۲۱٬۹۵۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳۵: | خط ۲۳۵: | ||
پسر عمر به من گفت: «تو هم سر مرا كتمان كن. به خدا قسم پدر من هم مثل سخن پدر تو را بدون كم و زياد گفت»! سپس عبداللَّه بن عمر سخن خود را ترميم كرد و ترسيد به على بن ابى طالب عليه السلام خبر دهم چرا كه محبت من نسبت به آن حضرت و ارتباط شديدم را مى دانست. لذا گفت: پدرم هذيان مى گفت.<ref>كتاب سليم: حديث ۳۷.</ref> | پسر عمر به من گفت: «تو هم سر مرا كتمان كن. به خدا قسم پدر من هم مثل سخن پدر تو را بدون كم و زياد گفت»! سپس عبداللَّه بن عمر سخن خود را ترميم كرد و ترسيد به على بن ابى طالب عليه السلام خبر دهم چرا كه محبت من نسبت به آن حضرت و ارتباط شديدم را مى دانست. لذا گفت: پدرم هذيان مى گفت.<ref>كتاب سليم: حديث ۳۷.</ref> | ||
== امامان ضلالت<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۶ .</ref> == | |||
مردمى كه در برابر منبر غدير نشسته بودند خبر از معاهده پنج نفرى اصحاب صحيفه ملعونه، يعنى اولى و دومى و ابوعبيده جراح و معاذ بن جبل و سالم مولى ابى حذيفه نداشتند، جز چند نفر از اصحاب خاص مانند سلمان و ابوذر و مقداد. سياست پيچيده اى لازم بود كه هم تصريح به عنوان اين بزرگترين پيمان نامه ضد اسلام شده باشد، و هم براى مردمى كه از آن اطلاعى نداشتند قابل مطرح كردن باشد. | |||
اين بود كه حضرت مدار سخن را از معرفى امامان ضلالت آغاز كرد و آنان را با همه پيروان و هوادارانشان در پايينترين درجه جهنم دانست، و ناگهان كلمه «اصحاب صحيفه» را به كار برد و به صراحت فرمود: «آگاه باشيد كه اين امامان ضلالت اصحاب صحيفه اند». | |||
اين عنوان ناآشنا براى مخاطبين شوكى بر مغز آنان وارد كرد در حالى كه - به جز چند نفر معين - هيچ كس منظور حضرت را از اصحاب صحيفه متوجه نشد، با اينكه همه مطمئن بودند پيامبر صلى الله عليه و آله از نام بردن چنين گروهى هدف و منظورى را دنبال مى كند و بى جهت اين كلمه را بر زبان نياورده است. مقصود حضرت نيز همين مقدار از تلنگر فكرى بود، تا در آينده ها اسرار بيشترى درباره آنان افشا شود و اخبار مفصل ترى به دست مردم برسد. | |||
== پانویس == | == پانویس == |