۲۲٬۹۷۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
اكنون كاروان عظيم حجاج كه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله روز سيزدهم را مانده بودند، آماده حركت مى شدند. تا مردم آماده شوند و اثاثيه و شتران را آماده كنند روز بالا آمد و همه منتظر حركت حضرت ماندند.<ref>السنن الكبرى: ج ۷ ص ۳۲۴،۲۸۷ . سنن الدارِمى: ج ۲ ص ۴۴. سِفر السعادة: ص ۱۸۴. بحار الانوار: ج ۹۶ ص ۲۷۶. تهذيب الاحكام: ج ۵ ص ۴۵۷،۲۷۳. الكافى: ج ۴ ص ۵۲۱،۴۸۶،۲۴۸ . دعائم الاسلام: ج ۱ ص ۳۲۴.</ref> | اكنون كاروان عظيم حجاج كه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله روز سيزدهم را مانده بودند، آماده حركت مى شدند. تا مردم آماده شوند و اثاثيه و شتران را آماده كنند روز بالا آمد و همه منتظر حركت حضرت ماندند.<ref>السنن الكبرى: ج ۷ ص ۳۲۴،۲۸۷ . سنن الدارِمى: ج ۲ ص ۴۴. سِفر السعادة: ص ۱۸۴. بحار الانوار: ج ۹۶ ص ۲۷۶. تهذيب الاحكام: ج ۵ ص ۴۵۷،۲۷۳. الكافى: ج ۴ ص ۵۲۱،۴۸۶،۲۴۸ . دعائم الاسلام: ج ۱ ص ۳۲۴.</ref> | ||
== مغفرت الهى در منى<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۳۱ | == مغفرت الهى در منى<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۲۳ - ۲۳۱ .</ref> == | ||
[[پیامبر صلی الله علیه و آله|پیامبرصلی الله علیه و آله]] در فرازى از بخش دهم [[خطبه غدیر]]، آمرزش [[خداوند]] با و قوف در منى را مطرح كرد: | [[پیامبر صلی الله علیه و آله|پیامبرصلی الله علیه و آله]] در فرازى از بخش دهم [[خطبه غدیر]]، آمرزش [[خداوند]] با و قوف در منى را مطرح كرد: | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
== نزول سوره نصر و آيه اخوت در مِنى<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۳۳.</ref> == | == نزول سوره نصر و آيه اخوت در مِنى<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۳۳.</ref> == | ||
در روز آخر ايام حج يعنى دوازدهم ذى الحجة در سفر [[حجةالوداع]] | در روز آخر ايام حج يعنى دوازدهم ذى الحجة در سفر [[حجة الوداع|حجةالوداع]]،پيامبر صلى الله عليه و آله به مسجد خيف در مِنا آمد كه يادگار جدش حضرت ابراهيم عليه السلام بود.در آن جا بار ديگر دستور [[ابلاغ ولایت]] بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد، ولى هنوز حفظ از شر دشمنان نيامده بود. با توجه به فورى نبودن اين دستور، بار ديگر حضرت اعلام آن را براى فرصتى مناسب در نظر گرفت.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۷۷.</ref> | ||
در چنين موقعيتى كه مراسم حج به ساعات پايانى خود نزديک مى شد، بار ديگر وحى الهى تجلى كرد و آخرين سوره كاملى - كه در يک نزول [[جبرئیل]] فرود آمد - بر | در چنين موقعيتى كه مراسم حج به ساعات پايانى خود نزديک مى شد، بار ديگر وحى الهى تجلى كرد و آخرين سوره كاملى - كه در يک نزول [[جبرئیل]] فرود آمد - بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و آن سوره نصر بود: | ||
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، اِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحِ؛ وَ رَأَيْتَ النّاسَ يَدْخُلُونَ فى دينِ اللَّهِ اَفْواجاً؛ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ كانَ تَوّاباً» : | «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، اِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحِ؛ وَ رَأَيْتَ النّاسَ يَدْخُلُونَ فى دينِ اللَّهِ اَفْواجاً؛ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ كانَ تَوّاباً» : | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
به نام خداى بخشنده مهربان. وقتى يارى خدا و پيروزى آمد، و مردم را ديدى كه گروه گروه در دين خدا داخل مى شوند با حمد پروردگارت تسبيح كن و از او طلب مغفرت نما كه او توبه پذير است. | به نام خداى بخشنده مهربان. وقتى يارى خدا و پيروزى آمد، و مردم را ديدى كه گروه گروه در دين خدا داخل مى شوند با حمد پروردگارت تسبيح كن و از او طلب مغفرت نما كه او توبه پذير است. | ||
به محض نزول اين سوره، | به محض نزول اين سوره، پيامبر صلى الله عليه و آله به طور رسمى نزديكى مرگ خويش را خبر داد و فرمود: «نَفْسم به من خبر مى دهد كه در اين سال قبض روح خواهم شد» ، يعنى اين سالى كه در پيش است.<ref>عُدة الداعى: ص ۲۷۹. تفسير نور الثقلين: ج ۵ ص ۶۸۹ ح ۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ ح ۶ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۹۸،۱۷۱. الاقبال: ص ۴۵۹- ۴۵۳. تفسير قمى: ص ۱۵۹.</ref> | ||
اولين مسئله اى كه پس از نزول [[سوره|سوره نصر]] و شنيدن خبر رحلت | اولين مسئله اى كه پس از نزول [[سوره|سوره نصر]] و شنيدن خبر رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله به ذهن همه خطور كرد جانشينى حضرت بود، كه صريح ترين زمينه فكرى براى غدير بود. اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ [[اصحاب ائمه علیهم السلام|سلمان فارسی]] رفتند و از او - كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك تر بود خواستند تا از حضرت بپرسد: «امور ما را به كه مى سپارى و محل رجوع ما چه كسى خواهد بود و محبوب ترين افراد نزد تو كيست»؟ | ||
در پاسخ اين سؤال حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساس تر و نسبت به پاسخ آن تشنه تر مى نمود. سپس فرمود: «برادرم و وزيرم و جانشينم در اهل بيتم و بهترين كسى كه بعد از خود باقى مى گذارم كه دَيْن مرا ادا مى كند و به وعده هاى من وفا مى نمايد، على بن ابى طالب است» .<ref>تفسير فرات: ص ۶۱۳ . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۱۱ ح ۱۸۳. ترجمة الامام على عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۱ ص ۱۳۰.</ref> | در پاسخ اين سؤال حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساس تر و نسبت به پاسخ آن تشنه تر مى نمود. سپس فرمود: «برادرم و وزيرم و جانشينم در اهل بيتم و بهترين كسى كه بعد از خود باقى مى گذارم كه دَيْن مرا ادا مى كند و به وعده هاى من وفا مى نمايد، على بن ابى طالب است» .<ref>تفسير فرات: ص ۶۱۳ . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۱۱ ح ۱۸۳. ترجمة الامام على عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۱ ص ۱۳۰.</ref> | ||
دومين پيامد نزول سوره نصر آن بود كه | دومين پيامد نزول سوره نصر آن بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله [[امیرالمومنین علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] را فرا خواند و با اشاره به سزاوارى على عليه السلام به مقام [[خلافت]] به او فرمود: | ||
«يا على، | «يا على، آن چه بدان وعده داده شده بودم آمد. فتح آمد و مردم گروه گروه در دين خدا داخل شدند. هيچ كس از تو سزاوارتر به قرار گرفتن در مقام من نيست، به خاطر پيش تر بودن تو در اسلام و نزديكى تو با من و دامادى تو نسبت به من و اينكه سيده زنان جهان نزد توست، و قبل از آن حمايت هايى كه پدرت ابوطالب درباره من داشت و گرفتارى هايى كه هنگام نزول قرآن به خاطرش متحمل شد ... » .<ref>بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۸۵ . شرح نهج البلاغة ابن ابى الحديد: ج ۹ ص ۱۷۴. ينابيع المودة: ج ۲ ص ۴۹۵ ح ۳۸۹.</ref> | ||
سومين عكس العمل | سومين عكس العمل پيامبر صلى الله عليه و آله به نزول سوره نصر آن بود كه در فرصت باقيمانده از آخرين روز مراسم حج، مردم را كنار مسجد خيف در منا جمع كرد و سخنرانى مفصلى براى آنان ايراد كرد. در اين سخنرانى پس از حمد و ثناى الهى، به چند مسئله اجتماعى اشاره نمود و با ذكر آيات ۳۶ و ۳۷ سوره توبه اشاره به ابطال برخى مسائل جاهلى مانند رباى [[جاهلیت]] و خون ريزى هاى آن زمان فرمود. | ||
آن گاه آيه ۱۰ سوره حجرات را قرائت كرده فرمود: اى مردم، «اِنِّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ» : «مؤمنين با يكديگر برادرند» . براى هيچ مؤمنى اموال برادر مؤمنش جز با رضايت قلبى او حلال نيست. آيا [[ابلاغ ولایت|ابلاغ]] كردم؟ خدايا شاهد باش. | |||
سپس فرمود: «من مأمورم بجنگم تا مردم «لا اله الا اللَّه» بگويند. هرگاه آن را گفتند خون و اموالشان از طرف من در امان است مگر | سپس فرمود: «من مأمورم بجنگم تا مردم «لا اله الا اللَّه» بگويند. هرگاه آن را گفتند خون و اموالشان از طرف من در امان است مگر آن كه حق كسى باشد، و حساب آنان با خداست. اى مردم، آيا ابلاغ كردم؟ گفتند: آرى. فرمود: خدايا شاهد باش. سپس آينده پر خطر اعتقادى مردم را گوش زد كرده على را در چنان شرايطى نايب مناب خود اعلام كرد و فرمود:اى مردم، سخن مرا حفظ كنيد تا بعد از من از آن نفع ببريد؛ و در آن فكر كنيد تا بعد از من زندگى گوارا داشته باشيد. | ||
اى مردم، سخن مرا بشنويد و درباره آن فكر كنيد؛ كه شايد بعد از اين سال شما را ملاقات نكنم. اى مردم، سخن مرا به خاطر بسپاريد تا بعد از من از آن استفاده كنيد و آن را بفهميد تا در زندگى بعد از من خوشبخت باشيد. | اى مردم، سخن مرا بشنويد و درباره آن فكر كنيد؛ كه شايد بعد از اين سال شما را ملاقات نكنم. اى مردم، سخن مرا به خاطر بسپاريد تا بعد از من از آن استفاده كنيد و آن را بفهميد تا در زندگى بعد از من خوشبخت باشيد. | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
اى مردم، خداى شما يكى، و پدرتان يكى است. همه شما از آدم هستيد و آدم از خاک است» . | اى مردم، خداى شما يكى، و پدرتان يكى است. همه شما از آدم هستيد و آدم از خاک است» . | ||
آن گاه آيه ۱۳ سوره حجرات را خواند و فرمود:خداى عز و جل مى فرمايد: «يا اَيُّهَا النّاسُ، اِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقاكُمْ» : اى مردم، ما شما را از مذكر و مؤنث خلق كرديم و شما را گروه ها و قبايلى قرار داديم، تا بين يكديگر بدانيد كه محترم ترين شما با تقواترين شماست. | |||
اى مردم، خداى شما يكى است و پدرتان يكى است. آگاه باشيد كه هيچ عربى بر هيچ عجمى [[فضیلت]] ندارد و هيچ عجمى بر عربى فضيلت ندارد. هيچ سرخ پوستى بر سياه پوستى فضيلت ندارد و هيچ سياه پوستى بر سرخ پوستى فضيلت ندارد مگر با تقوا. آيا ابلاغ كردم ؟ » . | اى مردم، خداى شما يكى است و پدرتان يكى است. آگاه باشيد كه هيچ عربى بر هيچ عجمى [[فضیلت]] ندارد و هيچ عجمى بر عربى فضيلت ندارد. هيچ سرخ پوستى بر سياه پوستى فضيلت ندارد و هيچ سياه پوستى بر سرخ پوستى فضيلت ندارد مگر با تقوا. آيا ابلاغ كردم ؟ » . | ||
مردم صدا زدند: آرى. فرمود: «پس حاضر به غايب برساند» . | مردم صدا زدند: آرى. فرمود: «پس حاضر به غايب برساند» . آن گاه حضرت امر به دورى از دنيا نموده با سلام و رحمت الهى كلام خود را به پايان برد.<ref> مسند احمد: ج ۹ ص ۱۲۷. نيل الاوطار: ج ۵ ص ۸۲ . تحف العقول: ص ۳۴ - ۳۰. المعجم الكبير (طبرانى) : ج ۱۸ ص ۱۳.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |