پرش به محتوا

پژوهشی در اسباب نزول آیه اکمال: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲۷: خط ۲۲۷:
۱ـ در «صحیح بخارى» چنین آمده است:
۱ـ در «صحیح بخارى» چنین آمده است:


از سعید بن جبیر شنیدم که گفت: اهل کوفه درباره آیه اى اختلاف پیدا کردند، من نزد ابن عباس رفتم و از او در این باره پرسیدم، وى گفت: این آیه: ومن یقتل مؤمناً متعمدا فجزائه جهنم[نساء93] آخرین آیه اى است که بر پیامبر نازل گردید و از این رو نسخ نشده است.39
از سعید بن جبیر شنیدم که گفت: اهل کوفه درباره آیه اى اختلاف پیدا کردند، من نزد ابن عباس رفتم و از او در این باره پرسیدم، وى گفت: این آیه: ومن یقتل مؤمناً متعمدا فجزائه جهنم[نساء۹۳] آخرین آیه اى است که بر پیامبر نازل گردید و از این رو نسخ نشده است.<ref>صحیح بخاری؛ج۵،ص۱۸۲.</ref>


۲ـ همچنین در «صحیح بخارى» آمده است:
۲ـ همچنین در «صحیح بخارى» آمده است:


…از سعید بن جبیر نقل شده است که گفت: اهل کوفه در باب قتل مؤمن اختلاف نظر پیدا کردند، من به سوى ابن عباس رهسپار شدم، وى گفت: این آیه از آخرین آیات نازل شده و غیر منسوخ است.40
…از سعید بن جبیر نقل شده است که گفت: اهل کوفه در باب قتل مؤمن اختلاف نظر پیدا کردند، من به سوى ابن عباس رهسپار شدم، وى گفت: این آیه از آخرین آیات نازل شده و غیر منسوخ است.<ref>همان،ج۶،ص۱۵</ref>


۳ـ در «درّالمنثور »چنین آمده است:
۳ـ در «درّالمنثور »چنین آمده است:
خط ۲۳۷: خط ۲۳۷:
عبد بن حمید و بخارى و مسلم و ابوداود و سنایى و ابن جریر و طبرانى از طریق سعید بن جبیر نقل کرده اند که گفت: اهل کوفه در قتل مؤمن اختلاف کردند. من نزد ابن عباس رفتم، او گفت: این آخرین آیه اى است که نازل شده و نسخ نشده است.
عبد بن حمید و بخارى و مسلم و ابوداود و سنایى و ابن جریر و طبرانى از طریق سعید بن جبیر نقل کرده اند که گفت: اهل کوفه در قتل مؤمن اختلاف کردند. من نزد ابن عباس رفتم، او گفت: این آخرین آیه اى است که نازل شده و نسخ نشده است.


احمد و سعید بن منصور و سنایى و ابن ماجه و عبدبن حمید و ابن جریر و ابن منذر و ابن ابى حاتم و نحاس در«ناسخ» و طبرانى از طریق سالم بن ابى الجعد از ابن عباس نقل کرده اند که گفت: این آیه از آخرین آیاتى است که نازل گردید و نسخ شد تا آنکه رسول خدا ـ صلى الله علیه وسلم ـ از دنیا رفت و پس از او دیگر وحى قطع گردید، گفت: اگر(قایل) توبه کند و ایمان بیاورد و کار نیکو کند و هدایت یابد چه مى گویى؟ گفت: چنین کسى را توبه چه سود؟41
احمد و سعید بن منصور و سنایى و ابن ماجه و عبدبن حمید و ابن جریر و ابن منذر و ابن ابى حاتم و نحاس در«ناسخ» و طبرانى از طریق سالم بن ابى الجعد از ابن عباس نقل کرده اند که گفت: این آیه از آخرین آیاتى است که نازل گردید و نسخ شد تا آنکه رسول خدا ـ صلى الله علیه وسلم ـ از دنیا رفت و پس از او دیگر وحى قطع گردید، گفت: اگر(قایل) توبه کند و ایمان بیاورد و کار نیکو کند و هدایت یابد چه مى گویى؟ گفت: چنین کسى را توبه چه سود؟<ref>درّالمنثور؛ج۲،ص۱۹۶.</ref>


۴ـ در«المجموع فى شرح المهذب» آمده است:
۴ـ در«المجموع فى شرح المهذب» آمده است:


در «صحیح بخارى» درباره این آیه ومن یقتل مؤمناً متعمداً فجزائه جهنم خالداً فیها آمده است که: آخرین آیه اى است که بر پیامبر فرستاده شده و چیزى آن را نسخ نکرده است. مسلم و نسایى نیز از طریق شعبة همین گونه روایت کرده اند. ابوداود از احمدبن حنبل به سندش از سعید بن جبیر و او از ابن عباس درباره این آیه روایت کرده است که گفت: چیزى آن را نسخ نکرده است.42
در «صحیح بخارى» درباره این آیه ومن یقتل مؤمناً متعمداً فجزائه جهنم خالداً فیها آمده است که: آخرین آیه اى است که بر پیامبر فرستاده شده و چیزى آن را نسخ نکرده است. مسلم و نسایى نیز از طریق شعبة همین گونه روایت کرده اند. ابوداود از احمدبن حنبل به سندش از سعید بن جبیر و او از ابن عباس درباره این آیه روایت کرده است که گفت: چیزى آن را نسخ نکرده است.<ref>المجموع فی شرح المهذّب؛ج۱۸،ص۳۴۵.</ref>


اگر بپذیریم که مقصود ابن عباس این است که این آیه آخرین آیه نازل شده است، این مطلب نه از ابن عباس و نه از غیر او قابل قبول نیست، زیرا معناى آن این است که تحریم قتل مؤمن تشریع اضافه اى است که پس از نزول آیه اکمال دین واقع شده است.
اگر بپذیریم که مقصود ابن عباس این است که این آیه آخرین آیه نازل شده است، این مطلب نه از ابن عباس و نه از غیر او قابل قبول نیست، زیرا معناى آن این است که تحریم قتل مؤمن تشریع اضافه اى است که پس از نزول آیه اکمال دین واقع شده است.
خط ۲۴۷: خط ۲۴۷:
قول دوم:
قول دوم:


در «مستدرک »حاکم آمده است:
۱- در «مستدرک »حاکم آمده است:


…از یوسف بن مهران، او از ابن عباس ـ رضى الله عنه ـ و وى از اُبى بن کعب ـ رضى الله عنه ـ نقل است که گفت: آخرین آیه قرآن که بر پیامبر فرود آمد این است: لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم. حدیث شعبة از یونس بن عبید بر معیار هر دو شیخ یعنى بخارى و مسلم صحیح است و آنان این را نقل نکرده اند.43
…از یوسف بن مهران، او از ابن عباس ـ رضى الله عنه ـ و وى از اُبى بن کعب ـ رضى الله عنه ـ نقل است که گفت: آخرین آیه قرآن که بر پیامبر فرود آمد این است: لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم. حدیث شعبة از یونس بن عبید بر معیار هر دو شیخ یعنى بخارى و مسلم صحیح است و آنان این را نقل نکرده اند.<ref>مستدرک حاکم؛ج۲،ص۳۳۸.</ref>


آیات اشاره شده در نقل بالا، دو آیه 128و 129 از سوره توبه است.
آیات اشاره شده در نقل بالا،دو آیه ۱۲۸و ۱۲۹ از سوره توبه است.


در «درالمنثور »چنین آمده است:
۲-در «درّالمنثور »چنین آمده است:


ابن ابى شیبه و اسحاق بن و راهویه ابن منیع در«مسند»ش و ابن جریر و ابن منذر و ابوالشیخ و ابن مردویه و بیهقى در«الدلائل» از طریق یوسف بن مهران از ابن عباس و او از ابى بن کعب نقل کرده اند که گفت آخرین آیه اى که بر پیامبرـ صلى الله علیه وسلم ـ نازل شد ـ و در عبارتى دیگر مى گوید: بتحقیق آخرین بخشى از قرآن که نازل شد ـ آیه لقد جاءکم رسول من انفسکم، بود.44
ابن ابى شیبه و اسحاق بن و راهویه ابن منیع در«مسند»ش و ابن جریر و ابن منذر و ابوالشیخ و ابن مردویه و بیهقى در«الدلائل» از طریق یوسف بن مهران از ابن عباس و او از ابى بن کعب نقل کرده اند که گفت آخرین آیه اى که بر پیامبر صلى الله علیه وسلم نازل شد ، و در عبارتى دیگر مى گوید: بتحقیق آخرین بخشى از قرآن که نازل شدآیه لقد جاءکم رسول من انفسکم، بود.<ref>درّالمنثور؛ج۳،ص۲۹۵.</ref>


ابن ظریس در«فضائل القران» و ابن الانبارى در«المصاحف» و ابن مردویه از حسن نقل کرده اند که ابى بن کعب مى گفت: تازه ترین بخش قرآن که از سوى خدا ـ یا در عبارتى از آسمان ـ آمده است دو آیه:لقد جاءکم رسول من انفسکم… است.45
۳-ابن ظریس در«فضائل القران» و ابن الانبارى در«المصاحف» و ابن مردویه از حسن نقل کرده اند که ابى بن کعب مى گفت: تازه ترین بخش قرآن که از سوى خدا ـ یا در عبارتى از آسمان ـ آمده است دو آیه:لقد جاءکم رسول من انفسکم… است.<ref>همان.</ref>


در «درّالمنثور »مى خوانیم:
۴- در «درّالمنثور »مى خوانیم:


عبدالله بن احمد بن حنبل در«زوائدالمسند» و ابن ضریس در«فضائل» و ابن ابى داود در«مصاحف» و ابن ابى حاتم و ابوالشیخ و ابن مردویه و بیهقى در«الدلائل» و خطیب در«تلخیص المصاحف» و ضیاء در«المختارة» از طریق ابوالعالیه از قول ابى بن کعب نقل کرده اند که: قرآن را در دوره خلافت ابوبکر در مصحفى جمع کردند، مردانى بودند که مى نوشتند و ابى بن کعب بر آنها املا مى کرد تا آنکه به این آیه از سوره برائت رسیدند: ثم انصرفو ا صرف الله قلوبهم قوم لایفقهون، گمان کردند که این آخرین آیه اى است که نازل شده است. در این هنگام ابى بن کعب گفت: پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ پس از این آیه دو آیه دیگر براى من قرائت کرد، یعنى این دو آیه: لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم فان تولوا فقل حسبى الله لااله الاّهو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم، پس این آخرین قسمت قرآن است، و گفت: پس خدا قرآن را به آنچه آغاز کرده است پایان داده است، یعنى به«لا اله الا الله»، خدا مى فرماید: و ما ارسلنا من قبلک من رسول الاّ یوحى الیه انه لا اله الا انا فاعبدون.46
عبدالله بن احمد بن حنبل در«زوائدالمسند» و ابن ضریس در«فضائل» و ابن ابى داود در«مصاحف» و ابن ابى حاتم و ابوالشیخ و ابن مردویه و بیهقى در«الدلائل» و خطیب در«تلخیص المصاحف» و ضیاء در«المختارة» از طریق ابوالعالیه از قول ابى بن کعب نقل کرده اند که: قرآن را در دوره خلافت ابوبکر در مصحفى جمع کردند، مردانى بودند که مى نوشتند و ابى بن کعب بر آنها املا مى کرد تا آنکه به این آیه از سوره برائت رسیدند: ثم انصرفو ا صرف الله قلوبهم قوم لایفقهون، گمان کردند که این آخرین آیه اى است که نازل شده است. در این هنگام ابى بن کعب گفت: پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ پس از این آیه دو آیه دیگر براى من قرائت کرد، یعنى این دو آیه: لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم فان تولوا فقل حسبى الله لااله الاّهو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم، پس این آخرین قسمت قرآن است، و گفت: پس خدا قرآن را به آنچه آغاز کرده است پایان داده است، یعنى به«لا اله الا الله»، خدا مى فرماید: و ما ارسلنا من قبلک من رسول الاّ یوحى الیه انه لا اله الا انا فاعبدون.<ref>همان.</ref>


ابن ابى داود در«المصاحف» از یحیى بن عبدالرحمن بن حاطب نقل مى کند که گفت:
۵ـ ابن ابى داود در«المصاحف» از یحیى بن عبدالرحمن بن حاطب نقل مى کند که گفت:


عمر بن خطاب خواست قرآن را گرد آورى کند؛ میان مردمان برخاست و گفت: هر کس چیزى از قرآن را از پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ گرفته است نزد ما بیاورد. به این گونه آنها در صُحُف و الواح و استخوانهایى مى نوشتند و عمر چیزى را از کسى به اسم قرآن نمى پذیرفت مگر آن که دو نفر بر آن شهادت مى دادند پس آن گاه مى پذیرفت و به آن مى افزود.
عمر بن خطاب خواست قرآن را گرد آورى کند؛ میان مردمان برخاست و گفت: هر کس چیزى از قرآن را از پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ گرفته است نزد ما بیاورد. به این گونه آنها در صُحُف و الواح و استخوانهایى مى نوشتند و عمر چیزى را از کسى به اسم قرآن نمى پذیرفت مگر آن که دو نفر بر آن شهادت مى دادند پس آن گاه مى پذیرفت و به آن مى افزود.


پس از عمر عثمان اقدام کرد و گفت: هر کس چیز ى از کتاب خدا نزد اوست براى ما بیاورد و از هیچ کس چیزى را نمى پذیرفت مگر آنکه دوتن به آن گواهى دهند. خزیمة بن ثابت آمد و گفت: دو آیه را رها کردید و ننوشته اید، پرسیدند: کدامند آن دو؟ گفت: من از رسول خدا این آیات را گرفتم: و لقدجاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنّتم…، آن گاه عثمان گفت: من گواهى مى دهم که این دو آیه از خداست،حال مى گویى این دو آیه را کجاى قرآن قرار دهیم؟ گفت: در پایان آخرین بخشى که نازل شده است، وآن دو آیه را در پایان سوره برائت قرار دادند.47
پس از عمر عثمان اقدام کرد و گفت: هر کس چیز ى از کتاب خدا نزد اوست براى ما بیاورد و از هیچ کس چیزى را نمى پذیرفت مگر آنکه دوتن به آن گواهى دهند. خزیمة بن ثابت آمد و گفت: دو آیه را رها کردید و ننوشته اید، پرسیدند: کدامند آن دو؟ گفت: من از رسول خدا این آیات را گرفتم: و لقدجاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنّتم…، آن گاه عثمان گفت: من گواهى مى دهم که این دو آیه از خداست،حال مى گویى این دو آیه را کجاى قرآن قرار دهیم؟ گفت: در پایان آخرین بخشى که نازل شده است، وآن دو آیه را در پایان سوره برائت قرار دادند.<ref>همان.</ref>


شبیه این روایت در سنن ابى داوود آمده است،48 و ما در کتاب«تدوین القرآن» درباره این روایات بحث کرده ایم.
شبیه این روایت در سنن ابى داوود آمده است،<ref>سنن ابی داوود؛ج۱،ص۱۸۲.</ref> و ما در کتاب«تدوین القرآن» درباره این روایات بحث کرده ایم.


قول سوم:
قول سوم:


در «صحیح مسلم »مى خوانیم:
۱-در «صحیح مسلم »مى خوانیم:


از عبیدالله بن عبدالله بن عقبه نقل شده که گفت: ابن عباس به من گفت: آیا مى دانى(تعلم) و هارون گفت: آیا آگاهى(تدرى) که آخرین سوره قرآن که یکجا نازل شد کدام است؟ گفتم: آرى، سوره اذا جاء نصرالله والفتح، است. گفت: راست گفتى. و در روایت ابن ابى شیبه چنین است: آیا مى دانى کدام سوره…،و نگفته است: آخرین سوره.49
از عبیدالله بن عبدالله بن عقبه نقل شده که گفت: ابن عباس به من گفت: آیا مى دانى(تعلم) و هارون گفت: آیا آگاهى(تدرى) که آخرین سوره قرآن که یکجا نازل شد کدام است؟ گفتم: آرى، سوره اذا جاء نصرالله والفتح، است. گفت: راست گفتى. و در روایت ابن ابى شیبه چنین است: آیا مى دانى کدام سوره…،و نگفته است: آخرین سوره.<ref>صحیح مسلم؛ج۸،ص۲۴۳.</ref>


سنن ترمذى:
۲-سنن ترمذى:


از ابن عباس روایت شده است که گفت: آخرین سوره اى که نازل شده اذا جاء نصر الله والفتح… است.50
از ابن عباس روایت شده است که گفت: آخرین سوره اى که نازل شده اذا جاء نصر الله والفتح… است.<ref>سنن ترمذی؛ج۴،ص۳۲۶</ref>


«الغدیر» به نقل از تفسیر ابن کثیر(ج2، ص2) چنین مى آورد:
۳-«الغدیر» به نقل از تفسیر ابن کثیرچنین مى آورد:<ref>ج۲، ص۲.</ref>


عبدالله بن عمر روایت کرده است که: آخرین سوره اى که نازل گردیده سوره مائده و فتح(یعنى سوره نصر) است.51
عبدالله بن عمر روایت کرده است که: آخرین سوره اى که نازل گردیده سوره مائده و فتح(یعنى سوره نصر) است.<ref>الغدیر؛ج۱،ص۲۲۸.</ref>


درالمنثور:
۴-درالمنثور:


ابن مردویه و خطیب و ابن عساکر از ابو هریره نقل کرده اند که درباره اذا جاءنصرالله والفتح… چنین گفت: خدا با این سوره پیامبرش ـ صلى الله علیه وسلم ـ را آگاه کرد که پایان عمرش نزدیک است و به او خبرداد که پس از فتح مکه جز اندک زمانى در دنیا نخواهى ماند.52
ابن مردویه و خطیب و ابن عساکر از ابو هریره نقل کرده اند که درباره اذا جاءنصرالله والفتح… چنین گفت: خدا با این سوره پیامبرش ـ صلى الله علیه وسلم ـ را آگاه کرد که پایان عمرش نزدیک است و به او خبرداد که پس از فتح مکه جز اندک زمانى در دنیا نخواهى ماند.<ref>درّالمنثور؛ج۶،ص۴۰۷.</ref>


ابن ابى شیبه و ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده اند که گفت:
۵ـ ابن ابى شیبه و ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده اند که گفت:


آخرین سوره قرآن که یکجا نازل شد اذاجاء نصر الله والفتح… است.53
آخرین سوره قرآن که یکجا نازل شد اذاجاء نصر الله والفتح… است.<ref>همان.</ref>


قول چهارم:
قول چهارم:
خط ۲۹۷: خط ۲۹۷:
1ـ در «معجم الکبیر »طبرانى چنین آمده است:
1ـ در «معجم الکبیر »طبرانى چنین آمده است:


از ابن عباس نقل شده که گفت: آخرین آیه اى که نازل شده است این آیه است: واتقوا یوما ترجعون فیه إلى الله[بقرهو 281].54
از ابن عباس نقل شده که گفت: آخرین آیه اى که نازل شده است این آیه است: واتقوا یوما ترجعون فیه إلى الله<ref>بقره؛۲۸۱.</ref>.<ref>معجم الکبیر؛ج۱۲،ص۱۹.</ref>


در پایان نقل این ادعاها، یادآورى مى کنیم که معاویة بن ابى سفیان نیز دستش را به موضوع دراز کرده و بر منبر زبان گشوده و گفته است آیه الیوم اکملت لکم دینکم… آخرین آیه نیست بلکه، آیه 110 از سوره کهف آخرین آیه اى که بر پیامبر نازل شده و خدا پیامبرش را به آن تادیب کرده است! دراین باره مراجعه مى کنیم به نقل طبرانى در«معجم الکبیر» که چنین گفته است:
در پایان نقل این ادعاها، یادآورى مى کنیم که معاویة بن ابى سفیان نیز دستش را به موضوع دراز کرده و بر منبر زبان گشوده و گفته است آیه الیوم اکملت لکم دینکم… آخرین آیه نیست بلکه، آیه ۱۱۰ از سوره کهف آخرین آیه اى که بر پیامبر نازل شده و خدا پیامبرش را به آن تادیب کرده است! دراین باره مراجعه مى کنیم به نقل طبرانى در«معجم الکبیر» که چنین گفته است:


…از عمرو بن قیس روایت شده که گفت: از معاویة بن ابى سفیان بر منبر شنیدم که در آیه الیوم اکملت لکم دینکم… بحث مى کرد و گفت: این آیه در روز عرفه که جمعه اى بود نازل شد، بعد این آیه را تلاوت کرد:فمن کان یرجو لقاءَ ربه… و گفت: این آخرین آیه اى است که نازل شده… براى تادیب رسول خدا!55
…از عمرو بن قیس روایت شده که گفت: از معاویة بن ابى سفیان بر منبر شنیدم که در آیه الیوم اکملت لکم دینکم… بحث مى کرد و گفت: این آیه در روز عرفه که جمعه اى بود نازل شد، بعد این آیه را تلاوت کرد:فمن کان یرجو لقاءَ ربه… و گفت: این آخرین آیه اى است که نازل شده… براى تادیب رسول خدا!<ref>معجم الکبیر؛ج۹،ص۳۹۲.</ref>


هنگامى که پیمانه تناقض به دست معاویه لبریز مى گردد و آیه«اکمال دین» را به عنوان آخرین آیه قرآن و حجة الوداع و غدیرخم را رد مى کند، سیوطى در«الاتقان» متوجه این نکته مى گردد، اما طبق عادتى که در رویارویى با هر بن بستى دارد، بسرعت از آن مى گذرد! وى مى گوید:
هنگامى که پیمانه تناقض به دست معاویه لبریز مى گردد و آیه«اکمال دین» را به عنوان آخرین آیه قرآن و حجة الوداع و غدیرخم را رد مى کند، سیوطى در«الاتقان» متوجه این نکته مى گردد، اما طبق عادتى که در رویارویى با هر بن بستى دارد، بسرعت از آن مى گذرد! وى مى گوید:
خط ۳۰۷: خط ۳۰۷:
به طورى که گذشت مشکل این است که آیه الیوم اکملت لکم دینکم… در عرفه و در حجة الوداع نازل شده است و ظاهرش این است که پیش از نزول آن همه فرایض و احکام کامل گردیده است، جماعتى به این موضوع تصریح کرده اند از جمله آنها سدى است که مى گوید: پس از این آیه حلال و حرامى نازل نشده است، درحالى که درباره آیات ربا، دین و کلاله گفته شده است که پس از آیه«اکمال دین» نازل گردیده اند.
به طورى که گذشت مشکل این است که آیه الیوم اکملت لکم دینکم… در عرفه و در حجة الوداع نازل شده است و ظاهرش این است که پیش از نزول آن همه فرایض و احکام کامل گردیده است، جماعتى به این موضوع تصریح کرده اند از جمله آنها سدى است که مى گوید: پس از این آیه حلال و حرامى نازل نشده است، درحالى که درباره آیات ربا، دین و کلاله گفته شده است که پس از آیه«اکمال دین» نازل گردیده اند.


ابن جریر بر این امر اشکال کرده و گفته است: بهتر است آیه اکمال دین را چنین تاویل کنیم که خدا در آن روز دین را به لحاظ افراد و پیروانش در بلد حرام، مکه، و بیرون راندن مشرکان از آن، کامل کرد، به طورى که مسلمانان قصد مکه کردند در حالى که مشرکان میان آنان نبودند.56
ابن جریر بر این امر اشکال کرده و گفته است: بهتر است آیه اکمال دین را چنین تاویل کنیم که خدا در آن روز دین را به لحاظ افراد و پیروانش در بلد حرام، مکه، و بیرون راندن مشرکان از آن، کامل کرد، به طورى که مسلمانان قصد مکه کردند در حالى که مشرکان میان آنان نبودند.<ref>الاتقان؛ج۱،ص۱۰۲.</ref>


معناى سخن ابن جریر طبرى که سیوطى نیز آن را پسندیده است این است که تناقض سخن صحابه را حل مى کنیم و آن را مى پذیریم و دلالت آیه«اکمال دین» و «اتمام نعمت» مسلمانان را بر اکمال تشریع و تنزیل احکام و فرایض بعید مى دانیم و آن را تنها منحصر به آزادسازى مکه مى کنیم تا احادیث کلاله و ربا و سخن معاویه در باب آخرین آیه بى نقض بمانند!.
معناى سخن ابن جریر طبرى که سیوطى نیز آن را پسندیده است این است که تناقض سخن صحابه را حل مى کنیم و آن را مى پذیریم و دلالت آیه«اکمال دین» و «اتمام نعمت» مسلمانان را بر اکمال تشریع و تنزیل احکام و فرایض بعید مى دانیم و آن را تنها منحصر به آزادسازى مکه مى کنیم تا احادیث کلاله و ربا و سخن معاویه در باب آخرین آیه بى نقض بمانند!.
خط ۳۲۷: خط ۳۲۷:
دو روایت زیر را نیز به عنوان نمونه نقل مى کنیم:
دو روایت زیر را نیز به عنوان نمونه نقل مى کنیم:


در«درّالمنثور» چنین آمده است:
۱ـ در«درّالمنثور» چنین آمده است:


ابن جریر از سدى نقل مى کند که درباره آیه الیوم اکملت لکم دینکم… گفت: این آیه روز عرفه نازل گردیده و پس از آن هیچ حلال و حرامى نیامده است.57
ابن جریر از سدى نقل مى کند که درباره آیه الیوم اکملت لکم دینکم… گفت: این آیه روز عرفه نازل گردیده و پس از آن هیچ حلال و حرامى نیامده است.<ref>درّالمنثور؛ج۲،ص۲۵۹.</ref>


همچنین در«درّالمنثور» مى خوانیم:
۲- همچنین در«درّالمنثور» مى خوانیم:


بیهقى در«شعب الایمان» از ابن عباس چنین آورده که گفت… هنگامى که پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ در وقوف به عرفات به سر مى برد، جبرئیل بر او نازل شد و در حالى که پیامبر و مسلمانان مشغول دعا بودند این آیه آمد: الیوم اکملت لکم دینکم… یعنى حلال و حرامتان را برایتان کامل گردانیدم، و پس از آن حلال و حرامى نازل نشد.58
بیهقى در«شعب الایمان» از ابن عباس چنین آورده که گفت… هنگامى که پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ در وقوف به عرفات به سر مى برد، جبرئیل بر او نازل شد و در حالى که پیامبر و مسلمانان مشغول دعا بودند این آیه آمد: الیوم اکملت لکم دینکم… یعنى حلال و حرامتان را برایتان کامل گردانیدم، و پس از آن حلال و حرامى نازل نشد.<ref>همان؛ص۲۵۷.</ref>


پس از پرسش مربوط به جایگاه آیه در قرآن، با پرسش مربوط به معناى آیه بویژه معناى«الیوم» و «اکمال دین» و «اتمام نعمت» روبرو مى شویم. اما بحث ما درباره شأن و سبب نزول و مکان و زمان نزول این آیه است، و در این خصوص سه قول وجود دارد:
پس از پرسش مربوط به جایگاه آیه در قرآن، با پرسش مربوط به معناى آیه بویژه معناى«الیوم» و «اکمال دین» و «اتمام نعمت» روبرو مى شویم. اما بحث ما درباره شأن و سبب نزول و مکان و زمان نزول این آیه است، و در این خصوص سه قول وجود دارد:
خط ۳۴۳: خط ۳۴۳:
در اینجا نمونه هایى از احادیث اهل بیت(ع) را مى آوریم:
در اینجا نمونه هایى از احادیث اهل بیت(ع) را مى آوریم:


1ـ اولین روایت، روایتى است که پیش از این به نقل از« کافى»(ج1،ص289) در فصل مربوط به نظر اهل بیت(ع) درباره آخرین آیه و سوره نازل شده آوردیم.
1ـ اولین روایت، روایتى است که پیش از این به نقل از«کافى»(ج1،ص289) در فصل مربوط به نظر اهل بیت(ع) درباره آخرین آیه و سوره نازل شده آوردیم.


2ـ على بن ابراهیم از صالح بن سندى، او از جعفربن بشیر، وى از هارون بن خارجه و او از ابى بصیر نقل مى کند که گفت:
2ـ على بن ابراهیم از صالح بن سندى، او از جعفربن بشیر، وى از هارون بن خارجه و او از ابى بصیر نقل مى کند که گفت:
۷۶۴

ویرایش