پرش به محتوا

دشمنان اهل بیت و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:
مواردى در تاريخ به عنوان اقرار دشمنان غدير درباره آن آمده كه حجتى عليه خودشان به حساب مى ‏آيد. البته اينها فقط نمونه ‏هايى از اقرارهاى طرفداران سقيفه درباره غدير است. در طول چهارده قرن بسيارى از بزرگان عامه در كتاب‏ها و گفتارشان به حديث غدير اعتراف كرده ‏اند و حتى كتاب‏هايى نوشته ‏اند.
مواردى در تاريخ به عنوان اقرار دشمنان غدير درباره آن آمده كه حجتى عليه خودشان به حساب مى ‏آيد. البته اينها فقط نمونه ‏هايى از اقرارهاى طرفداران سقيفه درباره غدير است. در طول چهارده قرن بسيارى از بزرگان عامه در كتاب‏ها و گفتارشان به حديث غدير اعتراف كرده ‏اند و حتى كتاب‏هايى نوشته ‏اند.


ارزش اين اقرارهاى خصم در بحث‏هاى علمى غدير بر احدى پوشيده نيست و نزديك‏ترين راه براى اثبات غدير است. اقرارهاى دشمنان اوليه غدير در قرن‏ هاى بعد به صورت كتاب‏ هايى كه مخالفين غدير نوشتند و در آنها حديث غدير را با اسناد معتبر نقل كردند جلوه نمود.
ارزش اين اقرارهاى خصم در بحث‏ هاى علمى غدير بر احدى پوشيده نيست و نزديك‏ترين راه براى اثبات غدير است. اقرارهاى دشمنان اوليه غدير در قرن‏ هاى بعد به صورت كتاب‏ هايى كه مخالفين غدير نوشتند و در آنها [[حدیث غدیر]] را با اسناد معتبر نقل كردند جلوه نمود.


اين سير تا آنجا پيشرفت كه عده ‏اى از مؤلفين مخالف به جمع ‏آورى اسناد و متون مربوط به غدير در ضمن كتاب‏ هايشان و يا به صورت كتاب ‏هاى مستقل پرداختند و جاى هر گونه شک و اشكال در اين زمينه را تا ابد مسدود نمودند.
اين سير تا آنجا پيشرفت كه عده ‏اى از مؤلفين مخالف به جمع ‏آورى اسناد و متون مربوط به غدير در ضمن كتاب‏ هايشان و يا به صورت كتاب ‏هاى مستقل پرداختند و جاى هر گونه شک و اشكال در اين زمينه را تا ابد مسدود نمودند.
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:


=== ابوبكر و حديث غدير ===
=== ابوبكر و حديث غدير ===
روزى ابوبكر براى توجيه غصب خلافت نزد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى‏ دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏ نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸.</ref>
روزى ابوبكر براى توجيه غصب [[خلافت]] نزد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى‏ دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏ نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸.</ref>


=== ابوحنيفه و حديث غدير ===
=== ابوحنيفه و حديث غدير ===
روزى ابوحنيفه به مجلسى كه درباره غدير خم صحبت بود وارد شد و وقتى متوجه شد گفت: به اصحاب خود گفته ‏ام در برابر شيعيان به حديث غدير اقرار نكنيد كه شما را محكوم مى‏ كنند!!
روزى ابوحنيفه به مجلسى كه درباره غدير خم صحبت بود وارد شد و وقتى متوجه شد گفت: به اصحاب خود گفته ‏ام در برابر شيعيان به حديث غدير [[اقرار]] نكنيد كه شما را محكوم مى‏ كنند!!


هيثم بن حبيب صيرفى كه در آن مجلس بود متغير شد و گفت: چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد؟ آيا اين مطلب نزد تو ثابت نيست؟ ابوحنيفه گفت: ثابت است و خود آن را روايت كرده‏ام. هيثم گفت: پس چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد... ، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را فرموده و درباره ‏اش خطابه ايراد كرده؟ آنگاه ما دلسوزتر از پيامبر صلى الله عليه و آله باشيم و به خاطر گفته اين و آن از نقلش چشم بپوشيم؟!<ref>كشف المهم: ص ۱۸۸.</ref>
هيثم بن حبيب صيرفى كه در آن مجلس بود متغير شد و گفت: چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد؟ آيا اين مطلب نزد تو ثابت نيست؟ ابوحنيفه گفت: ثابت است و خود آن را روايت كرده‏ام. هيثم گفت: پس چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد... ، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را فرموده و درباره ‏اش خطابه ايراد كرده؟ آنگاه ما دلسوزتر از پيامبر صلى الله عليه و آله باشيم و به خاطر گفته اين و آن از نقلش چشم بپوشيم؟!<ref>كشف المهم: ص ۱۸۸.</ref>


=== ابوهريره و حديث غدير ===
=== ابوهريره و حديث غدير ===
ابوهريره كه از بازوان قوى سقيفه است، داستان غدير را در چندين موقعيت چنين توصيف مى‏ كند:
ابوهريره كه از بازوان قوى [[سقیفه]] است، داستان غدير را در چندين موقعيت چنين توصيف مى‏ كند:


'''الف)''' ابوهريره مى‏ گويد: در روز غدير خم پيامبر دست على بن ابى‏ طالب را گرفت و فرمود: آيا من صاحب اختيار مؤمنان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول اللَّه. فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» و خداوند اين آيه را نازل كرد: «اليوم اكملت لكم دينكم...».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸ ح ۱.</ref>
'''الف)''' ابوهريره مى‏ گويد: در روز غدير خم پيامبر دست على بن ابى‏ طالب را گرفت و فرمود: آيا من صاحب اختيار مؤمنان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول اللَّه. فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» و خداوند اين آيه را نازل كرد: «اليوم اكملت لكم دينكم...».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸ ح ۱.</ref>


'''ب)''' در جنگ صفين اصبغ بن نباته نامه‏اى از جانب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى معاويه آورد. در آنجا ابوهريره را ديد و گفت: تو را قسم مى‏ دهم ... ، آيا در روز غدير خم حاضر بودى؟ گفت: آرى. پرسيد: چه شنيدى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على‏ عليه السلام فرمود. گفت: شنيدم كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۰۳.</ref>
'''ب)''' در جنگ [[صفین]] اصبغ بن نباته نامه ‏اى از جانب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى معاويه آورد. در آنجا ابوهريره را ديد و گفت: تو را قسم مى‏ دهم ... ، آيا در روز غدير خم حاضر بودى؟ گفت: آرى. پرسيد: چه شنيدى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على‏ عليه السلام فرمود. گفت: شنيدم كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۰۳.</ref>


'''ج)''' پس از صلح امام حسن‏ عليه السلام معاويه وارد كوفه شد. هر شب ابوهريره همراه معاويه در مسجد كوفه مى‏ نشست. يک شب جوانى به او گفت:
'''ج)''' پس از صلح امام حسن‏ عليه السلام معاويه وارد كوفه شد. هر شب ابوهريره همراه معاويه در مسجد كوفه مى‏ نشست. يک شب جوانى به او گفت:
خط ۲۱۸: خط ۲۱۸:


=== انس بن مالک و حديث غدير ===
=== انس بن مالک و حديث غدير ===
انس بن مالک خدمتكار پيامبر صلى الله عليه و آله و از حاضران غدير است. او در حساس‏ترين موقعيت -  كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در كوفه از او خواست تا درباره غدير در حضور مردم شهادت دهد -  از اين كار سرباز زد و به نفرين حضرت به مرض برص (پيسى) در پيشانيش مبتلا شد كه همه آن را مى‏ ديدند و علتش را مى‏ دانستند.
[[انس بن مالک انصاری|انس بن مالک]] خدمتكار پيامبر صلى الله عليه و آله و از حاضران غدير است. او در حساس ‏ترين موقعيت -  كه [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] در كوفه از او خواست تا درباره غدير در حضور مردم شهادت دهد -  از اين كار سرباز زد و به نفرين حضرت به مرض برص (پيسى) در پيشانيش مبتلا شد كه همه آن را مى‏ ديدند و علتش را مى‏ دانستند.


او پس از مبتلا شدن تصميم گرفت هرگز غدير را كتمان نكند. نمونه ‏اى از آن چنين است كه گفت: من در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم در حالى كه دست على‏ عليه السلام را گرفته بود فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...».<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۵ ح ۱۴۷ و ص ۴۴ ح ۱۷۹.</ref>
او پس از مبتلا شدن تصميم گرفت هرگز غدير را [[کتمان]] نكند. نمونه ‏اى از آن چنين است كه گفت: من در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم در حالى كه دست على‏ عليه السلام را گرفته بود فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...».<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۵ ح ۱۴۷ و ص ۴۴ ح ۱۷۹.</ref>


=== حارث فهرى و حديث غدير ===
=== حارث فهرى و حديث غدير ===
خط ۲۳۸: خط ۲۳۸:


=== حسن بصرى و حديث غدير ===
=== حسن بصرى و حديث غدير ===
حسن بصرى حديث غدير را اين گونه نقل كرده است: پيامبر صلى الله عليه و آله على را در روز غدير خم براى مردم منصوب كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ».<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸۵ ح ۹۰۰.</ref>
حسن بصرى [[حدیث غدیر]] را اين گونه نقل كرده است: پيامبر صلى الله عليه و آله على را در روز غدير خم براى مردم منصوب كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ».<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸۵ ح ۹۰۰.</ref>


=== سعد بن ابى ‏وقاص و حديث غدير ===
=== سعد بن ابى ‏وقاص و حديث غدير ===
سعد بن ابى ‏وقاص از سرلشكران سقيفه است و خدمات وافرى براى آنان انجام داده است. او نيز همانند ساير منافقين اقرار به فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داشته است:
[[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی ‏وقاص]] از سرلشكران سقيفه است و خدمات وافرى براى آنان انجام داده است. او نيز همانند ساير منافقين اقرار به فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داشته است:


'''الف)''' سعد مى‏ گويد: بالاتر از همه فضايل على غدير خم است. پيامبر دست او را گرفت و دو بازوى او را بالا برد در حالى كه من به او نگاه مى‏ كردم و فرمود: آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: آرى. فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...».<ref>كتاب سليم: حديث ۵۵ . اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۹۶.</ref>
'''الف)''' سعد مى‏ گويد: بالاتر از همه فضايل على غدير خم است. پيامبر دست او را گرفت و دو بازوى او را بالا برد در حالى كه من به او نگاه مى‏ كردم و فرمود: آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: آرى. فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...».<ref>كتاب سليم: حديث ۵۵ . اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۹۶.</ref>


'''ب)''' سعد -  كه پس از قتل عثمان با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت نكرد -  در راه سفر مكه با دو نفر عراقى برخورد كرد. او پرسيد: على بن ابى‏ طالب درباره من چه مى‏گويد؟ سپس چهار فضيلت بزرگ از فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر شمرد و گفت: اگر بخواهيد پنجمى را هم بگويم. دو نفر عراقى گفتند: مى‏خواهيم بگوئى. سعد گفت: با پيامبر صلى الله عليه و آله در حجة الوداع بوديم. در بازگشت در غدير خم پياده شد و دستور داد تا مناديش بين مردم ندا كند: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».<ref>بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۴۱.</ref>
'''ب)''' سعد -  كه پس از قتل [[عثمان بن عفّان|عثمان]] با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت نكرد -  در راه سفر مكه با دو نفر عراقى برخورد كرد. او پرسيد: على بن ابى‏ طالب درباره من چه مى‏ گويد؟ سپس چهار فضيلت بزرگ از فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر شمرد و گفت: اگر بخواهيد پنجمى را هم بگويم. دو نفر عراقى گفتند: مى ‏خواهيم بگوئى. سعد گفت: با پيامبر صلى الله عليه و آله در حجة الوداع بوديم. در بازگشت در غدير خم پياده شد و دستور داد تا مناديش بين مردم ندا كند: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».<ref>بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۴۱.</ref>


'''ب)''' معاويه به سفر حج آمده بود، و در آن سفر سعد به ديدن او آمد. در آنجا درباره اميرالمؤمنين عليه السلام سخن به ميان آمد، و از جمله سعد به معاويه گفت: من از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى ‏گفت: «من كنت مولاه فعلى مولاه».<ref>احقاق الحق: ج ۳ ص ۳۲۴.</ref>
'''ب)''' معاويه به سفر حج آمده بود، و در آن سفر سعد به ديدن او آمد. در آنجا درباره اميرالمؤمنين عليه السلام سخن به ميان آمد، و از جمله سعد به معاويه گفت: من از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى ‏گفت: «من كنت مولاه فعلى مولاه».<ref>احقاق الحق: ج ۳ ص ۳۲۴.</ref>
خط ۲۵۳: خط ۲۵۳:


=== عمر بن عبدالعزيز و حديث غدير ===
=== عمر بن عبدالعزيز و حديث غدير ===
مردى نقل مى‏ كند: در شام نزد عمر بن عبدالعزيز آمدم در حالى كه به مردم عطايايى مى ‏داد و من نيز پيش رفتم. به من گفت: از كدام طايفه‏ اى؟ گفتم: از قريش. گفت: از كدام طايفه قريش؟ گفتم: از بنى‏ هاشم. پرسيد: از كدام بنى‏هاشم؟ گفتم: از مواليان على ‏عليه السلام هستم! پرسيد: على كيست؟! من سكوت نمودم. عمر بن عبدالعزيز دست بر سينه‏ اش گذاشت و گفت: من هم بخدا قسم از مواليان على بن ابى‏ طالب هستم. سپس گفت: عده ‏اى برايم روايت كرده ‏اند كه از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اند كه فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۰.</ref>
مردى نقل مى‏ كند: در شام نزد [[عمر بن عبدالعزیز (خلیفه اموی)|عمر بن عبدالعزیز]] آمدم در حالى كه به مردم عطايايى مى ‏داد و من نيز پيش رفتم. به من گفت: از كدام طايفه‏ اى؟ گفتم: از قريش. گفت: از كدام طايفه قريش؟ گفتم: از بنى‏ هاشم. پرسيد: از كدام بنى‏هاشم؟ گفتم: از مواليان على ‏عليه السلام هستم! پرسيد: على كيست؟! من سكوت نمودم. عمر بن عبدالعزيز دست بر سينه‏ اش گذاشت و گفت: من هم بخدا قسم از مواليان على بن ابى‏ طالب هستم. سپس گفت: عده ‏اى برايم روايت كرده ‏اند كه از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اند كه فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۰.</ref>


=== عمرو بن عاص و حديث غدير ===
=== عمرو بن عاص و حديث غدير ===
خط ۲۵۹: خط ۲۵۹:


=== عمر و حديث غدير ===
=== عمر و حديث غدير ===
عمر بن خطاب حديث غدير را به اين صورت نقل كرده است: پيامبر على را به عنوان امام منصوب كرد و گفت: »من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله، خدايا تو بر اينان شاهد هستى»! عمر مى‏ گويد جوان خوش سيمايى را ديدم كه گفت: اى عمر، چه مى‏بينى؟ بخدا قسم پيامبر صلى الله عليه و آله پيمانى بر شما بست كه جز منافق آن را بر هم نمى ‏زند، و عهدى گرفت كه با آن مخالفت نمى كند مگر كسى كه از دينش مرتد شده باشد. اى عمر، تو بپرهيز از اينكه آن را بر هم زنى  يا با آن مخالفت كنى!!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۰ ح ۱۰۱۵.</ref>
عمر بن خطاب [[حدیث غدیر]] را به اين صورت نقل كرده است: پيامبر على را به عنوان امام منصوب كرد و گفت: »من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله، خدايا تو بر اينان شاهد هستى»! عمر مى‏ گويد جوان خوش سيمايى را ديدم كه گفت: اى عمر، چه مى‏بينى؟ بخدا قسم پيامبر صلى الله عليه و آله پيمانى بر شما بست كه جز منافق آن را بر هم نمى ‏زند، و عهدى گرفت كه با آن مخالفت نمى كند مگر كسى كه از دينش مرتد شده باشد. اى عمر، تو بپرهيز از اينكه آن را بر هم زنى  يا با آن مخالفت كنى!!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۰ ح ۱۰۱۵.</ref>


=== مأمون و حديث غدير ===
=== مأمون و حديث غدير ===
از جمله دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كه اقرار به حديث غدير كرده ‏اند مأمون است:
از جمله دشمنان [[اهل‏ بیت‏ علیهم السلام]] كه اقرار به حديث غدير كرده ‏اند [[مأمون عباسی|مأمون]] است:


'''الف)''' مأمون نامه ‏اى براى بنى‏ هاشم نوشت و در آن فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را برشمرد، و از جمله نوشت: «او بود صاحب ولايت در حديث غدير خم».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۲.</ref>
'''الف)''' مأمون نامه ‏اى براى بنى‏ هاشم نوشت و در آن فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را برشمرد، و از جمله نوشت: «او بود صاحب ولايت در حديث غدير خم».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۲.</ref>
خط ۲۷۲: خط ۲۷۲:
مأمون گفت: اين حديث، خلافت على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را بر ابوبكر و عمر ثابت مى ‏كند و هيچ حقى براى آنان ثابت نمى ‏كند.
مأمون گفت: اين حديث، خلافت على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را بر ابوبكر و عمر ثابت مى ‏كند و هيچ حقى براى آنان ثابت نمى ‏كند.


یكى از آنان به نام اسحاق گفت: عده ‏اى مى‏ گويند: اين حديث مربوط به مسئله‏ اى است كه بين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام و زيد بن حارثه پيش آمده است!! مأمون گفت: زمان اين حديث كِى بوده؟ آيا هنگام بازگشت از حجة الوداع نبوده؟ گفت: آرى. مأمون گفت: شهادت زيد بن حارثه قبل از غدير بوده است!! چطور خود را به چنين اشكالى قانع كرده ‏اى؟!<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۰.</ref>
یكى از آنان به نام اسحاق گفت: عده ‏اى مى‏ گويند: اين حديث مربوط به مسئله‏ اى است كه بين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام و زيد بن حارثه پيش آمده است!! مأمون گفت: زمان اين حديث كِى بوده؟ آيا هنگام بازگشت از حجة الوداع نبوده؟ گفت: آرى. مأمون گفت: شهادت زید بن حارثه قبل از غدير بوده است!! چطور خود را به چنين اشكالى قانع كرده ‏اى؟!<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۰.</ref>


== برخورد شيعيان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام با دشمنان<ref>اسرار غدير: ص ۲۱۴.</ref> ==
== برخورد شيعيان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام با دشمنان<ref>اسرار غدير: ص ۲۱۴.</ref> ==
يكى از مقامات شيعيان و محبّين ائمه ‏عليهم السلام كه در خطبه غدير به آن اشاره شده جوانبى است كه شيعيان و محبّان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بايد در سايه ادعاى ولايت ضرورتاً مراعات كنند.
يكى از مقامات شيعيان و محبّين ائمه ‏عليهم السلام كه در [[خطبه غدیر]] به آن اشاره شده جوانبى است كه شيعيان و محبّان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بايد در سايه ادعاى ولايت ضرورتاً مراعات كنند.


از جمله آنها اين است كه با دشمنان خدا و رسول و اهل‏ بيت ‏عليهم السلام رشته دوستى نداشته باشند اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان و يا فاميلشان باشند.  
از جمله آنها اين است كه با دشمنان خدا و رسول و اهل‏ بيت ‏عليهم السلام رشته دوستى نداشته باشند اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان و يا فاميلشان باشند.  


== بررسى علل يأس دشمنان در غدير<ref>تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۲۸۷ - ۲۹۷.</ref> ==
== بررسى علل يأس دشمنان در غدير<ref>تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۲۸۷ - ۲۹۷.</ref> ==
   تدبّر در قرآن ما را در رسيدن به پاسخ صحيح كمک مى ‏كند. شكى نيست كه اميد لازمه يأس است؛ يعنى بايد اميدى باشد تا بر اثر وقوع امرى تبديل به يأس گردد. لذا براى درک حقيقت، بايد ديد از نظر قرآن اميد مخالفان براى نفوذ در دين نسبت به چه موضوعى بوده است؟
   تدبّر در [[قرآن]] ما را در رسيدن به پاسخ صحيح كمک مى ‏كند. شكى نيست كه اميد لازمه يأس است؛ يعنى بايد اميدى باشد تا بر اثر وقوع امرى تبديل به يأس گردد. لذا براى درک حقيقت، بايد ديد از نظر قرآن اميد مخالفان براى نفوذ در دين نسبت به چه موضوعى بوده است؟


قرآن در بخشى از آيتى مى ‏فرمايد:  
قرآن در بخشى از آيتى مى ‏فرمايد:  
خط ۲۸۶: خط ۲۸۶:
«نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ»<ref>طور /  ۳۰.</ref>: در كمين و منتظر مرگ او هستيم. بر اين اساس روشن مى‏شود اميد مخالفان اسلام معطوف به بعد از شهادت رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله بوده است.  
«نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ»<ref>طور /  ۳۰.</ref>: در كمين و منتظر مرگ او هستيم. بر اين اساس روشن مى‏شود اميد مخالفان اسلام معطوف به بعد از شهادت رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله بوده است.  


با شهادت آن حضرت جايگاه رهبرى الهى مسلمين خالى مى ‏شود و رخنه‏اى در دين ايجاد مى‏گردد، كه اگر تدبيرى در جهت رفع و دفع اين ثلمه انديشيده نشود، رياست طلبان با نفوذ در رهبرى يا به دست گرفتن سكّان آن، زمينه‏اى براى نفوذ در دين ايجاد مى‏ كنند.  
با شهادت آن حضرت جايگاه رهبرى الهى مسلمين خالى مى ‏شود و رخنه‏اى در دين ايجاد مى‏ گردد، كه اگر تدبيرى در جهت رفع و دفع اين ثلمه انديشيده نشود، رياست طلبان با نفوذ در رهبرى يا به دست گرفتن سكّان آن، زمينه ‏اى براى نفوذ در دين ايجاد مى‏ كنند.  


بدين رو اميد مخالفان نفوذ در رهبرى اسلامى بوده، و اگر قرار باشد اين اميد تبديل به يأس گردد، بايد از طرف خداوند تكليف رهبرى بعد از رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله در روزى از ايام حجةالوداع روشن شده باشد، تا زمينه يأس كامل كفار فراهم گردد و وعده الهى در: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ» كاملاً محقق گردد.  
بدين رو اميد مخالفان نفوذ در رهبرى اسلامى بوده، و اگر قرار باشد اين اميد تبديل به يأس گردد، بايد از طرف خداوند تكليف رهبرى بعد از رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله در روزى از ايام حجةالوداع روشن شده باشد، تا زمينه يأس كامل كفار فراهم گردد و وعده الهى در: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ» كاملاً محقق گردد.  
خط ۳۰۱: خط ۳۰۱:
حكّام مستبدّ اموى و مروانى به شدت فعاليت مى ‏كردند تا نور غدير را خاموش كنند و به زعم باطل خود كارى كنند كه نسل آينده از اين واقعه بى ‏اطلاع بماند، تا در نهايت از اين طريق به حكومت غصبى خود مشروعيت بخشند. ولى با كوشش پيگير اميرالمؤمنين و ائمه معصومين‏ عليهم السلام نتوانستند به اين آرمان باطل خود جامه عمل بپوشانند.
حكّام مستبدّ اموى و مروانى به شدت فعاليت مى ‏كردند تا نور غدير را خاموش كنند و به زعم باطل خود كارى كنند كه نسل آينده از اين واقعه بى ‏اطلاع بماند، تا در نهايت از اين طريق به حكومت غصبى خود مشروعيت بخشند. ولى با كوشش پيگير اميرالمؤمنين و ائمه معصومين‏ عليهم السلام نتوانستند به اين آرمان باطل خود جامه عمل بپوشانند.


فرزندان رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله به محض اينكه اندک مناسبتى پيش مى ‏آمد، مسئله غدير را مطرح و گوشزد مى ‏كردند و از فراموش شدن آن جلوگيرى مى‏نمودند. همين عنايت خاص امامان معصوم و جانشينان بر حق پيامبر عليهم السلام بود كه باعث شد غدير زنده بماند و تا به امروز در حال درخشش و پرتو افشانى باشد.
فرزندان رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله به محض اينكه اندک مناسبتى پيش مى ‏آمد، مسئله غدير را مطرح و گوشزد مى ‏كردند و از فراموش شدن آن جلوگيرى مى ‏نمودند. همين عنايت خاص امامان معصوم و جانشينان بر حق پيامبر عليهم السلام بود كه باعث شد غدير زنده بماند و تا به امروز در حال درخشش و پرتو افشانى باشد.


خلفاى بنی عباس نيز در پنهان كردن چهره منوّر غدير هر چه توانستند فعاليت كردند. آنان گر چه به ظاهر خود را از ياران على‏ عليه السلام مى  شمردند، ولى شكى نيست كه آنها نيز هميشه در حال آزار و شكنجه و در نهايت كشتن فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله بودند. اينان نيز با اراده و مشيت خداوند قهار نتوانستند مخالفت ورزند، و با كشتن فرزندان ابوطالب ‏عليه السلام و مسموم و شهيد نمودن امامان شيعه كارى از پيش نبردند. بلكه به عكس موجب درخشان‏تر شدن خورشيد هميشه تابناک غدير شدند.
خلفاى بنی عباس نيز در پنهان كردن چهره منوّر غدير هر چه توانستند فعاليت كردند. آنان گر چه به ظاهر خود را از ياران على‏ عليه السلام مى  شمردند، ولى شكى نيست كه آنها نيز هميشه در حال آزار و شكنجه و در نهايت كشتن فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله بودند. اينان نيز با اراده و مشيت خداوند قهار نتوانستند مخالفت ورزند، و با كشتن فرزندان ابوطالب ‏عليه السلام و مسموم و شهيد نمودن امامان شيعه كارى از پيش نبردند. بلكه به عكس موجب درخشان‏تر شدن خورشيد هميشه تابناک غدير شدند.


ابوحنيفه نعمان بن ثابت در جلسه ‏اى مهم به هيثم بن حبيب صيرفى گفت: قد قلت لأصحابنا لا تقرّوا لهم بحديث غدير خم فيخصموكم: من به اصحاب خودمان گفته ‏ام نزد شيعيان به حديث غدير اعتراف نكنيد كه شما را محكوم مى‏ كنند!
ابوحنيفه نعمان بن ثابت در جلسه ‏اى مهم به هيثم بن حبيب صيرفى گفت: قد قلت لأصحابنا لا تقرّوا لهم بحديث غدير خم فيخصموكم: من به اصحاب خودمان گفته ‏ام نزد شيعيان به [[حدیث غدیر]] اعتراف نكنيد كه شما را محكوم مى‏ كنند!


گويا در همين دوران بود كه اختناق شديد و كار بسيار سخت شد، تا آنجا كه رئيس مذهب شيعه امام جعفر صادق‏ عليه السلام براى حفظ تشيع و بقاى شيعيان پناه به تقيه برد و از ياران خود خواست كه در مورد حديث غدير بحث و مجادله نكنند.
گويا در همين دوران بود كه اختناق شديد و كار بسيار سخت شد، تا آنجا كه رئيس مذهب شيعه [[امام صادق علیه السلام|امام جعفر صادق‏ علیه السلام]] براى حفظ تشيع و بقاى شيعيان پناه به تقيه برد و از ياران خود خواست كه در مورد حديث غدير بحث و مجادله نكنند.


== جهنم و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۰۱ - ۲۱۲. اسرار غدير: ص ۵۰ .</ref> ==
== جهنم و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۰۱ - ۲۱۲. اسرار غدير: ص ۵۰ .</ref> ==
   سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.
   سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.


در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ ولايت و محبت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام قرار دادند و فرمودند: اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام هستند.
در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ [[ولایت]] و محبت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام قرار دادند و فرمودند: اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام هستند.


سپس آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمودند و آنها را به شيعيان و پيروان آل ‏محمد عليهم السلام تفسير فرمودند. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كردند و آنها را به دشمنان آل ‏محمد عليهم السلام معنى كردند.
سپس آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمودند و آنها را به شيعيان و پيروان آل ‏محمد عليهم السلام تفسير فرمودند. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كردند و آنها را به دشمنان آل ‏محمد عليهم السلام معنى كردند.


پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير در توصيف دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام به آيه ۱۲ سوره انشقاق:
پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش هفتم [[خطبه غدیر]] در توصيف دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام به آيه ۱۲ سوره انشقاق:


«فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً وَ يَصْلى سَعيراً» اشاره كرده فرمود: «بدانيد كه دشمنان امامان كسانى ‏اند كه شعله‏ هاى آتش را بر تن خود خواهند يافت».
«فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً وَ يَصْلى سَعيراً» اشاره كرده فرمود: «بدانيد كه دشمنان امامان كسانى ‏اند كه شعله‏ هاى آتش را بر تن خود خواهند يافت».
خط ۳۵۹: خط ۳۵۹:


== حسد دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۵۴،۳۵۳.</ref> ==
== حسد دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۵۴،۳۵۳.</ref> ==
در كنار آيات غدير، مى ‏توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى -  قرآنى به حساب آورد، كه از جمله آنها اتمام حجت ‏هاى قرآنىِ بُرَيده اسلمى است:
در كنار آيات غدير، مى ‏توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با [[قرآن]] را به نوعى اتمام حجت غديرى -  قرآنى به حساب آورد، كه از جمله آنها اتمام حجت ‏هاى قرآنىِ بُرَيده اسلمى است:


«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ» ناظر به ملک عظيم آل محمد است<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۵۲.</ref>:
«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ» ناظر به ملک عظيم آل محمد است<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۵۲.</ref>:


بريده اسلمى در ايام سقيفه نوجوانى تيزگوى بود كه اتفاقاً در روزهاى اول رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله به سفر رفته بود.
بريده اسلمى در ايام [[سقیفه]] نوجوانى تيزگوى بود كه اتفاقاً در روزهاى اول رحلت [[حضرت محمّد صلی الله علیه وآله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] به سفر رفته بود.


وقتى از سفر بازگشت و ابوبكر را بر فراز منبر پيامبر صلى الله عليه و آله ديد از تعجب دهانش باز ماند و آنچه را مى ‏ديد باور نكرد. لذا با صراحت و بدون ترس با ابوبكر روبرو شد و در برابر همه مردم با يادآورى غدير حجت را بر او و مردم تمام كرد.
وقتى از سفر بازگشت و ابوبكر را بر فراز منبر پيامبر صلى الله عليه و آله ديد از تعجب دهانش باز ماند و آنچه را مى ‏ديد باور نكرد. لذا با صراحت و بدون ترس با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] روبرو شد و در برابر همه مردم با يادآورى غدير حجت را بر او و مردم تمام كرد.


او خطاب به ابوبكر گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على بن ابى‏ طالب «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» گفتى. آن روز در خاطرت هست يا فراموش كرده‏ اى؟ ابوبكر گفت: به ياد دارم. بريده گفت: آيا براى احدى از مسلمين سزاوار است بر اميرالمؤمنين امارت داشته باشد؟!
او خطاب به ابوبكر گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على بن ابى‏ طالب «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» گفتى. آن روز در خاطرت هست يا فراموش كرده‏ اى؟ ابوبكر گفت: به ياد دارم. بريده گفت: آيا براى احدى از مسلمين سزاوار است بر اميرالمؤمنين امارت داشته باشد؟!


عمر گفت: نبوت و امامت در يک خاندان جمع نمى‏ شود! بريده در پاسخ اين آيه را خواند:
عمر گفت: نبوت و [[امامت]] در يک خاندان جمع نمى‏ شود! بريده در پاسخ اين آيه را خواند:


«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً»<ref>نساء /  ۵۴ .</ref>:
«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً»<ref>نساء /  ۵۴ .</ref>:


«بر مردم حسد مى‏برند نسبت به آنچه خداوند از فضل خويش به آنان عطا كرده است. ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان مُلك عظيم عنايت كرديم».
«بر مردم حسد مى ‏برند نسبت به آنچه خداوند از فضل خويش به آنان عطا كرده است. ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان مُلک عظيم عنايت كرديم».


سپس گفت: بنابراين خداوند نبوت و ملک را براى آنان جمع كرده است.
سپس گفت: بنابراين خداوند نبوت و ملک را براى آنان جمع كرده است.
خط ۳۸۰: خط ۳۸۰:


== حَشرِ دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۷۶ - ۱۷۸.</ref> ==
== حَشرِ دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۷۶ - ۱۷۸.</ref> ==
   در غدير كتاب الهى با حيات مردم عجين گرديد، به صورت جزء لا ينفكّى كه تا حوض كوثر عضو جدايى ناپذير زندگى مسلمانان خواهد بود.
   در غدير كتاب الهى با حيات مردم عجين گرديد، به صورت جزء لا ينفكّى كه تا [[حوض کوثر]] عضو جدايى ناپذير زندگى مسلمانان خواهد بود.


پيامبر صلى الله عليه و آله هم در خطبه غدير اين مفهوم را به شكل ‏هاى مختلف از جمله حديث حديث رايات در روز قيامت بيان فرمود.
پيامبر صلى الله عليه و آله هم در خطبه غدير اين مفهوم را به شكل ‏هاى مختلف از جمله حديث حديث رايات در روز قيامت بيان فرمود.


آنچه در اينجا قابل ذكر است اشاره حضرت به حشر ابوبكر به عنوان گوساله امت و عمر به عنوان فرعون امت و عثمان به عنوان هامان امت و معاويه به عنوان مِخدَج و پيروان آنان در حديث رايات است:
آنچه در اينجا قابل ذكر است اشاره حضرت به حشر ابوبكر به عنوان گوساله امت و عمر به عنوان فرعون امت و [[عثمان بن عفّان|عثمان]] به عنوان هامان امت و معاويه به عنوان مِخدَج و پيروان آنان در حديث رايات است:


امت من بر سر حوض كوثر در پنج گروه و با پنج پرچم وارد مى‏شوند:
امت من بر سر حوض كوثر در پنج گروه و با پنج پرچم وارد مى‏شوند:


اول آنان رايت گوساله امت من است. من بپا مى ‏خيزم و دست او را مى‏گيرم. به محض آن كه دستش را گرفتم روى او سياه مى‏ شود و قدم هايش به لرزه در مى ‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏ شود، و تابعين او نيز همين گونه مى‏ شوند. از آنان مى‏ پرسم: بعد از من با دو يادگار گرانقدر من چگونه رفتار كرديد؟
اول آنان رايت گوساله امت من است. من بپا مى ‏خيزم و دست او را مى‏ گيرم. به محض آن كه دستش را گرفتم روى او سياه مى‏ شود و قدم هايش به لرزه در مى ‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏ شود، و تابعين او نيز همين گونه مى‏ شوند. از آنان مى‏ پرسم: بعد از من با دو يادگار گرانقدر من چگونه رفتار كرديد؟


در پاسخ مى‏ گويند:
در پاسخ مى‏ گويند:
خط ۴۲۷: خط ۴۲۷:


== دشمنان در خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۲۱۵،۹۵،۵۰. ژرفاى غدير: ص ۱۰۴،۱۰۳. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۸. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲، ۲۶ - ۳۲. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۷، ۱۷۱ - ۱۷۸.</ref> ==
== دشمنان در خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۲۱۵،۹۵،۵۰. ژرفاى غدير: ص ۱۰۴،۱۰۳. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۸. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲، ۲۶ - ۳۲. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۷، ۱۷۱ - ۱۷۸.</ref> ==
از آنجا كه اهل‏ بيت‏ عليهم السلام عصاره خلقت‏اند و خداوند تعالى ساير مخلوقات را به بركت ايشان و در سايه وجودشان آفريده است، لذا به همان اندازه كه محبت و ولايت آنان نزد پروردگار ارزش و اهميت دارد بغض و عداوت با اين والاترين مخلوقاتِ خداوند نيز نزد او گناهى نابخشودنى است و بى ارزش كننده ‏همه  خوبى ‏هاست.
از آنجا كه اهل‏ بيت‏ عليهم السلام عصاره خلقت ‏اند و خداوند تعالى ساير مخلوقات را به بركت ايشان و در سايه وجودشان آفريده است، لذا به همان اندازه كه محبت و ولايت آنان نزد پروردگار ارزش و اهميت دارد بغض و عداوت با اين والاترين مخلوقاتِ خداوند نيز نزد او گناهى نابخشودنى است و بى ارزش كننده ‏همه  خوبى ‏هاست.


مسلمين در مقابل اهل‏ بيت‏ عليهم السلام هميشه بر سر دو راهى قرار دارند:
مسلمين در مقابل اهل‏ بيت‏ عليهم السلام هميشه بر سر دو راهى قرار دارند: