یمن: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ مارس ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۷: خط ۶۷:


از امورى كه دلالت مى ‏كند اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام در رويداد غدير حاضر بوده و در يمن نبوده، روايات متواترى است كه صراحت دارند [[پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] در واقعه غدير دست على‏ عليه السلام را بالا برد و فرمود: هر كس كه من مولاى اويم اين على‏ عليه السلام مولاى او است.
از امورى كه دلالت مى ‏كند اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام در رويداد غدير حاضر بوده و در يمن نبوده، روايات متواترى است كه صراحت دارند [[پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] در واقعه غدير دست على‏ عليه السلام را بالا برد و فرمود: هر كس كه من مولاى اويم اين على‏ عليه السلام مولاى او است.


در اينجا به پاره‏اى از اين نصوص -  كه از مصادر معتبر نزد مسلمانان نقل شده -  توجه فرماييد:
در اينجا به پاره‏اى از اين نصوص -  كه از مصادر معتبر نزد مسلمانان نقل شده -  توجه فرماييد:


'''يک.''' امام حنابله، [[احمد بن حنبل]] (م ۲۴۰ ق) در كتاب خويش «فضائل الصحابة» نقل كرده است: عبدالله براى ما روايت كرد و گفت: پدرم براى من از ابن ‏نمير از عبدالملک از عطيه عوفى روايت كرد: نزد [[زید بن ارقم]] آمدم و به او گفتم: يكى از بستگانم از تو حديثى درباره على‏ عليه السلام در روز غدير نقل كرده است. دوست دارم آن را از زبان خودت بشنوم.


يك. امام حنابله، احمد بن حنبل )م 240 ق( در كتاب خويش »فضائل الصحابة« نقل كرده است: عبداللَّه براى ما روايت كرد و گفت: پدرم براى من از ابن‏نمير از عبدالملك از عطيه عوفى روايت كرد: نزد زيد بن ارقم آمدم و به او گفتم: يكى از بستگانم از تو حديثى درباره على‏عليه السلام در روز غدير نقل كرده است. دوست دارم آن را از زبان خودت بشنوم.
گفت: اى عراقيان، شما قابل اعتماد نيستيد! به او گفتم: از جانب من بيم و هراسى نداشته باش. گفت: باشد. ما در جحفه بوديم<ref>«جحفه» قريه ‏اى بزرگ و داراى منبر نماز جمعه بر سر راه مدينه به مكه با فاصله چهار منزل بود، كه ميقات مصريان و شاميان است. بين جحفه و غدير دو ميل فاصله است. سكرى گفته است: جحفه در سه منزلى مكه بر سر راه مدينه است. معجم البلدان: ج ۲ ص ۱۱۱.</ref> كه رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله هنگام ظهر بر ما وارد شد، در حالى كه بازوى على ‏عليه السلام را گرفته بود. پس فرمود: اى مردم، آيا نمى ‏دانيد به مؤمنان از خودشان شايسته‏ ترم؟ گفتند: آرى! فرمود: پس هر كس من مولاى اويم على‏ عليه السلام مولاى او است. به او گفتم: آيا فرمود: خدايا، دوست بدار كسى كه على‏ عليه السلام را دوست بدارد، و دشمن بدار كسى كه او را دشمن دارد؟ گفت: چنان كه شنيدم به تو خبر مى ‏دهم.<ref>فضائل الصحابة: ص ۲۲۲ ح ۹۹۴.</ref>


بسيار جاى تأسف است كه اين صحابى به روشنى تمام [[حدیث]] را نقل نكرده و رعايت امانت را ننموده است! چگونه ممكن است بگوييم كه زيد صدر حديث را شنيده ولى ذيل و پايان حديث را نشنيده است؟


گفت: اى عراقيان، شما قابل اعتماد نيستيد! به او گفتم: از جانب من بيم و هراسى نداشته باش. گفت: باشد. ما در جحفه بوديم××× 1 جحفه« قريه‏اى بزرگ و داراى منبر نماز جمعه بر سر راه مدينه به مكه با فاصله چهار منزل بود، كه ميقات مصريان و شاميان است. بين جحفه و غدير دو ميل فاصله است. سكرى گفته است: جحفه در سه منزلى مكه بر سر راه مدينه است. معجم البلدان: ج 2 ص 111. ××× كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله هنگام ظهر بر ما وارد شد، در حالى كه بازوى على‏عليه السلام را گرفته بود. پس فرمود: اى مردم، آيا نمى‏دانيد به مؤمنان از خودشان شايسته‏ترم؟ گفتند: آرى! فرمود: پس هر كس من مولاى اويم على‏عليه السلام مولاى او است. به او گفتم: آيا فرمود: خدايا، دوست بدار كسى كه على‏عليه السلام را دوست بدارد، و دشمن بدار كسى كه او را دشمن دارد؟ گفت: چنان كه شنيدم به تو خبر مى‏دهم.××× 2 فضائل الصحابة: ص 222 ح 994. ×××
اين سخن او كه «چنان كه شنيدم به تو خبر مى ‏دهم» چه معنى دارد؟! عجيب است كه ذيل [[روایت]]: «خدايا دوست بدار كسى كه على‏ عليه السلام را دوست دارد، و دشمنش بدار كسى كه او را دشمن دارد».


بسيار جاى تأسف است كه اين صحابى به روشنى تمام حديث را نقل نكرده و رعايت امانت را ننموده است! چگونه ممكن است بگوييم كه زيد صدر حديث را شنيده ولى ذيل و پايان حديث را نشنيده است؟
احمد نيز از زيد بن ارقم در همين كتاب نقل كرده است: زيد بن ارقم گفت و من شنيدم: با رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در منطقه‏ اى فرود آمديم كه به آن خُمّ مى ‏گفتند. حضرت فرمان نماز داد كه در گرماى سخت نماز خوانده شد. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله براى ما سخن فرمود. براى رسول ‏الله‏ صلى الله عليه وآله پارچه‏ اى از درختى كه از خورشيد زرد شده بود پهن گشت، و فرمود: آيا نمى ‏دانيد يا گواهى نمى‏ دهيد كه من شايسته‏ تر به هر مؤمنى از خود او هستم؟ گفتند: آرى. فرمود: پس هر كس مولاى اويم، اين على ‏عليه السلام مولاى او است. خدايا! دشمن بدار كسى كه او را دشمن دارد، و دوست بدار كسى كه او را دوست دارد.<ref>فضائل الصحابة: ص ۲۲۷.</ref>


عجيب است كه نسائى در «الخصائص» اين روايت را كه در آن «خدايا دوست بدار كسى كه او را دوست دارد، و دشمن بدار كسى كه او را دشمن دارد» آمده است، از عامر بن واثله روايت مى‏ كند:


اين سخن او كه »چنان كه شنيدم به تو خبر مى‏دهم« چه معنى دارد؟! عجيب است كه ذيل روايت: »خدايا دوست بدار كسى كه على‏عليه السلام را دوست دارد، و دشمنش بدار كسى كه او را دشمن دارد« .
على ‏عليه السلام مردم را در ميدان [[کوفه]] گرد آورد و فرمود: هر كسى كه از رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله در روز غدير خم شنيد: «آيا نمى‏دانيد از هر مؤمنى شايسته‏ تر به اويم...»، سپس در حالى كه ايستاده بود، دست مرا (على‏ عليه السلام) را گرفت و فرمود: هر كس مولايش هستم، على مولاى او است. خدايا! دوست بدار دوست بدار هر كس او را دست بدارد... ، گواهى دهد. ابوالطفيل مى ‏گويد: خارج شدم و هنوز در ذهنم درباره امام اشكال وجود داشت. پس با زيد بن ارقم ملاقات كردم و به من خبر داد و گفت: شک دارى؟ حديث را از رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله شنيدم.<ref>الخصائص: ص ۹۶ ح ۹۰. و مشابهش در: تاريخ مدينة دمشق: ج ۴۵ ص ۱۶۵.</ref>
 
پس در اينجا زيد بن ارقم، عامر بن واثله صحابى را -  كه هنوز در ذهنش شكى بود -  مخاطب ساخت و او را از ترديد در حديث بيرون آورد. ولى وقتى از او در مورد اين اضافه »خدايا دوست بدار كسى كه على‏عليه السلام را دوست بدارد، و دشمن بدار كسى كه او را دشمن بدارد« مى‏پرسند، مى‏گويد: چنان كه شنيدم خبر مى‏دهم!؟


احمد نيز از زيد بن ارقم در همين كتاب نقل كرده است: زيد بن ارقم گفت و من شنيدم: با رسول‏خداصلى الله عليه وآله در منطقه‏اى فرود آمديم كه به آن خُمّ مى‏گفتند. حضرت فرمان نماز داد كه در گرماى سخت نماز خوانده شد. سپس پيامبرصلى الله عليه وآله براى ما سخن فرمود. براى رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله پارچه‏اى از درختى كه از خورشيد زرد شده بود پهن گشت، و فرمود: آيا نمى‏دانيد يا گواهى نمى‏دهيد كه من شايسته‏تر به هر مؤمنى از خود او هستم؟ گفتند: آرى. فرمود: پس هر كس مولاى اويم، اين على‏عليه السلام مولاى او است. خدايا! دشمن بدار كسى كه او را دشمن دارد، و دوست بدار كسى كه او را دوست دارد.××× 1 فضائل الصحابة: ص 227. ×××
عجيب است كه نسائى در »الخصائص« اين روايت را كه در آن »خدايا دوست بدار كسى كه او را دوست دارد، و دشمن بدار كسى كه او را دشمن دارد« آمده است، از عامر بن واثله روايت مى‏كند:
على‏عليه السلام مردم را در ميدان كوفه گرد آورد و فرمود: هر كسى كه از رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله در روز غدير خم شنيد: »آيا نمى‏دانيد از هر مؤمنى شايسته‏تر به اويم...« ، سپس در حالى كه ايستاده بود، دست مرا )على‏عليه السلام( را گرفت و فرمود: هر كس مولايش هستم، على مولاى او است. خدايا! دوست بدار دوست بدار هر كس او را دست بدارد... ، گواهى دهد. ابوالطفيل مى‏گويد: خارج شدم و هنوز در ذهنم درباره امام اشكال وجود داشت. پس با زيد بن ارقم ملاقات كردم و به من خبر داد و گفت: شك دارى؟ حديث را از رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله شنيدم.××× 1 الخصائص: ص 96 ح 90. و مشابهش در: تاريخ مدينة دمشق: ج 45 ص 165. ×××
پس در اينجا زيد بن ارقم، عامر بن واثله صحابى را -  كه هنوز در ذهنش شكى بود -  مخاطب ساخت و او را از ترديد در حديث بيرون آورد. ولى وقتى از او در مورد اين اضافه »خدايا دوست بدار كسى كه على‏عليه السلام را دوست بدارد، و دشمن بدار كسى كه او را دشمن بدارد« مى‏پرسند، مى‏گويد: چنان كه شنيدم خبر مى‏دهم!؟