پرش به محتوا

اعتراض: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ نوامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== <big>اغتشاش و اعتراض در برابر پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير</big><ref>ستيز با آفتاب: ۶۵-۷۶. چهارده قرن با غدير: ص ۲۷.</ref> ==
== <big>اغتشاش و اعتراض در برابر پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير</big><ref>ستيز با آفتاب: ۶۵-۷۶. چهارده قرن با غدير: ص ۲۷.</ref> ==
<big>از جمله اقدامات هميشگى منافقين در برابر پيامبرصلى الله عليه وآله، ايجاد اغتشاش و جنجال و هياهو در مفابل حضرت، و حتى بين سخن گفتن و خطبه ‏هاى رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بود!! به عنوان نمونه عده ‏اى از منافقين نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و از آن حضرت آيت و نشانه ‏اى خواستند. حضرت فرمود: آيا روز غدير خم براى شما كافى نبود كه وقتى من على را به امامت منصوب نمودم، منادى از آسمان ندا داد:</big>
<big>از جمله اقدامات هميشگى منافقين در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله، ايجاد [[اغتشاش]] و جنجال و هياهو در مفابل حضرت، و حتى بين سخن گفتن و خطبه ‏هاى رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله بود!! به عنوان نمونه عده ‏اى از منافقين نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و از آن حضرت آيت و نشانه ‏اى خواستند. حضرت فرمود: آيا روز غدير خم براى شما كافى نبود كه وقتى من على را به امامت منصوب نمودم، منادى از آسمان ندا داد:</big>


<big>اين ولى خداست تابع او باشيد و گرنه عذاب خدا بر شما نازل مى‏ شود. بر حذر باشيد!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۵۳.</ref></big>
<big>اين ولى خداست تابع او باشيد و گرنه عذاب خدا بر شما نازل مى‏ شود. بر حذر باشيد!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۵۳.</ref></big>




<big>از جمله اين اغتشاشاتِ منافقين، جنجال هايى بود كه در [[حجةالوداع]] و قبل از غدير به پا مى‏ كردند. مثلاً جنجالى كه در عرفات به آن دامن زدند:</big>
<big>از جمله اين اغتشاشاتِ منافقين، جنجال هايى بود كه در [[حجةالوداع]] و قبل از غدير به پا مى‏ كردند. مثلاً جنجالى كه در عرفات به آن دامن زدند:</big>


=== <big>جوسازى و خشونت</big> ===
<big>'''جوسازى و خشونت'''</big>
 
<big>در روايات صحيح آمده كه رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در حجةالوداع و در صحراى عرفات و به عنوان مقدمه‏ چينى براى غدير براى مردم خطبه ‏اى خواند.</big>
<big>در روايات صحيح آمده كه رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در حجةالوداع و در صحراى عرفات و به عنوان مقدمه‏ چينى براى غدير براى مردم خطبه ‏اى خواند.</big>


<big>هنگامى كه مى‏ خواست از مسئله امامت سخنى به ميان آورد و حديث ثقلين را يادآورى كند و تعداد امامان دوازده‏ گانه را بيان كند، با جنجال و اخلال جمعى از حاضران روبرو گرديد، به حدى كه ممكن نشد سخنش را به مردم برساند.</big>
<big>هنگامى كه مى‏ خواست از مسئله امامت سخنى به ميان آورد و حديث ثقلين را يادآورى كند و تعداد امامان دوازده‏ گانه را بيان كند، با جنجال و اخلال جمعى از حاضران روبرو گرديد، به حدى كه ممكن نشد سخنش را به مردم برساند.</big>


<big>در اين قضيه عده‏ اى تصريح كرده كه نتوانسته‏ اند سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را بشنوند؛ انس بن مالک، عبدالملک بن عمير، عمر بن خطاب، ابى‏ جحيفه و جابر بن سمره<ref>كفاية الاثر: (خزّاز). احقاق الحق: ج ۱۳.</ref>، همگى از اين عده‏ اند.</big>
<big>در اين قضيه عده‏ اى تصريح كرده كه نتوانسته‏ اند سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را بشنوند؛ انس بن مالک، عبدالملک بن عمير، عمر بن خطاب، ابى‏ جحيفه و جابر بن سمره<ref>كفاية الاثر: (خزّاز). احقاق الحق: ج ۱۳.</ref>، همگى از اين عده‏ اند.</big>


<big>از اين ميان، روايت جابر بن سمره از همه روشن‏ تر است، و به نظر مى‏رسد وى اين موضوع را چندين بار بيان كرده است، زيرا به چند طريق از او روايت شده است.</big>
<big>از اين ميان، روايت جابر بن سمره از همه روشن‏ تر است، و به نظر مى ‏رسد وى اين موضوع را چندين بار بيان كرده است، زيرا به چند طريق از او روايت شده است.</big>


<big>در اينجا برخى از آن ها را، به ويژه مواردى كه در كتب صحاح و كتب معتبر ديگر آمده برگزيديم و تقديم مى ‏داريم:</big>
<big>در اينجا برخى از آن ها را، به ويژه مواردى كه در كتب صحاح و كتب معتبر ديگر آمده برگزيديم و تقديم مى ‏داريم:</big>




<big>الف) در مسند احمد بن حنبل در دو روايت از جابر بن سمره نقل كرده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در عرفات برايمان خطبه مى‏ خواند ... .</big>
 
<big>الف) در مسند [[احمد بن حنبل]] در دو روايت از جابر بن سمره نقل كرده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در عرفات برايمان خطبه مى‏ خواند ... .</big>


<big>ابوربيع نيز چنين نقل كرده است: و شنيدم كه ايشان مى‏ فرمود: اين امر پيوسته با عزت و پيروز خواهد بود تا دوازده نفر آن را به دست گيرند كه همگى ... .</big>
<big>ابوربيع نيز چنين نقل كرده است: و شنيدم كه ايشان مى‏ فرمود: اين امر پيوسته با عزت و پيروز خواهد بود تا دوازده نفر آن را به دست گيرند كه همگى ... .</big>
خط ۲۷: خط ۳۰:
<big>پدرم پاسخ داد: همگى از قريش‏ اند.</big>
<big>پدرم پاسخ داد: همگى از قريش‏ اند.</big>


<big>در روايت نعمانى اين گونه آمده: مردم شروع نمودند به صحبت كردن و من ادامه سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نفهميدم. به پدرم گفتم: ... ، تا آخر روايت.<ref>مسند احمد: ج ۵ ص ۹۹. الغيبة (نعمانى): ص۱۲۲، ۱۲۴.</ref></big>
<big>در روايت نعمانى اين گونه آمده: مردم شروع نمودند به صحبت كردن و من ادامه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را نفهميدم. به پدرم گفتم: ... ، تا آخر روايت.<ref>مسند احمد: ج ۵ ص ۹۹. الغيبة (نعمانى): ص۱۲۲، ۱۲۴.</ref></big>
 




خط ۳۴: خط ۳۸:
<big>جابر در ادامه گفته است: در اين موقع مردم شروع نمودند به برخاستن و نشستن... .</big>
<big>جابر در ادامه گفته است: در اين موقع مردم شروع نمودند به برخاستن و نشستن... .</big>


<big>شيخ طوسى در ادامه اين روايت نقل نموده است: و آن حضرت سخنى گفت كه من نفهميدم. پس به پدرم يا برادرم گفتم: ... .<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۹. الغيبة (طوسى): ص ۸۸ . اعلام الورى: ص ۳۸۴. بحار الانوار: ج ۶۳ ص ۲۳۶. </ref></big>
<big>شيخ طوسی در ادامه اين روايت نقل نموده است: و آن حضرت سخنى گفت كه من نفهميدم. پس به پدرم يا برادرم گفتم: ... .<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۹. الغيبة (طوسى): ص ۸۸ . اعلام الورى: ص ۳۸۴. بحار الانوار: ج ۶۳ ص ۲۳۶. </ref></big>


<big>در روايتى ديگر از جابر بن سمره، وى تصريح كرده كه اين ماجرا در حجةالوداع اتفاق افتاده است.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۹. </ref></big>
<big>در روايتى ديگر از جابر بن سمره، وى تصريح كرده كه اين ماجرا در حجةالوداع اتفاق افتاده است.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۹. </ref></big>




خط ۵۲: خط ۵۷:




<big>د) در روايتى ديگر اشاره نمود كه اين ماجرا در حجةالوداع رخ داده و گفته است: سپس كلام رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله براى من نامفهوم شد. پس از پدرم كه به رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله نزديک ‏تر بود پرسيدم كه آن عبارت چه بود؟ پاسخ داد: آن حضرت فرمود: همگى از قريش اند.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۰.</ref></big>
 
<big>د) در روايتى ديگر اشاره نمود كه اين ماجرا در حجةالوداع رخ داده و گفته است: سپس كلام رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله براى من نامفهوم شد. پس از پدرم كه به رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله نزديک ‏تر بود پرسيدم كه آن عبارت چه بود؟ پاسخ داد: آن حضرت فرمود: همگى از قريش اند.<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۰.</ref></big>
 




خط ۵۸: خط ۶۵:


<big>از اين جهت از پدرم پرسيدم كه او چه فرمود؟ او گفت ... .<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۳. </ref></big>
<big>از اين جهت از پدرم پرسيدم كه او چه فرمود؟ او گفت ... .<ref>مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۳. </ref></big>




خط ۶۵: خط ۷۳:


<big>در روايت احمد بن حنبل و جمعى ديگر آمده كه به پدرم يا پسرم گفتم: عبارتى را كه مردم مانع شدند من بشنوم چه بود؟ پاسخ داد: همه آن ها از قريش اند.<ref>صحيح مسلم: ج ۶ ص ۴. احقاق الحق (بخش ملحقات): ج ۱۳ ص ۱. مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۵. الخصال: ج ۲ ص ۴۷۰. العمدة: ص ۴۲۱. </ref></big>
<big>در روايت احمد بن حنبل و جمعى ديگر آمده كه به پدرم يا پسرم گفتم: عبارتى را كه مردم مانع شدند من بشنوم چه بود؟ پاسخ داد: همه آن ها از قريش اند.<ref>صحيح مسلم: ج ۶ ص ۴. احقاق الحق (بخش ملحقات): ج ۱۳ ص ۱. مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۵. الخصال: ج ۲ ص ۴۷۰. العمدة: ص ۴۲۱. </ref></big>




<big>ز) از جابر بن سمره نقل شده كه گفت: نزد پيامبرصلى الله عليه وآله بودم كه فرمود: اين امر را دوازده نفر به عهده خواهند گرفت كه ... .</big>
<big>ز) از جابر بن سمره نقل شده كه گفت: نزد پيامبرصلى الله عليه وآله بودم كه فرمود: اين امر را دوازده نفر به عهده خواهند گرفت كه ... .</big>


<big>در اين وقت گروهى شيون زدند و من نشنيدم كه چه فرمود. به پدرم كه به پيامبرصلى الله عليه وآله نزديك‏تر بود گفتم: رسول‏ خداصلى الله عليه وآله چه فرمود؟ او پاسخ داد: همگى آنها از قريش اند و همگى مانند خود اويند.<ref>اكمال الدين: ج ۱ ص ۲۷۲. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۹. </ref></big>
<big>در اين وقت گروهى شيون زدند و من نشنيدم كه چه فرمود. به پدرم كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك‏تر بود گفتم: رسول‏ خداصلى الله عليه وآله چه فرمود؟ او پاسخ داد: همگى آنها از قريش اند و همگى مانند خود اويند.<ref>اكمال الدين: ج ۱ ص ۲۷۲. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۹. </ref></big>
 


<big>ح) اما عبارتى كه ابى‏داوود نقل كرده چنين است: مردم تكبير گفته، هياهو به راه انداختند و حضرت سخنى گفت كه واضح نبود ... .<ref>سنن ابى‏ داوود: ج ۴ ص ۱۰۶. فتح الوالى: ج ۱۳ ص ۱۱. ارشاد السارى: ج ۱۰ ص ۲۷۳. </ref></big>




<big>عبارت ابى‏ عوانه نيز اين گونه است: در اين موقع مردم هياهو راه انداختند و پيامبرصلى الله عليه وآله سخنى گفت كه براى من واضح نبود.<ref>سنن ابى ‏عوانه: ج ۴ ص ۳۹۴.</ref></big>
<big>ح) اما عبارتى كه ابى‏ داوود نقل كرده چنين است: مردم تكبير گفته، هياهو به راه انداختند و حضرت سخنى گفت كه واضح نبود ... .<ref>سنن ابى‏ داوود: ج ۴ ص ۱۰۶. فتح الوالى: ج ۱۳ ص ۱۱. ارشاد السارى: ج ۱۰ ص ۲۷۳. </ref></big><big>عبارت ابى‏ عوانه نيز اين گونه است: در اين موقع مردم هياهو راه انداختند و پيامبرصلى الله عليه وآله سخنى گفت كه براى من واضح نبود.<ref>سنن ابى ‏عوانه: ج ۴ ص ۳۹۴.</ref></big>


<big>در هر صورت، حديث دوازده جانشين پس از آن حضرت و آنچه را كه ايشان در اين باب فرمودند سخنى است كه جابر و سايرين -  كه آنجا حضور داشته -  نشنيده‏ اند، و چنانچه ملاحظه نموديد وى گفته است كه آن سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نفهميده يا صداى ايشان ضعيف شده و واضح نبوده يا نظير اين عبارات كه در منابع و مآخذ بسيارى آمده است.<ref>برخى از اين منابع عبارت اند از: صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۵۹. صحيح مسلم: ج ۶ ص ۳. مسند احمد: ج ۵ ص۹۰-۱۸۰. مسند ابى ‏عوانه: ج ۴ ص ۳۹۴. حلية الاولياء: ج ۴ ص ۳۳۳. اعلام الورى: ص ۳۸۲. العمدة: ص۴۱۶-۴۲۳. اكمال الدين: ج ۱ ص ۲۷۲. الخصال: ج ۲ ص ۴۶۹. الغيبة (نعمانى): ص۱۲۵۱۱۹. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۱، تا آخر فصل. احقاق الحق (بخش ملحقات): ج ۱۳ ص۱-۵۰.</ref></big>
<big>در هر صورت، حديث دوازده جانشين پس از آن حضرت و آنچه را كه ايشان در اين باب فرمودند سخنى است كه جابر و سايرين -  كه آنجا حضور داشته -  نشنيده‏ اند، و چنانچه ملاحظه نموديد وى گفته است كه آن سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را نفهميده يا صداى ايشان ضعيف شده و واضح نبوده يا نظير اين عبارات كه در منابع و مآخذ بسيارى آمده است.<ref>برخى از اين منابع عبارت اند از: صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۵۹. صحيح مسلم: ج ۶ ص ۳. مسند احمد: ج ۵ ص۹۰-۱۸۰. مسند ابى ‏عوانه: ج ۴ ص ۳۹۴. حلية الاولياء: ج ۴ ص ۳۳۳. اعلام الورى: ص ۳۸۲. العمدة: ص۴۱۶-۴۲۳. اكمال الدين: ج ۱ ص ۲۷۲. الخصال: ج ۲ ص ۴۶۹. الغيبة (نعمانى): ص۱۲۵۱۱۹. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۱، تا آخر فصل. احقاق الحق (بخش ملحقات): ج ۱۳ ص۱-۵۰.</ref></big>




خط ۸۴: خط ۹۱:
<big>لازم است دو نكته را در اين احاديث مورد توجه قرار دهيم:</big>
<big>لازم است دو نكته را در اين احاديث مورد توجه قرار دهيم:</big>


==== <big>اول: مكان حادثه</big> ====
<big>'''اول: مكان حادثه'''</big>
 
<big>چنانكه ملاحظه كرديد اين روايات در مورد مكانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در آنجا خطابه ايراد فرمود با هم اختلاف دارند. در برخى از آن ها آمده كه اين ماجرا در حجةالوداع به وقوع پيوسته، و پاره ‏اى ديگر نقل كرده ‏اند كه در عرفات بوده است. در يک روايت نيز راوى بين عرفات و منى مردد مانده، و در بعضى نيز عبارت در مسجد آمده، و برخى هم سكوت نموده و محلى را نام نبرده اند. با اين وجود همه آنها از وقوع هرج و مرج و جنجالى سخن گفته ‏اند كه باعث شده راوى نتواند ادامه كلام رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله را بشنود. البته بعضى روايات نيز اشاره نموده‏اند كه راوى سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نفهميده است و از جنجال سخنى به ميان نياورده ‏اند.</big>
<big>چنانكه ملاحظه كرديد اين روايات در مورد مكانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در آنجا خطابه ايراد فرمود با هم اختلاف دارند. در برخى از آن ها آمده كه اين ماجرا در حجةالوداع به وقوع پيوسته، و پاره ‏اى ديگر نقل كرده ‏اند كه در عرفات بوده است. در يک روايت نيز راوى بين عرفات و منى مردد مانده، و در بعضى نيز عبارت در مسجد آمده، و برخى هم سكوت نموده و محلى را نام نبرده اند. با اين وجود همه آنها از وقوع هرج و مرج و جنجالى سخن گفته ‏اند كه باعث شده راوى نتواند ادامه كلام رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله را بشنود. البته بعضى روايات نيز اشاره نموده‏اند كه راوى سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نفهميده است و از جنجال سخنى به ميان نياورده ‏اند.</big>


خط ۹۳: خط ۱۰۱:
<big>البته اين احتمال كه ماجرا در چند جا رخ داده و هر بار نيز گروهى مخالفت و دشمنى خويش را با پيامبرصلى الله عليه وآله اظهار نموده ‏اند، بر ديگر موارد ترجيح دارد، زيرا راويان و خصوصيات و حالات نقل شده متعدد و متفاوت است.</big>
<big>البته اين احتمال كه ماجرا در چند جا رخ داده و هر بار نيز گروهى مخالفت و دشمنى خويش را با پيامبرصلى الله عليه وآله اظهار نموده ‏اند، بر ديگر موارد ترجيح دارد، زيرا راويان و خصوصيات و حالات نقل شده متعدد و متفاوت است.</big>


==== <big>دوم: عبارت «همگى از قريش»</big> ====
<big>'''دوم: عبارت «همگى از قريش»'''</big>
 
<big>در برخى از اين روايات آمده كه حضرت فرموده ‏اند: «همگى آنها از قريش اند». اين عبارت در معرض شک و ترديد است، زيرا مطالبى كه اندكى قبل از حقيقت موضوع ظالمانه قريش و اهداف و ترفنده اى آنان براى متزلزل ساختن پايه‏ هاى سيطره امامت بيان نموديم، ما را بر اين عقيده مصمم مى‏ كند كه آنچه جابر بن سمره و انس و [[عمر بن خطاب]] و عبدالملک و ابوجحيفه به خاطر بر پا شدن هياهو از جانب گروهى مغرض نشنيده ‏اند، اين جمله است: «همگى از بنى هاشم هستند».</big>
<big>در برخى از اين روايات آمده كه حضرت فرموده ‏اند: «همگى آنها از قريش اند». اين عبارت در معرض شک و ترديد است، زيرا مطالبى كه اندكى قبل از حقيقت موضوع ظالمانه قريش و اهداف و ترفنده اى آنان براى متزلزل ساختن پايه‏ هاى سيطره امامت بيان نموديم، ما را بر اين عقيده مصمم مى‏ كند كه آنچه جابر بن سمره و انس و [[عمر بن خطاب]] و عبدالملک و ابوجحيفه به خاطر بر پا شدن هياهو از جانب گروهى مغرض نشنيده ‏اند، اين جمله است: «همگى از بنى هاشم هستند».</big>


خط ۱۰۰: خط ۱۰۹:
<big>احتمال ديگر آن است كه حضرت هر دو جمله را فرموده باشند، به اين صورت كه: «همگى از قريش اند و همگى از بنى ‏هاشم»، كه در نتيجه جمله اول مقدمه ‏اى براى عبارت دوم بوده است، و همين موجب شده تا قريش و هوادارانشان بر آشوبند و سر و صدا و هياهو به راه اندازند و برخيزند و بنشينند و ... !! چرا كه آنان از اين كلام - كه «همگى از قريشند» -  بغض و نفرتى نداشتند، بلكه موجب شادمانى و خوشحالى آنها نيز شده است، زيرا اين امر همان بود كه براى رسيدن به آن همواره با تمام توان خود از هيچ تلاش و كوششى فروگذار نبوده، و براى دست يابى به آن نقشه‏ ها و دسيسه مى‏ چيدند و به خاطرش دشمنى ‏ها كرده و عهد و پيمان‏ها مى‏بستند. بدين ترتيب اگر مسئله فقط همين بود، شورش و جنجال براى چه؟ و هياهو و سر و صدا براى چه؟</big>
<big>احتمال ديگر آن است كه حضرت هر دو جمله را فرموده باشند، به اين صورت كه: «همگى از قريش اند و همگى از بنى ‏هاشم»، كه در نتيجه جمله اول مقدمه ‏اى براى عبارت دوم بوده است، و همين موجب شده تا قريش و هوادارانشان بر آشوبند و سر و صدا و هياهو به راه اندازند و برخيزند و بنشينند و ... !! چرا كه آنان از اين كلام - كه «همگى از قريشند» -  بغض و نفرتى نداشتند، بلكه موجب شادمانى و خوشحالى آنها نيز شده است، زيرا اين امر همان بود كه براى رسيدن به آن همواره با تمام توان خود از هيچ تلاش و كوششى فروگذار نبوده، و براى دست يابى به آن نقشه‏ ها و دسيسه مى‏ چيدند و به خاطرش دشمنى ‏ها كرده و عهد و پيمان‏ها مى‏بستند. بدين ترتيب اگر مسئله فقط همين بود، شورش و جنجال براى چه؟ و هياهو و سر و صدا براى چه؟</big>


=== <big>موضع ‏گيرى و رسوايى</big> ===
<big>'''موضع ‏گيرى و رسوايى'''</big>
 
<big>ترديدى نيست كه رجال با تقوى و نيكان صحابه پيامبرصلى الله عليه وآله مطيع او بوده و بر هر چه او حكم مى‏ نمود سر تسليم فرود مى ‏آوردند، اما ديگران كه نسبت به اين عده اكثريت را تشكيل مى ‏دادند، هواپرستان و جاه طلبانى بودند كه اسلام نياورده، بلكه چون پيامبرصلى الله عليه وآله بر آنان چيره گشته بود فقط تسليم وى شده بودند و تظاهر به ورع و دين و اطاعت از خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله را وسيله ‏اى براى دستيابى به آرزوها و تحقق اهدافشان قرار داده بودند. اينان كه ظاهرشان خلاف باطنشان بود، بايد روزى اين تزويرها و نيرنگ‏ هاشان به شكلى بر ملا مى ‏شد.</big>
<big>ترديدى نيست كه رجال با تقوى و نيكان صحابه پيامبرصلى الله عليه وآله مطيع او بوده و بر هر چه او حكم مى‏ نمود سر تسليم فرود مى ‏آوردند، اما ديگران كه نسبت به اين عده اكثريت را تشكيل مى ‏دادند، هواپرستان و جاه طلبانى بودند كه اسلام نياورده، بلكه چون پيامبرصلى الله عليه وآله بر آنان چيره گشته بود فقط تسليم وى شده بودند و تظاهر به ورع و دين و اطاعت از خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله را وسيله ‏اى براى دستيابى به آرزوها و تحقق اهدافشان قرار داده بودند. اينان كه ظاهرشان خلاف باطنشان بود، بايد روزى اين تزويرها و نيرنگ‏ هاشان به شكلى بر ملا مى ‏شد.</big>


<big>ملاحظه نموديم اينان كه به باقى مانده آب وضوى پيامبرصلى الله عليه وآله و آب دهان آن حضرت تبرک جسته، ادعا مى‏كردند كه با تكريم آن بزرگوار و بالا نبردن صداى خود بر صداى ايشان و رعايت ادب و احترام در مقابل آن حضرت و پيشى نگرفتن بر خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله و مانند اين امور، بر فرمانبردارى و اطاعت از پروردگار حريص هستند، چگونه بوده‏ اند؟</big>
<big>ملاحظه نموديم اينان كه به باقى مانده آب وضوى پيامبرصلى الله عليه وآله و آب دهان آن حضرت تبرک جسته، ادعا مى‏كردند كه با تكريم آن بزرگوار و بالا نبردن صداى خود بر صداى ايشان و رعايت ادب و احترام در مقابل آن حضرت و پيشى نگرفتن بر خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله و مانند اين امور، بر فرمانبردارى و اطاعت از پروردگار حريص هستند، چگونه بوده‏ اند؟</big>


<big>و ديديم كه اينان احساس كردند نبى اكرم‏ صلى الله عليه وآله قصد دارد از ائمه پس از خود سخن به ميان آورده و خصوصياتشان را بيان كند و آن ها را به صورت دقيق و واضح معين نمايد.</big>
<big>و ديديم كه اينان احساس كردند نبى اكرم‏ صلى الله عليه و آله قصد دارد از ائمه پس از خود سخن به ميان آورده و خصوصياتشان را بيان كند و آن ها را به صورت دقيق و واضح معين نمايد.</big>


<big>يعنى همان موضوعى كه مى ‏ترسيدند ضمن آن امامت آن كس كه او را خوش نداشتند. مى‏ ديدند حضرت مى ‏خواهد خلافت فردى را اعلام كند كه بسيارى از بزرگانشان را در نبردهايى مشهور و در دفاع از دين خدا بر خاک افكنده بود، و اين شخص كسى جز على اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نبود.</big>
<big>يعنى همان موضوعى كه مى ‏ترسيدند ضمن آن امامت آن كس كه او را خوش نداشتند. مى‏ ديدند حضرت مى ‏خواهد خلافت فردى را اعلام كند كه بسيارى از بزرگانشان را در نبردهايى مشهور و در دفاع از دين خدا بر خاک افكنده بود، و اين شخص كسى جز على اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نبود.</big>




خط ۱۲۳: خط ۱۳۴:


<big>و يا «پى در پى بر مى‏ خاستند و مى ‏نشستند»</big>
<big>و يا «پى در پى بر مى‏ خاستند و مى ‏نشستند»</big>




<big>آرى، برخورد اينان با پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله چنين بود! آن هم كسانى كه همه مذاهب [[اهل‏ سنت]] مدعى عصمت آنان اند و نشان و مدال اجتهاد در دين و شريعت را به آنها عطا نموده‏ اند!</big>
<big>آرى، برخورد اينان با پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله چنين بود! آن هم كسانى كه همه مذاهب [[اهل‏ سنت]] مدعى عصمت آنان اند و نشان و مدال اجتهاد در دين و شريعت را به آنها عطا نموده‏ اند!</big>


=== <big>رويارويى تلخ</big> ===
<big>'''رويارويى تلخ'''</big>
<big>پيش از اين به سخنى از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام اشاره كرديم كه حضرت به صراحت بيان فرموده بود: قضيه محمد صلى الله عليه وآله براى عرب ناخوشايند بود، و آنها به آنچه خداوند از فضلش به او عطا كرده بود حسادت مى‏ ورزيدند و اين امر در طول حيات آن حضرت ادامه داشت. تا آنجا كه به همسرش تهمت زدند و مركبش را رماندند... . و اگر نبود كه قريش نام مبارک آن حضرت را وسيله ‏اى براى دستيابى به قدرت و پلّكان عزت و حكومت خويش يافته بود، حتى يک روز هم بعد از وفات آن بزرگوار خدا را بندگى نمى كردند.</big>
 
<big>پيش از اين به سخنى از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام اشاره كرديم كه حضرت به صراحت بيان فرموده بود: قضيه محمد صلى الله عليه و آله براى عرب ناخوشايند بود، و آنها به آنچه خداوند از فضلش به او عطا كرده بود حسادت مى‏ ورزيدند و اين امر در طول حيات آن حضرت ادامه داشت. تا آنجا كه به همسرش تهمت زدند و مركبش را رماندند... . و اگر نبود كه قريش نام مبارک آن حضرت را وسيله ‏اى براى دستيابى به قدرت و پلّكان عزت و حكومت خويش يافته بود، حتى يک روز هم بعد از وفات آن بزرگوار خدا را بندگى نمى كردند.</big>




خط ۱۴۰: خط ۱۵۳:


<big>سپس فرمود: اى مردم من سرپيچى و دور شدن شما را از خودم خوشايند نمى ‏دانم، چون اين گونه به ذهنم خطور مى ‏كند كه هيچ درختى در نظر شما از درختى كه با من همراه و مهربان است مبغوض ‏تر نيست.<ref>المناقب (ابن‏ مغازلى): ص ۲۵. العمدة (ابن‏ بطريق): ص ۱۰۷. الغدير: ج ۱ ص ۲۲.</ref></big>
<big>سپس فرمود: اى مردم من سرپيچى و دور شدن شما را از خودم خوشايند نمى ‏دانم، چون اين گونه به ذهنم خطور مى ‏كند كه هيچ درختى در نظر شما از درختى كه با من همراه و مهربان است مبغوض ‏تر نيست.<ref>المناقب (ابن‏ مغازلى): ص ۲۵. العمدة (ابن‏ بطريق): ص ۱۰۷. الغدير: ج ۱ ص ۲۲.</ref></big>




خط ۱۵۳: خط ۱۶۷:
<big>وقتى ابوبكر بر منبر نشست، آنان تصميم گرفتند كه او را از منبر پيامبر پايين بكشند، و البته برخى‏شان هم با اين كار موافق نبودند. نزد حضرت على ‏عليه السلام رفتند و نظر آن حضرت را جويا شدند.</big>
<big>وقتى ابوبكر بر منبر نشست، آنان تصميم گرفتند كه او را از منبر پيامبر پايين بكشند، و البته برخى‏شان هم با اين كار موافق نبودند. نزد حضرت على ‏عليه السلام رفتند و نظر آن حضرت را جويا شدند.</big>


<big>حضرت فرمود: اين كار شما نوعى جنگ با حكومت است و شما اندک هستيد، و اين جماعت هم فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله را زير پا گذاشتند و خونخواه جاهليت اند. اگر چنان كنيد با شمشير شما را از بين مى ‏برند، آنگونه كه مرا مقهور و مغلوب ساختند و به اجبار وادار به بيعتم كردند. بهتر است شما نزد او برويد و آنچه را از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده ‏ايد -  به عنوان اتمام حجت -  بازگو كنيد.</big>
<big>حضرت فرمود: اين كار شما نوعى جنگ با حكومت است و شما اندک هستيد، و اين جماعت هم فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله را زير پا گذاشتند و خونخواه جاهليت اند. اگر چنان كنيد با شمشير شما را از بين مى ‏برند، آنگونه كه مرا مقهور و مغلوب ساختند و به اجبار وادار به بيعتم كردند. بهتر است شما نزد او برويد و آنچه را از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده ‏ايد -  به عنوان [[اتمام حجت]] -  بازگو كنيد.</big>
 
 


<big>آن دوازده نفر عبارت بودند از: خالد بن سعيد بن عاص، مقداد، ابىّ بن كعب، عمار بن ياسر، ابوذر غفارى، سلمان فارسى، عبداللَّه بن مسعود، بريده اسلمى (از مهاجرين) و خزيمة بن ثابت دوالشهادتين، سهل بن حنيف، ابوايوب انصارى و ابوالهيثم بن تيهان.</big>
<big>آن دوازده نفر عبارت بودند از: خالد بن سعيد بن عاص، مقداد، ابىّ بن كعب، عمار بن ياسر، ابوذر غفارى، سلمان فارسى، عبداللَّه بن مسعود، بريده اسلمى (از مهاجرين) و خزيمة بن ثابت دوالشهادتين، سهل بن حنيف، ابوايوب انصارى و ابوالهيثم بن تيهان.</big>


<big>روز جمعه بود كه آنان اطراف منبر پيامبرصلى الله عليه وآله نشستند و به ترتيب از جا برخاستند و به ابوبكر نسبت به تصدّى خلافت هشدار دادند، واقعه غدير خم و حديث غدير را يادآور شدند و از كنار گذاشتن على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام از خلافت و مخالفت با دستور پيامبرصلى الله عليه وآله انتقاد كردند، و به اين شكل حكومت و خلافت را بدون مستند شرعى دانستند. جز اين دوازده نفر، ديگرانى هم برخاسته و سخن گفتند.</big>
<big>روز جمعه بود كه آنان اطراف منبر پيامبرصلى الله عليه وآله نشستند و به ترتيب از جا برخاستند و به ابوبكر نسبت به تصدّى خلافت هشدار دادند، واقعه غدير خم و حديث غدير را يادآور شدند و از كنار گذاشتن على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام از خلافت و مخالفت با دستور پيامبر صلى الله عليه و آله انتقاد كردند، و به اين شكل حكومت و خلافت را بدون مستند شرعى دانستند. جز اين دوازده نفر، ديگرانى هم برخاسته و سخن گفتند.</big>
 
<big>نتيجه گواهى اين شاهدان غدير شكست ابوبكر بود. از اين رو ابوبكر كه دليل و جوابى نداشت سه روز در خانه نشست. روز سوم عمر، طلحه، زبير، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى‏ وقاص و ابوعبيده جرّاح (از كار چاق ‏كنان سقيفه و خلافت ابوبكر) هر كدام با ده نفر از مردان عشيره خود با سلاح ‏هاى آخته سراغ ابوبكر آمدند. او را از خانه بيرون آورده و به مسجد بردند و بر منبر نشاندند. مردم را نيز تهديد كردند كه اگر كسى باز هم آنگونه سخنان بگويد، با شمشير جواب خواهد شنيد. مردم هم ترسيدند و در خانه ‏ها نشستند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۸.</ref></big>


<big>نتيجه گواهى اين شاهدان غدير شكست ابوبكر بود. از اين رو ابوبكر كه دليل و جوابى نداشت سه روز در خانه نشست. روز سوم عمر، طلحه، زبير، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى‏ وقاص و ابوعبيده جرّاح (از كار چاق ‏كنان سقيفه و خلافت [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]) هر كدام با ده نفر از مردان عشيره خود با سلاح ‏هاى آخته سراغ ابوبكر آمدند. او را از خانه بيرون آورده و به مسجد بردند و بر منبر نشاندند. مردم را نيز تهديد كردند كه اگر كسى باز هم آنگونه سخنان بگويد، با شمشير جواب خواهد شنيد. مردم هم ترسيدند و در خانه ‏ها نشستند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۸.</ref></big>


<big>براى موارد بيشتر در مورد «اعتراض» مراجعه شود به عنوان: [[منافقين]].</big>
<big>براى موارد بيشتر در مورد «اعتراض» مراجعه شود به عنوان: [[منافقین]].</big>


== <big>پانویس</big> ==
== <big>پانویس</big> ==