۲۲٬۰۱۸
ویرایش
خط ۵: | خط ۵: | ||
<big>در طول تاريخ اسلام و با تمام تشتّت در ميان ملل اسلامى و ترويج بى ايمانى و نشر تفرقه ذهنى در ميان مسلمين، چقدر خلاف واقع ها و دروغ ها را گفتند و نوشتند. سپس برخى ناآگاه و نامتخصص در اسلام و تاريخ و كلام و حديث و تفسير اسلامى، يا آگاه ولى مغرض، اين سخنان را بازگو كردند و در كتاب هاى خود نوشتند و در كلاس هاى درس گفتند.</big> | <big>در طول تاريخ اسلام و با تمام تشتّت در ميان ملل اسلامى و ترويج بى ايمانى و نشر تفرقه ذهنى در ميان مسلمين، چقدر خلاف واقع ها و دروغ ها را گفتند و نوشتند. سپس برخى ناآگاه و نامتخصص در اسلام و تاريخ و كلام و حديث و تفسير اسلامى، يا آگاه ولى مغرض، اين سخنان را بازگو كردند و در كتاب هاى خود نوشتند و در كلاس هاى درس گفتند.</big> | ||
<big>با اين همه، هيچ گاه در طول زندگى انسان حق پوشيده نمانده است و پوشيده نيست. اين است كه با آن همه ستم و حقپوشى و اجحافى كه شده است، باز | <big>با اين همه، هيچ گاه در طول زندگى انسان حق پوشيده نمانده است و پوشيده نيست. اين است كه با آن همه ستم و حقپوشى و اجحافى كه شده است، باز مى نگريم كه از ميان خود اهل سنت، صدها دانشمند و مورخ و حافظ حديث و مفسّر قرآن و متكلم (مجتهد در عقايد) و حتى اديب و لغوى، پايه هاى اصلى تشيع را مى شناسند و حديث غدير را روايت مى كنند و در كتب خويش مى نويسند!</big> | ||
<big>محمد بن جرير طبرى، مورخ و مفسر سنى معروف (م ۳۱۰ ق) با اينكه در كتاب تاريخ بزرگ خود جريان آخرين حج پيامبرصلى الله عليه وآله (حجةالوداع) را - كه همه جزئيات آن براى مسلمانان اهميت بسيار دارد - ناقص ذكر مى كند؛ يعنى دنباله واقعه را از آخرين روزهايى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در مكه است رها مى كند و در مورد شرح بازگشت پيامبرصلى الله عليه وآله تا مدينه خاموش مى شود!!<ref>تاريخ طبرى (چاپ ليدن): ج ۴ ص ۱۷۵۶.</ref>تا مبادا كار به ذكر واقعه غدير بكشد.<ref>اضافه بر غرضورزى و عنادى كه همواره در علما و مورخين اهل سنت ديده مى شود، اين مورخ سنى بهانه خوبى هم داشته تا غدير را نقل نكند، و آن اينكه: به علت محدوديت ها و ملاحظاتى كه از دربار عباسى داشته، واقعه غدير را كه خط بطلان است بر هر خلافتى جز خلافت آل محمد عليهم السلام ذكر نكرده است. به ويژه كه سادات حسنى و حسينى و موسوى همواره عليه دستگاه خلافت مى شوريده اند، و ذكر واقعه غدير در تاريخ رسمى، مى توانسته براى آنان بهترين تأييد باشد. چون طبرى اين تاريخ را در بحبوحه قدرت عباسى در بغداد تأليف كرده است، و اطلاعاتى از قضاياى عباسيان و مسائل خصوصى آنان به دست مى دهد، كه دانستن آنگونه مسائل براى فقيهى عادى ناميسور است. از اينجا دانسته مى شود كه تأليف اين تاريخ، بدون آگاهى دربار عباسى نبوده است، و چنين آگاهى نمى تواند محدود كننده و دست و پاگير نباشد. </ref></big> | <big>محمد بن جرير طبرى، مورخ و مفسر سنى معروف (م ۳۱۰ ق) با اينكه در كتاب تاريخ بزرگ خود جريان آخرين حج پيامبرصلى الله عليه وآله (حجةالوداع) را - كه همه جزئيات آن براى مسلمانان اهميت بسيار دارد - ناقص ذكر مى كند؛ يعنى دنباله واقعه را از آخرين روزهايى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در مكه است رها مى كند و در مورد شرح بازگشت پيامبرصلى الله عليه وآله تا مدينه خاموش مى شود!!<ref>تاريخ طبرى (چاپ ليدن): ج ۴ ص ۱۷۵۶.</ref>تا مبادا كار به ذكر واقعه غدير بكشد.<ref>اضافه بر غرضورزى و عنادى كه همواره در علما و مورخين اهل سنت ديده مى شود، اين مورخ سنى بهانه خوبى هم داشته تا غدير را نقل نكند، و آن اينكه: به علت محدوديت ها و ملاحظاتى كه از دربار عباسى داشته، واقعه غدير را كه خط بطلان است بر هر خلافتى جز خلافت آل محمد عليهم السلام ذكر نكرده است. به ويژه كه سادات حسنى و حسينى و موسوى همواره عليه دستگاه خلافت مى شوريده اند، و ذكر واقعه غدير در تاريخ رسمى، مى توانسته براى آنان بهترين تأييد باشد. چون طبرى اين تاريخ را در بحبوحه قدرت عباسى در بغداد تأليف كرده است، و اطلاعاتى از قضاياى عباسيان و مسائل خصوصى آنان به دست مى دهد، كه دانستن آنگونه مسائل براى فقيهى عادى ناميسور است. از اينجا دانسته مى شود كه تأليف اين تاريخ، بدون آگاهى دربار عباسى نبوده است، و چنين آگاهى نمى تواند محدود كننده و دست و پاگير نباشد. </ref></big> | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
<big>با اين همه، پس از مدت ها به عنوان يک محدث و فقيه و مورخ، نمى تواند واقعه اى دينى را كتمان كند، و كتابى مستقل به نام «الولاية فى طرق حديث الغدير» درباره ى اين ماجراى مهم اسلامى و اسناد حديث آن تأليف مى كند. ملک الشعرا بهار، درباره اين تأليف طبرى مى گويد:</big> | <big>با اين همه، پس از مدت ها به عنوان يک محدث و فقيه و مورخ، نمى تواند واقعه اى دينى را كتمان كند، و كتابى مستقل به نام «الولاية فى طرق حديث الغدير» درباره ى اين ماجراى مهم اسلامى و اسناد حديث آن تأليف مى كند. ملک الشعرا بهار، درباره اين تأليف طبرى مى گويد:</big> | ||
<big> | <big>به اندازه ای از تهمت رفض بيم داشته است. مع ذلک، روزى مى شنود كه مردى از شيوخ اهل سنت بر ضد حديث غدير خم در فضيلت على بن ابى طالب عليه السلام سخن مى گويد.</big> | ||
<big>محمد بن جرير علیرغم وى مجلس درسى در تأييد و اثبات غدير خم بر پا كرد، و كتابى در فضائل على عليه السلام آغاز نمود. ولى هنوز آن كتاب تمام نشده، مقتضى ديد كتابى هم در فضائل شيخين بنويسد. و آن را در دست داشت، كه باز ناچار شد تا كتابى هم در فضيلت عباس - جد بنى العباس - تحرير كند. نتيجه اين شد كه هر سه كتاب ناتمام ماند.<ref>بهار و ادب فارسى: ج ۲ ص ۸۸.</ref></big> | <big>محمد بن جرير علیرغم وى مجلس درسى در تأييد و اثبات غدير خم بر پا كرد، و كتابى در فضائل على عليه السلام آغاز نمود. ولى هنوز آن كتاب تمام نشده، مقتضى ديد كتابى هم در فضائل شيخين بنويسد. و آن را در دست داشت، كه باز ناچار شد تا كتابى هم در فضيلت عباس - جد بنى العباس - تحرير كند. نتيجه اين شد كه هر سه كتاب ناتمام ماند.<ref>بهار و ادب فارسى: ج ۲ ص ۸۸.</ref></big> | ||
<big>غير از | <big>غير از حق پوشى و غرض ورزى كه در طبرى مى بينيم، در حالت خوشبينانه اين مورخ تا مى خواسته يک سخن حق بگويد وتدارک مافات كند، بايد چه چيزهاى ديگر مى گفته و به چه روزها مى نشسته است؟!</big> | ||
<big>بارى، طبرى در كتاب نامبرده حديث غدير را از افزون بر ۷۰ تن از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله روايت مى كند، كه چندين مرتبه بالاتر از حد تواتر - صدور و ثبوت قطعى - است. و حديث را آنچنان به دقت و تفصيل نقل مى كند كه از جمله ديده مى شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در همان روز - روز ۱۸ ماه ذی حجه سال ۱۰ هجرى - و همان خطبه، به جز تعيين مؤكد و صريح على بن ابى طالب عليه السلام براى وصايت و خلافت، به ديگر [[ائمه اثنی عشر|ائمه طاهرين عليهم السلام]] نيز اشاره مى كند، و اطاعت آنان را در روزگار آنان بر همه امت فرض مى شمارد، و حتى نام «مهدى» را نيز بر زبان مى آورد.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۶. همچنين فصل: «المؤلفون فى حديث الغدير»، ص۱۵۲-۱۵۸.</ref></big> | <big>بارى، طبرى در كتاب نامبرده حديث غدير را از افزون بر ۷۰ تن از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله روايت مى كند، كه چندين مرتبه بالاتر از حد تواتر - صدور و ثبوت قطعى - است. و حديث را آنچنان به دقت و تفصيل نقل مى كند كه از جمله ديده مى شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در همان روز - روز ۱۸ ماه ذی حجه سال ۱۰ هجرى - و همان خطبه، به جز تعيين مؤكد و صريح على بن ابى طالب عليه السلام براى وصايت و خلافت، به ديگر [[ائمه اثنی عشر|ائمه طاهرين عليهم السلام]] نيز اشاره مى كند، و اطاعت آنان را در روزگار آنان بر همه امت فرض مى شمارد، و حتى نام «مهدى» را نيز بر زبان مى آورد.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۶. همچنين فصل: «المؤلفون فى حديث الغدير»، ص۱۵۲-۱۵۸.</ref></big> |