پرش به محتوا

عوامل جاودانگی غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰۰: خط ۲۰۰:
دختر پيامبر حضرت فاطمه زهراعليها السلام نيز در زمره معصومان است. او معصومه ‏اى است كه براى احقاق حق امام زمانش بسيار كوشيد. معصومى براى دفاع از معصوم ديگر به پا خاست.
دختر پيامبر حضرت فاطمه زهراعليها السلام نيز در زمره معصومان است. او معصومه ‏اى است كه براى احقاق حق امام زمانش بسيار كوشيد. معصومى براى دفاع از معصوم ديگر به پا خاست.


سرّ عصمت حضرت زهراعليها السلام سرّ عظيمى است. اللهم صلّ على فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و السّرّ المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک. <ref>منتخب صحيفه مهديه: ص ۲۷۳.</ref> حضرتش پاره تن رسول‏خداصلى الله عليه وآله و محبوبه خدا بر روى زمين و ام الائمه ‏عليهم السلام است. غدير بيانگر پاره‏ اى از نقشه هدايت و زهراعليها السلام ترجمان اين واقعه عميق و مدافع اين نقشه هدايت است.
سرّ عصمت حضرت زهرا عليها السلام سرّ عظيمى است.
 
أللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى فَاطِمَةَ وَ أبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فِيهَا بِعَدَدِ مَا أحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.<ref>منتخب صحيفه مهديه: ص ۲۷۳.</ref>
 
حضرتش پاره تن رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله و محبوبه خدا بر روى زمين و ام الائمه ‏عليهم السلام است. غدير بيانگر پاره‏ اى از نقشه هدايت و زهرا عليها السلام ترجمان اين واقعه عميق و مدافع اين نقشه هدايت است.


آن حضرت مى‏ داند كه اگر بر خلاف اين برنامه الهى عمل شود، آدميان به انحراف مى‏ روند و راه شيطان باز مى ‏شود. حضرت مى‏ داند جدايى قرآن و عترت نقشه شيطان است، زيرا امر هدايت را غير ممكن مى‏ سازد. او از اين بى ‏توجهىِ بى‏ خردان دردمند است، و سعى مى‏ كند آنچه را فراموش كرده ‏اند به يادشان آورد.
آن حضرت مى‏ داند كه اگر بر خلاف اين برنامه الهى عمل شود، آدميان به انحراف مى‏ روند و راه شيطان باز مى ‏شود. حضرت مى‏ داند جدايى قرآن و عترت نقشه شيطان است، زيرا امر هدايت را غير ممكن مى‏ سازد. او از اين بى ‏توجهىِ بى‏ خردان دردمند است، و سعى مى‏ كند آنچه را فراموش كرده ‏اند به يادشان آورد.


حضرت زهراعليها السلام بسيار كوشيد تا راه را روشن كند و انسان ‏ها را از گمراهى نجات بخشد. اما حيف كه همه پيام هدايت او را نشنيدند، و آنها هم كه شنيدند خوب عمل نكردند. كم هستند انسان‏ هايى كه حقيقتاً پيرو على و زهرا و اولاد ايشان‏ عليهم السلام باشند و پيروان حقيقى انگشت شمارند!
حضرت زهرا عليها السلام بسيار كوشيد تا راه را روشن كند و انسان ‏ها را از گمراهى نجات بخشد. اما حيف كه همه پيام هدايت او را نشنيدند، و آنها هم كه شنيدند خوب عمل نكردند.
 
كم هستند انسان‏ هايى كه حقيقتاً پيرو على و زهرا و اولاد ايشان‏ عليهم السلام باشند و پيروان حقيقى انگشت شمارند!


حضرت صديقه طاهره‏ عليها السلام بسيار كوشيد تا خطرات جدايى ثقلين را بيان كند. ولى گويا كوس شيطان گوش‏ هاى ايشان را كر كرده بود و غفلت وجودشان را فرا گرفته بود.
حضرت صديقه طاهره‏ عليها السلام بسيار كوشيد تا خطرات جدايى ثقلين را بيان كند. ولى گويا كوس شيطان گوش‏ هاى ايشان را كر كرده بود و غفلت وجودشان را فرا گرفته بود.
خط ۲۲۰: خط ۲۲۶:
در همين رابطه، آيه و تفسير آن را يادآود مى‏ شويم:
در همين رابطه، آيه و تفسير آن را يادآود مى‏ شويم:


«و لقد صدّق عليهم ابليس ظنّه فاتبعوه الا فريقاً من المؤمنين» <ref>سبأ /  ۲۰.</ref>: همانا ابليس پندار خويش را در نظر آنان راست و درست جلوه داد پس او را تبعيت كردند مگر گروهى از مؤمنان.
«وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»<ref>سبأ /  ۲۰.</ref>: همانا ابليس پندار خويش را در نظر آنان راست و درست جلوه داد پس او را تبعيت كردند مگر گروهى از مؤمنان.
 
محمد خزاعى از امام صادق‏ عليه السلام روايت كرده است كه آيه فوق درباره غدير خم آمده است. چون پيامبر صلى الله عليه و آله درباره حضرت امیر ‏عليه السلام آنچه را كه بايد بگويد گفت و او را براى مردم (به عنوان امام و جانشين) نصب فرمود.
 
ابليس فريادى كشيد تا ياران و شياطين را به دور خود جمع كند. وقتى آنها جمع شدند، گفتند: اى بزرگ ما ! اين فرياد چه بود؟!
 
گفت: واى بر شما ! امروز (روز غدير) همانند روز عيسى است (كه مردم را نسبت به آن حضرت به گمراهى افكندم). به خدا قسم كه درباره واقعه امروز نيز مردمان را به گمراهى خواهم انداخت.
 
اينجا بود كه اين آيه از سوره سبأ نازل شد: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ...».
 
دوباره ابليس فرياد كشيد. شياطين مجدداً به سوى او بازگشتند و گفتند: اى سيد ما ! اين فرياد دوم براى چه بود؟
 
ابليس گفت: واى بر شما ! خداوند كلام مرا شنيد و آن را در قرآن حكايت كرد: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ...».
 
در اينجا ابليس سر خود را به سوى آسمان بلند كرد و گفت: به عزت و جلالت سوگند كه اين گروه مؤمنان را نيز به ديگران ملحق خواهم كرد.


محمد خزاعى از امام صادق‏ عليه السلام روايت كرده است كه آيه فوق درباره غدير خم آمده است. چون پيامبرصلى الله عليه وآله درباره حضرت امیر ‏عليه السلام آنچه را كه بايد بگويد گفت و او را براى مردم (به عنوان امام و جانشين) نصب فرمود. ابليس فريادى كشيد تا ياران و شياطين را به دور خود جمع كند. وقتى آنها جمع شدند، گفتند: اى بزرگ ما ! اين فرياد چه بود؟! گفت: واى بر شما ! امروز (روز غدير) همانند روز عيسى است (كه مردم را نسبت به آن حضرت به گمراهى افكندم) . به خدا قسم كه درباره واقعه امروز نيز مردمان را به گمراهى خواهم انداخت.
امام صادق‏ عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بسم اللَّه الرحمن الرحيم (و اين آيه را تلاوت فرمود) : «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ»<ref>حجر /  ۴۲.</ref>:


اينجا بود كه اين آيه از سوره سبأ نازل شد: «و لقد صدّق عليهم ابليس...» . دوباره ابليس فرياد كشيد. شياطين مجدداً به سوى او بازگشتند و گفتند: اى سيد ما ! اين فرياد دوم براى چه بود؟ ابليس گفت: واى بر شما ! خداوند كلام مرا شنيد و آن را در قرآن حكايت كرد: «و لقد صدّق عليهم...» . در اينجا ابليس سر خود را به سوى آسمان بلند كرد و گفت: به عزت و جلالت سوگند كه اين گروه مؤمنان را نيز به ديگران ملحق خواهم كرد.
همانا تو را بر بندگان راستين من سلطه و نفوذى نخواهد بود.


امام صادق‏ عليه السلام فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: بسم اللَّه الرحمن الرحيم (و اين آيه را تلاوت فرمود) : «ان عبادى ليس لك عليهم سلطان»<ref>حجر /  ۴۲.</ref>: همانا تو را بر بندگان راستين من سلطه و نفوذى نخواهد بود.
ابليس براى بار سوم فرياد كشيد. شياطين به سوى او بازگشتند و گفتند:


ابليس براى بار سوم فرياد كشيد. شياطين به سوى او بازگشتند و گفتند: اى بزرگ ما ! اين فرياد سوم از چيست؟ گفت: به خدا قسم از دوستداران و پيروان على است. اما پروردگارا ! به عزت و جلالت سوگند، معاصى و گناهان را چنان مزيّن سازم كه مورد خشم و غضب تو قرار گيرند.
اى بزرگ ما ! اين فرياد سوم از چيست؟ گفت: به خدا قسم از دوستداران و پيروان على است. اما پروردگارا ! به عزت و جلالت سوگند، معاصى و گناهان را چنان مزيّن سازم كه مورد خشم و غضب تو قرار گيرند.


امام صادق‏ عليه السلام فرمود: قسم به خدايى كه محمدصلى الله عليه وآله را به حق برانگيخت، همانا شياطين بر سر مؤمنان هجوم آورند، بيشتر و فراوان ‏تر از زنبورهايى كه بر (يک قطعه) گوشت باشند (تا او را به معصيت افكنند و از ولايت دور سازند) . اما مؤمن هرگز از دين و اعتقادش كاسته نشود. <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۵.</ref>
امام صادق‏ عليه السلام فرمود: قسم به خدايى كه محمد صلى الله عليه و آله را به حق برانگيخت، همانا شياطين بر سر مؤمنان هجوم آورند، بيشتر و فراوان ‏تر از زنبورهايى كه بر (يک قطعه) گوشت باشند (تا او را به معصيت افكنند و از ولايت دور سازند). اما مؤمن هرگز از دين و اعتقادش كاسته نشود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۵.</ref>
==نتيجه==
==نتيجه==
جريان غدير، جريانى است جاودان، به قدمت «اللَّه هو الولى» . ذات مقدسى كه هميشه بوده و هميشه خواهد بود.
جريان غدير، جريانى است جاودان، به قدمت «اللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ». ذات مقدسى كه هميشه بوده و هميشه خواهد بود.


به عبارت ديگر: او هميشه ولىّ است و ولايت پروردگار هيچ گاه تعطيل نبوده و هيچ گاه تعطيل نخواهد شد. ولايت انبياء و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام -  كه اولياء خدا هستند -  نمايش ولايت پروردگار در روى زمين است.
به عبارت ديگر: او هميشه ولىّ است و ولايت پروردگار هيچ گاه تعطيل نبوده و هيچ گاه تعطيل نخواهد شد. ولايت انبياء و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام -  كه اولياء خدا هستند -  نمايش ولايت پروردگار در روى زمين است.


خداى سبحان -  كه مهربان و حكيم است -  نقشه هدايت انسان را بسيار زيبا طراحى نموده است. در اين نقشه هدايت، انبياء عليهم السلام هاديان امت هستند، و پس از ايشان اوصيائشان عهده‏ دار هدايت امت اند. پس هر نبى وصى پس از خود را معرفى مى ‏كند، و پيامبر خاتم ‏صلى الله عليه وآله نيز در غدير چنين نموده است.
خداى سبحان -  كه مهربان و حكيم است -  نقشه هدايت انسان را بسيار زيبا طراحى نموده است. در اين نقشه هدايت، انبياء عليهم السلام هاديان امت هستند، و پس از ايشان اوصيائشان عهده‏ دار هدايت امت اند. پس هر نبى وصى پس از خود را معرفى مى ‏كند، و پيامبر خاتم ‏صلى الله عليه و آله نيز در غدير چنين نموده است.


پس سرّ غدير همان ولايتى است كه از ابتداى تاريخ تا قيامت ادامه دارد، و سرّ ولايت هدايت است كه دليل آفرينش انسان است.
پس سرّ غدير همان ولايتى است كه از ابتداى تاريخ تا قيامت ادامه دارد، و سرّ ولايت هدايت است كه دليل آفرينش انسان است.


رخداد غدير خم نقطه درخشان تاريخ اسلام است، زيرا در آن واقعه به نحوى نبوت با امامت پيوند خورد كه تكميل رسالت به امامت باشد. ولى در طول ساليان متمادى بعد به آن اهميت داده نشد، بلكه سعى بر عدم طرح آن بوده است. اما به سبب عواملى اين حادثه زنده ماند و به نسل‏ هاى آينده رسيد. به اختصار به آن عوامل اشاره مى‏ كنيم:
رخداد غدير خم نقطه درخشان تاريخ اسلام است، زيرا در آن واقعه به نحوى نبوت با امامت پيوند خورد كه تكميل رسالت به امامت باشد. ولى در طول ساليان متمادى بعد به آن اهميت داده نشد، بلكه سعى بر عدم طرح آن بوده است. اما به سبب عواملى اين حادثه زنده ماند و به نسل‏ هاى آينده رسيد. به اختصار به آن عوامل اشاره مى‏ كنيم:
===۱-  نزول چهار آيه درباره غدير===
===نزول چهار آيه درباره غدير===
===='''الف. آيه تبليغ''' <ref>مائده /  ۶۷ .</ref>====
====الف) آيه تبليغ <ref>مائده /  ۶۷ .</ref>====
گروهى از مفسران بزرگ عامه به نزول اين در روز ۱۸ ذيحجه سال ۱۰ هجرى اذعان داشته، و يا حداقل به عنوان يكى از نظريه‏ هاى معتبر آن را مطرح نمودند. <ref>تفسير غرائب القرآن و رغائب الرقان: ج ۶ ص ۱۲۹. روح المعانى: ج ۶ ص۱۹۲. التفسير الكبير: ج ۱۲ ص ۴۲. تفسير المنار: ج ۶ ص ۴۶۳. الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸. شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۱۹۳  - ۱۸۷.</ref>
گروهى از مفسران بزرگ عامه به نزول اين در روز ۱۸ ذيحجه سال ۱۰ هجرى اذعان داشته، و يا حداقل به عنوان يكى از نظريه‏ هاى معتبر آن را مطرح نمودند.<ref>تفسير غرائب القرآن و رغائب الرقان: ج ۶ ص ۱۲۹. روح المعانى: ج ۶ ص۱۹۲. التفسير الكبير: ج ۱۲ ص ۴۲. تفسير المنار: ج ۶ ص ۴۶۳. الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸. شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۱۸۷ - ۱۹۳.</ref>


نكاتى در اين آيه كريمه حايز اهميت است. از جمله كلمه «الرسول» كه فقط در دو جاى قرآن آمده است: همين آيه تبليغ، و آيه ۴۱ سوره مائده به گونه خطابى. وجه اشتراک هر دو آيه بيان وظيفه اصلى [https://wikighadir.com/index.php/%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%B5%D9%84%D9%89_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87_%D9%88%D8%A2%D9%84%D9%87 پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله] يعنى [https://wikighadir.com/index.php/%D8%AA%D8%A8%D9%84%D9%8A%D8%BA تبليغ] و تحمّل تبعات ناشى از آن مى‏ باشد.
نكاتى در اين آيه كريمه حايز اهميت است. از جمله كلمه «الرسول» كه فقط در دو جاى قرآن آمده است: همين آيه تبليغ، و آيه ۴۱ سوره مائده به گونه خطابى. وجه اشتراک هر دو آيه بيان وظيفه اصلى پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله يعنى تبليغ و تحمّل تبعات ناشى از آن مى‏ باشد.


تأمل در موضوع آيه ۴۱ سوره مائده كه دلدارى و بلكه دستور استقامت به رسول‏خداصلى الله عليه وآله در امر تبليغ و محزون نشدن از كارشكنى‏ هاى منافقان از اصحاب، و ذيل اين آيه تبيلغ كه عدم هدايت كفار است، نكات ارزنده‏اى را براى انسان هويدا مى ‏سازد.
تأمل در موضوع آيه ۴۱ سوره مائده كه دلدارى و بلكه دستور استقامت به رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در امر تبليغ و محزون نشدن از كارشكنى‏ هاى منافقان از اصحاب، و ذيل اين آيه تبيلغ كه عدم هدايت كفار است، نكات ارزنده‏اى را براى انسان هويدا مى ‏سازد.


از جمله كلمه «بلّغ» است، كه تنها يكبار با اين لحن به آن حضرت امر شد، با توجه به اينكه تبليغ وظيفه اصلى پيامبرصلى الله عليه وآله در مدت رسالت بوده <ref>مراجعه شود به: آل‏ عمران /  ۲۰. مائده /  ۹۹  - ۹۲. رعد /  ۴۳  - ۴۰. نور /  ۵۴ ، و ديگر آيات.</ref>، اما انحصار در خطاب با اين كيفيت، اهميت «مأمورٌ به» را مى‏ رساند. آن چيزى كه بايد تبليغ شود امر مهم و حساسى است.
از جمله كلمه «بلّغ» است، كه تنها يكبار با اين لحن به آن حضرت امر شد، با توجه به اينكه تبليغ وظيفه اصلى پيامبر صلى الله عليه و آله در مدت رسالت بوده <ref>مراجعه شود به: آل‏ عمران /۲۰. مائده / ۹۲ - ۹۹. رعد / ۴۰ - ۴۳. نور/ ۵۴ ، و ديگر آيات. </ref>، اما انحصار در خطاب با اين كيفيت، اهميت «مأمورٌ به» را مى‏ رساند. آن چيزى كه بايد تبليغ شود امر مهم و حساسى است.


نكته اساسى در اين بحث، تعيين «مأمورٌ به» و به بيان ديگر تعيين مصداق براى كلمه «ما» در «ما انزل اليك من ربك» است. آن حضرت به چه امر مهمى مأمور شد كه انجام ندادنش برابر با ترک همه وظايف رسالتش است. در اين زمينه علماى اماميه بحث‏ هاى فراوانى كرده ‏اند.
نكته اساسى در اين بحث، تعيين «مأمورٌ به» و به بيان ديگر تعيين مصداق براى كلمه «ما» در «مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» است.


ما فكر مى‏ كنيم آن امر مهم جانشينى و ولايت پس از رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله است، و نظريه ‏هاى ديگر مطابق با تحقيق نيست. پرواضح است كه به كار بردن كلمه «كفار» در انتهاى آيه در مورد مخالفان با اين امر مهم و امنيت از سوى خداى تعالى براى ناكامى كفار در كارشكنى بر ابلاغ اين امر، حسّاس و دقيق و قابل تأمل است. آيا در آخرين سفر در غدير كفار ظاهرى همراه آن حضرت بودند؟!
آن حضرت به چه امر مهمى مأمور شد كه انجام ندادنش برابر با ترک همه وظايف رسالتش است. در اين زمينه علماى اماميه بحث‏ هاى فراوانى كرده ‏اند.


به هر صورت، پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه وآله اين مسئله مهم را تبليغ نمود، اما اين سؤال از دير زمان جلوه مى‏ كند. آيا تا چه حد مسلمانان به وظيفه خود در قبال آن عمل كردند؟!
ما فكر مى‏ كنيم آن امر مهم جانشينى و ولايت پس از رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله است، و نظريه ‏هاى ديگر مطابق با تحقيق نيست. پرواضح است كه به كار بردن كلمه «كفار» در انتهاى آيه در مورد مخالفان با اين امر مهم و امنيت از سوى خداى تعالى براى ناكامى كفار در كارشكنى بر ابلاغ اين امر، حسّاس و دقيق و قابل تأمل است. آيا در آخرين سفر در غدير كفار ظاهرى همراه آن حضرت بودند؟!
 
به هر صورت، پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه و آله اين مسئله مهم را تبليغ نمود، اما اين سؤال از دير زمان جلوه مى‏ كند. آيا تا چه حد مسلمانان به وظيفه خود در قبال آن عمل كردند؟!


شايان ذكر است كه ترس آن حضرت در ابلاغ اين امر مهم، از نافهمى مردمان حاضر بوده است كه مبادا فكر كنند اين كار با در نظر گرفتن منافع شخصى انجام پذيرفته است. چون پسرعمو و دامادش را به جانشينى انتخاب نموده است.
شايان ذكر است كه ترس آن حضرت در ابلاغ اين امر مهم، از نافهمى مردمان حاضر بوده است كه مبادا فكر كنند اين كار با در نظر گرفتن منافع شخصى انجام پذيرفته است. چون پسرعمو و دامادش را به جانشينى انتخاب نموده است.


در تمامى آياتى كه ترس از انبياى الهى را مطرح نموده از اين قبيل است. مثل خطاب «قلنا لا تخف انّك انت الاعلى» <ref>طه /  ۶۸ .</ref> : گفتيم نترس تو مسلّماً (پيروز) و برترى.
در تمامى آياتى كه ترس از انبياى الهى را مطرح نموده از اين قبيل است. مثل خطاب «قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَىٰ»<ref>طه /  ۶۸ .</ref>: گفتيم نترس تو مسلّماً (پيروز) و برترى.


ترس حضرت موسى‏ عليه السلام از ابزار و آلات ساحران نبوده، بلكه از نافهمى مردمان در هراس بوده كه با ارائه معجزه توسط آن حضرت، مردم فرق بين سحر و معجزه را تشخيص نداده و هر دو را مثل هم بدانند و اسباب هدايت آنان معكوس جواب دهد.
ترس حضرت موسى‏ عليه السلام از ابزار و آلات ساحران نبوده، بلكه از نافهمى مردمان در هراس بوده كه با ارائه معجزه توسط آن حضرت، مردم فرق بين سحر و معجزه را تشخيص نداده و هر دو را مثل هم بدانند و اسباب هدايت آنان معكوس جواب دهد.
====ب. آيه اکمال دين و اتمام نعمت====
====ب) آيه اکمال دين و اتمام نعمت====
به عقيده ما، اين آيه در روز ۱۸ ذيحجه سال ۱۰ هجرى نازل شده است. اگر چه در اين مورد نظريه‏ هاى متفاوتى از علماى عامه ارائه شده است، كه بعضى از آنها به حدى كم ارزش اند كه سزاوار طرح نمى‏ باشند. <ref>امامت و رهبرى: ص ۹۰۱  - ۸۸۷.</ref>
به عقيده ما، اين آيه در روز ۱۸ ذيحجه سال ۱۰ هجرى نازل شده است. اگر چه در اين مورد نظريه‏ هاى متفاوتى از علماى عامه ارائه شده است، كه بعضى از آنها به حدى كم ارزش اند كه سزاوار طرح نمى‏ باشند.<ref>امامت و رهبرى: ص ۸۸۷ - ۹۰۱..</ref>
 
مثلاً از خليفه دوم نقل كرده ‏اند: به خدا قسم من روز و ساعتى كه اين آيه بر پيامبر نازل شد را ميدانم، و آن عصر روز عرفه بود. برخى از مفسران و مورخان عامه همين نظريه را قبول كرده‏ اند.<ref>البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹. تاريخ طبرى: ج ۲ ص ۴۰۲.</ref>


مثلاً از خليفه دوم نقل كرده ‏اند: به خدا قسم من روز و ساعتى كه اين آيه بر پيامبر نازل شد را ميدانم، و آن عصر روز عرفه بود. برخى از مفسران و مورخان عامه همين نظريه را قبول كرده‏اند. <ref>البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۹. تاريخ طبرى: ج ۲ ص ۴۰۲.</ref>يا مفسر بزرگ آنان فخر رازى مى‏ گويد: اين آيه ۸۱ يا ۸۲ روز قبل از رحلت پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله نازل شد. <ref>التفسير الكبير: ج ۱۲ ص ۴۲.</ref>
يا مفسر بزرگ آنان فخر رازى مى‏ گويد: اين آيه ۸۱ يا ۸۲ روز قبل از رحلت پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله نازل شد.<ref>التفسير الكبير: ج ۱۲ ص ۴۲.</ref>


اين دو نظريه با هم سازگارى ندارد. زيرا با پذيرش سخن عمر بن خطاب بيان فخر رازى نادرست مى ‏شود؛ چون با نزول آيه در روز عرفه، با احتساب هر ماه به سى روز بدون نقصان، بنا بر نظريه شيعه -  كه ۲۸ صفر روز [https://wikighadir.com/index.php/%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA_%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%D9%83%D8%B1%D9%85_%D8%B5%D9%84%D9%89_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87_%D9%88%D8%A2%D9%84%D9%87 شهادت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله] است -  تنها هفتاد و نه روز قبل از شهادت آن حضرت بوده است. و اگر ماه را بيست و نه روز حساب كنيم مى ‏شود هفتاد و هفت روز. و بنا بر نظريه عامه در روز شهادت آن حضرت <ref>عامه روز ۱۲ ربيع ‏الاول سال ۱۱ را روز شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ دانند.</ref> نود و سه روز مى‏ شود، و اگر ماه را ۲۹ روز حساب كنيم مى ‏شود نود روز.
اين دو نظريه با هم سازگارى ندارد. زيرا با پذيرش سخن عمر بن خطاب بيان فخر رازى نادرست مى ‏شود؛ چون با نزول آيه در روز عرفه، با احتساب هر ماه به سى روز بدون نقصان، بنا بر نظريه شيعه -  كه ۲۸ صفر روز شهادت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله است -  تنها هفتاد و نه روز قبل از شهادت آن حضرت بوده است. و اگر ماه را بيست و نه روز حساب كنيم مى ‏شود هفتاد و هفت روز. و بنا بر نظريه عامه در روز شهادت آن حضرت <ref>عامه روز ۱۲ ربيع ‏الاول سال ۱۱ را روز شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ دانند.</ref> نود و سه روز مى‏ شود، و اگر ماه را ۲۹ روز حساب كنيم مى ‏شود نود روز.


در طرف مقابل و با پذيرش سخن فخر رازى، حرف آن ديگرى صحيح نيست، چون با احتساب فوق در روز شعادت، نزول آيه در صورت هشتاد و يک روز به ۷ ذی حجه و در صورت هشتاد و دو روز به ۶ ذيحجه بر مى‏ گردد.
در طرف مقابل و با پذيرش سخن فخر رازى، حرف آن ديگرى صحيح نيست، چون با احتساب فوق در روز شعادت، نزول آيه در صورت هشتاد و يک روز به ۷ ذی حجه و در صورت هشتاد و دو روز به ۶ ذيحجه بر مى‏ گردد.


بنا بر نظريه عامه در روز شهادت با كامل بودن ماه، نزول آيه در روز ۱۲ يا ۱۱ ذيحجه مى‏ شود، و در صورت نقصان ماه، تنها در يک فرض هشتاد و يک روز، روز ۹ ذيحجه (عرفه) مى‏ شود. ولى در فرض دوم به ۸ ذيحجه روز ترويه بر مى‏ گردد.
بنا بر نظريه عامه در روز شهادت با كامل بودن ماه، نزول آيه در روز ۱۲ يا ۱۱ ذی حجه مى‏ شود، و در صورت نقصان ماه، تنها در يک فرض هشتاد و يک روز، روز ۹ ذی حجه (عرفه) مى‏ شود. ولى در فرض دوم به ۸ ذی حجه روز ترويه بر مى‏ گردد.


اگر چه اين مسئله شقوق زيادى دارد كه بحث را به درازا مى ‏كشاند، ولى به نظر مى ‏رسد هر دو سخن براى انحراف بحث از محور اصلى و گمراه كردن مردم و مخفى كردن حقايق از حق جويان است.
اگر چه اين مسئله شقوق زيادى دارد كه بحث را به درازا مى ‏كشاند، ولى به نظر مى ‏رسد هر دو سخن براى انحراف بحث از محور اصلى و گمراه كردن مردم و مخفى كردن حقايق از حق جويان است.


به همين خاطر، بسيارى از علماى منصف عامه به اين نكته اذعان نموده ‏اند كه اين آيه در روز غدير نازل شده است.
به همين خاطر، بسيارى از علماى منصف عامه به اين نكته اذعان نموده ‏اند كه اين آيه در روز غدير نازل شده است.
===='''ج و د. آيه مسألت عذاب'''====
====ج و د) آيه مسألت عذاب====
پس از ابلاغ ولايت حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، ماجراى حارث فهرى و نزول آيه «سأل سائل....» اتفاق افتاد، كه در عنوان خود مفصل آمده است. بسيارى از مفسران و تاريخ نگاران نيز اين داستان را بيان كرده ‏اند، كه در عنوان «حديث غدير» آمده است.
پس از ابلاغ ولايت حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، ماجراى حارث فهرى و نزول آيه «سَأَلَ سَائِلٌ....» اتفاق افتاد، كه در عنوان خود مفصل آمده است. بسيارى از مفسران و تاريخ نگاران نيز اين داستان را بيان كرده ‏اند، كه در عنوان «حديث غدير» آمده است.


اما اشكالى كه در اينجا مطرح شده از سوى صاحب تفسير «المنار» است، كه پس از نقل اين جريان مى‏ گويد: سوره معارج مكى است، ولى شأن نزول آيات مربوط به واقعه سال ‏هاى پس از هجرت است. اين دو با هم همخوانى ندارد.
اما اشكالى كه در اينجا مطرح شده از سوى صاحب تفسير «المنار» است، كه پس از نقل اين جريان مى‏ گويد: سوره معارج مكى است، ولى شأن نزول آيات مربوط به واقعه سال ‏هاى پس از هجرت است. اين دو با هم همخوانى ندارد.
خط ۲۸۳: خط ۳۰۷:
در تفسير «الميزان» در جواب او مى ‏گويد:
در تفسير «الميزان» در جواب او مى ‏گويد:


'''الف.''' روايات در شأن نزول اين آيات دو دسته ‏اند: رواياتى كه شأن نزول را در مكه مى‏ دانند، و رواياتى كه شأن نزول را در واقعه غدير مى‏ دانند. هر دو دسته روايت آحاد يا همان خبر واحد است و شما بدون هيچ ترجيحى دسته اول را انتخاب كرديد!.
'''الف)''' روايات در شأن نزول اين آيات دو دسته ‏اند: رواياتى كه شأن نزول را در مكه مى‏ دانند، و رواياتى كه شأن نزول را در واقعه غدير مى‏ دانند. هر دو دسته روايت آحاد يا همان خبر واحد است و شما بدون هيچ ترجيحى دسته اول را انتخاب كرديد!.


'''ب.''' بر فرض اينكه مجموعه سوره مكى باشد، همانگونه كه مضمون بيشتر آيات آن اين گونه است. اما معلوم نيست كه همه آيات آن مكى باشد، بلكه اين آيات مدنى اند.
'''ب)''' بر فرض اينكه مجموعه سوره مكى باشد، همانگونه كه مضمون بيشتر آيات آن اين گونه است. اما معلوم نيست كه همه آيات آن مكى باشد، بلكه اين آيات مدنى اند.


در اين مورد مصداق‏ هاى ديگرى نيز در قرآن هست، مثل آيه ۶۷ سوره مائده كه ايشان و همفكرانش اصرار دارند كه مربوط به اول بعثت است. در حالى كه عموم مفسران اتفاق دارند كه سوره مائده سوره ‏اى مدنى است.
در اين مورد مصداق‏ هاى ديگرى نيز در قرآن هست، مثل آيه ۶۷ سوره مائده كه ايشان و همفكرانش اصرار دارند كه مربوط به اول بعثت است. در حالى كه عموم مفسران اتفاق دارند كه سوره مائده سوره ‏اى مدنى است.
===۲-  اهتمام اصحاب به غدير===
===اهتمام اصحاب به غدير===
اصحاب زيادى راوى اين واقعه مهم مى ‏باشند. البته به نظر ما تعداد راويان به تعداد حاضران در آن مراسم با شكوه است، ولى به سبب عواملى نظير دور بودن از مركز حكومت و نداشتن موقعيت خاص اجتماعى، معروف نبودن و... ، نامشان ضبط نشده است. نام راويان حديث غدير در عنوان «حديث غدير» مغصل آمده است.
اصحاب زيادى راوى اين واقعه مهم مى ‏باشند. البته به نظر ما تعداد راويان به تعداد حاضران در آن مراسم با شكوه است، ولى به سبب عواملى نظير دور بودن از مركز حكومت و نداشتن موقعيت خاص اجتماعى، معروف نبودن و... ، نامشان ضبط نشده است. نام راويان حديث غدير در عنوان «حديث غدير» مغصل آمده است.
===۳-  غدير در آثار علماى عامه===
===غدير در آثار علماى عامه===
بعضى از علماى عامه در اين مورد كار كرده و به حديث غدير از ابعاد مختلف توجه كرده‏ اند، كه اسامى آنان نيز در عنوان «حديث غدير» آمده است.
بعضى از علماى عامه در اين مورد كار كرده و به حديث غدير از ابعاد مختلف توجه كرده‏ اند، كه اسامى آنان نيز در عنوان «حديث غدير» آمده است.
===۴-  غدير در اشعار===
===غدير در اشعار===
در طول پانزده قرن پس از حادثه غدير، شعراى بسيارى آن را به زبان‏ هاى مختلف به نظم در آورده ‏اند، كه عمدتاً در زبان عربى و فارسى و اردو است.
در طول پانزده قرن پس از حادثه غدير، شعراى بسيارى آن را به زبان‏ هاى مختلف به نظم در آورده ‏اند، كه عمدتاً در زبان عربى و فارسى و اردو است.
===۵ -  احتجاج به غدير===
===احتجاج به غدير===
در مقاطع مختلف تاريخ به حديث غدير استدلال و احتجاج شده است، كه در كتاب ‏هاى عامه و خاصه آورده شده است. موارد اتمام حجت به حديث غدير در عنوان «اتمام حجت» آورده شده است.
در مقاطع مختلف تاريخ به حديث غدير استدلال و احتجاج شده است، كه در كتاب ‏هاى عامه و خاصه آورده شده است. موارد اتمام حجت به حديث غدير در عنوان «اتمام حجت» آورده شده است.


== پانویس ==
== پانویس ==