یمن: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ مارس ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
حلبى شافعى مى ‏نويسد: از ابن‏عباس نقل است: رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله در حجةالوداع صد قربانى همراه آورد. سى تا از آنها را قربانى كرد، سپس به على‏ عليه السلام دستور داد هر چه باقى مانده بود قربانى نمود. به او فرمود: گوشت و پوست و جهازشان را بين مردم تقسيم كند. وقتى رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله به محلى بين مكه و [[مدینه]] رسيد و سپس به غدير خم (نزديک رابغ) رسيد، صحابه را گرد آورد و براى آنها سخنرانى كرد و در آن فضل على ‏عليه السلام را بيان فرمود.
حلبى شافعى مى ‏نويسد: از ابن‏عباس نقل است: رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله در حجةالوداع صد قربانى همراه آورد. سى تا از آنها را قربانى كرد، سپس به على‏ عليه السلام دستور داد هر چه باقى مانده بود قربانى نمود. به او فرمود: گوشت و پوست و جهازشان را بين مردم تقسيم كند. وقتى رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله به محلى بين مكه و [[مدینه]] رسيد و سپس به غدير خم (نزديک رابغ) رسيد، صحابه را گرد آورد و براى آنها سخنرانى كرد و در آن فضل على ‏عليه السلام را بيان فرمود.


همچنين از بدگويى برخى كسانى كه همراه على‏ عليه السلام در يمن بودند بيزارى جست، چرا كه از على‏ عليه السلام به سبب كار عادلانه ‏اى كه در حقشان كرد ايراد گرفتند؛ برخى گمان مى ‏كردند ستم و بخل بوده است. در حالى كه در اين باره حق با على‏ عليه السلام بود. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى مردم! همانا بشرى مانند شمايم. نزديک است فرستاده پروردگارم (فرشته مرگ) به سراغم آيد و دعوت خدا را لبيک گويم.


همچنين از بدگويى برخى كسانى كه همراه على‏عليه السلام در يمن بودند بيزارى جست، چرا كه از على‏عليه السلام به سبب كار عادلانه‏اى كه در حقشان كرد ايراد گرفتند؛ برخى گمان مى‏كردند ستم و بخل بوده است. در حالى كه در اين باره حق با على‏عليه السلام بود. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم! همانا بشرى مانند شمايم. نزديك است فرستاده پروردگارم )فرشته مرگ( به سراغم آيد و دعوت خدا را لبيك گويم.
در نقل طبرانى آمده است كه فرمود: اى مردم! خداى مهربان و آگاه مرا خبر كرده كه پيامبر بعدى نصف عمر پيامبر پيشين را خواهد داشت. گمان مى‏ كنم نزديک است (براى مرگ) خوانده شوم، و بايد اجابت كنم. من مسئولم و شما مسئول. چه مى‏ گوييد؟


گفتند: گواهى مى ‏دهيم فرمان خدا را به ما رساندى و تلاش كردى و خيرخواه ما بودى. خدا به شما پاداش خير بدهد.


در نقل طبرانى آمده است كه فرمود: اى مردم! خداى مهربان و آگاه مرا خبر كرده كه پيامبر بعدى نصف عمر پيامبر پيشين را خواهد داشت. گمان مى‏كنم نزديك است )براى مرگ( خوانده شوم، و بايد اجابت كنم. من مسئولم و شما مسئول. چه مى‏گوييد؟
فرمود: شهادت مى‏ دهيد معبودى جز خدا نيست، و محمد بنده و فرستاده‏ اش است، و [[بهشت]] و جهنم حق است، و حشر بعد از مرگ حق است و قيامت بى‏ شک مى ‏آيد و خدا هر كس را در قبر است بر مى انگيزاند؟ گفتند: بلى، شهادت مى ‏دهيم. فرمود: خدايا، گواه باش... .


سپس به تمسّک و چنگ زدن به كتاب خدا تشويق فرمود، و سفارش اهل بيتش‏ عليهم السلام را كرد، و افزود: ميانتان دو چيز گرانبها به جاى مى‏ گذارم؛ كتاب خدا و عترت (اهل‏بيتم). هرگز از هم جدا نمى‏ شوند تا كنار حوض كوثر نزد من آيند.


گفتند: گواهى مى‏دهيم فرمان خدا را به ما رساندى و تلاش كردى و خيرخواه ما بودى. خدا به شما پاداش خير بدهد.
به طور مكرر سه بار در حق على ‏عليه السلام فرمود: آيا از خودتان به شما اَولى و سزاوارتر نيستم؟ مردم با تصديق و پذيرش پاسخ مى‏ دادند. دست على‏ عليه السلام را بالا برد و فرمود: هر كس مولايش منم على ‏عليه السلام مولايش است. خدايا، هر كس وى را دوست بدارد دوست بدار، و دشمن كسى باش كه وى را دشمن بدارد. هر كس به وى محبت داشته باشد به او محبت داشته باش. اما هر كس از وى كينه به دل داشته باشد بر او خشم گير. هر كس وى را يارى دهد يارى‏اش ده، و هر كس كمكش كند كمكش كن. اما هر كس وى را تنها گذارد و يارى ندهد ياريش مده. هر جا گردد، حق را همراهش گردان.


اين محكم‏ترين دليلى است كه شيعه اماميه و رافضه بدان تمسک مى‏ كنند؛ كه على‏ عليه السلام از هر كس ديگرى به امامت شايسته ‏تر است، و مى‏گويند: اين نص صريحى بر خلافت او است، كه سى صحابى آن را شنيده و بر آن گواهى دادنده‏اند. گفتند: بنابراين، براى على‏عليه السلام بر ايشان همانند ولايتى است كه براى پيامبر صلى الله عليه و آله بود. به دليل فرمايش حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله: آيا شايسته‏تر به شما نيستم؟


فرمود: شهادت مى‏دهيد معبودى جز خدا نيست، و محمد بنده و فرستاده‏اش است، و بهشت و جهنم حق است، و حشر بعد از مرگ حق است و قيامت بى‏شك مى‏آيد و خدا هر كس را در قبر است بر مى انگيزاند؟ گفتند: بلى، شهادت مى‏دهيم. فرمود: خدايا، گواه باش... .
اين حديث صحيحى است كه با سندهاى صحيح و حسن نقل شده است، و به كسانى مثل ابوداوود و ابوحاتم رازى<ref>ابن‏ حزم در المفاضلة: ص ۲۶۴ مى‏ گويد: اما عبارت «هر كس من مولاى اويم، پس على‏ عليه السلام مولاى او است» اصلاً از ثقات نقل نشده است. اما آن را محقق كتاب معجم الصحابة ج ۴ ص ۱۵۲۲ خليل ابراهيم قوتلاى رد كرده و گفته است: اين سخن گزافى است كه از ابن حزم صادر شده است! خدا از او درگذرد. بنابراين، حديث را راويان ثقه به طريق‏ هاى متعدد نقل كرده ‏اند.</ref> كه در صحت حديث اشكال كرده‏ اند اعتنايى نمى‏ شود. عده ‏اى كه گفته ‏اند: عبارت «خدايا، دوست بدار كسى كه على‏ عليه السلام را دوست بدارد...» جعلى و مردود است، جوابشان اين است كه اين عبارت از راه ‏هايى روايت شده كه ذهبى بسيارى از آنها را صحيح دانسته است.


وارد شده كه على‏ عليه السلام خطبه‏ اى خواند، و در آن حمد و ثناى الهى را به جا آورد. سپس فرمود: هر كس كه روز غدير حاضر بود را به خدا سوگند مى ‏دهم برخيزد. كسى برنخاست بگويد. با واسطه خبردار شدم يا شنيدم: بلكه كسانى برخاستند كه با دو گوش خود شنيده و به دل سپرده بودند. هفده تن از اصحاب و در روايتى سى صحابى و در «المعجم الكبير» شانزده و در روايتى آمده: دوازده تن از اصحاب برخاستند. حضرت فرمود: آنچه را شنيديد بيان كنيد. آنان [[حدیث]] را ذكر كردند، و بخشى از آن عبارت بود از «هر كس من مولاى اويم پس على ‏عليه السلام مولاى او است». و در روايتى «اين مولاى او است».<ref>اين عبارت به روشنى دلالت مى‏ كند كه اميرمؤمنان ‏عليه السلام در غدير حاضر بود، و گر نه معنى ندارد كه حضرت رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله بفرمايد: اين على‏ عليه السلام مولاى او است.</ref>


سپس به تمسّك و چنگ زدن به كتاب خدا تشويق فرمود، و سفارش اهل‏بيتش‏عليهم السلام را كرد، و افزود: ميانتان دو چيز گرانبها به جاى مى‏گذارم؛ كتاب خدا و عترت )اهل‏بيتم( . هرگز از هم جدا نمى‏شوند تا كنار حوض كوثر نزد من آيند.
[[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] مى ‏گويد: من از كسانى بودم كه اين ماجرا را كتمان كردم. به همين خاطر خدا بينايى ‏ام را گرفت، و على‏ عليه السلام كسانى را كه كتمان كرده بودند نفرين كرد.<ref>السيرة الحلبية: ج ۳۶ ص ۳۸۴،۳۷۷.</ref>


از ابن‏ كثير نقل شده كه در حديث جابر آمده است: على‏ عليه السلام از يمن با شترى (جهت قربانى) نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد. در سياق عبارت ابن ‏اسحاق آمده است كه حضرت على‏ عليه السلام را در قربانى‏ اش شريک قرار داد، و خدا آگاه‏تر است. غير ابن‏ كثير ذكر كرده ‏اند كه حضرت و امام على‏ عليه السلام در روز كشتار صد شتر قربانى كردند. بنابراين قربانى را همراهش از منطقه ذى‏ حليفه آورده است. بعضى از آن شتران را بعد از اين ماجرا و در حالى كه محرم بود خريد.<ref>البداية و النهاية: ج ۵ ص ۱۱۲. ياقوت حموى در معجم البلدان: ج ۲ ص ۲۹۵ مى‏ گويد: حليفة به تصغير و فاء. ذوالحليفة: روستايى كه با مدينه شش يا هفت ميل فاصله دارد و ميقات اهل مدينه است.</ref>


به طور مكرر سه بار در حق على‏عليه السلام فرمود: آيا از خودتان به شما اَولى و سزاوارتر نيستم؟ مردم با تصديق و پذيرش پاسخ مى‏دادند. دست على‏عليه السلام را بالا برد و فرمود: هر كس مولايش منم على‏عليه السلام مولايش است. خدايا، هر كس وى را دوست بدارد دوست بدار، و دشمن كسى باش كه وى را دشمن بدارد. هر كس به وى محبت داشته باشد به او محبت داشته باش. اما هر كس از وى كينه به دل داشته باشد بر او خشم گير. هر كس وى را يارى دهد يارى‏اش ده، و هر كس كمكش كند كمكش كن. اما هر كس وى را تنها گذارد و يارى ندهد ياريش مده. هر جا گردد، حق را همراهش گردان.
باز هم ابن‏ كثير گفته است: در اين ايام على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام از يمن با گروهى از مسلمانان و اموالى كه همراه او بود وارد شدند.××× 4 س بر احرامت بمان... . ×××
 
 
اين محكم‏ترين دليلى است كه شيعه اماميه و رافضه بدان تمسك مى‏كنند؛ كه على‏عليه السلام از هر كس ديگرى به امامت شايسته‏تر است، و مى‏گويند: اين نص صريحى بر خلافت او است، كه سى صحابى آن را شنيده و بر آن گواهى دادنده‏اند. گفتند: بنابراين، براى على‏عليه السلام بر ايشان همانند ولايتى است كه براى پيامبرصلى الله عليه وآله بود. به دليل فرمايش حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله: آيا شايسته‏تر به شما نيستم؟
 
 
اين حديث صحيحى است كه با سندهاى صحيح و حسن نقل شده است، و به كسانى مثل ابوداوود و ابوحاتم رازى××× 1 ابن‏حزم در المفاضلة: ص 264 مى‏گويد: اما عبارت »هر كس من مولاى اويم، پس على‏عليه السلام مولاى او است« اصلاً از ثقات نقل نشده است. اما آن را محقق كتاب معجم الصحابة ج 4 ص 1522 خليل ابراهيم قوتلاى رد كرده و گفته است: اين سخن گزافى است كه از ابن حزم صادر شده است! خدا از او درگذرد. بنابراين، حديث را راويان ثقه به طريق‏هاى متعدد نقل كرده‏اند. ××× كه در صحت حديث اشكال كرده‏اند اعتنايى نمى‏شود. عده‏اى كه گفته‏اند: عبارت »خدايا، دوست بدار كسى كه على‏عليه السلام را دوست بدارد...« جعلى و مردود است، جوابشان اين است كه اين عبارت از راه‏هايى روايت شده كه ذهبى بسيارى از آنها را صحيح دانسته است.
 
 
وارد شده كه على‏عليه السلام خطبه‏اى خواند، و در آن حمد و ثناى الهى را به جا آورد. سپس فرمود: هر كس كه روز غدير حاضر بود را به خدا سوگند مى‏دهم برخيزد. كسى برنخاست بگويد. با واسطه خبردار شدم يا شنيدم: بلكه كسانى برخاستند كه با دو گوش خود شنيده و به دل سپرده بودند. هفده تن از اصحاب و در روايتى سى صحابى و در »المعجم الكبير« شانزده و در روايتى آمده: دوازده تن از اصحاب برخاستند. حضرت فرمود: آنچه را شنيديد بيان كنيد. آنان حديث را ذكر كردند، و بخشى از آن عبارت بود از »هر كس من مولاى اويم پس على‏عليه السلام مولاى او است« . و در روايتى »اين مولاى او است« .××× 1 اين عبارت به روشنى دلالت مى‏كند كه اميرمؤمنان‏عليه السلام در غدير حاضر بود، و گر نه معنى ندارد كه حضرت رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله بفرمايد: اين على‏عليه السلام مولاى او است. ×××
 
 
زيد بن ارقم مى‏گويد: من از كسانى بودم كه اين ماجرا را كتمان كردم. به همين خاطر خدا بينايى‏ام را گرفت، و على‏عليه السلام كسانى را كه كتمان كرده بودند نفرين كرد.××× 2 السيرة الحلبية: ج 36 ص 384 377. ×××
 
 
از ابن‏كثير نقل شده كه در حديث جابر آمده است: على‏عليه السلام از يمن با شترى )جهت قربانى( نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمد. در سياق عبارت ابن‏اسحاق آمده است كه حضرت على‏عليه السلام را در قربانى‏اش شريك قرار داد، و خدا آگاه‏تر است. غير ابن‏كثير ذكر كرده‏اند كه حضرت و امام على‏عليه السلام در روز كشتار صد شتر قربانى كردند. بنابراين قربانى را همراهش از منطقه ذى‏حليفه آورده است. بعضى از آن شتران را بعد از اين ماجرا و در حالى كه محرم بود خريد.××× 3 البداية و النهاية: ج 5 ص 112. ياقوت حموى در معجم البلدان: ج 2 ص 295 مى‏گويد: حليفة به تصغير و فاء. ذوالحليفة: روستايى كه با مدينه شش يا هفت ميل فاصله دارد و ميقات اهل مدينه است. ×××
 
 
باز هم ابن‏كثير گفته است: در اين ايام على بن ابى‏طالب‏عليه السلام از يمن با گروهى از مسلمانان و اموالى كه همراه او بود وارد شدند.××× 4 س بر احرامت بمان... . ×××


  . البداية و النهاية: ج 5 ص 161. شيخ مفيد در الارشاد: ج 1 ص 171 گفته است: پيامبرصلى الله عليه وآله پنج روز به پايان ذى‏القعده بيرون آمد و به اميرمؤمنان‏عليه السلام نوشت كه از يمن به سمت حج بيايد. هنگامى كه رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله از راه مدينه به مكه نزديك شد، اميرمؤمنين‏عليه السلام از راه يمن به نزديكى مكه رسيد، و براى ديدار با پيامبرصلى الله عليه وآله زودتر از لشكر آمد. كسى را از ميان لشكريان به عنوان امير لشكر قرار داد، و خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله رسيد كه به نزديكى مكه رسيده بود. پس سلام كرد و شرح ماجرا را داد، و اينكه چه غنائمى به دست آورده و زودتر از لشگر به ديدار حضرتش آمده است. رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله از اين ماجرا خوشحال شد و از ديدارش شادمان گشت، و به آن حضرت فرمود: اى على، چه قربانى كردى؟ عرض كرد: اى رسول‏خدا ! برايم ننوشتى قربانى‏ات چيست و آگاهم نكردى. بنابراين نيتم را به نيت شما پيوند دادم و گفتم: خدايا مانند قربانى پيامبرت قربانى مى‏كنم، و با خود 34 شتر آوردم. حضرت فرمود: اللَّه اكبر! من 66 شتر آوردم، و تو شريكم در حج و مناسك و قربانى من هستى. پ اين نصوص و شواهد تاريخى دلالتى روشن بر بازگشت امام اميرالمؤمنين على‏عليه السلام از يمن دارد، و اينكه به پيامبرصلى الله عليه وآله ملحق شد.
  . البداية و النهاية: ج 5 ص 161. شيخ مفيد در الارشاد: ج 1 ص 171 گفته است: پيامبرصلى الله عليه وآله پنج روز به پايان ذى‏القعده بيرون آمد و به اميرمؤمنان‏عليه السلام نوشت كه از يمن به سمت حج بيايد. هنگامى كه رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله از راه مدينه به مكه نزديك شد، اميرمؤمنين‏عليه السلام از راه يمن به نزديكى مكه رسيد، و براى ديدار با پيامبرصلى الله عليه وآله زودتر از لشكر آمد. كسى را از ميان لشكريان به عنوان امير لشكر قرار داد، و خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله رسيد كه به نزديكى مكه رسيده بود. پس سلام كرد و شرح ماجرا را داد، و اينكه چه غنائمى به دست آورده و زودتر از لشگر به ديدار حضرتش آمده است. رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله از اين ماجرا خوشحال شد و از ديدارش شادمان گشت، و به آن حضرت فرمود: اى على، چه قربانى كردى؟ عرض كرد: اى رسول‏خدا ! برايم ننوشتى قربانى‏ات چيست و آگاهم نكردى. بنابراين نيتم را به نيت شما پيوند دادم و گفتم: خدايا مانند قربانى پيامبرت قربانى مى‏كنم، و با خود 34 شتر آوردم. حضرت فرمود: اللَّه اكبر! من 66 شتر آوردم، و تو شريكم در حج و مناسك و قربانى من هستى. پ اين نصوص و شواهد تاريخى دلالتى روشن بر بازگشت امام اميرالمؤمنين على‏عليه السلام از يمن دارد، و اينكه به پيامبرصلى الله عليه وآله ملحق شد.