منکران تواتر حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸۱: خط ۱۸۱:


۴. كشميرى «مسند احمد بن حنبل» را آميخته ‏اى از احاديث صحيح و ضعيف دانسته است. سخنى كه نزد جماعتى از محققان مانند سُبكى و ديگران باطل است.
۴. كشميرى «مسند احمد بن حنبل» را آميخته ‏اى از احاديث صحيح و ضعيف دانسته است. سخنى كه نزد جماعتى از محققان مانند سُبكى و ديگران باطل است.


۵ . كشميرى مى‏ گويد حديث غدير به تصريح اهل فن صحيح نيست. اين خود دروغ ديگرى است، زيرا آن گونه كه پيش تر گفته شد بسيارى از طرق حديث غدير به تصريح بزرگان فن حديث صحيح است.
۵ . كشميرى مى‏ گويد حديث غدير به تصريح اهل فن صحيح نيست. اين خود دروغ ديگرى است، زيرا آن گونه كه پيش تر گفته شد بسيارى از طرق حديث غدير به تصريح بزرگان فن حديث صحيح است.
خط ۲۴۸: خط ۲۴۷:
۱۱ .قارى
۱۱ .قارى


على بن سلطان قارى در رساله ‏اش در رد امام ‏الحرمين جوينى مى ‏نويسد: جوينى گفته كه هر كس با شراب خرما وضو بگيرد خود را بدنامِ گيتى و مايه كيفر همه مردم كرده است. وى مانند اين سخن را به قفّال هم نسبت داده و خود را عاقل و كامل نيز پنداشته است! شكى نيست كه چنين سخنى كفر منكرين اين جواز و قائلان به گفتار جوينى را در پى دارد، زيرا ابو حنيفه جواز وضو با شراب خرما را بر اساس رأى خود برنگزيده بلكه بر اساس احاديثى كه صحابه بزرگ از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت كرده ‏اند چنين فتوايى داده است. ضمن اين كه ابو حنيفه تنها نيست بلكه از ميان تابعين سفيان ثورى و عكرمه نيز وضو با شراب خرما را صحيح دانسته ‏اند.××× 1 ×××
على بن سلطان قارى در رساله ‏اش در رد امام ‏الحرمين جوينى مى ‏نويسد: جوينى گفته كه هر كس با شراب خرما وضو بگيرد خود را بدنامِ گيتى و مايه كيفر همه مردم كرده است. وى مانند اين سخن را به قفّال هم نسبت داده و خود را عاقل و كامل نيز پنداشته است! شكى نيست كه چنين سخنى كفر منكرين اين جواز و قائلان به گفتار جوينى را در پى دارد، زيرا ابو حنيفه جواز وضو با شراب خرما را بر اساس رأى خود برنگزيده بلكه بر اساس احاديثى كه صحابه بزرگ از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت كرده ‏اند چنين فتوايى داده است. ضمن اين كه ابو حنيفه تنها نيست بلكه از ميان تابعين سفيان ثورى و عكرمه نيز وضو با شراب خرما را صحيح دانسته ‏اند.<ref>رساله در ردّ امام‏الحرمين جوينى (على بن سلطان قارى).</ref>
 
 
 
اگر انكار جواز وضو با شراب خرما باعث كفر مى‏شود، آن هم به اين دليل كه اين حكم بر پايه احاديث روايت شده از رسول‏خداصلى الله عليه وآله ثابت شده است، پس چرا منكرين حديث غدير تكفير نمى‏شوند؟! آيا حديث غدير مثل روايت جواز وضو با شراب خرما هم نيست؟!
 
 
اضافه بر اين، در اينجا هماهنگى سفيان ثورى و عكرمه با ابوحنيفه در اين فتوا دليل درستى آن و نادرستى مخالفان بيان شده است. پس در مورد حديث غدير چه بايد گفت؟! حديثى كه به شكل متواتر از رسول‏خداصلى الله عليه وآله نقل شده و بين همه محدثان مشهور است و همه آنان از قديم و جديد و در همه طبقات آن را روايت و به آن اعتنا كرده‏اند، و طرق آن را جمع‏آورى كرده و الفاظش را در كتاب‏هاى گوناگون و نوشته‏هاى معتبر ثبت نموده‏اند.
 
 
12. دهلوى
 
شاه ولى‏اللَّه دهلوى مى‏گويد: اگر كسى مقلّد يكى از پيشوايان باشد و حديثى از پيامبرصلى الله عليه وآله به او برسد كه با سخن پيشوايش مخالف باشد و البته گمان قوى نزد او اين باشد كه اين نقلى صحيح است، در ترك حديث آن حضرت و عمل به سخن غير او هيچ عذرى ندارد، چرا كه مسلمانان اين گونه نيستند. و اگر كسى چنين كند بيم آن مى‏رود كه منافق باشد.××× 2 التفهيمات الإلهية. ××× پس معلوم شد كه ردّ حديث صحيح و متواتر غدير خروج از جماعت مسلمين و پيوستن به منافقين را در پى دارد.
 
13. علامه حلّى
 
علامه حلّى گفته است: جمهور راويان نقل كرده‏اند: آنگاه كه على‏عليه السلام در جنگ خندق به سوى عمرو بن عبدود عامرى مى‏رفت و مسلمانان از رويارويى با او ناتوان گشته بودند، پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: تمام ايمان به رويارويى تمام كفر مى‏رود.
 
 
فضل بن روزبهان در پاسخ اين سخن مى‏گويد: اين حديث نقل درستى دارد و اين نيز از مناقب و فضائل على‏عليه السلام است، كه تنها افراد بيمار در انديشه و سست ايمان آن را انكار مى‏كند. لكن سخن در اثبات نصّ است، و اين حديث اثبات‏كننده آن نيست. پس منكر حديث غدير قطعاً و به طريق اولى بيمارِ در انديشه و سست ايمان است.××× 1 منهاج الكرامة. ×××
 
 
   سوم
 
   تعصّب، علت انكار حديث غدير


اگر انكار جواز وضو با شراب خرما باعث كفر مى ‏شود، آن هم به اين دليل كه اين حكم بر پايه احاديث روايت شده از رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله ثابت شده است، پس چرا منكرين حديث غدير تكفير نمى‏ شوند؟! آيا حديث غدير مثل روايت جواز وضو با شراب خرما هم نيست؟!اضافه بر اين، در اين جا هماهنگى سفيان ثورى و عكرمه با ابوحنيفه در اين فتوا دليل درستى آن و نادرستى مخالفان بيان شده است. پس در مورد حديث غدير چه بايد گفت؟! حديثى كه به شكل متواتر از رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله نقل شده و بين همه محدثان مشهور است و همه آنان از قديم و جديد و در همه طبقات آن را روايت و به آن اعتنا كرده ‏اند، و طرق آن را جمع ‏آورى كرده و الفاظش را در كتاب‏ هاى گوناگون و نوشته‏ هاى معتبر ثبت نموده ‏اند.


گروهى از بزرگ دانشمندان اهل‏سنت به وضوح تصريح كرده‏اند كه هر كس بر صحت حديث غدير خرده گيرد متعصّب و منكر است و سخنش اعتبارى ندارد. به عنوان نمونه:
۱۲. دهلوى


شاه ولى‏ اللَّه دهلوى مى‏ گويد: اگر كسى مقلّد يكى از پيشوايان باشد و حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله به او برسد كه با سخن پيشوايش مخالف باشد و البته گمان قوى نزد او اين باشد كه اين نقلى صحيح است، در ترک حديث آن حضرت و عمل به سخن غير او هيچ عذرى ندارد، چرا كه مسلمانان اين گونه نيستند. و اگر كسى چنين كند بيم آن مى ‏رود كه منافق باشد.<ref>التفهيمات الإلهية.</ref>پس معلوم شد كه ردّ حديث صحيح و متواتر غدير خروج از جماعت مسلمين و پيوستن به منافقين را در پى دارد.


1. ميرزا محمد بن معتمدخان بدخشى
۱۳. علامه حلّى


وى در مورد حديث غدير گفته كه اين حديث مشهور است، و جز متعصّب منكر بر صحّتش خرده نمى‏گيرد و سخن او بى‏اعتبار است، چرا كه طرق اين حديث بسيار فراوان است. ابن‏عقده آنها را در كتابى جداگانه گردآورده، و ذهبى تصريح كرده كه بسيارى از اين طرق صحيح است و شمارى از صحابه راوى اين حديث هستند.××× 2 نزل الابرار: ص 21. ×××
علامه حلّى گفته است: جمهور راويان نقل كرده ‏اند: آن گاه كه على ‏عليه السلام در جنگ خندق به سوى عمرو بن عبدود عامرى مى ‏رفت و مسلمانان از رويارويى با او ناتوان گشته بودند، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: تمام ايمان به رويارويى تمام كفر مى ‏رود.


فضل بن روزبهان در پاسخ اين سخن مى ‏گويد: اين حديث نقل درستى دارد و اين نيز از مناقب و فضائل على ‏عليه السلام است، كه تنها افراد بيمار در انديشه و سست ايمان آن را انكار مى ‏كند. لكن سخن در اثبات نصّ است، و اين حديث اثبات‏ كننده آن نيست. پس منكر حديث غدير قطعاً و به طريق اولى بيمارِ در انديشه و سست ايمان است.<ref>منهاج الكرامة.</ref>


از اين سخن روشن شد كه بخارى و ابوحاتم رازى و ابن‏ابى‏داوود و ابراهيم حربى و ابن‏حزم و فخر رازى و امثال اينان، افرادى متعصّب و منكرند.
  سوم


2. شمس‏الدين جَزَرى
  تعصّب، علت انكار حديث غدير


وى پس از تصريح به تواتر حديث غدير مى‏نويسد: بى‏بهره‏گان از دانشِ حديث كه تلاش كرده‏اند اين حديث را تضعيف كنند معتبر نيستند.××× 1 اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى‏طالب‏عليه السلام: ص 3. ×××
گروهى از بزرگ دانشمندان اهل ‏سنت به وضوح تصريح كرده‏ اند كه هر كس بر صحت حديث غدير خرده گيرد متعصّب و منكر است و سخنش اعتبارى ندارد. به عنوان نمونه:


۱ . ميرزا محمد بن معتمد خان بدخشى


3. دهلوى
وى در مورد حديث غدير گفته كه اين حديث مشهور است، و جز متعصّب منكر بر صحّتش خرده نمى‏ گيرد و سخن او بى‏اعتبار است، چرا كه طرق اين حديث بسيار فراوان است. ابن‏ عقده آن ها را در كتابى جداگانه گردآورده، و ذهبى تصريح كرده كه بسيارى از اين طرق صحيح است و شمارى از صحابه راوى اين حديث هستند.<ref>نزل الابرار: ص ۲۱. </ref>


او در پاسخ به حديث غدير نوشته است: ناصبيان -  كه خدا آنها را به خود وانهد -  گفته‏اند: اين حديث به فرض صحت، با حديثى كه نزد شما صحيح است و در كتاب‏هاى صحاح آمده نسخ شده است، و آن اين حديث است كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خاندان ابوطالب ولىّ نيستند، بلكه تنها خدا و مؤمنانِ صالح ولى‏اند. اهل‏سنت در پاسخ مى‏گويند: نام ابوطالب در كتاب‏هاى صحاح ما نيست و لفظ حديث چنين است: »خاندان فلان« . بنابراين شايد مقصود آن حضرت ابولهب باشد.
از اين سخن روشن شد كه بخارى و ابو حاتم رازى و ابن ‏ابى ‏داوود و ابراهيم حربى و ابن‏ حزم و فخر رازى و امثال اينان، افرادى متعصّب و منكرند.


۲ . شمس‏ الدين جَزَرى


اعتقاد بيشتر اهل‏سنت همين است؛ آنان پنج تن از خاندان ابوطالب جز فرزندان او را استثنا كرده‏اند )يا خمس را به كسانى جز فرزندان او اختصاص داده‏اند( . همچنين آمدن نام ابوطالب در روايتى كه ناصبيان نقل كرده‏اند بر ما حجت نيست.
وى پس از تصريح به تواتر حديث غدير مى‏ نويسد: بى ‏بهره‏ گان از دانشِ حديث كه تلاش  اين حديث را تضعيف كنند معتبر نيستند.<ref>اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام: ص ۳. </ref>۳ . دهلوى


او در پاسخ به حديث غدير نوشته است: ناصبيان -  كه خدا آن ها را به خود وانهد -  گفته ‏اند: اين حديث به فرض صحت، با حديثى كه نزد شما صحيح است و در كتاب ‏هاى صحاح آمده نسخ شده است، و آن اين حديث است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خاندان ابوطالب ولىّ نيستند، بلكه تنها خدا و مؤمنانِ صالح ولى ‏اند. اهل‏ سنت در پاسخ مى‏ گويند: نام ابوطالب در كتاب‏ هاى صحاح ما نيست و لفظ حديث چنين است:«خاندان فلان» . بنابراين شايد مقصود آن حضرت ابولهب باشد.


نواصب مى‏گويند: در روايت صحيحى نقل شده كه عمرو بن عاص نام ابوطالب را آورده است. پاسخ ما اين است كه اين روايت نزد شما صحيح است نه پيش ما. و به فرض صحت، مراد از خاندان ابوطالب كسانى‏اند كه در آن روزگار مؤمن نبودند؛ مانند ابوطالب و برخى پسرانش. هرگز مراد از اين حديث سرور و مولاى ما على‏عليه السلام و برادرشان جعفر و عقيل نيستند تا ادعاى شما مبنى بر نسخ حديث »مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلىٌّ مَولاهُ« به حديث مذكور درست باشد. همچنين ادعاى نسخ تنها زمانى ممكن است كه تاريخ صدور هر دو حديث معلوم باشد.
اعتقاد بيش تر اهل ‏سنت همين است؛ آنان پنج تن از خاندان ابوطالب جز فرزندان او را استثنا كرده‏ اند (يا خمس را به كسانى جز فرزندان او اختصاص داده ‏اند). هم چنين آمدن نام ابوطالب در روايتى كه ناصبيان نقل كرده ‏اند بر ما حجت نيست.


نواصب مى‏ گويند: در روايت صحيحى نقل شده كه عمرو بن عاص نام ابوطالب را آورده است. پاسخ ما اين است كه اين روايت نزد شما صحيح است نه پيش ما. و به فرض صحت، مراد از خاندان ابوطالب كسانى ‏اند كه در آن روزگار مؤمن نبودند؛ مانند ابوطالب و برخى پسرانش. هرگز مراد از اين حديث سرور و مولاى ما على ‏عليه السلام و برادرشان جعفر و عقيل نيستند تا ادعاى شما مبنى بر نسخ حديث «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلىٌّ مَولاهُ» به حديث مذكور درست باشد. هم چنين ادعاى نسخ تنها زمانى ممكن است كه تاريخ صدور هر دو حديث معلوم باشد.


پاسخ برخى ديگر از اهل‏سنت اين است كه اين دو حديث از باب پيشگويى است، و پيشگويى نسخ نمى‏شود. ناصبيان در جواب گفته‏اند كه هر گاه خبر متضمّن حكمى باشد نسخ آن درست است. مانند آيه »كُتِبَ عَلَيكُم إذا حَضَرَ أحَدَكُمُ المَوتُ إن تَرَكَ خَيراً الوَصيَّةُ لِلوالِدَينِ وَ الأقرَبينَ« : بر شما واجب شد كه هر گاه مرگِ يكى از شما برسد اگر مالى باقى گذارده براى پدر و مادر و خويشان وصيت كند.××× 1 بقره /  180. ××× حديث »مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلىٌّ مَولاهُ« نيز -  به فرض صحت -  همين گونه است، زيرا متضمّن وجوب محبت است.××× 2 حاشيه تحفه اثنى‏عشريه. ×××
پاسخ برخى ديگر از اهل ‏سنت اين است كه اين دو حديث از باب پيش گويى است، و پيش گويى نسخ نمى ‏شود. ناصبيان در جواب گفته ‏اند كه هر گاه خبر متضمّن حكمى باشد نسخ آن درست است. مانند آيه «كُتِبَ عَلَيكُم إذا حَضَرَ أحَدَكُمُ المَوتُ إن تَرَكَ خَيراً الوَصيَّةُ لِلوالِدَينِ وَ الأقرَبينَ» : بر شما واجب شد كه هر گاه مرگِ يكى از شما برسد اگر مالى باقى گذارده براى پدر و مادر و خويشان وصيت كند.<ref>بقره /  ۱۸۰. </ref>حديث «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلىٌّ مَولاهُ» نيز -  به فرض صحت -  همين گونه است، زيرا متضمّن وجوب محبت است.<ref>حاشيه تحفه اثنى‏ عشريه.</ref>


پس روشن شد كه ردّ حديث غدير از كارهاى ناصبيان است. ولى رازى و پيروانش بدتر از ناصبيان ‏اند، زيرا آنان به بطلان حديث غدير معتقدند و با تمام توان مى‏ كوشند كه آن رد كنند. لكن ناصبيان فقط بر آن ايراد گرفته ‏اند، و در پاسخ به آن فرض صحتش را محتمل دانسته و به شكل واضح و با صراحت مدعى بطلانش نشده ‏اند.


پس روشن شد كه ردّ حديث غدير از كارهاى ناصبيان است. ولى رازى و پيروانش بدتر از ناصبيان‏اند، زيرا آنان به بطلان حديث غدير معتقدند و با تمام توان مى‏كوشند كه آن رد كنند. لكن ناصبيان فقط بر آن ايراد گرفته‏اند، و در پاسخ به آن فرض صحتش را محتمل دانسته و به شكل واضح و با صراحت مدعى بطلانش نشده‏اند.
== پانویس ==