۲۱٬۹۷۲
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «در اينجا با روش مرورى - تحليلى و استنباطى سعى مى شود تا ارتباط بين حقيقت غد...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
در اينجا با روش مرورى - تحليلى و استنباطى سعى مى شود تا ارتباط بين حقيقت غدير و ولايت پروردگار روشن گردد. سؤالات اصلى عبارتند از: | در اينجا با روش مرورى - تحليلى و استنباطى سعى مى شود تا ارتباط بين حقيقت غدير و ولايت پروردگار روشن گردد. سؤالات اصلى عبارتند از: | ||
آيا واقعه غدير تنها | آيا واقعه غدير تنها يک واقعه دينى است كه در تاريخ دفن شده، يا حقيقتى فراتر دارد؟ | ||
اگر داراى حقيقى فراتر است، آن حقيقت چيست؟ | اگر داراى حقيقى فراتر است، آن حقيقت چيست؟ | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
امام هر زمان به كاملترين صورت ولايت پروردگار را به ظهور مى رساند و امت را به سوى هدايت فرا مى خواند. انكار اين حقيقت والا به انكار ربوبيت فراگير پروردگار و حاكميت مطلقه او بر عالم منجر مى شود.براى روشن شدن اين حقيقت و پاسخ به سه سؤال مطرح شده در بالا مطالب زير ارائه می شود: | امام هر زمان به كاملترين صورت ولايت پروردگار را به ظهور مى رساند و امت را به سوى هدايت فرا مى خواند. انكار اين حقيقت والا به انكار ربوبيت فراگير پروردگار و حاكميت مطلقه او بر عالم منجر مى شود.براى روشن شدن اين حقيقت و پاسخ به سه سؤال مطرح شده در بالا مطالب زير ارائه می شود: | ||
=== | ===غدير حقيقى است كه در تاريخ سريان دارد=== | ||
براى شناخت حقيقت غدير بايد به حركت انبياءعليهم السلام نگريست. حركت | براى شناخت حقيقت غدير بايد به حركت انبياءعليهم السلام نگريست. حركت انبياء عليهم السلام در تاريخ جريان هدايت انسان است. | ||
پيامبرانى كه بشارت دهنده بودند تا بعد از اين پيامبران حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند(و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند توانا و حكيم است <ref>نساء / | خداوند كه هادى مطلق است، انسان را بى حجّت نمى گذارد «وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ ۚ وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَىٰ تَكْلِيمًا. ررُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا» و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را پيش از اين براى تو باز گفته ايم. | ||
پيامبرانى كه بشارت دهنده بودند تا بعد از اين پيامبران حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند توانا و حكيم است<ref>نساء / ۱۶۵،۱۶۴.</ref> و تا حجت را تمام نفرمايد از او سؤال نخواهد كرد. | |||
با اين مقدمه مى گوييم: | با اين مقدمه مى گوييم: | ||
غدير جريانى نيست كه در | غدير جريانى نيست كه در يک مقطع زمانى اتفاق افتاده و در آنجا مدفون شده باشد. غدير حقيقتى است كه تاريخ سريان دارد. جريان غدير، جريان ولايت اللَّه، و واقعه غدير بيانگر سريان ولايت در عالم است. | ||
ولايت قدمتش به اندازه «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ»<ref>شورى / ۲۸.</ref> است و به قدمت آفرينش باز مى گردد. مادامى كه خداوند بوده ولايت نيز بوده، و چون خدا هميشه بوده «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ».<ref>حديد / ۳.</ref> | |||
پس ولايت نيز هميشه بوده و هميشه خواهد بود. تا آفرينش بوده، او كه ولى مطلق است سرپرست عالم بوده و ميان او مخلوقاتش فاصله نبوده است. | |||
خداوند از همان ابتدا براى هدايت امور انسانها ميان خودشان كسى را برگزيده است، تا انسان ها را با حقيقت آشنا سازد و ولايت عالم را معنى كند. | |||
«لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ»: به يقين رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است.<ref>توبه / ۱۲۸.</ref> | |||
در حقيقت ولىّ خدا، يعنى پيامبران و اوصياء ايشان هستند كه ولايت پروردگار را در عالم معنى می کنند. | در حقيقت ولىّ خدا، يعنى پيامبران و اوصياء ايشان هستند كه ولايت پروردگار را در عالم معنى می کنند. | ||
اگر انسانى با اسم ولىّ پروردگار آشنا نباشد، چگونه مى تواند تربيت كننده | اگر انسانى با اسم ولىّ پروردگار آشنا نباشد، چگونه مى تواند تربيت كننده انسان هاى ديگر باشد؟! چگونه مى تواند هادى باشد؟! هادى امت بايد با اسم «ولى» آشنا باشد. | ||
خداوند كه «هو الولىّ» است، در هيچ لحظه اى آفريدگانش را بدون سرپرست نگذارده، و بنا بر حكمت و تدبيرش از نوع انسان، بهترين و كاملترين آنان را برگزيده | خداوند كه «هو الولىّ» است، در هيچ لحظه اى آفريدگانش را بدون سرپرست نگذارده، و بنا بر حكمت و تدبيرش از نوع انسان، بهترين و كاملترين آنان را برگزيده «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»: ما در هر امتى رسولى برانگيختيم كه خداى يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد.<ref>نحل / ۳۶.</ref>، تا امر هدايت عالميان را بر عهده گيرد. | ||
اين مسئله عين ولايت مطلقه پرورگار است، زيرا كسى را كه برگزيده است مخلوق او است، و مخلوق هر آنچه دارد از خالقش است. پس اگر اين انسان برتر و كامل عهده دار مقام ولايت در عالم است، از آن رو است كه پروردگارش چنين است، و براى او نيز چنين خواسته است. | اين مسئله عين ولايت مطلقه پرورگار است، زيرا كسى را كه برگزيده است مخلوق او است، و مخلوق هر آنچه دارد از خالقش است. پس اگر اين انسان برتر و كامل عهده دار مقام ولايت در عالم است، از آن رو است كه پروردگارش چنين است، و براى او نيز چنين خواسته است. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۹: | ||
حتى اين مسئله تنها در غدير خم اتفاق نيفتاد. تا پيش از واقعه غدير خم نيز خداوند متعال از ميان انسان ها انبياء عظام عليهم السلام را برانگيخت، و ايشان ريسمان نبوت خود را در زمان حيات خود به وصى پس از خود سپردند تا عهده دار هدايت آدميان باشند. | حتى اين مسئله تنها در غدير خم اتفاق نيفتاد. تا پيش از واقعه غدير خم نيز خداوند متعال از ميان انسان ها انبياء عظام عليهم السلام را برانگيخت، و ايشان ريسمان نبوت خود را در زمان حيات خود به وصى پس از خود سپردند تا عهده دار هدايت آدميان باشند. | ||
اين سنت پروردگار بوده است كه هميشه براى هدايت آدميان، انبياعليهم السلام را فرستاده و ايشان هميشه هادى امت و در اوج قرب و ولايت به پروردگار بوده اند | اين سنت پروردگار بوده است كه هميشه براى هدايت آدميان، انبياعليهم السلام را فرستاده و ايشان هميشه هادى امت و در اوج قرب و ولايت به پروردگار بوده اند | ||
اميرالمؤمنين عليه السلام در يكى از مناظرات و احتجاجات خود فرمودند: | |||
حدود هفتاد نفر از اهل بدر برخاسته و گفتند: ما شهادت مى دهيم كه رسول | من از همه مناقب و فضائلى كه خداوند در قرآن و رسول خدا صلى الله عليه و آله در قرآن بيان فرموده اند تنها به يكى اكتفا مى كنم. آيا مى دانيد كه خداوند در كتاب خود سابقون(پيشگامان) را بر ديگران برترى داد و فرمود: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»؟ و آيا مى دانيد در ميان امت هيچ كس به سوى خدا و رسول صلى الله عليه وآله بر من سبقت نگرفته است؟ | ||
مردم گفتند: آرى مى دانيم. | |||
فرمود: شما را به خدا سوگند آيا نه اين است كه مردم از رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره اين آيه پرسيدند و آن حضرت فرمود: خداوند مرا در شأن پيامبران و جانشينان آنان عليهم السلام نازل كرده، و افضل پيامبران و رسولان خدا عليهم السلام منم، و جانشين من على بن ابى طالب افضل اوصياء و جانشيان عليهم السلام است (آيا چنين نيست)؟ | |||
حدود هفتاد نفر از اهل بدر برخاسته و گفتند: ما شهادت مى دهيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين فرمود. و انبياء عليهم السلام هم پس از خود مردم را به اوصيايشان خوانده اند. | |||
اين سنت پروردگار است كه هيچ گاه ريسمان هدايت گسسته نشود. يك سرِ اين ريسمان هميشه به دست هادى و ولىّ مطلق آن زمان است، و سرِ ديگرش به دست پروردگار. | اين سنت پروردگار است كه هيچ گاه ريسمان هدايت گسسته نشود. يك سرِ اين ريسمان هميشه به دست هادى و ولىّ مطلق آن زمان است، و سرِ ديگرش به دست پروردگار. | ||
خط ۴۷: | خط ۵۹: | ||
آنچه در غدير خم اتفاق افتاد تنها بروز و ظهور و نمايش اين حقيقت است. همچنان كه در برهه اى از تاريخ اين حقيقت به صورت ديگر جلوهگر شد؛ آن هنگام كه آدم عليه السلام به نبوت برگزيده شد، او نيز ولايت پروردگار را نشان داد. | آنچه در غدير خم اتفاق افتاد تنها بروز و ظهور و نمايش اين حقيقت است. همچنان كه در برهه اى از تاريخ اين حقيقت به صورت ديگر جلوهگر شد؛ آن هنگام كه آدم عليه السلام به نبوت برگزيده شد، او نيز ولايت پروردگار را نشان داد. | ||
البته به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه | البته به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه انبياء عليهم السلام در نمايش ولايت پروردگار گوى سبقت را از ديگران ربوده اند، و در ميان انبياءعليهم السلام هم، انبياء اولوالعزم به رتبه بالاترى در بروز و ظهور اين حقيقت دست يافته اند. | ||
پس تا زمينه بوده و زمينيان بوده اند و تا تكليف بوده و انسان مخاطب تكليف الهى قرار گرفته است، ولايت پروردگار هدايت گر انسانها بوده، و | پس تا زمينه بوده و زمينيان بوده اند و تا تكليف بوده و انسان مخاطب تكليف الهى قرار گرفته است، ولايت پروردگار هدايت گر انسانها بوده، و انبياء عليهم السلام به واسطه اين ولايت والايى كه داشتند انسانها را در مسير هدايت رهنمون شدند. | ||
از اين منظر، پس در غدير مسئله جديدى اتفاق نيفتاد. بلكه هادى مطلقِ عالم يعنى ذات اقدس اله به نبى خود پيامبر ختمى مرتبت حضرت محمد مصطفى صلى الله عليه وآله سفارش كرد كه پس از خود سرِ ديگر ريسمان هدايت را به دست على عليه السلام بسپارد | از اين منظر، پس در غدير مسئله جديدى اتفاق نيفتاد. بلكه هادى مطلقِ عالم يعنى ذات اقدس اله به نبى خود پيامبر ختمى مرتبت حضرت محمد مصطفى صلى الله عليه وآله سفارش كرد كه پس از خود سرِ ديگر ريسمان هدايت را به دست على عليه السلام بسپارد. | ||
«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...». چرا كه اين ريسمان نبايد قطع شود، زيرا بر خلاف سنت هدايت است. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله هم همه را فراخواند و در مكانى به نام «غدير خم»گرد هم آمدند. از حج برگشته بودند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پيام هدايت را رساند و وظيفه خود را انجام داد. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير اعلام فرمودند: انَّ عَلِىّ بْنَ أبِي طَالِب عليه السلام أخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ الْإمَام بَعْدِي: على بن ابى طالب عليه السلام برادر و وصى و خليفه من و امام بعد از من است. الاحتجاج «طبرسى» حضرتش نگذاشت تا امتش پس از او بى ولىّ و سرپرست بماند. | |||
اما عده اى از اين حقيقت ناب غافل اند، و تنها عرصه ولايت را در ماجراى غدير خم مى بينند و جريان و سريان آن را در عالم شاهد نيستند. | اما عده اى از اين حقيقت ناب غافل اند، و تنها عرصه ولايت را در ماجراى غدير خم مى بينند و جريان و سريان آن را در عالم شاهد نيستند. | ||
=== | ===شوراى سقيفه انكار ولايت پروردگار است!=== | ||
خرده بينان غدير را در برههاى از تاريخ محبوس مى بينند! گويى خداوند در آن زمان تصميم به امر گرفته و پيش از آن امر ولايت پروردگار تعطيل بوده است! اگر اصل اين خرده بينى تحليل شود، روشن مى گردد كه اساس اين نگاه نادرست به نشناختن ولايت پروردگار بر مى گردد. در حقيقت انكار ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير انكار اين حقيقت والا است. | خرده بينان غدير را در برههاى از تاريخ محبوس مى بينند! گويى خداوند در آن زمان تصميم به امر گرفته و پيش از آن امر ولايت پروردگار تعطيل بوده است! اگر اصل اين خرده بينى تحليل شود، روشن مى گردد كه اساس اين نگاه نادرست به نشناختن ولايت پروردگار بر مى گردد. در حقيقت انكار ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير انكار اين حقيقت والا است. | ||
«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا»: | |||
امروز كافران از دين شما مأيوس شدند پس از من بترسيد امروز دين تان را كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين(واقعى و راستين) براى شما پسنديدم.<ref>مائده / ۳.</ref> | |||
به بيان علامه امينى متجاوز از۱۶ نفر از دانشمندان و مفسّران اهل سنت نزول اين آيه را در غدير ذكر كرده، و روايتى را نقل نموده اند كه بر اساس آن پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله پس از نزول اين آيه فرمودند: | |||
اللَّه اكبر از كامل كردن دين و تمام نمودن نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و امامت على عليه السلام پس از من. همچنين اين روايت را از اهل سنت نقل مى كند كه اين آيه پس از تعيين و نصب على عليه السلام به امامت و تمام شدن خطبه غدير نازل گرديد، و | اللَّه اكبر از كامل كردن دين و تمام نمودن نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و امامت على عليه السلام پس از من. همچنين اين روايت را از اهل سنت نقل مى كند كه اين آيه پس از تعيين و نصب على عليه السلام به امامت و تمام شدن خطبه غدير نازل گرديد، و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: | ||
بار الها ! تو اين آيه را زمانى نازل فرمودى كه مقام على عليه السلام را به امامت و خلافت آشكار ساخته و دين را به امامت او كامل نمودى. هر كس به امامت او و فرزندان من از صلب او ايمان نياورد، كردارش تباه و همواره در آتش جهنم خواهد ماند. الغدير<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۳۰ - ۲۳۸.</ref>: | |||
چگونه ممكن است | شوراى سقيفه انكار ولايت پروردگار است. چگونه ممكن است خداوندى كه انسان را براى هدايت آفريده است «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَجَعَلَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»: | ||
(خداوند) همان كسى كه زمين را محل آرامش شما قرار داد و براى شما در آن راه هايى آفريد باشد كه هدايت شويد.<ref>زخرف / ۱۰.</ref> | |||
وصى حضرت آدم هبةاللَّه بود، كه به عبرى شيث ناميده مى شود. و وصى ابراهيم اسماعيل، و وصى يعقوب يوسف، و وصى موسى يوشع بن نون و او پسر افرائيم و او پسر يوسف بود و صفورا زن موسى بر او خروج كرد، و وصى عيسى شمعون عليهم السلام. و وصى خاتم پيامبران | پيام هدايت را تمام نكند و ريسمان هدايت را به دست هادى و ولى زمان نسپارد، اين بر خلاف سنت الهى است. | ||
==== | |||
چگونه ممكن است رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله كه رسالت ختمى دارد و دينش عهده دار هدايت تا قيام قيامت است، بدون انديشيدن براى امر هدايت امت خود ايشان را ترک كند؟ | |||
اينها همه بر خلاف آن چيزى است كه انبياء پيشين عليهم السلام عمل كردند. در اينجا نمونه هايى از وصايت در پيامبران عليهم السلام را از كتاب«معالم المدرستين» يادآور مى شويم<ref>معالم المدرستين(عسگرى) : ص ۲۰۸ - ۲۱۳.</ref> | |||
وصى حضرت آدم هبةاللَّه بود، كه به عبرى شيث ناميده مى شود. و وصى ابراهيم اسماعيل، و وصى يعقوب يوسف، و وصى موسى يوشع بن نون و او پسر افرائيم و او پسر يوسف بود و صفورا زن موسى بر او خروج كرد، و وصى عيسى شمعون عليهم السلام. و وصى خاتم پيامبران محمد صلى الله عليه و آله على بن ابى طالب و پس از او يازده فرزندش عليهم السلام بودند. در اينجا به اخبار سه تن از اين اوصيا اشاره مى كنيم: | |||
====الف) خبر وصيت آدم بر شيث==== | |||
يعقوبى مى نويسد: چون مرگ آدم فرا رسيد... ، شيث را وصى خود قرار داد. طبرى گويد: هبة اللَّه - كه به عبرى شيث ناميده مىشودكسى است كه آدم او را وصى خود كرد... ، و وصيت خود را نوشت و شيث در آن وصى پدرش آدم بود. | يعقوبى مى نويسد: چون مرگ آدم فرا رسيد... ، شيث را وصى خود قرار داد. طبرى گويد: هبة اللَّه - كه به عبرى شيث ناميده مىشودكسى است كه آدم او را وصى خود كرد... ، و وصيت خود را نوشت و شيث در آن وصى پدرش آدم بود. | ||
مسعودى در خبر وصيت آدم به شيث و آنگاه در گذشت او نوشته است: آنگاه كه آدم وصيت خود را به شيث ادا كرد، پشت سر خود را رها كرد و آن راز را نگاه داشت تا كه وفاتش فرا رسد... . ابن اثير گفته است: و تفسير شيث هبةاللَّه است، و او وصى آدم بود، و هنگامى كه وفات آدم فرا رسيد به او وصيت كرد و با او پيمان بست. ابن كثير در ذكر درگذشت آدم و وصيت او به فرزندش شيث گفته است: و معناى شيث هبةاللَّه است... . و هنگامى كه مرگ آدم فرا رسيد شيث را تعيين كرد... . | مسعودى در خبر وصيت آدم به شيث و آنگاه در گذشت او نوشته است: آنگاه كه آدم وصيت خود را به شيث ادا كرد، پشت سر خود را رها كرد و آن راز را نگاه داشت تا كه وفاتش فرا رسد... . ابن اثير گفته است: و تفسير شيث هبةاللَّه است، و او وصى آدم بود، و هنگامى كه وفات آدم فرا رسيد به او وصيت كرد و با او پيمان بست. ابن كثير در ذكر درگذشت آدم و وصيت او به فرزندش شيث گفته است: و معناى شيث هبةاللَّه است... . و هنگامى كه مرگ آدم فرا رسيد شيث را تعيين كرد... . | ||
==== | ====ب) خبر يوشع فرزند نون وصى موسى==== | ||
'''اولاً''': يوشع پسر نون در | '''اولاً''': يوشع پسر نون در تورات: در قاموس كتاب مقدس به نقل از قرآن آمده است كه يوشع بن نون در كوه سينا با موسى بود و به پرستش گوساله در عهد هارون آلوده نشده بود. | ||
و در پايان اصحاح بيست و هفتم از سفر عدد، خبر تعيين او از جانب خدا به مقام وصى موسى چنين آمده است: موسى با خدا چنين گفت. پروردگارى كه آفريدگار روان همه آدميان است مردى را تعيين فرمايد . كه در پيشاپيش آنها حركت كند و در پيش آنها قرار گيرد و آنها را ببرد و بياورد تا مخلوقات خدا مانند گلهاى كه بى چوپان است نباشد. | |||
پس پروردگار به موسى گفت يوشع بن نون را به عنوان مردى كه روحى دارد برگزين و دست خود را به روى او بگذار و اودر برابر عازارِ كاهن نگهدار و در برابر همه مردم او را قرار بده تا همه مردم بنى اسرائيل بشنوند. | |||
پس او نيز در برابر عازار كاهن بايستاد و از او بخواهد كه اداى اوريم بكند در برابر پروردگار . بر طبق گفتار او همه بروند و همه بيايند و همه بنى اسرائيل با او باشند. | |||
پس موسى آنگونه كه پروردگار فرمود بود رفتار كرد يوشع را گرفت و در برابر عازار كاهن و در برابر همه مردم قرار داد. و دست بر روى او گذاشت و او آن سان كه پروردگار از دست موسى سخن گفته بود وصى خود گردانيد... . خبر قيام او به بنى اسرائيل و جنگ هاى او در بيست و سه اصحاح از سفر يوشع بن نون آمده است. | |||
'''ثانياً:''' در قرآن كريم: در تاريخ يعقوبى: ص ۴۶۱ آمده است: | |||
موسى عليه السلام را كه مرگ فرا رسيد، خداوند عزوجل فرمان داد كه يوشع بن نون را به قبه رمان آورد و او را تقديس كند و دست بر پيكر او نهد تا بركت او در وى منتقل شود، و وصيت كند كه پس از او در ميان بنى اسرائيل جانشين او باشد. | |||
و | وجه تشابه و همانندى بين وصى خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله با وصى موسى عليه السلام يوشع بن نون عليه السلام در كوه سينا با موسى عليه السلام بود، و هرگز گوساله را نپرستيد، و خدا به پيامبرش موسى عليه السلام فرمان داد كه او را پس از خود جانشين سازد تا مردم مانند گل هاى بى چوپان نباشند. | ||
و امام على عليه السلام نيز در غار حرا همراه پيامبر صلى الله عليه و آله بود، و هرگز بتى نپرستيد، و خدا پيامبر صلى الله عليه و آله خود در مراجعت از حجةالوداع مأمور كرد كه در برابر حاجيان پيشواى مردم را پس از خود تعيين كند و امت خود را بى سرپرست نگذارد. | |||
رسول خدا صلى الله عليه و آله هم اين مأموريت را در غدير خم آشكار كرد، و على عليه السلام را وليعهد بعد از خود تعيين كرد. و چه راست فرمود پيامبرخدا صلى الله عليه و آله آنجا كه فرمود: | |||
درست (طابَقَ النَعل بالنَعل) بر امت من همان مى رسد كه بر بنى اسرائيل آمد. | |||
====ج) خبر شمعون وصى عيسى عليه السلام==== | |||
'''اولاً:''' شمعون در انجيل: در قاموس كتاب مقدس نام ده تن به اين اسم آمده است، كه از آن جمله شمعون بطرس است. و شمعون در تورات سمعون آمده، و خبرش در انجيل متى اصحاح دهم چنين آمده است: | |||
سپس عيسى دوازده تن شاگردان خود را خواند و بر آنها سلطنت و فرمانروايى بر ارواح ناپاک بخشيد تا آنها را بيرون كنند و هر گونه بيمارى و ناتوانى در درمان كنند و اين است نام دوازده پيام آور: اول سمعان كه را بطرس گفته اند... . | |||
در انجيل يوحنا، اصحاح ۲۱ شماره ۱۸ - ۱۵آمده است كه عيسى عليه السلام بر او وصيت كرد و گفت: گله مرا چوپانى كن. كه كنايه از راهنمايى و اداره كسانى است كه به او ايمان آورده اند. | در انجيل يوحنا، اصحاح ۲۱ شماره ۱۸ - ۱۵آمده است كه عيسى عليه السلام بر او وصيت كرد و گفت: گله مرا چوپانى كن. كه كنايه از راهنمايى و اداره كسانى است كه به او ايمان آورده اند. | ||
خط ۹۴: | خط ۱۳۲: | ||
و در قاموس كتاب مقدس نيز چنين آمده: مسيح او را هدايت كنيسى تعبير فرموده. | و در قاموس كتاب مقدس نيز چنين آمده: مسيح او را هدايت كنيسى تعبير فرموده. | ||
ثانياً: شمعون در منابع تحقيقات اسلامى: يعقوبى اخبار او را آورده و او را سمعان صفا ناميده است.مسعودى در ج ۱ ص ۳۴۳ چنين گويد: در | '''ثانياً:''' شمعون در منابع تحقيقات اسلامى: يعقوبى اخبار او را آورده و او را سمعان صفا ناميده است.مسعودى در ج ۱ ص ۳۴۳ چنين گويد: در روميه بطرس به قتل رسيد، و نامش به يونانى شمعون است و عرب او را سمعان گويند. | ||
و در ماده «دير سمعان» از معجم البلدان آمده است: دير سمعان در نواحى دمشق قرار دارد، و سمعان همان كسى است كه اين دير به نام او است، كه يكى از بزرگان نصارى بوده و او را همچنين شمعون صفا گويند. | و در ماده «دير سمعان» از معجم البلدان آمده است: دير سمعان در نواحى دمشق قرار دارد، و سمعان همان كسى است كه اين دير به نام او است، كه يكى از بزرگان نصارى بوده و او را همچنين شمعون صفا گويند. | ||
بخشى از اخبار اين وصى هاى سه گانه را به عنوان نمونه اخبار ديگر جانشينان پيامبران در امت هاى گذشته آورديم. بنابراين، خاتم پيامبران صلى الله عليه | بخشى از اخبار اين وصى هاى سه گانه را به عنوان نمونه اخبار ديگر جانشينان پيامبران در امت هاى گذشته آورديم. بنابراين، خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله اولين پيامبرى نبوده كه بدون تعيين جانشين امت خود را ترک نكرده اند و او كسى بوده كه از مدينه - كه جامعه كوچک مسلمانان آن روز را در برگرفته بود - در جنگ ها حتى يك ساعت هم خارج نمى شد مگر آنكه جانشينى تعيين مى فرمود. مسلّماً خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله جامعه اسلامى را بدون تعيين ولىّ امر آن هم براى ابد رها نكرده است. | ||
با بيان نمونه هايى از وصايت در امت هاى گذشته، چگونه است كه تنها در مورد پيامبر خاتم صلى الله عليه | با بيان نمونه هايى از وصايت در امت هاى گذشته، چگونه است كه تنها در مورد پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله اعتراض به وصايت پديد آمده و ديگر امت ولى و هادى نمى خواهد؟! چه شد كه كتاب خدا به تنهايى كافى شد؟ مگر پيامبر صلى الله عليه و آله خود مفسّر و مبّين كتاب خدا نبود؟ | ||
وصى او نيز چنين مى كند و مفسر و مبّين قرآن است. | وصى او نيز چنين مى كند و مفسر و مبّين قرآن است. «الإمامُ یَهْدی إلَی الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَهْدی إلی الإمامِ: قرآن به امام هدايت مى كند» و اطاعت او را بر ما واجب مى كند و امام نيز به قرآن هدايت مى كند و ما را با حقايق مكنونه قرآن و تفاصيل احكام صادر شده از جانب خالق سبحان را آشنا مى كند.<ref>تفسير برهان: ج ۲ ص ۴۰۹.</ref> | ||
معمولاً انسانها به خاطر منافع خويش حقايق را انكار و يا تحريف مى كنند. كم اند انسان هايى كه حقيقت را ببينند و آن را كتمان و يا تحريف نكنند و خالصانه تسليم آن شوند. | معمولاً انسانها به خاطر منافع خويش حقايق را انكار و يا تحريف مى كنند. كم اند انسان هايى كه حقيقت را ببينند و آن را كتمان و يا تحريف نكنند و خالصانه تسليم آن شوند. | ||
==غدير نقشه هدايت پروردگار== | ==غدير نقشه هدايت پروردگار== | ||
خداوند منّان - كه رب العالمين است - برنامه هدايت عالم را در دست | خداوند منّان - كه رب العالمين است - برنامه هدايت عالم را در دست دارد «ربنا الذى اعطى كل شيئ خلقه ثم هدى»: | ||
پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده سپس هدايت كرده است.<ref>طه / ۵۰ .</ref> | |||
اين نقشه هدايت پروردگار بى نقص است و بسيار مدبّرانه و حكيمانه طراحى شده، و غدير قسمتى از اين نقشه هدايت است. از سوى ديگر، دين خاتم آخرين دين است كه رب العالمين براى هدايت انسان ها فرستاده و اين دين قابليت جاودانگى دارد. | |||
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در جريان غدير سرّ اين جاودانگى مطرح نمودند؛ ثقلين:«انى تركت فيكم الثقلين، احدهما اكبر من الآخر؛ كتاب اللَّه عزوجل حبل ممدود من السماء الى الارض، و عترتى اهلبيتى. الا انهما لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض»: | |||
من در ميان شما دو ثقل به يادگار مىنهم كه يكى از آن دو بزرگتر از ديگرى است؛ كتاب خدا - كه ريسمانى كشيده شده از آسمان به زمين است - و عترت من كه همان اهل بيت من هستند. آگاه باشيد كه اين دو هرگز از هم جدايى نپذيرند، تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۴ ص ۵۴ ح ۱۱۲۱، عن ابى سعيد الخدرى.</ref> | |||
«قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: عَلِيٌّ عليه السلام يُعَلِّمُ النَّاسَ بَعْدِي مِنْ تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ مَا لَا يَعْلَمُون. او قال: يُخْبِرُهُم»: | |||
على عليه السلام پس از من تأويل آنچه را مردم از قرآن نمى دانند به آنها مى آموزد. يا فرمود: آگاه شان مى كند.<ref>شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۳۹ ۲۸، عن انس.</ref>، دو گوهر جدايى ناپذير قرآن و عترت كه ريسمان هدايت پروردگار را همچنان حفظ مى كنند. قرآن كه كلام خداست، و ائمه معصومين عليهم السلام كه مفسّر و مترجم كلام خدا هستند. | |||
پيامبر | اوصياى پيامبر همان امامان معصوم هستند كه از غدير نقش هدايت گرى خود را بنا بر نقشه هدايت پروردگار آغاز كردند. از غدير، ولايت على عليه السلام مشخصاً اعلام شد و فعليت يافتن «ابوهريره ماجراى غدير و خطبه رسول خدا صلى الله عليه و آله و حديث غدير را همراه با ماجراى حارث فهرى و نزول آيات سوره معارج نقل كرده است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۶.</ref> | ||
به بيان علامه امينى اين سه آيه را سى نفر از علما و مفسران اهل سنت نيز در ارتباط با واقعه غدير نقل كرده اند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۲۶ - ۲۳۹.</ref> و حضرتش ولىّ و هادى پس از پيامبر صلى الله عليه و آله شد، چرا كه خداوند منّان چنين خواست و اراده فرمود. در واقع، در اين نقشه هدايت چهارده معصوم عليهم السلام قرار دارند؛ از محمد صلى الله عليه و آله آغاز مى شود و به او نيز ختم مى گردد. | |||
قرار بود بر اساس اين نقشه هدايتِ الهى، اولاد زهرا عليها السلام هاديان هر دوره باشند، تا قيام قيامت. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله - كه به نقشه هدايت پروردگار آشنا بودند - به صورت هاى مختلف آن را بيان فرموده، و در مكان هاى مختلف بر اين حقيقت تأكيد نمودند. لذا در ضمن آيات گوناگون از نقشه اى هاديان امت هاى گوناگون و رفتارهاى ايشان با پيامبرانشان براى مردم سخن گفتند. از باب نمونه: | |||
قال رسول اللَّه صلى الله عليه | قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: لِكُلِ نَبِيٍ وَصِيٌ وَ وَارِثٌ وَ إِنَّ عَلِيّاً وَصِيِّي وَ وَارِثِي: هر پيامبرى وصى و وارثى دارد، و على عليه السلام وصى و وارث من است.<ref>الفردوس: ج ۳ ص ۳۳۶ ح ۵۰۰۹ . تاريخ دمشق (ترجمة الامام على عليه السلام: ج ۳ ص ۵ ح ۱۰۲۲،۱۰۲۱. المناقب (خوارزمى): ص ۸۴ ح ۷۴. كلها عن ابن بريده، عن ابيه. المناقب (ابن مغازلى): ص ۲۰۰ ح ۲۸، عن عبداللَّه بن بريده.</ref> | ||
عن جابر بن سمره، قال: سمعت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله يقول: لا يزال هذا الدين عزيز الى اثنی عشر خليفة. قال: فكبّر الناس و ضجّوا. ثم قال كلمة خفية. قلت لابى: يا ابه، ما قال؟ كلهم من قريش.صحيح ابى داوود | عن جابر بن سمره، قال: سمعت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله يقول: لا يزال هذا الدين عزيز الى اثنی عشر خليفة. قال: فكبّر الناس و ضجّوا. ثم قال كلمة خفية. قلت لابى: يا ابه، ما قال؟ كلهم من قريش.صحيح ابى داوود<ref>ج ۲ ص ۲۰۷. مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۲.</ref>: | ||
جابر بن عبداللَّه انصارى: لما انزل اللَّه عزوجل على نبيه | جابر بن عبداللَّه انصارى: لما انزل اللَّه عزوجل على نبيه محمد صلى الله عليه وآله: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولو الْأَمْرِ مِنْكُمْ» قلت: يَا رَسُولَ اللَّه، عَرَفْنَا اللَّه وَ رَسُوله، فَمَنْ اُولُو الْأمر الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ؟ | ||
فقال صلى الله عليه وآله: | فقال صلى الله عليه وآله: هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذِكْرَهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ ذَلِكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ كمال الدين<ref>ج ۳ ص ۲۵۳. المناقب (ابن شهرآشوب): ج ۱ ص ۲۸۲. تأويل الآيات الظاهرة: ص ۱۴۱. كفاية الاثر: ص ۵۳ .</ref>: | ||
چون خداوند بر پيامبرش | چون خداوند بر پيامبرش محمد صلى الله عليه و آله آيه: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد...» را نازل فرمود، عرض كردم: يا رسول اللَّه، ما خدا و رسول را شناختيم، اولوالامرى كه خداوند فرمانبرى از ايشان را در كنار فرمانبرى از شما آورده كيان اند؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى جابر! آنها پس از من جانشينان من و امامان مسلمان هستند. نخستين ايشان على بن ابى طالب عليه السلام است، و سپس حسن و حسين عليهما السلام، و پس از او على بن الحسين عليه السلام، و سپس محمد بن على عليه السلام كه در تورات به باقر شهرت دارد. اى جابر، او را درک خواهى كرد. هر گاه او را ديدى سلام مرا به او برسان. | ||
سپس صادق | سپس صادق جعفر بن محمد عليه السلام، سپس موسى بن جعفر عليه السلام، سپس على بن موسى عليه السلام، سپس على بن محمد عليه السلام، سپس حسن بن على عليه السلام، سپس حسن بن على عليه السلام، سپس همنام و هم كنيه من، حجت خدا در زمين و باقيمانده او در ميان بندگانش، فرزند حسين بن على عليه السلام خواهد بود. همان كه خداوند والا نام به دست او خاور و باختر زمين را بگشايد، و همان كه از ديدگان شيعيان و اوليايش پنهان خواهد شد. در آن زمان جز كسى كه خداوند دلش را براى ايمان خالص كرده، كسى در اعتقاد به امامت او پايدار نخواهد ماند. | ||
عن سلمان الفارسى، قال: دخلت على النبى صلى الله عليه | عن سلمان الفارسى، قال: دخلت على النبى صلى الله عليه و آله فاذا الحسين عليه السلام على فخذيه، و يقبّل عينيه و يقبّل فاه و يقول: انت سيد ابن سيد، و انت امام ابن امام، و انت حجة ابن حجة، و انت ابو حجج تسعة، تاسعهم قائمهم عليه السلام.<ref>ينابيع الموده: ص ۳۰۸.</ref> | ||
چرا كوته نگران توجه نمى كنند كه | چرا كوته نگران توجه نمى كنند كه پيامبر صلى الله عليه و آله بارها و بارها از حضرت موسى و عيسى و هارون و الياس و... سخن گفتند؟ از سخنان هدايت آميز ايشان و از رفتار قومشان و ... به عنوان نمونه: | ||
«وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ ۖ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ»<ref>صف / ۵ .</ref> | |||
«(به يادآور) هنگامى را كه موسى به قومش گفت اى قوم من چرا مرا آزار مى دهيد با اينكه مى دانيد من فرستاده خدا به سوى شما هستم هنگامى كه آنها از حق منحرف شدند خداوند قلوبشان را منحرف ساخت و خدا فاسقان را هدايت نمى كند». | «(به يادآور) هنگامى را كه موسى به قومش گفت اى قوم من چرا مرا آزار مى دهيد با اينكه مى دانيد من فرستاده خدا به سوى شما هستم هنگامى كه آنها از حق منحرف شدند خداوند قلوبشان را منحرف ساخت و خدا فاسقان را هدايت نمى كند». | ||
«وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا» <ref>فرقان / ۳۵.</ref>: «ما به موسى كتاب (آسمانى) داديم و برادرش هارون را وزير او قرار داديم». | |||
«وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ...» <ref>اعراف / ۱۴۲.</ref> «و موسى به برادرش هارون گفت جانشين من در ميان قومم باش و آنها را اصلاح كن» . | |||
«وَنُوحًا إِذْ نَادَىٰ مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ»<ref>انبياء عليهم السلام / ۷۷،۷۶.</ref> | |||
«و نوح را(به يادآور) هنگامى كه پيش از آن (زمان پروردگار خود را) خواند ما دعاى او را مستجاب كرديم و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات داديم و او در برابر جمعيتى كه آيات ما را تكذيب كرده بودند يارى داديم چرا كه قوم بدى بودند از اين رو همه آنها را غرق كرديم» . | «و نوح را (به يادآور) هنگامى كه پيش از آن (زمان پروردگار خود را) خواند ما دعاى او را مستجاب كرديم و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات داديم و او در برابر جمعيتى كه آيات ما را تكذيب كرده بودند يارى داديم چرا كه قوم بدى بودند از اين رو همه آنها را غرق كرديم» . | ||
چرا از اين مسائل پند نمى گيرند؟ آيا از اين همه تأكيد | چرا از اين مسائل پند نمى گيرند؟ آيا از اين همه تأكيد پيامبر صلى الله عليه و آله تعجب نمى كنند؟! آيا هيچ گاه دليل اين همه اصرار پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد تعيين اهل بيت عليهم السلام و بر زبان آوردن نام ايشان را از خود نپرسيده اند؟! | ||
گويا ايشان چشمان خود را بر حقيقت بسته اند! غافل از اينكه | گويا ايشان چشمان خود را بر حقيقت بسته اند! غافل از اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله با اين كار قسمت ديگرى از نقشه هدايت پروردگار را به زيبايى بيان مى كند. | ||
== | ==زهرا عليها السلام ترجمان غدير است== | ||
دختر پيامبر | دختر پيامبر حضرت فاطمه زهراعليها السلام نيز در زمره معصومان است. او معصومه اى است كه براى احقاق حق امام زمانش بسيار كوشيد. معصومى براى دفاع از معصوم ديگر به پا خاست. | ||
سرّ عصمت حضرت زهراعليها السلام سرّ عظيمى است. اللهم صلّ على فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و السّرّ المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک. <ref>منتخب صحيفه مهديه: ص ۲۷۳.</ref> حضرتش پاره تن رسولخداصلى الله عليه وآله و محبوبه خدا بر روى زمين و ام الائمه عليهم السلام است. غدير بيانگر پاره اى از نقشه هدايت و زهراعليها السلام ترجمان اين واقعه عميق و مدافع اين نقشه هدايت است. | سرّ عصمت حضرت زهراعليها السلام سرّ عظيمى است. اللهم صلّ على فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و السّرّ المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک. <ref>منتخب صحيفه مهديه: ص ۲۷۳.</ref> حضرتش پاره تن رسولخداصلى الله عليه وآله و محبوبه خدا بر روى زمين و ام الائمه عليهم السلام است. غدير بيانگر پاره اى از نقشه هدايت و زهراعليها السلام ترجمان اين واقعه عميق و مدافع اين نقشه هدايت است. |