۲۲٬۹۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳۲: | خط ۲۳۲: | ||
== غدير تنها گزينه صحيح براى خلافت<ref>نگرشى نو به غدير (رضوانى): ص ۱۷۳-۱۸۷.</ref> == | == غدير تنها گزينه صحيح براى خلافت<ref>نگرشى نو به غدير (رضوانى): ص ۱۷۳-۱۸۷.</ref> == | ||
يكى از مطالب بسيار مهم و كاربردى در موضوع غدير مسئله افتراق امت و آگاهى پيامبر صلى الله عليه و آله از آينده مسلمين است. چرا كه افتراق امت حاصل انكار غدير است. | |||
اولين سؤالى كه مىتوان آن را مطرح كرد اين است كه آيا پيامبر | اولين سؤالى كه مىتوان آن را مطرح كرد اين است كه آيا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از اختلاف و حوادثى كه بعد از شهادتش در مورد خلافت پديد آمد اطلاع داشته است يا خير؟ | ||
'''۱. قرآن و آگاهى از آينده''' | |||
در مورد علم غيب، حتى در موضوعات خارجى بايد بگوييم: اگر چه خداوند در آيات فراوانى علم غيب را مخصوص به خود مى داند؛ مانند: «و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو»<ref>انعام / ۵۹ .</ref>: و كليد خزائن غيب نزد خداست و كسى جز خدا بر آنها آگاه نيست. و نيز مى فرمايد: «و للَّه غيب السماوات و الارض»<ref>نحل / ۷۷.</ref>: و علم غيب آسمانها و زمين مختص خداست. و مى فرمايد: «قل لا يعلم من فى السماوات و الارض الغيب الا الله»<ref>نمل / ۶۵ .</ref>: بگو (اى پيامبر) هيچ كس از آنان كه در آسمانها و زمين هستند به جز خدا از غيب آگاهى ندارند. | |||
ولى يک آيه هست كه مخصّص تمام آيات حصر غيب است؛ آنجا كه مى فرمايد: «عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احداً الا من ارتضى من رسول»<ref>جنّ / ۲۶.</ref>: او آگاه از غيب است پس احدى را بر غيبش مطلع نمى سازد مگر رسولان برگزيده خود را. | |||
با جمع بين اين آيه و آيات پيشين، به اين نتيجه مى رسيم كه علم غيب به تمام انواعش تنها مخصوص خداوند است، ولى به هر كسى كه خداوند اراده كرده باشد عنايت مى كند. از آنجا كه بعد از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله در مسئله خلافت و جانشينى حضرت اختلاف شد، از قرآن به خوبى استفاده مى شود كه پيامبر صلى الله عليه و آله از غيب و آينده آگاهى داشته است. و لذا از فتنهاى كه بعد از شهادتش در مورد خلافت و جانشينى پديد آمد مطلع بوده است. | |||
'''۲. روايات و آگاهى از آينده''' | |||
با مراجعه به روايات نيز به طور صريح پى مى بريم كه پيامبر صلى الله عليه و آله كاملاً نسبت به فتنه و نزاعى كه در مسئله خلافت و جانشينى او پديد آمد آگاهى داشته است. اينک به برخى از روايات اشاره مى كنيم: | |||
'''الف)''' پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: لتفترقنّ امّتى على ثلاث و سبعين فرقة؛ واحدة فى الجنة و ثنتان و سبعون فى النار<ref>سنن ابن ماجه: ج ۲ ص ۱۳۲۲ ح ۳۹۹۲. سنن ترمذى: ج ۴ ص ۱۳۴ ح ۲۷۷۸.</ref>: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسيم مى شوند؛ يک فرقه در بهشت و هفتاد و دو فرقه از آنان در آتش هستند. | |||
اين حديث را عده زيادى از صحابه مانند على بن ابى طالب عليه السلام، [[انس بن مالک انصاری|انس بن مالک]]، [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی وقاص]]، صدى بن عجلان، عبدالله بن عباس، عبداللَّه بن عمر، عبداللَّه بن عمرو بن عاص، عمرو بن عوف مزنى، عوف بن مالک اشجعى، عويمر بن مالک و [[معاویة بن ابی سفیان]] نقل كرده اند. | |||
عده اى از علماى اهل سنت نيز آن را صحيح دانسته يا به تواتر آن تصريح كرده اند؛ همانند: مناوى در «فيض القدير»<ref>فيض القدير: ج ۲ ص ۲۱.</ref>، حاكم نيشابورى در «المستدرك على الصحيحين»<ref>مستدرك حاكم: ج ۱ ص ۱۲۸.</ref>، ذهبى در «تلخيص المستدرك»، شاطبى در «الاعتصام»<ref>الاعتصام: ج ۲ ص ۱۸۹.</ref>، سفارينى در «لوامع الانوار البهية»<ref>لوامع الانوار: ج ۱ ص ۹۳.</ref> و ناصرالدين البانى در «سلسلة الاحاديث الصحيحة».<ref>سلسلة الاحاديث الصحيحة: ج ۱ ص ۳۵۹.</ref> | |||
البته عدد هفتاد و سه فرقه را مى توان يا حقيقى گرفت و يا مجازى، تا بر مبالغه دلالت بكند. مى دانيم كه عمده اختلافات و دسته بندى ها در مورد مسئله امامت و رهبرى در جامعه اسلامى است. | |||
'''ب)''' عقبة بن عامر از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل كرده كه فرمود: انى فرطكم و انا شهيد عليكم انى و اللَّه لأنظر الى حوضى الآن. و انى قد اعطيت خزائن مفاتيح الارض. و انى و اللَّه ما اخاف بعدى ان تشركوا، و لكن اخاف ان تنافسوا فيها××× 1 صحيح بخارى: ج 4 ص 176. ×××: همانا من پيشتاز شما در روز قيامت و بر شما شاهدم. به خدا سوگند كه من الآن نظر مىكنم به حوضم. به من كليد خزينههاى زمين داده شده است. نمىترسم از اينكه بعد از من مشرك شويد، ولى از نزاع و اختلاف در مسئله خلافت بيمناكم. | |||
'''ج)''' ابن عباس از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمود: و ان اناساً من اصحابى يؤخذ بهم ذات الشمال. فأقول: اصحابى اصحابى؟ فيقال: انهم لم يزالوا مرتدين على اعقابهم منذ فارقتهم<ref>صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۱۰.</ref>: روز قيامت گروهى از اصحابم را به جهنم مى برند. عرض مى كنم: خدايا اينان اصحاب من هستند؟ پس گفته مى شود: اينان كسانى هستند كه از زمانى كه از ميانشان رحلت نمودى به جاهليت برگشتند. | |||
اين | به اين مضمون روايات زيادى در اصحّ كتب اهل سنت از برخى از صحابه از قبيل: انس بن مالک، [[ابوهریره]]، ابوبكره، ابوسعيد خدرى، اسماء بنت ابوبكر، عايشه و امّ سلمه نقل شده است. | ||
شيخ محمود ابوريه از مقبلى در كتاب «العلم الشامخ» نقل مى كند كه اين احاديث متواتر معنوى است. | |||
البته اين احاديث را نمىتوان بر اصحاب ردّه - يعنى مسلمانانى كه بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به شرک و بت پرستى بازگشتند - حمل كرد، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله در روايتى كه عقبة بن عامر از آن حضرت نقل مى كند مى فرمايد: به خدا سوگند كه من بر شما از اينكه بعد از من مشرک شويد نمى ترسم، بلكه از آن مى ترسم كه بعد از من مشاجره و نزاع نماييد. | |||
لذا پيامبر صلى الله عليه و آله در ذيل برخى از احاديث مى فرمايد: سحقاً سحقاً لمن غيّر بعدى<ref>صحيح بخارى: ج ۷ ص ۲۰۸. صحيح مسلم: ج ۷ ص ۶۶ .</ref>: نابود باد نابود باد كسى بعد از من تغيير ايجاد كند. و مى دانيم كه تبديل و تحريف در دين غير از شرک است. | |||
همچنين نمى توانيم اين دسته را همان كسانى بدانيم كه بر عثمان هجوم آورده و او را به قتل رساندند. چنانكه عده اى مى گويند، زيرا: | |||
'''اولاً:''' در برخى از روايات آمده: بعد از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله آنان به جاهليت برگشتند كه ظهور در اتصال دارد. | |||
'''ثانياً:''' اهل سنت قائل به عدالت كل صحابه اند، و شكى نيست كه در ميان آنان جماعتى از صحابه نيز وجود داشته است. | |||
'''د)''' ابوعلقمه مى گويد: قلت لابن عباده: و قد مال الناس الى بيعة ابى بكر: الا تدخل ما دخل فيه المسلمون؟ قال: اليك منّى، فواللَّه لقد سمعت رسول اللَّه صلى الله عليه و آله يقول: اذا انا متّ تضلّ الاهواء و يرجع الناس على اعقابهم. فالحق يومئذ مع على عليه السلام، و كتاب اللَّه بيده و لا تبايع احداً غيره<ref>احقاق الحق: ج ۲ ص ۲۹۶، به نقل از: المواهب طبرى شافعى.</ref>: هنگام تمايل مردم به بيعت با ابوبكر، به سعد بن عباده گفتم: آيا همانند بقيه با ابوبكر بيعت نمى كنى؟ گفت: نزديک بيا. به خدا سوگند از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: وقتى از دنيا مى روم، هواى نفس (بر مردم) غلبه كرده و آنها را به جاهليت بر مى گرداند. حق در آن روز با على عليه السلام است و كتاب خدا به دست او است. با كسى غير از او بيعت مكن. | |||
'''هـ)''' خوارزمى حنفى در مناقب، از ابوليلى نقل مى كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: سيكون من بعدى فتنة. فاذا كان ذلك فالزموا على بن ابى طالب عليه السلام، فانه الفاروق بين الحق و الباطل<ref>المناقب (خوارزمى): ص ۱۰۵.</ref>: زود است كه بعد از من فتنه اى ايجاد شود. در آن هنگام به على بن ابى طالب پناه بريد، زيرا او فرق گذارنده بين حق و باطل است. | |||
به اين | '''و)''' ابن عساكر به سند صحيح از ابنعباس نقل مىكند: خرجت انا و النبى صلى الله عليه و آله و على عليه السلام فى حيطان المدينة. فمررنا بحديقة، فقال على عليه السلام: ما احسن هذه الحديقة يا رسول اللَّه! فقال صلى الله عليه وآله: حديقتك فى الجنة احسن منها. ثم اومأ بيده الى راسه و لحيته، ثم بكى حتى علا بكائه. قيل: ما يبكيك؟ قال: ضغائن فى صدور قوم لا يبدونها لك، حتى يفقدوننى<ref>ترجمة الامام على عليه السلام (ابن عساكر): ش ۸۳۴ .</ref>: من با پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام در كوچه هاى مدينه عبور مى كرديم، گذرمان به باغى افتاد. على عليه السلام عرض كرد: اى رسول خدا، اين باغ چقدر زيباست؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: باغ تو در بهشت از اين باغ زيباتر است. آنگاه به دست خود بر سر و محاسن على عليه السلام اشاره كرده و سپس با صداى بلند گريست. عرض شد: چه چيز شما را به گريه درآورد؟ فرمود: اين قوم در سينه هايشان كينه هايى دارند كه آن را اظهار نمى كنند، مگر بعد از وفاتم. | ||
'''ز)''' ابومويهبه - خادم رسول خدا صلى الله عليه و آله - مى گويد: ايقظنى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله ليلة و قال: انى قد اُمرت ان استغفر لاهل البقيع، فانطلق معى. فانطلقت معه، فسلّم عليهم، ثم قال: ليهنّئكم ما اصبحتم فيه. قد اقبلت الفتن كقطع الليل المظلم. ثم قال: قد اوتيت مفاتيح خزائن الارض و الخلد بها ثم الجنة، و خُيّرت بين ذلك و بين لقاء ربى فاخترت لقاء ربى. ثم استغفر لاهل البقيع. ثم انصرف فبدئبمرضه الذى قبض فيه... .<ref>كامل ابن اثير: ج ۲ ص ۳۱۸.</ref> پيامبر صلى الله عليه و آله شبى مرا از خواب بيدار كرد و فرمود: من امر شده ام تا بر اهل بقيع استغفار نمايم، همراه من بيا. با حضرت حركت كردم تا به بقيع رسيديم. پيامبر صلى الله عليه و آله بر اهل بقيع سلام نمود و سپس فرمود: جايگاه خوشى داشته باشيد، هر آينه فتنه ها مانند شب تاريک بر شما روى آورده است. آنگاه بر اهل بقيع استغفار نمود و برگشت و در بستر بيمارى افتاد، و با همان مرض از دنيا رحلت نمود. | |||