت: مسخره من نسبت به اينان را چگونه ديديد؟ و چگونه شرّ آنان را از خودم و از شما دفع كردم؟ آنان در پاسخ او گفتند: هميشه راه خير را پيش بگيرى تا مادامى كه زنده هستى! ابوبكر در پاسخ آنان گفت: معامله شما با اينان بايد اين گونه باشد تا روزى كه فرصتى بدست آوريد، چرا كه عاقل فهميده كسى است كه غصه را گلوگير كند تا فرصتى به چنگ آورد!<ref>تفسير الامام العسكرى عليه السلام: ص ۱۲۳ - ۱۱۱. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۶۱ - ۱۵۴. بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص ۲۲۶ - ۲۲۳ و ج ۳۷ ص ۱۴۸ - ۱۴۲. مدينة المعاجز: ج ۱ ص ۴۳۸. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۴۰ ح ۱۱. تفسير البرهان: ج ۱ ص ۵۹ ح ۱. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۵۷۳ . </ref> | |||
سلمان و اصحابش برخورد ظاهرى آنان را مى پذيرفتند همان گونه كه خدا امر فرموده بود، و از كنار آنان مى گذشتند. سپس كلمات كفرآميز ديگرى نيز گفتند و آيه ۱۵سوره بقره در موردشان نازل شد. | |||
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: منافقين / آيه«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ...»- برخورد منافقين با اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام پس از غدير. | |||
== نام عمّار در زيارت غديريه<ref>زيارت غديريه: ص ۹ - ۴. </ref> == | |||
زيارت غديريه زيارتى زيبا و جامع است. يكى از مطالبى كه در اين زيارت به آن اشاره شده شهادت عمار ياسر به دست [[فئه باغيه]] (تشكّل معاويه)است: و [[عمار يجاهد]] و [[ينادى بين الصفين... .]] | |||
== '''پانویس''' == | == '''پانویس''' == |