۲۲٬۹۷۹
ویرایش
جز (Modir صفحهٔ علی بن ابراهیم حلبی (نورالدین، شافعی) را به نور الدین حلبی منتقل کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
ولى حلبى در عين نقل اين ماجرا به آن اشكال كرده است: | ولى حلبى در عين نقل اين ماجرا به آن اشكال كرده است: | ||
'''۱. اشكال حلبى''' | === '''۱. اشكال حلبى''' === | ||
اعتراف حلبى به اينكه امام عليه السلام براى ردّ كسانى كه در خلافت با او كشمكش كردند به حديث غدير احتجاج كرد، به درستى سخن ما گواهى مى دهد. حلبى مى نويسد: | اعتراف حلبى به اينكه امام عليه السلام براى ردّ كسانى كه در خلافت با او كشمكش كردند به حديث غدير احتجاج كرد، به درستى سخن ما گواهى مى دهد. حلبى مى نويسد: | ||
خط ۱۲: | خط ۱۱: | ||
دليل اين سخن آن است كه على عليه السلام تنها زمانى به [[حدیث غدیر]] احتجاج كرد كه خلافت به او بازگشت. در آن زمان - چنانكه گذشت - براى ردّ كسانى كه با او كشمكش كردند به اين حديث احتجاج كرد. بنابراين، سكوت على عليه السلام از احتجاج به اين حديث تا زمان خلافتش براى كسانى كه اندك خردى دارند - چه رسد به مردم فهيم - گواه آن است كه حديث غدير نصّ بر امامت او نيست.<ref>السيرة الحلبيّة: ج ۳ ص ۳۳۸.</ref> | دليل اين سخن آن است كه على عليه السلام تنها زمانى به [[حدیث غدیر]] احتجاج كرد كه خلافت به او بازگشت. در آن زمان - چنانكه گذشت - براى ردّ كسانى كه با او كشمكش كردند به اين حديث احتجاج كرد. بنابراين، سكوت على عليه السلام از احتجاج به اين حديث تا زمان خلافتش براى كسانى كه اندك خردى دارند - چه رسد به مردم فهيم - گواه آن است كه حديث غدير نصّ بر امامت او نيست.<ref>السيرة الحلبيّة: ج ۳ ص ۳۳۸.</ref> | ||
'''۲. پاسخ اشكال حلبى''' | === '''۲. پاسخ اشكال حلبى''' === | ||
و اما پاسخ سخنان حلبى: | و اما پاسخ سخنان حلبى: | ||
خط ۲۸: | خط ۲۶: | ||
سوم) حلبى مى گويد: سكوت على عليه السلام از احتجاج به اين حديث تا زمان خلافتش... ، گواه آن است كه حديث غدير نصّ بر امامت او نيست. اين سخن نيز به دليل مناشده امام عليه السلام با ابوبكر و اصحاب شورى مردود است؛ شيعه سكوت على عليه السلام را قبول ندارد، بلكه شيعيان اين ادعا را [[تکذیب]] و انكار مى كنند. پس اين ادعاى حلبى در برابر شيعه اماميه سودى به حالش ندارد و حديث غدير را از صلاحيت احتجاج و استدلال ساقط نمى كند. | سوم) حلبى مى گويد: سكوت على عليه السلام از احتجاج به اين حديث تا زمان خلافتش... ، گواه آن است كه حديث غدير نصّ بر امامت او نيست. اين سخن نيز به دليل مناشده امام عليه السلام با ابوبكر و اصحاب شورى مردود است؛ شيعه سكوت على عليه السلام را قبول ندارد، بلكه شيعيان اين ادعا را [[تکذیب]] و انكار مى كنند. پس اين ادعاى حلبى در برابر شيعه اماميه سودى به حالش ندارد و حديث غدير را از صلاحيت احتجاج و استدلال ساقط نمى كند. | ||
در اينجا به بعضى از روايات شيعه اماميه كه در بردارنده مناشده امامعليه السلام با ابوبكر و اصحاب شورى به حديث غدير است اشاره | در اينجا به بعضى از روايات شيعه اماميه كه در بردارنده مناشده امامعليه السلام با ابوبكر و اصحاب شورى به حديث غدير است اشاره مى كنيم: | ||
۱. شيخ صدوق روايت كرده كه اميرالمؤمنين عليه السلام به ابوبكر بن ابى قحافه فرمود: به من بگو شايسته امر خلافت به چه ويژگى هايى شايسته اين امر مى شود؟ | ۱. شيخ صدوق روايت كرده كه اميرالمؤمنين عليه السلام به ابوبكر بن ابى قحافه فرمود: به من بگو شايسته امر خلافت به چه ويژگى هايى شايسته اين امر مى شود؟ | ||
خط ۹۲: | خط ۸۸: | ||
افزون بر اين، پيشتر معلوم شد كه واحدى اشعارى را روايت كرده كه امام عليه السلام آنها را در حضور ابوبكر و عمر و عثمان و ديگران خوانده، و آن اشعار نمونه هايى از فضائل و ويژگى هاى او از جمله حديث غدير را در بر داشته است. | افزون بر اين، پيشتر معلوم شد كه واحدى اشعارى را روايت كرده كه امام عليه السلام آنها را در حضور ابوبكر و عمر و عثمان و ديگران خوانده، و آن اشعار نمونه هايى از فضائل و ويژگى هاى او از جمله حديث غدير را در بر داشته است. | ||
بنابراين، ادعاى سكوت امام از احتجاج به حديث غدير در زمان خلفاى | بنابراين، ادعاى سكوت امام از احتجاج به حديث غدير در زمان خلفاى سه گانه دروغ است. | ||
و) استبعاد ابوالطُفَيل نسبت به حديث غدير | |||
بى گمان انكار و استبعاد ابوالطُفَيل نسبت به حديث غدير در ماجراى مناشده حضرت، از ادلّه استوار بر دلالت اين حدیث به [[امامت]] و جانشينى است، چرا كه اگر [[حدیث غدیر]] معنايى غير از امامت پس از رسول خدا صلى الله عليه وآله داشت، انكار و شک وجهى نداشت. | بى گمان انكار و استبعاد ابوالطُفَيل نسبت به حديث غدير در ماجراى مناشده حضرت، از ادلّه استوار بر دلالت اين حدیث به [[امامت]] و جانشينى است، چرا كه اگر [[حدیث غدیر]] معنايى غير از امامت پس از رسول خدا صلى الله عليه وآله داشت، انكار و شک وجهى نداشت. |