پرش به محتوا

امت هاى گذشته: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴٬۳۴۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== <big>آيه «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ. ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ. ك...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۲: خط ۹۲:


<big>طبق آيه كسانى كه حجت ‏هاى پروردگار را انكار كنند نزد خداوند مجرم هستند، و اين جرم در حدى است كه استحقاق [[هلاكت]] و عذاب الهى را دارند و خداوند با عنوان «واى بر شما» آنان را خطاب فرموده است.</big>
<big>طبق آيه كسانى كه حجت ‏هاى پروردگار را انكار كنند نزد خداوند مجرم هستند، و اين جرم در حدى است كه استحقاق [[هلاكت]] و عذاب الهى را دارند و خداوند با عنوان «واى بر شما» آنان را خطاب فرموده است.</big>
== <big>آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»</big><ref>صافّات/71. غدير در قرآن: ج 2 ص287، 288، 298، 299، 307، 318، 320.</ref> ==
<big>بزرگ‏ترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه [[اتمام حجت]] آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ‏اى راه گريز نماند. در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى ‏توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى ‏توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه‏ هاى مختلف به ميان آمد.</big>
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش ‏بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به 11 آيه تضمين شده در خطبه غدير بيان فرمود. از جمله اين آيات آيه 71 سوره صافات است:</big>
<big>«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»:</big>
<big>«قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند».</big>
<big>در اينجا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:</big>
=== <big>متن خطبه غدير</big> ===
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ:</big>
<big>اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان گمراه شدند.<ref>اسرار غدير: ص 149 بخش 6.</ref></big>
=== <big>تحليل اعتقادى</big> ===
<big>تفسيرى كه بر اين آيه از [[خطبه غدير]] مى ‏توان استفاده كرد، با توجه به موقعيت آن در خطبه و تبديل ضمير «هُم» به ضمير «كُم» در كلمه «قَبْلَكُمْ» باز مى ‏گردد كه شامل همه امت‏ هاى قبل از اسلام مى ‏شود.</big>
<big>مى ‏توان گفت: از شديدترين آياتى كه عبارتى همه جانبه درباره به حساب نياوردن اكثريت مردم و اذعان به قِلّت مؤمنان در قرآن آمده همين آيه سوره صافات است، زيرا در اين آيه عنوان «ضلالت» را درباره آنان تثبيت مى ‏نمايد و به بى ‏ايمان بودن اكتفا نمى ‏كند، و از سوى ديگر اكثريت اولين را مورد توجه قرار مى ‏دهد كه اين عنوان شامل همه زمان ‏هاى قبل از خطاب مى‏ شود.</big>
<big>بنابراين معناى آيه باز مى‏ گردد به اينكه از اول خلقت حضرت آدم‏ عليه السلام تا روز غدير اكثريت انسان ‏ها نه تنها مؤمن نبوده ‏اند كه گمراه هم بوده ‏اند. اقتباس آيه در اين موقعيت خاص خطبه كه حضرت مردم را درباره امتحان الهى درباره ولايت هشدار مى ‏دهد و از مخالفت اوامر الهى در مورد ولايت باز مى‏دارد و از عذاب دنيا و آخرت مى ‏ترساند، بدان معنى است كه در برابر انذارها و هشدارهاى انبياى گذشته اكثريت نپذيرفته ‏اند و راه انحراف ضلالت را بر راه مستقيم برگزيده ‏اند، پس شما هم اين نكته را فراموش نكنيد كه اگر بعد از من اكثريت مردم به دستورات و انذارهاى من درباره ولايت توجه نكردند اين به معناى ضلالت و گمراهى آنان است، نه اينكه اكثريت دليل حقانيت باشد.</big>
<big>پس اين اقليت است كه مورد عنايت و امضاى خداوند بوده و در تاريخ انبيا و در مورد اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله تأكيد خاصى روى اقليت وجود دارد.</big>
<big>همچنين اين مسئله بسيار مهم است كه در تاريخ همه انبياء عليهم السلام حتى يک مورد نداريم كه اكثريت مردم با پيامبرى موافق باشند و مخالفين او در اقليت باشند. بسيار جالب است كه مسئله مخالفت اكثريت در حد يک فكر و اعتقاد شخصى اكتفا نشده، بلكه باطل خود را اظهار كرده ‏اند و عملاً به مخالفت با پيامبر زمان خود پرداخته‏ اند و تصميم به اخراج او از آن سرزمين گرفته ‏اند، و آنقدر در باطل خود استقامت به خرج داده ‏اند كه عذاب خدا را بى ‏واهمه طلب كرده ‏اند.</big>
<big>از همه عجيب ‏تر اينكه با ديدن آثار عذاب هم عقب‏ نشينى نكرده‏اند و آنقدر اصرار ورزيده‏ اند كه عذاب الهى بر سر آنان نازل شده و نابودشان كرده است.</big>
<big>اين سابقه اكثريت در امم گذشته، اطمينان خاطر مى ‏آورد كه اصلاً درباره اكثريت بايد محتاطانه و با حالت حذر و ترس از گمراهى نگاه كرد، و اين گذشته شرم ‏آور در همه امت‏ ها را هميشه بايد مد نظر داشت.</big>
<big>با مرورى بر تاريخ انبياء و امت‏ هايشان معلوم مى‏شود كه هميشه اكثريت قريب به اتفاق و در مواردى همه مردم بدون استثنا به مخالفت با نمايندگان خداوند برخاسته ‏اند و اين گونه سقوط ارزش چنين مردمى تا آنجا پيش رفته كه نه تنها خداوند نظر رحمت خويش را از آنان برداشته؛ بلكه بر آنان غضب كرده، و در اين غضب بر تنبيه آنان اكتفا نفرموده و عنوان «انتقام» را مطرح كرده، و در يک زمان كوتاه همه آنان را نابود كرده و زمين را از لوث وجودشان پاک نموده است.</big>
<big>در [[سوره بقره]] پس از ذكر برخى امت ‏ها كه اكثريتشان گمراه بوده و به عذاب گرفتار شدند مى ‏فرمايد:</big>
<big>«أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ»<ref>بقره/87.</ref>: «آيا هر بار كه پيامبرى نزد شما آمد و آنچه نفس‏ هاى شما آن را نمى ‏پسنديد برايتان آورد سركشى كرديد و عده ‏اى او را تكذيب كرده و عده ‏اى ديگر او را مى كُشيد»؟</big>
<big>در واقع در مسئله تكذيب انبياء عليهم السلام، براى پيشبرد و اجراى هوس‏ هاى اكثريت مردم، اگر پيامبران با آنان مقابله كنند نوبت به برداشتن آنان از سر راه و قتل ايشان مى ‏رسد.</big>
<big>نتيجه ‏اى كه از اين آيه و مرحله عملى آن در تاريخ مى ‏توان گرفت اين است كه كشش ‏هاى نفسانى -  كه هميشه انسان‏ ها را به سوى شيطان سوق مى ‏دهد -  وقتى به صورت «اكثريت» تشكّل پيدا مى‏ كند و قدرت آن به تعداد نفرات اين اكثريت افزايش مى ‏يابد، براى رسيدن به اهداف شيطانى و ضد خدايى با تمام توان وارد عمل مى‏ شود و حد و مرزى براى خود نمى ‏شناسد. در واقع آن علت كه هواى نفس است براى اين اهداف كه شيطانى است، آخرين توانايى‏ ها را به كار مى ‏بندد.</big>
<big>در تاريخ هر يک از پيامبران نيز اين مخالفت اكثريت در قرآن با جزئياتش ترسيم شده كه هر كدام در عنوان خود (نام پيامبر مانند نوح ‏عليه السلام و ابراهيم ‏عليه السلام و...، يا نام قوم مانند ثمود و عاد و رسّ و...) آمده است.</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[اكثريت]] /  آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ».</big>
== <big>انكار غدير در امت ‏هاى گذشته و اسلام</big><ref>بر ساحل غدير: ص99-142.</ref> ==
<big>يكى از شبهاتى كه به خيال اهل ‏سنت از مهم‏ترين شبهات در حديث غدير و معنى و مفهوم كلمه مولى است اين است كه: چگونه ممكن است صد هزار نفر از مسلمانان -  كه در ميان آن ها بسيارى از نخبگان اصحاب وجود داشتند -  واقعه غدير خم را فراموش كنند و از امام على‏ عليه السلام اعراض كنند؟!</big>
<big>پاسخ اين شبهه مفصل داده شده است. آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه:</big>
<big>هر مسلمان هر گاه قرآن را بخواند و در آياتش بينديشد، از داستان‏ هاى قرآنى نتيجه مى‏ گيرد كه در امت‏ هاى گذشته نيز همين بلاها و مصيبت‏ ها -  بلكه بيشتر -  پيش آمده است.</big>
<big>كيست كه نداند قابيل از روى ظلم و ستم برادرش هابيل را به قتل مى‏ رساند؟ همچنين حضرت نوح ‏عليه السلام پس از قريب هزار سال جهاد پيگير، جز گروه اندكى از قومش كسى به او نگرويد، و حتى همسر و فرزندش نيز جزو كافران بودند. يا حضرت لوط عليه السلام كه در جوارش جز يك خانه از مؤمنين وجود نداشت. در طول تاريخ، چقدر فرعون ‏ها در زمين ظلم و ستم روا داشته و مردم را برده و بنده خود قرار دادند، و جز يک مؤمن كه ايمان خود را كتمان مى‏ كرد ميان آن ها نبود.</big>
<big>يا برادران يوسف و فرزندان يعقوب كه براى كشتن برادر كوچكشان حضرت يوسف‏ عليه السلام با هم نقشه كشيده و توطئه كردند، بى آنكه يوسف ‏عليه السلام گناهى مرتكب شده باشد. تنها گناهش همين بود كه پدر او را بيش از ديگر فرزندانش دوست مى ‏داشت.</big>
<big>يا بنى ‏اسرائيل كه خداوند به خاطر حضرت موسى ‏عليه السلام آنان را نجات داد و دريا را برايشان شكافت و دشمنانشان -  فرعون و سپاهيانش -  را غرق كرد، بى آنكه مشقت جنگيدن و ستيز داشته باشند. ولى تا از دريا بيرون آمدند، هنوز پاهايشان خشک نشده بود كه سرى به بت‏ها زده و به موسى‏ عليه السلام گفتند: اى موسى! براى ما نيز خدائى قرار بده، همچنان كه آن ها خدايانى دارند. حضرت موسى‏ عليه السلام در پاسخ فرمود: به راستى شما گروهى جاهل و نادان هستيد.</big>
<big>يا هنگامى كه موسى‏ عليه السلام به ميقات پروردگارش روانه شده بود و برادرش هارون را بر آنان گماشت، عليه او توطئه كرده و مى‏ خواستند او را به قتل برسانند. آنان به خدا كافر شده و گوساله را پرستيدند. پس از اينكه پيامبران الهى ‏عليهم السلام را به قتل رساندند، خداى تعالى فرمود: «ا فكلما جاءكم رسول بما لا تهوى انفسكم استكبرتم ففريقاً كذّبتم و فريقاً تقتلون»: چگونه است كه هر گاه پيامبرى به سوى شما آمد و بر خلاف هواى نفس شما دستورى داد تكبر ورزيديد پس گروهى از پيامبران را تكذيب كرده و گروه ديگر را به قتل رسانديد؟!</big>
<big>همچنين حضرت يحيى‏ عليه السلام فرزند زكريا عليه السلام كه پيامبر خدا و مردى پارسا و از شايستگان و صالحان بود. چه سان كشته شد؟ و سرش را به يكى از تبهكاران بنى ‏اسرائيل هديه دادند!</big>
<big>يا يهود و نصارى كه عليه حضرت عيسى ‏عليه السلام توطئه كردند و مى‏ خواستند حضرتش را به قتل رسانده يا بر دار بياويزند.</big>
<big>و در آخر، اين هم امت محمد صلى الله عليه وآله است كه ارتشى سى‏ هزار نفرى آماده كرده تا امام حسين ‏عليه السلام را به قتل برساند! در حالى كه او بيش از هفتاد نفر از يارانش را همراه ندارد. همه را و حتى فرزند خردسالش را به قتل رساندند!</big>
<big>پس ديگر چه جاى شگفتى مى‏ ماند؟</big>
<big>چرا از سخن پيامبرخدا صلى الله عليه وآله تعجب كنيم كه به اصحابش فرمود: هان! شما سنت‏ هاى گذشتگانتان را وجب به وجب و گام به گام دنبال مى‏ كنيد؛ حتى اگر آنان در سوراخ سوسمارى رفته باشند، شما هم مى‏ رويد. عرض كردند: آيا مقصودتان (از امت ‏هاى گذشته) يهود و نصارى هستند؟ فرمود: پس چه كسانى؟!<ref>صحيح بخارى: ج 4 ص 144 و ج 9 ص 126.</ref></big>
<big>چه تعجبى دارد؟ در حالى كه ما در [[صحيح بخارى]] و [[صحيح مسلم]] سخن پيامبر صلى الله عليه وآله را مى‏ بينيم كه فرمود: اصحاب مرا در روز رستاخيز به سوى چپ مى‏ برند. مى‏ پرسم: آنان را به كجا مى بريد؟ گفته مى‏ شود: به خدا قسم به سوى جهنم. آنگاه مى‏ گويم: پروردگارا ! اينان اصحاب من هستند! جواب داده مى‏ شود: تو نمى‏ دانى كه پس از تو چه بدعت‏ ها در دين نهادند. من مى‏ گويم: دور باد از رحمت خدا كسى كه پس از من تبديل در دين خدا كند. و مى ‏بينم كه تنها به اندازه چند شتر سرخود كسى از آنان نجات نمى يابد.<ref>صحيح بخارى: ج 7 ص 209. صحيح مسلم: ج 4 ص 1792 (باب الحوض). </ref></big>
<big>آرى! آيا باز هم جاى تعجب است اگر پيامبر صلى الله عليه وآله بفرمايد: امت من هفتاد و سه فرقه مى‏ شوند، كه تنها يک فرقه در بهشت و بقيه در دوزخ هستند.<ref>سنن ابن‏ ماجه: ج 2 ح 3993، كتاب الفتن. مسند احمد: ج 3 ص 120. سنن ترمذى، كتاب الايمان.</ref></big>
<big>اين همان كلام پروردگار عزت و جلالت و خداى آگاه به رازهاى نهان است كه فرمود:</big>
<big>«و ما اكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين»<ref>يوسف‏ عليه السلام/103.</ref>: و بيشتر مردم مؤمنين نيستند هرچند تو (اى پيامبر) تلاش در ترغيب آنان كنى.</big>
<big>«بل جاء بالحق و اكثرهم للحق كارهون»<ref>مؤمنون/70.</ref>: (پيامبرصلى الله عليه وآله) به حق آنان را دعوت كرد ولى بسيارى از آنان از حق گريزان و روى گردانند.</big>
<big>«لقد جئناكم بالحق و لكن اكثركم للحق كارهون»<ref>زخرف/78.</ref>: ما براى شما حق را آورديم ولى بسيارى از شما مردم نسبت به حق تنفر داريد.</big>
<big>«الا ان وعد الله حق و لكن اكثرهم لا يعلمون»<ref>يونس عليه السلام/55.</ref>: همانا وعده خدا حق است ولى بيشتر آنان نمى‏ دانند.</big>
<big>«يرضونكم بافواههم و تأبى قلوبهم و اكثرهم فاسقون»<ref>توبه/8.</ref>: با زبان شما را راضى نگه مى‏ دارند ولى در قلب ‏هايشان با شما مخالف و دشمن هستند و بيشتر آنان فاسق و تبهكار اند.</big>
<big>«ان الله لذو فضل على الناس و لكن اكثرهم لا يشركون»<ref>يونس‏ عليه السلام/60.</ref>: همانا خداوند بدون شک بر مردم حق و فضل دارد ولى بسيارى از آنان شكرگزار نيستند.</big>
<big>«يعرفون نعمة الله ثم ينكرونها و اكثرهم الكافرون»<ref>نحل/83.</ref>: نعمت خدا را مى‏ شناسند و با اين حال آن را ناديده مى‏ گيرند و بيشترشان كافر اند.<ref>رجوع كنيد به: همراه با راستگويان (تيجانى، ترجمه مهرى): ص93-101.</ref></big>
== <big>شباهت امت اسلام با امت‏ هاى سابقه</big><ref>وقائع بيعات الاميرعليه السلام من يوم الدار الى يوم الغدير (حسينى): ص59-79.</ref> ==
<big>از موارد كليدى در واقعه [[حجةالوداع]] و غدير، بررسى اوضاع سياسى و اجتماعى در حجةالوداع است. اينكه هنگامى كه حضرت جبرئيل امين به همراه آيه تبليغِ ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نازل شد، وضعيت سياسى در اين برهه از زمان چگونه بود؟ خصوصاً در همان ايامى كه رسول‏ الله ‏صلى الله عليه وآله دعوت كنندگان خود را به سوى مردم گسيل داشته بود، تا آنان را به آمدن به حجةالوداع فرا بخوانند؟</big>
<big>مى ‏بينيم كه نشانه ‏اى مهم و اصلى وجود دارد كه از اين وضعيت و حقيقت عريان و بى‏غبار پرده برمى‏ دارد، و آن اينكه رسول ‏الله ‏صلى الله عليه وآله از جبرئيل درخواست مى‏ كند تا خداوند متعال براى ايشان نوعى عصمت از جانب مردم قرار دهد و شرّ آنها را كفايت كند. آن حضرت به اين امر اميد بسته بود، و چه بسا كه اين بازدارندگى از جانب حق به وى داده نمى‏ شد. در اين صورت هم ايشان چاره‏اى جز تبليغ ولايت نداشت.</big>
<big>ولى مسئله اين است كه:</big>
<big>چرا از رسول ‏الله ‏صلى الله عليه وآله از خداوند تبارک و تعالى چنين عصمت و بازدارندگى ‏اى را طلب كرد؟</big>
<big>مگر مردم مسلمان نبودند؟</big>
<big>مگر آنان پيامبر صلى الله عليه وآله آن مردم نبود؟</big>
<big>آيا اينان امت وى نبودند؟</big>
<big>آيا آن حضرت ايشان را به حضور در حجةالوداع فرا نخوانده بود؟</big>
<big>مگر اين ها اين دعوت را لبيک نگفته بودند؟</big>
<big>پس اين ترس از مردم چه معنى دارد؟</big>
<big>و چرا حضرت از خدا مى‏ خواست كه وى را از شرّ مردم مصون سازد؟</big>
<big>تا جايى كه گويى اين درخواست حضرت نزديک بود به آرزويى دشوار و دور از دسترس تبديل شود! چرا كه آن حضرت سه بار اين تقاضا را از حضرت حق نمود، و تقريباً ده روز انتظار كشيد و منتظر فرمان حق بود.</big>
<big>پيش از آنكه به اين پرسش ‏ها پاسخ دهيم، ناچاريم كمى به عقب برگرديم تا: اولاً وضعيت اين مسلمانان و جهت گيرى‏شان را در قبال رسالت و رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله بررسى كنيم. در مرحله دوم بنگريم كه وضعيت و جايگاه آن حضرت نسبت به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام -  كه جبرئيل امين براى نصب ايشان به عنوان ولىّ مسلمانان و ابلاغ اين امر به آنها نازل شده بود -  چگونه بوده است؟</big>
<big>اما پيش از هر چير بهتر است با هم آيات نازل شده در اين واقعه را با هم بخوانيم: آيات 66 و 67 و 68 سوره مائده، خصوصاً آيه وسط  -  آيه 67 -  يعنى آيه بلاغ و تبليغ. لازم است تعمق و تأمل كنيم كه اين آيات چه اسرارى در دل خود دارد:</big>
<big>«و لو انهم اقاموا التوراة و الانجيل و ما انزل اليهم من ربهم لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم منهم امَّة مُقتصدة و كثير منهم ساء ما يعملون»:</big>
<big>و اگر آنان به تورات و انجيل و آنچه از جانب پروردگارشان به سويشان نازل شده است عمل مى ‏كردند قطعاً از بالاى سرشان (بركات آسمانى) و از زير پاهايشان (بركات زمينى) برخوردار مى‏ شدند از ميان آنان گروهى ميانه ‏رو هستند و بسيارى از ايشان بد رفتار مى‏ كنند.</big>
<big>«يا ايها الرسول بلِّغ ما اُنزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلَّغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لا يهدى القوم الكافرين»:</big>
<big>اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده ‏اى و خدا تو را از (گزند) مردم نگاه مى ‏دارد خدا گروه كافران را هدايت نمى‏ كند.</big>
<big>«قل يا اهل الكتاب لستم على شى‏ء حتى تُقيموا التوراة و الانجيل و ما اُنزل اليكم من ربكم و ليزيدنَّ كثيراً منهم ما اُنزل اليك من ربك طغياناً و كفراً فلا تأس على القوم الكافرين»:</big>
<big>بگو اى اهل كتاب، تا (هنگامى كه) به تورات و انجيل و آنچه از پروردگارتان به سوى شما نازل شده است عمل نكرده‏ايد بر هيچ (آئين بر حقى) نيستيد و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده بر طغيان و كفر بسيارى از آنان خواهد افزود پس بر گروه كافران اندوه مخور.</big>
== <big>پانویس</big> ==