یوم الدار (حدیث): تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:
البته به شهادت آيات بسيارى از [[قرآن]]، پيامبرصلى الله عليه وآله علاوه بر [[تبلیغ]] آنچه از جانب خداوند بر او نازل شده بود، خود نيز حق قانون گذارى در دين را داشت. از جمله آنها اين آيه شريفه است: «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول...»<ref>نساء /  ۴.</ref>: اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول را... .
البته به شهادت آيات بسيارى از [[قرآن]]، پيامبرصلى الله عليه وآله علاوه بر [[تبلیغ]] آنچه از جانب خداوند بر او نازل شده بود، خود نيز حق قانون گذارى در دين را داشت. از جمله آنها اين آيه شريفه است: «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول...»<ref>نساء /  ۴.</ref>: اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول را... .


در اين آيه شريفه، بعد از عبارت «اطيعوا اللَّه» جمله «اطيعوا الرسول» آمده كه اين تكرار فعل و بسنده نكردن به عطف، بهترين دليل است بر اينكه اطاعت از دستورات پيامبرصلى الله عليه وآله و احكام صادره از جانب ايشان، همانند اطاعت از خداوند و احكام نازل شده از ناحيه او واجب و لازم مى ‏باشد.
در اين آيه شريفه، بعد از عبارت «اطيعوا اللَّه» جمله «اطيعوا الرسول» آمده كه اين تكرار فعل و بسنده نكردن به عطف، بهترين دليل است بر اينكه اطاعت از دستورات پيامبرصلى الله عليه وآله و احكام صادره از جانب ايشان، همانند اطاعت از [[خداوند]] و احكام نازل شده از ناحيه او واجب و لازم مى ‏باشد.


بايد اين نكته را مد نظر داشت كه در عبارات قرآن علاوه بر معناى ظاهرى، نكات ظريفى نيز وجود دارد كه ما را به اسرار كلام خداوند رهنمون مى‏ كند.
بايد اين نكته را مد نظر داشت كه در عبارات قرآن علاوه بر معناى ظاهرى، نكات ظريفى نيز وجود دارد كه ما را به اسرار كلام خداوند رهنمون مى‏ كند.


پر واضح است كه مراد از اطاعت پيامبرصلى الله عليه وآله در اين آيه، منحصراً پيروى از دستورات الهى -  كه آيات كريمه قرآن بر آن صريح دارد -  نيست، زيرا در اين صورت آنچه انجام يافته همان اطاعت خدا خواهد بود و پيامبرصلى الله عليه وآله فقط نقش مبلغ آن را خواهد داشت، و ديگر نياز به بيان عبارت «اطيعوا الرسول» نخواهد بود. بنابراين، مقصود آيه شريفه، فرمانبردارى از پيامبرصلى الله عليه وآله در دستورات و احكام صادر شده از جانب خود او مى ‏باشد<ref>البته برخواننده ارجمند پوشيده نيست كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله به دليل برخوردارى از عصمت، از هر گونه خطا و اشتباه مصمون بوده، و در نتيجه هر چه فرموده بر معيار وحى و مصداق اين آيه كريمه است: «و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى» : و او از سر هواى نفس سخن نمى‏ گويد كلام او جز وحى آسمانى نيست.</ref>؛ خواه كلام وحى در اين موارد صراحت داشته يا نداشته باشد.
پر واضح است كه مراد از اطاعت [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] در اين آيه، منحصراً پيروى از دستورات الهى -  كه آيات كريمه [[قرآن]] بر آن صريح دارد -  نيست، زيرا در اين صورت آنچه انجام يافته همان اطاعت خدا خواهد بود و پيامبرصلى الله عليه وآله فقط نقش مبلغ آن را خواهد داشت، و ديگر نياز به بيان عبارت «اطيعوا الرسول» نخواهد بود. بنابراين، مقصود آيه شريفه، فرمانبردارى از پيامبرصلى الله عليه وآله در دستورات و احكام صادر شده از جانب خود او مى ‏باشد<ref>البته برخواننده ارجمند پوشيده نيست كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله به دليل برخوردارى از عصمت، از هر گونه خطا و اشتباه مصمون بوده، و در نتيجه هر چه فرموده بر معيار وحى و مصداق اين آيه كريمه است: «و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى» : و او از سر هواى نفس سخن نمى‏ گويد كلام او جز وحى آسمانى نيست.</ref>؛ خواه كلام وحى در اين موارد صراحت داشته يا نداشته باشد.


ب. اما دومين روز، غدير است. اين روز در واپسين ايام حيات پيامبرصلى الله عليه وآله واقع شد و آن حضرت به امر پروردگارش در غدير، به تكرار يوم النذار (روز دعوت خويشاوندان) و به برپايى حماسه ديگرى در مقابل ديدگان امت خويش همت گماشت.
ب. اما دومين روز، [[غدیر]] است. اين روز در واپسين ايام حيات پيامبرصلى الله عليه وآله واقع شد و آن حضرت به امر پروردگارش در غدير، به تكرار يوم الانذار (روز دعوت خويشاوندان) و به برپايى حماسه ديگرى در مقابل ديدگان امت خويش همت گماشت.


دعوت آن حضرت در يوم الانذار به دستور خداى متعال بود، و در غدير نيز به فرمان الهى.
دعوت آن حضرت در [[انذار|یوم الانذار]] به دستور خداى متعال بود، و در غدير نيز به فرمان الهى.


آن دعوت از خويشاوندان نزديكش بود، اما اين دعوت از همه مسلمانان.
آن دعوت از خويشاوندان نزديكش بود، اما اين دعوت از همه مسلمانان.
خط ۴۴: خط ۴۴:
دعوت شدگان يوم الانذار اغلب مشرک و كافر بودند، اما در غدير همگى مسلمان و در زير سايه اسلام بودند.
دعوت شدگان يوم الانذار اغلب مشرک و كافر بودند، اما در غدير همگى مسلمان و در زير سايه اسلام بودند.


آن دعوت به هنگام غربت اسلام بود، و اين دعوت در وقت قوت و عزت اسلام.
آن دعوت به هنگام غربت [[اسلام]] بود، و اين دعوت در وقت قوت و عزت اسلام.


در آن دعوت پيامبرصلى الله عليه وآله از مشركان بيمناک بود، اما در اين دعوت از مسلمان!
در آن دعوت پيامبرصلى الله عليه وآله از مشركان بيمناک بود، اما در اين دعوت از مسلمان!
خط ۵۰: خط ۵۰:
شگفتا كه اين پيامبرصلى الله عليه وآله از مخالفينش هراسى نداشت، بلكه از پيروانش بيمناک بود!
شگفتا كه اين پيامبرصلى الله عليه وآله از مخالفينش هراسى نداشت، بلكه از پيروانش بيمناک بود!


روز مبعث آغاز دعوت او در دوران نبوتش بود، و روز غدير پايان دعوتش كه اندكى پس از آن نيز به سوى پروردگارش عروج كرد. روز غدير تكرار يوم الانذار بود، زيرا مقصود هر دو دعوت يكى بود. روز غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله در مقابل ديدگان همه مسلمانان همان مطلبى را اعلام كرد كه در يوم الانذار در برابر آن عده اندک از خويشان نزديكش بيان فرموده بود.
روز [[مبعث]] آغاز دعوت او در دوران نبوتش بود، و روز غدير پايان دعوتش كه اندكى پس از آن نيز به سوى پروردگارش عروج كرد. روز غدير تكرار يوم الانذار بود، زيرا مقصود هر دو دعوت يكى بود. روز غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله در مقابل ديدگان همه مسلمانان همان مطلبى را اعلام كرد كه در يوم الانذار در برابر آن عده اندک از خويشان نزديكش بيان فرموده بود.


دعوت اول و دعوت آخر با هم يكى شد و دو نيم دايره در زندگى با كرامتش به هم پيوست. روز بعثت با نيمه نزولى كه از جانب حضرت حق به سوى خلق فرود آمد آغاز شد، و روز غدير نيمه صعودى از خلق به سوى خالق آغاز گشت. اين همان نيمه فرمان بردارى بود. اما آيا تحقق هم يافت؟!
دعوت اول و دعوت آخر با هم يكى شد و دو نيم دايره در زندگى با كرامتش به هم پيوست. روز بعثت با نيمه نزولى كه از جانب حضرت حق به سوى خلق فرود آمد آغاز شد، و روز غدير نيمه صعودى از خلق به سوى خالق آغاز گشت. اين همان نيمه فرمان بردارى بود. اما آيا تحقق هم يافت؟!


البته روز غدير با يوم الانذار تفاوتى ‏هايى نيز داشت؛ پيامبرصلى الله عليه وآله در يوم الانذار دعوتش با بشارت همراه بود، اما در غدير دعوتش را با وعده عذاب ختم نمود. آنجا دعوت كافران به اسلام و ايمان بود، و اينجا دعوت مسلمانان به اطاعت و عمل، و بدين شكل روز غدير عهده ‏دار تحقق شرع مقدس در جهان گشت، و بركه خم با بر پايى اين حماسه بزرگ در دامان خود شرف يافت.
البته روز غدير با يوم الانذار تفاوتى ‏هايى نيز داشت؛ [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] در يوم الانذار دعوتش با بشارت همراه بود، اما در غدير دعوتش را با وعده عذاب ختم نمود. آنجا دعوت كافران به اسلام و ايمان بود، و اينجا دعوت مسلمانان به اطاعت و عمل، و بدين شكل روز غدير عهده ‏دار تحقق شرع مقدس در جهان گشت، و بركه خم با بر پايى اين حماسه بزرگ در دامان خود شرف يافت.


پس مبعث و غدير يک روز است؛ گر چه از لحاظ زمان و مكان از هم دورند، و يوم الانذار برهه‏ اى از مبعث و حلقه واسطه بين اين روز و غدير است. دعوت يوم الانذار در خانه ‏اى محقّر بين پيامبرصلى الله عليه وآله و على‏ عليه السلام و خويشانش بود، آن هم فقط با مشاهده برخى معجزات، در حالى كه از بى ‏حرمتى ابولهب نيز هراسى در دل پيامبرصلى الله عليه وآله نبود.
پس مبعث و غدير يک روز است؛ گر چه از لحاظ زمان و مكان از هم دورند، و يوم الانذار برهه‏ اى از مبعث و حلقه واسطه بين اين روز و غدير است. دعوت يوم الانذار در خانه ‏اى محقّر بين پيامبرصلى الله عليه وآله و على‏ عليه السلام و خويشانش بود، آن هم فقط با مشاهده برخى معجزات، در حالى كه از بى ‏حرمتى ابولهب نيز هراسى در دل پيامبرصلى الله عليه وآله نبود.
خط ۶۰: خط ۶۰:
اما دعوت غدير در صحرايى وسيع بين پيامبرصلى الله عليه وآله و على ‏عليه السلام و همه مسلمانان و پس از مشاهده صدها معجزه و كرامت بود، و ترس پيامبرصلى الله عليه وآله از ايشان را نيز همراه داشت.
اما دعوت غدير در صحرايى وسيع بين پيامبرصلى الله عليه وآله و على ‏عليه السلام و همه مسلمانان و پس از مشاهده صدها معجزه و كرامت بود، و ترس پيامبرصلى الله عليه وآله از ايشان را نيز همراه داشت.


با اين حال، لبيک مسلمانان به دعوت و نداى پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير همچون پاسخ خويشانش در يوم الانذار بود!!
با اين حال، لب مسلمانان به دعوت و نداى پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير همچون پاسخ خويشانش در [[انذار|یوم الانذار]] بود!!


== زمينه غدير<ref>سفارشى به هفتاد زبان(واعظى) : ص ۱۲-۲۵.</ref> ==
== زمينه غدير<ref>سفارشى به هفتاد زبان(واعظى) : ص ۱۲-۲۵.</ref> ==
با دقت در روايات، حتى روايات اهل‏ سنت، سفارش اكيد پيامبرصلى الله عليه وآله بر ولايت آل‏ محمدعليهم السلام واضح و آشكار است. رواياتى كه پيش ‏زمينه و يا زمينه ‏ساز غدير است. البته شايد از ظاهر هر بيانى ولايت‏نامه و يا ولايت تكوينى استنباط نشود، بلكه شايد از برخى روايات فقط ولايت به معناى خلافت استنباط شود. اما بايد دانست كه اولاً مقام خود رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله چيست؟ آيا از ملائک برتر است يا نيست؟ پس خليفه حقيقى او نيز همين مقام را داراست! ثانياً اگر از يک روايت به تنهايى ولايت تامه استنباط نشد، از مجموع همگى استنباط خواهد شد.
با دقت در روايات، حتى روايات [[اهل‏ سنت]]، سفارش اكيد [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] بر ولايت آل‏ محمدعليهم السلام واضح و آشكار است. رواياتى كه پيش ‏زمينه و يا زمينه ‏ساز غدير است. البته شايد از ظاهر هر بيانى ولايت‏نامه و يا ولايت [[تکوین|تکوینی]] استنباط نشود، بلكه شايد از برخى روايات فقط ولايت به معناى خلافت استنباط شود. اما بايد دانست كه اولاً مقام خود رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله چيست؟ آيا از ملائک برتر است يا نيست؟ پس خليفه حقيقى او نيز همين مقام را داراست! ثانياً اگر از يک روايت به تنهايى ولايت تامه استنباط نشد، از مجموع همگى استنباط خواهد شد.


يكى از اين روايات، حديث «يوم الدار» است، در اولين ابلاغى كه رسول اسلام‏ صلى الله عليه وآله به طور خصوصى نزديكان و اقرباى خود را جمع فرمود و رسالت خود را اعلام كرد و به حديث «يوم الدار» مشهور است، بلافاصله از وصى و وزير و خليفه خويش سخن گفت. فرمود كه هر كس اكنون به رسالت من ايمان آورد، هم او وارث و وزير و وصى و جانشين من خواهد بود. هر بار كه حضرت اين را مى فرمود، جز على‏ عليه السلام -  كه كودكى ده ساله بود -  كسى ديگر دست خود را بالا نمى‏ برد!
يكى از اين روايات، حديث «يوم الدار» است، در اولين ابلاغى كه رسول اسلام‏ صلى الله عليه وآله به طور خصوصى نزديكان و اقرباى خود را جمع فرمود و رسالت خود را اعلام كرد و به حديث «يوم الدار» مشهور است، بلافاصله از وصى و وزير و [[جانشین|خلیفه]] خويش سخن گفت. فرمود كه هر كس اكنون به رسالت من ايمان آورد، هم او وارث و وزير و وصى و [[جانشین]] من خواهد بود. هر بار كه حضرت اين را مى فرمود، جز على‏ عليه السلام -  كه كودكى ده ساله بود -  كسى ديگر دست خود را بالا نمى‏ برد!


آيا كودک بودن على ‏عليه السلام باعث شد كه ايمانش قبول نشود و وصى و وزير و خليفه نگردد؟ آيا نبودند در ميان انبياء و اولياء و اوصياءعليهم السلام كسانى كه در كودكى از رسالت آنها سخن رفته است؟ و آيا كسى جز على‏ عليه السلام را براى آن وصايت و ولايت و خلافت انتخاب فرمود؟
آيا كودک بودن على ‏عليه السلام باعث شد كه ايمانش قبول نشود و وصى و وزير و خليفه نگردد؟ آيا نبودند در ميان انبياء و اولياء و اوصياءعليهم السلام كسانى كه در كودكى از رسالت آنها سخن رفته است؟ و آيا كسى جز على‏ عليه السلام را براى آن وصايت و ولايت و [[خلافت]] انتخاب فرمود؟


تاريخ كه سراغ ندارد. اما همان تاريخ از انتخابات سقيفه بنى ‏ساعده براى ما مى ‏گويد؛ آيا انتخاب مردم تكليف دينى مى‏ آورد يا انتخاب خدا و رسولش؟ آيا برادران يوسف‏ عليه السلام ممكن نيست يوسف ‏عليه السلام را به چاه اندازند و كسى ديگر را از ميان خود برگزينند، در حالى كه صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و بلكه فرزند پيامبرصلى الله عليه وآله نيز باشند؟
تاريخ كه سراغ ندارد. اما همان تاريخ از انتخابات [[سقیفه بنی ‏ساعده]] براى ما مى ‏گويد؛ آيا انتخاب مردم تكليف دينى مى‏ آورد يا انتخاب خدا و رسولش؟ آيا برادران [[یوسف (علیه السلام)|یوسف‏ علیه السلام]] ممكن نيست يوسف ‏عليه السلام را به چاه اندازند و كسى ديگر را از ميان خود برگزينند، در حالى كه صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و بلكه فرزند پيامبرصلى الله عليه وآله نيز باشند؟


و نيز: چرا در آن اولين ابلاغ رسالت خويش، در حالى كه هنوز كسى به او ايمان نياورده و هنوز كسى رسالت خودش را باور نكرده، از وصايت و ولايت و وزارت و خلافت سخن بگويد؟ آيا معنايى جز اين دارد كه روشن كند رسالت من بدون تعيين خلافت من ناتمام است؟
و نيز: چرا در آن اولين ابلاغ رسالت خويش، در حالى كه هنوز كسى به او ايمان نياورده و هنوز كسى رسالت خودش را باور نكرده، از وصايت و ولايت و وزارت و [[خلافت]] سخن بگويد؟ آيا معنايى جز اين دارد كه روشن كند رسالت من بدون تعيين خلافت من ناتمام است؟


منابع اين روايت و ماجرا هم كه در شيعه و اهل‏ سنت فراوان است؛ خصائص نسائى و تاريخ طبرى و غيره.
منابع اين روايت و ماجرا هم كه در شيعه و [[اهل‏ سنت]] فراوان است؛ [[نسایی|خصائص نسائی]] و تاريخ طبرى و غيره.


در ضمن هر كدام از اين وقايع به زبان‏ هاى ديگرى تكرار و يادآورى شده، كه اگر همه را بياوريم اين تعداد به صدها مورد مى ‏رسد. مثلاً در همان خصائص نسائى آمده كه فردى از على‏ عليه السلام پرسيد: چرا تو وارث پس عمويت (پيغمبر)شدى ولى خود عمويت وارث او نشد؟ على ‏عليه السلام حديث يوم الدار را يادآورى كرد كه من آنجا وارث و وزير و وصى و خليفه شدم! يعنى باز با زبان ديگرى همان سفارش يادآورى شده است.
در ضمن هر كدام از اين وقايع به زبان‏ هاى ديگرى تكرار و يادآورى شده، كه اگر همه را بياوريم اين تعداد به صدها مورد مى ‏رسد. مثلاً در همان خصائص نسائى آمده كه فردى از على‏ عليه السلام پرسيد: چرا تو وارث پس عمويت (پيغمبر)شدى ولى خود عمويت وارث او نشد؟ على ‏عليه السلام حديث [[یوم الدار]] را يادآورى كرد كه من آنجا وارث و وزير و وصى و خليفه شدم! يعنى باز با زبان ديگرى همان سفارش يادآورى شده است.


== پانویس ==
== پانویس ==