۲۲٬۰۲۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== | == ابوالدرداء در جنگ صفين و حديث غدير<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص۳۳، ۳۵، ۳۸. چهارده قرن با غدير: ص۵۰، ۵۱، ۵۲. اسرار غدیر: ص۲۶۳-۲۷۲.</ref> == | ||
ابان از سلیم نقل مى كند: در حالى كه ما همراه [[امیرالمؤمنین علیه السلام]] در [[صفین]] بوديم، [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] ابودرداء و [[ابوهريره دوسى|ابوهریره]] را فراخواند و به ايشان گفت: نزد على برويد و از قول من به او سلام برسانيد و به او بگوييد: | |||
به خدا قسم من مى دانم كه تو سزاوارترين مردم به [[خلافت]] هستى و از من به آن سزاوارترى، زيرا تو از مهاجرينى هستى كه پيش از همه مسلمان شدند و من از آزادشدگان<ref>اشاره به فتح مكه است كه در آن روز همه مشركين از جمله معاويه و پدر و پسرش از آزاد شدگان پيامبرصلى الله عليه وآله شدند. </ref>هستم و من مثل سوابق تو در اسلام و خويشاوندى پيامبر و علم تو به كتاب خدا و سنت پيامبرش را ندارم. | |||
ادعا كرده اى كه تو خلیفه پيامبر در امتش و وصى او در ميان ايشان هستى و خداوند اطاعت تو را بر مؤمنين واجب كرده و در كتابش و سنت پيامبرش به ولايت تو امر كرده است، و به محمد دستور داده كه اين مطلب را در امتش بپا دارد و بر او آيه نازل كرده است كه: | |||
«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ، بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَل فَما بَلَّغْتَ رسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»<ref>مائده/۶۷.</ref> : «اى پيامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده برسان، و اگر چنين نكنى رسالت او را ابلاغ نكرده اى، و خداوند تو را از شرّ مردم حفظ مى كند». | |||
او هم امتش را در [[غدیر]] خم جمع كرد و آنچه درباره تو از جانب خداوند مأمور شده بود ابلاغ نمود و دستور داد حاضر به غايب برساند، و به مردم خبر داد كه تو بر مردم صاحب اختيارتر از خودشان هستى، و تو نسبت به پيامبر همچون هارون نسبت به موسى هستى. | |||
درباره تو به من خبر رسيده است كه براى مردم خطبه اى نمى خوانى مگر آنكه قبل از پايين آمدن از منبر مى گويى: «به خداقسم من سزاوارترين مردم براى آنان هستم، و از روزى كه پيامبر از دنيا رفته همچنان مظلوم بوده ام». | |||
اگر اين خبرى كه درباره تو به من رسيده درست باشد ظلم ابوبكر و عمر نسبت به تو بالاتر از ظلم عثمان است. | |||
وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام نامه معاویه را خواند، و ابودرداء و ابوهريره پيام و سخن او را به حضرت ابلاغ كردند، به ابودرداء فرمود: آنچه معاويه شما را براى آن فرستاده بود به من رسانديد. اكنون از من بشنويد و از قول من به او برسانيد همانطور كه از قول او به من رسانديد. | |||
آنگاه در پيام به معاويه فرمود: اگر خداوند عزوجل است كه بايد اختيار كند و حق انتخاب با اوست، خداوند مرا براى امت انتخاب كرده است و به عنوان خليفه براى آنان قرار داده است و آنان را در كتاب مُنزل خود و در سنت پيامبرش مأمور به اطاعت و يارى من نموده است، و اين حجت مرا قوى تر و حق مرا واجبتر مى نمايد. | |||
ابودرداء و ابوهريره به راه افتادند تا نزد معاويه رسيدند و پيام حضرت را به او رساندند. سپس اميرالمؤمنين عليه السلام در ميان لشكرش بر فراز منبر قرار گرفت و مردم را و هر كس از اهل آن منطقه و مهاجرين و انصار را كه حاضر بودند جمع كرد و پس از حمد و ثناى الهى مطالبى در مورد ولايت و امامت فرمود، و سپس نداى نماز جماعت داد و نماز ظهر را با مردم خواند و بعد از نماز نيز سخنانى در مورد غدير ايراد كرد و عده اى از صحابه هم شهادت دادند. | |||
وقتى ابودرداء و ابوهريره همه اين مطالب را و نيز عكس العمل مردم را براى معاويه گفتند، از شدت ناراحتى رخ در هم كشيد و سر به زير انداخت و گفت: اى ابودرداء و اى ابوهريره، اگر آنچه درباره او نقل مى كنيد حق باشد همه مهاجرين و انصار - جز او و اهل بيت و شيعيانش - هلاک شده اند.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵. </ref> | |||
== | == پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:اسلام]] | [[رده:اسلام]] | ||
[[رده:جنگ های اسلام]] | [[رده:جنگ های اسلام]] | ||
[[رده:خلافت و ولایت]] | [[رده:خلافت و ولایت]] |