پرش به محتوا

نور الدین حلبی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
ولى حلبى در عين نقل اين ماجرا به آن اشكال كرده است:
ولى حلبى در عين نقل اين ماجرا به آن اشكال كرده است:


'''۱. اشكال حلبى'''
=== '''۱. اشكال حلبى''' ===
 
اعتراف حلبى به اينكه امام‏ عليه السلام براى ردّ كسانى كه در خلافت با او كشمكش كردند به حديث غدير احتجاج كرد، به درستى سخن ما گواهى مى‏ دهد. حلبى مى ‏نويسد:
اعتراف حلبى به اينكه امام‏ عليه السلام براى ردّ كسانى كه در خلافت با او كشمكش كردند به حديث غدير احتجاج كرد، به درستى سخن ما گواهى مى‏ دهد. حلبى مى ‏نويسد:


خط ۱۲: خط ۱۱:
دليل اين سخن آن است كه على‏ عليه السلام تنها زمانى به [[حدیث غدیر]] احتجاج كرد كه خلافت به او بازگشت. در آن زمان -  چنانكه گذشت -  براى ردّ كسانى كه با او كشمكش كردند به اين حديث احتجاج كرد. بنابراين، سكوت على‏ عليه السلام از احتجاج به اين حديث تا زمان خلافتش براى كسانى كه اندك خردى دارند -  چه رسد به مردم فهيم -  گواه آن است كه حديث غدير نصّ بر امامت او نيست.<ref>السيرة الحلبيّة: ج ۳ ص ۳۳۸.</ref>
دليل اين سخن آن است كه على‏ عليه السلام تنها زمانى به [[حدیث غدیر]] احتجاج كرد كه خلافت به او بازگشت. در آن زمان -  چنانكه گذشت -  براى ردّ كسانى كه با او كشمكش كردند به اين حديث احتجاج كرد. بنابراين، سكوت على‏ عليه السلام از احتجاج به اين حديث تا زمان خلافتش براى كسانى كه اندك خردى دارند -  چه رسد به مردم فهيم -  گواه آن است كه حديث غدير نصّ بر امامت او نيست.<ref>السيرة الحلبيّة: ج ۳ ص ۳۳۸.</ref>


'''۲. پاسخ اشكال حلبى'''
=== '''۲. پاسخ اشكال حلبى''' ===
 
و اما پاسخ سخنان حلبى:
و اما پاسخ سخنان حلبى:


خط ۲۸: خط ۲۶:
سوم) حلبى مى‏ گويد: سكوت على‏ عليه السلام از احتجاج به اين حديث تا زمان خلافتش... ، گواه آن است كه حديث غدير نصّ بر امامت او نيست. اين سخن نيز به دليل مناشده امام ‏عليه السلام با ابوبكر و اصحاب شورى مردود است؛ شيعه سكوت على‏ عليه السلام را قبول ندارد، بلكه شيعيان اين ادعا را [[تکذیب]] و انكار مى‏ كنند. پس اين ادعاى حلبى در برابر شيعه اماميه سودى به حالش ندارد و حديث غدير را از صلاحيت احتجاج و استدلال ساقط نمى‏ كند.
سوم) حلبى مى‏ گويد: سكوت على‏ عليه السلام از احتجاج به اين حديث تا زمان خلافتش... ، گواه آن است كه حديث غدير نصّ بر امامت او نيست. اين سخن نيز به دليل مناشده امام ‏عليه السلام با ابوبكر و اصحاب شورى مردود است؛ شيعه سكوت على‏ عليه السلام را قبول ندارد، بلكه شيعيان اين ادعا را [[تکذیب]] و انكار مى‏ كنند. پس اين ادعاى حلبى در برابر شيعه اماميه سودى به حالش ندارد و حديث غدير را از صلاحيت احتجاج و استدلال ساقط نمى‏ كند.


در اينجا به بعضى از روايات شيعه اماميه كه در بردارنده مناشده امام‏عليه السلام با ابوبكر و اصحاب شورى به حديث غدير است اشاره مى‏كنيم:
در اينجا به بعضى از روايات شيعه اماميه كه در بردارنده مناشده امام‏عليه السلام با ابوبكر و اصحاب شورى به حديث غدير است اشاره مى ‏كنيم:
 
 


۱. شيخ صدوق روايت كرده كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به ابوبكر بن ابى‏ قحافه فرمود: به من بگو شايسته امر خلافت به چه ويژگى‏ هايى شايسته اين امر مى‏ شود؟
۱. شيخ صدوق روايت كرده كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به ابوبكر بن ابى‏ قحافه فرمود: به من بگو شايسته امر خلافت به چه ويژگى‏ هايى شايسته اين امر مى‏ شود؟
خط ۹۲: خط ۸۸:
افزون بر اين، پيشتر معلوم شد كه واحدى اشعارى را روايت كرده كه امام‏ عليه السلام آنها را در حضور ابوبكر و عمر و عثمان و ديگران خوانده، و آن اشعار نمونه‏ هايى از فضائل و ويژگى‏ هاى او از جمله حديث غدير را در بر داشته است.
افزون بر اين، پيشتر معلوم شد كه واحدى اشعارى را روايت كرده كه امام‏ عليه السلام آنها را در حضور ابوبكر و عمر و عثمان و ديگران خوانده، و آن اشعار نمونه‏ هايى از فضائل و ويژگى‏ هاى او از جمله حديث غدير را در بر داشته است.


بنابراين، ادعاى سكوت امام از احتجاج به حديث غدير در زمان خلفاى سه‏گانه دروغ است.  
بنابراين، ادعاى سكوت امام از احتجاج به حديث غدير در زمان خلفاى سه‏ گانه دروغ است.  


'''و) استبعاد ابوالطُفَيل نسبت به حديث غدير'''
و) استبعاد ابوالطُفَيل نسبت به حديث غدير


بى ‏گمان انكار و استبعاد ابوالطُفَيل نسبت به حديث غدير در ماجراى مناشده حضرت، از ادلّه استوار بر دلالت اين حدیث به [[امامت]] و جانشينى است، چرا كه اگر [[حدیث غدیر]] معنايى غير از امامت پس از رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله داشت، انكار و شک وجهى نداشت.
بى ‏گمان انكار و استبعاد ابوالطُفَيل نسبت به حديث غدير در ماجراى مناشده حضرت، از ادلّه استوار بر دلالت اين حدیث به [[امامت]] و جانشينى است، چرا كه اگر [[حدیث غدیر]] معنايى غير از امامت پس از رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله داشت، انكار و شک وجهى نداشت.