پرش به محتوا

صحیفه ملعونه دوم: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸٬۷۶۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴۵: خط ۲۴۵:
با توجه به اين تحليل ‏ها معلوم شد كه چگونه برنامه‏هاى غصب خلافت در محرم سال يازدهم هجرى به فاصله كمتر از دو ماه از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله آماده شد. در فاصله باقيمانده، امضاكنندگان صحيفه به شدت سرگرم زيرسازى جامعه و آماده كردن فكرى مردم بر عليه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بودند، تا در موقعيت لازم بتوان خانه حضرت زهرا عليها السلام را آتش زد و با تازيانه به دختر پيامبر صلى الله عليه و آله حمله كرد!!
با توجه به اين تحليل ‏ها معلوم شد كه چگونه برنامه‏هاى غصب خلافت در محرم سال يازدهم هجرى به فاصله كمتر از دو ماه از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله آماده شد. در فاصله باقيمانده، امضاكنندگان صحيفه به شدت سرگرم زيرسازى جامعه و آماده كردن فكرى مردم بر عليه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بودند، تا در موقعيت لازم بتوان خانه حضرت زهرا عليها السلام را آتش زد و با تازيانه به دختر پيامبر صلى الله عليه و آله حمله كرد!!


راستى چگونه مى ‏توان عده ‏اى را آماده كرد كه با يك فرمان بر بيت وحى هجوم آورند و حضرت محسن‏ عليه السلام را با غلاف شمشير بكشند، و طناب بر گردن صاحب غدير بيندازند!!
راستى چگونه مى ‏توان عده ‏اى را آماده كرد كه با يک فرمان بر بيت وحى هجوم آورند و حضرت محسن‏ عليه السلام را با غلاف شمشير بكشند، و طناب بر گردن صاحب غدير بيندازند!!
 
== متن صحيفه ملعونه دوم<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۶ - ۱۲۹. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۱۰. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۹۳.</ref> ==
پس از نوشتن صحيفه ملعونه اول در مكه و پيش از غدير، سردمداران منافقين صحيفه تكميلى دوم در مدينه و پس از غدير نوشتند.
 
اين اساسنامه سقيفه به عنوان يك قانون‏نامه دائمى بر ضد غدير و امامان برگزيده الهى تنظيم شد. به همين جهت براى فريب مردم آن روز و نسل ‏هاى آينده، با حيله‏ گرى تمام در آن به آيات قرآن استشهاد كردند و از پايه‏ هاى مسلَّم اسلام به عنوان ابزارى بر ضد فرامين الهى استفاده كامل نمودند. اين نهايت فتنه‏ گرى اصحاب سقيفه را مى‏رساند كه اينچنين آينده ‏هاى دور و نزديک پيروان خود را پيش‏ بينى كرده ‏اند.
 
در چنين شرايطى افراد سرشناسى كه هر يک گروهى از مردم را تحت فرمان خود داشتند به پيمان نامه مزبور فرا خوانده شدند، و خيلى سريع ‏تر از آنچه انتظار مى‏رفت پاسخ مثبت دادند و در فاصله كمتر از پانزده روز از صحيفه اول، قانون‏ نامه اساسى منافقين به عنوان صحيفه ملعونه دوم تدوين شد و در مدينه در خانه ابوبكر به امضاى ۳۴ تن از سردمداران آنان رسيد كه عبارت بودند از:
 
ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابى ‏وقاص، ابوعبيده جراح، معاوية بن ابى‏ سفيان، عمرو بن عاص، ابوموسى اشعرى، مغيرة بن شعبه، اوس بن حدثان، ابوهريرة، ابوطلحه انصارى، ابوسفيان، عكرمة بن ابى‏جهل، صفوان بن اميه، سعيد بن عاص، خالد بن وليد، عياش بن ابى ‏ربيعه، بشير بن سعد، سهيل بن عمرو، حكيم بن حزام، صهيب بن سنان، ابوالاعور اسلمى، مطيع بن اسود مدرى و هشت نفر ديگر.
 
اين صحيفه را سعيد بن عاص با توافق عده مزبور در محرم سال يازدهم هجرى نوشت و سپس آن را به ابوعبيده جراح به عنوان امين و ناظر خود سپردند، و او آن را به مكه برد و كنار صحيفه اول در كعبه دفن كرد! متن پيمان نامه چنين است:
 
 
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
 
اين نوشته‏اى است كه عده‏اى از اصحاب محمد رسول‏اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شدند، همانان كه خداوند آنان را در كتاب خويش به لسان پيامبرش مدح كرده است. آنان پس از اين كه فكر و مشورت كردند متفق القول شدند، و اين صحيفه را با توجه به ايام گذشته و روزگارهاى باقيمانده نوشتند تا مسلمانانى كه بعد از آنان مى‏آيند به اين عده اقتدا كنند.
 
اما بعد، خداوند با منت و كرمش محمد را بر همه مردم مبعوث نمود براى دينى كه براى بندگانش انتخاب كرده بود. او وظيفه خود را ادا نمود و آنچه خدا به وى امر كرده بود تبليغ نمود و بر ما واجب كرد كه تمام آنها را بپا داريم.
 
تا زمانى كه دين را كامل و واجبات را واجب نمود و سنت‏ها را پايه گذارى كرد. آنگاه پروردگار پيشگاه خود را براى وى انتخاب كرد و او را با احترام و رضايت خاطر قبض روح نمود بدون اينكه كسى را براى بعد از خود به خلافت برساند!
 
پيامبر اختيار آن را بر عهده مسلمين گذاشت تا هر كس كه به فكر او و دلسوز بودنش اطمينان دارند براى خود انتخاب كنند. مسلمانان بايد به خوبى از پيامبر پيروى كنند همانطور كه خداوند فرموده است:
 
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ‏اللَّه أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّه وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ»: «براى شما نسبت به پيامبر پيروى نيكو لازم است براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميدوارند».
 
پيامبر كسى را به خلافت نرساند به دليل اينكه اين امر در يک خاندان مانند ارث ادامه پيدا نكند بدون اينكه بقيه مسلمين در آن سهيم باشند، و باعث دولتمندى اغنيا نشود تا كسى كه به خلافت رسيد نگويد: اين امر در اين خاندان از پدر به فرزند تا روز قيامت به ارث مى‏ رسد!
 
بر مسلمين واجب است كه پس از رحلت هر خليفه‏ اى، صاحب نظران جمع شوند و مشورت كنند و هر كس را كه مستحق خلافت ديدند امير خود نمايند و او را صاحب اختيار مسلمين قرار دهند؛ چرا كه بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ‏ماند.
 
اگر كسى از مردم ادعا كند كه رسول ‏اللَّه شخصى را به عنوان خليفه منصوب كرده و اسم و نسب او را معين نموده سخن باطلى گفته و حرفى زده كه اصحاب پيامبر خلاف آن را معتقدند و با جماعت مسلمين مخالفت كرده است.
 
اگر كسى ادعا كند كه خلافت پيامبر ارثى است و او اين امر را براى كسى به ارث مى ‏گذارد حرف محالى زده است؛ زيرا پيامبر فرموده است: «ما پيامبران ارث نمى‏ گذاريم و هر چه از ما بر جاى مى ‏ماند صدقه است».
 
اگر كسى ادعا كند كه خلافت جز براى يک نفر از بين مردم صلاحيت ندارد و منحصر در اوست و سزاوار ديگرى نيست براى اين كه پشت سر نبوت است؛ چنين كسى دروغ گفته است! زيرا پيامبر فرموده: «اصحاب من مانند ستارگانند، كه به هر كدام اقتدا كنيد هدايت خواهيد شد».
 
اگر كسى ادعا كند كه او مستحق خلافت و امامت به دليل خويشاوندى با پيامبر است و خلافت منحصر در او و فرزندانش مى‏باشد يعنى فرزند از پدر خلافت را به ارث مى ‏برد و اين در هر زمانى ادامه دارد و هيچ كس جز اينان صلاحيت ندارد و تا روز قيامت سزاوار آنهاست؛ چنين كسى هم دروغ گفته است هر چند كه نسب خويشاوندى نزديكى با پيامبر داشته باشد! زيرا خداوند فرموده است -  و كلام خدا بر همه حاكم است -: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ»: «با ارزش‏ ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست».
 
همچنين پيامبر فرموده است: «حقوق مسلمين مساوى است و پايين ‏ترين افراد هم مى‏ توانند درباره حقوق خود اقدام كنند. همه مسلمين يد واحد در برابر دشمنانشان هستند».
 
پس هر كس به كتاب خدا ايمان آوَرَد و به سنت پيامبر اقرار كند راهش مستقيم است و به سوى خدا پيش مى ‏رود و مسير صحيح را مى‏ پيمايد.
 
هر كس روش خليفه را قبول نكند مخالف حق و كتاب خداست و از جماعت مسلمين جدا شده است. او را بكشيد كه قتل او به صلاح امت است!!
 
همچنين پيامبر فرموده است: «هر كس در بين امت من -  در حالى كه متحد بودند -  آمد و قصد داشت تفرقه بيندازد او را به قتل برسانيد هر كس مى ‏خواهد باشد؛ چرا كه اتحاد رحمت و اختلاف عذاب است.
 
امت من هيچ گاه بر گمراهى متفق نخواهند شد و مسلمانان يد واحدى در برابر دشمنانشان هستند». بين مسلمين كسى اختلاف نمى‏ اندازد مگر اينكه تكروى مى ‏كند و دشمن آنهاست و به دشمنان مسلمانان كمک مى ‏كند. خدا و رسولش خون او را مباح و قتل او را حلال كرده‏ اند. الحمد للَّه ربّ العالمين.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۶ - ۱۱۱ و ج ۲۹ ص ۱۰۳ و ج ۳۰ ص ۲۷۱،۲۱۶.</ref>
 
== نتايج صحيفه ملعونه دوم بعد از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۸۰ - ۱۸۲.</ref> ==
اصحاب صحيفه طبق پيمانى كه با هم بسته بودند توانستند با كمک يكديگر مشكلات سقيفه را از سر راه بردارند و خليفه غاصبى را بر جاى پيامبر صلى الله عليه و آله بنشانند. ولى همبستگى پنج نفرى آنان در روزهاى غصب خلافت باعث شد تا اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بتواند پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله پرده از اسرار صحيفه ملعونه بردارد و حجت را بر مردم آن روز و نسل‏ هاى آينده اسلام براى چندمين بار تمام كند. در اين قسمت مسير آثار صحيفه را در روزهاى بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله پيگيرى مى ‏كنيم:
 
=== ۱. فيصله مشكل سقيفه به كمک صحيفه! ===
ابوبكر و عمر چنان براى غصب خلافت مجهز بودند، كه به محض شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله بى‏اعتنا به غسل و تدفين حضرت و در حالى كه جنازه حضرت در چند قدمى مسجد روى زمين بود، ماجراى سقيفه را فيصله دادند.
 
سعد بن عباده و حبّاب بن مُنذر و امثال آنان از رؤساى انصار كه بى‏خبر از همه جا به خيال خود براى حل و فصل مسئله خلافت آمده بودند، چنان غافلگير شدند كه در يک چشم بر هم زدن همه مسايل را تمام شده ديدند.
 
در حضور سعد بن عباده، همه شاهد بودند كه بشير بن سعيد و اسيد بن حضير دست بيعت با ابوبكر پيش آوردند و سعد را كه رئيس كل انصار بود نزد همه خوار كردند و حتى فرياد «سعد را بكشيد» از زبان عمر شنيده شد! آنها خبر نداشتند كه تمام اين برنامه ‏ها قبلاً توسط معاذ بن جبل تدارك ديده شده و اصحاب صحيفه همه اين نقشه ‏ها را از قبل آماده كرده ‏اند.
 
=== ۲. خليفه از پيش تعيين شده صحيفه بر فراز منبر ===
مردمِ بى ‏خبر از پشت پرده، به فاصله چند ساعت از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله، ابوبكر را بر فراز منبر ديدند در حالى كه عمر و ابوعبيده و بقيه امضاكنندگان صحيفه اول و دوم اطراف منبر را گرفته بودند و با او بيعت مى‏ كردند و براى خلافت تبريک مى ‏گفتند!!!
 
در پى آنان همه منافقينى كه به بهانه آخرين ديدار با پيامبر صلى الله عليه و آله از لشكر اسامه به مدينه بازگشته بودند و با دو دستِ ابوبكر بيعت مى‏ كردند. با فرمان بشير بن سعيد و اسيد بن حضير همه قبايل انصار نيز گروه گروه آمدند و با ابوبكر بيعت كردند.
 
اين گونه بود كه بدون هيچ زحمتى و در زمان كوتاهى همه مردم -  جز عده انگشت شمارى -  با ابوبكر -  بلكه با صحيفه ملعونه -  بيعت كردند.<ref>كتاب سليم: ص ۱۴۴.</ref>
 
=== ۳. بيعت اجبارى صاحب غدير با اصحاب صحيفه ===
چند روزى نگذشت كه مأموران سقيفه با در دست داشتن مدركى به نام صحيفه، صاحب غدير را كشان كشان براى بيعت اجبارى با ابوبكر به مسجد آوردند. آنان در حالى كه شمشيرها را بالاى سر او گرفته بودند دستور مى‏دادند كه هر چه زودتر با غاصب حق او بيعت كند!!
 
در لحظات بسيار حساسى كه آينه غدير در حال شكستن بود، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از زير شمشيرها ايام غدير را يادآور شد، كه آيا در آن روز با آن جمعيت بى‏ شمار خلافت براى من تعيين نشد؟
 
غاصبين خلافت پاسخ اين لحظه حساس را پيش‏ بينى كرده بودند، چرا كه هم رو در روى پيامبر صلى الله عليه و آله آن را گفتند و هم هنگام بيعت غدير آن را بر زبان آوردند، و هم در متن صحيفه ملعونه دوم آن را ثبت كردند.
 
اين بود كه ابوبكر بلافاصله گفت: آرى، پيامبر آن مطالب را درباره خلافت تو گفته ولى آن را نسخ كرده و گفته: «إن اللَّه لا يجمع لنا النبوة و الخلافة»: «خداوند نبوت و خلافت را براى ما جمع نمى‏ كند»! مى ‏بينيم كه غدير قابل انكار نبود، لذا عنوان منسوخ شدن غدير را با يک روايت جعلى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت دادند به ميان آوردند.
 
از ابوبكر سؤال شد كه آيا درباره اين حديث شاهدى هم دارد كه از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده باشد؟ از ميان آن همه جمعيت، فوراً چهار نفر براى شهادت برخاستند: عمر، ابوعبيده، معاذ بن جبل و سالم مولى ابى‏ حذيفه! مردم بى ‏خبر از نقشه ‏هاى پنهان با مسئله ‏اى جديد روبرو شده بودند كه قدرت فكر كردن را از آنان گرفته بود.
 
=== ۴. افشاى اسرار صحيفه ملعونه پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله ===
خداوند در آن فتنه سياه، توسط حجت عظماى خود على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام اتمام حجت نمود. در حالى كه شمشيرها بالاى سر على‏ عليه السلام آماده فرود بود و همه مى ‏ديدند و مى‏ شنيدند حضرت فرمود: «وفا كرديد به صحيفه ملعونه خود كه در كعبه بر سر آن هم‏ پيمان شديد، كه اگر خدا محمد را بكشد و يا بميرد اين خلافت را از ما اهل‏ بيت‏ عليهم السلام باز پس گيريد».
 
آنان كه هرگز انتظار چنين افشاگرى در آن موقعيت حساس را نداشتند، بى‏اختيار در پيشگاه مردم اقرار كردند؛ ابوبكر فوراً گفت: «تو از كجا مى ‏دانى؟! ما كه تو را از آن مطلع نكرده بوديم»!!!
 
ظاهراً اين مقدار اتمام حجت براى آن مردم كوردل كم بود كه نياز به شاهد بود. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فوراً فرمود: اى سلمان، اى ابوذر، اى مقداد، اى زبير، شما را به خدا و حق اسلام قسم مى‏ دهم كه آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه در حضور شما مى ‏فرمود: «اين پنج نفر -  كه نامشان را بخصوص ذكر كرد -  در كعبه بين خود صحيفه‏ اى نوشته ‏اند و پيمان بسته ‏اند كه اگر من كشته شدم يا مُردم خلافت را -  اى على -  از تو مانع شوند»؟!
 
اين چهار نفر شهادت دادند اين مطلب را از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اند، و اين يادگارِ روزى بود كه پس از امضاى صحيفه، پيامبر صلى الله عليه و آله خبر آن را به اين چند نفر از اصحاب خود داد.
 
آنان اضافه كردند كه تو از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدى كه اگر نقشه اينان اجرا شد به من امر مى‏ فرمايى چه كنم؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اگر يارانى يافتى با آنان جهاد كن و در مقابل آنان مقاوت كن، و اگر يارانى نيافتى دست نگهدار و خون خود را هدر مده.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۹۵،۲۷۴،۱۲۶،۱۲۵.</ref>
 
اين گونه بوده كه خداوند هيچ كس را در برابر غدير معذور نخواهد دانست، و همه دانستند و مى ‏دانند كه آنچه برنامه بلند مدت غدير را بر هم زد يک نقشه شوم مستمر و پيش‏ بينى شده بود، و در كنار همه اين نقشه ‏ها خداوند لحظه به لحظه حقايق را براى مردم روشن ساخت و كسى را در بى‏ خبرى و جهالت رها نكرد.


== پانویس ==
== پانویس ==