۲۳٬۳۴۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۱۱: | خط ۷۱۱: | ||
اشْهَدُ يا اميرَالمُؤْمِنينَ انَّ الشّاكَّ فيكَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمينِ وَ انَّ العادِلَ بِكَ غَيْرَكَ عانَدَ عَنِ الدِّينِ الْقَويمِ الّذِى ارْتَضاهُ لَنا رَبُّ الْعالَمينَ وَ اكْمَلَهُ بِوِلايَتِكَ يَوْمَ الْغَديرِ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰ - ۳۶۸.</ref>: يا اميرالمؤمنين، شهادت مى دهم كه شك كننده درباره تو به پيامبر امينصلى الله عليه وآله ايمان نياورده است، و كسى كه تو را با غير تو مساوى قرار دهد از دين محكمى كه رب العالمين براى ما پسنديده و با ولايت تو در روز غدير آن را كامل كرده، دشمنى كرده است. | اشْهَدُ يا اميرَالمُؤْمِنينَ انَّ الشّاكَّ فيكَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمينِ وَ انَّ العادِلَ بِكَ غَيْرَكَ عانَدَ عَنِ الدِّينِ الْقَويمِ الّذِى ارْتَضاهُ لَنا رَبُّ الْعالَمينَ وَ اكْمَلَهُ بِوِلايَتِكَ يَوْمَ الْغَديرِ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰ - ۳۶۸.</ref>: يا اميرالمؤمنين، شهادت مى دهم كه شك كننده درباره تو به پيامبر امينصلى الله عليه وآله ايمان نياورده است، و كسى كه تو را با غير تو مساوى قرار دهد از دين محكمى كه رب العالمين براى ما پسنديده و با ولايت تو در روز غدير آن را كامل كرده، دشمنى كرده است. | ||
'''۲. نتيجه اعتقادى''' | |||
امام هادى عليه السلام در اين عبارت آيه اكمال را به صورت اشاره با درج آن در كلام خود آورده و به دو قسمت آن اشاره فرموده است: ابتدا »«َضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ«» و بعد «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ». | |||
'''الف) راضى نبودن به دين خدا كفر است''' | |||
در يك نگاه ارتباطى دو سويه بين كمال دين و رضايت رب در يک سو، و كفر و عناد در سوى ديگر برقرار شده است. به اين بيان كه اگر خدا دينى را راضى شده و كسى به غير آن راضى است، يا اگر خدا دينى را كامل كرده و كسى هنوز در آن شک دارد، اين ضديت با خدا و كفر است. | |||
مظهر اين شک و گزينش غير رضاى خدا در شک و ضديت با اميرالمؤمنين عليه السلام جلوهگر است. وقتى كسى درباره على عليه السلام شک دارد در واقع به پيامبر صلى الله عليه و آله و فرموده هاى آن حضرت شک دارد و ايمان نياورده است. | |||
كسى كه به جاى على عليه السلام غير او را مى پذيرد در واقع رو در روى خدا ايستاده و ضديت با آن دينى مى كند كه خداوند با صداى بلند كمال آن و رضايت خود از آن را به آن اعلام كرده است. | |||
در | در يک جمله مى توان از اين فراز نتيجه گرفت كه چنين كسى نه اينكه از رسيدن به اهداف دين الهى عقب مانده، و نه اينكه از راه راست منحرف شده، و نه اينكه كفر ورزيده، بلكه بالاتر از همه اينها در برابر ذات الهى قد عَلَم كرده و استكبار و معاندت نشان داده است. | ||
يكى از مفاهيم عميق در زيارت غديريه، رابطه آيات قرآن با ولايت و امامت و اميرالمؤمنين عليه السلام است. يكى از آياتى كه در زيارت غديريه به آن استشهاد شده آيه ۳ از سوره مائده يا همان آيه اكمال است: | |||
اللهم... ، العن من غصب وليك حقه و انكر عهده و جحده بعد اليقين و الاقرار بالولاية له يوم اكملت له الدين. | |||
اين فقره از فقرات اواخر دعاست، كه امام هادى عليه السلام دشمنان خاندان نور را لعن مى كند: خدايا... ، لعن كن كسانى را كه حق وليّت را غصب كردند، عهد و پيمانش را منكر شدند، بعد از يقين و اقرار به ولايت حضرتش در روزى كه دين را برايش كامل فرمودى... . | |||
امام هادى عليه السلام جملات آخر دعا را به لعن ظالمان و قاتلان خاندان نور اختصاص داده، و در اين جمله پيمان شكنانى را لعن مىكند كه روز غدير اميرالمؤمنين عليه السلام را به ولايت تبريک و تهنيت گفتند، و چند ماه بعد سقيفه را تشكيل دادند! | |||
طبيعى است كسى مى تواند صاحب اختيار مطلق مردم باشد كه نه تنها گناه نكند و شيطان و هواى نفس در او راه نداشته باشد، بلكه اشتباه هم نكند تا باعث هلاكت جمعيتى نشود. | |||
خداوند كسانى را صاحب اختيار مردم قرار داده كه داراى عصمت مطلق اند و از هرگونه بدى و پليدى به هر معنى كه باشد پاک اند. گذشته از آن عِلمشان را به منبع بى پايان علم خود متصل كرده است تا جوابگوى انواع احتياجات مردم باشند. | |||
در اين باره اسحاق بن اسماعيل از نيشابور براى امام حسن عسكرى عليه السلام نامه اى نوشت و مسائلى را مطرح كرد. آن حضرت جواب نامه را توسط نمايندگان خود براى او فرستادند كه يكى از فرازهاى آن چنين است: | |||
آنگاه كه خداوند با منصوب كردن اولياى خود بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت به پيامبرصلى الله عليه وآله خطاب كرد: «اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسْلامَ ديناً»، و براى اوليائش حقوقى را بر شما واجب كرد و به شما دستور داد تا آن حقوق را نسبت به ايشان ادا كنيد تا آنچه نزد شما از همسران و اموال و خوراک داريد بر شما حلال شود و نمو و بركت و ثروت را به شما نشان دهد، و تا معلوم شود كه چه كسى از خداوند اطاعت مى كند ... .<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۹۹ ح ۳ و ج ۵۰ ص ۳۲۱.</ref> | |||
يكى از شاخص هاى زندگى معصومين عليهم السلام تبليغ غدير به شكل هاى مختلف است. از جمله تبليغ غدير با آيه اكمال است كه ذيلاً به بيان آن مى پردازيم: | |||
'''۱. استناد اميرالمؤمنين عليه السلام به آيه اكمال در روزهاى اول غصب خلافت''' | |||
آيه اكمال در سوره مائده تابلوى بلند غدير با محتواى عظيمِ نهايت درجه كمال در دين و نعمت و رضاى الهى است، كه چنين جلوه قرآنى را درباره غير غدير نمىتوان يافت. | |||
در روزهاى اول غصب حق غدير، آميخته قرآنى آن را در برابر غاصبين قرار دادن و اتمام حجت با غدير در سايه قرآن از به ياد ماندنى ترين نمونه هاى تبليغ غدير است كه در طول تايخ انجام گرفته است. | |||
هفت روز پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله، بعد از آنكه اميرالمؤمنين عليه السلام از جمع قرآن فراغت يافت، در حالى كه غاصبين خلافت و بقيه مردم در مسجد بودند، قرآن در آغوش از خانه بيرون آمده و خطاب به آنان به عنوان اولين تبليغ غدير در سخنان مفصلى فرمود: | |||
خداوند تعالى به وسيله من بندگانش را آزمايش فرمود...، و مرا به وصايت پيامبر صلى الله عليه و آله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ... . | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد. در آنجا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ». | |||
... خداوند در آن روز اين آيه را نازل كرد: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً»: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت را بر شما به حد كمال رساندم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم». پس ولايت من كمال دين و رضايت پروردگار تبارک و تعالى است ... .<ref>روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.</ref> | |||
'''۲. استناد اميرالمؤمنين عليه السلام به آيه اكمال در زمان عثمان در مسجد نبوى''' | |||
در مجلسى كه به صورت مفاخره صحابه در كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله تشكيل شد، هيچ كس نمى توانست براى خود افتخارى منتسب به قرآن ادعا كند جز اميرالمؤمنين عليه السلام كه غدير را از متن قرآن مطرح كرد و همه به آن اقرار كردند. | |||
آن حضرت در زمان عثمان بين دويست نفر از سرشناسان مهاجرين و انصار بُعد قرآنى غدير را با تفسيرى از لسان پيامبر صلى الله عليه و آله چنين بيان فرمود: | |||
خداوند به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را معرفى كند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حج تفسير نمايد. اين بود كه در غدير خم مرا منصوب كرد و در خطابه اى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. | |||
در آنجا سلمان پرسيد: ولايت او چگونه است؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او صاحب اختيار بودهام على هم نسبت به او صاحب اختيار است، و خداوند عزوجل اين آيه را نازل فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً»: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت را بر شما به حد كمال رساندم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم». پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير گفت و فرمود: الله اكبر، تمام نبوتم و كمال دين خدا ولايت على بعد از من است ... . | |||
همه جمعيت مسجد به اين فضيلت غديرى قرآنى اقرار كرده گفتند: آرى به خدا قسم. اين را شنيديم و همان طور كه گفتى حاضر بوديم. | |||
برخى حاضرين برخاستند و شهادت ديگرى درباره جدايى ناپذيرى غدير از قرآن دادند و گفتند كه به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز فرمود: | |||
اى مردم ... ، خداوند شما را به ولايت امر كرده و من شما را شاهد مى گيرم كه اين ولايت مخصوص اين شخص است - و آن حضرت دست بر دست على بن ابى طالب عليه السلام گذاشتند - سپس مخصوص دو پسرش بعد از او، و سپس در جانشينان بعد از او از فرزندانش كه از قرآن جدا نمى شوند و قرآن از آنان جدا نمى شود تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۰ - ۴۱۲.</ref> | |||
'''۳. استناد امام رضا عليه السلام به آيه اكمال درباره الهى بودن امامت غدير''' | |||
آنگاه كه نوبت به نشر معارف غدير و مقايسه آن با دنياى سراسر جهلِ سقيفه مى رسد، پشتيبانى آيات قرآن از غدير عظمت آن را به رخ دشمن مى كشد. | |||
يكى از اين موارد روزهاى اول ورود امام رضا عليه السلام به شهر مرو در خراسان بود. آن روز مردم در مسجد جامع شهر درباره مسئله امامت و اختلافاتى كه درباره آن مطرح است سخن مى گفتند. مردى بحث هاى مسجد را به حضرت گزارش داد. حضرت تبسمى كرده فرمود: | |||
خداوند تبارک و تعالى پيامبرش را از اين جهان نبُرد مگر بعد از آنكه دين را برايش كامل فرمود. از يک سو قرآن را بر او نازل كرد ... ، و از سوى ديگر در حجةالوداع كه آخر عمر او بود اين آيه را فرستاد كه «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُمْ وَ اَتْمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».<ref>مائده / ۳.</ref> | |||
مسئله امامت كمال دين است. پيامبر صلى الله عليه و آله از اين جهان نرفت مگر آنكه براى امتش معارف دينشان را روشن ساخت و راهشان را مشخص فرمود و آنان را به قول حق سپرد و على عليه السلام را عَلَم و امام براى آنان منصوب فرمود، و هر چه امت بدان نياز دارند بيان فرمود. هر كس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد نموده و به آن كافر است ... . | |||
آيا ارزش مقام امامت و موقعيت آن را در امت مى دانند كه حق انتخاب امام را داشته باشند؟ امامت منزلتى بالاتر و شأنى با عظمتتر و مكانتى رفيعتر و حدودى دقيق تر و درونى عميق تر از آن دارد كه مردم با عقل هاى خود بدان برسند يا با نظريات خود بدان دست يابند يا بخواهند با انتخاب خود امامى براى خويش بپادارند ... . | |||
انتخاب خدا و پيامبر و اهل بيتش را كنار گذارده و به انتخاب خود روى آورده اند، در حالى كه قرآن به آنان ندا داده است: «وَ رَبُّكَ يَخلُقُ ما يَشاءُ وَ يَختارُ ما كان لَهُمُ الخِيَرَةُ»<ref>قصص / ۶۸ .</ref>: «پروردگارت آنچه بخواهد خلق مى كند و انتخاب مى نمايد، براى مردم حق انتخاب و اختيارى نيست...»، و همچنين فرموده: «ما كانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مُؤمِنَةٍ اِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسولُهُ اَمراً اَن يَكونَ لَهُمُ الخِيَرَةُ مِن اَمرِهِم»<ref>احزاب / ۳۶.</ref>: «وقتى خدا و رسولش در مسئله اى حكم كنند براى هيچ زن و مرد مسلمانى حق اختيار نمى ماند»...<ref>غيبت نعمانى: ص ۲۱۸ ح ۶ .</ref> | |||
'''۴. نامه امام حسن عسكرى عليه السلام به نيشابور در مورد آيه اكمال''' | |||
در زمان آخرين امام ظاهر يعنى امام حسن عسكرى عليه السلام تبليغ غدير از طريق نامه نگارى همچنان ادامه داشت. از جمله اسحاق بن اسماعيل از نيشابور براى امام عسكرى عليه السلام نامه اى نوشت و مسائلى را مطرح كرد. آن حضرت در پاسخ نامه اى را توسط نماينده خود براى او فرستاد كه يكى از فرازهاى آن چنين بود: | |||
آنگاه كه خداوند با بپا داشتن اولياء بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت خطاب به پيامبرش فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».<ref>بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱.</ref> | |||
در اين نامه منت خدا بر مردم با غدير و سلب اختيار مردم در مسئله امامت در كوتاه ترين عبارات براى سؤال كننده بيان شده و در اين باره به قرآن استناد شده است. | |||
'''۵. استناد امام عسكرى عليه السلام به آيه «اكمال» درباره منت عظيم خدا با غدير<ref>بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱.</ref>''' | |||
مفسران قرآن چه كسانى جز اهل بيت عليهم السلام مى توانند باشند، كه شأن نزول آيات را بيان كنند و جهت كمال دين در آيه «اكمال» را از خزانه علم الهى استخراج نمايند. امام عسكرى عليه السلام منت الهى در غدير را اين گونه در سايه قرآن تبيين مى فرمايد: | |||
آنگاه كه خداوند با بپاداشتن اولياء بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت، خطاب به پيامبرش فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».<ref>مائده / ۳.</ref> | |||
'''۶. در تبريک و تهنيت در روز غدير''' | |||
تبريکِ غدير از همان سال حجةالوداع و در همان بيابان غدير پس از اتمام خطبه پيامبر عليه السلام چنين آغاز شد: | |||
در آن لحظاتى كه پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب «يا اَيَّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ» را به انجام رسانده و على بن ابى طالب عليه السلام را معرفى كرده بود، هر دو بزرگوار از پله هاى منبر غدير پايين آمدند. همزمان مردم نيز مشتاقانه از جا برخاستند و از هر سو با ازدحام به طرف منبر حركت كردند؛ و در حالى كه دستها را به نشانه بيعت بالا برده بودند مى گفتند: آرى پذيرفتيم و به امر خدا و رسولش از صميم قلب و با زبان و دستانمان اطاعت مى كنيم. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله از همان فراز منبر با بسيارى از دست هايى كه به سويش بلند شده بود بيعت كرد و به احساسات آنان پاسخ داد. صداى تبريک و تهنيت از ميان جمعيت بلند بود، و پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ تبريک آنان مى فرمود: | |||
الحَمدُ للَّهِ الَّذى فَضَّلَنا عَلى جَميعِ العالَمينَ: سپاس خدايى را كه ما را بر همه جهانيان فضيلت داد. | |||
فريادهاى شعفى كه از جمعيت برمى خاست، شكوه و ابهت بىمانندى را به اجتماع بزرگ غدير مىبخشيد. پيامبرصلى الله عليه وآله براى نشان دادن غدير به عنوان بزرگترين مناسبتى كه در عمر مباركش بايد به او تبريک گفت، مى فرمود: به من تبريک بگوييد. به من تهنيت بگوييد، زيرا خداوند مرا به نبوت و اهل بيتم را به امامت اختصاص داده است. | |||
ابراز احساسات مردم با پاسخ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله آرامتر شد در حالى كه آن حضرت با اميرالمؤمنين عليه السلام به پله هاى پايين منبر رسيده بودند. در آن حال پيامبر صلى الله عليه و آله كمال دين را به مردم يادآور شده فرمود: | |||
اللَّهُ اَكبَرُ عَلى اِكمالِ الدّينِ وَ اِتمامِ النِّعمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسالَتى وَ الوِلايَةِ لِعَلِىِّ بنِ اَبى طالِبٍ: الله اكبر به خاطر كامل شدن دين و تمامى نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت على بن ابى طالب. | |||
سپس سه بار آيه »اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً« را قرائت كرد، و بعد از آن فرمود: كمال دين و تمام نعمت و رضايت رب با اين است كه مرا براى ابلاغ ولايت على بن ابى طالب بعد از من فرستاده است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۹۶،۱۹۴،۶۳،۴۰. الغدير: ج ۱ ص ۲۷۴،۲۷۱.</ref> | |||
'''۷. غدير، قدردانى از پيامبر صلى الله عليه و آله''' | |||
كسانى كه بر سر مسئله امامت به بحث و جدل مى پردازند و از پيش خود شرايط سبک و سنگين براى آن تعيين مى كنند، غافلاند از اينكه خدا همه جوانبش را توسط پيامبرش اعلام فرموده و نيازى به فكر بشر در اين باره نيست. | |||
در روزهاى اول ورود امام رضا عليه السلام به شهر مرو، در روز جمعه مردم در مسجد جامع شهر جمع شده بودند و درباره مسئله امامت و اختلافاتى كه درباره آن مطرح است سخن مى گفتند. حضرت با شنيدن اين خبر تبسمى كرد و فرمود: | |||
خداوند تبارک و تعالى پيامبرش را از اين جهان نبُرد مگر بعد از آنكه دين را برايش كامل فرمود. از يک سو قرآن را بر او نازل كرد...، و از سوى ديگر در حجةالوداع كه آخر عمر او بود اين آيه را فرستاد كه «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْاِسْلامَ ديناً». | |||
مسئله امامت كمال دين است. پيامبر صلى الله عليه و آله از اين جهان نرفت مگر آنكه براى امتش معارف دينشان را روشن ساخت و راهشان را مشخص فرمود و آنان را به قول حق سپرد و على عليه السلام را عَلَم و امام براى آنان منصوب فرمود، و هر چه امت بدان نياز دارشتند بيان فرمود. هر كس گمان كند خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد نموده و به آن كافر است ... .<ref>غيبت نعمانى: ص ۲۱۸ ح ۶ .</ref> | |||
قرآن كتاب اعظم و امّ الكتاب مسلمانان، اولين كتابى است كه غدير را با ابديت خود پيوند داده است. غدير نيز، قبل از واقعه و مقارن آن و بعد از اجراى آن در پناه قرآن بوده، و نزول آيات پى در پى آن را پشتيبانى كرده اند. بنابراين قبل از معرفى هر كتابِ ديگرى بايد بگوييم: قرآن حامل غدير است و طى چهارده قرن فرهنگ غدير را با حضور خود بين همه نسل هاى مسلمان به خانه هاى آنان برده و در اختيار بزرگ و كوچكشان قرار داده است. | |||
با در نظر گرفتن اين ارتباط عميق، هر كتابى كه در اعتقادات، حديث، تاريخ و تفسير در اسلام نوشته شده، به عنوان يكى از اساسى ترين فرازهاى دين «آيات غدير» را مطرح ساخته و به تبيين آن پرداخته است. | |||
اولين كتاب در اسلام كه واقعه غدير را مطرح كرده «كتاب سليم بن قيس هلالى» است، كه در موارد متعددى از آن آيه «تبليغ» و «اكمال» مطرح شده و ارتباط مستقيم آن با واقعه غدير از لسان پيامبر و امامان عليهم السلام بيان شده است. پس از آن هم تفاسير و كتاب هاى تاريخى و اعتقادى اين حقيقت بزرگ را درباره غدير ثبت كرده اند، به گونه اى كه هر جا سخن از «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ ...» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينِكُمْ...» به ميان آمده، فوراً غدير مطرح شده است، و هر جا سخن از غدير بوده فوراً اين آيات تداعى شده است. | |||
اين حقيقت غديرى قرآنى، كم كم شكل جدى ترى به خود گرفته، و با شبهه افكنى هايى كه دشمنان از فشار عظمت آن به ميان آورده اند، توجه بيشترى را به خود جلب كرده است؛ به گونه اى كه در كتاب هاى تاريخى و حديثى به صورت فصلى خاص با عنوان «آيات غدير» يا «غدير در قرآن» مطرح شده است. | |||
یكى از قرائن مهم در كنار جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...» - كه مبيّن معناى آن هم هست - اينكه آيه «اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ» نيز مانند آيه تبليغ درباره هيچ يک از احكام الهى نازل نشده، و لزوماً بايد مهم ترين احكام اسلام باشد كه كمال دين با آن باشد. | |||
از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد آياتى كه در غدير و يا در رابطه با غدير نازل شده كه بيش از ۵۰ آيه است و يكى از عمده ترين آنها آيه «اليوم أكلمت لكم دينكم...» است. | |||
يكى از وجوه دلالت حديث غدير بر امامت اميرالمؤمنين عليه السلام نزول آيه اكمال در رويداد غدير است: | |||
«اليَومَ أكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ أتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الإسلامَ ديناً»: امروز دين شما را برايتان كامل و نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين براى شما برگزيدم.<ref>مائده / ۳.</ref> | |||
اين آيه - كه آيه «اِكمال» ناميده مى شود - پس از آنكه رسول الله صلى الله عليه و آله سخنرانى اش را در روز غدير خم به پايان رساند و اميرالمؤمنين عليه السلام را به امامت و جانشينى تعيين كرد نازل شد. | |||
اين خود از ادلّه قوى و براهين استوار بر اين است كه مراد از سخن پيامبر صلى الله عليه و آله: «هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است» نصّ بر امامت و جانشينى على عليه السلام پس از او است. زيرا جز امامت و جانشينى امر ديگرى وجود ندارد كه سبب كامل گشتن دين و تمام شدن نعمت باشد، و اينكه امامت و جانشينى اصل بزرگى از اصول دين است و دين به سبب آن كامل و نعمت به وسيله آن تمام شده است. به خصوص كه در اكثر نقلها در انتهاى حديث، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: الله اكبر بر كامل شدن دين و تمام گشتن نعمت و خشنودى خداوند به رسالت من و ولايت على عليه السلام پس از من. | |||
'''الف) نام شمارى از راويان نزول آيه اكمال در روز غدير خم''' | |||
نزول آيه اكمال در روز غدير خم را شمارى از بزرگان پيشوايان اهل سنت و مشاهير اعيان علماى آنان نقل كرده اند، مانند: | |||
۱. احمد بن موسى بن مَردَوَيه اصفهانى | |||
۲. احمد بن عبدالله اصفهانى، ابونعيم | |||
۳. على بن محمد گلابى، ابوالحسن، ابن مَغازلى | |||
۴. موفّق بن احمد خوارزمى، اخطب خوارزم | |||
۵. محمد بن على بن ابراهيم نطنزى | |||
۶. محمود بن محمد صالحانى، ابوحامد | |||
۷. ابراهيم بن محمد بن مؤيّد حموينى | |||
اما بيان هر يك از اين موارد: | |||
1. احمد بن موسى بن مَردَوَيه اصفهانى، ابوبكر، ابنمَردَوَيه )ت 323 - م 410 ق( | |||
ميرزا محمد بن معتمدخان بدخشى در »مفتاح النجا فى مناقب آلالعبا« : حديث نزول آيه اكمال در واقعه غدير خم را از ابن مردويه از ابوسعيد خُدرى و نيز از عبدالرزاق رَسعَنى از ابنعباس روايت كرده است.××× 1 مفتاح النجا فى مناقب آلالعباعليهم السلام )مخطوط( . ××× | |||
2. احمد بن عبداللَّه اصفهانى، ابونُعَيم | |||
ابونعيم اصفهانى در »ما نزل من القرآن فى علىعليه السلام« نزول آيه اكمال در روز غدير را از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.××× 2 ما نزل من القرآن فى علىعليه السلام )مخطوط( . ××× | |||
3. على بن محمد بن خطيب جُلاّبى، ابوالحسن، ابنمَغازلى | |||
در | ابنمغازلى در كتاب مناقب خود خبر نزول آيه اكمال در روز غدير خم را همراه با روزه روز غدير به سند خود از ابوهريره نقل كرده است.××× 3 مناقب على بن ابىطالبعليه السلام )ابنمغازلى( : ص 18. ××× | ||
4. موفّق بن احمد بن ابىسعيد مكّى خوارزمى، اخطب خوارزم | |||
خوارزمى در كتاب مناقب خود نزول آيه اكمال در واقعه غدير را از ابوسعيد خُدرى نقل كرده است.××× 1 مناقب على بن ابىطالبعليه السلام )خوارزمى( : ص 80 . ××× | |||
5 . محمد بن على بن ابراهيم نطنزى، ابوالفتح | |||
نطنزى در »الخصائص العلوية« نزول آيه اكمال در واقعه غدير را همراه با روزه روز غدير به سند خود نقل كرده است.××× 2 الخصائص العلوية )مخطوط( . ××× | |||
6 . محمود بن محمد صالحانى، ابوحامد | |||
سيد شهابالدين احمد در »توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل« پس از نقل نزول آيه اكمال در روز غدير گفته كه صالحانى اين خبر را نقل كرده است.××× 3 توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل )مخطوط( . ××× | |||
7. ابراهيم بن مؤيّد حموينى | |||
حموينى در »فرائد السمطين« نزول آيه اكمال در روز غدير خم را به اِسناد خود از ابوسعيد خُدرى روايت كرده است.××× 4 فرائد السمطين: ج 1 ص 74. ××× | |||
ب - ابنكثير و تكذيب نزول آيه اكمال در غدير خم | |||
پس از اينكه معلوم شد نزول آيه اكمال در روز غدير خم قطعى بوده و راويانش همه از بزرگان اهلسنتاند، لازم است شبهه حافظ عمادالدين ابنكثير دمشقى را نيز بيان و جواب دهيم: | |||
1. شبهه ابنكثير | |||
ابن كثير در تاريخش پس از نقل نزول آيه اكمال در روز غدير به اضافه نقل ثواب روزه روز غدير - كه معادل روزه شصت ماه است - به نقل ابوهريره، گفته است كه اين حديث جداً منكَر بلكه دروغ است!! در اينجا اشاره به سخن او مىكنيم و به تفصيل ادعاى وى را پاسخ مىدهيم: | |||
اين حديث جدّاً منكر بلكه دروغ است، زيرا با آنچه در صحيحين از اميرالمؤمنين عمر بن خطاب ثبت شده كه اين آيه در روز جمعه و در روز عرفه، وقتى كه رسولاللَّهصلى الله عليه وآله در عرفه بود نازل شده، سازگار نيست. | |||
اين سخن كه »روزه روز هجدهم ذىحجه - يعنى روز غدير خم - معادل روزه شصت ماه است« نيز صحيح نيست، چرا كه در حديث صحيح آمده كه روزه ماه رمضان معادل روزه ده ماه است. پس چگونه ممكن است كه روزه يك روز معادل شصت ماه باشد؟ پس اين باطل است. | |||
شيخ ما حافظ ابوعبداللَّه ذهبى بعد از نقل حديث نزول آيه اكمال در روز غدير گفته است: اين حديث جدّاً منكر است. حَبشون خلاّل و احمد بن عبداللَّه بن احمد نيرى - كه هر دو بسيار راستگويند - آن را از على بن سعيد رملى از ضَمرَه نقل كردهاند. اين حديث از عمر بن خطاب و مالك بن حُوَيرِث و انس بن مالك و ابوسعيد و غير ايشان، به اسانيد واهى روايت شده است. صدر حديث متواتر است و من يقين دارم كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن را گفته است. عبارت »خدايا، با هر كس با او دوستى كند دوستى كن...« افزونهاى قوىّ الاِسناد است. اما روزه يادشده صحيح نيست. و به خدا سوگند كه اين آيه در روز عرفه - چند روز قبل از واقعه غدير خم - نازل شده است. و اللَّه اعلم.××× 1 تاريخ ابنكثير: ج 5 ص 214 213. ××× | |||
2. پاسخ شبهه ابنكثير | |||
سخن ابنكثير در غايت بطلان است، به چند جواب: | |||
الف. اعتبار كتب صحاح اهلسنت و راويانش | |||
ابنكثير اعتراف كرده كه اين حديث را ضَمرَه از ابنشَوذَب، از مَطَر ورّاق، از شهر بن حَوشَب، از ابوهُرَيره روايت كرده، و اينها همه از رجال صحاحاند: ضَمرَه و عبداللَّه بن شَوذَب از رجال تِرمِذى و ابوداوود و ابنماجه و نَسايى در صحاح آنها هستند. مَطَر ورّاق از رجال مسلم و صحاح چهارگانه يادشده و ابنحِبّان است. شهر بن حَوشَب نيز از رجال مسلم بن حجّاج و صحاح چهارگانه مذكور است. | |||
در ادامه خواهيم گفت كه روايت يكى از رجال صحاح از يك راوى، دليل آن است كه او نزد آنان ثقه و عادل و معتمَد و صحيح الضبط است. بنابراين، چگونه است كه ابنكثير حديثى را تكذيب مىكند كه اهلسنت آن را به اسانيدشان از راويانى روايت كردهاند كه در صحاح از ايشان حديث نقل كرده و به آنان اعتماد نمودهاند؟! | |||
اضافه بر اين، دانشمندان و مصنّفان اهلتسنّن كتابهاى صحاح را بسيار مىستايند، و حتى شيعه اماميه را به سبب اينكه در بعضى از اخبار و راويان اين كتابها خدشه مىكنند بسيار نكوهش مىكنند. از جمله ميرزا مخدوم شريفى و فضل بن روزبهان هستند كه صحيح بخارى و صحيح مسلم را صحيحترين كتابها پس از قرآن، و آنچه مسلم و بخارى در آن همداستان باشند را صحيح نزد امت مىدانند. همچنين شيعه را به خاطر خدشه وارد كردن در اين دو كتاب بسيار مورد طعن قرار دادهاند.××× 1 نواقض الروافض )مخطوط( . ابطال الباطل. ××× | |||
در اينجا به ابنروزبهان و امثال او مىگوييم: اگر چنين است، چرا در كتاب خود حديث نزول آيه اكمال در روز غدير را - كه رجال صحاح روايتش كردهاند - از ساختههاى شيعه مىدانيد؟! اضافه بر اين، از شيعه بد گفتهايد و مطاعنى به آنان نسبت مىدهيد، به اين سبب كه آنان بر صحاح اهلسنت خرده مىگيرند و دستهاى از روايات آنان را نمىپذيرند. | |||
پس همه اين بدگويىها متوجه حافظ ابنكثير نيز هست، چرا كه حديث نزول آيه اِكمال در روز غدير را دروغ خوانده است. در حالى كه راويان اين حديث از رجال صحاحاند. در حالى كه اهلسنت بر توثيق رجال صحاح اجماع كردهاند. | |||
ب. روات حديث ابوهريره از رجال صحاح و ثقهاند | |||
نكته ديگر اينكه: هر چند راويان حديث ابوهريره درباره روزه روز غدير از رجال صحاح ستّه اهلسنت هستند و در وثاقتشان نزد اهلسنت شكى نيست، ولى باز هم در اينجا توثيق هر يك از آنان نزد رجاليان بزرگ اهلسنت نقل مىكنيم: | |||
ضَمرَة بن ربيعه )م 202 ق( : احمد بن حنبل و عبدالغنى بن عبدالواحد مَقدِسى و ابوحاتِم و ابوسعيد بن يونس و محمد بن سعد و ذهبى××× 1 الكمال فى اسماء الرجال )مخطوط( . الكاشف: ج 2 ص 38. دول الاسلام: حوادث سال 202. ×××: او را به شدت توثيق كرده و بسيار ستودهاند. بسيارى از بزرگان راويان و مؤلفين اهلسنت از جمله ابوداوود و تِرمِذى و نَسايى و ابنماجه از او روايت كردهاند. | |||
عبداللَّه بن شَوذَب )م 156 ق( : صاحب كتاب »الكمال« و ذهبى و ابنحجر××× 2 الكمال فى اسماء الرجال )مخطوط( . الكاشف: ج 1 ص 356. تقريب التهذيب: ج 1 ص 423. تهذيب التهذيب: ج 5 ص 261 - 255. ×××: او را توثيق كرده و ستودهاند. ابوداوود و تِرمِذى و نَسايى و ابنماجه از او روايت كردهاند. سفيان ثورى، وليد بن كثير، يحيى بن مَعين، احمد بن حنبل، ضَمرَه، ابوزُرعه دمشقى، ابنعمّار، نَسايى، ابوحاتم، ابنحبّان، ابنخلفون، ابننُمَير و عِجلى او را توثيق كرده و ستودهاند. | |||
مَطَر ورّاق: حافظ ابونعيم××× 3 حليَة الأولياء: ج 3 ص 76 75. ×××: مالك بن دينار، ابوعيسى و مالك بن دينار او را توثيق كرده و ستودهاند. | |||
شهر بن حَوشَب اشعرى شامى حِمصى دمشقى: حافظ عبدالغنى مَقدِسى و ابنحجر و ذهبى××× 4 الكمال فى اسماء الرجال )مخطوط( . تهذيب التهذيب: ج 4 ص 372 - 369. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج 2 ص 284. ×××: محمد بن عبداللَّه بن عمّار، يعقوب بن شَيبَه، صالح بن محمد بغدادى، ابنمَعين، ابنمدينى، عبدالرحمن، يعقوب بن شَيبه، يعقوب بن سفيان، ابوجعفر طبرى، ابوبكر بزّار، حرب بن اسماعيل كرمانى، احمد بن حنبل، احمد بن عبداللَّه، ابنابىخَيثَمه، ابوحاتم، ابوزُرعه، ابنعدى، فسوى، حنبل و عثمان دارمى و احمد بن عبداللَّه عِجلى از احمد و تِرمِذى از احمد و بخارى، همگى او را توثيق كرده و ستودهاند. | |||
بسيارى از بزرگان راويان صاحبان صحاح جز بخارى از او روايت كردهاند. عمرو بن على گفته كه مُعاذ بن مُعاذ در حديث شهر بن حوشب تأمل داشت، ولى او از اسماء بنت يزيد روايات حسن نقل كرده است. | |||
در طرف مقابل، چند نفر شهر بن حوشب را جرح كردهاند كه البته در برابر اين توثيقات فراوان از اعتبارى ندارد. چنانچه محدّثان اهلسنت پذيرفتهاند كه اگر تعديل بر جرح راجح باشد، در هنگام تعارض جرح را بىاثر مىگرداند. | |||
به عنوان نمونه ابوالمؤيّد خوارزمى از ابنجوزى نقل كرده كه وى در مورد شهر بن حوشب - كه نامش در سند حديثى آمده است - به اين قاعده كلى تصريح كرده، و به توثيق ابنجوزى در مورد او استناد كرده و نيز تضعيف در مورد او را ردّ كرده است.××× 1 جامع مسانيد ابىحنيفة: ج 1 ص 39. ××× | |||
ج. بطلان سخن ابنكثير پيرامون روزه روز غدير | |||
ابنكثير درباره ثواب روزه روز غدير - كه در روايت ابوهريره آمده - گفته است: اين سخن كه روزه روز هجدهم ذىحجه - يعنى روز غدير خم - معادل روزه شصت ماه است نيز صحيح نيست، چرا كه در حديث صحيح آمده كه روزه ماه رمضان معادل روزه ده ماه است. پس چگونه ممكن است كه روزه يك روز معادل شصت ماه باشد؟ پس اين باطل است. | |||
بطلان اين سخن بر كسى كه آگاهى اندكى از اخبار داشته باشد پوشيده نيست. از دو جهت مىتوان اين شبهه او را پاسخ داد: | |||
1. مانند آن در اخبار بسيار وارد شده است. اينك بعضى از آنها: | |||
اول: فضل روزه بيست و هفتم ماه رجب: نورالدين حلبى در مورد مبعث پيامبرصلى الله عليه وآله در شب يا روز بيست و هفتم ماه رجب از حافظ دِمياطى در سيرهاش، از ابوهريره نقل كرده كه روزه روز بيست و هفتم ماه رجب معادل روزه شصت ماه است... .××× 1 انسان العيون فى سيرة الامين و المأمون: ج 1 ص 384. ××× | |||
عجيب اينجاست كه حلبى در سخنى مانند ابنكثير به حديث ابوهريره درباره روزه روز غدير اعتراض مىكند، ولى مثل آن را درباره روز مبعث از ابوهريره نقل مىكند! البته وى در پايان اعتراضش خواننده را به تأمّل امر كرده، و از قول ذهبى نقل كرده كه اين حديث جداً منكر بلكه دروغ است، زيرا در حديث صحيح آمده كه روزه ماه رمضان معادل روزه ده ماه است. حال چگونه ممكن است كه روزه يك روز معادل روزه شصت ماه باشد؟! پس اين باطل است!××× 2 انسان العيون فى سيرة الامين و المأمون: ج 3 ص 337. ××× | |||
و اما راوى اين حديث يعنى حافظ دِمياطى )ت 613 - م 670 ق( ، حافظ ذهبى شرح حال او را نوشته و بسيار توثيق كرده و ستوده است.××× 3 تذكرة الحفّاظ: ج 4 ص 1477. ××× | |||
لازم به ذكر است: حديث دِمياطى در فضيلت روزه روز بيست و هفتم ماه رجب را جماعتى از بزرگان اهلسنت روايت كردهاند، از جمله: شيخ عبدالقادر گيلانى با سندش از شهر بن حَوشَب از ابوهريره، و نيز در »نُزهَة المجالس« .××× 4 غُنيَة الطالبين: ص 502 501 . نزهة المجالس: ج 1 ص 154. ××× | |||
همچنين بعضى روايت كردهاند كه هر كس اين روز )روز مبعث( را روزه بگيرد، مانند كسى است كه صد سال روزه گرفته باشد. از جمله: على بن يحيى بخارى زَندَويستى )م 382 ق( و شيخ عبدالقادر گيلانى با اسنادش از ابوهريره و سلمان فارسى از رسولاللَّهصلى الله عليه وآله نقل كرده كه فرمود: | |||
هرآينه در ماه رجب روز و شبى است كه هر كس آن روز را روزه بگيرد و آن شب را به نماز بايستد، پاداشش همچون كسى است كه صد سال را روزه بگيرد و به نماز بايستد. آن روز سه روز مانده به پايان ماه رجب است )يعنى روز مبعث( . در »نُزهَة المجالس« نيز اين حديث را گيلانى نقل كرده است.××× 1 غُنيَة الطالبين: ص 503 502 ، و از او: نزهة المجالس: ج 1 ص 154. روضة الشهداء )مخطوط( . ××× | |||
دوم: فضيلت روزه روزهاى ماه رجب: در »غُنيَة الطالبين« پيرامون فضيلت روزه يك يا دو يا سه روز از روزهاى ماه رجب روايتى با اسناد خود اميرالمؤمنينعليه السلام نقل كرده كه رسولاللَّهصلى الله عليه وآله فرمود: ماه رجب قطعاً بزرگ است. هر كس روزى از آن را روزه بگيرد، خداى تعالى روزه هزار ماه را برايش خواهد نوشت. و هر كس دو روز از آن را روزه بگيرد، خداى تعالى روزه دو هزار ماه را برايش خواهد نوشت. و هر كس سه روز از آن را روزه بگيرد، خداى تعالى روزه سه هزار ماه را برايش خواهد نوشت. | |||
همچنين روايتى طولانىتر در اين كتاب آمده كه ثواب هر يك از روزهاى ماه رجب از روز نخست ذكر شده، و سپس آمده است: | |||
آفرين، آفرين، آفرين بر كسى كه ده روز از ماه رجب را روزه بگيرد كه به او پاداش ده روز نخست و ده برابر آن را مىدهند و او از آنان خواهد گشت كه خدا بدىهاى ايشان را به خوبى تبديل مىكند، و در شمار مقرّبان و كسانى در خواهد آمد كه به دادگرى براى خدا به پا خيزند، و همچون كسى خواهد گشت كه هزار سال صبورانه و با نيّت پاك خدا را به نماز و روزه عبادت كرده باشد. | |||
و هر كس كه بيست روز را روزه بگيرد مانند پاداش مذكور و بيست برابرش را به او خواهند داد، و از كسانى خواهد گشت كه ابراهيم خليل اللَّه را در بارگاهش همراهى كنند و خطاكاران و گناهكارنى را به شمار افراد دو قبيله ربيعه و مُضَر شفاعت نمايند. و هر كس سى روز را روزه بگيرد پاداش مذكور و سى برابر آن را خواهد داشت... .××× 2 غُنيَة الطالبين: ص 486 483. ××× | |||
در »روضة العلماء« آمده است: رسولخداصلى الله عليه وآله فرمود: رجب ماه بزرگى است كه خدا حسنات را در آن چندين برابر مىكند. پس هر كس در آن سه روز روزه بگيرد مانند آن است كه يك سال روزه گرفته باشد... .××× 1 روضة العلماء )مخطوط( . ××× | |||
در »نزهة المجالس« نيز آمده است: علىعليه السلام فرمود: روزه سيزدهم رجب مانند روزه سه هزار سال و روزه چهاردهم رجب مانند روزه ده هزار سال و روزه بيستم رجب مانند صد هزار سال است. نظير اين حديث درباره روزه ايّام البيض - سه روز سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه - خواهد آمد. | |||
پيامبرصلى الله عليه وآله | همچنين از پيامبرصلى الله عليه وآله روايت شده است: برترى ماه رجب بر ديگر ماهها مانند برترى قرآن بر ديگر سخنهاست. و نيز روايت شده است: هر كس يك روز از ماه رجب را روزه بگيرد، گويا چهل سال را روزه گرفته است. | ||
. | ابنمسعود از رسولخداصلى الله عليه وآله روايت كرده است: هر كس سه روز از ماه رجب را روزه بگيرد و شبهاى آن سه روز را به نماز بايستد، پاداشش مانند كسى است كه سه هزار سال را روزه گرفته و شبهايش را به نماز ايستاده باشد. خدا در برابر هر روز هفتاد گناه كبيره او را مىآمرزد و هنگام جان دادن، هفتاد حاجت او را بر مىآورد و هفتاد حاجت ديگر را در قبر و هفتاد حاجت ديگر را هنگام عرضه كردن نامه اعمال و هفتاد حاجت ديگر را نزد ميزان و هفتاد حاجت ديگر را هنگام گذر از صراط. | ||
2 | سلمان فارسى از پيامبرصلى الله عليه وآله روايت كرده است: هر كس يك روز از ماه رجب را روزه بگيرد گويا كه هزار سال را روزه گرفته و هزار بنده را آزاد كرده است.××× 2 نزهة المجالس: ج 1 ص 153 152. ××× | ||
سوم: فضيلت روزه روز عرفه: در »روضة العلماء« درباره فضيلت روزه روز عرفه آمده است: پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: هر كس روز عرفه را روزه بگيرد، مانند آن است كه دو سال روزه گرفته باشد. | |||
در همان كتاب از ابوهريره آمده كه رسولاللَّهصلى الله عليه وآله فرمود: هر كس روز عرفه را روزه بگيرد، خدا ده برابر تعداد تمام كسانى كه در عمر جهان آن روز را روزه گرفتهاند و تمام مسلمانانى كه آن روز را روزه نگرفتهاند براى او پاداش مىنويسد، و در قيامت هفتاد هزار فرشته او را از قبرش تا موقف حساب و كتاب و جايگاه نصب ميزان و از موقف تا صراط و از صراط تا بهشت همراهى مىكنند و هراسهاى روز قيامت و برخاستن از قبر را بر او آسان مىگردانند، و در هر قدمى كه مركبش بر مىدارد مژده تازهاى به او مىدهند، و به او گفته مىشود: هر گونه كه مىخواهى بر خداى وارد شو و به بهشت وارد شو.××× 1 روضة العلماء )مخطوط( . ××× | |||
ابواللّيث نصر بن محمد سمرقندى از عايشه نقل كرده است: جوانى اهل سماع بود××× 2 سمرقندى در معناى »اهل سماع« نوشته است: يعنى در ميان مردم به خير و شجاعت مشهور بود. ×××، و هنگامى كه هلال ماه ذىحجه را مىديد شروع به روزه گرفتن مىكرد. خبر آن جوان به پيامبرصلى الله عليه وآله رسيد. آن حضرت كسى را نزد او فرستاد و وى را به سوى خود فراخواند. | |||
چون آن جوان نزد رسولخداصلى الله عليه وآله آمد، حضرتش به او فرمود: چه تو را به روزه اين روزها وا مىدارد؟ جوان گفت: پدر و مادرم به فدايت اى رسولخدا، روزهاى مشعر و حج را روزه مىگيرم، باشد كه خدا مرا در دعاى اهل مشعر و حج شريك گرداند. | |||
پيامبرصلى الله عليه وآله به او فرمود: روزه هر روز تو برابر آزاد كردن صد برده و قربانى كردن صد شتر و فرستادن صد اسب به نبرد در راه خداست. چون روز ترويه )هشتم ذىحجّه( فرا رسد، در آن روز ثوابى معادل ثواب آزاد كردن هزار برده و قربانى كردن هزار شتر و فرستادن هزار اسب به نبرد در راه خدا را خواهى داشت. چون روز عرفه فرا رسد، در آن روز ثوابى معادل ثواب آزاد كردن دو هزار برده و قربانى كردن دو هزار شتر و فرستادن دو هزار اسب به نبرد در راه خدا را خواهى داشت. اين روزهها معادل روزه دو سال است؛ سال قبل و سال بعد از اين سالى كه در آن هستى. | |||
در روايت ديگرى آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله به جوان گفت: روزه روز عرفه معادل روزه دو سال و روزه روز عاشورا معادل روزه يكسال است.××× 1 تنبيه الغافلين )مخطوط( . ××× | |||
چهارم: باز فضيلت روزه سه روز از هر ماه: در »غُنيَة الطالبين« از على بن ابىطالبعليه السلام روايت كرده كه فرمود: روزى در هنگام ظهر نزد رسولخداصلى الله عليه وآله رفتم، در اتاقى نشسته بود. به او سلام كردم، سلامم را پاسخ داد و سپس فرمود: يا على، اين جبرئيل است كه به تو سلام مىكند. عرض كردم: اى فرستاده خدا، بر تو و بر او سلام. | |||
سپس به من فرمود: به من نزديك شو. من به حضرتش نزديك شدم، فرمود: جبرئيل به تو مىگويد: سه روز از هر ماه را روزه بگير، تا برايت در برابر روز نخست ثواب ده هزار سال روزه، و در برابر روز دوم ثواب سى هزار سال روزه، و در برابر روز سوم ثواب صد هزار سال روزه نوشته شود. | |||
عرض كردم: اى رسولخدا، آيا اين ثواب تنها ويژه من است يا به هر كس كه چنين كند اين ثواب داده مىشود؟ پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى على، خدا اين ثواب را به تو و به هر كس پس از تو چنين كند خواهد داد.××× 2 غُنيَة الطالبين: ص 738. ××× | |||
پنجم: فضيلت روزه روز عاشورا و هر يك از روزهاى ماه محرم الحرام: شيخ عبدالقادر گيلانى درباره فضيلت روزه عاشورا و هر يك از روزهاى ماه محرّم مىنويسد: | |||
بيان فضائل روز عاشورا: خداى عزوجل مىفرمايد: »إنَّ عِدَّةَ الشُهُورِ عِندَ اللَّهِ اثناعَشَرَ شَهراً فى كِتابِ اللَّهِ يَومَ خَلَقَ السَماواتِ وَ الأرضَ مِنها أربَعَةٌ حُرُمٌ«××× 3 توبه / 36. ×××: بىگمان تعداد ماهها نزد خدا در كتاب خدا روزى كه آسمانها و زمين را آفريد دوازده تا است كه چهار ماه از آنها ماههاى حراماند... . | |||
سپس چند روايت درباره محرم و روزه در آن نقل كرده است: | |||
از ابنعباس، از رسولخداصلى الله عليه وآله: هر كس يك روز از محرّم را روزه بگيرد، در برابر هر روز سى روز را برايش خواهند نوشت. | |||
از ابنعباس از رسولاللَّهصلى الله عليه وآله: هر كس روز دهم ماه محرّم را روزه بگيرد، پاداش ده هزار فرشته به او داده خواهد شد. هر كس روز دهم ماه محرّم را روزه بگيرد ثواب ده هزار حج گزارنده و عمرهگزار و ثواب ده هزار شهيد را به او عطا كنند. | |||
از ابنعباس از پيامبرصلى الله عليه وآله: هر كس روز عاشورا را روزه بگيرد، عبادت شصت سال همراه با روزه و نماز برايش ثبت مىشود.××× 1 غُنيَة الطالبين: ص 675 673 . ××× | |||
در | همچنين صَفّورى مىنويسد: در روايت طبرانى آمده است: هر كس يك روز از ماه محرّم را روزه بگيرد، در برابر هر روز سى روز را برايش خواهند نوشت. در تورات نوشته شده است: هر كس روز عاشورا را روزه بگيرد، گويا تمام دهر را روزه گرفته است.××× 2 نزهة المجالس: ج 1 ص 174 173. ××× | ||
ششم: روزه روز غدير مانند روزه شصت ماه است: غير از كسانى كه نام آنان گذشت، گروه ديگرى نيز حديث فضيلت روزه روز غدير خم را از ابوهريره روايت كردهاند: | |||
در | سيد على همدانى در »المودّة فى القربى« گويد: | ||
از ابوهريره روايت شده كه گفت: هر كس روز هجدهم ماه ذىحجه را روزه بگيرد مانند آن است كه شصت ماه را روزه گرفته باشد. و آن روزى است كه در آن، پيامبرصلى الله عليه وآله دست علىعليه السلام را در غدير خم گرفت و فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. خدايا، با هر كس با او دوستى كند دوستى كن، و با هر كس با وى دشمنى كند دشمنى فرما، و هر كس او را رها كند رها كن. مانند اين روايت از امام باقر از پدرانشعليهم السلام نيز روايت شده است. افزون بر اين، اين خبر از شمار بسيارى از صحابه در جاهاى گوناگون نقل گشته است.××× 1 ر.ك: ينابيع المودّة: ص 249. ××× | |||
همچنين خطيب خوارزمى و حموئى هر كدام با اسنادشان از ابوهريره نقل كردهاند: هر كس روز هجدهم ماه ذىحجه را روزه بگيرد، برايش روزه شصت ماه را ثبت خواهند كرد. و آن روز غدير خم است؛ وقتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله دست علىعليه السلام را گرفت و فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. خدايا، با هر كس با او دوستى كند دوستى كن، و با هر كس با وى دشمنى كند دشمنى فرما. سپس عمر بن خطاب به علىعليه السلام گفت: آفرين، آفرين به تو اى پسر ابوطالب! مولاى من و مولاى هر مرد و زن مسلمانى گشتى.××× 2 مناقب علىبن ابىطالبعليه السلام: ص 79. فرائد السمطين: ج 1 ص 77. ××× | |||
== پانویس == | == پانویس == |