|
|
خط ۷۹۳: |
خط ۷۹۳: |
| <big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[بیعت]]، و عنوان: [[منافقین]] / بيعت منافقين با اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير.</big> | | <big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[بیعت]]، و عنوان: [[منافقین]] / بيعت منافقين با اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير.</big> |
|
| |
|
| == <big>پيشنهادِ جايگزينىِ فردى به جاى على عليه السلام</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۴۱. ژرفاى غدير: ص ۱۵۲.</ref> == | | == تحركات ابوبكر پس از بازگشت به مدينه<ref>واقعه قرآنى غدير: ص۱۷۶-۱۸۲.</ref> == |
| <big>پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنين عليه السلام، چهارمين روشى كه منافقين براى شبهه اندازى در پيش گرفتند و به عنوان شگردى تازه آن را به ميان آوردند مسئله تبديل على عليه السلام به شخص ديگرى بود. آنان ابتدا اين مطلب را در بين خود مطرح كردند و گفتند: «اى كاش امام ديگرى غير از على براى ما قرار مى داد و به جاى او ديگرى را جايگزين مى كرد. قلب هاى ما هرگز طاقت ولايت على همراه با اطاعت او را ندارد. از پيامبرصلى الله عليه وآله بخواهيم كه او را براى ما به ديگرى تبديل كند. اى كاش على را امام قرار نمىداد و ما را امام قرار مىداد، يا اكنون كه او را امام قرار داده تغيير مى داد و ما را به جاى او قرار مى داد».</big>
| | پس از بازگشت از غدير، در حالى كه مسافرين مدينه بعد از سفر يک ماهه خود در فكر استراحت و آرامش بودند، منافقين ورود به مدينه را آغازى براى زمينه سازى اهداف خود مى دانستند. كسانى كه صحيفه ملعونه را امضا كرده بودند و نقشه هاى پى در پى كشيده بودند و بسيارى از نقشه هاى خود را به اجرا در آورده بودند، با برخوردهاى دوگانه و ظاهرسازى هاى فريبكارانه نقشه هاى جدى بر ضد غدير را به مرحله عمل نزديک مى كردند. |
|
| |
|
| <big>آنگاه نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و با گستاخى تمام اين درخواست را نزد آن حضرت مطرح كردند و سخنگوى آنان معاذ بن جبل يكى از امضا كنندگان صحيفه بود. جالبتر اينكه ابوبكر و عمر را به عنوان كسى كه جايگزين على عليه السلام شود نام بردند!! و اين گونه پرده از منشأ توطئه ها برداشته شد.</big>
| | پيامبر صلى الله عليه و آله در صدد اين بود كه به آنان بفهماند هم از نفاق آنان آگاه است و هم از نقشه هاى آنان خبر دارد و هم قادر بر خنثى كردن تمام توطئه هاى آنان در چشم بر هم زدنى است و در برابر آنان عاجز نيست. |
|
| |
|
| <big>آنان گفتند: «يا رسول اللَّه، مردم تازه مسلمان شده اند و راضى نمى شوند كه نبوت در شما و امامت در پسر عمويتان باشد. اگر آن را به غير او منتقل نماييد بهتر خواهد بود».</big>
| | همچنين مى خواست به آنان بفهماند آنچه از مدارا و آزاد گذاشتن آنان به چشم مى خورد فقط براى امتحان مردم و مقدرى است كه پروردگار امر فرموده است. |
|
| |
|
| <big>پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «من اين كار را با رأى خود انجام نداده ام كه درباره آن اختيارى داشته باشم. اين خداوند است كه به من دستور داده و آن را بر من واجب كرده است».</big>
| | اين اظهارات دو رويانه منافقين از يک سو و آن مقابله جدى و عميق پيامبرصلى الله عليه وآله از سوى ديگر، ماجرايى را به وجود آورد كه هشت آيه قرآن درباره آن نازل شد؛ و اتمام حجتى بى نظير بر منافقين آن روز و پيروان آنان تا روز قيامت انجام گرفت. |
|
| |
|
| <big>خداوند نيز بى درنگ پاسخ آنان را با آيه ۱۵ سوره يونس داد و آن را بر پيامبرصلى الله عليه وآله چنين نازل كرد:</big>
| | منافقين تحركات خود را با دورويى آغاز كردند تا كسى از توطئه هاى آنان بويى نبرد. آنان نزد پيامبرصلى الله عليه وآله مى آمدند و منافقانه اظهار مى كردند: |
|
| |
|
| <big>«وَ اِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتِنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقائَنا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا اَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لى اَنْ اُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسى اِنْ اَتَّبِعُ اِلاّ ما يُوحى اِلَىَّ اِنّى اَخافُ اِنْ عَصَيْتُ رَبّى عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ»:</big>
| | «تو محبوب ترين خلق خدا نزد خدا و خود و نزد ما را بر ما منصوب نمودى، و بدين وسيله ما را از شر ظالمين بر ما و متجاوزين در سياستمان آسوده ساختى». |
|
| |
|
| <big>«هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان تلاوت مى شود، كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند مى گويند: قرآنى غير از اين براى ما بياور يا آن را تبديل كن. بگو: براى من چنين حقى نيست كه آن را از پيش خود تبديل نمايم. جز آنچه بر من وحى مى شود تابع چيز ديگرى نيستم. من اگر عصيان پروردگارم را نمايم از عذاب روزى عظيم مى ترسم».</big>
| | اينجا بود كه خداوند عزوجل آيات ۸ تا ۱۵ سوره بقره را نازل كرد، و در كنار وحى الهى، اخبارى نيز از توطئه هاى منافقين و گفته هاى آنان درباره على عليه السلام و سوء قصدى كه نسبت به او داشتند، به پيامبرصلى الله عليه وآله رسيد. |
|
| |
|
| <big>بدين گونه پيامبرصلى الله عليه وآله به آنان اعلان كرد كه من حق چنين تغييرى را ندارم، چرا كه از پيش خود انجام نداده ام بلكه كاملاً پيرو وحى هستم، و در كوچک ترين سرپيچى در اعلان ولايت على عليه السلام از عذاب الهى ترس دارم.<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۱۰ و ج ۳۶ ص ۱۴۸ و ج ۳۷ ص۱۶۰، ۱۶۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷. تفسير فرات: ص ۱۷۷. الصراط المستقيم: ج ۱ ص ۳۱۴.</ref></big>
| | حضرت آنان را فرا خواند و مورد سرزنش قرار داد. آنان در مقام انكار قسم هاى غليظ خوردند و آن نسبت ها را ردّ كردند. |
|
| |
|
| <big>اين كارشكنى منافقين در غدير را از اين منظر نيز مى توان بيان كرد:</big>
| | ابوبكر گفت: «يا رسول اللَّه، به خدا قسم، به هيچ چيز اهميت نداده ام به اندازه اى كه به اين بيعت اهميت مى دهم! من اميدوارم كه خداوند با اين بيعت در قصرهاى بهشت براى من جاى وسيعى در نظر بگيرد، و مرا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد»!! |
|
| |
|
| <big>يكى از راه هايى كه منافقين و در رأس آنان پنج نفر اصحاب صحيفه براى كارشكنى پس از خطبه غدير انديشيدند تا شايد با پذيرش آن از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله غدير خنثى شود، مطرح كردن نسخ ولايت على عليه السلام و انتخاب ديگرى به جاى او بود. ابتدا شايع كردند كه اى كاش غير از على را خليفه قرار مى داد، يا اكنون كه كار تمام شده ديگرى را به جاى او قرار دهد!!<ref>تفسير فرات: ص ۷۷. </ref></big>
| | عمر گفت: پدر و مادرم به قربان تو يا رسول اللَّه، من به دخول بهشت و نجات از آتش اطمينان خاطر نيافتم مگر با اين بيعت! به خدا قسم بعد از اين عهد و پيمانى كه بر آن تعهد بستم، هرگز شكستن اين پيمان و مخالفت با آن مورد رضاى من نخواهد بود اگر چه از زمين تا عرش مرواريدهاى تازه و جواهرات گرانقيمت پر باشد و براى نقض اين بيعت به من بدهند!! |
|
| |
|
| <big>كم كم سخن را عوض كردند و گفتند: «اى كاش ما را به جاى على امام قرار مى داد»!!</big> | | بعد از اين دو نفر، عده اى ديگر از همان سركشان متمرّد نظير اين عذرها را آوردند، ولى خداوى عزوجل با آياتى نفاقشان را بر ملا ساخت و پيامبرصلى الله عليه وآله هم كلماتى در فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود و معجزه بزرگى از حضرت به همگان نشان داد.<ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص۲۳۳-۲۶۶ و ج۳۷ ص۱۴۲-۱۴۸. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۵۴-۱۶۱.</ref> |
|
| |
|
| <big>در مرحله بعد گريز به اهداف خود را شروع كردند و گفتند: «اگر به جاى على، ابوبكر و عمر را قرار دهد از آنها پيروى مى كنيم»!!<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۸. </ref></big>
| | براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[منافقین]] / تحركات منافقين پس از بازگشت از غدير به مدينه. |
| | |
| == <big>پيشنهادِ مشاركت در خلافت</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۴۲. </ref> ==
| |
| <big>پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنين عليه السلام و با شكست چندين توطئه، منافقين باز هم آرام ننشستند و در جستجوى راه ديگرى براى باز پس گرفتن اعلام ولايت على عليه السلام در غدير بودند.</big>
| |
| | |
| <big>پنجمين مسئله اى كه منافقين در كورسوى ذهنشان بدان دست يافتند مسئله شركت ديگران با على عليه السلام در خلافت بود كه قبل از خطابه غدير نيز اين درخواست را نزد پيامبرصلى الله عليه وآله مطرح كرده بودند.</big>
| |
| | |
| <big>اجراى اين توطئه را به صورت حساب شده ترى آغاز كردند. ابتدا گروهى از منافقينِ قريش به عنوان درخواست مشاركت قريش اين پيشنهاد را به صورت دلسوزى مطرح كردند و گفتند:«اگر از ترس مخالفت با پروردگارت نمى توانى ديگرى را جايگزين على عليه السلام نمايى، پس مردى از قريش را با او در خلافت شريک نما تا مردم با حضور او آرام گيرند و اين كار شما به نتيجه برسد و مردم با شما مخالفت نكنند».</big>
| |
| | |
| <big>پيرو آن [[معاذ بن جبل]] - كه يكى از پنج نفر امضاء كنندگان صحيفه بود - با گروه ديگرى از منافقين نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و اين بار معاذ نام كسى را كه به عنوان قريش پيشنهاد جانشينى اش را داشتند به ميان آورده گفت:</big>
| |
| | |
| <big>«يا رسول اللَّه، اگر ابوبكر و عمر را با على در خلافت شريک نمايى تا مردم در اين باره آرام گيرند، آنچه صلاح آنان است به انجام مى رسد! پس آنان را در ولايت على شريک نما تا براى پذيرفتن سخن تو آمادگى پيدا كنند و سخن تو را بپذيرند».</big>
| |
| | |
| <big>بعد از اين مرحله عده اى از منافقين قريش به همراه خود عمر نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و اين بار عمر به عنوان سخنگوى آنان گفت:«يا رسول اللَّه، ما پرستش بتها را رها كرديم و پيرو تو شديم! پس ما را در ولايت او شركت ده تا شريک او باشيم»!!</big>
| |
| | |
| <big>اين توطئه با همه فرض هاى ممكن انجام گرفت و پيشنهاد شركت در خلافت علناً در حضور پيامبرصلى الله عليه وآله مطرح شد، در حالى كه پس از آن مراسم مفصل جاى چنين پيشنهادى نبود، و اين مصلحت سنجى ها در برابر امر خداوند حكيم بر ولايت على عليه السلام مسخره اى بيش نمى توانست باشد.</big>
| |
| | |
| <big>با آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ آنان را داد و فرمود كه اين يک امر الهى است و من اختيارى ندارم، ولى همان گونه كه در همه مراحل غدير پاسخ مستقيم الهى با نزول پیک وحى به هر توطئه گرى داده مى شد، در اينجا هم فوراً آيات۶۵-۶۶ سوره زمر نازل شد كه خطاب آن به پيامبر صلى الله عليه و آله بود، ولى در واقع پيشنهاد كنندگان را هدف گرفته بود:</big>
| |
| | |
| <big>«وَ لَقَدْ اُوحِىَ اِلَيْكَ وَ اِلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ اَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ . بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشّاكِرينَ»:</big>
| |
| | |
| <big>«به تو و به آنان كه قبل از تو بودند وحى شده كه اگر شريک نمايى عمل تو ساقط مى شود و از زيانكاران خواهى بود. بلكه خدا را عبادت كن و از شكرگزاران باش».</big>
| |
| | |
| <big>عمر كه اين آيه را همچون پتكى بر سر خود احساس كرده بود همراهان خود را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رها كرد و با عجله بيرون آمد.</big>
| |
| | |
| <big>نزول اين آيه فقط پاسخ منفى به پيشنهاد شركت ديگران در خلافت نبود، بلكه تهديد و نمودار كننده غضب الهى از چنين پيشنهادى بود. بايد هم چنين پاسخ قاطعى در مقابل چنين پيشنهادى در متن قرآن جاى مى گرفت تا سند ابدى در برابر مطرح كنندگان آن باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص۳۶۲، ۳۸۰ و ج۳۶ ص۱۵۲ و ج۳۷ ص۱۲۰، ۱۶۰، ۱۶۱. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۶۷، ۸۵، ص۱۳۶، ۱۴۹.</ref></big>
| |
| | |
| == <big>تحركات ابوبكر پس از بازگشت به مدينه</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص۱۷۶-۱۸۲.</ref> ==
| |
| <big>پس از بازگشت از غدير، در حالى كه مسافرين مدينه بعد از سفر يک ماهه خود در فكر استراحت و آرامش بودند، منافقين ورود به مدينه را آغازى براى زمينه سازى اهداف خود مى دانستند. كسانى كه صحيفه ملعونه را امضا كرده بودند و نقشه هاى پى در پى كشيده بودند و بسيارى از نقشه هاى خود را به اجرا در آورده بودند، با برخوردهاى دوگانه و ظاهرسازى هاى فريبكارانه نقشه هاى جدى بر ضد غدير را به مرحله عمل نزديک مى كردند.</big>
| |
| | |
| <big>پيامبر صلى الله عليه و آله در صدد اين بود كه به آنان بفهماند هم از نفاق آنان آگاه است و هم از نقشه هاى آنان خبر دارد و هم قادر بر خنثى كردن تمام توطئه هاى آنان در چشم بر هم زدنى است و در برابر آنان عاجز نيست.</big>
| |
| | |
| <big>همچنين مى خواست به آنان بفهماند آنچه از مدارا و آزاد گذاشتن آنان به چشم مى خورد فقط براى امتحان مردم و مقدرى است كه پروردگار امر فرموده است.</big>
| |
| | |
| <big>اين اظهارات دو رويانه منافقين از يک سو و آن مقابله جدى و عميق پيامبرصلى الله عليه وآله از سوى ديگر، ماجرايى را به وجود آورد كه هشت آيه قرآن درباره آن نازل شد؛ و اتمام حجتى بى نظير بر منافقين آن روز و پيروان آنان تا روز قيامت انجام گرفت.</big>
| |
| | |
| <big>منافقين تحركات خود را با دورويى آغاز كردند تا كسى از توطئه هاى آنان بويى نبرد. آنان نزد پيامبرصلى الله عليه وآله مى آمدند و منافقانه اظهار مى كردند:</big>
| |
| | |
| <big>«تو محبوب ترين خلق خدا نزد خدا و خود و نزد ما را بر ما منصوب نمودى، و بدين وسيله ما را از شر ظالمين بر ما و متجاوزين در سياستمان آسوده ساختى».</big>
| |
| | |
| <big>اينجا بود كه خداوند عزوجل آيات ۸ تا ۱۵ سوره بقره را نازل كرد، و در كنار وحى الهى، اخبارى نيز از توطئه هاى منافقين و گفته هاى آنان درباره على عليه السلام و سوء قصدى كه نسبت به او داشتند، به پيامبرصلى الله عليه وآله رسيد.</big>
| |
| | |
| <big>حضرت آنان را فرا خواند و مورد سرزنش قرار داد. آنان در مقام انكار قسم هاى غليظ خوردند و آن نسبت ها را ردّ كردند.</big>
| |
| | |
| <big>ابوبكر گفت: «يا رسول اللَّه، به خدا قسم، به هيچ چيز اهميت نداده ام به اندازه اى كه به اين بيعت اهميت مى دهم! من اميدوارم كه خداوند با اين بيعت در قصرهاى بهشت براى من جاى وسيعى در نظر بگيرد، و مرا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد»!!</big>
| |
| | |
| <big>عمر گفت: پدر و مادرم به قربان تو يا رسول اللَّه، من به دخول بهشت و نجات از آتش اطمينان خاطر نيافتم مگر با اين بيعت! به خدا قسم بعد از اين عهد و پيمانى كه بر آن تعهد بستم، هرگز شكستن اين پيمان و مخالفت با آن مورد رضاى من نخواهد بود اگر چه از زمين تا عرش مرواريدهاى تازه و جواهرات گرانقيمت پر باشد و براى نقض اين بيعت به من بدهند!!</big>
| |
| | |
| <big>بعد از اين دو نفر، عده اى ديگر از همان سركشان متمرّد نظير اين عذرها را آوردند، ولى خداوى عزوجل با آياتى نفاقشان را بر ملا ساخت و پيامبرصلى الله عليه وآله هم كلماتى در فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود و معجزه بزرگى از حضرت به همگان نشان داد.<ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص۲۳۳-۲۶۶ و ج۳۷ ص۱۴۲-۱۴۸. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۵۴-۱۶۱.</ref></big>
| |
| | |
| <big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[منافقین]] / تحركات منافقين پس از بازگشت از غدير به مدينه.</big>
| |
|
| |
|
| == <big>ترور پيامبرصلى الله عليه وآله</big><ref>ژرفای غدیر: ص۱۵۵.</ref> == | | == <big>ترور پيامبرصلى الله عليه وآله</big><ref>ژرفای غدیر: ص۱۵۵.</ref> == |