پرش به محتوا

یمن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ مارس ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۰: خط ۷۰:
در اينجا به پاره‏اى از اين نصوص -  كه از مصادر معتبر نزد مسلمانان نقل شده -  توجه فرماييد:
در اينجا به پاره‏اى از اين نصوص -  كه از مصادر معتبر نزد مسلمانان نقل شده -  توجه فرماييد:


'''يک.''' امام حنابله، [[احمد بن حنبل]] (م ۲۴۰ ق) در كتاب خويش «فضائل الصحابة» نقل كرده است: عبدالله براى ما روايت كرد و گفت: پدرم براى من از ابن ‏نمير از عبدالملک از عطيه عوفى روايت كرد: نزد [[زید بن ارقم]] آمدم و به او گفتم: يكى از بستگانم از تو حديثى درباره على‏ عليه السلام در روز غدير نقل كرده است. دوست دارم آن را از زبان خودت بشنوم.
'''يک.''' امام حنابله، [[احمد بن حنبل]] (م ۲۴۰ ق) در كتاب خويش «فضائل الصحابة» نقل كرده است: عبدالله براى ما روايت كرد و گفت: پدرم براى من از ابن ‏نمير از عبدالملک از عطيه عوفى روايت كرد: نزد [[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] آمدم و به او گفتم: يكى از بستگانم از تو حديثى درباره على‏ عليه السلام در روز غدير نقل كرده است. دوست دارم آن را از زبان خودت بشنوم.


گفت: اى عراقيان، شما قابل اعتماد نيستيد! به او گفتم: از جانب من بيم و هراسى نداشته باش. گفت: باشد. ما در جحفه بوديم<ref>«جحفه» قريه ‏اى بزرگ و داراى منبر نماز جمعه بر سر راه مدينه به مكه با فاصله چهار منزل بود، كه ميقات مصريان و شاميان است. بين جحفه و غدير دو ميل فاصله است. سكرى گفته است: جحفه در سه منزلى مكه بر سر راه مدينه است. معجم البلدان: ج ۲ ص ۱۱۱.</ref> كه رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله هنگام ظهر بر ما وارد شد، در حالى كه بازوى على ‏عليه السلام را گرفته بود. پس فرمود: اى مردم، آيا نمى ‏دانيد به مؤمنان از خودشان شايسته‏ ترم؟ گفتند: آرى! فرمود: پس هر كس من مولاى اويم على‏ عليه السلام مولاى او است. به او گفتم: آيا فرمود: خدايا، دوست بدار كسى كه على‏ عليه السلام را دوست بدارد، و دشمن بدار كسى كه او را دشمن دارد؟ گفت: چنان كه شنيدم به تو خبر مى ‏دهم.<ref>فضائل الصحابة: ص ۲۲۲ ح ۹۹۴.</ref>
گفت: اى عراقيان، شما قابل اعتماد نيستيد! به او گفتم: از جانب من بيم و هراسى نداشته باش. گفت: باشد. ما در [[وادی جحفه|جحفه]] بوديم<ref>«جحفه» قريه ‏اى بزرگ و داراى منبر نماز جمعه بر سر راه مدينه به مكه با فاصله چهار منزل بود، كه ميقات مصريان و شاميان است. بين جحفه و غدير دو ميل فاصله است. سكرى گفته است: جحفه در سه منزلى مكه بر سر راه مدينه است. معجم البلدان: ج ۲ ص ۱۱۱.</ref> كه رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله هنگام ظهر بر ما وارد شد، در حالى كه بازوى على ‏عليه السلام را گرفته بود. پس فرمود: اى مردم، آيا نمى ‏دانيد به مؤمنان از خودشان شايسته‏ ترم؟ گفتند: آرى! فرمود: پس هر كس من مولاى اويم على‏ عليه السلام مولاى او است. به او گفتم: آيا فرمود: خدايا، دوست بدار كسى كه على‏ عليه السلام را دوست بدارد، و دشمن بدار كسى كه او را دشمن دارد؟ گفت: چنان كه شنيدم به تو خبر مى ‏دهم.<ref>فضائل الصحابة: ص ۲۲۲ ح ۹۹۴.</ref>


بسيار جاى تأسف است كه اين صحابى به روشنى تمام [[حدیث]] را نقل نكرده و رعايت امانت را ننموده است! چگونه ممكن است بگوييم كه زيد صدر حديث را شنيده ولى ذيل و پايان حديث را نشنيده است؟
بسيار جاى تأسف است كه اين صحابى به روشنى تمام [[حدیث]] را نقل نكرده و رعايت امانت را ننموده است! چگونه ممكن است بگوييم كه زيد صدر حديث را شنيده ولى ذيل و پايان حديث را نشنيده است؟
خط ۷۸: خط ۷۸:
اين سخن او كه «چنان كه شنيدم به تو خبر مى ‏دهم» چه معنى دارد؟! عجيب است كه ذيل [[روایت]]: «خدايا دوست بدار كسى كه على‏ عليه السلام را دوست دارد، و دشمنش بدار كسى كه او را دشمن دارد».
اين سخن او كه «چنان كه شنيدم به تو خبر مى ‏دهم» چه معنى دارد؟! عجيب است كه ذيل [[روایت]]: «خدايا دوست بدار كسى كه على‏ عليه السلام را دوست دارد، و دشمنش بدار كسى كه او را دشمن دارد».


احمد نيز از زيد بن ارقم در همين كتاب نقل كرده است: زيد بن ارقم گفت و من شنيدم: با رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در منطقه‏ اى فرود آمديم كه به آن خُمّ مى ‏گفتند. حضرت فرمان نماز داد كه در گرماى سخت نماز خوانده شد. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله براى ما سخن فرمود. براى رسول ‏الله‏ صلى الله عليه وآله پارچه‏ اى از درختى كه از خورشيد زرد شده بود پهن گشت، و فرمود: آيا نمى ‏دانيد يا گواهى نمى‏ دهيد كه من شايسته‏ تر به هر مؤمنى از خود او هستم؟ گفتند: آرى. فرمود: پس هر كس مولاى اويم، اين على ‏عليه السلام مولاى او است. خدايا! دشمن بدار كسى كه او را دشمن دارد، و دوست بدار كسى كه او را دوست دارد.<ref>فضائل الصحابة: ص ۲۲۷.</ref>
احمد نيز از زيد بن ارقم در همين كتاب نقل كرده است: زيد بن ارقم گفت و من شنيدم: با رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در منطقه‏ اى فرود آمديم كه به آن خُمّ مى ‏گفتند. حضرت فرمان نماز داد كه در گرماى سخت نماز خوانده شد. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله براى ما سخن فرمود. براى رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله پارچه‏ اى از درختى كه از خورشيد زرد شده بود پهن گشت، و فرمود: آيا نمى ‏دانيد يا گواهى نمى‏ دهيد كه من شايسته‏ تر به هر مؤمنى از خود او هستم؟ گفتند: آرى. فرمود: پس هر كس مولاى اويم، اين على ‏عليه السلام مولاى او است. خدايا! دشمن بدار كسى كه او را دشمن دارد، و دوست بدار كسى كه او را دوست دارد.<ref>فضائل الصحابة: ص ۲۲۷.</ref>


عجيب است كه نسائى در «الخصائص» اين روايت را كه در آن «خدايا دوست بدار كسى كه او را دوست دارد، و دشمن بدار كسى كه او را دشمن دارد» آمده است، از عامر بن واثله روايت مى‏ كند:
عجيب است كه نسائى در «الخصائص» اين روايت را كه در آن «خدايا دوست بدار كسى كه او را دوست دارد، و دشمن بدار كسى كه او را دشمن دارد» آمده است، از عامر بن واثله روايت مى‏ كند:


على ‏عليه السلام مردم را در ميدان [[کوفه]] گرد آورد و فرمود: هر كسى كه از رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله در روز غدير خم شنيد: «آيا نمى‏دانيد از هر مؤمنى شايسته‏ تر به اويم...»، سپس در حالى كه ايستاده بود، دست مرا (على‏ عليه السلام) را گرفت و فرمود: هر كس مولايش هستم، على مولاى او است. خدايا! دوست بدار دوست بدار هر كس او را دست بدارد... ، گواهى دهد. ابوالطفيل مى ‏گويد: خارج شدم و هنوز در ذهنم درباره امام اشكال وجود داشت. پس با زيد بن ارقم ملاقات كردم و به من خبر داد و گفت: شک دارى؟ حديث را از رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله شنيدم.<ref>الخصائص: ص ۹۶ ح ۹۰. و مشابهش در: تاريخ مدينة دمشق: ج ۴۵ ص ۱۶۵.</ref>
على ‏عليه السلام مردم را در ميدان [[کوفه]] گرد آورد و فرمود: هر كسى كه از رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله در روز غدير خم شنيد: «آيا نمى‏دانيد از هر مؤمنى شايسته‏ تر به اويم...»، سپس در حالى كه ايستاده بود، دست مرا (على‏ عليه السلام) را گرفت و فرمود: هر كس مولايش هستم، على مولاى او است. خدايا! دوست بدار دوست بدار هر كس او را دست بدارد... ، گواهى دهد. ابوالطفيل مى ‏گويد: خارج شدم و هنوز در ذهنم درباره امام اشكال وجود داشت. پس با زيد بن ارقم ملاقات كردم و به من خبر داد و گفت: شک دارى؟ حديث را از رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله شنيدم.<ref>الخصائص: ص ۹۶ ح ۹۰. و مشابهش در: تاريخ مدينة دمشق: ج ۴۵ ص ۱۶۵.</ref> پس در اينجا زيد بن ارقم، عامر بن واثله صحابى را -  كه هنوز در ذهنش شكى بود -  مخاطب ساخت و او را از ترديد در حديث بيرون آورد. ولى وقتى از او در مورد اين اضافه «خدايا دوست بدار كسى كه على‏ عليه السلام را دوست بدارد، و دشمن بدار كسى كه او را دشمن بدارد» مى ‏پرسند، مى‏ گويد: چنان كه شنيدم خبر مى‏ دهم
پس در اينجا زيد بن ارقم، عامر بن واثله صحابى را -  كه هنوز در ذهنش شكى بود -  مخاطب ساخت و او را از ترديد در حديث بيرون آورد. ولى وقتى از او در مورد اين اضافه »خدايا دوست بدار كسى كه على‏عليه السلام را دوست بدارد، و دشمن بدار كسى كه او را دشمن بدارد« مى‏پرسند، مى‏گويد: چنان كه شنيدم خبر مى‏دهم


گويى زيد عبارت را نشنيده و خواسته در ذيل [[روایت]] تشكيک كند و آن را پنهان سازد، اما صدر و ابتداى روايت را تأييد مى ‏كند! شايد ترديد او سبب شده كه بعضى از محدثان و راويان و اهل حديث و رجال و مانند ابن‏ تيميه<ref>حال ابن ‏تيميه و موضع‏ گيرى‏ اش درباره اهل ‏بيت‏ عليهم السلام و در خصوص امام اميرالمؤمنين ‏عليه السلام روشن است.</ref> و ابن ‏ابى ‏داوود و ابن ‏ابى‏ حاتم در عبارت ترديد كنند.


در كتاب «المصنّف» ابن ‏ابى ‏شيبه آمده است: شريک براى ما از ابويزيد، و وى از پدرش نقل كرد: [[ابوهریره]] وارد [[مسجد]] شد. نزد او آمديم. در مقابل او جوانى برخاست و گفت: تو را به خدا قسم مى ‏دهم، آيا از رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله شنيدى  كه فرمود: هر كس من مولاى اويم، پس اين على ‏عليه السلام مولاى او است. خدايا، دوست بدار كسى كه او را دوست دارد، و دشمنش بدار هر كس او را دشمن دارد؟ گفت: آرى. جوان گفت: اما من از تو بيزارم. گواهى مى‏ دهم كه دشمنى كرده ‏اى با كسى كه على ‏عليه السلام را دوست دارد، و دوستى نموده ‏اى با كسى كه على‏ عليه السلام را دشمن مى ‏دارد. مردم او را با سنگريزه زدند.<ref>المصنف (ابن ‏ابى ‏شيبه): ج ۷ ص ۴۴۹ ح ۲۹.</ref>


گويى زيد عبارت را نشنيده و خواسته در ذيل روايت تشكيك كند و آن را پنهان سازد، اما صدر و ابتداى روايت را تأييد مى‏كند! شايد ترديد او سبب شده كه بعضى از محدثان و راويان و اهل حديث و رجال و مانند ابن‏تيميه××× 2 حال ابن‏تيميه و موضع‏گيرى‏اش درباره اهل‏بيت‏عليهم السلام و در خصوص امام اميرالمؤمنين‏عليه السلام روشن است. ××× و ابن‏ابى‏داوود و ابن‏ابى‏حاتم در عبارت ترديد كنند.
'''دو.''' همچنين احمد به سند خويش از براء بن عازب نقل كرده است: با پيامبر صلى الله عليه و آله در [[حجةالوداع]] حركت كرديم تا به غدير رسيديم. در اين هنگام ندا داده شد كه براى نماز جمع شويد، و زير درختى را براى پيامبر جارو و تميز كردند.××× 4 در روايت واژه «الكسح» آمده است؛ يعنى  جارو كردن. كسح البيت و البئر؛ يعنى آن را جارو و پاك كرد. لسان العرب: ج 12 ص 80 . ×××
 
 
در كتاب »المصنّف« ابن‏ابى‏شيبه آمده است: شريك براى ما از ابويزيد، و وى از پدرش نقل كرد: ابوهريره وارد مسجد شد. نزد او آمديم. در مقابل او جوانى برخاست و گفت: تو را به خدا قسم مى‏دهم، آيا از رسول‏خداصلى الله عليه وآله شنيدى  كه فرمود: هر كس من مولاى اويم، پس اين على‏عليه السلام مولاى او است. خدايا، دوست بدار كسى كه او را دوست دارد، و دشمنش بدار هر كس او را دشمن دارد؟ گفت: آرى. جوان گفت: اما من از تو بيزارم. گواهى مى‏دهم كه دشمنى كرده‏اى با كسى كه على‏عليه السلام را دوست دارد، و دوستى نموده‏اى با كسى كه على‏عليه السلام را دشمن مى‏دارد. مردم او را با سنگريزه زدند.××× 3 المصنف )ابن‏ابى‏شيبه( : ج 7 ص 449 ح 29. ×××
 
 
دو. همچنين احمد به سند خويش از براء بن عازب نقل كرده است: با پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع حركت كرديم تا به غدير رسيديم. در اين هنگام ندا داده شد كه براى نماز جمع شويد، و زير درختى را براى پيامبر جارو و تميز كردند.××× 4 در روايت واژه »الكسح« آمده است؛ يعنى  جارو كردن. كسح البيت و البئر؛ يعنى آن را جارو و پاك كرد. لسان العرب: ج 12 ص 80 . ×××


حضرت دست على‏عليه السلام را گرفت و فرمود: آيا به مؤمنان از خودشان سزاوارتر نيستم؟ گفتند: چرا اى رسول‏خدا. فرمود: اين )على‏عليه السلام( مولاى كسى است كه من مولا و سرپرست اويم. خدايا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن دارد. پس عمر به على‏عليه السلام برخورد و گفت: اى فرزند ابى‏طالب، مباركت باد، مولاى هر مرد و زن مؤمن گرديدى.××× 1 فضائل الصحابة: ص 233 ح 1044. انساب الاشراف: ج 2 ص 858 . مقتل الحسين‏عليه السلام )خوارزمى( : ص 81 . ×××
حضرت دست على‏عليه السلام را گرفت و فرمود: آيا به مؤمنان از خودشان سزاوارتر نيستم؟ گفتند: چرا اى رسول‏خدا. فرمود: اين )على‏عليه السلام( مولاى كسى است كه من مولا و سرپرست اويم. خدايا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن دارد. پس عمر به على‏عليه السلام برخورد و گفت: اى فرزند ابى‏طالب، مباركت باد، مولاى هر مرد و زن مؤمن گرديدى.××× 1 فضائل الصحابة: ص 233 ح 1044. انساب الاشراف: ج 2 ص 858 . مقتل الحسين‏عليه السلام )خوارزمى( : ص 81 . ×××