پرش به محتوا

آيه ۶۷ مائده و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۵۴: خط ۲۵۴:
شكى نيست كه اين آيه قبل از غدير نازل شده؛ چرا كه پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير از نزول آن خبر داد، و بخش دوم خطبه خود را به بيان جوانب مختلف آن اختصاص داد.
شكى نيست كه اين آيه قبل از غدير نازل شده؛ چرا كه پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير از نزول آن خبر داد، و بخش دوم خطبه خود را به بيان جوانب مختلف آن اختصاص داد.


براى به دست آوردن زمان و مكان دقيق نزول آيه بايد روايات آن را مورد مطالعه قرار دهيم كه برخى صريح و برخى ديگر اشاره اجمالى به اين مطلب دارد. ابتدا دو روايت را ذكر مى ‏كنيم كه تعيين دقيق زمان و مكان نزول آيه را در بر دارد:


براى به دست آوردن زمان و مكان دقيق نزول آيه بايد روايات آن را مورد مطالعه قرار دهيم كه برخى صريح و برخى ديگر اشاره اجمالى به اين مطلب دارد. ابتدا دو روايت را ذكر مى‏كنيم كه تعيين دقيق زمان و مكان نزول آيه را در بر دارد:
'''۱. اواخر شب هيجدهم ذى ‏الحجة در نزديكى غدير'''


قالَ حُذَيْفَةُ: فَلَمّا كانَتِ اللَّيْلَةُ الرّابِعَةُ (بَعْدَ الْخُرُوجِ مِنْ مَكَّةَ) هَبَطَ جَبْرَئيلُ فى آخِرِ اللَّيْلِ فَقَرَأَ عَلَيْهِ: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ ...» :


۱. اواخر شب هيجدهم ذى‏الحجة در نزديكى غدير
حذيفه مى‏ گويد: وقتى شب چهارم از روز خروج از مكه (روز چهاردهم) شد، جبرئيل آخر شب نازل شد و اين آيه را بر پيامبرصلى الله عليه وآله خواند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۸. ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۱۳۵  - ۱۱۲.</ref>


قالَ حُذَيْفَةُ: فَلَمّا كانَتِ اللَّيْلَةُ الرّابِعَةُ )بَعْدَ الْخُرُوجِ مِنْ مَكَّةَ( هَبَطَ جَبْرَئيلُ فى آخِرِ اللَّيْلِ فَقَرَأَ عَلَيْهِ: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ ...« :
'''۲. پنج ساعت از روز هيجدهم گذشته در غدير خم'''


قالَ الْباقِرُعليه السلام: فَلَمّا بَلَغَ غَديرَ خُمٍّ قَبْلَ الْجُحْفَةِ بِثَلاثَةِ امْيالٍ، اتاهُ جَبْرَئيلُ عَلى خَمْسِ ساعاتٍ مَضَتْ مِنَ النَّهارِ، فَقالَ: يا مُحَمَّدُ! انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ يُقْرِؤُكَ السَّلامُ وَ يَقُولُ لَكَ: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ ...» :


حذيفه مى‏گويد: وقتى شب چهارم از روز خروج از مكه )روز چهاردهم( شد، جبرئيل آخر شب نازل شد و اين آيه را بر پيامبرصلى الله عليه وآله خواند.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۸. ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۱۳۵  - ۱۱۲. ×××
امام باقرعليه السلام مى‏ فرمايد: وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله به غدير خم رسيد -  كه در سه مايلى جحفه قرار دارد -  جبرئيل پنج ساعت از روز گذشته نزد او آمد و گفت: اى محمد! خداوند عزوجل به تو سلام مى ‏رساند و به تو مى‏ گويد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ ...» .<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۱ ح ۵۱ . الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ .</ref>
 
 
۲. پنج ساعت از روز هيجدهم گذشته در غدير خم
 
قالَ الْباقِرُعليه السلام: فَلَمّا بَلَغَ غَديرَ خُمٍّ قَبْلَ الْجُحْفَةِ بِثَلاثَةِ امْيالٍ، اتاهُ جَبْرَئيلُ عَلى خَمْسِ ساعاتٍ مَضَتْ مِنَ النَّهارِ، فَقالَ: يا مُحَمَّدُ! انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ يُقْرِؤُكَ السَّلامُ وَ يَقُولُ لَكَ: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ ...« :
 
 
امام باقرعليه السلام مى‏فرمايد: وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله به غدير خم رسيد -  كه در سه مايلى جحفه قرار دارد -  جبرئيل پنج ساعت از روز گذشته نزد او آمد و گفت: اى محمد! خداوند عزوجل به تو سلام مى‏رساند و به تو مى‏گويد: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ ...« .××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۱ ح ۵۱ . الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . ×××
 


سه روايت ديگر هم اجمالاً فقط بين راه يا روز هجدهم در غدير را ذكر كرده بدون آنكه زمان يا مكان دقيق آن را تعيين كند:
سه روايت ديگر هم اجمالاً فقط بين راه يا روز هجدهم در غدير را ذكر كرده بدون آنكه زمان يا مكان دقيق آن را تعيين كند:


۱. بين راه
'''۱. بين راه'''


قالَ الصّادِقُ‏عليه السلام: خَرَجَ رَسُولُ اللَّه‏صلى الله عليه وآله الى مَكَّةَ فى حَجَّةِ الْوِداعِ، فَلَمَّا انْصَرَفَ مِنْها جاءَهُ جَبْرَئيلُ فِى الطَّريقِ فَقالَ لَهُ: يا رَسُولَ اللَّه! انَّ اللَّه تَعالى يُقْرِؤُكَ السَّلامُ وَ قَرَأَ هذِهِ الْآيَةِ: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...« :
قالَ الصّادِقُ‏ عليه السلام: خَرَجَ رَسُولُ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله الى مَكَّةَ فى حَجَّةِ الْوِداعِ، فَلَمَّا انْصَرَفَ مِنْها جاءَهُ جَبْرَئيلُ فِى الطَّريقِ فَقالَ لَهُ: يا رَسُولَ اللَّه! انَّ اللَّه تَعالى يُقْرِؤُكَ السَّلامُ وَ قَرَأَ هذِهِ الْآيَةِ: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» :


امام صادق‏ عليه السلام مى‏ فرمايد: پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع به مكه آمد. وقتى از آنجا بازگشت جبرئيل در راه نزد او آمد و گفت: «يا رسول اللَّه! خداى تعالى سلامت مى‏ رساند» ، و سپس اين آيه را خواند: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» . <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۱۱.</ref>


امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع به مكه آمد. وقتى از آنجا بازگشت جبرئيل در راه نزد او آمد و گفت: »يا رسول اللَّه! خداى تعالى سلامت مى‏رساند« ، و سپس اين آيه را خواند: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...« .××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۱۱. ×××
'''۲. روز هيجدهم در غدير'''


عَنْ ابْنِ عَبّاسٍ: حَتّى كانَ الْيَوْمَ الثّامِنَ عَشَرَ، فَانْزَلَ اللَّه تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَيْهِ: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» :


۲. روز هيجدهم در غدير
ابن‏ عباس مى ‏گويد: تا آنكه روز هيجدهم شد، و خداوند تبارک و تعالى بر پيامبرصلى الله عليه وآله چنين نازل كرد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» .<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۰. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰. </ref>


عَنْ ابْنِ عَبّاسٍ: حَتّى كانَ الْيَوْمَ الثّامِنَ عَشَرَ، فَانْزَلَ اللَّه تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَيْهِ: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...« :
عَنْ زَيْدِ بْنِ ارْقَمَ: لَمّا نَزَلْنا بِالْجُحْفَةِ راجِعينَ وَ ضَرَبْنا اخْبِيَتَنا نَزَلَ جَبْرَئيلُ بِهذِهِ الْآيَةِ: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» :


زيد بن ارقم مى‏ گويد: وقتى در جُحفه پياده شديم و خيمه‏ ها را بر پا كرديم، جبرئيل اين آيه را نازل كرد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» .<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۲  - ۵۱ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹ .</ref>


ابن‏عباس مى‏گويد: تا آنكه روز هيجدهم شد، و خداوند تبارك و تعالى بر پيامبرصلى الله عليه وآله چنين نازل كرد: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...« .××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۰. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰. ×××
بايد توجه داشت كه منظور از «جُحْفه» ، منطقه جحفه است كه غدير خُم در آن قرار گرفته است؛ چرا كه تصريح به بر پا كردن خيمه‏ ها مى‏ كند، و شكى نيست كه در جحفه توقفى نبوده و خيمه ‏اى بر پا نشده است، و فقط در غدير خم براى برنامه سه روزه خيمه‏ ها را بر پا كرده ‏اند.
 
 
عَنْ زَيْدِ بْنِ ارْقَمَ: لَمّا نَزَلْنا بِالْجُحْفَةِ راجِعينَ وَ ضَرَبْنا اخْبِيَتَنا نَزَلَ جَبْرَئيلُ بِهذِهِ الْآيَةِ: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...« :
 
 
زيد بن ارقم مى‏گويد: وقتى در جُحفه پياده شديم و خيمه‏ها را بر پا كرديم، جبرئيل اين آيه را نازل كرد: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...« .××× ۳ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۲  - ۵۱ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹ . ×××
 
 
بايد توجه داشت كه منظور از »جُحْفه« ، منطقه جحفه است كه غدير خُم در آن قرار گرفته است؛ چرا كه تصريح به بر پا كردن خيمه‏ها مى‏كند، و شكى نيست كه در جحفه توقفى نبوده و خيمه‏اى بر پا نشده است، و فقط در غدير خم براى برنامه سه روزه خيمه‏ها را بر پا كرده‏اند.
 


حال سؤال اين است كه از مجموع اين روايات و اقوال درباره زمان نزول آيه كدام را بپذيريم؟
حال سؤال اين است كه از مجموع اين روايات و اقوال درباره زمان نزول آيه كدام را بپذيريم؟


 
بايد توجه داشت كه فاصله زمانى بين دو قول از آخر شب تا پنج ساعت بعد از طلوع آفتاب است. اين مقدار زمان حدوداً شش ساعت مى ‏شود، و اين زمان قابل توجهى نيست. فاصله مكانى آن هم از مكانى قبل از غدير، با در نظر گرفتن مسير پنج شش ساعته با پاى شتر تا خود غدير است، كه البته اين فاصله هم چندان زياد به نظر نمى‏ رسد.
بايد توجه داشت كه فاصله زمانى بين دو قول از آخر شب تا پنج ساعت بعد از طلوع آفتاب است. اين مقدار زمان حدوداً شش ساعت مى‏شود، و اين زمان قابل توجهى نيست. فاصله مكانى آن هم از مكانى قبل از غدير، با در نظر گرفتن مسير پنج شش ساعته با پاى شتر تا خود غدير است، كه البته اين فاصله هم چندان زياد به نظر نمى‏رسد.
 


با در نظر گرفتن اين مطلب، در حل اختلاف درباره زمان و مكان نزول آيه دو احتمال وجود دارد:
با در نظر گرفتن اين مطلب، در حل اختلاف درباره زمان و مكان نزول آيه دو احتمال وجود دارد:


الف. راويانى كه غدير را محل نزول آيه ذكر كرده ‏اند، اين فاصله زمانى و مكانى را مقدار مهمى به حساب نياورده ‏اند و اجمالاً نزول آن را در غدير حساب كرده ‏اند، و يا حتى ورود به منطقه غدير را در نظر گرفته ‏اند اگر چه بعد از چند ساعت به بركه و درختان رسيده باشند.


الف. راويانى كه غدير را محل نزول آيه ذكر كرده‏اند، اين فاصله زمانى و مكانى را مقدار مهمى به حساب نياورده‏اند و اجمالاً نزول آن را در غدير حساب كرده‏اند، و يا حتى ورود به منطقه غدير را در نظر گرفته‏اند اگر چه بعد از چند ساعت به بركه و درختان رسيده باشند.
ب. هنگامى كه آنان از آيه با خبر شده ‏اند در غدير و پنج ساعت بعد بوده، و چنين گمان كرده ‏اند كه آيه در آن زمان و مكان نازل شده، در حالى كه خبر نداشته ‏اند كه اصل نزول آن چند ساعت قبل در بين راه بوده است.
 
 
ب. هنگامى كه آنان از آيه با خبر شده‏اند در غدير و پنج ساعت بعد بوده، و چنين گمان كرده‏اند كه آيه در آن زمان و مكان نازل شده، در حالى كه خبر نداشته‏اند كه اصل نزول آن چند ساعت قبل در بين راه بوده است.


در اين ميان -  با استفاده از چند قرينه -  مى ‏توان نزول آيه را در پنج ساعت بعد از طلوع آفتابِ روز هيجدهم، در كنار بركه و درختان غدير ترجيح داد:


در اين ميان -  با استفاده از چند قرينه -  مى‏توان نزول آيه را در پنج ساعت بعد از طلوع آفتابِ روز هيجدهم، در كنار بركه و درختان غدير ترجيح داد:
۱. طبق روايات متعدد، رسيدن قافله كنار بركه غدير قبل از ظهر بوده، كه در فاصله باقيمانده تا ظهر مردم خيمه‏ هاى خود را بر پا كردند و همزمان منبر غدير نيز براى سخنرانى آماده شد.


اين زمانِ ورود با پنج ساعت پس از طلوع آفتاب كه حدود ساعت ده صبح مى‏ شود و در نزول آيه ذكر شده تطابق دارد. با در نظر گرفتن اين مطلب و اضافه بر اينكه محل غدير از مكه تعيين شده بود و همه مى‏ دانستند كه بايد در آنجا براى برنامه ‏اى مهم توقف كنند، مى‏ توان گفت: به محض رسيدن كنار بركه، خداوند بر رسولش وحى فرستاد كه اكنون همه شرايط براى اعلان ولايت آماده است و همه در وعده ‏گاه غدير حضور يافته ‏اند، پس هر چه زودتر «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ» .


۱. طبق روايات متعدد، رسيدن قافله كنار بركه غدير قبل از ظهر بوده، كه در فاصله باقيمانده تا ظهر مردم خيمه‏هاى خود را بر پا كردند و همزمان منبر غدير نيز براى سخنرانى آماده شد.
۲. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در زمان خلافت ظاهرى خود براى اولين بار پس از ۲۵ سال روز غدير را جشن گرفت. در اين مراسم آن حضرت دقيقاً پنج ساعت از روز گذشته بر فراز منبر قرار گرفت و خطابه مفصلى ايراد فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۹۴ ص ۱۱۵. مصباح كفعمى: ص ۶۹۵ . الاقبال: ص ۴۶۱.</ref>اين ساعت ظاهراً براى تطبيق دقيق با زمانى است كه آيه «بَلِّغْ» در آن نازل شده است.


اين زمانِ ورود با پنج ساعت پس از طلوع آفتاب كه حدود ساعت ده صبح مى‏شود و در نزول آيه ذكر شده تطابق دارد. با در نظر گرفتن اين مطلب و اضافه بر اينكه محل غدير از مكه تعيين شده بود و همه مى‏دانستند كه بايد در آنجا براى برنامه‏اى مهم توقف كنند، مى‏توان گفت: به محض رسيدن كنار بركه، خداوند بر رسولش وحى فرستاد كه اكنون همه شرايط براى اعلان ولايت آماده است و همه در وعده‏گاه غدير حضور يافته‏اند، پس هر چه زودتر »بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ« .
۳. اينكه در روايت امام صادق‏ عليه السلام كلمه «فِى الطَّريقِ» (يعنى: در راه) درباره نزول آيه آمده، منافاتى با نزول آيه در غدير ندارد، چرا كه مى‏ فرمايد: «فَلَمَّا انْصَرَفَ مِنْها جاءَهُ جَبْرَئيلُ فِى الطَّريقِ ...» ، يعنى در بازگشت از مكه به مدينه در بين راه جبرئيل اين آيه را آورد، و اين كلمه «بين راه» بر خود «غدير» هم تطبيق كامل دارد، چرا كه بين راه مكه تا مدينه است.


۴. روايت امام باقرعليه السلام بر روايت حذيفه و ابن عباس و زيد بن ارقم ترجيح دارد، چرا كه اولاً از مقام عصمت صادر شده است، و ثانياً روايات سه نفر مذكور حالت كلى گويى از نظر زمان و مكان دارد و اجمالاً روز هيجدهم يا منطقه جحفه يا اواخر شب را ذكر كرده ‏اند.


۲. اميرالمؤمنين‏عليه السلام در زمان خلافت ظاهرى خود براى اولين بار پس از ۲۵ سال روز غدير را جشن گرفت. در اين مراسم آن حضرت دقيقاً پنج ساعت از روز گذشته بر فراز منبر قرار گرفت و خطابه مفصلى ايراد فرمود.××× ۱ بحار الانوار: ج ۹۴ ص ۱۱۵. مصباح كفعمى: ص ۶۹۵ . الاقبال: ص ۴۶۱. ××× اين ساعت ظاهراً براى تطبيق دقيق با زمانى است كه آيه »بَلِّغْ« در آن نازل شده است.
ولى امام‏ عليه السلام با دقت و ظرافت كامل پنج ساعت از روز گذشته را تعيين مى‏ فرمايد، در حالى كه چنين دقت زمانى در ذكر قضاياى تاريخى در آن عصر موسوم نبوده، و حضرت به خاطر عنايت فوق‏ العاده اين گونه زمان دقيق آن را بيان نموده است.


==== مرحله سوم: كيفيت نزول آيه «بَلِّغْ» ====
هيچ آيه ‏اى از قرآن با اين مقدمات مفصل كه در آيه «بَلِّغْ» به وقوع پيوسته نازل نشده است، به طورى كه جا دارد از آن با عنوان «تاريخچه نزول آيه تبليغ» ياد كنيم. با جمع ‏بندى احاديث مربوط به نزول آيه، سير تسلسلى كيفيت نازل شدن آن تقديم مى‏ شود:


۳. اينكه در روايت امام صادق‏عليه السلام كلمه »فِى الطَّريقِ« )يعنى: در راه( درباره نزول آيه آمده، منافاتى با نزول آيه در غدير ندارد، چرا كه مى‏فرمايد: »فَلَمَّا انْصَرَفَ مِنْها جاءَهُ جَبْرَئيلُ فِى الطَّريقِ ...« ، يعنى در بازگشت از مكه به مدينه در بين راه جبرئيل اين آيه را آورد، و اين كلمه »بين راه« بر خود »غدير« هم تطبيق كامل دارد، چرا كه بين راه مكه تا مدينه است.
دستور اعلان ولايت على‏ عليه السلام از مدينه بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد و كاروان عظيم با دو هدف حج و ولايت حركت كرد. همزمان با شروع حج مراحل جدى معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آغاز شد. هنگام عشاى روزه عرفه، خداوند بار ديگر دستور و برنامه منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به پيامبرصلى الله عليه وآله داد. با اين اعلام كه خبر از نزديكى برنامه مى ‏داد پيامبرصلى الله عليه وآله تكذيب مردم و تحريكات منافقين را به ياد آورد و خود را در شرايطى سخت احساس كرد<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۲  - ۵۱ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹ .</ref> و آن قدر گريست كه محاسن شريفش پر از اشک شد و فرمود:


اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه قوم من از جاهليت فاصله گرفته‏ اند. من اينان را به اختيار خودشان يا به كمک جنگ ‏ها به انقياد خود درآورده ‏ام. اكنون اگر بخواهم ديگرى را بر آنان حاكم كنم چه خواهد شد؟ <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷. الاقبال: ص ۴۵۹  - ۴۵۳.</ref>


۴. روايت امام باقرعليه السلام بر روايت حذيفه و ابن عباس و زيد بن ارقم ترجيح دارد، چرا كه اولاً از مقام عصمت صادر شده است، و ثانياً روايات سه نفر مذكور حالت كلى گويى از نظر زمان و مكان دارد و اجمالاً روز هيجدهم يا منطقه جحفه يا اواخر شب را ذكر كرده‏اند.
اين بود كه فعلاً چيزى در اين باره به مردم نگفت و صلاح دانست كه اطلاعى نداشته باشند تا مبادا او را متهم كنند. <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۹. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰.</ref>


با پايان حجةالوداع و حركت از مكه به سوى غدير، در سه مرحله اين فرمان تكرار شد و نزول آيه در اين سه مرحله انجام گرفت. جبرئيل در بين راه آمد و از طرف خداوند سلام رساند و چنين خواند: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ» : «اى رسول خدا، برسان آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده است» .


ولى امام‏عليه السلام با دقت و ظرافت كامل پنج ساعت از روز گذشته را تعيين مى‏فرمايد، در حالى كه چنين دقت زمانى در ذكر قضاياى تاريخى در آن عصر موسوم نبوده، و حضرت به خاطر عنايت فوق‏العاده اين گونه زمان دقيق آن را بيان نموده است.
در مرحله اول همين مقدار از آيه نازل شد و در پى آن پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه مردم مسلمان شده ‏اند. مى‏ترسم با اعلان ولايت على مضطرب شوند و اطاعت نكنند و اهل نفاق تفرقه ايجاد كنند، و به جاهليت باز گردند، چرا كه دشمنى آنان و عداوتشان با على روشن است. اگر ممكن است از خدا بخواه تا مرا از اين مأموريت معاف فرمايد.


مرحله سوم: كيفيت نزول آيه »بَلِّغْ«
جبرئيل بازگشت و روز بعد دوباره نازل شد و اين هنگامى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله هنوز كنار بركه نرسيده بود، اما وارد منطقه غدير شده بود. اين بار جبرئيل چنين گفت: يا محمد، خداى تعالى مى ‏فرمايد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» : «اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى» .


هيچ آيه‏اى از قرآن با اين مقدمات مفصل كه در آيه »بَلِّغْ« به وقوع پيوسته نازل نشده است، به طورى كه جا دارد از آن با عنوان »تاريخچه نزول آيه تبليغ« ياد كنيم. با جمع‏بندى احاديث مربوط به نزول آيه، سير تسلسلى كيفيت نازل شدن آن تقديم مى‏شود:
در اين مرحله دوم يک فراز به آيه اضافه شد، و جبرئيل دستور آورد كه بايد فردا در منزل بعدى كه كاروان پياده مى ‏شوند، ولايت على‏ عليه السلام را بر مردم اعلام كنى.


در پى اين دستور پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى جبرئيل، از اصحابم مى ‏ترسم كه با من مخالفت كنند و اهل نفاق بر من طعن وارد كنند. قريش در ضديت با اين موضوع مطالبى به من گفته‏ اند<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۹۶ ح ۱۰۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۳ ح ۷۷. تفسير فرات: ص ۱۹۵.</ref> ، و من بر جان خود و على ترس دارم. <ref>اليقين: ص ۳۷۳.</ref>  از خدا بخواه كه در اعلان چنين مطلبى حفظ از شر مردم را براى من ضمانت كند.


دستور اعلان ولايت على‏عليه السلام از مدينه بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد و كاروان عظيم با دو هدف حج و ولايت حركت كرد. همزمان با شروع حج مراحل جدى معرفى اميرالمؤمنين‏عليه السلام آغاز شد. هنگام عشاى روزه عرفه، خداوند بار ديگر دستور و برنامه منصوب كردن اميرالمؤمنين‏عليه السلام را به پيامبرصلى الله عليه وآله داد. با اين اعلام كه خبر از نزديكى برنامه مى‏داد پيامبرصلى الله عليه وآله تكذيب مردم و تحريكات منافقين را به ياد آورد و خود را در شرايطى سخت احساس كرد××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۲  - ۵۱ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹ . ××× و آن قدر گريست كه محاسن شريفش پر از اشك شد و فرمود:
بار ديگر جبرئيل بالا رفت، و روز بعد هنگامى نازل شد كه پيامبرصلى الله عليه وآله كنار بركه غدير خم رسيده و پنج ساعت از طلوع آفتاب گذشته بود. در آنجا جبرئيل چنين گفت: يا رسول اللَّه، خداى تعالى مى ‏فرمايد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» : «اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده‏ اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏ كند» .


در اين مرحله سوم كه ضمانت حفظ از طرف خدا هم به آيه اضافه شد، پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: به خدا قسم از اين مكان حركت نخواهم كرد تا رسالت پروردگارم را ابلاغ نمايم. <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref>اين تهديدى از طرف پروردگار من است كه اگر رسالت او را ابلاغ نكنم مرا عذاب خواهد كرد. آگاه باشيد كه از هيچ كس ترسى ندارم و امر خداى عزوجل را به اجرا در خواهم آورد. اگر مرا تكذيب هم كنند برايم بهتر از عقوبت خداوندى در دنيا و آخرت است. <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۹. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰.</ref>


اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه قوم من از جاهليت فاصله گرفته‏اند. من اينان را به اختيار خودشان يا به كمك جنگ‏ها به انقياد خود درآورده‏ام. اكنون اگر بخواهم ديگرى را بر آنان حاكم كنم چه خواهد شد؟××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷. الاقبال: ص ۴۵۹  - ۴۵۳. ×××
آن گاه على ‏عليه السلام را فرا خواند و نزول آيه را به او چنين خبر داد: خداوند عزوجل اين آيه را نازل كرده است: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» ، يعنى درباره ولايت تو يا على؛ «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» ، يعنى اگر آنچه درباره ولايت تو دستور داده شده ‏ام انجام ندهم عمل من باطل مى ‏شود، و هركس به غير ولايت تو خدا را ملاقات كند اعمالش باطل مى‏ شود. اين وعده ‏اى است كه خداوند براى من وفا خواهد كرد. من جز فرموده پروردگارم -  تبارک و تعالى -  نمى ‏گويم. آنچه مى ‏گويم از جانب خداى عزوجل است كه درباره تو نازل كرده است. <ref>تفسير البرهان: ج ۱ ص ۴۸۸ ح ۲.</ref>


مرحله نهايى اعلام عمومى نزول اين آيه بر فراز منبر غدير انجام گرفت. پيامبرصلى الله عليه وآله در آغاز خطابه غدير، ارتباط مستقيم فرمان الهى در اين آيه را با خطابه بلندى كه براى اعلان ولايت آغاز كرده بود با تمام جزئيات چنين بيان فرمود <ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۰  - ۱۳۸ بخش ۲.</ref> :


اين بود كه فعلاً چيزى در اين باره به مردم نگفت و صلاح دانست كه اطلاعى نداشته باشند تا مبادا او را متهم كنند.××× ۳ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۹. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰. ×××
آنچه پروردگارم به من وحى نموده ادا مى ‏نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچكس نتواند آن را دفع كند ... ، زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده ‏ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است. خداوند به من چنين وحى كرده است:


«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -  فى حَقِّ عَلِىٍّ، يَعْنى فِى الْخِلافَةِ لِعَلِىِّ بْنِ ابى‏طالِبٍ -  وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» .


با پايان حجةالوداع و حركت از مكه به سوى غدير، در سه مرحله اين فرمان تكرار شد و نزول آيه در اين سه مرحله انجام گرفت. جبرئيل در بين راه آمد و از طرف خداوند سلام رساند و چنين خواند: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ« : »اى رسول خدا، برسان آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده است« .
آن گاه بيان فرمود كه من درباره هيچ يک از دستورات خدا كوتاهى نكرده ‏ام، و نزول اين آيه با محتواى خاصش سببى دارد كه براى شما بيان مى ‏كنم. سپس درباره علت اين خطاب عتاب ‏آميزِ خداوند فرمود كه در نزول اين آيه جبرئيل سه بار بر من نازل شد، و وجود منافقين و كارشكنان باعث شد تا از جبرئيل بخواهم كه از خدا بخواهد تا مرا از انجام چنين مأموريتى معاف بدارد، ولى خداوند نپذيرفت. اكنون هم از من راضى نمى‏ شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم.


در مرحله اول همين مقدار از آيه نازل شد و در پى آن پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه مردم مسلمان شده‏اند. مى‏ترسم با اعلان ولايت على مضطرب شوند و اطاعت نكنند و اهل نفاق تفرقه ايجاد كنند، و به جاهليت باز گردند، چرا كه دشمنى آنان و عداوتشان با على روشن است. اگر ممكن است از خدا بخواه تا مرا از اين مأموريت معاف فرمايد.
سپس بار ديگر آيه را تلاوت فرمود: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -  فى حَقِّ عَلِىٍّ -  وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» ؛ و اين گونه بود كه آيه «بَلِّغْ» طى شرايط پر مخاطره ‏اى نازل شد و به مردم اعلام گرديد.


==== مرحله چهارم: تفسير گونه‏ اى بر آيه «بَلِّغْ» ====
متن آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» داراى چهار قسمت است كه در عين ارتباط به يكديگر، هر كدام بار سنگينى از زواياى غدير را با خود حمل مى ‏كند، و در روايات مربوط به آيه هم جداگانه و به تفصيل مورد تبيين قرار گرفته است.


جبرئيل بازگشت و روز بعد دوباره نازل شد و اين هنگامى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله هنوز كنار بركه نرسيده بود، اما وارد منطقه غدير شده بود. اين بار جبرئيل چنين گفت: يا محمد، خداى تعالى مى‏فرمايد: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ« : »اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده‏اى« .
از آنجا كه درک عميقى از هر فراز در روشن ‏تر شدن فراز بعدى اثر دارد، لذا چهار فصل آيه را جداگانه مورد موشكافى قرار مى‏ دهيم، و تفسيرى كه در احاديث اهل‏ بيت ‏عليهم السلام آمده مى ‏آوريم.
 
 
در اين مرحله دوم يك فراز به آيه اضافه شد، و جبرئيل دستور آورد كه بايد فردا در منزل بعدى كه كاروان پياده مى‏شوند، ولايت على‏عليه السلام را بر مردم اعلام كنى.
 
در پى اين دستور پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى جبرئيل، از اصحابم مى‏ترسم كه با من مخالفت كنند و اهل نفاق بر من طعن وارد كنند. قريش در ضديت با اين موضوع مطالبى به من گفته‏اند××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۹۶ ح ۱۰۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۳ ح ۷۷. تفسير فرات: ص ۱۹۵. ×××، و من بر جان خود و على ترس دارم.××× ۲ اليقين: ص ۳۷۳. ××× از خدا بخواه كه در اعلان چنين مطلبى حفظ از شر مردم را براى من ضمانت كند.
 
 
بار ديگر جبرئيل بالا رفت، و روز بعد هنگامى نازل شد كه پيامبرصلى الله عليه وآله كنار بركه غدير خم رسيده و پنج ساعت از طلوع آفتاب گذشته بود. در آنجا جبرئيل چنين گفت: يا رسول اللَّه، خداى تعالى مى‏فرمايد: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ« : »اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏كند« .
 
در اين مرحله سوم كه ضمانت حفظ از طرف خدا هم به آيه اضافه شد، پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: به خدا قسم از اين مكان حركت نخواهم كرد تا رسالت پروردگارم را ابلاغ نمايم.××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱. ××× اين تهديدى از طرف پروردگار من است كه اگر رسالت او را ابلاغ نكنم مرا عذاب خواهد كرد. آگاه باشيد كه از هيچ كس ترسى ندارم و امر خداى عزوجل را به اجرا در خواهم آورد. اگر مرا تكذيب هم كنند برايم بهتر از عقوبت خداوندى در دنيا و آخرت است.××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۹. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰. ×××
 
 
آنگاه على‏عليه السلام را فرا خواند و نزول آيه را به او چنين خبر داد: خداوند عزوجل اين آيه را نازل كرده است: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ« ، يعنى درباره ولايت تو يا على؛ »وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ« ، يعنى اگر آنچه درباره ولايت تو دستور داده شده‏ام انجام ندهم عمل من باطل مى‏شود، و هركس به غير ولايت تو خدا را ملاقات كند اعمالش باطل مى‏شود. اين وعده‏اى است كه خداوند براى من وفا خواهد كرد. من جز فرموده پروردگارم -  تبارك و تعالى -  نمى‏گويم. آنچه مى‏گويم از جانب خداى عزوجل است كه درباره تو نازل كرده است.××× ۳ تفسير البرهان: ج ۱ ص ۴۸۸ ح ۲. ×××
 
 
مرحله نهايى اعلام عمومى نزول اين آيه بر فراز منبر غدير انجام گرفت. پيامبرصلى الله عليه وآله در آغاز خطابه غدير، ارتباط مستقيم فرمان الهى در اين آيه را با خطابه بلندى كه براى اعلان ولايت آغاز كرده بود با تمام جزئيات چنين بيان فرمود××× ۴ مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۰  - ۱۳۸ بخش ۲. ×××:
 
 
آنچه پروردگارم به من وحى نموده ادا مى‏نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچكس نتواند آن را دفع كند ... ، زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‏ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است. خداوند به من چنين وحى كرده است:
 
»بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -  فى حَقِّ عَلِىٍّ، يَعْنى فِى الْخِلافَةِ لِعَلِىِّ بْنِ ابى‏طالِبٍ -  وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ« .
 
 
آنگاه بيان فرمود كه من درباره هيچ يك از دستورات خدا كوتاهى نكرده‏ام، و نزول اين آيه با محتواى خاصش سببى دارد كه براى شما بيان مى‏كنم. سپس درباره علت اين خطاب عتاب‏آميزِ خداوند فرمود كه در نزول اين آيه جبرئيل سه بار بر من نازل شد، و وجود منافقين و كارشكنان باعث شد تا از جبرئيل بخواهم كه از خدا بخواهد تا مرا از انجام چنين مأموريتى معاف بدارد، ولى خداوند نپذيرفت. اكنون هم از من راضى نمى‏شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم.
 
 
سپس بار ديگر آيه را تلاوت فرمود: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -  فى حَقِّ عَلِىٍّ -  وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ« ؛ و اين گونه بود كه آيه »بَلِّغْ« طى شرايط پر مخاطره‏اى نازل شد و به مردم اعلام گرديد.
 
 
مرحله چهارم: تفسير گونه‏اى بر آيه »بَلِّغْ«
 
متن آيه »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...« داراى چهار قسمت است كه در عين ارتباط به يكديگر، هر كدام بار سنگينى از زواياى غدير را با خود حمل مى‏كند، و در روايات مربوط به آيه هم جداگانه و به تفصيل مورد تبيين قرار گرفته است.
 
 
از آنجا كه درك عميقى از هر فراز در روشن‏تر شدن فراز بعدى اثر دارد، لذا چهار فصل آيه را جداگانه مورد موشكافى قرار مى‏دهيم، و تفسيرى كه در احاديث اهل‏بيت‏عليهم السلام آمده مى‏آوريم.
 


چهار فراز آيه عبارتند از:
چهار فراز آيه عبارتند از:


»يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ« .
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» .


»وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ« .
«وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» .


»وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ« .
«وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» .


»إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ« .
«إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ» .


فراز اول: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ«
===== فراز اول: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» =====
در اين فراز دو قسمت بايد تبيين شود: «ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ» و «بَلِّغْ» . اگر چه جمله اول مؤخّر است، ولى چون فهم معناى دقيق آن در جمله دوم مؤثر است مقدم شده است.


۱. «ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ»


در اين فراز دو قسمت بايد تبيين شود: »ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ« و »بَلِّغْ« . اگر چه جمله اول مؤخّر است، ولى چون فهم معناى دقيق آن در جمله دوم مؤثر است مقدم شده است.
«ما» موصوله در اينجا نقطه ابهام است و بايد معلوم شود آنچه در اين مقطع از طرف خدا بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده چيست.


احاديث بسيارى از شيعه و غير شيعه در حد تواتر وارد شده كه منظور از «ما أُنْزِلَ» در اين آيه «ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام» است و اين مطلب در قالب عبارات كوتاه و بلند بيان شده است. در يک كلمه مقصود «ولايت» است و در بلندترين عبارت منظور تمام «خطبه بلند غدير» است.


۱. »ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ«
آنچه به عنوان تفسير عبارت «ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» در روايات آمده مطالب زير است، كه بعضى مجمل و برخى ديگر واضح‏ تر است، كما اينكه بعضى كوتاه ‏تر و برخى مفصل‏ تر است:


»ما« موصوله در اينجا نقطه ابهام است و بايد معلوم شود آنچه در اين مقطع از طرف خدا بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده چيست.
ما انْزِلَ فى عَلِىٍّ: آنچه درباره على نازل شده است. <ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲.</ref>


ما انْزِلَ فى حَقِّ عَلِىٍّ، يَعْنِى الْخِلافَةِ لِعَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ: آنچه در حق على نازل شده، يعنى خلافت براى على بن ابى طالب. <ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲.</ref>


احاديث بسيارى از شيعه و غير شيعه در حد تواتر وارد شده كه منظور از »ما أُنْزِلَ« در اين آيه »ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام« است و اين مطلب در قالب عبارات كوتاه و بلند بيان شده است. در يك كلمه مقصود »ولايت« است و در بلندترين عبارت منظور تمام »خطبه بلند غدير« است.
انْ تَنْصِبَ عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ: على را به عنوان نشانه ‏اى براى مردم منصوب نمايى. <ref>مراجعه شود به كتاب: عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷ ۵۰.</ref>


وِلايَةُ عَلِىّ ‏عليه السلام: ولايت على‏ عليه السلام. <ref>تفسير البرهان: ج ۱ ص ۴۸۸ ح ۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ۴۰ .</ref>


آنچه به عنوان تفسير عبارت »ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ« در روايات آمده مطالب زير است، كه بعضى مجمل و برخى ديگر واضح‏تر است، كما اينكه بعضى كوتاه‏تر و برخى مفصل‏تر است:
ما انْزِلَ الَيْكَ فى عَلِىٍّ لَيْلَةَ الْمِعْراجِ: آنچه در شب معراج درباره على بر تو نازل شده است. <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵. منظور از آنچه شب معراج نازل شده همان ولايت على ‏عليه السلام است.</ref>


انْ تَعْهَدَ عَهْدَكَ وَ تُقيمَ عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ يَهْتَدُونَ بِهِ: عهد خود را بسپارى و على را به عنوان علامتى براى مردم منصوب نمايى كه به وسيله او هدايت شوند. <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷.</ref>


ما انْزِلَ فى عَلِىٍّ: آنچه درباره على نازل شده است.××× ۱ مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲. ×××
انْ اقِمْ عَلِيّاً عَلَماً وَ خُذْ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ وَ جَدِّدْ عَلَيْهِمْ ميثاقى لَهُمُ الَّذى واثَقْتُهُمْ عَلَيْهِ: على را به عنوان نشانه ‏اى بر پادار و از مردم بيعت بگير و عهد و ميثاق مرا كه قبلاً با آنان بسته ‏ام تجديد كن. <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۱ ح ۵۱ .</ref>
 
 
ما انْزِلَ فى حَقِّ عَلِىٍّ، يَعْنِى الْخِلافَةِ لِعَلِىِّ بْنِ ابى‏طالِبٍ: آنچه در حق على نازل شده، يعنى خلافت براى على بن ابى طالب.××× ۲ مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲. ×××
 
 
انْ تَنْصِبَ عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ: على را به عنوان نشانه‏اى براى مردم منصوب نمايى.××× ۳ مراجعه شود به كتاب: عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷ ۵۰. ×××
 
 
وِلايَةُ عَلِىّ‏عليه السلام: ولايت على‏عليه السلام.××× ۴ تفسير البرهان: ج ۱ ص ۴۸۸ ح ۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۰ ۴۰ . ×××
 
ما انْزِلَ الَيْكَ فى عَلِىٍّ لَيْلَةَ الْمِعْراجِ: آنچه در شب معراج درباره على بر تو نازل شده است.××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵. منظور از آنچه شب معراج نازل شده همان ولايت على‏عليه السلام است. ×××
 
 
انْ تَعْهَدَ عَهْدَكَ وَ تُقيمَ عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ يَهْتَدُونَ بِهِ: عهد خود را بسپارى و على را به عنوان علامتى براى مردم منصوب نمايى كه به وسيله او هدايت شوند.××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷. ×××
 
 
انْ اقِمْ عَلِيّاً عَلَماً وَ خُذْ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ وَ جَدِّدْ عَلَيْهِمْ ميثاقى لَهُمُ الَّذى واثَقْتُهُمْ عَلَيْهِ: على را به عنوان نشانه‏اى بر پادار و از مردم بيعت بگير و عهد و ميثاق مرا كه قبلاً با آنان بسته‏ام تجديد كن.××× ۳ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۱ ح ۵۱ . ×××
 
 
انْ انْصِبَ لَكُمْ امامَكُمْ وَ الْقائِمَ فيكُمْ بَعْدى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى، وَ الَّذى فَرَضَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْمُؤْمِنينَ فى كِتابِهِ طاعَتِهِ فَقَرَنَهُ بِطاعَتِهِ وَ طاعَتى وَ امَرَكُمْ بِوِلايَتِهِ: امام شما و آن كه بعد از من در ميان شما امور را بدست مى‏گيرد و وصى و جانشينم را منصوب نمايم، همان كسى كه خداى عزوجل در كتابش اطاعت او را بر مؤمنين واجب كرده، و اطاعت او را قرين اطاعت خود و من قرار داده و شما را به ولايت او امر كرده است.××× ۴ مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲. ×××


انْ انْصِبَ لَكُمْ امامَكُمْ وَ الْقائِمَ فيكُمْ بَعْدى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى، وَ الَّذى فَرَضَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْمُؤْمِنينَ فى كِتابِهِ طاعَتِهِ فَقَرَنَهُ بِطاعَتِهِ وَ طاعَتى وَ امَرَكُمْ بِوِلايَتِهِ: امام شما و آن كه بعد از من در ميان شما امور را بدست مى ‏گيرد و وصى و جانشينم را منصوب نمايم، همان كسى كه خداى عزوجل در كتابش اطاعت او را بر مؤمنين واجب كرده، و اطاعت او را قرين اطاعت خود و من قرار داده و شما را به ولايت او امر كرده است. <ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲.</ref>


انْ اقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ ابْيَضَ وَ اسْوَدَ: انَّ عَلِىَّ بْنَ ابى طالِبٍ اخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى فى امَّتى وَ الامامَ مِنْ بَعْدى، الَّذى كانَ مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلَّ هارُونَ مِنْ مُوسى الّا انَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّه وَ رَسُولِهِ.
انْ اقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ ابْيَضَ وَ اسْوَدَ: انَّ عَلِىَّ بْنَ ابى طالِبٍ اخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى فى امَّتى وَ الامامَ مِنْ بَعْدى، الَّذى كانَ مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلَّ هارُونَ مِنْ مُوسى الّا انَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّه وَ رَسُولِهِ.


در اين مجلس بپا خيزم و به هر سياه و سفيدى بفهمانم كه على بن ابى طالب برادرم و وصيم و جانشينم در امت من و امام بعد از من است. همان كسى كه منزلت او نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى است مگر آنكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسول است. <ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲.</ref>


در اين مجلس بپا خيزم و به هر سياه و سفيدى بفهمانم كه على بن ابى طالب برادرم و وصيم و جانشينم در امت من و امام بعد از من است. همان كسى كه منزلت او نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى است مگر آنكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسول است.××× ۵ مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲. ×××
تمام خطبه غدير كه بعد از اين امر و به عنوان امتثال آن ادا شده تفسير «ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» است. <ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۶۰  - ۱۳۵.</ref>
 
تمام خطبه غدير كه بعد از اين امر و به عنوان امتثال آن ادا شده تفسير »ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ« است.××× ۱ مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۶۰  - ۱۳۵. ×××
 
 
۲. »بَلِّغ«
 
اكنون كه منظور از آنچه بايد ابلاغ گردد معلوم شد، سؤال اين است كه آيا »ولايت على‏عليه السلام« قبلاً ابلاغ نشده بود؟ آيا پيامبرصلى الله عليه وآله از هر فرصتى براى مطرح كردن خلافت و امامت و ولايت دوازده امام بعد از خود استفاده نمى‏كرد؟ اگر چنين است پس اين تبليغ چه فرقى با تبليغ‏هاى قبلىِ ولايت دارد؟
 
 
پاسخ اين است كه فرق اين ابلاغ با آنچه در قبل بوده رسميت آن از يك سو و مفصل بودن آن از سوى ديگر است. در حج هم مسئله همين‏طور بود. پيامبرصلى الله عليه وآله بارها مسئله حج را مطرح كرده بود و در قرآن هم نازل شده بود و به برخى اعمال آن هم اشاره شده بود، و حتى حضرت مى‏توانست يك دور اعمال حج را براى مردم بيان كند بدون آنكه آنها را انجام دهد. ولى رسميت دادن به آن از يك سو و عملاً تمام جزئيات آن را براى مردم توضيح دادن از سوى ديگر، انگيزه چنين مراسمى براى حج بود.
 
 
طبيعى است كه در برخى اعمال كه هر روز يا هر چند گاه يكبار انجام مى‏شود و برنامه آن در چند كلمه خلاصه مى‏شود، نيازى به چنين مراسم مفصل نيست.
 


در مسايل اعتقادى هم آنچه مختصرتر است و آثار آينده‏ساز آن كمتر، نياز به مراسم رسمى و مفصل ندارد؛ ولى آنچه مانند »جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله« حساس است و جوانب پيچيده‏اى دارد، بايد در يك مراسم رسمى و تحت اعلان عمومى و با بسط همه جزئيات بيان گردد.
۲. «بَلِّغ»


اكنون كه منظور از آنچه بايد ابلاغ گردد معلوم شد، سؤال اين است كه آيا «ولايت على ‏عليه السلام» قبلاً ابلاغ نشده بود؟ آيا پيامبرصلى الله عليه وآله از هر فرصتى براى مطرح كردن خلافت و امامت و ولايت دوازده امام بعد از خود استفاده نمى‏ كرد؟ اگر چنين است پس اين تبليغ چه فرقى با تبليغ ‏هاى قبلىِ ولايت دارد؟


آنچه قبلاً درباره »ولايت على‏عليه السلام« در طول عمر پيامبرصلى الله عليه وآله توسط آن حضرت گفته شده بود، چه بسا در مواردى از سر تقيه بوده و حضرت صلاح ديده‏اند كه جوانبى از آن بيان نشود. در مواردى مخاطب درك كاملى نداشته و مجملاً گفته شده است.
پاسخ اين است كه فرق اين ابلاغ با آنچه در قبل بوده رسميت آن از يک سو و مفصل بودن آن از سوى ديگر است. در حج هم مسئله همين‏طور بود. پيامبرصلى الله عليه وآله بارها مسئله حج را مطرح كرده بود و در قرآن هم نازل شده بود و به برخى اعمال آن هم اشاره شده بود، و حتى حضرت مى‏ توانست يک دور اعمال حج را براى مردم بيان كند بدون آنكه آنها را انجام دهد. ولى رسميت دادن به آن از يک سو و عملاً تمام جزئيات آن را براى مردم توضيح دادن از سوى ديگر، انگيزه چنين مراسمى براى حج بود.


اما در خطبه غدير با ضمانت عصمت پروردگار، تمام پرده‏هاى تقيه كنار رفته، و مخاطبانى به تعداد كل بشريت در نظر گرفته شده‏اند، و در مجلسى عظيم و بى‏سابقه كه از قبل پيش بينى شده بود، در اتمام حجتى همه جانبه، مسئله »ولايت امامان‏عليهم السلام« در كامل‏ترين شكل خود مطرح شده است.
طبيعى است كه در برخى اعمال كه هر روز يا هر چند گاه يكبار انجام مى‏ شود و برنامه آن در چند كلمه خلاصه مى ‏شود، نيازى به چنين مراسم مفصل نيست.


در مسايل اعتقادى هم آنچه مختصرتر است و آثار آينده ‏ساز آن كمتر، نياز به مراسم رسمى و مفصل ندارد؛ ولى آنچه مانند «جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله» حساس است و جوانب پيچيده ‏اى دارد، بايد در يک مراسم رسمى و تحت اعلان عمومى و با بسط همه جزئيات بيان گردد.


فراز دوم: »وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ«
آنچه قبلاً درباره «ولايت على‏ عليه السلام» در طول عمر پيامبرصلى الله عليه وآله توسط آن حضرت گفته شده بود، چه بسا در مواردى از سر تقيه بوده و حضرت صلاح ديده ‏اند كه جوانبى از آن بيان نشود. در مواردى مخاطب درک كاملى نداشته و مجملاً گفته شده است.


اما در خطبه غدير با ضمانت عصمت پروردگار، تمام پرده‏ هاى تقيه كنار رفته، و مخاطبانى به تعداد كل بشريت در نظر گرفته شده ‏اند، و در مجلسى عظيم و بى‏ سابقه كه از قبل پيش بينى شده بود، در اتمام حجتى همه جانبه، مسئله «ولايت امامان‏ عليهم السلام» در كامل‏ ترين شكل خود مطرح شده است.


در اين فراز نيز دو قسمت از آيه بايد تبيين شود: »وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ« ، »فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ« .
فراز دوم: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»


در اين فراز نيز دو قسمت از آيه بايد تبيين شود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ» ، «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» .


قسمت اول: »وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ«
قسمت اول: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ»


اين جمله شرطيه در اوامر الهى بر پيامبرصلى الله عليه وآله اولين و آخرين بار است، و در هيچ مورد ديگرى خداوند پس از دستورى به پيامبرش چنين خطابى نفرموده است. يعنى درباره آن حضرت انجام ندادن فرامين الهى قابل تصور نيست تا براى پيشگيرى از آن خداوند شرطى به ميان آورد.××× ۱ در آخرين قسمت از بحث‏هاى مربوط به آيه »بَلِّغْ« ، تحليل كاملى درباره توقف پيامبرصلى الله عليه وآله در اين امر الهى ارائه خواهد شد. مراجعه شود به: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۳۱ - ۱۲۱. ×××
اين جمله شرطيه در اوامر الهى بر پيامبرصلى الله عليه وآله اولين و آخرين بار است، و در هيچ مورد ديگرى خداوند پس از دستورى به پيامبرش چنين خطابى نفرموده است. يعنى درباره آن حضرت انجام ندادن فرامين الهى قابل تصور نيست تا براى پيش گيرى از آن خداوند شرطى به ميان آورد. در آخرين قسمت از بحث‏ هاى مربوط به آيه «بَلِّغْ» ، تحليل كاملى درباره توقف پيامبرصلى الله عليه وآله در اين امر الهى ارائه خواهد شد. <ref>مراجعه شود به: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۳۱ - ۱۲۱.</ref>
 
 
بنابراين با قرائت اين آيه هر خواننده‏اى فوراً متوجه مى‏شود كه در مورد اعلان ولايت زمينه خاصى بوده و جوّ خاصى حاكم شده كه به انجام رساندن چنين امرى با مشكل رو به رو شده است.


بنابراين با قرائت اين آيه هر خواننده ‏اى فوراً متوجه مى‏ شود كه در مورد اعلان ولايت زمينه خاصى بوده و جوّ خاصى حاكم شده كه به انجام رساندن چنين امرى با مشكل رو به رو شده است.


اين مشكل به صراحت در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله نيز مطرح شده، و براى آنكه همه جوانب مطلب كاملاً شفاف باشد آن حضرت صريحاً فرموده است:
اين مشكل به صراحت در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله نيز مطرح شده، و براى آنكه همه جوانب مطلب كاملاً شفاف باشد آن حضرت صريحاً فرموده است:


وَ انّى راجَعْتُ رَبّى خَشْيَةَ طَعْنِ اهْلِ النِّفاقِ وَ تَكْذيبِهِمْ: من درباره انجام اين امر به پروردگارم مراجعه و تقاضاى انجام نشدن آن را نمودم از ترس طعنه اهل نفاق و تكذيب آنان. <ref>كتاب سليم: ص ۲۰۰ ؛ ۱۹۹.</ref>


وَ انّى راجَعْتُ رَبّى خَشْيَةَ طَعْنِ اهْلِ النِّفاقِ وَ تَكْذيبِهِمْ: من درباره انجام اين امر به پروردگارم مراجعه و تقاضاى انجام نشدن آن را نمودم از ترس طعنه اهل نفاق و تكذيب آنان.××× ۲ كتاب سليم: ص ۲۰۰ ۱۹۹. ×××
وَ سَأَلْتُ جَبْرَئيلَ انْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ الَيْكُمْ: من از جبرئيل خواستم كه از خدا بخواهد تا مرا از تبليغ اين مطلب به شما معاف بدارد.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲.</ref>
 
وَ سَأَلْتُ جَبْرَئيلَ انْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ الَيْكُمْ: من از جبرئيل خواستم كه از خدا بخواهد تا مرا از تبليغ اين مطلب به شما معاف بدارد.××× ۱ مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲. ×××
 
 
طبعاً اين سؤال مطرح مى‏شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله از چه كسانى و از چه جهتى ترس داشت، كه با وجود آنها نتواند امر الهى را آن گونه كه بايد به ثمر رساند و ابلاغ نمايد؟ باز هم براى آنكه اين احساس پيامبرصلى الله عليه وآله دقيقاً مطرح شود، در سخنان آن حضرت در اين مورد كلماتى از قبيل »اخْشى« ، »اتَخَوَّفُ« ، »حَذَراً« و »مَخافَةَ« به چشم مى‏خورد، كه صراحتاً ترس از چيزى يا كسى را دليل بر اين توقف ذكر مى‏فرمايد.


طبعاً اين سؤال مطرح مى ‏شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله از چه كسانى و از چه جهتى ترس داشت، كه با وجود آنها نتواند امر الهى را آن گونه كه بايد به ثمر رساند و ابلاغ نمايد؟ باز هم براى آنكه اين احساس پيامبرصلى الله عليه وآله دقيقاً مطرح شود، در سخنان آن حضرت در اين مورد كلماتى از قبيل «اخْشى» ، «اتَخَوَّفُ» ، «حَذَراً» و «مَخافَةَ» به چشم مى‏ خورد، كه صراحتاً ترس از چيزى يا كسى را دليل بر اين توقف ذكر مى‏ فرمايد.


در روايات مربوط به آيه »بَلِّغْ« ، هم افرادى كه حضرت از شر آنان در امان نبوده مطرح شده؛ و هم جهتى كه از آن خوف داشته و هم عكس‏العمل پيامبرصلى الله عليه وآله با احساس چنين شرايطى بيان گرديده است، كه ذيلاً نمونه‏هاى آن را در چهار بخش ذكر مى‏كنيم:
در روايات مربوط به آيه «بَلِّغْ» ، هم افرادى كه حضرت از شر آنان در امان نبوده مطرح شده؛ و هم جهتى كه از آن خوف داشته و هم عكس ‏العمل پيامبرصلى الله عليه وآله با احساس چنين شرايطى بيان گرديده است، كه ذيلاً نمونه‏ هاى آن را در چهار بخش ذكر مى‏ كنيم:
 
 
ترس از چه كسانى، ترس از چه جهاتى، ريشه‏هاى نامساعد بودن شرايط، عكس‏العمل‏هاى پيامبرصلى الله عليه وآله با احساس شر مردم.


ترس از چه كسانى، ترس از چه جهاتى، ريشه ‏هاى نامساعد بودن شرايط، عكس‏ العمل‏ هاى پيامبرصلى الله عليه وآله با احساس شر مردم.


الف. ترس از چه كسانى؟
الف. ترس از چه كسانى؟


در روايات مربوط به آيه، گاهى افراد مورد نظر با همان صفت كه از آنان ترسيده مى‏شود ذكر شده‏اند مثل »اهل النِفاق و الشِقاق«××× ۲ كتاب سليم: ص ۲۰۰  - ۱۹۹. الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . ××× و »اهل الافك«××× ۳ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. ×××؛ و گاهى گروه خاصى از مردم بدون ذكر خصوصيت آنان آمده مثل »قريش«××× ۴ اليقين: ص ۳۷۳. تفسير فرات: ص ۱۹۵. ××× و »اصحابى«××× ۵ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱. ××× و »قومى«××× ۶ الاقبال: ص ۴۵۹  - ۴۵۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۱ ح ۵۱ . ×××؛ و گاهى همه مردم به طور عموم به عنوان كلمه »ناس«××× ۷ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ۴۰ ح ۲۱۱. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۳۳۱. الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . ××× ذكر شده است.
در روايات مربوط به آيه، گاهى افراد مورد نظر با همان صفت كه از آنان ترسيده مى‏ شود ذكر شده اند مثل «اهل النِفاق و الشِقاق» <ref>كتاب سليم: ص ۲۰۰  - ۱۹۹. الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ .</ref>و «اهل الافك» <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷.</ref> ؛ و گاهى گروه خاصى از مردم بدون ذكر خصوصيت آنان آمده مثل «قريش» <ref>اليقين: ص ۳۷۳. تفسير فرات: ص ۱۹۵.</ref> و «اصحابى» <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref> و «قومى»<ref>الاقبال: ص ۴۵۹  - ۴۵۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۱ ح ۵۱ .</ref> ؛ و گاهى همه مردم به طور عموم به عنوان كلمه «ناس»<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ۴۰ ح ۲۱۱. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۳۳۱. الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ .</ref> ذكر شده است.
 
در مواردى هم دو مورد با هم ذكر شده مثلاً فرموده است: »اخافُ قُرَيشاً وَ النّاسَ« .××× ۱ اليقين: ص ۳۷۳. ×××
 
 
شكى نيست كه منظور از همه مردم اكثريت آنان است، و افرادى همچون سلمان و ابوذر و مقداد پشتيبانان ولايت بوده‏اند و هيچ خوفى از جانب آنان متوجه مسئله غدير نبوده است.


در مواردى هم دو مورد با هم ذكر شده مثلاً فرموده است: «اخافُ قُرَيشاً وَ النّاسَ» .<ref>اليقين: ص ۳۷۳.</ref>


ولى اين مهم است كه بدانيم همان اكثريت مردم -  از جهت ترسى كه بر آنان بوده‏به چند گروه تقسيم مى‏شدند و همه از يك جهت مشكل نداشتند؛ كه توضيح اين مطلب در قسمت بعدى ذكر خواهد شد.
شكى نيست كه منظور از همه مردم اكثريت آنان است، و افرادى همچون سلمان و ابوذر و مقداد پشتيبانان ولايت بوده ‏اند و هيچ خوفى از جانب آنان متوجه مسئله غدير نبوده است.


ولى اين مهم است كه بدانيم همان اكثريت مردم -  از جهت ترسى كه بر آنان بوده‏به چند گروه تقسيم مى‏ شدند و همه از يک جهت مشكل نداشتند؛ كه توضيح اين مطلب در قسمت بعدى ذكر خواهد شد.


اما ذكر »قريش« و »اصحاب« ناظر به حضور گروه خاصِ توطئه‏گر در بين آنان است كه اين مطلب بعد از شهادت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله به خوبى آشكار شد و همه ديدند كه سردمداران سقيفه همه از قريش بيرون آمدند، و همانان كه نام »اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله« را بر پيشانى داشتند با سوء استفاده از همين عنوان كار خود را پيش بردند و اهداف شوم سقيفه را عملى ساختند.
اما ذكر «قريش» و «اصحاب» ناظر به حضور گروه خاصِ توطئه‏ گر در بين آنان است كه اين مطلب بعد از شهادت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله به خوبى آشكار شد و همه ديدند كه سردمداران سقيفه همه از قريش بيرون آمدند، و همانان كه نام «اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله» را بر پيشانى داشتند با سوء استفاده از همين عنوان كار خود را پيش بردند و اهداف شوم سقيفه را عملى ساختند.
 


ب. ترس از چه جهاتى؟
ب. ترس از چه جهاتى؟


براى اعلام ولايت در غدير، با در نظر گرفتن اقشار مختلف مردم، پيامبرصلى الله عليه وآله از جهات مختلفى مى‏ترسيد كه اين جهات به صراحت در روايات مفسِّر آيه »بَلِّغْ« آمده است. اين جهات در دو قسمت قابل بررسى است: اتفاقاتى كه ممكن بود با اعلان ولايت روى دهد، و ريشه‏هايى كه باعث چنين وقايعى مى‏شدند.
براى اعلام ولايت در غدير، با در نظر گرفتن اقشار مختلف مردم، پيامبرصلى الله عليه وآله از جهات مختلفى مى‏ ترسيد كه اين جهات به صراحت در روايات مفسِّر آيه «بَلِّغْ» آمده است. اين جهات در دو قسمت قابل بررسى است: اتفاقاتى كه ممكن بود با اعلان ولايت روى دهد، و ريشه‏ هايى كه باعث چنين وقايعى مى‏ شدند.


 
اما اتفاقاتى كه ممكن بود روى دهد -  على رغم اينكه ابتداءً جان حضرت در خطر احساس مى‏ شد -  ولى تكيه كلام حضرت بر جهاتى بود كه به حفظ دين مردم باز مى ‏گشت، اگر چه جان حضرت هم در خطر بود. آنچه به عنوان احساس خطر در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله آمده، هشت جهت است كه به ترتيبِ شدت آنها ذكر مى‏ شود:
اما اتفاقاتى كه ممكن بود روى دهد -  على رغم اينكه ابتداءً جان حضرت در خطر احساس مى‏شد -  ولى تكيه كلام حضرت بر جهاتى بود كه به حفظ دين مردم باز مى‏گشت، اگر چه جان حضرت هم در خطر بود. آنچه به عنوان احساس خطر در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله آمده، هشت جهت است كه به ترتيبِ شدت آنها ذكر مى‏شود:


جهت اول: نپذيرفتن و اطاعت نكردن و مخالفت
جهت اول: نپذيرفتن و اطاعت نكردن و مخالفت


اين كم‏ترين و ساده‏ترين برخورد كسانى بود كه ولايت على‏عليه السلام را قبول نمى‏كردند. يعنى با آنكه مى‏دانستند اين ولايت از طرف خداست، ولى به عنوان سرپيچى رسماً و علناً زير بار فرمان خدا نرفتنِ خود را اعلام مى‏كردند.
اين كم‏ترين و ساده‏ترين برخورد كسانى بود كه ولايت على‏ عليه السلام را قبول نمى ‏كردند. يعنى با آنكه مى‏ دانستند اين ولايت از طرف خداست، ولى به عنوان سرپيچى رسماً و علناً زير بار فرمان خدا نرفتنِ خود را اعلام مى‏ كردند.
 
 
اين مسئله در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله اينگونه آمده است: »انْ لا يُطيعُوا«××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱. ×××: »اطاعت نكنند« ، »انْ يُخالِفُونى«××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱. ×××: »با من مخالفت كنند« ، »انْ لا يَقْبَلُوا قَوْلى«××× ۳ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۳. احتجاج: ج ۱ ص ۷۰. روضة الواعظين: ص ۹۰. ×××: »سخن مرا نپذيرند« .


اين مسئله در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله اينگونه آمده است: «انْ لا يُطيعُوا» <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref>: «اطاعت نكنند» ، «انْ يُخالِفُونى» <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref>: «با من مخالفت كنند» ، «انْ لا يَقْبَلُوا قَوْلى»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۳. احتجاج: ج ۱ ص ۷۰. روضة الواعظين: ص ۹۰.</ref>: «سخن مرا نپذيرند» .


جهت دوم: تكذيب
جهت دوم: تكذيب


به اين معنى كه به آن حضرت در مطالبى كه مى‏فرمايد نسبت كذب دهند و بگويند: »اينها را از جانب خود مى‏گويى و در نسبت آن به خدا دروغ مى‏گويى« . اين پله دوم از عكس العمل‏هايى بود كه انتظار مى‏رفت گروهى از مخالفين ولايت در غدير با اين روش رو در روى حضرت بايستند.
به اين معنى كه به آن حضرت در مطالبى كه مى ‏فرمايد نسبت كذب دهند و بگويند: «اينها را از جانب خود مى‏ گويى و در نسبت آن به خدا دروغ مى ‏گويى» . اين پله دوم از عكس العمل ‏هايى بود كه انتظار مى‏ رفت گروهى از مخالفين ولايت در غدير با اين روش رو در روى حضرت بايستند.
 
 
اين جهت در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله با عبارات »مَخافَةَ تَكْذيبِ اهْلِ الافْكِ«××× ۴ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. ×××: »از ترس تكذيب اهل افترا« و »خَشْيَةَ تَكْذيبِ اهْلِ النِّفاقِ«××× ۵ كتاب سليم: ص ۲۰۰  - ۱۹۹. ×××: »براى حذر از تكذيب اهل نفاق« و »انْ يُكَذِّبُونى«××× ۶ امالى الصدوق: ص ۲۹۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷ ۴۰. ×××: »از ترس آنكه مرا تكذيب كنند« آمده است.


اين جهت در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله با عبارات «مَخافَةَ تَكْذيبِ اهْلِ الافْكِ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷.</ref>: «از ترس تكذيب اهل افترا» و «خَشْيَةَ تَكْذيبِ اهْلِ النِّفاقِ» <ref>كتاب سليم: ص ۲۰۰  - ۱۹۹.</ref>: «براى حذر از تكذيب اهل نفاق» و «انْ يُكَذِّبُونى» <ref>امالى الصدوق: ص ۲۹۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷ ۴۰.</ref>: «از ترس آنكه مرا تكذيب كنند« آمده است».


جهت سوم: اتهام
جهت سوم: اتهام


به اين معنى كه بگويند: پيامبرصلى الله عليه وآله مطرح كردن مسئله ولايت را بهانه‏اى قرار داده تا خاندانش را بر ما مسلط كند و حكومت را از دست ديگران خارج سازد. اين نوع برخورد -  كه بوى جاهليت مى‏دهد -  با سرعت بيشترى در اذهان عموم مردم جاى مى‏گيرد و پذيرفته مى‏شود.
به اين معنى كه بگويند: پيامبرصلى الله عليه وآله مطرح كردن مسئله ولايت را بهانه ‏اى قرار داده تا خاندانش را بر ما مسلط كند و حكومت را از دست ديگران خارج سازد. اين نوع برخورد -  كه بوى جاهليت مى‏ دهد -  با سرعت بيشترى در اذهان عموم مردم جاى مى‏ گيرد و پذيرفته مى‏ شود.
 
اين مسئله در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله با عبارات »انْ يَتَّهِمُونى«××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۹۶ ۳۹. ×××: »از ترس آنكه مرا متهم كنند« ، و »انْ يَقُولُوا: جاءَ بِابْنِ عَمِّهِ«××× ۲ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. ×××: »اينكه بگويند: پسر عموى خود را بر سر كار آورده« آمده است.


اين مسئله در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله با عبارات «انْ يَتَّهِمُونى» <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۹۶ ۳۹.</ref> : «از ترس آنكه مرا متهم كنند» ، و «انْ يَقُولُوا: جاءَ بِابْنِ عَمِّهِ» <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷.</ref>: «اينكه بگويند: پسر عموى خود را بر سر كار آورده» آمده است.


جهت چهارم: استهزاء و مسخره كردن
جهت چهارم: استهزاء و مسخره كردن


اين روش يكى از راه‏هاى ديرينه منافقين در برخورد با مقام والاى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، تا آنجا كه گاهى پشت سر حضرت با چشم و زبان خود اشاره‏هاى مسخره‏آميز مى‏كردند، و يا براى حضرت لقبى نامناسب شايع مى‏كردند مثل كلمه »اذُن« به معناى گوش كه ذكر خواهد شد.××× ۳ مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۸۶  - ۷۹ . ×××
اين روش يكى از راه ‏هاى ديرينه منافقين در برخورد با مقام والاى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، تا آنجا كه گاهى پشت سر حضرت با چشم و زبان خود اشاره ‏هاى مسخره ‏آميز مى‏ كردند، و يا براى حضرت لقبى نامناسب شايع مى‏ كردند مثل كلمه «اذُن» به معناى گوش كه ذكر خواهد شد. <ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۸۶  - ۷۹ .</ref>
 
 
پيامبرصلى الله عليه وآله در كلام خود اين مسئله را با اين جمله ياد مى‏كند: »لِعِلْمى بِحِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاسْلامِ«××× ۴ مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲. ×××: »به خاطر علمى كه درباره حيله‏هاى مسخره كنندگان اسلام دارم« .


پيامبرصلى الله عليه وآله در كلام خود اين مسئله را با اين جمله ياد مى‏ كند: «لِعِلْمى بِحِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاسْلامِ» <ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲.</ref> : «به خاطر علمى كه درباره حيله ‏هاى مسخره كنندگان اسلام دارم» .


جهت پنجم: تفرقه
جهت پنجم: تفرقه