پرش به محتوا

حارث بن نعمان فهری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹۳: خط ۱۹۳:
<big>فقط در غدير بود كه حارث فهرى به نمايندگى از منافقين صريحاً از خدا درخواست عذاب كرد. در واقع يك مباهله تمام عيار در برابر صد و بيست هزار نفر مطرح شد كه جز پاسخ فورى خداوند راه ديگرى براى حل قاطع مسئله نبود.</big>
<big>فقط در غدير بود كه حارث فهرى به نمايندگى از منافقين صريحاً از خدا درخواست عذاب كرد. در واقع يك مباهله تمام عيار در برابر صد و بيست هزار نفر مطرح شد كه جز پاسخ فورى خداوند راه ديگرى براى حل قاطع مسئله نبود.</big>


<big>در آن لحظات هم گفتار منكر غدير و هم پاسخ دندان شكن الهى عجيب بود، و توانست امضاى الهى را در قاطع ‏ترين شكل آن به همه جهانيان نشان دهد. پيش‏بينى و برنامه‏ ريزى اين مرحله از مراسم غدير فراتر از آن بود كه به عنوان يك پاسخ كوتاه به يك معترض بی جا مطرح شود.</big><big><br />در واقع اعتراض حارث فهرى به نيابت از همه كسانى بود كه از آن روز تا قيامت تصميم مخالفت و دشمنى با غدير داشتند، همان گونه كه پاسخ خداوند قاطعيت حضرت جلالش را در حمايت از غدير به همه فهماند؛ و به همين جهت خبر آن از دو سو در متن قرآن جاى گرفت.</big><big><br />ماجراى حارث فهرى در شرايطى اتفاق افتاد كه آن همه مقدمه چينى براى غدير در طول مراسم حج و بعد از آن انجام گرفته بود، و آن سخنرانى مفصل و فراگير توسط پيامبر صلى الله عليه وآله ايراد شده بود، و آن مراسم سه روزه بيعت و برنامه‏ هاى كنار آن صورت گرفته بود.</big><big><br />در چنان شرايطى كه مقارن با ساعات پايانى توقف در غدير بود، براى هيچ كس به هيچ وجهى شبهه و شكى باقى نمانده بود كه مراسم غدير به امر مستقيم الهى اجرا شده و تأكيد خاصى از طرف پروردگار درباره آن وجود داشته است؛ تا آنجا كه درباره ‏اش «واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» فرموده است.</big><big><br />در واقع اين منافقين بودند كه به حكم «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ» ، وقتى هر تلاش مذبوحانه ‏اى را به اجرا گذاشتند و با شكست رو به رو شدند، در آن لحظات آخر با درماندگى تمام آخرين تير خود را نشانه‏ گيرى كردند.</big><big><br />يك گروه دوازده نفرى به سركردگى حارث فهرى نزد پيامبر صلى الله عليه وآله آمدند، و او به نمايندگىِ آنان از پيامبر صلى الله عليه وآله پرسيد: آيا اينكه درباره على بن ابى‏ طالب گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ ...» از جانب پروردگار بود يا از پيش خود گفتى؟!</big><big><br />اينجا بود كه بايد امضاى الهى با نشان دادن گستره آن به همه مردم تبيين مى ‏شد تا اين شبهه براى ابد محو گردد. حضرت به دقت مسير طى شده پيام رسانى غدير را توضيح داده فرمود:</big><big><br />خداوند به من وحى كرده، و واسطه بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم، و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى ‏كنم.</big><big><br />در اين پاسخ كوتاه پيامبر صلى الله عليه وآله هم وَحيانى بودن غدير و هم اجازه خاص پروردگار را درباره آن اعلان كرد.</big><big><br />اينجا بود كه حارث فهرى باطن نفاق را تا ابديت در معرض ديدگان بشريت گذاشت، كه طاقت شنيدن حق را ندارد و به هر قيمتى حاضر به پايمال كردن آن است! حارث گفت: «خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق و از جانب تو است سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست» !</big><big><br />اكنون عذاب از طرف دشمن درخواست شده بود، اما كسى انتظار پذيرفته شدن آن را از سوى خدا و رسول نداشت. به عبارت ديگر تا كنون دشمنان بسيارى در معرض چنين عذابى بودند، ولى در اتمام حجت الهى فقط ابلاغ كافى است و نيازى به نزول عذاب نيست. اما در مورد غدير بلافاصله پاسخ الهى رسيد تا مباهله مطرح شده بى‏ نتيجه نماند.</big><big><br />عصر روز بيستم ذى ‏الحجه ماجراى اصحاب فيل تكرار شد و خدا با سنگ ‏هاى آسمانى از دشمن غدير استقبال كرد. همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خدا سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از سرش وارد شد و تمام وجودش را در نورديد، و در حضور صد و بيست هزار نفر او را نقش زمين ساخت و همان جا هلاك شد.</big><big><br />خدايى كه رخداد هاى غير منتظره غدير را هم پيش بينى كرده بود، در كنار آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» و آيه «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» اين بُعد اعظم غدير را در متن قرآن جاودانه ساخت، تا نسل‏ هاى آينده در كنار آن دو آيه، اين دو آيه را هم ببينند و حكايت آن را بشنوند.</big><big><br />آيه اول سخن حارث را نقل مى ‏كرد: «وَ اِذْ قالُوا اللَّهُمَّ اِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ فَاَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ اَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ اَليمٍ » <ref>انفال /  ۳۳</ref> :«و آنگاه كه گفتند: خدايا، اگر اين ([[غدير]]) حقى از طرف تو است سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست» .</big><big><br />آيه دوم نيز پاسخ خداوند را در بر داشت: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ ...».<ref>معارج /  ۳  - ۱</ref>  «درخواست كننده ‏اى عذاب واقع شونده را درخواست كرد كه هيچ قدرتى نمى‏ تواند آن را از كافرين دور كند»؛ و اين گونه نشان كفر بر پيشانى دشمنان غدير زده شد.</big><big><br />اكنون وقت آن بود كه از اعتراض دشمن غدير بالاترين استفاده به نفع خطابه غدير صورت گيرد، و فراتر از اجازه و امضاى الهى به صورت معجزه الهى در تأييد سخنرانى غدير مورد اقرار همگان قرار گيرد.</big>
<big>در آن لحظات هم گفتار منكر غدير و هم پاسخ دندان شكن الهى عجيب بود، و توانست امضاى الهى را در قاطع ‏ترين شكل آن به همه جهانيان نشان دهد. پيش ‏بينى و برنامه‏ ريزى اين مرحله از مراسم غدير فراتر از آن بود كه به عنوان يك پاسخ كوتاه به يك معترض بی جا مطرح شود.</big><big><br />در واقع اعتراض حارث فهرى به نيابت از همه كسانى بود كه از آن روز تا قيامت تصميم مخالفت و دشمنى با غدير داشتند، همان گونه كه پاسخ خداوند قاطعيت حضرت جلالش را در حمايت از غدير به همه فهماند؛ و به همين جهت خبر آن از دو سو در متن قرآن جاى گرفت.</big><big><br />ماجراى حارث فهرى در شرايطى اتفاق افتاد كه آن همه مقدمه چينى براى غدير در طول مراسم حج و بعد از آن انجام گرفته بود، و آن سخنرانى مفصل و فراگير توسط پيامبر صلى الله عليه وآله ايراد شده بود، و آن مراسم سه روزه بيعت و برنامه‏ هاى كنار آن صورت گرفته بود.</big><big><br />در چنان شرايطى كه مقارن با ساعات پايانى توقف در غدير بود، براى هيچ كس به هيچ وجهى شبهه و شكى باقى نمانده بود كه مراسم غدير به امر مستقيم الهى اجرا شده و تأكيد خاصى از طرف پروردگار درباره آن وجود داشته است؛ تا آنجا كه درباره ‏اش «واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» فرموده است.</big><big><br />در واقع اين منافقين بودند كه به حكم «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ» ، وقتى هر تلاش مذبوحانه ‏اى را به اجرا گذاشتند و با شكست رو به رو شدند، در آن لحظات آخر با درماندگى تمام آخرين تير خود را نشانه‏ گيرى كردند.</big><big><br />يك گروه دوازده نفرى به سركردگى حارث فهرى نزد پيامبر صلى الله عليه وآله آمدند، و او به نمايندگىِ آنان از پيامبر صلى الله عليه وآله پرسيد: آيا اينكه درباره على بن ابى‏ طالب گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ ...» از جانب پروردگار بود يا از پيش خود گفتى؟!</big><big><br />اينجا بود كه بايد امضاى الهى با نشان دادن گستره آن به همه مردم تبيين مى ‏شد تا اين شبهه براى ابد محو گردد. حضرت به دقت مسير طى شده پيام رسانى غدير را توضيح داده فرمود:</big><big><br />خداوند به من وحى كرده، و واسطه بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم، و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى ‏كنم.</big><big><br />در اين پاسخ كوتاه پيامبر صلى الله عليه وآله هم وَحيانى بودن غدير و هم اجازه خاص پروردگار را درباره آن اعلان كرد.</big><big><br />اينجا بود كه حارث فهرى باطن نفاق را تا ابديت در معرض ديدگان بشريت گذاشت، كه طاقت شنيدن حق را ندارد و به هر قيمتى حاضر به پايمال كردن آن است! حارث گفت: «خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق و از جانب تو است سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست» !</big><big><br />اكنون عذاب از طرف دشمن درخواست شده بود، اما كسى انتظار پذيرفته شدن آن را از سوى خدا و رسول نداشت. به عبارت ديگر تا كنون دشمنان بسيارى در معرض چنين عذابى بودند، ولى در اتمام حجت الهى فقط ابلاغ كافى است و نيازى به نزول عذاب نيست. اما در مورد غدير بلافاصله پاسخ الهى رسيد تا مباهله مطرح شده بى‏ نتيجه نماند.</big><big><br />عصر روز بيستم ذى ‏الحجه ماجراى اصحاب فيل تكرار شد و خدا با سنگ ‏هاى آسمانى از دشمن غدير استقبال كرد. همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خدا سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از سرش وارد شد و تمام وجودش را در نورديد، و در حضور صد و بيست هزار نفر او را نقش زمين ساخت و همان جا هلاك شد.</big><big><br />خدايى كه رخداد هاى غير منتظره غدير را هم پيش بينى كرده بود، در كنار آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» و آيه «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» اين بُعد اعظم غدير را در متن قرآن جاودانه ساخت، تا نسل‏ هاى آينده در كنار آن دو آيه، اين دو آيه را هم ببينند و حكايت آن را بشنوند.</big><big><br />آيه اول سخن حارث را نقل مى ‏كرد: «وَ اِذْ قالُوا اللَّهُمَّ اِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ فَاَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ اَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ اَليمٍ » <ref>انفال /  ۳۳</ref> :«و آنگاه كه گفتند: خدايا، اگر اين ([[غدير]]) حقى از طرف تو است سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست» .</big><big><br />آيه دوم نيز پاسخ خداوند را در بر داشت: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ ...».<ref>معارج /  ۳  - ۱</ref>  «درخواست كننده ‏اى عذاب واقع شونده را درخواست كرد كه هيچ قدرتى نمى‏ تواند آن را از كافرين دور كند»؛ و اين گونه نشان كفر بر پيشانى دشمنان غدير زده شد.</big><big><br />اكنون وقت آن بود كه از اعتراض دشمن غدير بالاترين استفاده به نفع خطابه غدير صورت گيرد، و فراتر از اجازه و امضاى الهى به صورت معجزه الهى در تأييد سخنرانى غدير مورد اقرار همگان قرار گيرد.</big>


<big>[[پيامبر صلى الله عليه وآله]] با اشاره به جنازه بى‏ جان حارث خطاب به مردم فرمود: آيا با چشم خود ديديد؟ گفتند: آرى! فرمود: آيا با گوش خود شنيديد؟ گفتند: آرى! اين پاسخ «آرى» از سوى جمعيت بدان معنى بود كه هم ديديم و هم شنيديم، چه ديدنى و چه شنيدنى كه اگر كور و كر هم بوديم آن را با تمام وجود احساس نموديم، و اگر هر گونه شكى در ارتباط غدير با خداوند داشتيم، اكنون خدا را در صحنه غدير حاضر مى‏ بينيم.</big><big><br />در آن لحظات حال منافقين بسيار تماشايى بود كه يأس و نااميدى آنان به اوج خود رسيده بود، و با صحنه‏ اى رو به رو بودند كه هرگز انتظارش را نداشتند، و اگر چنين تأييدى را از سوى خداوند پيش بينى مى‏ كردند هرگز به حارث اجازه مطرح كردن سؤالش را نمى ‏دادند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۲۰ و ج ۳۷ ص ۱۶۷ ۱۶۲ ۱۳۶. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۴ ۱۲۹  ۵۷ ۵۶. الغدير: ج ص ۱۹۳. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۱ ص ۵۳۸ .</ref></big>
<big>[[پيامبر صلى الله عليه وآله]] با اشاره به جنازه بى‏ جان حارث خطاب به مردم فرمود: آيا با چشم خود ديديد؟ گفتند: آرى! فرمود: آيا با گوش خود شنيديد؟ گفتند: آرى! اين پاسخ «آرى» از سوى جمعيت بدان معنى بود كه هم ديديم و هم شنيديم، چه ديدنى و چه شنيدنى كه اگر كور و كر هم بوديم آن را با تمام وجود احساس نموديم، و اگر هر گونه شكى در ارتباط غدير با خداوند داشتيم، اكنون خدا را در صحنه غدير حاضر مى‏ بينيم.</big><big><br />در آن لحظات حال منافقين بسيار تماشايى بود كه يأس و نااميدى آنان به اوج خود رسيده بود، و با صحنه‏ اى رو به رو بودند كه هرگز انتظارش را نداشتند، و اگر چنين تأييدى را از سوى خداوند پيش بينى مى‏ كردند هرگز به حارث اجازه مطرح كردن سؤالش را نمى ‏دادند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۲۰ و ج ۳۷ ص ۱۶۷ ۱۶۲ ۱۳۶. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۴ ۱۲۹  ۵۷ ۵۶. الغدير: ج ص ۱۹۳. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۱ ص ۵۳۸ .</ref></big>