پرش به محتوا

آیه ۴۱ قصص و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴: خط ۴:


=== متن روايت‌ ===
=== متن روايت‌ ===
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى ائِمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ  
{{متن عربی|مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى ائِمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ
 
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّهَ وَ انَا بَريئانِ مِنْهُمْ ... الا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ.}}
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّهَ وَ انَا بَريئانِ مِنْهُمْ ... الا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ.


اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‌كنند و در روز قيامت كمك نمى‌شوند ... بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه‌اند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶.</ref>  
اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‌كنند و در روز قيامت كمك نمى‌شوند ... بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه‌اند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶.</ref>  


=== موقعيت تاريخى‌ ===
=== موقعيت تاريخى‌ ===
همان گونه كه خطابه غدير در معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام نقطه اوجى دارد و آن هنگامى است كه آن حضرت بر فراز دست پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله قرار مى‌گيرد و جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» را اعلام مى‌فرمايد، در معرفى دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام و خلفاى غاصب نيز نقطه اوجى دارد كه كار به صراحت مى‌رسد، و آن نقطه همين جمله‌اى است كه در اين فراز از خطبه آمده و پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله اصحاب صحيفه را به صراحت نام مى‌برد. مقدمه اين تصريح، اقتباس آيه۴۱سوره قصص در قرآن درباره غاصبين است كه با كلام حضرت تركيب شده است.
همان گونه كه خطابه غدير در معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام نقطه اوجى دارد و آن هنگامى است كه آن حضرت بر فراز دست پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله قرار مى‌گيرد و جمله {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ}} را اعلام مى‌فرمايد، در معرفى دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام و خلفاى غاصب نيز نقطه اوجى دارد كه كار به صراحت مى‌رسد، و آن نقطه همين جمله‌اى است كه در اين فراز از خطبه آمده و پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله اصحاب صحيفه را به صراحت نام مى‌برد. مقدمه اين تصريح، اقتباس آيه۴۱سوره قصص در قرآن درباره غاصبين است كه با كلام حضرت تركيب شده است.


=== موقعيت قرآنى‌ ===
=== موقعيت قرآنى‌ ===
خط ۲۸: خط ۲۷:
«صحيفه» به معناى نوشته، اولين و اساسى‌ترين پيمان نامه‌اى بود كه بر ضد خلافت و امامت اميرالمؤمنين عليه السلام امضا شد. خط فكرى اين پيمان نامه از روزهاى آغازين ظهور اسلام در مكه نشأت گرفت و عده‌اى با نيت‌هاى سوء و با طمع در آينده جامعه اسلامى به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله گرويدند و از همان روز فكرهاى دور و درازى را در سر مى‌پروراندند و دائماً موقعيت‌ها را زير نظر داشتند.
«صحيفه» به معناى نوشته، اولين و اساسى‌ترين پيمان نامه‌اى بود كه بر ضد خلافت و امامت اميرالمؤمنين عليه السلام امضا شد. خط فكرى اين پيمان نامه از روزهاى آغازين ظهور اسلام در مكه نشأت گرفت و عده‌اى با نيت‌هاى سوء و با طمع در آينده جامعه اسلامى به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله گرويدند و از همان روز فكرهاى دور و درازى را در سر مى‌پروراندند و دائماً موقعيت‌ها را زير نظر داشتند.


در اين باره احمد بن اسحاق قمى اين سؤال را از محضر بقية اللَّه الاعظم ارواحنا فداه پرسيد: «آيا اولى و دومى به اختيار خود مسلمان شدند يا به اجبار»؟ و آن حضرت فرمود: '''«آنان از روى طمع اسلام را پذيرفتند»'''.<ref>دلائل الامامة: ص ۵۱۶. بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۸۶.</ref>  
در اين باره احمد بن اسحاق قمى اين سؤال را از محضر بقية اللَّه الاعظم ارواحنا فداه پرسيد: «آيا اولى و دومى به اختيار خود مسلمان شدند يا به اجبار»؟ و آن حضرت فرمود: '''«آنان از روى طمع اسلام را پذيرفتند»'''.<ref>دلائل الامامة: ص ۵۱۶؛ بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۸۶.</ref>  


هر روز كه اسلام پيروزى‌هاى جديدى به دست مى‌آورد انبوهى از مردم دين جديد را مى‌پذيرفتند، كه در ميان آنان بسيارى از دورويان بودند كه فقط در ظاهر اسلام مى‌آوردند.
هر روز كه اسلام پيروزى‌هاى جديدى به دست مى‌آورد انبوهى از مردم دين جديد را مى‌پذيرفتند، كه در ميان آنان بسيارى از دورويان بودند كه فقط در ظاهر اسلام مى‌آوردند.
خط ۳۹: خط ۳۸:
'''سردمداران خط نفاق و صحيفه‌'''
'''سردمداران خط نفاق و صحيفه‌'''


قبل از همه و پيش از اطلاع هر شخص ديگرى، اولى و دومى بنيان اين توطئه را ريختند و بين خود هم پيمان شدند كه هرگز در پيشبرد هدف خود كوتاه نيايند و كنار نكشند. هدف را هم در يک جمله حساب شده تابلو كردند كه «'''اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد نگذاريم خلافت و جانشينى او در اهل بيتش مستقر شود، اگرچه به ما هم نرسد'''».<ref>بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۹، ج ۳۷ ص ۱۱۴، ۱۳۵. كتاب سليم: ص ۳۴۶.</ref>
قبل از همه و پيش از اطلاع هر شخص ديگرى، اولى و دومى بنيان اين توطئه را ريختند و بين خود هم پيمان شدند كه هرگز در پيشبرد هدف خود كوتاه نيايند و كنار نكشند. هدف را هم در يک جمله حساب شده تابلو كردند كه «'''اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد نگذاريم خلافت و جانشينى او در اهل بيتش مستقر شود، اگرچه به ما هم نرسد'''».<ref>بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۹، ج ۳۷ ص ۱۱۴، ۱۳۵؛ كتاب سليم: ص ۳۴۶.</ref>


در مرحله بعد '''سه نفر''' را داخل پيمان خود نمودند. يكى '''ابوعبيده جراح''' بود كه به عنوان امين بين امضا كنندگان و ناظر بر اجراى پيمان انتخاب كردند. ديگرى '''معاذ بن جبل''' بود كه مُهره‌اى با نفوذ بود و ظاهرى مقدس داشت. او را براى حل مشكل انصار در نظر گرفتند، چرا كه قريش را به راحتى مى‌توانستند با خود همراه كنند ولى '''سعد بن عباده''' رئيس كل انصار كسى نبود كه با ابوبكر و عمر هم پيمان شود و آنگاه ممكن بود انصار در مقابل اقدامات اين گروه مقاومت كنند و عملًا نقشه‌ها بر آب شود.
در مرحله بعد '''سه نفر''' را داخل پيمان خود نمودند. يكى '''ابوعبيده جراح''' بود كه به عنوان امين بين امضا كنندگان و ناظر بر اجراى پيمان انتخاب كردند. ديگرى '''معاذ بن جبل''' بود كه مُهره‌اى با نفوذ بود و ظاهرى مقدس داشت. او را براى حل مشكل انصار در نظر گرفتند، چرا كه قريش را به راحتى مى‌توانستند با خود همراه كنند ولى '''سعد بن عباده''' رئيس كل انصار كسى نبود كه با ابوبكر و عمر هم پيمان شود و آنگاه ممكن بود انصار در مقابل اقدامات اين گروه مقاومت كنند و عملًا نقشه‌ها بر آب شود.


معاذ بن جبل به آنان گفت: «شما مسئله را از جهت قريش حل كنيد. من درباره انصار مشكلات را رفع مى‌كنم». او براى اين هدف بشير بن سعيد و اسيد بن حضير را در نظر گرفت كه هر كدام بر نيمى از انصار- يعنى دو طايفه اوس و خزرج نفوذ و حكومت داشتند- و مخفى از سعد بن عباده آنان را بر سر غصب خلافت با خود هم پيمان نمود.<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۶. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۲۸.</ref> سومين نفرى كه ملحق شد '''سالم مولى ابى حذيفه''' بود. ورود اين شخص در پيمان آنان از آنجا آغاز شد كه جلسه مذاكره آنان در اين باره مورد استراق سمع او قرار گرفت و از آن اطلاع يافت و چون با راه آنان موافق بود صلاح ندانستند او را از خود جدا بدانند كه مبادا خبر را منتشر كند.  
معاذ بن جبل به آنان گفت: «شما مسئله را از جهت قريش حل كنيد. من درباره انصار مشكلات را رفع مى‌كنم». او براى اين هدف بشير بن سعيد و اسيد بن حضير را در نظر گرفت كه هر كدام بر نيمى از انصار- يعنى دو طايفه اوس و خزرج نفوذ و حكومت داشتند- و مخفى از سعد بن عباده آنان را بر سر غصب خلافت با خود هم پيمان نمود.<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۶؛ بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۲۸.</ref> سومين نفرى كه ملحق شد '''سالم مولى ابى حذيفه''' بود. ورود اين شخص در پيمان آنان از آنجا آغاز شد كه جلسه مذاكره آنان در اين باره مورد استراق سمع او قرار گرفت و از آن اطلاع يافت و چون با راه آنان موافق بود صلاح ندانستند او را از خود جدا بدانند كه مبادا خبر را منتشر كند.  


اين گروه پنج نفرى پس از اتمام اعمال حج، در مكه كنار كعبه جمع شدند و پيمان نامه‌اى را با هدف مذكور امضا كردند، و آن را داخل كعبه زير خاک پنهان نمودند تا سندى براى التزام عملى آنان به پيمانشان باشد، و ابوعبيده را هم ناظر بين خود قرار دادند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.</ref> و اين گونه بود كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله در خطابه غدير «اصحاب صحيفه» را امامانى معرفى كرد كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‌كنند.
اين گروه پنج نفرى پس از اتمام اعمال حج، در مكه كنار كعبه جمع شدند و پيمان نامه‌اى را با هدف مذكور امضا كردند، و آن را داخل كعبه زير خاک پنهان نمودند تا سندى براى التزام عملى آنان به پيمانشان باشد، و ابوعبيده را هم ناظر بين خود قرار دادند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.</ref> و اين گونه بود كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله در خطابه غدير «اصحاب صحيفه» را امامانى معرفى كرد كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‌كنند.
خط ۷۰: خط ۶۹:
'''<big>بسم اللَّه الرحمن الرحيم</big>'''  
'''<big>بسم اللَّه الرحمن الرحيم</big>'''  


اين نوشته‌اى است كه عده‌اى از اصحاب محمد رسول اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شدند، همانان كه خداوند آنان را در كتاب خويش به لسان پيامبرش مدح كرده است. آنان پس از اين كه فكر و مشورت كردند متفق القول شدند، و اين صحيفه را با توجه به ايام گذشته و روزگارهاى باقيمانده نوشتند تا مسلمانانى كه بعد از آنان مى‌آيند به اين عده اقتدا كنند.اما بعد، خداوند با منت و كرمش محمد را بر همه مردم مبعوث نمود براى دينى كه براى بندگانش انتخاب كرده بود. او وظيفه خود را ادا نمود و آنچه خدا به وى امر كرده بود تبليغ نمود و بر ما واجب كرد كه تمام آنها را بپا داريم؛ تا زمانى كه دين را كامل و واجبات را واجب نمود و سنت‌ها را پايه گذارى كرد. آنگاه پروردگار پيشگاه خود را براى وى انتخاب كرد و او را با احترام و رضايت خاطر قبض روح نمود بدون اينكه كسى را براى بعد از خود به خلافت برساند!
اين نوشته‌اى است كه عده‌اى از اصحاب محمد رسول اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شدند، همانان كه خداوند آنان را در كتاب خويش به لسان پيامبرش مدح كرده است. آنان پس از اين كه فكر و مشورت كردند متفق القول شدند، و اين صحيفه را با توجه به ايام گذشته و روزگارهاى باقيمانده نوشتند تا مسلمانانى كه بعد از آنان مى‌آيند به اين عده اقتدا كنند. اما بعد، خداوند با منت و كرمش محمد را بر همه مردم مبعوث نمود براى دينى كه براى بندگانش انتخاب كرده بود. او وظيفه خود را ادا نمود و آنچه خدا به وى امر كرده بود تبليغ نمود و بر ما واجب كرد كه تمام آنها را بپا داريم؛ تا زمانى كه دين را كامل و واجبات را واجب نمود و سنت‌ها را پايه گذارى كرد. آنگاه پروردگار پيشگاه خود را براى وى انتخاب كرد و او را با احترام و رضايت خاطر قبض روح نمود بدون اينكه كسى را براى بعد از خود به خلافت برساند!


پيامبر اختيار آن را بر عهده مسلمين گذاشت تا هركس كه به فكر او و دلسوز بودنش اطمينان دارند براى خود انتخاب كنند. مسلمانان بايد به خوبى از پيامبر پيروى كنند همانطور كه خداوند فرموده است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ»: «براى شما نسبت به پيامبر پيروى نيكو لازم است براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميدوارند».
پيامبر اختيار آن را بر عهده مسلمين گذاشت تا هركس كه به فكر او و دلسوز بودنش اطمينان دارند براى خود انتخاب كنند. مسلمانان بايد به خوبى از پيامبر پيروى كنند همانطور كه خداوند فرموده است:{{متن قرآن|لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ}}: «براى شما نسبت به پيامبر پيروى نيكو لازم است براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميدوارند».


پيامبر كسى را به خلافت نرساند به دليل اينكه اين امر در يک خاندان مانند ارث ادامه پيدا نكند بدون اينكه بقيه مسلمين در آن سهيم باشند، و باعث دولتمندى اغنيا نشود تا كسى كه به خلافت رسيد نگويد: اين امر در اين خاندان از پدر به فرزند تا روز قيامت به ارث مى‌رسد!
پيامبر كسى را به خلافت نرساند به دليل اينكه اين امر در يک خاندان مانند ارث ادامه پيدا نكند بدون اينكه بقيه مسلمين در آن سهيم باشند، و باعث دولتمندى اغنيا نشود تا كسى كه به خلافت رسيد نگويد: اين امر در اين خاندان از پدر به فرزند تا روز قيامت به ارث مى‌رسد!
خط ۸۶: خط ۸۵:
هركس روش خليفه را قبول نكند مخالف حق و كتاب خداست و از جماعت مسلمين جدا شده است. او را بكشيد كه قتل او به صلاح امت است!!
هركس روش خليفه را قبول نكند مخالف حق و كتاب خداست و از جماعت مسلمين جدا شده است. او را بكشيد كه قتل او به صلاح امت است!!


همچنين پيامبر فرموده است: «هركس در بين امت من- در حالى كه متحد بودند- آمد و قصد داشت تفرقه بيندازد او را به قتل برسانيد هركس مى‌خواهد باشد؛ چرا كه اتحاد رحمت و اختلاف عذاب است. امت من هيچگاه بر گمراهى متفق نخواهند شد و مسلمانان يد واحدى در برابر دشمنانشان هستند». بين مسلمين كسى اختلاف نمى‌اندازد مگر اينكه تكروى مى‌كند و دشمن آنهاست و به دشمنان مسلمانان كمک مى‌كند. خدا و رسولش خون او را مباح و قتل او را حلال كرده‌اند. الحمد للَّه ربّ العالمين.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۴- ۱۰۳.</ref>  
همچنين پيامبر فرموده است: «هركس در بين امت من- در حالى كه متحد بودند- آمد و قصد داشت تفرقه بيندازد او را به قتل برسانيد هركس مى‌خواهد باشد؛ چرا كه اتحاد رحمت و اختلاف عذاب است. امت من هيچگاه بر گمراهى متفق نخواهند شد و مسلمانان يد واحدى در برابر دشمنانشان هستند». بين مسلمين كسى اختلاف نمى‌اندازد مگر اينكه تكروى مى‌كند و دشمن آنهاست و به دشمنان مسلمانان كمک مى‌كند. خدا و رسولش خون او را مباح و قتل او را حلال كرده‌اند.{{متن عربی|الحمد للَّه ربّ العالمين.}}<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۴- ۱۰۳.</ref>  


=== تحليل اعتقادى اول‌ ===
=== تحليل اعتقادى اول‌ ===
خط ۱۰۴: خط ۱۰۳:


==== سوء استفاده از آيه تقوى‌ ====
==== سوء استفاده از آيه تقوى‌ ====
آيه كلى «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» را در برابر كلام صريح پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله در غدير قرار دادن به معناى جسارت به ساحت مقدس خدا و رسول است. خداوند كه خلافت را منحصر در دوازده امام فرموده در واقع آنان را با تقوى‌ترين مردم هر زمان معرفى نموده است. واقعاً بايد پرسيد: كداميک از خلفاى سقيفه نشان دادند كه باتقواترين مردم هستند؟ و بايد سؤال كرد: در زمان هر يک از ائمه عليهم السلام چه كسى را با تقوى‌تر از آن امام معصوم مى‌توان يافت؟
آيه كلى {{متن قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ}}را در برابر كلام صريح پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله در غدير قرار دادن به معناى جسارت به ساحت مقدس خدا و رسول است. خداوند كه خلافت را منحصر در دوازده امام فرموده در واقع آنان را با تقوى‌ترين مردم هر زمان معرفى نموده است. واقعاً بايد پرسيد: كداميک از خلفاى سقيفه نشان دادند كه باتقواترين مردم هستند؟ و بايد سؤال كرد: در زمان هر يک از ائمه عليهم السلام چه كسى را با تقوى‌تر از آن امام معصوم مى‌توان يافت؟


==== سوء استفاده از تساوى حقوق مسلمين‌ ====
==== سوء استفاده از تساوى حقوق مسلمين‌ ====
خط ۱۲۵: خط ۱۲۴:
فرعونيت عملى به اين شرح است كه بزرگترين فرمان خدا را كه ولايت و خلافت و امامت اهل بيت عليهم السلام بود علناً زير پا گذاشتند و نه تنها از آن سر بر تافتند بلكه در برابرخداوند خليفه‌اى معرفى كردند، و تا آنجا پيش رفتند كه خليفة اللَّه را به بيعت با خليفه خود اجبار نمودند؛ و اين گونه به پروردگار نشان دادند كه ما اراده خود را بر كرسى نشانديم و امر تو را بر زمين زديم، اگرچه در واقع خداوند بود كه به آنان مهلت مى‌داد همان گونه كه به فرعون مهلت داد.
فرعونيت عملى به اين شرح است كه بزرگترين فرمان خدا را كه ولايت و خلافت و امامت اهل بيت عليهم السلام بود علناً زير پا گذاشتند و نه تنها از آن سر بر تافتند بلكه در برابرخداوند خليفه‌اى معرفى كردند، و تا آنجا پيش رفتند كه خليفة اللَّه را به بيعت با خليفه خود اجبار نمودند؛ و اين گونه به پروردگار نشان دادند كه ما اراده خود را بر كرسى نشانديم و امر تو را بر زمين زديم، اگرچه در واقع خداوند بود كه به آنان مهلت مى‌داد همان گونه كه به فرعون مهلت داد.


پس از آن روز با غصب فدک، در برابر فرمان الهى در اعطاى آن به فاطمه عليها السلام قد عَلَم كردند و شهادت پروردگار به طهارت فاطمه عليها السلام را علناً ردّ كردند و او را با ساير مردم مساوى دانستند! <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۳۴، ۱۸۹، ۱۹۹- ۱۹۴. كتاب سليم: ص ۲۲۶، ۳۹۰. كنزالعمال: ج ۵ ص ۳۰۱. السنن الكبرى: ج ۵ ص ۲۰.</ref> ديرى نپاييد كه «مُتْعَتانِ مُحَلَّلَتانِ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله انَا احَرِّمُهُما» را اعلان كردند و كلام صريح خداوند در قرآن درباره حج تمتع و ازدواج متعه را زير پا گذاشتند و آن را حرام كردند! <ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۵۹۴- ۶۳۸.</ref> آيا ادعاى خدايى عملًا بالاتر از اين مى‌تواند باشد؟ آيا فرعون توانست تا چنين مراحلى پيش رود؟
پس از آن روز با غصب فدک، در برابر فرمان الهى در اعطاى آن به فاطمه عليها السلام قد عَلَم كردند و شهادت پروردگار به طهارت فاطمه عليها السلام را علناً ردّ كردند و او را با ساير مردم مساوى دانستند! <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۳۴، ۱۸۹، ۱۹۹- ۱۹۴؛ كتاب سليم: ص ۲۲۶، ۳۹۰.؛كنزالعمال: ج ۵ ص ۳۰۱؛ السنن الكبرى: ج ۵ ص ۲۰.</ref> ديرى نپاييد كه {{متن عربی|مُتْعَتانِ مُحَلَّلَتانِ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلَّى اللَّه عليه و آله انَا احَرِّمُهُما}} را اعلان كردند و كلام صريح خداوند در قرآن درباره حج تمتع و ازدواج متعه را زير پا گذاشتند و آن را حرام كردند! <ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۵۹۴- ۶۳۸.</ref> آيا ادعاى خدايى عملًا بالاتر از اين مى‌تواند باشد؟ آيا فرعون توانست تا چنين مراحلى پيش رود؟


==== فرعونيت سقيفه در روزگار قدرت‌ ====
==== فرعونيت سقيفه در روزگار قدرت‌ ====
اينها در روزهايى بود كه محتاطانه ادعاى خدايى مى‌كردند، و روزى كه بر كرسى قدرت تكيه زدند چنان با جهلشان بى‌باكانه در همه فرامين الهى با پروردگار به ضديت برخاستند كه بدعت در احكام دين را امرى عادى تلقى كردند. در قضاوت‌ها با آنكه ضوابط دين الهى روشن بود جاهلانه و بر خلاف آنها رفتار مى‌كردند.<ref>در اين باره به كتاب الغدير: ج ۶ ص ۸۳- ۳۳۳ مراجعه شود.</ref> حتى در مسئله ارث كه در قرآن به تفصيل آمده، بر خلاف حكم خداوند سخن مى‌گفتند.<ref>از نمونه‌هاى آن مسئله فدک بود كه آن را ارث حساب كردند و سپس ارث پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله را از همه ارث‌ها مستثنى دانستند. نمونه معروف آن هم احكام متعدد و متضادى بود كه ابوبكر و عمر درباره ارث جَدّ و جَدّه دادند. در اين باره به الغدير: ج ۶ ص ۱۱۷ و ج ۷ ص ۱۲۰ مراجعه شود.</ref>
اينها در روزهايى بود كه محتاطانه ادعاى خدايى مى‌كردند، و روزى كه بر كرسى قدرت تكيه زدند چنان با جهلشان بى‌باكانه در همه فرامين الهى با پروردگار به ضديت برخاستند كه بدعت در احكام دين را امرى عادى تلقى كردند. در قضاوت‌ها با آنكه ضوابط دين الهى روشن بود جاهلانه و بر خلاف آنها رفتار مى‌كردند.<ref>در اين باره به كتاب الغدير: ج ۶ ص ۸۳- ۳۳۳ مراجعه شود.</ref> حتى در مسئله ارث كه در قرآن به تفصيل آمده، بر خلاف حكم خداوند سخن مى‌گفتند.<ref>از نمونه‌هاى آن مسئله فدک بود كه آن را ارث حساب كردند و سپس ارث پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله را از همه ارث‌ها مستثنى دانستند. نمونه معروف آن هم احكام متعدد و متضادى بود كه ابوبكر و عمر درباره ارث جَدّ و جَدّه دادند. در اين باره به الغدير: ج ۶ ص ۱۱۷ و ج ۷ ص ۱۲۰ مراجعه شود.</ref>


اعمال اذان و وضو و غسل و نماز را تغيير دادند و در آن اضافه يا كم نمودند. <ref>عمر در وضو مسح كامل سر و دو گوش و نيز شستن پا را بدعت گذاشت و مسح روى جوراب را مجاز شمرد. درباره غسل گفت: «هركس آب براى غسل پيدا نكند نبايد نماز بخواند تا آب پيدا كند» و تيمم به جاى غسل را نپذيرفت!! در اذان «حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» را حذف كرد، و در نماز صبح دستور داد به جاى آن «الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» گفته شود. درباره نماز، قرار دادن دست راست بر روى دست چپ، حذف «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» و «آمين» گفتن پس از سوره حمد و نيز نماز تراويح را بدعت گذاشت.درباره اين بدعت‌هاى عمر به آدرس‌هاى زير مراجعه شود: كتاب سليم: ص ۲۶۴. الغدير: ج ۵ ص ۳۱. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۶۶۵، ج ۳۱ ص ۳۶. صحيح البخارى: ج ۱ ص ۳۴۲، ج ۲ ص ۲۵۲. الرياض النضرة: ج ۱ ص ۳۰۹. المصنف لابن ابى شيبة: ج ۱ ص ۲۴۴. كنز العمال: ج ۸ ص ۳۴۲. سنن النسائى: ج ۱ ص ۵۹. مسند احمد: ج ۴ ص ۲۶۵.</ref>
اعمال اذان و وضو و غسل و نماز را تغيير دادند و در آن اضافه يا كم نمودند. <ref>عمر در وضو مسح كامل سر و دو گوش و نيز شستن پا را بدعت گذاشت و مسح روى جوراب را مجاز شمرد. درباره غسل گفت: «هركس آب براى غسل پيدا نكند نبايد نماز بخواند تا آب پيدا كند» و تيمم به جاى غسل را نپذيرفت!! در اذان «حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» را حذف كرد، و در نماز صبح دستور داد به جاى آن «الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» گفته شود. درباره نماز، قرار دادن دست راست بر روى دست چپ، حذف «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» و «آمين» گفتن پس از سوره حمد و نيز نماز تراويح را بدعت گذاشت.درباره اين بدعت‌هاى عمر به آدرس‌هاى زير مراجعه شود: كتاب سليم: ص ۲۶۴؛ الغدير: ج ۵ ص ۳۱؛ بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۶۶۵، ج ۳۱ ص ۳۶؛ صحيح البخارى: ج ۱ ص ۳۴۲، ج ۲ ص ۲۵۲؛ الرياض النضرة: ج ۱ ص ۳۰۹؛ المصنف لابن ابى شيبة: ج ۱ ص ۲۴۴؛ كنز العمال: ج ۸ ص ۳۴۲؛ سنن النسائى: ج ۱ ص ۵۹. مسند احمد: ج ۴ ص ۲۶۵.</ref>


معاوية بن ابى سفيان در اين باره مى‌گويد: «چه بسيار است آنچه عمر در اين امت بر خلاف سنت پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله بدعت گذاشت و مردم پيرو او شدند و از او پذيرفتند ...
معاوية بن ابى سفيان در اين باره مى‌گويد: «چه بسيار است آنچه عمر در اين امت بر خلاف سنت پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله بدعت گذاشت و مردم پيرو او شدند و از او پذيرفتند ...
خط ۱۴۳: خط ۱۴۲:
اين است فرعونيت در امت اسلامى و ادعاى الوهيت بر مردمى جاهل كه فرعون را از خداى قادر متعال تشخيص نمى‌دهند، و او چنان جرئتى پيدا مى‌كند كه بگويد:
اين است فرعونيت در امت اسلامى و ادعاى الوهيت بر مردمى جاهل كه فرعون را از خداى قادر متعال تشخيص نمى‌دهند، و او چنان جرئتى پيدا مى‌كند كه بگويد:


«ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي»! و آنچه من در برابر سخن خداى يكتا مى‌گويم درست است!! و از همين جاست كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله مى‌فرمايد: «روز قيامت امت من در پنج گروه نزد من وارد مى‌شوند: يک دسته گروهِ فرعون امت است ...» كه اين حديث به تفصيل ذكر خواهد شد.<ref>اليقين: ص ۳۶۴، ۴۴۴. به ج ۳ ص ۱۷۷ از كتاب حاضر مراجعه شود.</ref>
{{متن قرآن|ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي}}! و آنچه من در برابر سخن خداى يكتا مى‌گويم درست است!! و از همين جاست كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله مى‌فرمايد: «روز قيامت امت من در پنج گروه نزد من وارد مى‌شوند: يک دسته گروهِ فرعون امت است ...» كه اين حديث به تفصيل ذكر خواهد شد.<ref>اليقين: ص ۳۶۴، ۴۴۴. به ج ۳ ص ۱۷۷ از كتاب حاضر مراجعه شود.</ref>


==== فرعون سقيفه در برابر ابليس‌ ====
==== فرعون سقيفه در برابر ابليس‌ ====
۴٬۰۶۴

ویرایش