|
|
خط ۱٬۱۸۳: |
خط ۱٬۱۸۳: |
| <big>چند روزى نگذشت كه مأموران سقيفه با در دست داشتن مدركى به نام صحيفه، صاحب غدير را كشان كشان براى بيعت اجبارى با ابوبكر به مسجد آوردند. آنان در حالى كه شمشيرها را بالاى سر او گرفته بودند دستور مى دادند كه هر چه زودتر با غاصب حق خود بيعت كند!!</big> | | <big>چند روزى نگذشت كه مأموران سقيفه با در دست داشتن مدركى به نام صحيفه، صاحب غدير را كشان كشان براى بيعت اجبارى با ابوبكر به مسجد آوردند. آنان در حالى كه شمشيرها را بالاى سر او گرفته بودند دستور مى دادند كه هر چه زودتر با غاصب حق خود بيعت كند!!</big> |
|
| |
|
| == <big>كانديداى شركت در خلافت</big><ref>ژرفاى غدير: ص ۱۵۳. غدير در قرآن: ج ۱ ص۳۶۵، ۳۶۶.</ref> == | | == كفر ابوبكر و عمر و عثمان با انكار غدير<ref>اسرار غدير: ۲۷۷. چهارده قرن با غدير: ص ۷۲. </ref> == |
| <big>يكى از ترفندهاى منافقين پس از خطبه غدير اين بود كه مسئله شركت با على عليه السلام در خلافت را پيش كشيدند. اين پيشنهادات بعد از آن مراسم عظيم به خوبى خبر از توطئه هاى پشت پرده مى داد.</big>
| | امام صادق عليه السلام درباره آيه «ان الذين آمنوا ثم كفروا ثم آمنوا ثم كفروا ثم ازدادوا كفراً لن تقبل توبتهم» فرمود: |
|
| |
|
| <big>ابتدا معاذ بن جبل را - كه يكى از افراد صحيفه ملعونه بود - با آن چهره مقدس نما مأمور كردند كه به عنوان خيرخواهى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آيد و اين پيشنهاد را مطرح كند، و براى شركت در خلافت ابوبكر و عمر را نام ببرد!!</big>
| | اين آيه درباره ابوبكر و عمر و عثمان است. اينان ابتدا به دين پيامبرصلى الله عليه وآله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه» كافر شدند. |
|
| |
|
| <big>او نزد حضرت چنين گفت: «يا رسول اللَّه، اگر ابوبكر و عمر را با على در خلافت شريک نمايى كه مردم آرام گيرند، با اين كار امر آنان به اصلاح مى رسد»!!<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۶۲. </ref></big>
| | سپس به ولایت اميرالمؤمنين عليه السلام اقرار كردند ولى آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت كافر شدند و بر بيعت خود ثابت نماندند. سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با على عليه السلام بيعت كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانى اند كه از ايمان براى آنان هيچ نمانده است.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.</ref> |
| | |
| <big>واى به حال مردمى كه با ديدن اين مناظر هيچ بويى از توطئه نبرند و از خود نپرسند كه چگونه براى جايگزينى يا شركت با على عليه السلام در خلافت از ميان اين همه [[صحابه]]، ابوبكر و عمر پيشنهاد مى شوند؟</big>
| |
| | |
| <big>آيا چه خصوصيتى و چه ارتباطى بين معاذ و اين دو نفر وجود دارد؟!</big>
| |
| | |
| <big>به دنبال آن عمر با عده اى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و طلب كارانه گفتند: «يا رسول اللَّه، ما عبادت بتها را رها كرديم و پيرو تو شديم. پس ما را هم در ولايت على شريك كن تا شركاى او باشيم»!!</big>
| |
| | |
| <big>اينجا بود كه در پاسخ منافقين، خداوند اين آيه را نازل كرد:</big>
| |
| | |
| <big>«وَ لَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ . بَلِ اللَّه فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ»<ref>زمر/۶۵، ۶۶.</ref>:</big>
| |
| | |
| <big>«به تو وحى شده و به آنان كه قبل از تو بودند كه اگر شريك نمايى عمل تو ساقط مى شود و از زيانكاران خواهى بود. بلكه خدا را عبادت كن و از شكر گزاران باش».</big>
| |
| | |
| <big>در اينجا اين نكته مهم است كه فقط به اينكه شخص تعيين شده از قريش باشد تأكيد كرده اند و اينكه از نظر فكرى به گونه اى باشد كه در كنار على عليه السلام تعادلى در پسند مردم ايجاد شود، نه اينكه مانند خود او باشد!!</big>
| |
| | |
| <big>پيداست كه هدف راهيابى خط ضد على و يا لااقل بى تفاوتى نسبت به ولايت او در مسئله خلافت است.</big>
| |
| | |
| <big>آنگاه كه معاذ بن جبل مى آيد شخصى را كه با وجود او در پسند مردم تعادل ايجاد مى شود به صراحت نشان مى دهد، كه در واقع برگرفته از امضاى صحيفه ملعونه است و هدف پياده كردن آن اهداف شوم است.</big>
| |
| | |
| <big>معاذ چنين گفت: يا رسول اللَّه، اگر ابوبكر و عمر را با على در خلافت شريک نمايى تا مردم در اين باره آرام گيرند، با اين عمل آنچه صلاح آنان است به انجام مى رسد.<ref>شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵ ح ۲۷۳.</ref></big>
| |
| | |
| <big>در روايت ديگرى معاذ گفت: ابوبكر و عمر را در ولايت على شريک نما تا مردم براى پذيرفتن سخن تو آمادگى پيدا كنند و تو را تصديق نمايند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۶۲ و ج ۳۶ ص ۱۵۲.</ref></big>
| |
| | |
| <big>در اينجا معاذ با نام بردن ابوبكر و عمر از يک سو اهداف صحيفه را روشن كرد، و از سوى ديگرى تأمين نظر منافقين و دشمنان على عليه السلام را با حضور اين دو مهره شناخته شده در مقام خلافت به ميان آورد.</big>
| |
| | |
| <big>يعنى آنان كه آمادگى آتش زدن درِ خانه على عليه السلام را داشتند و شبها كه على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام بر در خانه آنان مى رفتند پاسخ رد مى دادند، در واقع امثال ابوبكر و عمر را مى خواستند.</big>
| |
| | |
| <big>منظور معاذ هم اين بود كه اگر على بايد خليفه باشد براى تأمين نظر آن عده بايد ابوبكر و عمر را ضميمه كرد!</big>
| |
| | |
| <big>اكنون نوبت آن بود كه شخص نامزد شده براى خلافت از طرف معاذ، شخصاً نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آيد تا از نزديک شاهد برخورد پيامبرصلى الله عليه وآله باشد. اما او تنها نمى آيد، بلكه گروهى از قريش را - كه همان منافقين هستند - با خود جمع مىكند و همراه آنان نزد حضرت مى آيند.</big>
| |
| | |
| <big>همچنين گونه اى منّت آميز از سخن را آماده مى كند و براى آنكه خود را مطرح كند مى گويد: يا رسول اللَّه! ما پرستش بتها را رها كرديم و پيرو تو شديم!! پس ما را در ولايت او شركت ده تا شريک او باشيم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۴۹.</ref></big>
| |
| | |
| == <big>كانديداى غصب خلافت</big><ref>غدیر در قرآن: ج۱ ص۳۵۱-۳۵۳.</ref> ==
| |
| <big>دشمنان داخلى اسلام يعنى منافقين كه انجام دقيق برنامه غدير و معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام از فراز منبرِ آن، تمام نقشه هايشان را در هم ريخته بود و آيه يأس بر يكديگر مى خواندند و «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ» از چهره ها و رفتار آنان ديده مى شد، در پى راه هاى تازه اى بودند كه شايد گريزى از كار انجام شده پيدا كنند.</big>
| |
| | |
| <big>اولين شگردى كه به ميان آوردند مسئله تبديل على عليه السلام به شخص ديگرى بود. در مطرح كردن اين فكر شيطانى سه مرحله طى شد:</big>
| |
| | |
| <big>منافقين ابتدا اين مطلب را در بين خود مطرح كردند. سپس رسماً به حضور پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و مطلب را مطرح كردند. آنگاه به عنوان كسى كه به خيال آنان جايگزين على عليه السلام مى شود صريحاً نام ابوبكر و عمر را به ميان آوردند!</big>
| |
| | |
| <big>نزول آيه ۱۵ [[سوره یونس]] بعد از نقل سخنشان پاسخ قاطعى به آنان بود كه دليل آن را نيز همراه داشت. متونى كه جزئيات و مراحل اين توطئه منافقين را ترسيم مى كند چهار حديث است كه ذيلاً مى آوريم:</big>
| |
| | |
| <big>امام باقر عليه السلام در حديث ديگرى، مرحله جدى تر اين توطئه را كه تصريح به نام ابوبكر و عمر است با قرائت فرازهايى از آيه چنين بيان فرمود: كلام خداوند تعالى:</big>
| |
| | |
| <big>«وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ، قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ»:</big>
| |
| | |
| <big>«هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان تلاوت مى شود، كسانى كه اميد ملاقات ما را ندارند مى گويند: قرآنى غير از اين براى ما بياور يا آن را تبديل كن. بگو: براى من چنين حقى نيست كه آن را از پيش خود تبديل نمايم. من جز آنچه بر من وحى مى شود تابع چيز ديگرى نيستم».</big>
| |
| | |
| <big>منظور از اين كلام خداوند آن است كه گفتند: «اگر به جاى على عليه السلام ابوبكر و عمر را قرار دهد تابع او مى شويم»!!<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۴۸ ح ۱۲۴. </ref></big>
| |
| | |
| == <big>كفر ابوبكر و عمر و عثمان با انكار غدير</big><ref>اسرار غدير: ۲۷۷. چهارده قرن با غدير: ص ۷۲. </ref> ==
| |
| <big>امام صادق عليه السلام درباره آيه «ان الذين آمنوا ثم كفروا ثم آمنوا ثم كفروا ثم ازدادوا كفراً لن تقبل توبتهم» فرمود:</big>
| |
| | |
| <big>اين آيه درباره ابوبكر و عمر و عثمان است. اينان ابتدا به دين پيامبرصلى الله عليه وآله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه» كافر شدند.</big>
| |
| | |
| <big>سپس به ولایت اميرالمؤمنين عليه السلام اقرار كردند ولى آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت كافر شدند و بر بيعت خود ثابت نماندند. سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با على عليه السلام بيعت كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانى اند كه از ايمان براى آنان هيچ نمانده است.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.</ref></big>
| |
|
| |
|
| == <big>محاكمه در عصر ظهور و رجعت و قيامت</big><ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۲۳۹-۲۴۱.</ref> == | | == <big>محاكمه در عصر ظهور و رجعت و قيامت</big><ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۲۳۹-۲۴۱.</ref> == |