پرش به محتوا

آفتاب غدیر پشت پرده های تعصب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰۷: خط ۲۰۷:
نمونه‌هایی از مخالفت صحابه
نمونه‌هایی از مخالفت صحابه


۱ـ با صرف نظر از آیاتی که صراحت به وجود عده ای منافق میان اصحاب پیامبر دارد یا آیه ای که دلالت بر فسق و فجور خالد بن ولید دارد یا آیه ای که در مذمّت بعضی از زنان پیامبر است؛ از اهل سنّت می‌پرسیم که راجع به این آیه چه جوابی می‌دهند: (وَإِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَتَرَکُوکَ قائِماً)(۳۲) ـ هنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده می‌شوند و به سوی آن می‌روند و تو را ایستاده به حال خود رها می‌کنند ـ این آیه چه دلالتی دارد و چه سیمایی از چهره صحابه برای ما ترسیم می‌کند. بخاری در صحیحش نقل می‌کند که همه صحابه رفتند بجز دوازده نفر(۳۳). اهل سنت هر حکمی راجع به صحابه ای که با صدای طبل و… نماز جمعه را رها می‌کنند و به تعبیر آیه به سراغ لهو می‌روند، ما هم همان حکم را درباره آنها خواهیم کرد.
۱ـ با صرف نظر از آیاتی که صراحت به وجود عده ای منافق میان اصحاب پیامبر دارد یا آیه ای که دلالت بر فسق و فجور خالد بن ولید دارد یا آیه ای که در مذمّت بعضی از زنان پیامبر است؛ از اهل سنّت می‌پرسیم که راجع به این آیه چه جوابی می‌دهند:{{متن قرآن|وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا}}<ref>جمعه/ ۱۱.</ref>ـ هنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده می‌شوند و به سوی آن می‌روند و تو را ایستاده به حال خود رها می‌کنند ـ این آیه چه دلالتی دارد و چه سیمایی از چهره صحابه برای ما ترسیم می‌کند. بخاری در صحیحش نقل می‌کند که همه صحابه رفتند بجز دوازده نفر.<ref>صحيح بخارى، ج۶، ص۶۳.</ref> اهل سنت هر حکمی راجع به صحابه ای که با صدای طبل و… نماز جمعه را رها می‌کنند و به تعبیر آیه به سراغ لهو می‌روند، ما هم همان حکم را درباره آنها خواهیم کرد.
 
از صحابه ای که به خاطر زرق و برق دنیا، خطبه‌های پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را رها می‌کنند و به تعبیر آیه، پیامبر را ایستاده رها می‌کنند هیچ جای تعجب نیست که در نبود وجود مقدس آن حضرت به دنبال ریاست و پست و مقام دنیوی که بسیار بالاتر از لهویات و زرق و برق دنیاست بروند.
از صحابه ای که به خاطر زرق و برق دنیا، خطبه‌های پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را رها می‌کنند و به تعبیر آیه، پیامبر را ایستاده رها می‌کنند هیچ جای تعجب نیست که در نبود وجود مقدس آن حضرت به دنبال ریاست و پست و مقام دنیوی که بسیار بالاتر از لهویات و زرق و برق دنیاست بروند.
۲ـ فرار صحابه بجز امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و چند نفر دیگر در جنگ احد و حنین که از قطعیات است و خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: (إِذْ تُصْعِدُونَ وَلا تَلْوُونَ عَلی أَحَد وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْراکُمْ)(۳۴) ـ هنگامی که از کوه بالا می‌رفتید و از شدت وحشت به عقب ماندگان نگاه نمی‌کردید و پیامبر از پشت سر، شما را صدا می‌زد ـ (وَیَوْمَ حُنَیْن إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَضاقَتْ عَلَیْکُمُ الأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ)(۳۵) و در روز حنین، آن هنگام که زیادی جمعیتتان شما را مغرور ساخت ولی این زیادی جمعیت هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد سپس پشت به دشمن کرده، فرار نمودید.
 
۳ـ اطاعت نکردن از فرمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، هنگامی که در لحظات آخر عمر فرمودند: قلم و کاغذی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمر گفت: کتاب خدا برای ما کافی است، درد بر پیغمبر غلبه کرده است (کنایه از اینکه در لحظات آخر عمر ـ نعوذ بالله ـ پیامبر نمی‌داند چه می‌گوید). سپس میان صحابه اختلاف شد تا اینکه پیامبر فرمودند: از پیش من بلند شوید تنازع و درگیری نزد من سزاوار نیست(۳۶).
۲ـ فرار صحابه بجز امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و چند نفر دیگر در جنگ احد و حنین که از قطعیات است و خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: {{متن قرآن|إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَىٰ أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ}}<ref>آل عمران/ ۱۵۳.</ref> ـ هنگامی که از کوه بالا می‌رفتید و از شدت وحشت به عقب ماندگان نگاه نمی‌کردید و پیامبر از پشت سر، شما را صدا می‌زد ـ {{متن قرآن|وَيَوْمَ حُنَيْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ}}<ref>توبه/ ۲۵.</ref> و در روز حنین، آن هنگام که زیادی جمعیتتان شما را مغرور ساخت ولی این زیادی جمعیت هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد سپس پشت به دشمن کرده، فرار نمودید.
۴ـ مخالفت در صلح حدیبیه:
 
هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به اصحابش دستور داد تا شترها را قربانی کنند و موهایشان را بتراشند و از احرام خارج شوند. حضرت ۳ مرتبه تکرار کردند اما هیچ‌یک از صحابه اطاعت نکردند تا اینکه پیامبر ناراحت شدند و وارد بر امّ المؤمنین ام سلمة (رضوان الله علیها) شدند. ایشان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض کرد شما شتر خود را قربانی کنید و موهایتان را بتراشید. حضرت همین کار را کردند تا بالأخره صحابه هم شترها را قربانی کردند. حتی در این قضیه اعتراض عمر به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که به صورت جسارت آمیزی بوده نقل شده است. عمر به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفت: مگر تو پیامبر بر حق نیستی؟ حضرت فرمود: بله. گفت: مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: بله. گفت: پس چرا این ننگ (صلح حدیبیه)!! را قبول می‌کنی؟ حضرت فرمود: من رسول خدا هستم و نافرمانی او را نمی‌کنم. عمر گفت: مگر تو نگفته بودی که ما وارد مسجد الحرام می‌شویم و طواف می‌کنیم؟ حضرت فرمود: بله. اما آیا گفته بودم: امسال؟ عمر گفت: نه. دوباره عمر پیش ابوبکر رفت و معلوم بود که با سخنان پیامبر قانع نشده بود. همان چیزهایی که به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفته بود دوباره با ابوبکر مطرح کرد و در آخر هم گفت: فعملت اعمالاً. کارهایی در آن روز انجام دادم که خدا می‌داند چه کارهایی کرده بودم که شرم از گفتن آن داشته!!!(۳۷)بلکه در بعضی منابع مانند صحیح ابن حبان و معجم الکبیر طبرانی آمده است که عمر گفت: ما شککت منذ أسلمت، از زمانی که ایمان آوردم شک در پیامبر نکردم مگر امروز که شک کردم.
۳ـ اطاعت نکردن از فرمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، هنگامی که در لحظات آخر عمر فرمودند: قلم و کاغذی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمر گفت: کتاب خدا برای ما کافی است، درد بر پیغمبر غلبه کرده است (کنایه از اینکه در لحظات آخر عمر ـ نعوذ بالله ـ پیامبر نمی‌داند چه می‌گوید). سپس میان صحابه اختلاف شد تا اینکه پیامبر فرمودند: از پیش من بلند شوید تنازع و درگیری نزد من سزاوار نیست<ref>صحيح بخارى، ج۴، ص۵. كتاب المرضى باب قول المريض قوموا عنّى.</ref>
حال جای این سؤال مطرح است که با توجه به آیه (فَلا وَرَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً)(۳۸) -به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود مگر اینکه در اختلافات خود تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند- آیا کسی که با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) جرّ و بحث می‌کند و با سخنان او هم قانع نمی‌شود، ایمان دارد؟!!
 
۴ـ مخالفت در صلح حدیبیه: هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به اصحابش دستور داد تا شترها را قربانی کنند و موهایشان را بتراشند و از احرام خارج شوند. حضرت ۳ مرتبه تکرار کردند اما هیچ‌یک از صحابه اطاعت نکردند تا اینکه پیامبر ناراحت شدند و وارد بر امّ المؤمنین ام سلمة (رضوان الله علیها) شدند. ایشان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض کرد شما شتر خود را قربانی کنید و موهایتان را بتراشید. حضرت همین کار را کردند تا بالأخره صحابه هم شترها را قربانی کردند. حتی در این قضیه اعتراض عمر به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که به صورت جسارت آمیزی بوده نقل شده است.  
 
عمر به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفت: مگر تو پیامبر بر حق نیستی؟ حضرت فرمود: بله. گفت: مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: بله. گفت: پس چرا این ننگ (صلح حدیبیه)!! را قبول می‌کنی؟ حضرت فرمود: من رسول خدا هستم و نافرمانی او را نمی‌کنم. عمر گفت: مگر تو نگفته بودی که ما وارد مسجد الحرام می‌شویم و طواف می‌کنیم؟ حضرت فرمود: بله. اما آیا گفته بودم: امسال؟ عمر گفت: نه. دوباره عمر پیش ابوبکر رفت و معلوم بود که با سخنان پیامبر قانع نشده بود. همان چیزهایی که به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفته بود دوباره با ابوبکر مطرح کرد و در آخر هم گفت: فعملت اعمالاً. کارهایی در آن روز انجام دادم که خدا می‌داند چه کارهایی کرده بودم که شرم از گفتن آن داشته!!!<ref>صحيح بخارى، ج۳، ص۱۸۲؛ مسند احمد، ج۴، ۲۳۰ و...</ref>
 
بلکه در بعضی منابع مانند صحیح ابن حبان و معجم الکبیر طبرانی آمده است که عمر گفت: {{متن عربی|ما شككت منذ أسلمت}}؛ از زمانی که ایمان آوردم شک در پیامبر نکردم مگر امروز که شک کردم. حال جای این سؤال مطرح است که با توجه به آیه{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>نساء/ ۶۵.</ref> -به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود مگر اینکه در اختلافات خود تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند- آیا کسی که با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) جرّ و بحث می‌کند و با سخنان او هم قانع نمی‌شود، ایمان دارد؟!!
 
۶ـ مخالفت با سفارش صریح پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره حفظ احترام اهل بیتش، چنانچه در صحیح مسلم آمده است که پیامبر فرمودند: «اُذکّرکم الله فی أهل بیتی، اُذکّرکم الله فی أهل بیتی، اُذکّرکم الله فی أهل بیتی»(۳۹) سه مرتبه فرمودند: بر شما باد به حفظ حرمت اهل بیتم. در جای دیگری فرمود: «اللهم هؤلاء أهلی»(۴۰). خدایا اینان اهل بیت من هستند (حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و حسین علیهم السلام).
۶ـ مخالفت با سفارش صریح پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره حفظ احترام اهل بیتش، چنانچه در صحیح مسلم آمده است که پیامبر فرمودند: «اُذکّرکم الله فی أهل بیتی، اُذکّرکم الله فی أهل بیتی، اُذکّرکم الله فی أهل بیتی»(۳۹) سه مرتبه فرمودند: بر شما باد به حفظ حرمت اهل بیتم. در جای دیگری فرمود: «اللهم هؤلاء أهلی»(۴۰). خدایا اینان اهل بیت من هستند (حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و حسین علیهم السلام).
آیا احترام گذاشتن یعنی غصب فدک و محروم کردن دختر پیامبر از ارث پدرش!!
آیا احترام گذاشتن یعنی غصب فدک و محروم کردن دختر پیامبر از ارث پدرش!!
خط ۳۰۲: خط ۳۰۹:
( ۳۱) توبه/ ۷۱.
( ۳۱) توبه/ ۷۱.


( ۳۲) جمعه/ ۱۱.( ۳۳) صحيح بخارى، ج۶، ص۶۳.( ۳۴) آل عمران/ ۱۵۳.(۳۵ ) توبه/ ۲۵.( ۳۶) صحيح بخارى، ج۴، ص۵. كتاب المرضى باب قول المريض قوموا عنّى.( ۳۷) صحيح بخارى، ج۳، ص۱۸۲؛ مسند احمد، ج۴، ۲۳۰ و...( ۳۸) نساء/ ۶۵.( ۳۹)صحيح مسلم، ج۲، ص۳۶۰. كتاب الفضائل، فضائل على  (عليه السلام).(۴۰ ) همان( ۴۱) مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۴۰؛ تذكرة الحفاظ، ج۳، ص۹۹۵؛ تاريخ بغداد، ج۱۱، ص۲۱۶ و...( ۴۲) مسند ابويعلى، ج۱، ص۴۲۷؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۸.(۴۳ ) مسند احمد، ج۱، ص۹۰؛اسد الغابة، ج۴، ص۳۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۶۸؛ مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۴۲؛ البداية والنهايه، ج۷، ص۳۹۷.
( ۳۲) جمعه/ ۱۱.
 
( ۳۳) صحيح بخارى، ج۶، ص۶۳.( ۳۴) آل عمران/ ۱۵۳.
 
(۳۵ ) توبه/ ۲۵.
 
( ۳۶) صحيح بخارى، ج۴، ص۵. كتاب المرضى باب قول المريض قوموا عنّى.
 
( ۳۷) صحيح بخارى، ج۳، ص۱۸۲؛ مسند احمد، ج۴، ۲۳۰ و...
 
( ۳۸) نساء/ ۶۵.( ۳۹)صحيح مسلم، ج۲، ص۳۶۰. كتاب الفضائل، فضائل على  (عليه السلام).(۴۰ ) همان( ۴۱) مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۴۰؛ تذكرة الحفاظ، ج۳، ص۹۹۵؛ تاريخ بغداد، ج۱۱، ص۲۱۶ و...( ۴۲) مسند ابويعلى، ج۱، ص۴۲۷؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۸.(۴۳ ) مسند احمد، ج۱، ص۹۰؛اسد الغابة، ج۴، ص۳۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۶۸؛ مستدرك حاكم، ج۳، ص۱۴۲؛ البداية والنهايه، ج۷، ص۳۹۷.