۲۱٬۹۷۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
=== موقعيت تاريخى === | === موقعيت تاريخى === | ||
ماه ذى القعدة سال دهم هجرى، مدينه غافل از مراسم عظيمى بود كه در آينده اى | ماه ذى القعدة سال دهم هجرى، مدينه غافل از مراسم عظيمى بود كه در آينده اى نزديک در مكه و غدير به وقوع مى پيوست. هنوز سفر حج از سوى خدا و رسول اعلام نشده بود كه آماده سازى فكرى مردم براى پذيرش و درک مفاهيم بلند ولايت و امامت با نام قرآن آغاز شد. | ||
اين شروع با نزول آيه بسيار مهمى از قرآن درباره مقام با عظمت پيامبر صلى الله عليه | اين شروع با نزول آيه بسيار مهمى از قرآن درباره مقام با عظمت پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه بعد از آن محور غدير قرار گرفت. آيه ششم سوره احزاب «النَّبِىُّ اَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ ...»: «پيامبر بر مردم از خودشان صاحب اختيارتر است ...» در آن روزها در مدينه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد، كه صاحب اختيارى آن حضرت را بيان مى كرد و مقدمه اى بود براى كلمه «مولى» در «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» كه در غدير اعلام شد. | ||
كلمه «اَولى به نَفْس» كه تركيب پر معنايى بود در اذهان همه جرقه هايى ايجاد كرد و انگيزهاى براى فهم دقيق تر آن شد. لذا از پيامبر صلى الله عليه وآله پرسيدند: يا رسول اللَّه، اين ولايت چيست كه به وسيله آن شما بر ما از خودمان بيشتر اختيار داريد؟ حضرت فرمود: «پذيرفتن و اطاعت در آنچه دوست بداريد و آنچه بر شما خوش نيايد و دوست نداشته باشيد» . مردم با شنيدن اين محتواى بلند گفتند: پذيرفتيم و اطاعت مى كنيم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷،۲۹۶. الاقبال: ص ۴۵۹،۴۵۳.</ref> | كلمه «اَولى به نَفْس» كه تركيب پر معنايى بود در اذهان همه جرقه هايى ايجاد كرد و انگيزهاى براى فهم دقيق تر آن شد. لذا از پيامبر صلى الله عليه وآله پرسيدند: يا رسول اللَّه، اين ولايت چيست كه به وسيله آن شما بر ما از خودمان بيشتر اختيار داريد؟ حضرت فرمود: «پذيرفتن و اطاعت در آنچه دوست بداريد و آنچه بر شما خوش نيايد و دوست نداشته باشيد» . مردم با شنيدن اين محتواى بلند گفتند: پذيرفتيم و اطاعت مى كنيم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷،۲۹۶. الاقبال: ص ۴۵۹،۴۵۳.</ref> | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
من از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدم در حالى كه آن حضرت بر فراز منبر بود، و من و عمر بن ابى سلمه و اسامة بن زيد و سعد بن ابى وقاص و سلمان فارسى و ابوذر و مقداد و زبير در مقابل او قرار داشتيم. | من از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدم در حالى كه آن حضرت بر فراز منبر بود، و من و عمر بن ابى سلمه و اسامة بن زيد و سعد بن ابى وقاص و سلمان فارسى و ابوذر و مقداد و زبير در مقابل او قرار داشتيم. | ||
در آن لحظه حضرت فرمود: «الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ» : | در آن لحظه حضرت فرمود: «الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ»: | ||
فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» : «هركس من صاحب اختيار او هستم على صاحب اختيار اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد» - و با دست | «آيا من نسبت به مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر نيستم»؟ گفتيم: بلى، يا رسول اللَّه. فرمود: آيا همسران من مادران شما نيستند؟ گفتيم: بلى، يا رسول اللَّه. | ||
فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»: | |||
«هركس من صاحب اختيار او هستم على صاحب اختيار اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد» - و با دست مبارک بر شانه على عليه السلام زد - و فرمود: «اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ». | |||
سپس فرمود: اى مردم، من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارترم و با بودن من آنان را امرى و اختيارى نيست. بعد از من على نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست. سپس پسرم حسن نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست. | سپس فرمود: اى مردم، من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارترم و با بودن من آنان را امرى و اختيارى نيست. بعد از من على نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست. سپس پسرم حسن نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست. | ||
خط ۴۸: | خط ۵۲: | ||
در مورد اين آيه دو تحليل اعتقادى می توان بيان كرد: | در مورد اين آيه دو تحليل اعتقادى می توان بيان كرد: | ||
الف | الف) مىبينيم كه جرقّه غدير از مسئله «ولايت» و «صاحب اختيارى مردم» آغاز شده و از همان ابتدا اين ارتباط در ذهن مردم جاى گرفته است. | ||
حتى عظمت مسئله به خوبى جلوه كرده است كه فوراً درباره معنى و محدوده آن سؤال كرده اند. | |||
با اين ذهنيت، آيا مضحكه نيست كه بگوييم پيامبر صلى الله عليه | با اين ذهنيت، آيا مضحكه نيست كه بگوييم پيامبر صلى الله عليه و آله آن جمعيت ۱۲۰۰۰۰ نفرى را در غدير جمع كرد تا بگويد: «على را دوست بداريد»؟!! اينجاست كه اگر قضاياى تاريخى را با همه جوانب آن از آغاز تا انجام دنبال كنيم، تأثير عجيبى در درک و تحليل آن خواهد گذاشت و گاهى صورت ماجرا تغيير پيدا مى كند. | ||
ب | ب) خط ارتباط غدير با قرآن بسيار زيبا به تصوير كشيده شده است، و جا دارد آن را اين گونه به خاطر بسپاريم: | ||
قرآن ولايت نبوى را اثبات مى كند. پيامبرصلى الله عليه وآله همان آيه را در غدير به عنوان شاهد بر ولايت خود ذكر مى كند. آنگاه ولايت اميرالمؤمنين و امامان عليهم السلام را به عنوان تفريع و ادامه ولايت خود بيان مى كند. سپس اين ولايت را به معناى تصميم گيرندگان در همه امور مردم توضيح مى دهد. آنگاه با ذكر ولايت سه امام، استمرار آن را از بقيه فرازهاى غدير به ما مى فهماند. | قرآن ولايت نبوى را اثبات مى كند. پيامبرصلى الله عليه وآله همان آيه را در غدير به عنوان شاهد بر ولايت خود ذكر مى كند. آنگاه ولايت اميرالمؤمنين و امامان عليهم السلام را به عنوان تفريع و ادامه ولايت خود بيان مى كند. سپس اين ولايت را به معناى تصميم گيرندگان در همه امور مردم توضيح مى دهد. آنگاه با ذكر ولايت سه امام، استمرار آن را از بقيه فرازهاى غدير به ما مى فهماند. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۸: | ||
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه يكى از اين آيات، آيه ۶ سوره احزاب است: | با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه يكى از اين آيات، آيه ۶ سوره احزاب است: | ||
«النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلاّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِى الْكِتابِ مَسْطُوراً» : | «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلاّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِى الْكِتابِ مَسْطُوراً»: | ||
«پيامبر صلى الله عليه | «پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و همسران او مادران مؤمنين هستند. و بعضى از خويشان از مؤمنين و مهاجرين نسبت به برخى ديگر در كتاب خدا تقدم دارند، مگر آنكه نسبت به دوستان خود كار نيكى انجام داده باشند، كه اين مطلب در كتاب نوشته شده است». | ||
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است: | اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است: | ||
=== متن روايت === | |||
فيما انْشَدَ اميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام النّاسَ فى رُحْبَةِ الْكُوفَةِ: انْشِدُ اللَّه مَنْ سَمِعَ رَسُولَ اللَّه صلى الله عليه وآله يَقُولُ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» الاّ قامَ. فَقامَ اثْناعَشَرَ بَدْرِيّاً فَقالُوا: نَشْهَدُ انّا سَمِعْنا رَسُولَاللَّه صلى الله عليه وآله يَقُولُ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ: «الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ وَ ازْواجى امَّهاتهمْ» ؟ قُلْنا: بَلى يا رَسُولَ اللَّه. فَقالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ»: | فيما انْشَدَ اميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام النّاسَ فى رُحْبَةِ الْكُوفَةِ: انْشِدُ اللَّه مَنْ سَمِعَ رَسُولَ اللَّه صلى الله عليه وآله يَقُولُ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» الاّ قامَ. فَقامَ اثْناعَشَرَ بَدْرِيّاً فَقالُوا: نَشْهَدُ انّا سَمِعْنا رَسُولَاللَّه صلى الله عليه وآله يَقُولُ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ: «الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ وَ ازْواجى امَّهاتهمْ» ؟ قُلْنا: بَلى يا رَسُولَ اللَّه. فَقالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ»: | ||
از مواردى كه اميرالمؤمنين عليه السلام مردم را در ميدان كوفه قسم داد اين بود كه: قسم مى دهم هر كس را كه از پيامبر صلى الله عليه وآله در روز غدير خم شنيده كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» كه برخيزد. در اينجا دوازده نفر از شركت كنندگان در جنگ بدر برخاستند و گفتند: ما شهادت مى دهيم كه در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيديم كه مىفرمود: «آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم»؟ مردم گفتند: بلى يا رسول اللَّه. پس دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: «هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا هركس ولايت او را بپذيرد دوست بدار و با هركس كه با او دشمنى كند دشمنى كن».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۵۱،۲۴۵. الغدير: ج ۱ ص ۱۷۸. امالى الطوسى: ص ۱۱۳. اسد الغابة: ج ۴ ص ۲۸. ارجح المطالب: ص ۵۸۰ . مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸.</ref> | از مواردى كه اميرالمؤمنين عليه السلام مردم را در ميدان كوفه قسم داد اين بود كه: قسم مى دهم هر كس را كه از پيامبر صلى الله عليه وآله در روز غدير خم شنيده كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» كه برخيزد. در اينجا دوازده نفر از شركت كنندگان در جنگ بدر برخاستند و گفتند: ما شهادت مى دهيم كه در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه وآله شنيديم كه مىفرمود: «آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم»؟ مردم گفتند: بلى يا رسول اللَّه. پس دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: «هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا هركس ولايت او را بپذيرد دوست بدار و با هركس كه با او دشمنى كند دشمنى كن».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۵۱،۲۴۵. الغدير: ج ۱ ص ۱۷۸. امالى الطوسى: ص ۱۱۳. اسد الغابة: ج ۴ ص ۲۸. ارجح المطالب: ص ۵۸۰ . مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸.</ref> | ||
=== موقعيت تاريخى === | |||
در احاديثى كه خلاصه واقعه غدير را نقل كرده اند قبل از جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» استشهاد پيامبر صلى الله عليه وآله به اين آيه قرآن به عنوان مقدمه اعتقادى آن ديده مى شود. اضافه بر اينكه از روايات استفاده مى شود استشهاد به اين آيه در ايام سه روزه غدير به طور مكرر صورت گرفته است و حضرت گذشته از اصل خطبه، به مناسبت هاى مختلفى اين ركن غدير را مطرح فرموده اند. | در احاديثى كه خلاصه واقعه غدير را نقل كرده اند قبل از جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» استشهاد پيامبر صلى الله عليه وآله به اين آيه قرآن به عنوان مقدمه اعتقادى آن ديده مى شود. | ||
اضافه بر اينكه از روايات استفاده مى شود استشهاد به اين آيه در ايام سه روزه غدير به طور مكرر صورت گرفته است و حضرت گذشته از اصل خطبه، به مناسبت هاى مختلفى اين ركن غدير را مطرح فرموده اند. | |||
=== موقعيت قرآنى === | |||
موقعيت اين آيه در قرآن به عنوان تنها آيه صريح در ولايت شخص پيامبر صلى الله عليه و آله ممتاز است، اگر چه آيات بسيارى دلالت بر مقام با عظمت آن حضرت دارد. | |||
اين آيه به صورت يك سؤال در قالب ضمير متكلم در خطابه حضرت آمده است كه آيا من اولى به نفس مؤمنين نيستم؟ | |||
=== تحليل اعتقادى === | |||
==== تحليل اعتقادى اول ==== | |||
عصاره غدير «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» است كه از ميان ده ها كلمه كه مى توانست بيانگر چنين مقامى باشد كلمه «مولى» به عنوان پرمحتواترين و گوياترين آنها انتخاب شد. | عصاره غدير «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» است كه از ميان ده ها كلمه كه مى توانست بيانگر چنين مقامى باشد كلمه «مولى» به عنوان پرمحتواترين و گوياترين آنها انتخاب شد. | ||
براى آنكه | براى آنكه درک معانى مولى روشن باشد و مورد بحث قرار نگيرد و راه دور دست مسلمانان دچار مسائل سؤال برانگيز نشود، يک جمله كوتاه قرآنى براى تبيين معناى «مولى» انتخاب شد كه مربوط به مقام والاى پيامبر صلى الله عليه و آله است و كسى در معناى آن شک ندارد. | ||
در آن آيه عين كلمه اى كه درباره اميرالمؤمنين عليه السلام به كار رفته درباره شخص خاتم انبياء صلى الله عليه و آله استفاده شده است. «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ ...» يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله اولويت دارد بر مؤمنين از خودشان، و به عبارت ديگر اختيار پيامبر صلى الله عليه و آله بر مؤمنين از خودشان بيشتر است. آنگاه كه مى فرمايد: | |||
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» يعنى همان اولويت و اختيارى كه درباره من معتقديد عيناً بايد درباره على عليه السلام معتقد باشيد و او را صاحب اختيارتر از خود بر خودتان بدانيد، و اين واضح ترين شكل از تبيين معناى مولى است. | |||
==== تحليل اعتقادى دوم ==== | |||
درباره «اولى به نفس بودن» پيامبر صلى الله عليه | درباره «اولى به نفس بودن» پيامبر صلى الله عليه و آله و ارتباط آن با اولى به نفس بودن اميرالمؤمنين عليه السلام چند فراز بسيار مهم در كلام معصومين عليهم السلام وجود دارد، كه مطالعه آنها به درك عميق ما از معناى مولى كمک مى كند. | ||
===== حديث اول ===== | |||
از پيامبر صلى الله عليه | از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين ولايت كه شما در آن از خود ما مقدم هستيد، چيست؟ فرمود: گوش جان سپردن و اطاعت در همه موارد؛ آنچه دوست بداريد و آنچه شما را خوش نيايد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۶.</ref> | ||
===== حديث دوم ===== | |||
قالَ اميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام فى مُناشِداتِهِ فى عَصْرِ عُثْمانَ بِمَسْجِدِ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه وآله يَذْكُرُ غَديرَ خُمٍّ: ثُمَّ امَرَ ( | قالَ اميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام فى مُناشِداتِهِ فى عَصْرِ عُثْمانَ بِمَسْجِدِ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه وآله يَذْكُرُ غَديرَ خُمٍّ: ثُمَّ امَرَ (رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وآله) فَنُودِىَ بِالصَّلاةِ جامِعَةً، ثُمَّ خَطَبَ فَقالَ: ايُّهَا النّاسُ، اتَعْلَمُونَ انَّ اللَّه عَزَّوَجَلَّ مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ انَا اوْلى بِهِمْ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولَ اللَّه. قالَ: قُمْ يا عَلِىُّ. فَقُمْتُ، فَقالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ اللَّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ. فَقامَ سَلْمانُ فَقالَ: يا رَسُولَ اللَّه، وِلاءٌ كَما ذا؟ فَقالَ: وِلاءٌ كَوِلايَتى، مَنْ كُنْتُ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِىٌّ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ. | ||
اميرالمؤمنين عليه السلام در مجلسى كه در زمان عثمان در مسجد پيامبر صلى الله عليه | اميرالمؤمنين عليه السلام در مجلسى كه در زمان عثمان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله منعقد شده بود، مردم را درباره فضايل خود قسم مى داد و از جمله غدير را يادآور شد و فرمود: پيامبر صلى الله عليه وآله دستور داد ندا شود تا همه مردم جمع شوند. آنگاه خطابه اى ايراد كرد و فرمود: اى مردم، آيا مى دانيد كه خداوند عز و جل صاحب اختيار من است، و من صاحب اختيار مؤمنينم، و نسبت به آنان از خودشان صاحب اختيارترم؟ گفتند: بلى، يا رسول اللَّه. | ||
فرمود: اى على برخيز. من برخاستم و حضرت فرمود: هر كس كه من صاحب اختيار او بوده ام على صاحب اختيار اوست. خدايا، هركس ولايت او را بپذيرد دوست بدار و هر كس با او دشمنى كند با او دشمن باش. | فرمود: اى على برخيز. من برخاستم و حضرت فرمود: هر كس كه من صاحب اختيار او بوده ام على صاحب اختيار اوست. خدايا، هركس ولايت او را بپذيرد دوست بدار و هر كس با او دشمنى كند با او دشمن باش. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۲۱: | ||
جالب تر اينكه عين كلمه «مولى» را درباره خداوند و خود و على عليه السلام مطرح مى فرمايد تا كسى در حد اختلاف كلمات نيز شبهه وارد نكند. آنگاه در «مولى المؤمنين» بودن خود به آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» به صورت اقتباس در كلام استشهاد مى فرمايد. | جالب تر اينكه عين كلمه «مولى» را درباره خداوند و خود و على عليه السلام مطرح مى فرمايد تا كسى در حد اختلاف كلمات نيز شبهه وارد نكند. آنگاه در «مولى المؤمنين» بودن خود به آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» به صورت اقتباس در كلام استشهاد مى فرمايد. | ||
===== حديث سوم ===== | |||
تفسير كامل اين آيه را در حديثى مى بينيم كه از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيدند: منظور از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» چيست؟ حضرت فرمود: خداوند مولاى من است و بر من از خودم بيشتر اختيار دارد و با امر او مرا امرى و اختيارى نيست. و من مولاى مؤمنين هستم و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارم و با امر من ايشان را امرى و اختيارى نيست. و هر كس كه من صاحب اختيار او هستم و با امر من او را اختيارى نيست، على بن ابى طالب مولاى اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد، و با امر او برايش امرى و اختيارى نيست.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۳ ح ۱۹۰.</ref> | تفسير كامل اين آيه را در حديثى مى بينيم كه از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيدند: منظور از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» چيست؟ حضرت فرمود: خداوند مولاى من است و بر من از خودم بيشتر اختيار دارد و با امر او مرا امرى و اختيارى نيست. و من مولاى مؤمنين هستم و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارم و با امر من ايشان را امرى و اختيارى نيست. و هر كس كه من صاحب اختيار او هستم و با امر من او را اختيارى نيست، على بن ابى طالب مولاى اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد، و با امر او برايش امرى و اختيارى نيست.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۳ ح ۱۹۰.</ref> | ||
===== حديث چهارم ===== | |||
جاءَ ابُو ايُّوبِ الانْصارى مَعَ رَهْطٍ مِنَ الانْصارِ الى عَلِىّ عليه السلام بِالرُّحْبَةِ، فَقالَ عليه السلام: مَنِ الْقَوْمُ؟ قالُوا: مَواليكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ ... . سَمِعْنا رَسُولَ اللَّه صلى الله عليه وآله يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِكَ، يَقُولُ: ايُّهَا النّاسُ، الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ قُلْنا: بَلى يا رَسُولَ اللَّه. فَقالَ: انَّ اللَّه مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ، وَ عَلِىٌّ مَوْلى مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، اللَّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۷ ح ۶۴ . شرح نهج البلاغه (ابن ابى الحديد) : ج ۱ ص ۳۱۷. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۵۰،۶۲.</ref> | جاءَ ابُو ايُّوبِ الانْصارى مَعَ رَهْطٍ مِنَ الانْصارِ الى عَلِىّ عليه السلام بِالرُّحْبَةِ، فَقالَ عليه السلام: مَنِ الْقَوْمُ؟ قالُوا: مَواليكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ ... . سَمِعْنا رَسُولَ اللَّه صلى الله عليه وآله يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِكَ، يَقُولُ: ايُّهَا النّاسُ، الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ؟ قُلْنا: بَلى يا رَسُولَ اللَّه. فَقالَ: انَّ اللَّه مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ، وَ عَلِىٌّ مَوْلى مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، اللَّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۷ ح ۶۴ . شرح نهج البلاغه (ابن ابى الحديد) : ج ۱ ص ۳۱۷. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۵۰،۶۲.</ref> | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۳۱: | ||
تضمين آيه در كلام حضرت در اين حديث شبيه حديث قبلى است، فقط در تفسير آن يك فرق شاخص ديده مى شود كه حامل صراحت بيشترى است، و آن عبارتِ «عَلِىٌّ مَوْلى مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ» است، كه در چينش كلام جالب تر و الهام بخش تر است و اين صورت را تداعى مى كند: «اللَّه مَوْلى انَا مَوْلى عَلِىٌّ مَوْلى»!! و به معناى اثبات ولايت مطلقه الهيه براى پيامبر و اميرالمؤمنين عليهما السلام در سايه ولايت پروردگار است. | تضمين آيه در كلام حضرت در اين حديث شبيه حديث قبلى است، فقط در تفسير آن يك فرق شاخص ديده مى شود كه حامل صراحت بيشترى است، و آن عبارتِ «عَلِىٌّ مَوْلى مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ» است، كه در چينش كلام جالب تر و الهام بخش تر است و اين صورت را تداعى مى كند: «اللَّه مَوْلى انَا مَوْلى عَلِىٌّ مَوْلى»!! و به معناى اثبات ولايت مطلقه الهيه براى پيامبر و اميرالمؤمنين عليهما السلام در سايه ولايت پروردگار است. | ||
===== حديث پنجم ===== | |||
انْشَدَ اميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام النّاسَ يَوْماً فيمَنْ شَهِدَ غَديرِ خُمٍّ. فَقامَ سَبْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً، مِنْهُمْ ابُو قُدّامَةِ الانْصارى فَقالُوا: نَشْهَدُ انّا اقْبَلْنا مَعَ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه وآله مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ ... . ثُمَّ قامَ فَحَمِدَ اللَّه تَعالى وَ اثْنى عَلَيْهِ ثُمَّ قالَ: ايُّهَا النّاسُ، اتَعْلَمُونَ انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ انّى اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟- يَقُولُ ذلِكَ مِراراً قُلْنا: نَعَمْ - وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِكَ - يَقُولُ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ» ثَلاثَ مَرّاتٍ. | انْشَدَ اميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام النّاسَ يَوْماً فيمَنْ شَهِدَ غَديرِ خُمٍّ. فَقامَ سَبْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً، مِنْهُمْ ابُو قُدّامَةِ الانْصارى فَقالُوا: نَشْهَدُ انّا اقْبَلْنا مَعَ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه وآله مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ ... . ثُمَّ قامَ فَحَمِدَ اللَّه تَعالى وَ اثْنى عَلَيْهِ ثُمَّ قالَ: ايُّهَا النّاسُ، اتَعْلَمُونَ انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ مَوْلاىَ وَ انَا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ انّى اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟- يَقُولُ ذلِكَ مِراراً قُلْنا: نَعَمْ - وَ هُوَ آخِذٌ بِيَدِكَ - يَقُولُ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ» ثَلاثَ مَرّاتٍ. | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۴۲: | ||
از تكرار مى توان تأكيد پيامبرصلى الله عليه وآله را بر حساس ترين فراز غدير دريافت، چرا كه تنها اين مطلب در خطابه غدير تكرار شده است. جهت اين تأكيد نيز واضح است كه نقطه پرگار غدير همانا اعلام اولى به نفس بودن على عليه السلام نسبت به مردم همچون ولايت پيامبر صلى الله عليه وآله است، كه اين دو مقام والا به اراده خداوند و اعطايى ذات اقدس اوست؛ و به همين جهت است كه در چينش كلام پس از ذكر ولايت اللَّه آمده است. | از تكرار مى توان تأكيد پيامبرصلى الله عليه وآله را بر حساس ترين فراز غدير دريافت، چرا كه تنها اين مطلب در خطابه غدير تكرار شده است. جهت اين تأكيد نيز واضح است كه نقطه پرگار غدير همانا اعلام اولى به نفس بودن على عليه السلام نسبت به مردم همچون ولايت پيامبر صلى الله عليه وآله است، كه اين دو مقام والا به اراده خداوند و اعطايى ذات اقدس اوست؛ و به همين جهت است كه در چينش كلام پس از ذكر ولايت اللَّه آمده است. | ||
===== حديث ششم ===== | |||
قالَ عَمْرُو بْنُ مَيْمُونِ الاوْدى: وَ هُوَ صاحِبُ يَوْمِ غَديرِ خُمٍّ اذْ نَوَّهَ رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وآله بِاسْمِهِ وَ الْزَمَ امَّتَهُ وِلايَتَهُ وَ عَرَّفَهُمْ بِخَطَرِهِ وَ بَيَّنَ لَهُمْ مَكانَهُ فَقالَ: ايُّهَا الناسُ، مَنْ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟ قالُوا: اللَّه وَ رَسُولُهُ. قالَ: فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ: | قالَ عَمْرُو بْنُ مَيْمُونِ الاوْدى: وَ هُوَ صاحِبُ يَوْمِ غَديرِ خُمٍّ اذْ نَوَّهَ رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وآله بِاسْمِهِ وَ الْزَمَ امَّتَهُ وِلايَتَهُ وَ عَرَّفَهُمْ بِخَطَرِهِ وَ بَيَّنَ لَهُمْ مَكانَهُ فَقالَ: ايُّهَا الناسُ، مَنْ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟ قالُوا: اللَّه وَ رَسُولُهُ. قالَ: فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ: | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۵۱: | ||
نكته بسيار جالبى كه در اين حديث به چشم مى خورد «فاء» نتيجه در «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» است، كه براى استحكام بخشيدن به ارتباط ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام با ولايت خدا و پيامبر صلى الله عليه وآله است، يعنى: اكنون كه قبول داريد خدا و رسول صاحب اختيار شمايند پس دنباله اين اعتقاد را قطع نكنيد كه على پس از من صاحب اختيار شماست. | نكته بسيار جالبى كه در اين حديث به چشم مى خورد «فاء» نتيجه در «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» است، كه براى استحكام بخشيدن به ارتباط ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام با ولايت خدا و پيامبر صلى الله عليه وآله است، يعنى: اكنون كه قبول داريد خدا و رسول صاحب اختيار شمايند پس دنباله اين اعتقاد را قطع نكنيد كه على پس از من صاحب اختيار شماست. | ||
===== حديث هفتم ===== | |||
فِى احْتِجاجِ قَيْسِ بْنِ سَعْدٍ عَلى مُعاوِيَةَ، انَّهُ قالَ بِشَأْنِ اميرِالْمُؤْمِنينَ عليه السلام: الَّذى نَصَبَهُ رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وآله بِغَديرِ خُمٍّ فَقالَ: مَنْ كُنْتُ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِىٌّ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ. | فِى احْتِجاجِ قَيْسِ بْنِ سَعْدٍ عَلى مُعاوِيَةَ، انَّهُ قالَ بِشَأْنِ اميرِالْمُؤْمِنينَ عليه السلام: الَّذى نَصَبَهُ رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وآله بِغَديرِ خُمٍّ فَقالَ: مَنْ كُنْتُ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِىٌّ اوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ. | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۶۴: | ||
اين آيه و زيارت مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است: | اين آيه و زيارت مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است: | ||
=== متن زيارت === | |||
در فرازى از زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير خطاب به آن حضرت چنين مى خوانيم:اشْهَدُ انَّكَ اخُو رَسُولِ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله ... ، و انَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما انْزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَ اوْجَبَ عَلى امَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَ وِلايَتِكَ وَ عَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ وَ جَعَلَكَ اوْلى بِالُمؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ. ثُمَّ اشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: الَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى فَقالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَ كَفى بِكَ شَهيداً و حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الاقْرارِ وَ ناكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْميثاقِ<ref>متن زيارتبحار الانوار: ج ۹۷ ص۳۶۰ - ۳۶۸.</ref>: | در فرازى از زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير خطاب به آن حضرت چنين مى خوانيم:اشْهَدُ انَّكَ اخُو رَسُولِ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله ... ، و انَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما انْزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَ اوْجَبَ عَلى امَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَ وِلايَتِكَ وَ عَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ وَ جَعَلَكَ اوْلى بِالُمؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ. ثُمَّ اشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: الَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى فَقالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَ كَفى بِكَ شَهيداً و حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الاقْرارِ وَ ناكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْميثاقِ<ref>متن زيارتبحار الانوار: ج ۹۷ ص۳۶۰ - ۳۶۸.</ref>: | ||
سلام بر تواى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين. سلام بر تواى دين محكم خداوند و راه مستقيم او. شهادت مى دهم كه تو برادر | سلام بر تواى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين. سلام بر تواى دين محكم خداوند و راه مستقيم او. شهادت مى دهم كه تو برادر پيامبر صلى الله عليه و آله هستى ... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا درآورد و وجوب اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد همانطور كه خداوند به آن حضرت چنين مقامى داده بود. | ||
سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى بخدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مىكنى. خداوند منكرِ ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند. | سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى بخدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مىكنى. خداوند منكرِ ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند. | ||
=== نتيجه اعتقادى === | |||
در اين قسمت از زيارت غدير دو آيه از قرآن به صورت اشاره مطرح شده است: | در اين قسمت از زيارت غدير دو آيه از قرآن به صورت اشاره مطرح شده است: | ||
يكى آيه تبليغ است كه به صورت خبر از انجام آن مطرح شده است. يعنى خدا فرموده: «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» و در اينجا مى فرمايد: «انَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما انْزَلَهُ فيكَ» . آيه دوم كه درباره اولى به نفس بودن پيامبر صلى الله عليه وآله است به عنوان اعلام عين آن درباره اميرالمؤمنين عليه السلام مطرح شده و مى گويد: جَعَلَكَ اوْلى بِالُمؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ، و در واقع با جمله دوم به آيه اشاره مى كند كه خدا در قرآن درباره پيامبر صلى الله عليه وآله فرموده: «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» . | يكى آيه تبليغ است كه به صورت خبر از انجام آن مطرح شده است. يعنى خدا فرموده: «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» و در اينجا مى فرمايد: | ||
«انَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما انْزَلَهُ فيكَ» . آيه دوم كه درباره اولى به نفس بودن پيامبر صلى الله عليه وآله است به عنوان اعلام عين آن درباره اميرالمؤمنين عليه السلام مطرح شده و مى گويد: جَعَلَكَ اوْلى بِالُمؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ، و در واقع با جمله دوم به آيه اشاره مى كند كه خدا در قرآن درباره پيامبر صلى الله عليه وآله فرموده: «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» . | |||
الف | '''الف) از ولايت محمد صلى الله عليه و آله تا ولايت على عليه السلام''' | ||
آنچه از اين فراز غدير استفاده مى كنيم نقطه اوج آن است كه مىتوان به عنوان «رمز غدير» و «حساسترين نقطه غدير» نيز از آن ياد كرد. آن نقطه ارتباط بين ولايت پيامبر صلى الله عليه وآله با ولايت على بن ابى طالب عليه السلام است. بدين معنى كه ولايت و امامت پيامبر صلى الله عليه وآله به نص قرآن امرى مسلم است و در معناى آن - كه صاحب اختيارى مطلق است - كوچكترين شكى راه ندارد. | آنچه از اين فراز غدير استفاده مى كنيم نقطه اوج آن است كه مىتوان به عنوان «رمز غدير» و «حساسترين نقطه غدير» نيز از آن ياد كرد. آن نقطه ارتباط بين ولايت پيامبر صلى الله عليه وآله با ولايت على بن ابى طالب عليه السلام است. بدين معنى كه ولايت و امامت پيامبر صلى الله عليه وآله به نص قرآن امرى مسلم است و در معناى آن - كه صاحب اختيارى مطلق است - كوچكترين شكى راه ندارد. | ||
غدير با آن مراسم عظيمش و با آن آيات پى در پى كه نازل مى شد، آمد تا بگويد همان ولايت و همان مقام و همان منصب و همان عظمت براى على عليه السلام عيناً اعلام مى شود، و همان گونه كه پذيرفتن اين ولايت درباره پيامبر صلى الله عليه | غدير با آن مراسم عظيمش و با آن آيات پى در پى كه نازل مى شد، آمد تا بگويد همان ولايت و همان مقام و همان منصب و همان عظمت براى على عليه السلام عيناً اعلام مى شود، و همان گونه كه پذيرفتن اين ولايت درباره پيامبر صلى الله عليه و آله يک واجب اعتقادى است، پذيرفتن آن درباره على عليه السلام نيز واجب است. | ||
ب | '''ب) مسير ارتباط ولايت محمدى و علوى''' | ||
آنچه در اين فراز دعا به صورت بسيار زيبايى ترسيم شده نشان دادن ارتباط دو آيه طبق مراسمى است كه در غدير به اجرا درآمد. بدين معنى كه اعلام «اولى به نفس بودن» اميرالمؤمنين عليه السلام همانند پيامبر صلى الله عليه | آنچه در اين فراز دعا به صورت بسيار زيبايى ترسيم شده نشان دادن ارتباط دو آيه طبق مراسمى است كه در غدير به اجرا درآمد. بدين معنى كه اعلام «اولى به نفس بودن» اميرالمؤمنين عليه السلام همانند پيامبر صلى الله عليه و آله در يک برنامه رسمى انجام شد. شكل اين برنامه مسيرى را طى كرد كه تا امروز وظيفه عظيمى را بر عهده ما گذاشته است، و آن مسير چنين است: | ||
خداوند با آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ: پيامبر صلى الله عليه وآله را صاحب اختيار مطلق مردم قرار داد. در اواخر عمر پيامبر صلى الله عليه | خداوند با آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ: پيامبر صلى الله عليه وآله را صاحب اختيار مطلق مردم قرار داد. در اواخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله با آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» زمينه اعلام صاحب اختيارى على عليه السلام را به همان معنى كه در آيه قبل براى پيامبر صلى الله عليه وآله آمده بود آماده كرد، و با وعده «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» به پيامبر صلى الله عليه وآله دستور اعلام آن را داد. | ||
ج | '''ج) مراحل اجراى اعلام ولايت''' | ||
اكنون نوبت آن است كه ببينيم اين دستور چگونه اجرا شد. اين فراز دعا مى گويد: | اكنون نوبت آن است كه ببينيم اين دستور چگونه اجرا شد. اين فراز دعا مى گويد: | ||
خط ۱۸۲: | خط ۱۹۶: | ||
ما شهادت مى دهيم كه آنچه خدا نازل كرده بود و قرار بود پيامبر صلى الله عليه وآله اعلام كند آن حضرت ابلاغ فرمود. با اين اعلام پنج نتيجه پايه گذارى شد: | ما شهادت مى دهيم كه آنچه خدا نازل كرده بود و قرار بود پيامبر صلى الله عليه وآله اعلام كند آن حضرت ابلاغ فرمود. با اين اعلام پنج نتيجه پايه گذارى شد: | ||
يک: «فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ» ، امر الهى ابلاغ گرديد و حجت تمام شد. | |||
دو: «اوْجَبَ عَلى امَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَ وِلايَتِكَ» ، وجوب اطاعت و پذيرفتن صاحب اختيارى على عليه السلام رسميت يافت. | دو: «اوْجَبَ عَلى امَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَ وِلايَتِكَ» ، وجوب اطاعت و پذيرفتن صاحب اختيارى على عليه السلام رسميت يافت. | ||
خط ۱۸۸: | خط ۲۰۲: | ||
سه: «عَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ» ، براى تو از مردم بيعت و عهد و پيمان گرفته شد. | سه: «عَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ» ، براى تو از مردم بيعت و عهد و پيمان گرفته شد. | ||
چهار: «جَعَلَكَ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ | چهار: «جَعَلَكَ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ»، رسماً اعلام شد كه على عليه السلام مانند پيامبر صلى الله عليه و آله است در صاحب اختيارى مطلق مردم به همان معنى كه براى پيامبر صلى الله عليه وآله اعلام شده است. | ||
پنج: «ثُمَّ اشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ ... | پنج: «ثُمَّ اشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ ...»، پيامبر صلى الله عليه و آله خدا و مردم را بر ابلاغ خود شاهد گرفت، تا هم خود و هم مردم روز قيامت در برابر خدا پاسخگو باشند. | ||
بنابراين ما در زيارت غديريه اقرار مى كنيم كه آنچه به دستور آيه «بَلِّغْ» قرار بود تبليغ شود شده، و درباره ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام هيچ عذرى از هيچ كسى پذيرفته نيست و هيچ جاى ابهامى در آن باقى نمانده است. | بنابراين ما در زيارت غديريه اقرار مى كنيم كه آنچه به دستور آيه «بَلِّغْ» قرار بود تبليغ شود شده، و درباره ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام هيچ عذرى از هيچ كسى پذيرفته نيست و هيچ جاى ابهامى در آن باقى نمانده است. |