۲۱٬۹۵۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳۲: | خط ۲۳۲: | ||
سليم مى گويد: پسر عمر را در آن مجلس مى ديدم كه گريه راه گلويش را بسته بود و از چشمانش اشک جارى بود. | سليم مى گويد: پسر عمر را در آن مجلس مى ديدم كه گريه راه گلويش را بسته بود و از چشمانش اشک جارى بود. | ||
همچنين محمد بن | همچنين محمد بن ابى بكر گفت: در زمان حكومت عثمان با عبداللَّه بن عمر ملاقات كردم، و آنچه پدرم هنگام مرگ گفته بود براى او نقل كردم و از او عهد و پيمان گرفتم كه سرّ مرا كتمان كند. | ||
پسر عمر به من گفت: «تو هم سر مرا كتمان كن. به خدا قسم پدر من هم مثل سخن پدر تو را بدون كم و زياد گفت»! سپس عبداللَّه بن عمر سخن خود را ترميم كرد و ترسيد به على بن ابى طالب عليه السلام خبر دهم چرا كه محبت من نسبت به آن حضرت و ارتباط شديدم را مى دانست. لذا گفت: پدرم هذيان مى گفت.<ref>كتاب سليم: حديث ۳۷.</ref> | پسر عمر به من گفت: «تو هم سر مرا كتمان كن. به خدا قسم پدر من هم مثل سخن پدر تو را بدون كم و زياد گفت»! سپس عبداللَّه بن عمر سخن خود را ترميم كرد و ترسيد به على بن ابى طالب عليه السلام خبر دهم چرا كه محبت من نسبت به آن حضرت و ارتباط شديدم را مى دانست. لذا گفت: پدرم هذيان مى گفت.<ref>كتاب سليم: حديث ۳۷.</ref> |