۲۲٬۹۷۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== کار شکنی منافقین در خطبه غدیر<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۴۲ - ۱۴۹.</ref> == | |||
به محض رسيدن كاروان حجةالوداع به غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله دستورات لازم را داد و منبر باشكوهى بر پا شد و آماده سازى مقدمات سخنرانى تا ظهر ادامه يافت.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۲.</ref> | |||
منافقين نيز بىكار ننشستند و كارشكنى هاى خود را قبل و بعد و حتى در بين خطبه غدير عملى كردند: | |||
=== شايعه پيش از خطبه === | |||
اكنون بايد مردم آماده سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله مى شدند. | |||
منافقين اقدام به تحركى ديگر در بين مردم نمودند و شايع كردند كه اگر اين سخنرانى انجام شود و على منصوب گردد ديگر راه بازگشتى نخواهد بود. | |||
همچنين به ايادى و هواداران خود سپردند كه وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله از مردم مى خواهد براى سخنرانى در مقابل منبر جمع شوند، عمداً از اطراف آن پراكنده شوند تا عملاً مجلسى تحقق نيابد! | |||
اين نقشه نيز عملى شد و با آنكه قبل از منبر نماز جماعت بر پا شده بود و عملاً مردم جمع بودند، ولى وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز منبر قرار گرفت و منتظر ماند تا مردم با انسجام بيشترى از حالت نماز به سمت منبر جمع شوند تا سخنرانى خود را آغاز كند، با اين منظره مواجه شد كه عدهاى از اطراف منبر متفرق مى شوند! اگر چه بسيارى از مؤمنين جلوى منبر جمع شده بودند، ولى اين منظره بسيار بى ادبانه بود كه عدهاى برخيزند و بروند. | |||
حضرت لحظاتى به آنان مى نگريست و راست و چپ منبر را نگاه مى كرد و منتظر بود كه شايد از اين حركت زشت خود دست بردارند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۱،۲۹۹.</ref> ولى وقتى جدى بودن توطئه را احساس كرد به اميرالمؤمنين عليه السلام دستور داد تا از تفرق مردم جلوگيرى كند و همه را در مقابل منبر جمع كند. با ديدن اين برخورد شديدِ پيامبر صلى الله عليه و آله همه بازگشتند و در مقابل منبر نشستند. حضرت قبل از سخنرانى خطاب به مردم فرمود: | |||
اى مردم من از تخلف شما و فاصله گرفتنتان از من ناراحت شدم. شما به گونه اى عمل كرديد كه به نظرم آمد حتى درختى كه نزديك من باشد از همه درختان نزد شما مبغوض تر است!! | |||
اى مردم من از تخلف شما و فاصله گرفتنتان از من ناراحت شدم. شما به | |||
اما بدانيد كه خداوند مقام على بن ابى طالب را نسبت به من همچون من نسبت به او قرار داده است. خدا از او راضى است همان گونه كه من از او راضى هستم، چرا كه او هيچ چيزى را بر نزديک شدن به من و محبت نسبت به من ترجيح نمى دهد. | |||
اينجا بود كه شدت قبح اين رفتار مردم در برابر اول شخص عالم بشريت و خاتم نبوت بر خودشان هم معلوم شد، و صداى گريه و زارى مردم در پيشگاه آن حضرت بلند شد. | اينجا بود كه شدت قبح اين رفتار مردم در برابر اول شخص عالم بشريت و خاتم نبوت بر خودشان هم معلوم شد، و صداى گريه و زارى مردم در پيشگاه آن حضرت بلند شد. | ||
آنان براى جبران عمل قبيح خود بهانه آوردند كه: | |||
«يا رسول اللَّه، ما از شما دور نشديم جز به خاطر آنكه نخواستيم مزاحم شما باشيم و شما اذيت شويد! ما از نارضايتى رسول خدا به پروردگار پناه مى بريم»! | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله هم عذر آنان را پذيرفت، و با اين بزرگ منشىِ حضرت بار ديگر توطئه منافقين خنثى شد و سخنرانى آغاز شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۳ - ۱۳۴.</ref> | |||
=== مسخره كردن در بين خطبه<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۴.</ref> === | |||
اكنون منافقين با منظره اى روبرو بودند كه عقلها را متحير مى كرد: | |||
جمعيت يكصد و بيست هزار نفرى، منبر با عظمت زير درختان كهنسال و در كنار بركه، دو قامت آسمانى بر فراز منبر، و آغاز يک سخنرانى بلند با حمد و ثنايى سرشار از توحيد، و سكوتى ابهت انگيز كه احدى در آن فضاى باز جرأت حركت و صحبت نداشت. | |||
مؤمن نمىتواند روح نفاق را در مخيله خود تصور كند. از آنجا كه دورويى و باصداقت نبودن جزء اصول اوليه نفاق است، منافق همه را به كيش خود مىپندارد و تصورى از صداقت و يكرنگى در ذهن خود ندارد. آنگاه كه كينه و حسد و عداوت نسبت به على بن ابىطالبعليه السلام با اين روح نفاق آميخته شود ناخود آگاه سخنانى بر زبان مىآورد كه آن حسد درونى را نشان مىدهد. | مؤمن نمىتواند روح نفاق را در مخيله خود تصور كند. از آنجا كه دورويى و باصداقت نبودن جزء اصول اوليه نفاق است، منافق همه را به كيش خود مىپندارد و تصورى از صداقت و يكرنگى در ذهن خود ندارد. آنگاه كه كينه و حسد و عداوت نسبت به على بن ابىطالبعليه السلام با اين روح نفاق آميخته شود ناخود آگاه سخنانى بر زبان مىآورد كه آن حسد درونى را نشان مىدهد. |