پرش به محتوا

میراث انبیاء علیهم السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:
او در برابر اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله مجلس خصوصى با على‏ عليه السلام دارد عكس ‏العمل نشان مى‏ دهد و اصرار دارد بداند موضوع از چه قرار است. پيامبرصلى الله عليه وآله پس از گرفتن پيمانى محكم از او، اين سرّ را براى او باز مى‏ گويد كه مسئله اعلان ولايت در پيش است.
او در برابر اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله مجلس خصوصى با على‏ عليه السلام دارد عكس ‏العمل نشان مى‏ دهد و اصرار دارد بداند موضوع از چه قرار است. پيامبرصلى الله عليه وآله پس از گرفتن پيمانى محكم از او، اين سرّ را براى او باز مى‏ گويد كه مسئله اعلان ولايت در پيش است.


عايشه سرّ پيامبرصلى الله عليه وآله را فوراً به ابوبكر و عمر خبر مى‏ دهد،و آنان [[منافقین]] را جمع مى ‏كنند وبراى قتل پيامبرصلى الله عليه وآله نقشه مى‏ كشند،ولى با خنثى شدن توطئه آنان در [[کوه|کوه هَرشی]]، نقشه مسموم كردن پيامبرصلى الله عليه وآله را طرح مى‏ كنند و به اجراى آن مى ‏پردازند.
عايشه سرّ پيامبرصلى الله عليه وآله را فوراً به ابوبكر و عمر خبر مى‏ دهد،و آنان [[منافقین]] را جمع مى ‏كنند وبراى قتل پيامبرصلى الله عليه وآله نقشه مى‏ كشند،ولى با خنثى شدن توطئه آنان در کوه هَرشی، نقشه مسموم كردن پيامبرصلى الله عليه وآله را طرح مى‏ كنند و به اجراى آن مى ‏پردازند.


حذيفه اين مرحله از غدير را چنين ترسيم كرده و مى‏ گويد<ref>ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۱۳۵  - ۱۱۲. كشف اليقين: ص ۱۳۷. تفسير فرات: ص ۱۸۵. مجمع البيان: ج ۱ ص ۵۶ . نور الثقلين: ج ۵ ص ۳۷۰ ح ۸ . مناقب اميرالمؤمنين ‏عليه السلام (كوفى): ج ۲ ص ۳۴۶. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۶۹۷ . الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۶۸. تفسير قمى: ج ۲ ص ۳۷۶. امالى الشيخ الطوسى: ص ۳۰۲. بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۲۳۹ ،۲۳۲ ح ۲۴۳ ۴ ح ۲۴۶ ۹ ح ۱۷ و ج ۲۷ ص ۲۴۶ ح ۱۷ و ج ۲۸ ص ۱۰۷ ۱۰۶ ۹۷  - ۹۵ و ج ۳۰ ص ۳۸۳ و ج ۳۱ ص ۶۴۰ ح ۱۵۷. صحيح بخارى: ج ۷ ص ۱۷، ج ۸ ص ۴۴۹. صحيح مسلم: ج ۷ ص ۲۴. السيرة النبوية )ابن كثير( : ج ۴ ص ۴۴۹. فتح القدير شوكانى: ج ۵ ص ۲۵۰. مجمع الزوائد (هيثمى) : ج ۷ ص ۱۲۶. تفسير قرطبى: ج ۱۸ ص ۱۸۷. زادالمسير (ابن جوزى) : ج ۸ ص ۵۱ . مسند احمد: ج ۱ ص ۳۳ و ج ۶ ص ۵۲ . </ref>:
حذيفه اين مرحله از غدير را چنين ترسيم كرده و مى‏ گويد<ref>ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۱۳۵  - ۱۱۲. كشف اليقين: ص ۱۳۷. تفسير فرات: ص ۱۸۵. مجمع البيان: ج ۱ ص ۵۶ . نور الثقلين: ج ۵ ص ۳۷۰ ح ۸ . مناقب اميرالمؤمنين ‏عليه السلام (كوفى): ج ۲ ص ۳۴۶. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۶۹۷ . الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۶۸. تفسير قمى: ج ۲ ص ۳۷۶. امالى الشيخ الطوسى: ص ۳۰۲. بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۲۳۹ ،۲۳۲ ح ۲۴۳ ۴ ح ۲۴۶ ۹ ح ۱۷ و ج ۲۷ ص ۲۴۶ ح ۱۷ و ج ۲۸ ص ۱۰۷ ۱۰۶ ۹۷  - ۹۵ و ج ۳۰ ص ۳۸۳ و ج ۳۱ ص ۶۴۰ ح ۱۵۷. صحيح بخارى: ج ۷ ص ۱۷، ج ۸ ص ۴۴۹. صحيح مسلم: ج ۷ ص ۲۴. السيرة النبوية )ابن كثير( : ج ۴ ص ۴۴۹. فتح القدير شوكانى: ج ۵ ص ۲۵۰. مجمع الزوائد (هيثمى) : ج ۷ ص ۱۲۶. تفسير قرطبى: ج ۱۸ ص ۱۸۷. زادالمسير (ابن جوزى) : ج ۸ ص ۵۱ . مسند احمد: ج ۱ ص ۳۳ و ج ۶ ص ۵۲ . </ref>:


اعمال حج پايان يافت و پيامبرصلى الله عليه وآله از مِنا به مكه بازگشت. در اينجا جبرئيل نازل شد و چنين پيام آورد:
اعمال حج پايان يافت و پيامبرصلى الله عليه وآله از مِنا به مكه بازگشت. در اينجا [[جبرئیل]] نازل شد و چنين پيام آورد:


اى محمد، خدايت سلام مى ‏رساند و ... ، به تو دستور مى ‏دهد على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام را براى بعد از خودت در امت منصوب نمايى و خلافت را به او بسپارى، ... و خدا به تو دستور مى ‏دهد آنچه به تو آموخته به او بياموزى، و آنچه كه تو را بر حفظ آن مأمور كرده و نزد تو به وديعت گذاشته به او تحويل دهى، چرا كه او امين مورد اعتماد است.
اى محمد، خدايت سلام مى ‏رساند و ... ، به تو دستور مى ‏دهد على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام را براى بعد از خودت در امت [[منصوب]] نمايى و خلافت را به او بسپارى، ... و خدا به تو دستور مى ‏دهد آنچه به تو آموخته به او بياموزى، و آنچه كه تو را بر حفظ آن مأمور كرده و نزد تو به وديعت گذاشته به او تحويل دهى، چرا كه او امين مورد اعتماد است.


اينجا بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله على‏ عليه السلام را صدا زد و يک روز و شب كامل با او جلسه خصوصى قرار داد. در اين مجلس علم و حكمتى را كه خدا به آن حضرت داده بود به على‏ عليه السلام سپرد و آنچه جبرئيل گفته بود به او ابلاغ كرد.
اينجا بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله على‏ عليه السلام را صدا زد و يک روز و شب كامل با او جلسه خصوصى قرار داد. در اين مجلس علم و حكمتى را كه خدا به آن حضرت داده بود به على‏ عليه السلام سپرد و آنچه جبرئيل گفته بود به او ابلاغ كرد.


آن روز -  از بين همسران پيامبرصلى الله عليه وآله -  نوبت عايشه بود كه حضرت على القاعده نزد او مى ‏ماند، اما حضور على ‏عليه السلام مانع اين مسئله شد. عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او چيزى بگويم كه نمى‏ گذارد من نزد پيامبر باشم! او آمد و خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گفت: اى پسر ابى‏ طالب، امروز يكسره پيامبر را از اينكه نزد من باشد محبوس كرده ‏اى!!
آن روز -  از بين همسران پيامبرصلى الله عليه وآله -  نوبت عایشه بود كه حضرت على القاعده نزد او مى ‏ماند، اما حضور على ‏عليه السلام مانع اين مسئله شد. عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او چيزى بگويم كه نمى‏ گذارد من نزد پيامبر باشم! او آمد و خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گفت: اى پسر ابى‏ طالب، امروز يكسره پيامبر را از اينكه نزد من باشد محبوس كرده ‏اى!!


پيامبرصلى الله عليه وآله در پاسخ او فرمود:اى عايشه،بين من و على فاصله مشو،كه او در راه من از هيچ كس نمى ‏ترسد.قسم به آنكه جانم به دست اوست،او را دشمن نمى ‏دارد مؤمن و دوست نمى‏ دارد كافر. بدان كه حق بعد از من با على است و به همان سو مى‏ رود كه على برود. از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند.
[[پیامبرصلی الله علیه و آله]] در پاسخ او فرمود:اى عايشه،بين من و على فاصله مشو،كه او در راه من از هيچ كس نمى ‏ترسد.قسم به آنكه جانم به دست اوست،او را دشمن نمى ‏دارد مؤمن و دوست نمى‏ دارد كافر. بدان كه حق بعد از من با على است و به همان سو مى‏ رود كه على برود. از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند.


عايشه گفت: يا رسول اللَّه! از آغاز امروز مجلس خصوصى شما با على طول كشيده است؟! پيامبرصلى الله عليه وآله از او روى گرداند، ولى عايشه گفت: يا رسول اللَّه! چرا آن مسئله خصوصى را از من پنهان مى‏ كنى؟ شايد براى من هم صلاح باشد!!
عايشه گفت: يا رسول اللَّه! از آغاز امروز مجلس خصوصى شما با على طول كشيده است؟! پيامبرصلى الله عليه وآله از او روى گرداند، ولى عايشه گفت: يا رسول اللَّه! چرا آن مسئله خصوصى را از من پنهان مى‏ كنى؟ شايد براى من هم صلاح باشد!!


حضرت فرمود: درست است. قسم به خدا اين مسئله صلاح است براى كسى كه خداوند او را به قبول آن و ايمان به آن سعادتمند نمايد، و من مأمورم همه مردم را بدان دعوت نمايم، و به زودى از آن مسئله اطلاع خواهى يافت وقتى آن را به طور عمومى اعلام كنم.
حضرت فرمود: درست است. قسم به خدا اين مسئله صلاح است براى كسى كه خداوند او را به قبول آن و [[ایمان]] به آن سعادتمند نمايد، و من مأمورم همه مردم را بدان دعوت نمايم، و به زودى از آن مسئله اطلاع خواهى يافت وقتى آن را به طور عمومى اعلام كنم.


عايشه گفت: يا رسول اللَّه! چرا الآن آن را به من خبر نمى‏ دهى تا عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است را شروع نمايم؟!
عايشه گفت: يا رسول اللَّه! چرا الآن آن را به من خبر نمى‏ دهى تا عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است را شروع نمايم؟!


فرمود: به زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم. اگر آن را پنهان نمايى خداوند در دنيا و آخرت به تو اجر خواهد داد، و براى تو فضيلتى خواهد بود كه در ايمان به خدا و رسولش سبقت گرفته و سرعت نموده ‏اى، ولى اگر اين راز را فاش كنى و مراعات حفظ آنچه به تو سپرده مى‏ شود را ترک كنى به پروردگارت كافر شده‏ اى و اجر تو از بين مى ‏رود، و دست امن خدا و رسول را از خود برداشته ‏اى و از زيانكاران خواهى بود؛ و اين به خدا و رسول ضررى نخواهد زد و لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر تو خواهد بود.
فرمود: به زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم. اگر آن را پنهان نمايى خداوند در دنيا و آخرت به تو اجر خواهد داد، و براى تو فضيلتى خواهد بود كه در ايمان به [[خداوند|خدا]] و رسولش سبقت گرفته و سرعت نموده ‏اى، ولى اگر اين راز را فاش كنى و مراعات حفظ آنچه به تو سپرده مى‏ شود را ترک كنى به پروردگارت كافر شده‏ اى و اجر تو از بين مى ‏رود، و دست امن خدا و رسول را از خود برداشته ‏اى و از زيانكاران خواهى بود؛ و اين به خدا و رسول ضررى نخواهد زد و [[لعن|لعنت]] خدا و ملائكه و همه مردم بر تو خواهد بود.


عايشه ضمانت كرد كه آن سِرّ را پنهان كند و بدان ايمان آورد، و آن را مراعات نمايد. پيامبرصلى الله عليه وآله هم آن راز را به او چنين خبر داد:
عايشه ضمانت كرد كه آن سِرّ را پنهان كند و بدان ايمان آورد، و آن را مراعات نمايد. پيامبرصلى الله عليه وآله هم آن راز را به او چنين خبر داد:


خداوند تعالى به من خبر داده كه عمر من پايان يافته، و به من دستور داده كه على را به عنوان علامتى در بين مردم منصوب نمايم، و او را امام آنان قرار دهم و او را جانشين خود نمايم همان گونه كه پيامبران قبل از من جانشينان خود را تعيين كرده‏اند. من به سوى خدا مى‏ روم و خلافت او را اعلام خواهم كرد. اين مسئله را پشت پرده قلبت حفظ كن تا خدا اجازه اعلام آن را دهد.
خداوند تعالى به من خبر داده كه عمر من پايان يافته، و به من دستور داده كه على را به عنوان علامتى در بين مردم منصوب نمايم، و او را [[امامت|امام]] آنان قرار دهم و او را جانشين خود نمايم همان گونه كه پيامبران قبل از من جانشينان خود را تعيين كرده‏ اند. من به سوى خدا مى‏ روم و [[خلافت]] او را اعلام خواهم كرد. اين مسئله را پشت پرده قلبت حفظ كن تا خدا اجازه اعلام آن را دهد.


عايشه بار ديگر قول داد كه اين راز را به كسى نگويد؛ اما خداوند به پيامبرش خبر داد كه او و رفيقش حفصه و پدرانشان در اين باره چه خواهند كرد.
عايشه بار ديگر قول داد كه اين راز را به كسى نگويد؛ اما خداوند به پيامبرش خبر داد كه او و رفيقش حفصه و پدرانشان در اين باره چه خواهند كرد.


در پى آن عايشه با اصرار از اين جلسه و محتواى آن و دستور ابلاغ ولايت با خبر شد. سپس آن را براى حفصه فاش كرد و هر دو به پدرانشان گفتند. آنها هم با همكارى ديگر سران منافقين تصميم به ترور پيامبرصلى الله عليه وآله در عقبه هرشى گرفتند و همين مقدمه ‏اى براى شهادت حضرت شد، و آياتى هم در اين باره نازل گرديد.
در پى آن عايشه با اصرار از اين جلسه و محتواى آن و دستور [[ابلاغ ولایت]] با خبر شد. سپس آن را براى حفصه فاش كرد و هر دو به پدرانشان گفتند. آنها هم با همكارى ديگر سران [[منافقین]] تصميم به ترور پيامبرصلى الله عليه وآله در عقبه هرشى گرفتند و همين مقدمه ‏اى براى شهادت حضرت شد، و آياتى هم در اين باره نازل گرديد.


آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه:
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه:
خط ۶۷: خط ۶۷:
اين علوم بسيار فراتر و بالاتر از نياز بشر است و متصل به درياى بيكران علم الهى است، كه بشر با سؤال از اين حجج الهى پاسخ و راه چاره همه مشكلاتش را خواهد يافت.
اين علوم بسيار فراتر و بالاتر از نياز بشر است و متصل به درياى بيكران علم الهى است، كه بشر با سؤال از اين حجج الهى پاسخ و راه چاره همه مشكلاتش را خواهد يافت.


و اما ودايع مادى، از يک سو شامل صحف آدم و شيث و نوح و ادريس و ابراهيم ‏عليهم السلام و تورات و انجيل و قرآن است، و از سوى ديگر شامل كتابى به نام «جامعه» است كه در بر دارنده همه احكام الهى حتى ديه خراش است، و همه اينها ذخائر علم الهى به حساب مى ‏آيند.
و اما ودايع مادى، از يک سو شامل [[صحف انبیاء علیه السلام|صحف]] آدم و شيث و نوح و ادريس و ابراهيم ‏عليهم السلام و تورات و انجيل و [[قرآن]] است، و از سوى ديگر شامل كتابى به نام «جامعه» است كه در بر دارنده همه احكام الهى حتى ديه خراش است، و همه اينها ذخائر علم الهى به حساب مى ‏آيند.


همچنين شامل يادگارهاى پيامبران است از قبيل پيراهن آدم و عصاى موسى و انگشتر سليمان، و نيز شامل يادگارهاى پيامبرصلى الله عليه وآله همچون پرچم و شمشير و زره و سپر و كلاهخود و انگشتر و كفش آن حضرت است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۲۲  - ۲۰۱. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۶.</ref>
همچنين شامل يادگارهاى پيامبران است از قبيل پيراهن آدم و عصاى موسى و انگشتر سليمان، و نيز شامل يادگارهاى پيامبرصلى الله عليه وآله همچون پرچم و شمشير و زره و سپر و كلاهخود و انگشتر و كفش آن حضرت است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۲۲  - ۲۰۱. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۶.</ref>


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  آيه «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً...» .
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  آيه «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً...» .


== عرفات و تسليم مواريث انبياعليهم السلام<ref>اسرار غدير: ص ۴۰. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۶.</ref> ==
== عرفات و تسليم مواريث انبياعليهم السلام<ref>اسرار غدير: ص ۴۰. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۶.</ref> ==
در بين مراسم حجةالوداع و در عرفات، جبرئيل نازل شد و با اشاره به آيه ۷ سوره مائده «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذى واثَقَكُمْ بِهِ» -  كه در مدينه قبل از سفر نازل شده بود -  اين پيام را آورد:
در بين مراسم [[حجةالوداع]] و در عرفات، [[جبرئیل]] نازل شد و با اشاره به آيه ۷ سوره مائده «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذى واثَقَكُمْ بِهِ» -  كه در [[مدینه]] قبل از سفر نازل شده بود -  اين پيام را آورد:


«اى محمد، خداوند عز و جل به تو سلام مى‏ رساند و مى‏ فرمايد: اجل تو نزديک شده و مدت تو پايان يافته است؛ و من تو را به سوى آنچه چاره ‏اى و فرارى از آن نيست (يعنى مرگ)خواهم برد.
«اى محمد، خداوند عز و جل به تو سلام مى‏ رساند و مى‏ فرمايد: اجل تو نزديک شده و مدت تو پايان يافته است؛ و من تو را به سوى آنچه چاره ‏اى و فرارى از آن نيست (يعنى مرگ)خواهم برد.