۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
اما «مَولى» در سخن ديگر حضرتش: «هر زنى كه بى اذن مولايش ازدواج كند...» در روايت مشهور ديگرى كه در آن به جاى «مولايش» ،«وليّش» آمده تفسير شده است. و اما آيه «ذلِكَ بِأنَّ اللَّهَ مَولَى الَذينَ آمَنُوا» ، يعنى ولىّ و ياور آنان. «وَ أنَّ الكافِرينَ لا مَولَى لَهُم»<ref>محمدصلى الله عليه وآله / ۱۱.</ref>، يعنى ياورى ندارند. از [[ابن عباس]] و مجاهد و عموم مفسّران چنين روايت شده است. | اما «مَولى» در سخن ديگر حضرتش: «هر زنى كه بى اذن مولايش ازدواج كند...» در روايت مشهور ديگرى كه در آن به جاى «مولايش» ،«وليّش» آمده تفسير شده است. و اما آيه «ذلِكَ بِأنَّ اللَّهَ مَولَى الَذينَ آمَنُوا» ، يعنى ولىّ و ياور آنان. «وَ أنَّ الكافِرينَ لا مَولَى لَهُم»<ref>محمدصلى الله عليه وآله / ۱۱.</ref>، يعنى ياورى ندارند. از [[ابن عباس]] و مجاهد و عموم مفسّران چنين روايت شده است. | ||
روشن است كه مراد از ولىّ در اين مقام ولىّ امر است. بنابراين، آشكار شد كه شاه ولى اللَّه دهلوى از فخر | روشن است كه مراد از ولىّ در اين مقام ولىّ امر است. بنابراين، آشكار شد كه شاه ولى اللَّه دهلوى از [[فخررازی|فخر رازی]] كه به عناد و تعصّب نامور است، [[تعصّب]] بيشتر و عناد سخت ترى دارد. | ||
دوم. لغويّين | دوم. لغويّين | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
'''فيروزآبادى:''' | '''فيروزآبادى:''' | ||
مولى يعنى مالک، عبد، مُعتِق، مُعتَق، همراه و مصاحب، نزديكان مثل پسرعمو و مانند آن، پناه دهنده، | مولى يعنى مالک، عبد، مُعتِق، مُعتَق، همراه و مصاحب، نزديكان مثل پسرعمو و مانند آن، پناه دهنده، [[هم پیمان]]، پسر، عمو، مهمان، شريک، پسر خواهر، ولىّ، خداوندگار، ياور، نعمت دهنده، نعمت گيرنده، دوستدار، تابع، داماد.<ref>القاموس: «ولى» . </ref> | ||
'''ابواللّيث سمرقندى:''' | '''ابواللّيث سمرقندى:''' | ||
«أنتَ مَولانا»<ref>بقره / ۲۸۶.</ref> يعنى ولىّ و حافظ ما. «بَلِ اللَّهُ مَولاكُم»<ref>آل عمران / ۱۵۰.</ref> يعنى خداى تعالى را در اوامرش اطاعت كنيد كه او مولاى شماست؛ يعنى ولىّ و ياور شما.<ref>تفسير ابوللّيث (مخطوط) .</ref> | «أنتَ مَولانا»<ref>بقره / ۲۸۶.</ref> يعنى ولىّ و حافظ ما. «بَلِ اللَّهُ مَولاكُم»<ref>آل عمران / ۱۵۰.</ref> يعنى خداى تعالى را در اوامرش [[اطاعت]] كنيد كه او مولاى شماست؛ يعنى ولىّ و ياور شما.<ref>تفسير ابوللّيث (مخطوط) .</ref> | ||
'''ثعلبى:''' | '''ثعلبى:''' | ||
«أنتَ مَولانا»<ref>بقره / ۲۸۶.</ref> يعنى | «أنتَ مَولانا»<ref>بقره / ۲۸۶.</ref> يعنى [[یاور]] و حافظ و ولىّ ما و كسى كه به ما سزاوارتر است.<ref>الكشف و البيان: ج ۲ ص ۳۰۹.</ref> | ||
'''واحدى:''' | '''واحدى:''' | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
اينان و غير اينان مولى را به ولىّ تفسير مى كنند و از آنجا كه ولىّ را به ولىّ امر و متولّى امر تفسير مى نمايند، پس قطعاً معناى مولى ولىّ امر و متولّى امر خواهد بود. | اينان و غير اينان مولى را به ولىّ تفسير مى كنند و از آنجا كه ولىّ را به ولىّ امر و متولّى امر تفسير مى نمايند، پس قطعاً معناى مولى ولىّ امر و متولّى امر خواهد بود. | ||
در آخر اين عنوان، بد نيست اشاره كنيم كه شاه ولى اللَّه دهلوى آمدن «مَولى» به معناى «ولىّ امر» را انكار كرده است.<ref>ازالة الخفاء عن سيرة الخلفاء.</ref> البته اين انكار دهلوى از روشن ترين شواهد دلالت | در آخر اين عنوان، بد نيست اشاره كنيم كه شاه ولى اللَّه دهلوى آمدن «مَولى» به معناى «ولىّ امر» را انكار كرده است.<ref>ازالة الخفاء عن سيرة الخلفاء.</ref> البته اين انكار دهلوى از روشن ترين شواهد دلالت [[حدیث غدیر]] به امامت است و اينكه «مَولى» به معناى «ولىّ امر» باشد؛ چرا كه شكى نيست كه انكار ولى اللَّه دهلوى ستيزه جويى آشكار و تعصّب دشمنانه است. و آنچه از سخنان دانشمندان [[اهل سنت|عامه]] نقل كرديم براى ابطال اين انكار بسنده است. | ||
== اقرار مسلمانان به ولىّ امر بودن اميرالمؤمنين عليه السلام<ref>اسرار غدير: ص ۲۴.</ref> == | == اقرار مسلمانان به ولىّ امر بودن اميرالمؤمنين عليه السلام<ref>اسرار غدير: ص ۲۴.</ref> == | ||
آنچه مى توانست همه نقشه هاى | آنچه مى توانست همه نقشه هاى [[منافقین]] را يكجا خنثى نمايد و اسلام را در جوّ اجتماعى آغشته به نفاق زمان پيامبرصلى الله عليه وآله بر حقيقت خود حفظ كند، تعيين و اعلان رسمى [[جانشین]] پيامبرصلى الله عليه وآله بود. | ||
آن حضرت اين مهم را از آغاز بعثت خويش در هر فرصت مناسب بيان مى فرمود، و حتى بارها با سند و پشتوانه اجتماعى مطرح | آن حضرت اين مهم را از آغاز [[بعثت]] خويش در هر فرصت مناسب بيان مى فرمود، و حتى بارها با سند و پشتوانه اجتماعى مطرح مى كرد، تا آنجا كه روزى اميرالمؤمنين عليه السلام را فراخواند و سپس به خادم خود دستور داد تا صد نفر از قريش و هشتاد نفر از ساير عرب و شصت نفر از [[عجم]] و چهل نفر از اهل [[حبشه]] را جمع نمايد. وقتى اين عده جمع شدند دستور داد ورقه اى بياورند. | ||
سپس به آنان دستور داد مانند صف نماز در كنار يكديگر بايستند و فرمود: «اى مردم، آيا قبول داريد كه خداوند صاحب اختيار من است و به من امر و نهى مى نمايد و من در برابر سخن خدا حق امر و نهى ندارم» ؟ | سپس به آنان دستور داد مانند صف نماز در كنار يكديگر بايستند و فرمود: «اى مردم، آيا قبول داريد كه خداوند صاحب اختيار من است و به من امر و نهى مى نمايد و من در برابر سخن خدا حق امر و نهى ندارم» ؟ |