یمن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۷۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ مارس ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵۵: خط ۲۵۵:
آنچه در روايات سفر اول حضرت على‏ عليه السلام به يمن به آن تصريح شده اين است كه شكايت در مدينه و دو سال و اندى قبل از حجةالوداع رخ داده و ربطى به حديث غدير ندارد. چنانكه طبرانى به آن تصريح كرده است.<ref>المعجم الاوسط (طبرانى): ج ۶ ص ۱۶۲.</ref>
آنچه در روايات سفر اول حضرت على‏ عليه السلام به يمن به آن تصريح شده اين است كه شكايت در مدينه و دو سال و اندى قبل از حجةالوداع رخ داده و ربطى به حديث غدير ندارد. چنانكه طبرانى به آن تصريح كرده است.<ref>المعجم الاوسط (طبرانى): ج ۶ ص ۱۶۲.</ref>


'''۳. علت شكايت بغض و حسادت خالد بن وليد'''


در روايت ذهبى گذشت كه خالد بن وليد شش ماه اسلام را در يمن تبليغ كرد، اما هيچ كسى به اسلام ايمان نياورد. تا اينكه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله حضرت على‏ عليه السلام را فرستاد و قبيله همدان با يک سخنرانى حضرت على ‏عليه السلام همگى مسلمان شدند. در روايت طبرانى نيز آمده بود كه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله امر فرمودند در صورت ملاقات دو لشكر، حضرت على ‏عليه السلام فرمانده باشند و خالد بن وليد نيز كه هميشه فرمانده سپاه مشركين بود ظرفيت پذيرش اين مسئله را نداشت. به همين خاطر به بريده گفت: اين فرصت را غنيمت شمار و به رسول ‏خدا خبر بده.


3. علت شكايت بغض و حسادت خالد بن وليد
'''۴. غضب پيامبر صلى الله عليه و آله بر بعضى از اصحابش'''


در روايت ذهبى گذشت كه خالد بن وليد شش ماه اسلام را در يمن تبليغ كرد، اما هيچ كسى به اسلام ايمان نياورد. تا اينكه رسول‏خداصلى الله عليه وآله حضرت على‏عليه السلام را فرستاد و قبيله همدان با يك سخنرانى حضرت على‏عليه السلام همگى مسلمان شدند. در روايت طبرانى نيز آمده بود كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله امر فرمودند در صورت ملاقات دو لشكر، حضرت على‏عليه السلام فرمانده باشند و خالد بن وليد نيز كه هميشه فرمانده سپاه مشركين بود ظرفيت پذيرش اين مسئله را نداشت. به همين خاطر به بريده گفت: اين فرصت را غنيمت شمار و به رسول‏خدا خبر بده.
در اين روايات ملاحظه مى ‏شود كه رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله بر كسى كه از حضرت على‏ عليه السلام شكايت كرده بود غضبناک شد. اين كاشف از آن است كه كار حضرت على عليه السلام مخالف با حكم خدا نبوده و شكايت كنندگان به خطا رفته‏ اند. چنانكه در روايت از بريده نقل شده است: غضب را در چهره رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله مشاهده كردم.<ref>السنن الكبرى (نسايى): ج ۵ ص ۱۳۳.</ref>


و در روايت طبرانى از بريده نقل شده است كه گفت: رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله غضبناک از منزل خارج شده و فرمودند: چه شده است كه عده ‏اى على‏ عليه السلام را تنقيص مى ‏كنند! هر كسى على‏ عليه السلام را تنقيص كند مرا تنقيص كرده، و هر فردى از على‏ عليه السلام جدا شود از من جدا شده است.<ref>المعجم الاوسط (طبرانى): ج ۶ ص ۱۶۲.</ref>


4. غضب پيامبرصلى الله عليه وآله بر بعضى از اصحابش
'''۵. دلالت حديث بر امامت و خلافت حضرت على‏ عليه السلام'''


در اين روايات ملاحظه مى‏شود كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله بر كسى كه از حضرت على‏عليه السلام شكايت كرده بود غضبناك شد. اين كاشف از آن است كه كار حضرت على‏عليه السلام مخالف با حكم خدا نبوده و شكايت كنندگان به خطا رفته‏اند. چنانكه در روايت از بريده نقل شده است: غضب را در چهره رسول‏خداصلى الله عليه وآله مشاهده كردم.××× 1 السنن الكبرى )نسايى( : ج 5 ص 133. ×××
با دقت در روايت در مى ‏يابيم كه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله پس از غضب از شكايت شاكيان بر امامت حضرت على ‏عليه السلام تصريح كرده است.


چنان كه در روايت طبرانى آمده است رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اى بريده، آيا نمى‏دانى كه حق على‏ عليه السلام بيش از آن جاريه ‏اى است كه برداشته است، و او سرپرست و رهبر شما بعد از من است؟ پس گفتم: اى رسول‏ خدا، شما را رها نمى‏ كنم تا اجازه دهى دوباره در اسلام آوردنم با شما [[بیعت]] كنم. بريده مى‏ گويد: از ايشان جدا نشدم تا اين كه دوباره بر [[اسلام]] آوردنم با او بيعت كردم.<ref>المعجم الاوسط (طبرانى): ج ۶ ص ۱۶۳.</ref>


و در روايت طبرانى از بريده نقل شده است كه گفت: رسول‏خداصلى الله عليه وآله غضبناك از منزل خارج شده و فرمودند: چه شده است كه عده‏اى على‏عليه السلام را تنقيص مى‏كنند! هر كسى على‏عليه السلام را تنقيص كند مرا تنقيص كرده، و هر فردى از على‏عليه السلام جدا شود از من جدا شده است.××× 2 المعجم الاوسط )طبرانى( : ج 6 ص 162. ×××
نكته اينجاست كه رواياتى كه دلالت بر ازدواج حضرت على‏ عليه السلام با كنيز به عنوان سبب شكايت از حضرت على‏ عليه السلام مطرح شده است، '''اولاً:''' يا جعل دشمنان حضرت على‏ عليه السلام و يا ابداع امثال بريده است، تا با اين كار حضرت على‏ عليه السلام را از چشم رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله بيندازند. تأييد اين مطلب روايت طبرانى است: گفتند: اى بريده، از جنگ چه خبر؟ بريده مى‏ گويد: گفتم: خير است. خداوند مسلمين را پيروز نمود. گفتند: پس چرا تو زودتر آمدى؟ گفتم: به خاطر كنيزى كه على از خمس برداشت، آمدم تا رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله را با خبر كنم. گفتند: زود رسول‏ خدا را با خبر كن. همانا اين كار او (على ‏عليه السلام) را از چشم رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله مى ‏اندازد.<ref>المعجم الاوسط (طبرانى): ج ۶ ص ۱۶۳.</ref>


'''ثانياً:''' بر فرض صحت روايت، طبق همين روايت، رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله برداشتن يک كنيز از خمس را حق حضرت على‏ عليه السلام دانسته و اشكال تراشان نسبت به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را خطا كار و در اشتباه مى‏ داند: اى بريده، آيا نمى ‏دانى كه حق على‏ عليه السلام بيش از آن جاريه ‏اى است كه برداشته است؟


5 . دلالت حديث بر امامت و خلافت حضرت على‏عليه السلام
'''ثالثاً:''' بر فرض صحت روايت، اين روايت دلالت بر امامت و خلافت بلافصل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بعد از پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله دارد. «أنه وليكم من بعدى»: او (على ‏عليه السلام) سرپرست و رهبر شما بعد از من است.


با دقت در روايت در مى‏يابيم كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله پس از غضب از شكايت شاكيان بر امامت حضرت على‏عليه السلام تصريح كرده است.
'''مرتبه دوم:''' '''سفر حضرت على ‏عليه السلام به يمن براى قضاوت'''


در جوامع معتبر روايى اهل‏ تسنن نظير مسند [[احمد بن حنبل]]، سنن ابن ماجه، سيره ابن ‏هشام، تاريخ طبرى، و دلائل النبوة بيهقى، روايات صحيح فراوانى در مورد اعزام حضرت على ‏عليه السلام توسط رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله به يمن براى قضاوت ذكر شده است.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۱ ص ۵۴۴ . سنن ابن ‏ماجه: ج ۲ ص ۵۲۰ . سيره ابن‏ هشام: ج ۴ ص ۱۰۲۱. تاريخ الطبرى: ج ۲ ص ۴۰۱. السيرة النبوية (ابن ‏كثير): ج ۴ ص ۴۱۵. دلائل النبوة: ج ۵ ص ۳۹۹،۳۹۸.</ref>


چنان كه در روايت طبرانى آمده است رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: اى بريده، آيا نمى‏دانى كه حق على‏عليه السلام بيش از آن جاريه‏اى است كه برداشته است، و او سرپرست و رهبر شما بعد از من است؟ پس گفتم: اى رسول‏خدا، شما را رها نمى‏كنم تا اجازه دهى دوباره در اسلام آوردنم با شما بيعت كنم. بريده مى‏گويد: از ايشان جدا نشدم تا اين كه دوباره بر اسلام آوردنم با او بيعت كردم.××× 3 المعجم الاوسط )طبرانى( : ج 6 ص 163. ×××
با توجه به اينكه در اين سفر شكايتى از حضرت على‏ عليه السلام نقل نشده است، به بررسى بيشتر اين سفر نمى پردازيم.


نكته اينجاست كه رواياتى كه دلالت بر ازدواج حضرت على‏عليه السلام با كنيز به عنوان سبب شكايت از حضرت على‏عليه السلام مطرح شده است، اولاً: يا جعل دشمنان حضرت على‏عليه السلام و يا ابداع امثال بريده است، تا با اين كار حضرت على‏عليه السلام را از چشم رسول‏خداصلى الله عليه وآله بيندازند. تأييد اين مطلب روايت طبرانى است: گفتند: اى بريده، از جنگ چه خبر؟ بريده مى‏گويد: گفتم: خير است. خداوند مسلمين را پيروز نمود. گفتند: پس چرا تو زودتر آمدى؟ گفتم: به خاطر كنيزى كه على از خمس برداشت، آمدم تا رسول‏خداصلى الله عليه وآله را با خبر كنم. گفتند: زود رسول‏خدا را با خبر كن. همانا اين كار او )على‏عليه السلام( را از چشم رسول‏خداصلى الله عليه وآله مى‏اندازد.××× 1 المعجم الاوسط )طبرانى( : ج 6 ص 163. ×××
'''مرتبه سوم: سفر حضرت على‏ عليه السلام به يمن براى گرفتن صدقات'''


روايات صحيح فراوانى در مورد اعزام حضرت على ‏عليه السلام به يمن براى جمع‏ آورى صدقات در منابع اهل‏ تسنن وجود دارد كه علمايى چون ابن ‏اسحاق، ابن‏ هشام، طبرى، احمد بن حنبل، بيهقى و ابن‏ كثير آن را به طرق متعدد نقل كرده ‏اند.<ref>سيره النبى‏ صلى الله عليه و آله (ابن‏ هشام): ج ۴ ص ۱۰۲۱. تاريخ طبرى: ج ۲ ص ۴۰۱. السيرة النبوية (ابن ‏كثير): ج ۴ ص ۴۱۵. مسند احمد بن حنبل: ج ۳ ص ۸۶ . دلائل النبوه (بيهقى): ج ۵ ص ۳۹۹،۳۹۸.</ref>


ثانياً: بر فرض صحت روايت، طبق همين روايت، رسول‏خداصلى الله عليه وآله برداشتن يك كنيز از خمس را حق حضرت على‏عليه السلام دانسته و اشكال تراشان نسبت به اميرالمؤمنين‏عليه السلام را خطا كار و در اشتباه مى‏داند: اى بريده، آيا نمى‏دانى كه حق على‏عليه السلام بيش از آن جاريه‏اى است كه برداشته است؟
و اما شكايت در سفر سوم به روايت ابن‏ اسحاق: زمانى كه حضرت على‏ عليه السلام از يمن به مكه برگشت تا رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله را ملاقات كند، در ديدار با رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله شتاب كرد و ابورافع را به فرماندهى سپاهيانش برگزيد. وى نيز هر يک از سپاهيان را لباسى از بزّ<ref>لباس ‏هايى كه در ميان خمس غنائم بود. بعد از جدا نمودن خمس غنائم، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام غنائم را تقسيم نمود و فرمود: خمس غنائم را خدمت رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله مى‏ بريم تا ايشان در مورد آن تصميم بگيرند. اصحاب حضرت مى‏ خواستند لباس ‏هايى را كه در ميان خمس غنائم بود بپوشند، اما حضرت ممانعت فرمود. بعد از اينكه ايشان از لشكر جدا شده و به محضر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله رسيدند، جانشين ايشان به هر يک از سپاهيان دو لباس داد و آنها پوشيدند. وقتى حضرت بازگشتند و اين صحنه را مشاهده نمودند، دستور دادند لشكريان لباس‏ ها را از تن بيرون آورند و به خمس غنائم باز گردد تا پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله در مورد غنائم تصميم بگيرند. اين عمل امير عدالت ‏عليه السلام بر عده ‏اى از لشكريان گران آمد، لذا بر آن شدند كه در مكه نزد رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله از ايشان شكايت كنند.</ref> پوشاند.


زمانى كه [[کاروان]] به شهر [[مکّه]] نزديک شد، حضرت على‏ عليه السلام از مكه خارج شد تا همراه كاروان شود. وقتى آنان را ملاقات كرد و لباس ‏هاى آنها را ديد و فرمود: واى بر تو! اينها چيست؟ (جانشين حضرت) گفت: اين لباس ‏ها را بر آنها پوشاندم تا مردم آن ها را زينت بافته ببينند. حضرت على‏ عليه السلام فرمود: واى بر تو! قبل از اينكه نزد رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله برسيم، لباس‏ ها را از تن آنها در بياور. جانشين حضرت مى گويد: لباس ‏ها را از تن مردم در آوردم. لذا لشگريان شكايتشان را از اين اقدام اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آشكار كردند.<ref>السيرة النبوية (ابن ‏هشام): ج ۴ ص ۱۰۲۱. تاريخ طبرى: ج ۲ ص ۴۰۱. السيرة النبوية (ابن ‏كثير): ج ۴ ص ۴۱۵.</ref>


ثالثاً: بر فرض صحت روايت، اين روايت دلالت بر امامت و خلافت بلافصل اميرالمؤمنين‏عليه السلام بعد از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله دارد. »أنه وليكم من بعدى« : او )على‏عليه السلام( سرپرست و رهبر شما بعد از من است.
'''نكاتى درباره سفر سوم'''


۱. وقوع سفر حضرت على‏ عليه السلام در سال دهم هجرى: از روايت واقدى و [[ابن ‏اثیر]] فهميده مى‏ شود كه خروج سوم حضرت على‏ عليه السلام به يمن در سال دهم هجرى يا همان سال [[حجةالوداع]] بوده است.<ref>المغازى (الواقدى): ج ۲ ص ۱۰۸۱. الكامل فى التاريخ (ابن‏ اثير): ج ۲ ص ۳۰۱.</ref>


مرتبه دوم: سفر حضرت على‏عليه السلام به يمن براى قضاوت
۲. شكايت در مكه بوده يا مدينه: طبق روايات، شكايت عمرو بن شاس و ابى‏ سعيد خدرى در مدينه بوده، و شكايت ناس يا جيش (لشكر) در مكه بوده است.


در جوامع معتبر روايى اهل‏تسنن نظير مسند احمد بن حنبل، سنن ابن‏ماجه، سيره ابن‏هشام، تاريخ طبرى، و دلائل النبوة بيهقى، روايات صحيح فراوانى در مورد اعزام حضرت على‏عليه السلام توسط رسول‏خداصلى الله عليه وآله به يمن براى قضاوت ذكر شده است.××× 2 مسند احمد بن حنبل: ج 1 ص 544 . سنن ابن‏ماجه: ج 2 ص 520 . سيره ابن‏هشام: ج 4 ص 1021. تاريخ الطبرى: ج 2 ص 401. السيرة النبوية )ابن‏كثير( : ج 4 ص 415. دلائل النبوة: ج 5 ص 399 398. ×××
'''ادله ردّ ارتباط واقعه غدير با شكايت لشكريان يمن'''
 
 
با توجه به اينكه در اين سفر شكايتى از حضرت على‏عليه السلام نقل نشده است، به بررسى بيشتر اين سفر نمى پردازيم.
 
مرتبه سوم: سفر حضرت على‏عليه السلام به يمن براى گرفتن صدقات
 
روايات صحيح فراوانى در مورد اعزام حضرت على‏عليه السلام به يمن براى جمع‏آورى صدقات در منابع اهل‏تسنن وجود دارد كه علمايى چون ابن‏اسحاق، ابن‏هشام، طبرى، احمد بن حنبل، بيهقى و ابن‏كثير آن را به طرق متعدد نقل كرده‏اند.××× 1 سيره النبى‏صلى الله عليه وآله )ابن‏هشام( : ج 4 ص 1021. تاريخ طبرى: ج 2 ص 401. السيرة النبوية )ابن‏كثير( : ج 4 ص 415. مسند احمد بن حنبل: ج 3 ص 86 . دلائل النبوه )بيهقى( : ج 5 ص 399 398. ×××
 
 
و اما شكايت در سفر سوم به روايت ابن‏اسحاق: زمانى كه حضرت على‏عليه السلام از يمن به مكه برگشت تا رسول‏خداصلى الله عليه وآله را ملاقات كند، در ديدار با رسول‏خداصلى الله عليه وآله شتاب كرد و ابورافع را به فرماندهى سپاهيانش برگزيد. وى نيز هر يك از سپاهيان را لباسى از بزّ××× 2 لباس‏هايى كه در ميان خمس غنائم بود. بعد از جدا نمودن خمس غنائم، اميرالمؤمنين‏عليه السلام غنائم را تقسيم نمود و فرمود: خمس غنائم را خدمت رسول‏خداصلى الله عليه وآله مى‏بريم تا ايشان در مورد آن تصميم بگيرند. اصحاب حضرت مى‏خواستند لباس‏هايى را كه در ميان خمس غنائم بود بپوشند، اما حضرت ممانعت فرمود. بعد از اينكه ايشان از لشكر جدا شده و به محضر رسول‏خداصلى الله عليه وآله رسيدند، جانشين ايشان به هر يك از سپاهيان دو لباس داد و آنها پوشيدند. وقتى حضرت بازگشتند و اين صحنه را مشاهده نمودند، دستور دادند لشكريان لباس‏ها را از تن بيرون آورند و به خمس غنائم باز گردد تا پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در مورد غنائم تصميم بگيرند. اين عمل امير عدالت‏عليه السلام بر عده‏اى از لشكريان گران آمد، لذا بر آن شدند كه در مكه نزد رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله از ايشان شكايت كنند. ××× پوشاند.
 
 
زمانى كه كاروان به شهر مكه نزديك شد، حضرت على‏عليه السلام از مكه خارج شد تا همراه كاروان شود. وقتى آنان را ملاقات كرد و لباس‏هاى آنها را ديد و فرمود: واى بر تو! اينها چيست؟ )جانشين حضرت( گفت: اين لباس‏ها را بر آنها پوشاندم تا مردم آنها را زينت بافته ببينند. حضرت على‏عليه السلام فرمود: واى بر تو! قبل از اينكه نزد رسول‏خداصلى الله عليه وآله برسيم، لباس‏ها را از تن آنها در بياور. جانشين حضرت مى‏گويد: لباس‏ها را از تن مردم در آوردم. لذا لشگريان شكايتشان را از اين اقدام اميرالمؤمنين‏عليه السلام آشكار كردند.××× 3 السيرة النبوية )ابن‏هشام( : ج 4 ص 1021. تاريخ طبرى: ج 2 ص 401. السيرة النبوية )ابن‏كثير( : ج 4 ص 415. ×××
 
نكاتى درباره سفر سوم
 
 
1. وقوع سفر حضرت على‏عليه السلام در سال دهم هجرى: از روايت واقدى و ابن‏اثير فهميده مى‏شود كه خروج سوم حضرت على‏عليه السلام به يمن در سال دهم هجرى يا همان سال حجةالوداع بوده است.××× 1 المغازى )الواقدى( : ج 2 ص 1081. الكامل فى التاريخ )ابن‏اثير( : ج 2 ص 301. ×××
 
 
2. شكايت در مكه بوده يا مدينه: طبق روايات، شكايت عمرو بن شاس و ابى‏سعيد خدرى در مدينه بوده، و شكايت ناس يا جيش )لشكر( در مكه بوده است.
 
 
ادله ردّ ارتباط واقعه غدير با شكايت لشكريان يمن
 
در گذشته بيان شد كه دو نوع روايت درباره مكان وقوع شكايت وجود دارد. برخى روايات مكان شكايت را مكه و برخى مدينه را مكان وقوع آن مى‏دانند. بنابر فرض وقوع شكايت در مدينه، اين ماجرا هيچ ارتباطى به واقعه غدير ندارد. اضافه بر اينكه اختلاف در مكان وقوع شكايت، موجب وهن و سستى در قبول اصل روايت مى‏گردد و ديگر قابل استناد نمى‏باشد.


در گذشته بيان شد كه دو نوع روايت درباره مكان وقوع شكايت وجود دارد. برخى روايات مكان شكايت را مكه و برخى [[مدینه]] را مكان وقوع آن مى‏ دانند. بنابر فرض وقوع شكايت در مدينه، اين ماجرا هيچ ارتباطى به واقعه غدير ندارد. اضافه بر اينكه اختلاف در مكان وقوع شكايت، موجب وهن و سستى در قبول اصل [[روایت]] مى ‏گردد و ديگر قابل استناد نمى ‏باشد.


اما اشكالات ديگرى بر اين ادعا وارد است كه در ذيل مى‏آيد:
اما اشكالات ديگرى بر اين ادعا وارد است كه در ذيل مى‏آيد:


۱. وقوع شكايت جيش قبل از تمام شدن مراسم حج: اگر شكايت طبق آنچه ابن ‏اسحاق و طبرى روايت كرده ‏اند قبل از مراسم حج واقع شده باشد، بنابراين هيچ ارتباطى به واقعه غدير ندارد. زيرا واقعه غدير از نظر زمانى متأخر است، و از طرفى پيامبر صلى الله عليه و آله بلافاصله پس از اين شكايت خطبه خواندند و فرمودند: «ايها الناس، لا تشكوا علياً، فوالله انه لاخشن فى ذات الله». و اين خطبه قبل از حركت رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله از مكه به سمت مدينه ايراد شده است.


1. وقوع شكايت جيش قبل از تمام شدن مراسم حج: اگر شكايت طبق آنچه ابن‏اسحاق و طبرى روايت كرده‏اند قبل از مراسم حج واقع شده باشد، بنابراين هيچ ارتباطى به واقعه غدير ندارد. زيرا واقعه غدير از نظر زمانى متأخر است، و از طرفى پيامبرصلى الله عليه وآله بلافاصله پس از اين شكايت خطبه خواندند و فرمودند: »ايها الناس، لا تشكوا علياً، فواللَّه انه لاخشن فى ذات اللَّه« . و اين خطبه قبل از حركت رسول‏خداصلى الله عليه وآله از مكه به سمت مدينه ايراد شده است.
۲. وقوع شكايت بلافاصله بعد از مراسم حج: اما اگر شكايت بعد از اتمام مراسم حج صورت گرفته باشد -  همانگونه كه از روايت واقدى و ابن‏ اثير بر مى ‏آيد -  در اين صورت نيز ربطى به واقعه غدير ندارد، زيرا آنچه از روايات به دست مى‏ آيد اين است كه فرمايش رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در جواب شاكيان بلافاصله پس از شكايت و قبل حركت به سمت مدينه و توقف در غدير ايراد شده و ربطى به واقعه غدير ندارد. چنانچه در روايت ابن ‏اثير آمده است: «فشكاه الجيش الى رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله. فقام النبى‏ صلى الله عليه وآله خطيباً فقال: ايها الناس، لا تشكوا علياً...».<ref>الكامل فى التاريخ: ج ۲ ص ۳۰۱.</ref> پس لشگر نزد رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله شكايت كردند، و بلافاصله رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله سخنرانى كرد و فرمود: اى مردم از على شكايت نكنيد.
 
 
2. وقوع شكايت بلافاصله بعد از مراسم حج: اما اگر شكايت بعد از اتمام مراسم حج صورت گرفته باشد -  همانگونه كه از روايت واقدى و ابن‏اثير بر مى‏آيد -  در اين صورت نيز ربطى به واقعه غدير ندارد، زيرا آنچه از روايات به دست مى‏آيد اين است كه فرمايش رسول‏خداصلى الله عليه وآله در جواب شاكيان بلافاصله پس از شكايت و قبل حركت به سمت مدينه و توقف در غدير ايراد شده و ربطى به واقعه غدير ندارد. چنانچه در روايت ابن‏اثير آمده است: »فشكاه الجيش الى رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله. فقام النبى‏صلى الله عليه وآله خطيباً فقال: ايها الناس، لا تشكوا علياً...« .××× 1 الكامل فى التاريخ: ج 2 ص 301. ××× پس لشگر نزد رسول‏خداصلى الله عليه وآله شكايت كردند، و بلافاصله رسول‏خداصلى الله عليه وآله سخنرانى كرد و فرمود: اى مردم از على شكايت نكنيد.


۳. واقعه غدير به امر خداى متعال براى بيان ولايت حضرت على‏عليه السلام بوده است: واقعه غدير به امر خداى عزوجل انجام گرفته است و ربطى به شكايت مردم يا لشكر از حضرت على‏عليه السلام ندارد. زيرا از جانب خداى عزوجل به رسول خدا وحى نمود وايشان را مأمور به ابلاغ خلافت حضرت على‏عليه السلام كرد. همانگونه كه روايات صحيح متعددى بر اين مطلب دلالت دارد:


3. واقعه غدير به امر خداى متعال براى بيان ولايت حضرت على‏عليه السلام بوده است: واقعه غدير به امر خداى عزوجل انجام گرفته است و ربطى به شكايت مردم يا لشكر از حضرت على‏عليه السلام ندارد. زيرا از جانب خداى عزوجل به رسول خدا وحى نمود وايشان را مأمور به ابلاغ خلافت حضرت على‏عليه السلام كرد. همانگونه كه روايات صحيح متعددى بر اين مطلب دلالت دارد: