۲۲٬۹۸۰
ویرایش
(قرار دادن انصار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
<big>حضرت رو به آنان كرد و فرمود: اى گروه مسلمانان، و اى مهاجرين و انصار، شما را به خدا قسم مى دهم كه آيا در روز غدير خم از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيديد كه آن مطالب را مىفرمود، و در جنگ تبوک آن مطالب را مى فرمود؟<ref>منظور از سخن حضرت در روز غدير «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلىٌّ مَوْلاه» است، و مراد از كلام آن حضرت در جنگ تبوک «اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى» است.</ref></big> | <big>حضرت رو به آنان كرد و فرمود: اى گروه مسلمانان، و اى مهاجرين و انصار، شما را به خدا قسم مى دهم كه آيا در روز غدير خم از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيديد كه آن مطالب را مىفرمود، و در جنگ تبوک آن مطالب را مى فرمود؟<ref>منظور از سخن حضرت در روز غدير «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلىٌّ مَوْلاه» است، و مراد از كلام آن حضرت در جنگ تبوک «اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى» است.</ref></big> | ||
<big>سپس على عليه السلام از آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله علنى براى عموم مردم درباره او فرموده بود چيزى باقى نگذاشت مگر آنكه براى آنان يادآور شد. و مردم درباره همه آن ها اقرار كردند و گفتند: بلى، به خدا قسم.<ref>كتاب سليم: حديث | <big>سپس على عليه السلام از آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله علنى براى عموم مردم درباره او فرموده بود چيزى باقى نگذاشت مگر آنكه براى آنان يادآور شد. و مردم درباره همه آن ها اقرار كردند و گفتند: بلى، به خدا قسم.<ref>كتاب سليم: حديث ۴.</ref></big> | ||
== <big>اتمام حجت اميرالمؤمنين عليه السلام با انصار در مورد معاويه</big><ref>ژرفاى غدير: ص | == <big>اتمام حجت اميرالمؤمنين عليه السلام با انصار در مورد معاويه</big><ref>ژرفاى غدير: ص ۲۰۴. غدير از زبان مولى: ص ۴۱. </ref> == | ||
<big>زبان حال صاحب غدير را در جمله اى مشهور مى بينيم<ref>اين جمله دقيقاً به همين شكل از قول حضرت در منابع نيامده است. هر چند مضمون آن به شكل هاى مختلف آمده است. البته در «حديقة الشيعة»: ج | <big>زبان حال صاحب غدير را در جمله اى مشهور مى بينيم<ref>اين جمله دقيقاً به همين شكل از قول حضرت در منابع نيامده است. هر چند مضمون آن به شكل هاى مختلف آمده است. البته در «حديقة الشيعة»: ج ۱ ص ۲۰۸، اين عبارت آورده شده است.</ref>كه «الدهر أنزلنى فأنزلنى ثم أنزلنى حتى قيل على و معاوية»: «روزگار سه مرتبه مرا پايين آورد و كار مرا به آنجا كشانيد كه گفته شود: على و معاويه».</big> | ||
<big>حتى روزى كه قدرت در دست على بن ابى طالب عليه السلام بود مردم از آن حضرت اطاعت نمى كردند و به اوامر ايشان - لااقل آنگونه كه از سقيفه فرمان مى بردند - عمل نمى كردند. اگر تعجب از معاويه است، چند برابر آن تعجب از مردمى است كه در كنار على عليه السلام و در لشكر او حضرتش را خوار مى كردند و قرآنِ سر نيزه را بر قرآنِ ناطق مقدم مى داشتند.</big> | <big>حتى روزى كه قدرت در دست على بن ابى طالب عليه السلام بود مردم از آن حضرت اطاعت نمى كردند و به اوامر ايشان - لااقل آنگونه كه از سقيفه فرمان مى بردند - عمل نمى كردند. اگر تعجب از معاويه است، چند برابر آن تعجب از مردمى است كه در كنار على عليه السلام و در لشكر او حضرتش را خوار مى كردند و قرآنِ سر نيزه را بر قرآنِ ناطق مقدم مى داشتند.</big> | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
<big>سوز ديگرى از روزگار سخت غدير را از حلقوم استخوان در گلوى على عليه السلام بشنويم:</big> | <big>سوز ديگرى از روزگار سخت غدير را از حلقوم استخوان در گلوى على عليه السلام بشنويم:</big> | ||
<big>تعجب از معاوية بن ابى سفيان است كه در خلافت با من به نزاع برخاسته و امامت مرا انكار مى كند! اى مهاجرين و انصار! آيا بر شما واجب نيست مرا يارى كنيد و آيا امر من بر شما لازم نيست؟ آيا سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نشنيديد كه در روز غدير درباره ولايت و صاحب اختيارى من مى فرمود؟!<ref>الارشاد: ص | <big>تعجب از معاوية بن ابى سفيان است كه در خلافت با من به نزاع برخاسته و امامت مرا انكار مى كند! اى مهاجرين و انصار! آيا بر شما واجب نيست مرا يارى كنيد و آيا امر من بر شما لازم نيست؟ آيا سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نشنيديد كه در روز غدير درباره ولايت و صاحب اختيارى من مى فرمود؟!<ref>الارشاد: ص ۱۳۹. بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۸۸. </ref></big> | ||
== <big>اتمام حجت حضرت زهرا عليها السلام بر انصار با غدير</big><ref>چهارده قرن با غدير: ص | == <big>اتمام حجت حضرت زهرا عليها السلام بر انصار با غدير</big><ref>چهارده قرن با غدير: ص ۳۷. اسرار غدير: ص ۲۷۲.</ref> == | ||
<big>در روز های آخر عمر حضرت زهرا علیها السلام عده ای از زنان مهاجر و انصار به عیادت آمدند. آن حضرت در این فرصت مطالبی درباره مسئله غصب خلافت مطرح كردند و بر آنان [[اتمام حجت]] فرمودند.</big> | <big>در روز های آخر عمر حضرت زهرا علیها السلام عده ای از زنان مهاجر و انصار به عیادت آمدند. آن حضرت در این فرصت مطالبی درباره مسئله غصب خلافت مطرح كردند و بر آنان [[اتمام حجت]] فرمودند.</big> | ||
<big>زنان سخنان حضرت را براى مردان خود نقل كردند، و در پى آن عده اى از سرشناسان مهاجر و انصار به عنوان عذرخواهى نزد حضرت آمدند و عرض كردند: اى سيدة النساء، اگر ابوالحسن اين مطالب را براى ما مى گفت قبل از آنكه پيمان با اهل سقيفه را محكم كنيم و با آنان بيعت كنيم، ما هرگز به جاى او با ديگرى بيعت نمى كرديم! حضرت فرمود:</big> | <big>زنان سخنان حضرت را براى مردان خود نقل كردند، و در پى آن عده اى از سرشناسان مهاجر و انصار به عنوان عذرخواهى نزد حضرت آمدند و عرض كردند: اى سيدة النساء، اگر ابوالحسن اين مطالب را براى ما مى گفت قبل از آنكه پيمان با اهل سقيفه را محكم كنيم و با آنان بيعت كنيم، ما هرگز به جاى او با ديگرى بيعت نمى كرديم! حضرت فرمود:</big> | ||
<big>از من دور شويد، كه عذرى از شما پذيرفته نيست بعد از آنكه عذرهايتان خواسته شده است. بعد از كوتاهى شما جايى براى امر و نهى باقى نمانده است. (و در روايتى فرمود:) بعد از روز غدير خم خداوند هيچ دليل و عذرى (در برابر ولايت) براى احدى باقى نگذاشته است. (و به روايتى فرمود:) آيا پدرم در روز غدير خم براى احدى عذرى باقى گذاشت؟!<ref>بحار الانوار: ج | <big>از من دور شويد، كه عذرى از شما پذيرفته نيست بعد از آنكه عذرهايتان خواسته شده است. بعد از كوتاهى شما جايى براى امر و نهى باقى نمانده است. (و در روايتى فرمود:) بعد از روز غدير خم خداوند هيچ دليل و عذرى (در برابر ولايت) براى احدى باقى نگذاشته است. (و به روايتى فرمود:) آيا پدرم در روز غدير خم براى احدى عذرى باقى گذاشت؟!<ref>بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۶۱. دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. </ref></big> | ||
== <big>اتمام حجت عده اى از انصار با غدير</big><ref>چهارده قرن با غدير: ص | == <big>اتمام حجت عده اى از انصار با غدير</big><ref>چهارده قرن با غدير: ص ۹۴. اسرار غدير: ص ۲۹۳. </ref> == | ||
<big>عده اى از انصار به صورت كاروانى وارد كوفه شدند و در ميدان بزرگ كوفه شترهاى خود را خواباندند و در حالى كه عمامه بر سر داشتند و شمشير حمايل كرده بودند و روى خود را پوشانده بودند به راه افتادند تا خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام رسيدند، و عرض كردند: سلام بر تو اى مولاى ما !</big> | <big>عده اى از انصار به صورت كاروانى وارد كوفه شدند و در ميدان بزرگ كوفه شترهاى خود را خواباندند و در حالى كه عمامه بر سر داشتند و شمشير حمايل كرده بودند و روى خود را پوشانده بودند به راه افتادند تا خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام رسيدند، و عرض كردند: سلام بر تو اى مولاى ما !</big> | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
<big>حضرت فرمود: شما اين مطلب را قبول داريد؟ عرض كردند: آرى. فرمود: به آن شهادت مى دهيد؟ عرض كردند: آرى. فرمود: راست مى گوييد.</big> | <big>حضرت فرمود: شما اين مطلب را قبول داريد؟ عرض كردند: آرى. فرمود: به آن شهادت مى دهيد؟ عرض كردند: آرى. فرمود: راست مى گوييد.</big> | ||
<big>سپس به راه افتادند و از خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام بيرون آمدند. از يكى از آنان پرسيدند: شما كيستيد؟ گفتند: گروهى از انصار هستيم كه ابوايوب انصارى نيز در ميان ماست.<ref>الغدير: ج | <big>سپس به راه افتادند و از خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام بيرون آمدند. از يكى از آنان پرسيدند: شما كيستيد؟ گفتند: گروهى از انصار هستيم كه ابوايوب انصارى نيز در ميان ماست.<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۸۷-۱۹۱. اثبات الهداة: ج۲ ص۲۱۳ ص۶۹.</ref></big> | ||
== <big>وجوب اطاعت انصار از اميرالمؤمنين عليه السلام</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: | == <big>وجوب اطاعت انصار از اميرالمؤمنين عليه السلام</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص۱۵۷-۱۷۰.</ref> == | ||
<big>در مرحله سوم از خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله وارد اعلان عمومى شد و امامت على عليه السلام و وجوب اطاعت از او را مطرح كرد. عموميت خطاب را نيز بيان كرد و گستره آن را به دقت نشان داد.</big> | <big>در مرحله سوم از خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله وارد اعلان عمومى شد و امامت على عليه السلام و وجوب اطاعت از او را مطرح كرد. عموميت خطاب را نيز بيان كرد و گستره آن را به دقت نشان داد.</big> | ||
<big>ابتدا با اقتباس از آيه | <big>ابتدا با اقتباس از آيه ۱۰۰ سوره توبه، مهاجرين و انصار و تابعين را داخل اين عموم اعلان كرده فرمود: «وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى الْمُهاجِرينَ وَ الاَنْصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُمْ بِاِحْسانٍ»، و سپس بقيه اين عموم را با ذكر روستايى و شهرى، عجمى و عربى، آزاد و بنده، صغير و كبير، سياه و سفيد بيان كرد، و با يک كلمه همه اين گروه ها را يک جا ذكر كرده فرمود:</big> | ||
<big>«وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكْمُهُ...». در اينجا از وجوب اطاعت على عليه السلام نتيجه گيرى كرد كه حكم او نافذ است و هر كس با او مخالفت كند ملعون است.</big> | <big>«وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكْمُهُ...». در اينجا از وجوب اطاعت على عليه السلام نتيجه گيرى كرد كه حكم او نافذ است و هر كس با او مخالفت كند ملعون است.</big> |