پرش به محتوا

آيه ۶ احزاب و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُم...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۳: خط ۷۳:
از مواردى كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مردم را در ميدان كوفه قسم داد اين بود كه: قسم مى‏ دهم هر كس را كه از پيامبر صلى الله عليه وآله در روز غدير خم شنيده كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» كه برخيزد. در اينجا دوازده نفر از شركت كنندگان در جنگ بدر برخاستند و گفتند: ما شهادت مى‏ دهيم كه در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيديم كه مى‏فرمود: «آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم»؟ مردم گفتند: بلى يا رسول‏ اللَّه. پس دست على ‏عليه السلام را گرفت و فرمود: «هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا هركس ولايت او را بپذيرد دوست بدار و با هركس كه با او دشمنى كند دشمنى كن».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۵۱،۲۴۵. الغدير: ج ۱ ص ۱۷۸. امالى الطوسى: ص ۱۱۳. اسد الغابة: ج ۴ ص ۲۸. ارجح المطالب: ص ۵۸۰ . مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸.</ref>  
از مواردى كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مردم را در ميدان كوفه قسم داد اين بود كه: قسم مى‏ دهم هر كس را كه از پيامبر صلى الله عليه وآله در روز غدير خم شنيده كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» كه برخيزد. در اينجا دوازده نفر از شركت كنندگان در جنگ بدر برخاستند و گفتند: ما شهادت مى‏ دهيم كه در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيديم كه مى‏فرمود: «آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم»؟ مردم گفتند: بلى يا رسول‏ اللَّه. پس دست على ‏عليه السلام را گرفت و فرمود: «هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا هركس ولايت او را بپذيرد دوست بدار و با هركس كه با او دشمنى كند دشمنى كن».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۵۱،۲۴۵. الغدير: ج ۱ ص ۱۷۸. امالى الطوسى: ص ۱۱۳. اسد الغابة: ج ۴ ص ۲۸. ارجح المطالب: ص ۵۸۰ . مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸.</ref>  


=== موقعيت تاريخى ===
==== موقعيت تاريخى ====
در احاديثى كه خلاصه واقعه غدير را نقل كرده ‏اند قبل از جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» استشهاد پيامبر صلى الله عليه وآله به اين آيه قرآن به عنوان مقدمه اعتقادى آن ديده مى ‏شود. اضافه بر اينكه از روايات استفاده مى‏ شود استشهاد به اين آيه در ايام سه روزه غدير به طور مكرر صورت گرفته است و حضرت گذشته از اصل خطبه، به مناسبت ‏هاى مختلفى اين ركن غدير را مطرح فرموده‏ اند.
در احاديثى كه خلاصه واقعه غدير را نقل كرده ‏اند قبل از جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» استشهاد پيامبر صلى الله عليه وآله به اين آيه قرآن به عنوان مقدمه اعتقادى آن ديده مى ‏شود. اضافه بر اينكه از روايات استفاده مى‏ شود استشهاد به اين آيه در ايام سه روزه غدير به طور مكرر صورت گرفته است و حضرت گذشته از اصل خطبه، به مناسبت ‏هاى مختلفى اين ركن غدير را مطرح فرموده‏ اند.


=== موقعيت قرآنى ===
==== موقعيت قرآنى ====
موقعيت اين آيه در قرآن به عنوان تنها آيه صريح در ولايت شخص پيامبر صلى الله عليه وآله ممتاز است، اگر چه آيات بسيارى دلالت بر مقام با عظمت آن حضرت دارد. اين آيه به صورت يك سؤال در قالب ضمير متكلم در خطابه حضرت آمده است كه آيا من اولى به نفس مؤمنين نيستم؟
موقعيت اين آيه در قرآن به عنوان تنها آيه صريح در ولايت شخص پيامبر صلى الله عليه وآله ممتاز است، اگر چه آيات بسيارى دلالت بر مقام با عظمت آن حضرت دارد. اين آيه به صورت يك سؤال در قالب ضمير متكلم در خطابه حضرت آمده است كه آيا من اولى به نفس مؤمنين نيستم؟


=== تحليل اعتقادى ===
==== تحليل اعتقادى ====


==== تحليل اعتقادى اول ====
===== تحليل اعتقادى اول =====
عصاره غدير «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» است كه از ميان ده‏ ها كلمه كه مى ‏توانست بيانگر چنين مقامى باشد كلمه «مولى» به عنوان پرمحتواترين و گوياترين آنها انتخاب شد.
عصاره غدير «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» است كه از ميان ده‏ ها كلمه كه مى ‏توانست بيانگر چنين مقامى باشد كلمه «مولى» به عنوان پرمحتواترين و گوياترين آنها انتخاب شد.


خط ۸۸: خط ۸۸:
در آن آيه عين كلمه ‏اى كه درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به كار رفته درباره شخص خاتم انبياء صلى الله عليه وآله استفاده شده است. «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ ...» يعنى پيامبر صلى الله عليه وآله اولويت دارد بر مؤمنين از خودشان، و به عبارت ديگر اختيار پيامبر صلى الله عليه وآله بر مؤمنين از خودشان بيشتر است. آنگاه كه مى ‏فرمايد: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» يعنى همان اولويت و اختيارى كه درباره من معتقديد عيناً بايد درباره على ‏عليه السلام معتقد باشيد و او را صاحب اختيارتر از خود بر خودتان بدانيد، و اين واضح ‏ترين شكل از تبيين معناى مولى است.
در آن آيه عين كلمه ‏اى كه درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به كار رفته درباره شخص خاتم انبياء صلى الله عليه وآله استفاده شده است. «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ ...» يعنى پيامبر صلى الله عليه وآله اولويت دارد بر مؤمنين از خودشان، و به عبارت ديگر اختيار پيامبر صلى الله عليه وآله بر مؤمنين از خودشان بيشتر است. آنگاه كه مى ‏فرمايد: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» يعنى همان اولويت و اختيارى كه درباره من معتقديد عيناً بايد درباره على ‏عليه السلام معتقد باشيد و او را صاحب اختيارتر از خود بر خودتان بدانيد، و اين واضح ‏ترين شكل از تبيين معناى مولى است.


==== تحليل اعتقادى دوم ====
===== تحليل اعتقادى دوم =====
درباره «اولى به نفس بودن» پيامبر صلى الله عليه وآله و ارتباط آن با اولى به نفس بودن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چند فراز بسيار مهم در كلام معصومين‏ عليهم السلام وجود دارد، كه مطالعه آنها به درك عميق ما از معناى مولى كمك مى‏كند.
درباره «اولى به نفس بودن» پيامبر صلى الله عليه وآله و ارتباط آن با اولى به نفس بودن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چند فراز بسيار مهم در كلام معصومين‏ عليهم السلام وجود دارد، كه مطالعه آنها به درك عميق ما از معناى مولى كمك مى‏كند.


===== حديث اول =====
====== حديث اول ======
از پيامبر صلى الله عليه وآله پرسيدند: اين ولايت كه شما در آن از خود ما مقدم هستيد، چيست؟ فرمود: گوش جان سپردن و اطاعت در همه موارد؛ آنچه دوست بداريد و آنچه شما را خوش نيايد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۶.</ref>
از پيامبر صلى الله عليه وآله پرسيدند: اين ولايت كه شما در آن از خود ما مقدم هستيد، چيست؟ فرمود: گوش جان سپردن و اطاعت در همه موارد؛ آنچه دوست بداريد و آنچه شما را خوش نيايد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۶.</ref>


===== حديث دوم =====
====== حديث دوم ======
قالَ اميرُالْمُؤْمِنينَ ‏عليه السلام فى مُناشِداتِهِ فى عَصْرِ عُثْمانَ بِمَسْجِدِ رَسُولِ ‏اللَّه ‏صلى الله عليه وآله يَذْكُرُ غَديرَ خُمٍّ: ثُمَّ امَرَ (رَسُولُ‏اللَّه ‏صلى الله عليه وآله) فَنُودِىَ بِالصَّلاةِ جامِعَةً، ثُمَّ خَطَبَ فَقالَ: ايُّهَا النّاسُ، اتَعْلَمُونَ انَّ اللَّه عَزَّوَجَلَّ مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ انَا اوْلى بِهِمْ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولَ ‏اللَّه. قالَ: قُمْ يا عَلِىُّ. فَقُمْتُ، فَقالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ اللَّه‏مَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ. فَقامَ سَلْمانُ فَقالَ: يا رَسُولَ‏ اللَّه، وِلاءٌ كَما ذا؟ فَقالَ: وِلاءٌ كَوِلايَتى، مَنْ كُنْتُ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِىٌّ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ.
قالَ اميرُالْمُؤْمِنينَ ‏عليه السلام فى مُناشِداتِهِ فى عَصْرِ عُثْمانَ بِمَسْجِدِ رَسُولِ ‏اللَّه ‏صلى الله عليه وآله يَذْكُرُ غَديرَ خُمٍّ: ثُمَّ امَرَ (رَسُولُ‏اللَّه ‏صلى الله عليه وآله) فَنُودِىَ بِالصَّلاةِ جامِعَةً، ثُمَّ خَطَبَ فَقالَ: ايُّهَا النّاسُ، اتَعْلَمُونَ انَّ اللَّه عَزَّوَجَلَّ مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ انَا اوْلى بِهِمْ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولَ ‏اللَّه. قالَ: قُمْ يا عَلِىُّ. فَقُمْتُ، فَقالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ اللَّه‏مَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ. فَقامَ سَلْمانُ فَقالَ: يا رَسُولَ‏ اللَّه، وِلاءٌ كَما ذا؟ فَقالَ: وِلاءٌ كَوِلايَتى، مَنْ كُنْتُ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِىٌّ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ.


خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
جالب ‏تر اينكه عين كلمه «مولى» را درباره خداوند و خود و على ‏عليه السلام مطرح مى ‏فرمايد تا كسى در حد اختلاف كلمات نيز شبهه وارد نكند. آنگاه در «مولى المؤمنين» بودن خود به آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» به صورت اقتباس در كلام استشهاد مى‏ فرمايد.
جالب ‏تر اينكه عين كلمه «مولى» را درباره خداوند و خود و على ‏عليه السلام مطرح مى ‏فرمايد تا كسى در حد اختلاف كلمات نيز شبهه وارد نكند. آنگاه در «مولى المؤمنين» بودن خود به آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» به صورت اقتباس در كلام استشهاد مى‏ فرمايد.


===== حديث سوم =====
====== حديث سوم ======
تفسير كامل اين آيه را در حديثى مى ‏بينيم كه از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيدند: منظور از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» چيست؟ حضرت فرمود: خداوند مولاى من است و بر من از خودم بيشتر اختيار دارد و با امر او مرا امرى و اختيارى نيست. و من مولاى مؤمنين هستم و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارم و با امر من ايشان را امرى و اختيارى نيست. و هر كس كه من صاحب اختيار او هستم و با امر من او را اختيارى نيست، على بن ابى ‏طالب مولاى اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد، و با امر او برايش امرى و اختيارى نيست.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۳ ح ۱۹۰.</ref>
تفسير كامل اين آيه را در حديثى مى ‏بينيم كه از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيدند: منظور از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» چيست؟ حضرت فرمود: خداوند مولاى من است و بر من از خودم بيشتر اختيار دارد و با امر او مرا امرى و اختيارى نيست. و من مولاى مؤمنين هستم و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارم و با امر من ايشان را امرى و اختيارى نيست. و هر كس كه من صاحب اختيار او هستم و با امر من او را اختيارى نيست، على بن ابى ‏طالب مولاى اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد، و با امر او برايش امرى و اختيارى نيست.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۳ ح ۱۹۰.</ref>


===== حديث چهارم =====
====== حديث چهارم ======
جاءَ ابُو ايُّوبِ الانْصارى مَعَ رَهْطٍ مِنَ الانْصارِ الى عَلِىّ‏ عليه السلام بِالرُّحْبَةِ، فَقالَ‏ عليه السلام: مَنِ الْقَوْمُ؟ قالُوا: مَواليكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ ... . سَمِعْنا رَسُولَ‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِكَ، يَقُولُ: ايُّهَا النّاسُ، الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ قُلْنا: بَلى يا رَسُولَ‏ اللَّه. فَقالَ: انَّ اللَّه مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ، وَ عَلِىٌّ مَوْلى مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، اللَّه‏مَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۷ ح ۶۴ . شرح نهج البلاغه (ابن‏ ابى ‏الحديد) : ج ۱ ص ۳۱۷. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۵۰،۶۲.</ref>
جاءَ ابُو ايُّوبِ الانْصارى مَعَ رَهْطٍ مِنَ الانْصارِ الى عَلِىّ‏ عليه السلام بِالرُّحْبَةِ، فَقالَ‏ عليه السلام: مَنِ الْقَوْمُ؟ قالُوا: مَواليكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ ... . سَمِعْنا رَسُولَ‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِكَ، يَقُولُ: ايُّهَا النّاسُ، الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ قُلْنا: بَلى يا رَسُولَ‏ اللَّه. فَقالَ: انَّ اللَّه مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ، وَ عَلِىٌّ مَوْلى مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، اللَّه‏مَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۷ ح ۶۴ . شرح نهج البلاغه (ابن‏ ابى ‏الحديد) : ج ۱ ص ۳۱۷. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۵۰،۶۲.</ref>


خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
تضمين آيه در كلام حضرت در اين حديث شبيه حديث قبلى است، فقط در تفسير آن يك فرق شاخص ديده مى‏ شود كه حامل صراحت بيشترى است، و آن عبارتِ «عَلِىٌّ مَوْلى مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ» است، كه در چينش كلام جالب‏ تر و الهام بخش ‏تر است و اين صورت را تداعى مى ‏كند: «اللَّه مَوْلى انَا مَوْلى عَلِىٌّ مَوْلى»!! و به معناى اثبات ولايت مطلقه الهيه براى پيامبر و اميرالمؤمنين‏ عليهما السلام در سايه ولايت پروردگار است.
تضمين آيه در كلام حضرت در اين حديث شبيه حديث قبلى است، فقط در تفسير آن يك فرق شاخص ديده مى‏ شود كه حامل صراحت بيشترى است، و آن عبارتِ «عَلِىٌّ مَوْلى مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ» است، كه در چينش كلام جالب‏ تر و الهام بخش ‏تر است و اين صورت را تداعى مى ‏كند: «اللَّه مَوْلى انَا مَوْلى عَلِىٌّ مَوْلى»!! و به معناى اثبات ولايت مطلقه الهيه براى پيامبر و اميرالمؤمنين‏ عليهما السلام در سايه ولايت پروردگار است.


===== حديث پنجم =====
====== حديث پنجم ======
انْشَدَ اميرُالْمُؤْمِنينَ‏ عليه السلام النّاسَ يَوْماً فيمَنْ شَهِدَ غَديرِ خُمٍّ. فَقامَ سَبْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً، مِنْهُمْ ابُو قُدّامَةِ الانْصارى فَقالُوا: نَشْهَدُ انّا اقْبَلْنا مَعَ رَسُولِ‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ ... . ثُمَّ قامَ فَحَمِدَ اللَّه تَعالى وَ اثْنى عَلَيْهِ ثُمَّ قالَ: ايُّهَا النّاسُ، اتَعْلَمُونَ انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ انّى اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟-  يَقُولُ ذلِكَ مِراراً قُلْنا: نَعَمْ -  وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِكَ -  يَقُولُ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ» ثَلاثَ مَرّاتٍ.
انْشَدَ اميرُالْمُؤْمِنينَ‏ عليه السلام النّاسَ يَوْماً فيمَنْ شَهِدَ غَديرِ خُمٍّ. فَقامَ سَبْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً، مِنْهُمْ ابُو قُدّامَةِ الانْصارى فَقالُوا: نَشْهَدُ انّا اقْبَلْنا مَعَ رَسُولِ‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ ... . ثُمَّ قامَ فَحَمِدَ اللَّه تَعالى وَ اثْنى عَلَيْهِ ثُمَّ قالَ: ايُّهَا النّاسُ، اتَعْلَمُونَ انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ انّى اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟-  يَقُولُ ذلِكَ مِراراً قُلْنا: نَعَمْ -  وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِكَ -  يَقُولُ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ» ثَلاثَ مَرّاتٍ.


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام روزى مردم را درباره غدير خم قسم داد كه هر كس حاضر بوده شهادت دهد. هفده نفر برخاستند كه ابوقدّامه انصارى جزء آنان بود، و گفتند: ما شهادت مى‏دهيم كه همراه پيامبر صلى الله عليه وآله از حجةالوداع باز مى‏ گشتيم ... . تا آنجا كه حضرت برخاست و حمد و ثناى الهى به جا آورد و سپس فرمود:
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام روزى مردم را درباره غدير خم قسم داد كه هر كس حاضر بوده شهادت دهد. هفده نفر برخاستند كه ابوقدّامه انصارى جزء آنان بود، و گفتند: ما شهادت مى‏دهيم كه همراه پيامبر صلى الله عليه وآله از حجةالوداع باز مى‏ گشتيم ... . تا آنجا كه حضرت برخاست و حمد و ثناى الهى به جا آورد و سپس فرمود:


اى مردم آيا مى‏ دانيد كه خداى عز و جل مولى و صاحب اختيار من است، و من مولى و صاحب اختيار مؤمنين هستم، و من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارترم» -  و اين مطلب را چند بار فرمود -  . ما در پاسخ گفتيم: آرى -  و اين در حالى بود كه پيامبر صلى الله عليه وآله دست تو را گرفته بود -  در اين حال فرمود: «هر كس من صاحب اختيار او بوده‏ام على صاحب اختيار اوست. خدايا، هر كس ولايت او را بپذيرد دوست بدار، و هر كس با او دشمنى كند با او دشمنى كن» ، و اين را سه مرتبه فرمود.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۳۸. احقاق الحق: ج ۶ ص ۳۲۹. اسد الغابة: ج ۵ ص ۲۵۰.</ref>
اى مردم آيا مى‏ دانيد كه خداى عز و جل مولى و صاحب اختيار من است، و من مولى و صاحب اختيار مؤمنين هستم، و من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارترم» -  و اين مطلب را چند بار فرمود -  . ما در پاسخ گفتيم: آرى -  و اين در حالى بود كه پيامبر صلى الله عليه وآله دست تو را گرفته بود -  در اين حال فرمود: «هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام على صاحب اختيار اوست. خدايا، هر كس ولايت او را بپذيرد دوست بدار، و هر كس با او دشمنى كند با او دشمنى كن» ، و اين را سه مرتبه فرمود.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۳۸. احقاق الحق: ج ۶ ص ۳۲۹. اسد الغابة: ج ۵ ص ۲۵۰.</ref>


اشاره و استناد به آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» در اين حديث هم شبيه قبلى است و به صورت ضمير مخاطب آورده شده است. آنچه در اين حديث جلب توجه مى ‏كند تكرار اين جمله است كه چند بار صورت گرفته است كما اينكه جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» طبق اين نقل سه بار تكرار شده است.


اشاره و استناد به آيه »النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ« در اين حديث هم شبيه قبلى است و به صورت ضمير مخاطب آورده شده است. آنچه در اين حديث جلب توجه مى‏كند تكرار اين جمله است كه چند بار صورت گرفته است كما اينكه جمله »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...« طبق اين نقل سه بار تكرار شده است.
از تكرار مى‏ توان تأكيد پيامبرصلى الله عليه وآله را بر حساس ‏ترين فراز غدير دريافت، چرا كه تنها اين مطلب در خطابه غدير تكرار شده است. جهت اين تأكيد نيز واضح است كه نقطه پرگار غدير همانا اعلام اولى به نفس بودن على ‏عليه السلام نسبت به مردم همچون ولايت پيامبر صلى الله عليه وآله است، كه اين دو مقام والا به اراده خداوند و اعطايى ذات اقدس اوست؛ و به همين جهت است كه در چينش كلام پس از ذكر ولايت اللَّه آمده است.


====== حديث ششم ======
قالَ عَمْرُو بْنُ مَيْمُونِ الاوْدى: وَ هُوَ صاحِبُ يَوْمِ غَديرِ خُمٍّ اذْ نَوَّهَ رَسُولُ‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله بِاسْمِهِ وَ الْزَمَ امَّتَهُ وِلايَتَهُ وَ عَرَّفَهُمْ بِخَطَرِهِ وَ بَيَّنَ لَهُمْ مَكانَهُ فَقالَ: ايُّهَا الناسُ، مَنْ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟ قالُوا: اللَّه وَ رَسُولُهُ. قالَ: فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ:


از تكرار مى‏توان تأكيد پيامبرصلى الله عليه وآله را بر حساس‏ترين فراز غدير دريافت، چرا كه تنها اين مطلب در خطابه غدير تكرار شده است. جهت اين تأكيد نيز واضح است كه نقطه پرگار غدير همانا اعلام اولى به نفس بودن على‏عليه السلام نسبت به مردم همچون ولايت پيامبرصلى الله عليه وآله است، كه اين دو مقام والا به اراده خداوند و اعطايى ذات اقدس اوست؛ و به همين جهت است كه در چينش كلام پس از ذكر ولايت اللَّه آمده است.
عمرو بن ميمون اودى مى‏گويد: على‏ عليه السلام صاحب روز غدير خم است، آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه وآله او را با نام صدا زد و ولايت او را بر امتش واجب نمود و عظمت او را به آنان شناساند و مقام او را برايشان بيان داشت و فرمود: چه كسى نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟ گفتند: خدا و پيامبرش. فرمود: پس هر كس كه من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۷۸ ح ۳۹۲. بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۶۹ ح ۱۰۴. امالى الطوسى: ج ۲ ص ۱۷۰.</ref>


در اين حديث اقتباس آيه به صورت سؤالى است كه پاسخ آن آيه را مجسم مى‏ كند؛ حضرت مى ‏پرسد: اولى به نفس شما كيست؟ وقتى مى‏ گويند: «اللَّه و رسول» ، مجموع اين پرسش و پاسخ تداعى آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» را مى ‏نمايد كه بدين صورت در كلام حضرت تضمين شده است.


حديث ششم
نكته بسيار جالبى كه در اين حديث به چشم مى‏ خورد «فاء» نتيجه در «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» است، كه براى استحكام بخشيدن به ارتباط ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام با ولايت خدا و پيامبر صلى الله عليه وآله است، يعنى: اكنون كه قبول داريد خدا و رسول صاحب اختيار شمايند پس دنباله اين اعتقاد را قطع نكنيد كه على پس از من صاحب اختيار شماست.


قالَ عَمْرُو بْنُ مَيْمُونِ الاوْدى: وَ هُوَ صاحِبُ يَوْمِ غَديرِ خُمٍّ اذْ نَوَّهَ رَسُولُ‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله بِاسْمِهِ وَ الْزَمَ امَّتَهُ وِلايَتَهُ وَ عَرَّفَهُمْ بِخَطَرِهِ وَ بَيَّنَ لَهُمْ مَكانَهُ فَقالَ: ايُّهَا الناسُ، مَنْ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟ قالُوا: اللَّه وَ رَسُولُهُ. قالَ: فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ:
====== حديث هفتم ======
فِى احْتِجاجِ قَيْسِ بْنِ سَعْدٍ عَلى مُعاوِيَةَ، انَّهُ قالَ بِشَأْنِ اميرِالْمُؤْمِنينَ‏ عليه السلام: الَّذى نَصَبَهُ رَسُولُ‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بِغَديرِ خُمٍّ فَقالَ: مَنْ كُنْتُ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِىٌّ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ.


قيس بن سعد در اتمام حجت بر معاويه، درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام گفت: على‏ عليه السلام همان كسى است كه پيامبر صلى الله عليه وآله او را در غدير خم منصوب نمود و فرمود: هر كس كه من بر او از خودش صاحب اختيارتر بوده ‏ام على نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۷۴. كتاب سليم: ص ۳۱۴.</ref>


عمرو بن ميمون اودى مى‏گويد: على‏عليه السلام صاحب روز غدير خم است، آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را با نام صدا زد و ولايت او را بر امتش واجب نمود و عظمت او را به آنان شناساند و مقام او را برايشان بيان داشت و فرمود: چه كسى نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟ گفتند: خدا و پيامبرش. فرمود: پس هر كس كه من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست.××× 2 عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص 278 ح 392. بحار الانوار: ج 40 ص 69 ح 104. امالى الطوسى: ج 2 ص 170. ×××
در اين حديث كلمه «اولى» كه در آيه آمده درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هم عيناً به كار رفته است. از سوى ديگر آنچه در احاديث قبلى در دو قسمت بود كه يكى طرح آيه و ديگرى نتيجه گيرى براى ولايت على‏ عليه السلام، در اين حديث در يك جمله تنظيم شده، و آيه و نتيجه آن كنار هم آمده است.


در اين حديث اقتباس آيه به صورت سؤالى است كه پاسخ آن آيه را مجسم مى‏كند؛ حضرت مى‏پرسد: اولى به نفس شما كيست؟ وقتى مى‏گويند: »اللَّه و رسول« ، مجموع اين پرسش و پاسخ تداعى آيه »النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ« را مى‏نمايد كه بدين صورت در كلام حضرت تضمين شده است.
مى‏ توان گفت: عبارت اين حديث جلوه ديگرى از وضوح معناى ولايت در غدير را مى ‏رساند و پرده بردارى بى‏ دغدغه‏ اى در ارائه دقيق معناى «مولى» است.
 
 
نكته بسيار جالبى كه در اين حديث به چشم مى‏خورد »فاء« نتيجه در »فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...« است، كه براى استحكام بخشيدن به ارتباط ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام با ولايت خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله است، يعنى: اكنون كه قبول داريد خدا و رسول صاحب اختيار شمايند پس دنباله اين اعتقاد را قطع نكنيد كه على پس از من صاحب اختيار شماست.
 
 
حديث هفتم
 
فِى احْتِجاجِ قَيْسِ بْنِ سَعْدٍ عَلى مُعاوِيَةَ، انَّهُ قالَ بِشَأْنِ اميرِالْمُؤْمِنينَ‏عليه السلام: الَّذى نَصَبَهُ رَسُولُ‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله بِغَديرِ خُمٍّ فَقالَ: مَنْ كُنْتُ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِىٌّ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ.
 
 
قيس بن سعد در اتمام حجت بر معاويه، درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام گفت: على‏عليه السلام همان كسى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را در غدير خم منصوب نمود و فرمود: هر كس كه من بر او از خودش صاحب اختيارتر بوده‏ام على نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است.××× 1 عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص 274. كتاب سليم: ص 314. ×××
 
 
در اين حديث كلمه »اولى« كه در آيه آمده درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام هم عيناً به كار رفته است. از سوى ديگر آنچه در احاديث قبلى در دو قسمت بود كه يكى طرح آيه و ديگرى نتيجه گيرى براى ولايت على‏عليه السلام، در اين حديث در يك جمله تنظيم شده، و آيه و نتيجه آن كنار هم آمده است.
 
 
مى‏توان گفت: عبارت اين حديث جلوه ديگرى از وضوح معناى ولايت در غدير را مى‏رساند و پرده بردارى بى‏دغدغه‏اى در ارائه دقيق معناى »مولى« است.
 
  يكى از جلوه‏هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آنها به تبيين و تفسير آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است. در بسيارى از دعاها و زيارات -  به خصوص آنچه مربوط به شب و روز غدير است -  ناگفته‏هايى از مسئله غدير به چشم مى‏خورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى‏شود. در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيه‏هاى قرآن و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. از جمله اين موارد است:
 
 
»النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ« :
 
 
»پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است« .
 
 
»يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ«××× 1 مائده /  67 . ×××:
 
 
»اى پيامبر، آنچه از سوى پروردگارت به تو نازل شده ابلاغ كن، كه اگر انجام ندهى رسالت او را ابلاغ نكرده‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏نمايد« .


يكى از جلوه ‏هاى قرآنى غدير كه مورد غفلت قرار گرفته، فرازهاى دعا و زياراتى است كه در آنها به تبيين و تفسير آيات مربوط به واقعه غدير پرداخته شده است. در بسيارى از دعاها و زيارات -  به خصوص آنچه مربوط به شب و روز غدير است -  ناگفته ‏هايى از مسئله غدير به چشم مى‏ خورد كه در هيچ روايت ديگرى يافت نمى‏ شود. در مواردى شأن نزول آيات و در مواردى استشهاد به آيه ‏هاى قرآن و در مواردى مصداق قرار دادن غدير براى آيه مزبور مطرح شده است. از جمله اين موارد است:«النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» :«پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است».«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»<ref>مائده /  ۶۷ .</ref>:«اى پيامبر، آنچه از سوى پروردگارت به تو نازل شده ابلاغ كن، كه اگر انجام ندهى رسالت او را ابلاغ نكرده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏ نمايد» .


اين آيه و زيارت مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:
اين آيه و زيارت مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است:


==== متن زيارت ====
در فرازى از زيارت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در روز غدير خطاب به آن حضرت چنين مى‏ خوانيم:اشْهَدُ انَّكَ اخُو رَسُولِ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله ... ، و انَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما انْزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَ اوْجَبَ عَلى امَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَ وِلايَتِكَ وَ عَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ وَ جَعَلَكَ اوْلى بِالُمؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ. ثُمَّ اشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: الَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى فَقالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَ كَفى بِكَ شَهيداً و حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الاقْرارِ وَ ناكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْميثاقِ<ref>متن زيارتبحار الانوار: ج ۹۷ ص۳۶۰ - ۳۶۸.</ref>:


1-  متن زيارت
سلام بر تواى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين. سلام بر تواى دين محكم خداوند و راه مستقيم او. شهادت مى ‏دهم كه تو برادر پيامبرصلى الله عليه وآله هستى ... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا درآورد و وجوب اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد همانطور كه خداوند به آن حضرت چنين مقامى داده بود.
 
در فرازى از زيارت اميرالمؤمنين‏عليه السلام در روز غدير خطاب به آن حضرت چنين مى‏خوانيم:
 
 
اشْهَدُ انَّكَ اخُو رَسُولِ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله ... ، و انَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما انْزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَ اوْجَبَ عَلى امَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَ وِلايَتِكَ وَ عَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ وَ جَعَلَكَ اوْلى بِالُمؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ. ثُمَّ اشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: الَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى فَقالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَ كَفى بِكَ شَهيداً و حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الاقْرارِ وَ ناكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْميثاقِ××× 1 بحار الانوار: ج 97 ص 368  - 360. ×××:
 
 
سلام بر تواى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين. سلام بر تواى دين محكم خداوند و راه مستقيم او. شهادت مى‏دهم كه تو برادر پيامبرصلى الله عليه وآله هستى ... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا درآورد و وجوب اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد همانطور كه خداوند به آن حضرت چنين مقامى داده بود.
 


سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى بخدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مى‏كنى. خداوند منكرِ ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.
سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى بخدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مى‏كنى. خداوند منكرِ ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.


 
==== نتيجه اعتقادى ====
2-  نتيجه اعتقادى
 
در اين قسمت از زيارت غدير دو آيه از قرآن به صورت اشاره مطرح شده است:
در اين قسمت از زيارت غدير دو آيه از قرآن به صورت اشاره مطرح شده است:


يكى آيه تبليغ است كه به صورت خبر از انجام آن مطرح شده است. يعنى خدا فرموده: «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» و در اينجا مى‏ فرمايد: «انَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما انْزَلَهُ فيكَ» . آيه دوم كه درباره اولى به نفس بودن پيامبر صلى الله عليه وآله است به عنوان اعلام عين آن درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مطرح شده و مى‏ گويد: جَعَلَكَ اوْلى بِالُمؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ، و در واقع با جمله دوم به آيه اشاره مى‏ كند كه خدا در قرآن درباره پيامبر صلى الله عليه وآله فرموده: «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» .


يكى آيه تبليغ است كه به صورت خبر از انجام آن مطرح شده است. يعنى خدا فرموده: »بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ« و در اينجا مى‏فرمايد: »انَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما انْزَلَهُ فيكَ« . آيه دوم كه درباره اولى به نفس بودن پيامبرصلى الله عليه وآله است به عنوان اعلام عين آن درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام مطرح شده و مى‏گويد: جَعَلَكَ اوْلى بِالُمؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ، و در واقع با جمله دوم به آيه اشاره مى‏كند كه خدا در قرآن درباره پيامبرصلى الله عليه وآله فرموده: »النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ« .
الف. از ولايت محمدصلى الله عليه وآله تا ولايت على‏ عليه السلام
 
 
الف. از ولايت محمدصلى الله عليه وآله تا ولايت على‏عليه السلام
 
آنچه از اين فراز غدير استفاده مى‏كنيم نقطه اوج آن است كه مى‏توان به عنوان »رمز غدير« و »حساس‏ترين نقطه غدير« نيز از آن ياد كرد. آن نقطه ارتباط بين ولايت پيامبرصلى الله عليه وآله با ولايت على بن ابى‏طالب‏عليه السلام است. بدين معنى كه ولايت و امامت پيامبرصلى الله عليه وآله به نص قرآن امرى مسلم است و در معناى آن -  كه صاحب اختيارى مطلق است -   كوچك‏ترين شكى راه ندارد.
 


غدير با آن مراسم عظيمش و با آن آيات پى در پى كه نازل مى‏شد، آمد تا بگويد همان ولايت و همان مقام و همان منصب و همان عظمت براى على‏عليه السلام عيناً اعلام مى‏شود، و همان گونه كه پذيرفتن اين ولايت درباره پيامبرصلى الله عليه وآله يك واجب اعتقادى است، پذيرفتن آن درباره على‏عليه السلام نيز واجب است.
آنچه از اين فراز غدير استفاده مى ‏كنيم نقطه اوج آن است كه مى‏توان به عنوان «رمز غدير» و «حساس‏ترين نقطه غدير» نيز از آن ياد كرد. آن نقطه ارتباط بين ولايت پيامبر صلى الله عليه وآله با ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است. بدين معنى كه ولايت و امامت پيامبر صلى الله عليه وآله به نص قرآن امرى مسلم است و در معناى آن -  كه صاحب اختيارى مطلق است - كوچك‏ترين شكى راه ندارد.


غدير با آن مراسم عظيمش و با آن آيات پى در پى كه نازل مى‏ شد، آمد تا بگويد همان ولايت و همان مقام و همان منصب و همان عظمت براى على‏ عليه السلام عيناً اعلام مى‏ شود، و همان گونه كه پذيرفتن اين ولايت درباره پيامبر صلى الله عليه وآله يك واجب اعتقادى است، پذيرفتن آن درباره على‏ عليه السلام نيز واجب است.


ب. مسير ارتباط ولايت محمدى و علوى
ب. مسير ارتباط ولايت محمدى و علوى


آنچه در اين فراز دعا به صورت بسيار زيبايى ترسيم شده نشان دادن ارتباط دو آيه طبق مراسمى است كه در غدير به اجرا درآمد. بدين معنى كه اعلام »اولى به نفس بودن« اميرالمؤمنين‏عليه السلام همانند پيامبرصلى الله عليه وآله در يك برنامه رسمى انجام شد. شكل اين برنامه مسيرى را طى كرد كه تا امروز وظيفه عظيمى را بر عهده ما گذاشته است، و آن مسير چنين است:
آنچه در اين فراز دعا به صورت بسيار زيبايى ترسيم شده نشان دادن ارتباط دو آيه طبق مراسمى است كه در غدير به اجرا درآمد. بدين معنى كه اعلام «اولى به نفس بودن» اميرالمؤمنين‏ عليه السلام همانند پيامبر صلى الله عليه وآله در يك برنامه رسمى انجام شد. شكل اين برنامه مسيرى را طى كرد كه تا امروز وظيفه عظيمى را بر عهده ما گذاشته است، و آن مسير چنين است:
 
 
خداوند با آيه »النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ« پيامبرصلى الله عليه وآله را صاحب اختيار مطلق مردم قرار داد. در اواخر عمر پيامبرصلى الله عليه وآله با آيه »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...« زمينه اعلام صاحب اختيارى على‏عليه السلام را به همان معنى كه در آيه قبل براى پيامبرصلى الله عليه وآله آمده بود آماده كرد، و با وعده »وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ« به پيامبرصلى الله عليه وآله دستور اعلام آن را داد.


خداوند با آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ: پيامبر صلى الله عليه وآله را صاحب اختيار مطلق مردم قرار داد. در اواخر عمر پيامبر صلى الله عليه وآله با آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» زمينه اعلام صاحب اختيارى على‏ عليه السلام را به همان معنى كه در آيه قبل براى پيامبر صلى الله عليه وآله آمده بود آماده كرد، و با وعده «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» به پيامبر صلى الله عليه وآله دستور اعلام آن را داد.


ج. مراحل اجراى اعلام ولايت
ج. مراحل اجراى اعلام ولايت


اكنون نوبت آن است كه ببينيم اين دستور چگونه اجرا شد. اين فراز دعا مى‏گويد:
اكنون نوبت آن است كه ببينيم اين دستور چگونه اجرا شد. اين فراز دعا مى‏ گويد:


ما شهادت مى‏ دهيم كه آنچه خدا نازل كرده بود و قرار بود پيامبر صلى الله عليه وآله اعلام كند آن حضرت ابلاغ فرمود. با اين اعلام پنج نتيجه پايه ‏گذارى شد:


ما شهادت مى‏دهيم كه آنچه خدا نازل كرده بود و قرار بود پيامبرصلى الله عليه وآله اعلام كند آن حضرت ابلاغ فرمود. با اين اعلام پنج نتيجه پايه‏گذارى شد:
يك: «فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ» ، امر الهى ابلاغ گرديد و حجت تمام شد.


دو: «اوْجَبَ عَلى امَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَ وِلايَتِكَ» ، وجوب اطاعت و پذيرفتن صاحب اختيارى على ‏عليه السلام رسميت يافت.


يك: »فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ« ، امر الهى ابلاغ گرديد و حجت تمام شد.
سه: «عَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ» ، براى تو از مردم بيعت و عهد و پيمان گرفته شد.


دو: »اوْجَبَ عَلى امَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَ وِلايَتِكَ« ، وجوب اطاعت و پذيرفتن صاحب اختيارى على‏عليه السلام رسميت يافت.
چهار: «جَعَلَكَ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ» ، رسماً اعلام شد كه على‏ عليه السلام مانند پيامبر صلى الله عليه وآله است در صاحب اختيارى مطلق مردم به همان معنى كه براى پيامبر صلى الله عليه وآله اعلام شده است.


پنج: «ثُمَّ اشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ ...» ، پيامبر صلى الله عليه وآله خدا و مردم را بر ابلاغ خود شاهد گرفت، تا هم خود و هم مردم روز قيامت در برابر خدا پاسخگو باشند.


سه: »عَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ« ، براى تو از مردم بيعت و عهد و پيمان گرفته شد.
بنابراين ما در زيارت غديريه اقرار مى‏ كنيم كه آنچه به دستور آيه «بَلِّغْ» قرار بود تبليغ شود شده، و درباره ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هيچ عذرى از هيچ كسى پذيرفته نيست و هيچ جاى ابهامى در آن باقى نمانده است.


به بيانى ديگر: يكى از مفاهيم عميق در زيارت غديريه، رابطه آيات قرآن با ولايت و امامت و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است. يكى از آياتى كه در زيارت غديريه به آن استشهاد شده آيه ۶ سوره احزاب است:


چهار: »جَعَلَكَ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ« ، رسماً اعلام شد كه على‏عليه السلام مانند پيامبرصلى الله عليه وآله است در صاحب اختيارى مطلق مردم به همان معنى كه براى پيامبرصلى الله عليه وآله اعلام شده است.
امام هادى‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: جعلك اولى بالمؤمنين من انفسهم كما جعله اللَّه كذلك. و در موضعى ديگر به حديث غدير اشاره مى ‏فرمايد كه: ثم قال: الست اولى بالمؤمنين من انفسهم؟ فقالوا: بلى. فأخذ بيدك و قال: من كنت مولاه فهذا على مولاه... .


درباره اين آيه شريفه و ارتباط آن با حديث غدير توضيحى كوتاه لازم است و آن اينكه دشمنان براى ردّ و انكار احاديث فضائل اهل‏بيت پيامبر عليهم السلام تدابيرى انديشيدند و به شيوه ‏هاى مختلف در كتمان آن احاديث كوشيدند كه برخى از رئوس كلى آنها با ذكر نمونه‏ هاى تاريخى در كتاب «معالم المدرستين»<ref>معالم المدرستين (عسكرى) : ج ۱ ص۲۴۳ - ۲۶۷.</ref> بيان شده است. از جمله:


پنج: »ثُمَّ اشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ ...« ، پيامبرصلى الله عليه وآله خدا و مردم را بر ابلاغ خود شاهد گرفت، تا هم خود و هم مردم روز قيامت در برابر خدا پاسخگو باشند.
حذف قسمتى از حديث و تبديل آن به كلمه ‏اى مبهم.
 
 
بنابراين ما در زيارت غديريه اقرار مى‏كنيم كه آنچه به دستور آيه »بَلِّغْ« قرار بود تبليغ شود شده، و درباره ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام هيچ عذرى از هيچ كسى پذيرفته نيست و هيچ جاى ابهامى در آن باقى نمانده است.
 
 
  همچنين مراجعه شود به عنوان: قرآن /  آيه »ما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِيلٌ« .
 
 
به بيانى ديگر: يكى از مفاهيم عميق در زيارت غديريه، رابطه آيات قرآن با ولايت و امامت و اميرالمؤمنين‏عليه السلام است. يكى از آياتى كه در زيارت غديريه به آن استشهاد شده آيه 6 سوره احزاب است:
 
 
امام هادى‏عليه السلام مى‏فرمايد: جعلك اولى بالمؤمنين من انفسهم كما جعله اللَّه كذلك. و در موضعى ديگر به حديث غدير اشاره مى‏فرمايد كه: ثم قال: الست اولى بالمؤمنين من انفسهم؟ فقالوا: بلى. فأخذ بيدك و قال: من كنت مولاه فهذا على مولاه... .
 
 
درباره اين آيه شريفه و ارتباط آن با حديث غدير توضيحى كوتاه لازم است و آن اينكه دشمنان براى ردّ و انكار احاديث فضائل اهل‏بيت پيامبرعليهم السلام تدابيرى انديشيدند و به شيوه‏هاى مختلف در كتمان آن احاديث كوشيدند كه برخى از رئوس كلى آنها با ذكر نمونه‏هاى تاريخى در كتاب »معالم المدرستين«××× 1 معالم المدرستين )عسكرى( : ج 1 ص 267  - 243. ××× بيان شده است. از جمله:
 
حذف قسمتى از حديث و تبديل آن به كلمه‏اى مبهم.


حذف تمام حديث، يا اشاره به حذف.
حذف تمام حديث، يا اشاره به حذف.
خط ۲۵۹: خط ۲۰۸:
تضعيف روايت.
تضعيف روايت.


سوزاندن كتابخانه‏ها
سوزاندن كتابخانه‏ ها


نهى از كتابت سنّت نبوى.
نهى از كتابت سنّت نبوى.
خط ۲۶۹: خط ۲۱۸:
تأويل معناى حديث.
تأويل معناى حديث.


در مورد حديث غدير، تواتر خبر چنان بود كه هيچ راهى براى انكار نبود.<ref>حديث غدير در كتاب الغدير علامه امينى: ج ۱ ص۱۴ - ۱۶. ، از صد و ده صحابى، و در تعليقه صحيفة الامام الرضاعليه السلام (چاپ مدرسه الامام المهدى‏ عليه السلام: ص۱۷۲ - ۲۲۵، از صد و شصت و هفت صحابى روايت شده است. چنين تواترى در مورد كمتر حديثى ديده مى‏ شود، چرا كه اين راويان از بلاد مختلف و قبايل گوناگون هستند، و به هيچ وجه احتمال توطئه آنها بر جعل حديث نمى ‏رود. علاوه بر قرائن تاريخى ديگر كه در كتب مفصل مربوط مورد بحث قرار گرفته است.</ref>  تنها راهى كه براى انكار باقى مانده بود، تأويل معناى حديث بود، كه اين تأويل هم با استفاده از معانى مختلف كلمه «مولى» انجام شد. براى لفظ «مولى» در كتب لغت، تا بيست و شش معنى ثبت شده كه به دليل قرائن عديده، هيچ كدام جز «سرپرست و اولى به مؤمنين از نفس آنها» در اين حديث نمى‏ تواند مورد قبول باشد.<ref>اين بحث را در منابع مختلف مى‏تواند دنبال كرد. از جمله: الغدير: ج ۱ ص۳۴۰ - ۴۰۰. عبقات الانوار: مجلد حديث غدير. معنى حديث الغدير (سيد مرتضى خسروشاهى، چاپ ۱۳۹۸، قم) . رسالة فى معنى المولى (شيخ مفيد) كه در ضمن مجموعه «عدة رسائل» او چاپ شده است. فيض القدير (محدث قمى) خلاصه مجلد غدير از عبقات الانوار. غاية المرام: باب ۱۶ و ۱۷. كفاية الخصام: ج ۶ و ۷. كشف المهم (محدث بحرانى).</ref>


در مورد حديث غدير، تواتر خبر چنان بود كه هيچ راهى براى انكار نبود.××× 1 حديث غدير در كتاب الغدير علامه امينى: ج 1 ص 16  - 14، از صد و ده صحابى، و در تعليقه صحيفة الامام الرضاعليه السلام )چاپ مدرسه الامام المهدى‏عليه السلام: ص 225  - 172، از صد و شصت و هفت صحابى روايت شده است. چنين تواترى در مورد كمتر حديثى ديده مى‏شود، چرا كه اين راويان از بلاد مختلف و قبايل گوناگون هستند، و به هيچ وجه احتمال توطئه آنها بر جعل حديث نمى‏رود. علاوه بر قرائن تاريخى ديگر كه در كتب مفصل مربوط مورد بحث قرار گرفته است. ××× تنها راهى كه براى انكار باقى مانده بود، تأويل معناى حديث بود، كه اين تأويل هم با استفاده از معانى مختلف كلمه »مولى« انجام شد. براى لفظ »مولى« در كتب لغت، تا بيست و شش معنى ثبت شده كه به دليل قرائن عديده، هيچ كدام جز »سرپرست و اولى به مؤمنين از نفس آنها« در اين حديث نمى‏تواند مورد قبول باشد.××× 2 اين بحث را در منابع مختلف مى‏تواند دنبال كرد. از جمله: الغدير: ج 1 ص 400  - 340. عبقات الانوار: مجلد حديث غدير. معنى حديث الغدير )سيد مرتضى خسروشاهى، چاپ 1398، قم( . رسالة فى معنى المولى )شيخ مفيد( كه در ضمن مجموعه »عدة رسائل« او چاپ شده است. فيض القدير )محدث قمى( خلاصه مجلد غدير از عبقات الانوار. غاية المرام: باب 16 و 17. كفاية الخصام: ج 6 و 7. كشف المهم )محدث بحرانى( . ×××
اين تحريف معنوى، از همان زمان صدر اسلام آغاز شد. به شهادت احاديثى كه موجود است، از امام سجاد، امام باقر و امام حسن عسكرى‏ عليهم السلام اين سؤال مطرح شد.
 


اين تحريف معنوى، از همان زمان صدر اسلام آغاز شد. به شهادت احاديثى كه موجود است، از امام سجاد، امام باقر و امام حسن عسكرى‏عليهم السلام اين سؤال مطرح شد.
== پانویس ==