۲۱٬۹۷۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۹: | ||
اگر آوردن نام اميرالمؤمنين عليه السلام در شمار صوفيان بى شرمى باشد، بىگمان حمل حديثى كه دالّ بر امامت او است به امامت صوفيانه نيز بى شرمى خواهد بود. | اگر آوردن نام اميرالمؤمنين عليه السلام در شمار صوفيان بى شرمى باشد، بىگمان حمل حديثى كه دالّ بر امامت او است به امامت صوفيانه نيز بى شرمى خواهد بود. | ||
=== ردود شاه ولى الله بر عقايد صوفيه === | |||
شاه ولى الله دهلوى - پدر مخاطب ما دهلوى - در كتابش «قرّة العينين» در ردّ عقايد صوفيه و بيان عدم ثبوت آن ها از شرع شريف بسيار تلاش كرده است. محال است كسى از آن سخنان آگاه شده باشد و حديث غدير را بر اين محمل ناروا حمل كند! | شاه ولى الله دهلوى - پدر مخاطب ما دهلوى - در كتابش «قرّة العينين» در ردّ عقايد صوفيه و بيان عدم ثبوت آن ها از شرع شريف بسيار تلاش كرده است. محال است كسى از آن سخنان آگاه شده باشد و حديث غدير را بر اين محمل ناروا حمل كند! | ||
=== امامت بر خلاف ديگر مقامات، مبتنى بر اظهار است === | |||
مولوى اسماعيل در «رساله امامت» خاطرنشان كرده كه امامت سايه رسالت و مانند آن است و مبنايش بر اظهار نهاده شده نه بر اخفاء، اما ساير ارباب ولايت چنين نيستند. از اين رو، جايز نيست گفتارهاى صادر شده از ائمه در بيان امامتشان بر خودستايى و مانند آن حمل شود. | مولوى اسماعيل در «رساله امامت» خاطرنشان كرده كه امامت سايه رسالت و مانند آن است و مبنايش بر اظهار نهاده شده نه بر اخفاء، اما ساير ارباب ولايت چنين نيستند. از اين رو، جايز نيست گفتارهاى صادر شده از ائمه در بيان امامتشان بر خودستايى و مانند آن حمل شود. | ||
اين سخن مى رساند امامتى كه اميرالمؤمنين عليه السلام در اشعارش از آن سخن گفته و آن را اظهار كرده و آشكارا به آن افتخار نموده امامت باطنى نيست، و گرنه آن را اظهار نمى كرد و مدّعى آن نمى شد. | اين سخن مى رساند امامتى كه اميرالمؤمنين عليه السلام در اشعارش از آن سخن گفته و آن را اظهار كرده و آشكارا به آن افتخار نموده امامت باطنى نيست، و گرنه آن را اظهار نمى كرد و مدّعى آن نمى شد. | ||
=== تصريح دهلوى به لزوم حمل كلام خدا و رسول صلى الله عليه وآله و على عليه السلام بر ظاهر آن === | |||
دهلوى در نخستين باب «تحفه اثنى عشريه» تصريح كرده كه روش [[اهل سنت]] اين است كه سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام را بر ظاهر آن حمل كنند. چنانكه كلام خدا و كلام رسول صلى الله عليه وآله نيز چنين است، و همگى بايد بر معناى ظاهرى آنها حمل شوند. پس از اين اقرار، مى بينيم لفظ امامت در اشعار اميرالمؤمنين عليه السلام آمده، و شكى نيست كه «امامت» در معناى مصطلح آن ظهور دارد نه امامت صوفيانه. از اين رو، نزد دهلوى و چنانكه خود تصريح كرده، نزد اهل سنت گردانيدن لفظ از معناى ظاهرى اش نادرست است. | دهلوى در نخستين باب «تحفه اثنى عشريه» تصريح كرده كه روش [[اهل سنت]] اين است كه سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام را بر ظاهر آن حمل كنند. چنانكه كلام خدا و كلام رسول صلى الله عليه وآله نيز چنين است، و همگى بايد بر معناى ظاهرى آنها حمل شوند. پس از اين اقرار، مى بينيم لفظ امامت در اشعار اميرالمؤمنين عليه السلام آمده، و شكى نيست كه «امامت» در معناى مصطلح آن ظهور دارد نه امامت صوفيانه. از اين رو، نزد دهلوى و چنانكه خود تصريح كرده، نزد اهل سنت گردانيدن لفظ از معناى ظاهرى اش نادرست است. | ||
=== تصريح دهلوى به حمل نصوص كتاب و سنت بر معناى ظاهرى === | |||
دهلوى در باب نبوت كتاب «تحفه اثنى عشريه» مى نويسد: | دهلوى در باب نبوت كتاب «تحفه اثنى عشريه» مى نويسد: | ||
خط ۲۲۳: | خط ۲۱۹: | ||
بنا بر همه اين ها، تأويل حديث غدير و گردانيدن آن از معنايى كه در آن ظهور دارد، و همچنين اشعار اميرالمؤمنين عليه السلام و حسّان و قيس بن سعد و ساير احاديث وارد شده در امامت اميرالمؤمنين عليه السلام، از آشكارترين مصاديق سخن دهلوى است كه چنين كارى از كارهاى ملحدان و زنديقان و موجب ويران شدن پايه هاى دين حنيف است. | بنا بر همه اين ها، تأويل حديث غدير و گردانيدن آن از معنايى كه در آن ظهور دارد، و همچنين اشعار اميرالمؤمنين عليه السلام و حسّان و قيس بن سعد و ساير احاديث وارد شده در امامت اميرالمؤمنين عليه السلام، از آشكارترين مصاديق سخن دهلوى است كه چنين كارى از كارهاى ملحدان و زنديقان و موجب ويران شدن پايه هاى دين حنيف است. | ||
=== استدلال ابوبكر به حديث «الأئمَّةُ مِن قُرَيشٍ» براى خلافتش === | |||
تأويل مذكور با مقتضاى استدلال [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] به حديث «الأئِمَّةُ مِن قُرَيشٍ» بر خلافتش در مقابل انصار مخالف است، چرا كه مقتضاى استدلال به حديث مذكور اين است كه حديث ظاهر در معناى امامت و جانشينى رسول خدا صلى الله عليه وآله باشد؛ يعنى معناى مصطلح نه امامتى كه در تصوف مطرح است. | تأويل مذكور با مقتضاى استدلال [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] به حديث «الأئِمَّةُ مِن قُرَيشٍ» بر خلافتش در مقابل انصار مخالف است، چرا كه مقتضاى استدلال به حديث مذكور اين است كه حديث ظاهر در معناى امامت و جانشينى رسول خدا صلى الله عليه وآله باشد؛ يعنى معناى مصطلح نه امامتى كه در تصوف مطرح است. | ||
ابوبكر به همين ظهور استناد و به آن احتجاج كرده است. اگر امامت دالّ بر خلافت نبود، وى براى اثبات اينكه جانشين رسول خدا صلى الله عليه وآله است به اين حديث استناد نمى كرد. احتجاج ابوبكر به اين حديث براى اثبات خلافتش در كتاب هاى سيره و تاريخ آمده است. | ابوبكر به همين ظهور استناد و به آن احتجاج كرده است. اگر امامت دالّ بر خلافت نبود، وى براى اثبات اينكه جانشين رسول خدا صلى الله عليه وآله است به اين حديث استناد نمى كرد. احتجاج ابوبكر به اين حديث براى اثبات خلافتش در كتاب هاى سيره و تاريخ آمده است. | ||
=== نزد اهل سنت، امامت به معناى خلافت است === | |||
شاه ولى الله دهلوى تصريح كرده<ref>ازالة الخفاء: مقصد اول از باب هفتم. </ref>كه نزد اهل سنت امامت و خلافت مترادف اند. بنابراين، در اشعار اميرالمؤمنين عليه السلام و حسّان و قيس مراد از «الامام» خليفه است، نه امام به معناى صوفيانه. اين نيز تأويل حديث غدير را باطل مى كند و نشان مى دهد كه تأويل مذكور مخالف مذهب و معتقَد اهل سنت است. | شاه ولى الله دهلوى تصريح كرده<ref>ازالة الخفاء: مقصد اول از باب هفتم. </ref>كه نزد اهل سنت امامت و خلافت مترادف اند. بنابراين، در اشعار اميرالمؤمنين عليه السلام و حسّان و قيس مراد از «الامام» خليفه است، نه امام به معناى صوفيانه. اين نيز تأويل حديث غدير را باطل مى كند و نشان مى دهد كه تأويل مذكور مخالف مذهب و معتقَد اهل سنت است. | ||
=== «امامت» رياستِ دين و دنياست === | |||
امامت مصطلح كه نزد [[اهل سنت]] مترادف «[[خلافت]]» يا همان رياست عامّه در دين و دنياست، و عالمان بزرگ اهل سنت به اين مطلب تصريح كرده اند. فخر رازى مى نويسد: امامت رياست عامه شخصى از اشخاص در دين و دنياست. قيد «عامّه» براى اين است كه رئيس و قاضى و مانند اين ها از تعريف خارج شوند. قيد «شخصى از اشخاص» براى اين است كه هر گاه امام را به سبب فسقش عزل كردند «كلّ امت» از تعريف خارج شوند، چرا كه «كلّ امت» شخص واحد نيست.<ref>نهاية العقول (مخطوط).</ref> | امامت مصطلح كه نزد [[اهل سنت]] مترادف «[[خلافت]]» يا همان رياست عامّه در دين و دنياست، و عالمان بزرگ اهل سنت به اين مطلب تصريح كرده اند. فخر رازى مى نويسد: امامت رياست عامه شخصى از اشخاص در دين و دنياست. قيد «عامّه» براى اين است كه رئيس و قاضى و مانند اين ها از تعريف خارج شوند. قيد «شخصى از اشخاص» براى اين است كه هر گاه امام را به سبب فسقش عزل كردند «كلّ امت» از تعريف خارج شوند، چرا كه «كلّ امت» شخص واحد نيست.<ref>نهاية العقول (مخطوط).</ref> | ||
خط ۲۴۳: | خط ۲۳۶: | ||
بنا بر همه اين ها، در ثبوت امامت عامه براى حضرتش شكى نمى ماند. زيرا اگر مراد از امامت ثابت شده در روز غدير امامت عامه باشد مطلوب ثابت مى شود، و اگر مراد امامت در بعضى از امور باشد؛ آن امور يا به دين مربوط اند يا به دنيا، كه در هر صورت ثبوت امامت براى على عليه السلام حتى در امرى از امور مستلزم بطلان خلافت خلفاى سه گانه است. چرا كه امامت وى - هر چند كه در امرى از امور باشد - به اين معنى است كه خلفاى سه گانه در آن امر خاص امام نبوده بلكه مأموم على عليه السلام بودهاند. در نتيجه، عموميت امامت اميرالمؤمنين عليه السلام ثابت مى شود، و عموميت امامت خلفاى سه گانه باطل مى گردد. وقتى بطلان عموميت امامت اينان ثابت شود، بطلان تقدّمشان بر حضرت امير عليه السلام نيز ثابت خواهد شد، چرا كه جايز نيست مأموم بر امام مقدّم شود. بنابراين، روشن شد كه تأويل مذكور از حديث غدير هيچ سودى براى اهل سنت ندارد. | بنا بر همه اين ها، در ثبوت امامت عامه براى حضرتش شكى نمى ماند. زيرا اگر مراد از امامت ثابت شده در روز غدير امامت عامه باشد مطلوب ثابت مى شود، و اگر مراد امامت در بعضى از امور باشد؛ آن امور يا به دين مربوط اند يا به دنيا، كه در هر صورت ثبوت امامت براى على عليه السلام حتى در امرى از امور مستلزم بطلان خلافت خلفاى سه گانه است. چرا كه امامت وى - هر چند كه در امرى از امور باشد - به اين معنى است كه خلفاى سه گانه در آن امر خاص امام نبوده بلكه مأموم على عليه السلام بودهاند. در نتيجه، عموميت امامت اميرالمؤمنين عليه السلام ثابت مى شود، و عموميت امامت خلفاى سه گانه باطل مى گردد. وقتى بطلان عموميت امامت اينان ثابت شود، بطلان تقدّمشان بر حضرت امير عليه السلام نيز ثابت خواهد شد، چرا كه جايز نيست مأموم بر امام مقدّم شود. بنابراين، روشن شد كه تأويل مذكور از حديث غدير هيچ سودى براى اهل سنت ندارد. | ||
=== امامت مستلزم عصمت است === | |||
امامت اميرالمؤمنين عليه السلام از اشعار وى و اشعار حسّان بن ثابت و قيس بن سعد بن عُباده ثابت شد. اگر على عليه السلام امام باشد، از همه گناهان معصوم خواهد بود، و اگر معصوم باشد خلافتش ثابت شده، و خلافت آن ها كه خود را از او پيش انداختند باطل مى شود، چرا كه تقدّم غير معصوم بر معصوم عقلاً قبيح و بلكه از اقبح قبايح است. | امامت اميرالمؤمنين عليه السلام از اشعار وى و اشعار حسّان بن ثابت و قيس بن سعد بن عُباده ثابت شد. اگر على عليه السلام امام باشد، از همه گناهان معصوم خواهد بود، و اگر معصوم باشد خلافتش ثابت شده، و خلافت آن ها كه خود را از او پيش انداختند باطل مى شود، چرا كه تقدّم غير معصوم بر معصوم عقلاً قبيح و بلكه از اقبح قبايح است. | ||
خط ۳۴۴: | خط ۳۳۶: | ||
نام على بن ابى طالب عليه السلام به عنوان امام بلافصل بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله و اولين شخص در خط امامت به طور شاخص ذكر شده، تا پس از تثبيت امامتِ او اين رشته ادامه يابد و يازده امام بعد هم يكى پس از ديگرى آن را به سر منزل قيامت برسانند. | نام على بن ابى طالب عليه السلام به عنوان امام بلافصل بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله و اولين شخص در خط امامت به طور شاخص ذكر شده، تا پس از تثبيت امامتِ او اين رشته ادامه يابد و يازده امام بعد هم يكى پس از ديگرى آن را به سر منزل قيامت برسانند. | ||
در مواضع مختلف خطبه پس از ذكر نام اميرالمؤمنين عليه السلام بلافاصله به [[ائمه اثنی عشر|امامان]] پس از او اشاره شده، و نكته اش اين است كه خداوند به عنوان نائب خود، اين صاحب اختياران را تا روز قيامت - به طور متصل - براى مردم تعيين كرده است، و چنان حجتش را بر مردم تمام كرده كه به راحتى بتوان شاهراه مستقيم را از بيراهه تشخيص داد و براى كسى هم عذرى باقى نماند. | === در مواضع مختلف خطبه پس از ذكر نام اميرالمؤمنين عليه السلام بلافاصله به [[ائمه اثنی عشر|امامان]] پس از او اشاره شده، و نكته اش اين است كه خداوند به عنوان نائب خود، اين صاحب اختياران را تا روز قيامت - به طور متصل - براى مردم تعيين كرده است، و چنان حجتش را بر مردم تمام كرده كه به راحتى بتوان شاهراه مستقيم را از بيراهه تشخيص داد و براى كسى هم عذرى باقى نماند. === | ||
== پيش بينى هاى امامت در خطبه غدير<ref>ژرفاى غدير: ص۵۳-۵۵.</ref> == | == پيش بينى هاى امامت در خطبه غدير<ref>ژرفاى غدير: ص۵۳-۵۵.</ref> == | ||
محور غدير امامت بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله است كه با ژرفنگرى و آينده بينى دقيق - كه در هيچ يك از اديان و ملل جهان نظير ندارد - پيش بينى شده است. اين پيش بينى ها در جهات زير قابل توجه است: | محور غدير امامت بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله است كه با ژرفنگرى و آينده بينى دقيق - كه در هيچ يك از اديان و ملل جهان نظير ندارد - پيش بينى شده است. اين پيش بينى ها در جهات زير قابل توجه است: | ||
'''انتخاب بهترين مولى''' | === '''انتخاب بهترين مولى''' === | ||
يافتن فردى مناسب براى يک مقام تا وقتى در اختيار بشر باشد احتمال خطا در آن راه دارد. وقتى مسئله به عظمت جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله باشد كوچک ترين اشتباه بزرگ ترين ضررها را به دنبال خواهد داشت. در اين مرحله خدا بر مسلمانان منت گذاشت و اين انتخاب را خود بر عهده گرفت. بر همه واضح است كه انتخاب خداوند نه تنها احتمال اشتباه ندارد، بلكه قطعاً بهترين انتخابى خواهد بود كه فوق آن تصور نمى شود. | يافتن فردى مناسب براى يک مقام تا وقتى در اختيار بشر باشد احتمال خطا در آن راه دارد. وقتى مسئله به عظمت جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله باشد كوچک ترين اشتباه بزرگ ترين ضررها را به دنبال خواهد داشت. در اين مرحله خدا بر مسلمانان منت گذاشت و اين انتخاب را خود بر عهده گرفت. بر همه واضح است كه انتخاب خداوند نه تنها احتمال اشتباه ندارد، بلكه قطعاً بهترين انتخابى خواهد بود كه فوق آن تصور نمى شود. | ||
'''معرفى دوازده امام عليهم السلام تا آخر دنيا''' | === '''معرفى دوازده امام عليهم السلام تا آخر دنيا''' === | ||
نكته بسيار مهم و قابل توجه در غدير، يكسره كردن مسئله جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله تا آخرين روز دنيا بود. در غدير فقط اميرالمؤمنين عليه السلام معرفى نشد، بلكه دوازده امام معصوم عليهم السلام به عنوان سلسله لا ينقطع امامت تعيين شدند. | نكته بسيار مهم و قابل توجه در غدير، يكسره كردن مسئله جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله تا آخرين روز دنيا بود. در غدير فقط اميرالمؤمنين عليه السلام معرفى نشد، بلكه دوازده امام معصوم عليهم السلام به عنوان سلسله لا ينقطع امامت تعيين شدند. | ||
البته بايد هم چنين مى شد، زيرا آنچه درباره تعيين جانشين اول پيامبر صلى الله عليه و آله ضرورت داشت دقيقاً در مراحل بعد نيز تا آخر دنيا مورد توجه بود، و به همان دليل پيامبرصلى الله عليه وآله رشته جانشينى خود تا روز قيامت را در غدير بيان كردند و دوازده امام عليهم السلام را يک جا به مردم معرفى نمودند، و بر حضور آنان به عنوان امام در همه اعصار تأكيد كردند و امامت هركس ديگرى را به هر دليلى و در هر مقامى و با هر نسبتى به صراحت نفى كردند. | البته بايد هم چنين مى شد، زيرا آنچه درباره تعيين جانشين اول پيامبر صلى الله عليه و آله ضرورت داشت دقيقاً در مراحل بعد نيز تا آخر دنيا مورد توجه بود، و به همان دليل پيامبرصلى الله عليه وآله رشته جانشينى خود تا روز قيامت را در غدير بيان كردند و دوازده امام عليهم السلام را يک جا به مردم معرفى نمودند، و بر حضور آنان به عنوان امام در همه اعصار تأكيد كردند و امامت هركس ديگرى را به هر دليلى و در هر مقامى و با هر نسبتى به صراحت نفى كردند. | ||
'''تعيين امام معصوم''' | === '''تعيين امام معصوم''' === | ||
بشر هميشه در جستجوى راهى است كه او را قطعاً به هدف برساند، و اين دست يافتنى نيست مگر در سايه مصونيت از خطاهاى عمدى و سهوى. بين تمام اديان و مذاهب جهان تنها مذهب شيعه است كه مى تواند اين ادعا را با ضمانت الهى داشته باشد. | بشر هميشه در جستجوى راهى است كه او را قطعاً به هدف برساند، و اين دست يافتنى نيست مگر در سايه مصونيت از خطاهاى عمدى و سهوى. بين تمام اديان و مذاهب جهان تنها مذهب شيعه است كه مى تواند اين ادعا را با ضمانت الهى داشته باشد. | ||
يعنى امامان معصوم عليهم السلام رهبران و مقتدايان دينى ما هستند كه از طرف خداوند عصمتشان از هر خطايى تضمين شده است. در سايه عصمت، شيعه مطمئن است راهى كه در پيش گرفته درست بوده و همان است كه خداوند از بندگانش طلب كرده است. اين پايه اى بود كه در غدير با عبارات مختلف از آن ياد شد. | يعنى امامان معصوم عليهم السلام رهبران و مقتدايان دينى ما هستند كه از طرف خداوند عصمتشان از هر خطايى تضمين شده است. در سايه عصمت، شيعه مطمئن است راهى كه در پيش گرفته درست بوده و همان است كه خداوند از بندگانش طلب كرده است. اين پايه اى بود كه در غدير با عبارات مختلف از آن ياد شد. | ||
'''معدن علم''' | === '''معدن علم''' === | ||
تأكيدى كه در غدير براى مقام امامت بود اطمينان دادن به مردم درباره اتصال علم اهل بيت عليهم السلام به علم الهى بود. پيداست نيازهاى علمى مردم گستره اى به وسعت زمان ها و مكان ها و موضوعات مختلف دارد، و با توجه به بى نهايت بودن علم جا دارد سؤالات علمى را هم نامتناهى تعبير كنيم. | تأكيدى كه در غدير براى مقام امامت بود اطمينان دادن به مردم درباره اتصال علم اهل بيت عليهم السلام به علم الهى بود. پيداست نيازهاى علمى مردم گستره اى به وسعت زمان ها و مكان ها و موضوعات مختلف دارد، و با توجه به بى نهايت بودن علم جا دارد سؤالات علمى را هم نامتناهى تعبير كنيم. | ||
در برابر چنين نيازى جز درياى بيكران علم كه سرچشمه آن علم خداوند باشد و هم از سوى او به عنوان علم لدنّى به ايشان عطا شده باشد راه ديگرى نيست، چرا كه بشر عادى محدود و گنجايش علمش معين است. در غدير پاسخى بلند به اين نياز عظيم داده شد و خداوند با ضمانت خويش، پيامبر و دوازده امام عليهم السلام را معادن علم خود توصيف كرد و تأكيد نمود كه در هر باره اى نياز داشتيد از ايشان سؤال كنيد، و آنان هيچ نيازى به علم و عالم ندارند. | در برابر چنين نيازى جز درياى بيكران علم كه سرچشمه آن علم خداوند باشد و هم از سوى او به عنوان علم لدنّى به ايشان عطا شده باشد راه ديگرى نيست، چرا كه بشر عادى محدود و گنجايش علمش معين است. در غدير پاسخى بلند به اين نياز عظيم داده شد و خداوند با ضمانت خويش، پيامبر و دوازده امام عليهم السلام را معادن علم خود توصيف كرد و تأكيد نمود كه در هر باره اى نياز داشتيد از ايشان سؤال كنيد، و آنان هيچ نيازى به علم و عالم ندارند. | ||
'''ولايت مطلقه الهيه''' | === '''ولايت مطلقه الهيه''' === | ||
امامت و ولايت در هر حدى محدود باشد در ماوراى آن حد زير سؤال مى رود، و مشكلاتى كه در صورت عدم تعيين امام قابل پيش بينى است در همان محدوده مطرح مى شود. لذا در غدير پس از ضمانت هاى مختلفى مانند افضليت، عصمت و علم كه از طرف پروردگار درباره دوازده امام عليهم السلام داده شد، اختيار مطلق در امور دين و دنياى مردم از جهات مختلف به دست مقام عصمت سپرده شد كه به عنوان نايبان خداوند در زمين عمل مى كنند. | امامت و ولايت در هر حدى محدود باشد در ماوراى آن حد زير سؤال مى رود، و مشكلاتى كه در صورت عدم تعيين امام قابل پيش بينى است در همان محدوده مطرح مى شود. لذا در غدير پس از ضمانت هاى مختلفى مانند افضليت، عصمت و علم كه از طرف پروردگار درباره دوازده امام عليهم السلام داده شد، اختيار مطلق در امور دين و دنياى مردم از جهات مختلف به دست مقام عصمت سپرده شد كه به عنوان نايبان خداوند در زمين عمل مى كنند. | ||
'''حضرت مهدى عليه السلام''' | === '''حضرت مهدى عليه السلام''' === | ||
پيداست كه با حضور منافقان و مسلمانان ضعيف العقيده، جنبه عملى امامت غدير به آسانى قابل تحقق نيست. لذا در غدير - يعنى روزى كه اصل امامت مطرح شد - اين پيشبينى به صراحت اعلام شد تا يک مسلمان پس از اعتقاد به امامت، بداند كه اين اعتقاد - طبق وعده خداوند - روزى محقق خواهد شد اگر چه آن روز دير باشد؛ و آن روزى است كه حضرت مهدى عليه السلام ظهور كند. اين مسئله دو جهت مهم اعتقادى را تأمين مى كند: | پيداست كه با حضور منافقان و مسلمانان ضعيف العقيده، جنبه عملى امامت غدير به آسانى قابل تحقق نيست. لذا در غدير - يعنى روزى كه اصل امامت مطرح شد - اين پيشبينى به صراحت اعلام شد تا يک مسلمان پس از اعتقاد به امامت، بداند كه اين اعتقاد - طبق وعده خداوند - روزى محقق خواهد شد اگر چه آن روز دير باشد؛ و آن روزى است كه حضرت مهدى عليه السلام ظهور كند. اين مسئله دو جهت مهم اعتقادى را تأمين مى كند: | ||
خط ۳۸۶: | خط ۳۷۲: | ||
امروزه برخى از مدعيان روشنفكرى دينى موضوع مهم و اعتقادى خلافت و امامت و ماجراى غدير را در حد مسئله اى تاريخى قلمداد مىكنند، و بحث و گفتگو درباره آن را سبب اختلاف بين مسلمانان تلقى مى كنند! اما در اين موضوع، روى سخن آنان با شيعه است و به ساير فرق مسلمين كارى ندارند، و دانسته يا ندانسته (البته عمدتاً دانسته و به عمد) از ديگر فرقه ها جانبدارى مى كنند! در بررسى نظريه آنان به چند نكته اشاره كرده، و جايگاه مهم و اعتقادى امامت و غدير را در بيان قرآن كريم و احاديث پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و اهل بيت عصمت عليهم السلام بازشناسى مى كنيم: | امروزه برخى از مدعيان روشنفكرى دينى موضوع مهم و اعتقادى خلافت و امامت و ماجراى غدير را در حد مسئله اى تاريخى قلمداد مىكنند، و بحث و گفتگو درباره آن را سبب اختلاف بين مسلمانان تلقى مى كنند! اما در اين موضوع، روى سخن آنان با شيعه است و به ساير فرق مسلمين كارى ندارند، و دانسته يا ندانسته (البته عمدتاً دانسته و به عمد) از ديگر فرقه ها جانبدارى مى كنند! در بررسى نظريه آنان به چند نكته اشاره كرده، و جايگاه مهم و اعتقادى امامت و غدير را در بيان قرآن كريم و احاديث پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و اهل بيت عصمت عليهم السلام بازشناسى مى كنيم: | ||
'''نكته اول''' | === '''نكته اول''' === | ||
اين گروه معمولاً كسانى اند كه پيامبرى پيامبرصلى الله عليه وآله را در ارتباط با جهان غيب و عالم ديگر نمى دانند و تمامى مسائل مذهب را به نحوى توجيه مادى و زمينى مى كنند. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را - كه پيام آور الهى است - مصلح و نابغه اى بيش نمى دانند، و در احكام دين باورشان اين است كه بايد با ملاک هاى مادى و زمينى سازگار باشد. | اين گروه معمولاً كسانى اند كه پيامبرى پيامبرصلى الله عليه وآله را در ارتباط با جهان غيب و عالم ديگر نمى دانند و تمامى مسائل مذهب را به نحوى توجيه مادى و زمينى مى كنند. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را - كه پيام آور الهى است - مصلح و نابغه اى بيش نمى دانند، و در احكام دين باورشان اين است كه بايد با ملاک هاى مادى و زمينى سازگار باشد. | ||
از اين رو، تاريخى دانستن امامت و كم اهميت جلوه دادن آن مربوط به تفكرات چنين افرادى است، كه دين داران - به خاطر الهى و غيبى و آسمانى دانستن دين - اين تفكرات را نمى پذيرند. اما اين كه گمان مى كنند طرح چنين مسائلى موجب اختلاف ميان مسلمين است، در پاسخ آنان مى گوييم: اگر به راستى در پيشنهاد خود خير خواهيد، مسلمانان را وادار كنيد كه با پذيرش حقيقت بر محور آن چرخيده، و وحدت را بر پايه حق و حقيقت ايجاد كنند. نه اينكه بهانه ايجاد وحدت بسيارى از محورهاى آن را زير پا بگذارند، و وحدتى موقت و زودگذر به دست آورند! | از اين رو، تاريخى دانستن امامت و كم اهميت جلوه دادن آن مربوط به تفكرات چنين افرادى است، كه دين داران - به خاطر الهى و غيبى و آسمانى دانستن دين - اين تفكرات را نمى پذيرند. اما اين كه گمان مى كنند طرح چنين مسائلى موجب اختلاف ميان مسلمين است، در پاسخ آنان مى گوييم: اگر به راستى در پيشنهاد خود خير خواهيد، مسلمانان را وادار كنيد كه با پذيرش حقيقت بر محور آن چرخيده، و وحدت را بر پايه حق و حقيقت ايجاد كنند. نه اينكه بهانه ايجاد وحدت بسيارى از محورهاى آن را زير پا بگذارند، و وحدتى موقت و زودگذر به دست آورند! | ||
'''نكته دوم''' | === '''نكته دوم''' === | ||
توجه به مفهوم و جايگاه امامت نشانگر اعتقادى بودن اين اصل است. در قرآن كريم درباره [[ابراهیم علیه السلام|ابراهيم خليل عليه السلام]] و امامت او مى خوانيم: «و اذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمّهنّ قال انى جاعلک للناس اماماً قال و من ذريتى قال لا ينال عهدى الظالمين»<ref>بقره/۱۲۴.</ref>: هنگامى كه پروردگار ابراهيم او را به حوادثى آزمود و او از عهده تمامى آنها به خوبى بر آمد خداوند فرمود اينک تو را براى مردمان امام قرار دادم ابراهيم پرسيد و از فرزندان من خداوند فرمود پيمان امامت من ستمكاران را نخواهد رسيد. | توجه به مفهوم و جايگاه امامت نشانگر اعتقادى بودن اين اصل است. در قرآن كريم درباره [[ابراهیم علیه السلام|ابراهيم خليل عليه السلام]] و امامت او مى خوانيم: «و اذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمّهنّ قال انى جاعلک للناس اماماً قال و من ذريتى قال لا ينال عهدى الظالمين»<ref>بقره/۱۲۴.</ref>: هنگامى كه پروردگار ابراهيم او را به حوادثى آزمود و او از عهده تمامى آنها به خوبى بر آمد خداوند فرمود اينک تو را براى مردمان امام قرار دادم ابراهيم پرسيد و از فرزندان من خداوند فرمود پيمان امامت من ستمكاران را نخواهد رسيد. | ||
خط ۴۰۶: | خط ۳۹۰: | ||
از اين رو، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله امام و امامت را جاى نشينى همه جانبه خود معرفى كرده، و آن را داراى مقامات والا دانست، و در طول بيست و اندى سال پيامبرى خود مقام امامت و برترى هاى على عليه السلام را گوشزد فرمود، و شؤون مهم او را همچون سرپرستى و ولايت در تكوين و تشريع، ابلاغ متن دين، تبيين و تفسير قرآن و احكام، زمامدارى و حكومت جامعه، علم غيب، عصمت، شجاعت و پهلوانى و... تذكر فرمود. | از اين رو، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله امام و امامت را جاى نشينى همه جانبه خود معرفى كرده، و آن را داراى مقامات والا دانست، و در طول بيست و اندى سال پيامبرى خود مقام امامت و برترى هاى على عليه السلام را گوشزد فرمود، و شؤون مهم او را همچون سرپرستى و ولايت در تكوين و تشريع، ابلاغ متن دين، تبيين و تفسير قرآن و احكام، زمامدارى و حكومت جامعه، علم غيب، عصمت، شجاعت و پهلوانى و... تذكر فرمود. | ||
'''نكته سوم''' | === '''نكته سوم''' === | ||
اهميت مسئله امامت اميرالمؤمنين عليه السلام تا بدان جاست كه در قرآن كريم آيات فراوان بر آن نزول يافته. از جمله: | اهميت مسئله امامت اميرالمؤمنين عليه السلام تا بدان جاست كه در قرآن كريم آيات فراوان بر آن نزول يافته. از جمله: | ||
خط ۴۱۶: | خط ۳۹۹: | ||
مى بينيم كه آيات فوق و ده ها آيه ديگر، با ملاحظه شأن نزول آن ها، درباره امامت و ولايت و سرپرستى امام اميرالمؤمنين عليه السلام است. | مى بينيم كه آيات فوق و ده ها آيه ديگر، با ملاحظه شأن نزول آن ها، درباره امامت و ولايت و سرپرستى امام اميرالمؤمنين عليه السلام است. | ||
'''نكته چهارم''' | === '''نكته چهارم''' === | ||
زمينه هاى پيشين وصايت و امامت اميرالمؤمنين علىعليه السلام در غدير است. نائب و منوب عنه بايستى با يكديگر سنخيت كامل و شباهت تام داشته باشند. | زمينه هاى پيشين وصايت و امامت اميرالمؤمنين علىعليه السلام در غدير است. نائب و منوب عنه بايستى با يكديگر سنخيت كامل و شباهت تام داشته باشند. | ||
خط ۴۲۶: | خط ۴۰۸: | ||
تمام خويشان سكوت كردند. آنگاه فرمود: يكى از شما به پا خيزد و الا از غير شما خواهد بود و شما پشيمان خواهيد شد. در اينجا على عليه السلام به پا خاست. حضرت فرمود: نزديک آى. حضرت نزديک آمد و او را مورد مهر ويژه خود قرار داد و فرمود: او را از حكمت و دانش سيراب نمودم.<ref>بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۱۶۳.</ref>اين رويدادها و صدها مانند آن در طول پيامبرى رسول خدا صلى الله عليه وآله نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام نشان مراقبت و تربيت او است براى احراز مقام الهى امامت و خلافت. | تمام خويشان سكوت كردند. آنگاه فرمود: يكى از شما به پا خيزد و الا از غير شما خواهد بود و شما پشيمان خواهيد شد. در اينجا على عليه السلام به پا خاست. حضرت فرمود: نزديک آى. حضرت نزديک آمد و او را مورد مهر ويژه خود قرار داد و فرمود: او را از حكمت و دانش سيراب نمودم.<ref>بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۱۶۳.</ref>اين رويدادها و صدها مانند آن در طول پيامبرى رسول خدا صلى الله عليه وآله نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام نشان مراقبت و تربيت او است براى احراز مقام الهى امامت و خلافت. | ||
'''نكته پنجم''' | === '''نكته پنجم''' === | ||
از عصر حادثه غدير تا كنون، مسلمانان و به تبع آنان ديگران به اين واقعه عظيم و مسئله امامت و خلافت به ديد يك اصل اعتقادى نگريسته، و آن را در كتب عقائد نقل و بررسى كرده اند. | از عصر حادثه غدير تا كنون، مسلمانان و به تبع آنان ديگران به اين واقعه عظيم و مسئله امامت و خلافت به ديد يك اصل اعتقادى نگريسته، و آن را در كتب عقائد نقل و بررسى كرده اند. | ||
خط ۴۴۱: | خط ۴۲۲: | ||
اين نوع نقل ها نشان دهنده اين است كه مسئله امامت و غدير در نظر آنان صرفاً مسئله اى تاريخى نيست. | اين نوع نقل ها نشان دهنده اين است كه مسئله امامت و غدير در نظر آنان صرفاً مسئله اى تاريخى نيست. | ||
'''نكته ششم''' | === '''نكته ششم''' === | ||
پاسخ به دو پرسش: | پاسخ به دو پرسش: | ||
'''پرسش يكم''' | === '''پرسش يكم''' === | ||
اگر داستان غدير اين اندازه در ميان شعه و سنى مشهور است، پس به چه دليل اهل تسنن ولايت و امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام را نمى پذيرند؟ | اگر داستان غدير اين اندازه در ميان شعه و سنى مشهور است، پس به چه دليل اهل تسنن ولايت و امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام را نمى پذيرند؟ | ||
'''پاسخ''' | ==== '''پاسخ''' ==== | ||
# ما نيز از حق جويان اهل تسنن اين پرسش را داريم؛ كه با وجود اين همه براهين بر امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام، چگونه است كه آنان در برابر اين حق تسليم نمى شوند؟ چرا با خود حديث نفس نمى كنند كه راه حق را طى كرده و بر فرمان خداوند گردن گذارند؟ | # ما نيز از حق جويان اهل تسنن اين پرسش را داريم؛ كه با وجود اين همه براهين بر امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام، چگونه است كه آنان در برابر اين حق تسليم نمى شوند؟ چرا با خود حديث نفس نمى كنند كه راه حق را طى كرده و بر فرمان خداوند گردن گذارند؟ | ||
# كه منكران خدا با وجود روشن ترين براهين بروجود آفريدگار جهان هستى او را منكر شده اند؟ اين چنين پرسشى در مراحل پيش از امامت نيز جارى است؛ كه به چه علت غير مسلمانان با وجود اين همه دلايل حقانيت اسلام آن را نپذيرفته اند؟ همچنين چطور است. پاسخ اين گونه پرسش ها اين است كه بشر مىتواند دچار خودخواهى و تعصب و كوردلى شده، از ديدن حقايق سرباز زند، و به تقليد از گذشتگان پرداخته در راه هواى نفس گام بردارد. البته پذيرفتن حق هم چندان ساده نيست و التزام و مقيد بودن به لوازم حق در عمل بسى دشوارتر مى نمايد. مخصوصاً اگر لازمه پذيرش حق دست برداشتن از تعلقات بسيارى مى باشد. | # كه منكران خدا با وجود روشن ترين براهين بروجود آفريدگار جهان هستى او را منكر شده اند؟ اين چنين پرسشى در مراحل پيش از امامت نيز جارى است؛ كه به چه علت غير مسلمانان با وجود اين همه دلايل حقانيت اسلام آن را نپذيرفته اند؟ همچنين چطور است. پاسخ اين گونه پرسش ها اين است كه بشر مىتواند دچار خودخواهى و تعصب و كوردلى شده، از ديدن حقايق سرباز زند، و به تقليد از گذشتگان پرداخته در راه هواى نفس گام بردارد. البته پذيرفتن حق هم چندان ساده نيست و التزام و مقيد بودن به لوازم حق در عمل بسى دشوارتر مى نمايد. مخصوصاً اگر لازمه پذيرش حق دست برداشتن از تعلقات بسيارى مى باشد. | ||
# به خاطر شهرت خطابه غدير، به ويژه جمله «من كنت مولاه...» آنان كه نتوانسته اند اصل حديث را انكار كنند، در صدد تأويل و برگرداندن الفاظ از معانى خود برآمده، مقصود و معنى را دگرگون كرده اند! مثلاً كلمه «مولى» را - كه در اين خطابه به دليل قرائن قطعى<ref>يكى از آن ها جمله «الست اولى بكم من انفسكم» است.</ref>به معناى سرپرست و اولى به تصرف است - به دوست و محب و... معنى كرده اند. | # به خاطر شهرت خطابه غدير، به ويژه جمله «من كنت مولاه...» آنان كه نتوانسته اند اصل حديث را انكار كنند، در صدد تأويل و برگرداندن الفاظ از معانى خود برآمده، مقصود و معنى را دگرگون كرده اند! مثلاً كلمه «مولى» را - كه در اين خطابه به دليل قرائن قطعى<ref>يكى از آن ها جمله «الست اولى بكم من انفسكم» است.</ref>به معناى سرپرست و اولى به تصرف است - به دوست و محب و... معنى كرده اند. | ||
==== '''پرسش دوم''' ==== | |||
آيا حديث و خطبه غدير گفتارى كوتاه بوده يا يک سخنرانى و خطابه مفصل؟ | آيا حديث و خطبه غدير گفتارى كوتاه بوده يا يک سخنرانى و خطابه مفصل؟ | ||
'''پاسخ''' | ===== '''پاسخ''' ===== | ||
آنچه اهل تسنن در كتب خود به تواتر آورده اند دو مورد است: يكى اصل حديث غدير كه كوتاه و مختصر نقل شده، و طولانى ترين آن در الغدير آمده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۰، ۱۱.</ref>و ديگر اينكه در بيشتر احاديث و نقل هاى اهل سنت مى بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله ايراد سخنرانى كرده اند، و با آن شرايط بايستى به تفصيل سخن گفته باشند: | آنچه اهل تسنن در كتب خود به تواتر آورده اند دو مورد است: يكى اصل حديث غدير كه كوتاه و مختصر نقل شده، و طولانى ترين آن در الغدير آمده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۰، ۱۱.</ref>و ديگر اينكه در بيشتر احاديث و نقل هاى اهل سنت مى بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله ايراد سخنرانى كرده اند، و با آن شرايط بايستى به تفصيل سخن گفته باشند: | ||
خط ۴۶۷: | خط ۴۴۵: | ||
مى بينيم در اين سه نقل و صدها نقل ديگر، جمله «خطب رسول الله صلى الله عليه و آله» و «خطبنا رسول الله صلى الله عليه و آله» و امثال آن را آورده اند، كه به معناى نوعى سخنرانى است؛ سخنرانى كه در ابتدا با حمد و ثناى الهى آغاز مى شود و جنبه تفصيلى دارد، و با حديث كوتاه، آن هم در آن شرايط و با آن مقدمات ويژه و استثنايى سازگارى ندارد. | مى بينيم در اين سه نقل و صدها نقل ديگر، جمله «خطب رسول الله صلى الله عليه و آله» و «خطبنا رسول الله صلى الله عليه و آله» و امثال آن را آورده اند، كه به معناى نوعى سخنرانى است؛ سخنرانى كه در ابتدا با حمد و ثناى الهى آغاز مى شود و جنبه تفصيلى دارد، و با حديث كوتاه، آن هم در آن شرايط و با آن مقدمات ويژه و استثنايى سازگارى ندارد. | ||
'''نكته هفتم''' | === '''نكته هفتم''' === | ||
پاسخ به دو پرسش: | پاسخ به دو پرسش: | ||
'''پرسش يكم''' | ==== '''پرسش يكم''' ==== | ||
اگر داستان غدير اين اندازه در ميان شعه و سنى مشهور است، پس به چه دليل اهل تسنن ولايت و امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام را نمى پذيرند؟ | اگر داستان غدير اين اندازه در ميان شعه و سنى مشهور است، پس به چه دليل اهل تسنن ولايت و امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام را نمى پذيرند؟ | ||
'''پاسخ''' | ===== '''پاسخ''' ===== | ||
# ما نيز از حق جويان اهل تسنن اين پرسش را داريم؛ كه با وجود اين همه براهين بر امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام، چگونه است كه آنان در برابر اين حق تسليم نمى شوند؟ چرا با خود حديث نفس نمى كنند كه راه حق را طى كرده و بر فرمان خداوند گردن گذارند؟ | # ما نيز از حق جويان اهل تسنن اين پرسش را داريم؛ كه با وجود اين همه براهين بر امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام، چگونه است كه آنان در برابر اين حق تسليم نمى شوند؟ چرا با خود حديث نفس نمى كنند كه راه حق را طى كرده و بر فرمان خداوند گردن گذارند؟ | ||
# اين چنين پرسشى در مراحل پيش از امامت نيز جارى است؛ كه به چه علت غير مسلمانان با وجود اين همه دلايل حقانيت اسلام آن را نپذيرفته اند؟ همچنين چطور است كه منكران خدا با وجود روشن ترين براهين بروجود آفريدگار جهان هستى او را منكر شده اند؟ پاسخ اين گونه پرسش ها اين است كه بشر مىتواند دچار خودخواهى و تعصب و كوردلى شده، از ديدن حقايق سرباز زند، و به تقليد از گذشتگان پرداخته در راه هواى نفس گام بردارد. البته پذيرفتن حق هم چندان ساده نيست و التزام و مقيد بودن به لوازم حق در عمل بسى دشوارتر مى نمايد. مخصوصاً اگر لازمه پذيرش حق دست برداشتن از تعلقات بسيارى مى باشد. | # اين چنين پرسشى در مراحل پيش از امامت نيز جارى است؛ كه به چه علت غير مسلمانان با وجود اين همه دلايل حقانيت اسلام آن را نپذيرفته اند؟ همچنين چطور است كه منكران خدا با وجود روشن ترين براهين بروجود آفريدگار جهان هستى او را منكر شده اند؟ پاسخ اين گونه پرسش ها اين است كه بشر مىتواند دچار خودخواهى و تعصب و كوردلى شده، از ديدن حقايق سرباز زند، و به تقليد از گذشتگان پرداخته در راه هواى نفس گام بردارد. البته پذيرفتن حق هم چندان ساده نيست و التزام و مقيد بودن به لوازم حق در عمل بسى دشوارتر مى نمايد. مخصوصاً اگر لازمه پذيرش حق دست برداشتن از تعلقات بسيارى مى باشد. | ||
# به خاطر شهرت خطابه غدير، به ويژه جمله «من كنت مولاه...» آنان كه نتوانسته اند اصل حديث را انكار كنند، در صدد تأويل و برگرداندن الفاظ از معانى خود برآمده، مقصود و معنى را دگرگون كرده اند! مثلاً كلمه «مولى» را - كه در اين خطابه به دليل قرائن قطعى<ref>يكى از آن ها جمله «الست اولى بكم من انفسكم» است.</ref>به معناى سرپرست و اولى به تصرف است - به دوست و محب و... معنى كرده اند. | # به خاطر شهرت خطابه غدير، به ويژه جمله «من كنت مولاه...» آنان كه نتوانسته اند اصل حديث را انكار كنند، در صدد تأويل و برگرداندن الفاظ از معانى خود برآمده، مقصود و معنى را دگرگون كرده اند! مثلاً كلمه «مولى» را - كه در اين خطابه به دليل قرائن قطعى<ref>يكى از آن ها جمله «الست اولى بكم من انفسكم» است.</ref>به معناى سرپرست و اولى به تصرف است - به دوست و محب و... معنى كرده اند. | ||
==== '''پرسش دوم''' ==== | |||
آيا حديث و خطبه غدير گفتارى كوتاه بوده يا يک سخنرانى مفصل؟ | آيا حديث و خطبه غدير گفتارى كوتاه بوده يا يک سخنرانى مفصل؟ | ||
'''پاسخ''' | ===== '''پاسخ''' ===== | ||
آنچه اهل تسنن در كتب خود به تواتر آورده اند دو مورد است: يكى اصل حديث غدير كه كوتاه و مختصر نقل شده، و طولانى ترين آن در الغدير آمده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۰، ۱۱.</ref>و ديگر اينكه در بيشتر احاديث و نقل هاى [[اهل سنت]] مى بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله ايراد سخنرانى كرده اند، و با آن شرايط بايستى به تفصيل سخن گفته باشند: | آنچه اهل تسنن در كتب خود به تواتر آورده اند دو مورد است: يكى اصل حديث غدير كه كوتاه و مختصر نقل شده، و طولانى ترين آن در الغدير آمده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۰، ۱۱.</ref>و ديگر اينكه در بيشتر احاديث و نقل هاى [[اهل سنت]] مى بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله ايراد سخنرانى كرده اند، و با آن شرايط بايستى به تفصيل سخن گفته باشند: | ||
خط ۴۹۳: | خط ۴۶۸: | ||
مى بينيم در اين سه نقل و صدها نقل ديگر، جمله «خطب رسول الله صلى الله عليه و آله» و «خطبنا رسول الله صلى الله عليه و آله» و امثال آن را آورده اند، كه به معناى نوعى سخنرانى است؛ سخنرانى كه در ابتدا با حمد و ثناى الهى آغاز مى شود و جنبه تفصيلى دارد، و با حديث كوتاه، آن هم در آن شرايط و با آن مقدمات ويژه و استثنايى سازگارى ندارد. | مى بينيم در اين سه نقل و صدها نقل ديگر، جمله «خطب رسول الله صلى الله عليه و آله» و «خطبنا رسول الله صلى الله عليه و آله» و امثال آن را آورده اند، كه به معناى نوعى سخنرانى است؛ سخنرانى كه در ابتدا با حمد و ثناى الهى آغاز مى شود و جنبه تفصيلى دارد، و با حديث كوتاه، آن هم در آن شرايط و با آن مقدمات ويژه و استثنايى سازگارى ندارد. | ||
'''نكته هشتم''' | === '''نكته هشتم''' === | ||
يكى از نكات مهمى كه به عنوان پيش درآمد امامت و غدير بايد مطرح شود ضرورت شناخت امام است. اين مبحث از دو بُعد قابل بررسى است: | يكى از نكات مهمى كه به عنوان پيش درآمد امامت و غدير بايد مطرح شود ضرورت شناخت امام است. اين مبحث از دو بُعد قابل بررسى است: | ||
'''بُعد تشريعى''' | ==== '''بُعد تشريعى''' ==== | ||
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية: هر كس بميرد در حالى كه امام زمان خودش را نشناخته باشد، مرگ او مرگ دوران جاهليت است؛ يعنى مانند مردمان دوران جاهليت از دنيا رفته و از اسلام بهره اى نبرده است. آن دينى كه توحيد و نبوت و معاد هم در آن باشد، اما ولايت در آن نباشد دين نبوده و گمراهى و ضلالت است. مؤيد اين مطلب جمله اى است كه در ابتداى دعا در زمان غيبت امام عصر عليه السلام آمده است: اللهم عرّفنى حجتك فانك ان لم تعرّفنى حجتك ضللت عن دينى. | رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية: هر كس بميرد در حالى كه امام زمان خودش را نشناخته باشد، مرگ او مرگ دوران جاهليت است؛ يعنى مانند مردمان دوران جاهليت از دنيا رفته و از اسلام بهره اى نبرده است. آن دينى كه توحيد و نبوت و معاد هم در آن باشد، اما ولايت در آن نباشد دين نبوده و گمراهى و ضلالت است. مؤيد اين مطلب جمله اى است كه در ابتداى دعا در زمان غيبت امام عصر عليه السلام آمده است: اللهم عرّفنى حجتك فانك ان لم تعرّفنى حجتك ضللت عن دينى. | ||
خط ۵۱۷: | خط ۴۹۰: | ||
و در حديث ديگر فرموده است: ان الله عزوجل لم يدع الارض الا و فيها عالم يعلم الزيادة و النقصان فى الارض. و اذا زاد المؤمنون شيئاً ردّهم، و اذا نقصوا اكمله لهم<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۴ ح ۳۱.</ref>: خداوند عزوجل زمين را رها نكرده مگر اينكه در آن عالمى قرار داده كه زيادى و نقصان را مى داند. هر گاه مؤمنان چيزى در دين بيفزايند آن را ردّ كند، و هر گاه چيزى از آن بكاهند آن را براى ايشان كامل گرداند. اگر اين چنين نبود، امور بر مسلمان ها مشتبه مى گرديد و ميان حق و باطل نمى توانستند فرق بگذارند. | و در حديث ديگر فرموده است: ان الله عزوجل لم يدع الارض الا و فيها عالم يعلم الزيادة و النقصان فى الارض. و اذا زاد المؤمنون شيئاً ردّهم، و اذا نقصوا اكمله لهم<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۴ ح ۳۱.</ref>: خداوند عزوجل زمين را رها نكرده مگر اينكه در آن عالمى قرار داده كه زيادى و نقصان را مى داند. هر گاه مؤمنان چيزى در دين بيفزايند آن را ردّ كند، و هر گاه چيزى از آن بكاهند آن را براى ايشان كامل گرداند. اگر اين چنين نبود، امور بر مسلمان ها مشتبه مى گرديد و ميان حق و باطل نمى توانستند فرق بگذارند. | ||
'''بُعد تكوينى''' | === '''بُعد تكوينى''' === | ||
اينكه نظام عالم بستگى كامل به وجود امام عليه السلام دارد. محمد بن فضيل گويد: به حضرت رضا عليه السلام عرض كردم: تكون الارض و لا امام فيها؟ قال: اذاً لساخت باهلها!<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۸ ح ۳۹. </ref>آيا مى شود زمين بدون امام برقرار باشد؟ فرمود: در آن صورت اهلش را در خود فرو مى برد. | اينكه نظام عالم بستگى كامل به وجود امام عليه السلام دارد. محمد بن فضيل گويد: به حضرت رضا عليه السلام عرض كردم: تكون الارض و لا امام فيها؟ قال: اذاً لساخت باهلها!<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۲۸ ح ۳۹. </ref>آيا مى شود زمين بدون امام برقرار باشد؟ فرمود: در آن صورت اهلش را در خود فرو مى برد. | ||
خط ۵۴۱: | خط ۵۱۳: | ||
امام چون حجت خدا و هادى امت است، لازمه اش اين است كه عالم به جميع امور باشد و بتواند پاسخ مشكلات علمى مردم را بدهد. امام صادق عليه السلام فرموده است: ان الله اعظم من ان يحتجّ بعبد من عباده، ثم يخفى عنه شيئاً من اخبار السماء و الارض<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۱۱۰ ح ۴. </ref>: شأن خداوند اجلّ و برتر از اين است كه بنده اى از بندگانش را حجت خويش قرار دهد، سپس اخبار آسمان و زمين را از او پنهان بدارد. | امام چون حجت خدا و هادى امت است، لازمه اش اين است كه عالم به جميع امور باشد و بتواند پاسخ مشكلات علمى مردم را بدهد. امام صادق عليه السلام فرموده است: ان الله اعظم من ان يحتجّ بعبد من عباده، ثم يخفى عنه شيئاً من اخبار السماء و الارض<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۱۱۰ ح ۴. </ref>: شأن خداوند اجلّ و برتر از اين است كه بنده اى از بندگانش را حجت خويش قرار دهد، سپس اخبار آسمان و زمين را از او پنهان بدارد. | ||
'''نكته نهم''' | === '''نكته نهم''' === | ||
از ديگر نكات مهم در پيش درآمد امامت و غدير مسئله عصمت امام است. چون امام مطاع مطلق است و اطاعت او بدون هيچ قيد و شرطى بر همگان واجب مىباشد. او «اولى الامر» است، و لازمه آيه شريفه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» اين است كه اولى الامر يا همان امام معصوم باشد، تا اطاعت او عين اطاعت خدا و رسول صلى الله عليه وآله باشد، و گرنه چه بسا اطاعت او معصيت خدا و رسول صلى الله عليه وآله باشد! بهترين و واضح ترين دليل عصمت، آيه شريفه تطهير است، كه گواه صادقى بر طهارت امامان عليهم السلام است. | از ديگر نكات مهم در پيش درآمد امامت و غدير مسئله عصمت امام است. چون امام مطاع مطلق است و اطاعت او بدون هيچ قيد و شرطى بر همگان واجب مىباشد. او «اولى الامر» است، و لازمه آيه شريفه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» اين است كه اولى الامر يا همان امام معصوم باشد، تا اطاعت او عين اطاعت خدا و رسول صلى الله عليه وآله باشد، و گرنه چه بسا اطاعت او معصيت خدا و رسول صلى الله عليه وآله باشد! بهترين و واضح ترين دليل عصمت، آيه شريفه تطهير است، كه گواه صادقى بر طهارت امامان عليهم السلام است. | ||
خط ۵۷۵: | خط ۵۴۶: | ||
با توجه به همين استناد ريشه اى غدير به قرآن، اتمام حجت ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و [[ائمه اثنی عشر|ائمه عليهم السلام]] و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آن ها اتمام حجت قرآنىِ امام رضا عليه السلام است: | با توجه به همين استناد ريشه اى غدير به قرآن، اتمام حجت ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و [[ائمه اثنی عشر|ائمه عليهم السلام]] و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آن ها اتمام حجت قرآنىِ امام رضا عليه السلام است: | ||
«أَكْمَلْتُ لَكُمْ» يعنى بدون دخالت مردم دين كامل است! | «أَكْمَلْتُ لَكُمْ» يعنى بدون دخالت مردم دين كامل است! | ||
خط ۷۰۲: | خط ۶۷۱: | ||
# رستگارى بزرگ فقط در اطاعت نمودن از خدا و رسول صلى الله عليه وآله و على و پيشوايان راستين عليهم السلام مى باشد: من يطع الله و رسوله و علياً و الائمة الذين ذكرتهم عليهم السلام فقد فاز فوزاً عظيماً: كسى كه خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر نمودم عليهم السلام اطاعت كند، يقيناً به رستگارى بزرگى نائل شده است. | # رستگارى بزرگ فقط در اطاعت نمودن از خدا و رسول صلى الله عليه وآله و على و پيشوايان راستين عليهم السلام مى باشد: من يطع الله و رسوله و علياً و الائمة الذين ذكرتهم عليهم السلام فقد فاز فوزاً عظيماً: كسى كه خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر نمودم عليهم السلام اطاعت كند، يقيناً به رستگارى بزرگى نائل شده است. | ||
اين بود نمونه اى فرازهاى از خطبه غدير در مورد امامت، كه جا دارد موشكافى و شرح و بسط داده شود. | اين بود نمونه اى فرازهاى از خطبه غدير در مورد امامت، كه جا دارد موشكافى و شرح و بسط داده شود. | ||
در غدير براى اميرالمؤمنين عليه السلام فقط خلافت و جانشينى پيامبر صلى الله عليه وآله به معناى جلوس در مكانِ او بعد از رحلتش اعلام نشده است، بلكه تمام شئونى كه صاحب اختيارِ تام بر مردم بايد داشته باشد - همان ها كه شخص پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دارا بودند - براى جانشين او هم اعلام شده است. | در غدير براى اميرالمؤمنين عليه السلام فقط خلافت و جانشينى پيامبر صلى الله عليه وآله به معناى جلوس در مكانِ او بعد از رحلتش اعلام نشده است، بلكه تمام شئونى كه صاحب اختيارِ تام بر مردم بايد داشته باشد - همان ها كه شخص پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دارا بودند - براى جانشين او هم اعلام شده است. | ||
«امام» در خطبه غدير يعنى كسى كه جوابگوى جميع ما يحتاج بشر است، و اين قدرت از جانب خداوند به او اعطا شده است. براى تبيين آنچه به عنوان «امامت» در قالب امامتِ اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه غدير منظور شده است به جهات زير برمى خوريم: | «امام» در خطبه غدير يعنى كسى كه جوابگوى جميع ما يحتاج بشر است، و اين قدرت از جانب خداوند به او اعطا شده است. براى تبيين آنچه به عنوان «امامت» در قالب امامتِ اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه غدير منظور شده است به جهات زير برمى خوريم: | ||
الف) حكومت و ولايتِ مطلق بر مردم به عنوان صاحب امر و واجب الاطاعة، كه اين تعابير به چشم مى خورد: | الف) حكومت و ولايتِ مطلق بر مردم به عنوان صاحب امر و واجب الاطاعة، كه اين تعابير به چشم مى خورد: | ||
اميرالمؤمنين، امام، ولىّ مردم در حدّ خدا و رسول، خليفه، وصى، مفروض الطاعة، نافذ الامر. | اميرالمؤمنين، امام، ولىّ مردم در حدّ خدا و رسول، خليفه، وصى، مفروض الطاعة، نافذ الامر. | ||
ب) هدايتِ مردم به سوى خداوند، كه به تعبيرهاى زير آمده است: | ب) هدايتِ مردم به سوى خداوند، كه به تعبيرهاى زير آمده است: | ||
خط ۷۳۲: | خط ۶۹۵: | ||
بشارت دهنده است. | بشارت دهنده است. | ||
ج) پاسخگويى به نيازهاى علمى مردم، كه لازمه اش علم به جميع ما يحتاج مردم است. اين مطلب به تعابير زير آمده است: | ج) پاسخگويى به نيازهاى علمى مردم، كه لازمه اش علم به جميع ما يحتاج مردم است. اين مطلب به تعابير زير آمده است: | ||
او در بر دارنده علم من است، و بعد از من به شما مى فهماند و براى شما بيان مى كند. جانشين و [[خليفه]] من بر تفسير [[قرآن]] است. | او در بر دارنده علم من است، و بعد از من به شما مى فهماند و براى شما بيان مى كند. جانشين و [[خليفه]] من بر تفسير [[قرآن]] است. | ||
د) جنگ با دشمنان كه يكى از شئون امام است، به اين دو عبارت آمده است: | د) جنگ با دشمنان كه يكى از شئون امام است، به اين دو عبارت آمده است: | ||
خط ۷۸۴: | خط ۷۴۳: | ||
«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»: «آن امامت را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد»، و من نيز به شما گفتم: «اگر به آن دو (قرآن و اهل بيت) تمسک كنيد هرگز گمراه نمى شويد». | «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»: «آن امامت را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد»، و من نيز به شما گفتم: «اگر به آن دو (قرآن و اهل بيت) تمسک كنيد هرگز گمراه نمى شويد». | ||
يكى از سؤالاتى كه در حاشيه غدير مطرح مى شود اين است: چرا امامت و جانشينى حضرت على عليه السلام با ذكر نام ايشان صراحتاً در قرآن كريم نيامده است؟ | يكى از سؤالاتى كه در حاشيه غدير مطرح مى شود اين است: چرا امامت و جانشينى حضرت على عليه السلام با ذكر نام ايشان صراحتاً در قرآن كريم نيامده است؟ | ||
خط ۸۰۰: | خط ۷۵۷: | ||
توجه كنيد كه منظور از اين بخش پاسخ آن نيست كه خداوند مسئله امامت اميرالمؤمنين عليه السلام را مخفى نگاه داشته تا مردم را به وسيله آن بيازمايد. بلكه امر امامت و خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام به صراحت تمام در قرآن و فرمايشات پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از روز نخست دعوت حضرتش تا لحظه شهادت تكرار شده است. بلكه منظور آن است كه ميزان تصريح به يک مسئله يا نحوه بيان آن به عهده پروردگار عالم است. اين موضوع جاى ابراز سليقه ما انسان ها نيست، و چه بسا شكل خاصى از اعلام يک موضوع به جهت امتحان كردن بشر باشد. اما به هر تقدير خداوند حجت خود را بر انسان ها تمام مى كند و جايى براى عذر باقى نمى گذارد. | توجه كنيد كه منظور از اين بخش پاسخ آن نيست كه خداوند مسئله امامت اميرالمؤمنين عليه السلام را مخفى نگاه داشته تا مردم را به وسيله آن بيازمايد. بلكه امر امامت و خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام به صراحت تمام در قرآن و فرمايشات پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از روز نخست دعوت حضرتش تا لحظه شهادت تكرار شده است. بلكه منظور آن است كه ميزان تصريح به يک مسئله يا نحوه بيان آن به عهده پروردگار عالم است. اين موضوع جاى ابراز سليقه ما انسان ها نيست، و چه بسا شكل خاصى از اعلام يک موضوع به جهت امتحان كردن بشر باشد. اما به هر تقدير خداوند حجت خود را بر انسان ها تمام مى كند و جايى براى عذر باقى نمى گذارد. | ||
ب) خداوند متعال وعده داده كه قرآن كريم را حفظ خواهد فرمود.<ref>حجر/۹.</ref>اين محافظت قطعاً بدان شكل است كه خداوند اسباب طبيعى آن را فراهم آورده است، نه آنكه مثلاً اگر كسى خواست قرآن را تحريف كند او را ناتوان يا منصرف سازد. خداوند شرايط را به گونه اى فراهم ساخته تا زمينه تحريف قرآن به طور طبيعى فراهم نيايد و از ميان برود. مثلاً اگر تصريح به نام اميرالمؤمنين عليه السلام در قرآن مطرح مى شد، اين يک زمينه تحريف بود. زيرا براى ممانعت از خلافت ايشان، لازم مىآمد چنين آيه يا آياتى از قرآن حذف گردد. چنانچه با كتب آسمانى امت هاى گذشته چنين كردند. | ب) خداوند متعال وعده داده كه قرآن كريم را حفظ خواهد فرمود.<ref>حجر/۹.</ref>اين محافظت قطعاً بدان شكل است كه خداوند اسباب طبيعى آن را فراهم آورده است، نه آنكه مثلاً اگر كسى خواست قرآن را تحريف كند او را ناتوان يا منصرف سازد. خداوند شرايط را به گونه اى فراهم ساخته تا زمينه تحريف قرآن به طور طبيعى فراهم نيايد و از ميان برود. مثلاً اگر تصريح به نام اميرالمؤمنين عليه السلام در قرآن مطرح مى شد، اين يک زمينه تحريف بود. زيرا براى ممانعت از خلافت ايشان، لازم مىآمد چنين آيه يا آياتى از قرآن حذف گردد. چنانچه با كتب آسمانى امت هاى گذشته چنين كردند. | ||
خط ۸۱۲: | خط ۷۶۷: | ||
خداوند متعال در [[سوره بقره]]، از آيه ۲۴۷ داستان گروهى از بنى اسرائيل را آورده كه به پيامبر خود گفتند: «فرمانده اى براى ما قرار ده تا (به فرماندهى او) در راه خدا بجنگيم». پيامبرِ آنان در نهايت گفت: «خداوند طالوت را به فرماندهى شما برانگيخته است». آنان بلافاصله گفتند: «چگونه او بر ما فرماندهى يابد در حالى كه ما نسبت به فرماندهى شايسته تر از او هستيم و او قدرت گسترده مالى ندارد». پيامبر خدا پاسخ داد: «خداوند او را بر شما برگزيده و توان جسمى او را فزونى بخشيده و خداوند فرماندهى خود را به هر كس بخواهد عطا مىكند و خداوند دانا و فزونى بخش است». اما تا پايان ماجرا - آيه ۲۵۷ - قرآن كريم نشان مى دهد كه بنى اسرائيل با آنكه خودشان ابتدا چنين درخواستى از پيامبر خود نمودند و با وجود تصريح پيامبرشان كه خداوند طالوت را بر شما برگزيده و برانگيخته، زير بار او نرفتند. | خداوند متعال در [[سوره بقره]]، از آيه ۲۴۷ داستان گروهى از بنى اسرائيل را آورده كه به پيامبر خود گفتند: «فرمانده اى براى ما قرار ده تا (به فرماندهى او) در راه خدا بجنگيم». پيامبرِ آنان در نهايت گفت: «خداوند طالوت را به فرماندهى شما برانگيخته است». آنان بلافاصله گفتند: «چگونه او بر ما فرماندهى يابد در حالى كه ما نسبت به فرماندهى شايسته تر از او هستيم و او قدرت گسترده مالى ندارد». پيامبر خدا پاسخ داد: «خداوند او را بر شما برگزيده و توان جسمى او را فزونى بخشيده و خداوند فرماندهى خود را به هر كس بخواهد عطا مىكند و خداوند دانا و فزونى بخش است». اما تا پايان ماجرا - آيه ۲۵۷ - قرآن كريم نشان مى دهد كه بنى اسرائيل با آنكه خودشان ابتدا چنين درخواستى از پيامبر خود نمودند و با وجود تصريح پيامبرشان كه خداوند طالوت را بر شما برگزيده و برانگيخته، زير بار او نرفتند. | ||
د) قرآن كريم نام مبارک اميرالمؤمنين عليه السلام را ذكر نكرده است، اما در آياتى امامت و مقام الهى آن حضرت را به گونه اى زيبا و دقيق بيان كرده كه: از سويى به دليل عدم وجود نام ايشان انگيزه تحريف در مخالفين و قدرت طلبان ايجاد نمى شود، و از سوى ديگر مسئله به قدرى روشن و آفتابى است كه حقيقت را بر هر جوينده اى آشكار و حجت را بر همگان تمام كرده است. | د) قرآن كريم نام مبارک اميرالمؤمنين عليه السلام را ذكر نكرده است، اما در آياتى امامت و مقام الهى آن حضرت را به گونه اى زيبا و دقيق بيان كرده كه: از سويى به دليل عدم وجود نام ايشان انگيزه تحريف در مخالفين و قدرت طلبان ايجاد نمى شود، و از سوى ديگر مسئله به قدرى روشن و آفتابى است كه حقيقت را بر هر جوينده اى آشكار و حجت را بر همگان تمام كرده است. |