۲۲٬۰۱۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه در جمله «انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» مطرح كردن «انصار» و «اتباع» و «اشياع» در كنار رهبران آتش است: | آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه در جمله «انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» مطرح كردن «انصار» و «اتباع» و «اشياع» در كنار رهبران آتش است: | ||
=== انصارِ امامانِ آتش === | |||
نكته اول در جمله «انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» مطرح كردن «انصار» و «اتباع» و «اشياع» در كنار رهبران آتش است. | نكته اول در جمله «انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» مطرح كردن «انصار» و «اتباع» و «اشياع» در كنار رهبران آتش است. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۱: | ||
بايد اذعان داشت كه وقتى كسى ياور ابوبكر و عمر شد نتيجتاً بر ضد اميرالمؤمنين و صديقه كبرى عليهما السلام قيام كرده است و اين نهايت درجه يارى بر ضد خداوند است و بايد در انتظار بدترين سزاى الهى باشند. | بايد اذعان داشت كه وقتى كسى ياور ابوبكر و عمر شد نتيجتاً بر ضد اميرالمؤمنين و صديقه كبرى عليهما السلام قيام كرده است و اين نهايت درجه يارى بر ضد خداوند است و بايد در انتظار بدترين سزاى الهى باشند. | ||
=== اتباع امامانِ آتش === | |||
پس از «انصار» نوبت «اتباع» به معناى تابعين است. آنان كه نگذاشتند اين آتشِ برافروخته بر ضد اهل بيت عليهم السلام خاموش شود و اين راه را زنده نگاه داشتند و نسل هاى بعدى مسلمانان را بدان سو كشاندند؛ همچون تابعين واقعى پيامبر صلى الله عليه و آله كه نگذاشتند چراغ نورانى اسلام در نسل هاى بعدى خاموش شود. اتباع دومى پس از او نقشه بسيار دقيقى اجرا كردند تا عثمان خلافت را به دست گرفت و سقيفه ده سال ديگر به حيات خود ادامه داد. | پس از «انصار» نوبت «اتباع» به معناى تابعين است. آنان كه نگذاشتند اين آتشِ برافروخته بر ضد اهل بيت عليهم السلام خاموش شود و اين راه را زنده نگاه داشتند و نسل هاى بعدى مسلمانان را بدان سو كشاندند؛ همچون تابعين واقعى پيامبر صلى الله عليه و آله كه نگذاشتند چراغ نورانى اسلام در نسل هاى بعدى خاموش شود. اتباع دومى پس از او نقشه بسيار دقيقى اجرا كردند تا عثمان خلافت را به دست گرفت و سقيفه ده سال ديگر به حيات خود ادامه داد. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۲: | ||
روزى اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه به امام حسن عليه السلام دستور داد تا بين مردم اعلام كند: نماز تراويح كه در ماه رمضان به جماعت مى خوانند -و از بدعت هاى دومى و ممنوع و حرام است- مردم با شنيدن سخن امام حسن عليه السلام فرياد برآوردند: «واعمراه! واعمراه»! | روزى اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه به امام حسن عليه السلام دستور داد تا بين مردم اعلام كند: نماز تراويح كه در ماه رمضان به جماعت مى خوانند -و از بدعت هاى دومى و ممنوع و حرام است- مردم با شنيدن سخن امام حسن عليه السلام فرياد برآوردند: «واعمراه! واعمراه»! | ||
وقتى امام حسن عليه السلام نزد اميرالمؤمنين عليه السلام بازگشت حضرت پرسيد: اين صدا چيست؟ | وقتى امام حسن عليه السلام نزد اميرالمؤمنين عليه السلام بازگشت حضرت پرسيد: اين صدا چيست؟ | ||
عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، مردم فرياد مى زنند: «واعمراه! واعمراه» يعنى: اى عمر، به فرياد ما برس!! اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: برو و به مردم بگو: نمازتان را بخوانيد!<ref>تهذیب الاحکام: ج۳ ص۷۰ ح۲۲۷.</ref> و مى بينيم كه آن حضرت را وادار مى كردند كه از برداشتن بدعت هاى ابوبكر و عمر دست بردارد! | |||
=== اشیاع امامانِ آتش === | |||
«اشياع» كه جمع «شيعه» به معناى «پيرو» است، شامل همه كسانى مى شود كه در طول تاريخ به هر صورتى و در هر موقعيتى راه اولى و دومى را پذيرفته اند و قلباً يا لساناً و يا عملاً در راه پيشبرد اهداف سقيفه گام برداشته اند. اين عنوان محدوده زمانى و مكانى ندارد و تا آخرين روز دنيا ادامه خواهد يافت و در پرونده سقيفه نام همه پيروانشان ثبت خواهد شد. | «اشياع» كه جمع «شيعه» به معناى «پيرو» است، شامل همه كسانى مى شود كه در طول تاريخ به هر صورتى و در هر موقعيتى راه اولى و دومى را پذيرفته اند و قلباً يا لساناً و يا عملاً در راه پيشبرد اهداف سقيفه گام برداشته اند. اين عنوان محدوده زمانى و مكانى ندارد و تا آخرين روز دنيا ادامه خواهد يافت و در پرونده سقيفه نام همه پيروانشان ثبت خواهد شد. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۰: | ||
اين آيه از پنج بُعد قابل بررسى است: | اين آيه از پنج بُعد قابل بررسى است: | ||
=== متن خطبه غدير === | |||
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى ائِمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ. مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّه وَ انَا بَريئانِ مِنْهُمْ ... . ألا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ: | مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى ائِمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ. مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّه وَ انَا بَريئانِ مِنْهُمْ ... . ألا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ: | ||
اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى كنند و در روز قيامت كمک نمى شوند. اى مردم، همانا خدا و من از آنان بيزار هستيم ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه اند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶.</ref> | اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى كنند و در روز قيامت كمک نمى شوند. اى مردم، همانا خدا و من از آنان بيزار هستيم ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه اند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶.</ref> | ||
=== موقعیّت تاریخی === | |||
همان گونه كه خطابه غدير در معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام نقطه اوجى دارد و آن هنگامى است كه آن حضرت بر فراز دست پيامبر صلى الله عليه وآله قرار مى گيرد و جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» را اعلام مى فرمايد، در معرفى دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام و خلفاى غاصب نيز نقطه اوجى دارد كه كار به صراحت مى رسد، و آن نقطه همين جمله اى است كه در اين فراز از خطبه آمده و پيامبر صلى الله عليه و آله اصحاب صحيفه را به صراحت نام مى برد. مقدمه اين تصريح، [[اقتباس]] آيه ۴۱ سوره قصص در قرآن درباره غاصبين است كه با كلام حضرت تركيب شده است. | همان گونه كه خطابه غدير در معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام نقطه اوجى دارد و آن هنگامى است كه آن حضرت بر فراز دست پيامبر صلى الله عليه وآله قرار مى گيرد و جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» را اعلام مى فرمايد، در معرفى دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام و خلفاى غاصب نيز نقطه اوجى دارد كه كار به صراحت مى رسد، و آن نقطه همين جمله اى است كه در اين فراز از خطبه آمده و پيامبر صلى الله عليه و آله اصحاب صحيفه را به صراحت نام مى برد. مقدمه اين تصريح، [[اقتباس]] آيه ۴۱ سوره قصص در قرآن درباره غاصبين است كه با كلام حضرت تركيب شده است. | ||
=== موقعیّت قرآنی === | |||
اين آيه در ذيل تصوير اعتقادى داستان حضرت موسى عليه السلام و فرعون در قرآن آمده است، آنگاه كه آن حضرت با معجزات پروردگار نزد فرعون مى آيد و فرعون و فرعونيان او را ساحر مى پندارند و كار تا آنجا پيش مى رود كه فرعون مى گويد: «من براى شما خدايى جز خود نمى شناسم»! | اين آيه در ذيل تصوير اعتقادى داستان حضرت موسى عليه السلام و فرعون در قرآن آمده است، آنگاه كه آن حضرت با معجزات پروردگار نزد فرعون مى آيد و فرعون و فرعونيان او را ساحر مى پندارند و كار تا آنجا پيش مى رود كه فرعون مى گويد: «من براى شما خدايى جز خود نمى شناسم»! | ||
البته مدعى خدايى كه پشت سر اين ادعا مى گويد: «اى هامان، براى من بناى بلندى بساز كه از فراز آن تماشا كنم، تا شايد خداى موسى را ببينم!!» اينجاست كه خداوند از فرعون با عنوان امامى ياد مى كند كه به آتش دعوت مى نمايد و در آيه بعدى مى فرمايد: «در اين دنيا لعنت در پى آنان فرستاديم».<ref>اين آيه در مورد ديگرى از احاديث غدير آمده است. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۷۲، و نيز به خود اين آيه در عنوان «قرآن».</ref> | البته مدعى خدايى كه پشت سر اين ادعا مى گويد: «اى هامان، براى من بناى بلندى بساز كه از فراز آن تماشا كنم، تا شايد خداى موسى را ببينم!!» اينجاست كه خداوند از فرعون با عنوان امامى ياد مى كند كه به آتش دعوت مى نمايد و در آيه بعدى مى فرمايد: «در اين دنيا لعنت در پى آنان فرستاديم».<ref>اين آيه در مورد ديگرى از احاديث غدير آمده است. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۷۲، و نيز به خود اين آيه در عنوان «قرآن».</ref> | ||
=== تحلیل تاریخی === | |||
در تحليل اين آيه تركيبى از فرعونيت و صحيفه ملعونه بايد مورد بررسى قرار گيرد، و مناسب تر از همه ترسيم مسيرى است كه از صحيفه آغاز شد و به ادعاى الوهيت فرعونى انجاميد. | در تحليل اين آيه تركيبى از فرعونيت و صحيفه ملعونه بايد مورد بررسى قرار گيرد، و مناسب تر از همه ترسيم مسيرى است كه از صحيفه آغاز شد و به ادعاى الوهيت فرعونى انجاميد. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۲: | ||
در اينجا چند نكته قابل ذكر است: | در اينجا چند نكته قابل ذكر است: | ||
==== الف) سير صعودى نفاق در آغاز اسلام ==== | |||
«صحيفه» به معناى نوشته، اولين و اساسى ترين پيمان نام هاى بود كه بر ضد خلافت و امامت اميرالمؤمنين عليه السلام امضا شد. خط فكرى اين پيمان نامه از روزهاى آغازين ظهور اسلام در مكه نشأت گرفت و عده اى با نيت هاى سوء و با طمع در آينده جامعه اسلامى به پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند و از همان روز فكرهاى دور و درازى را در سر مى پروراندند و دائماً موقعيت ها را زير نظر داشتند. | «صحيفه» به معناى نوشته، اولين و اساسى ترين پيمان نام هاى بود كه بر ضد خلافت و امامت اميرالمؤمنين عليه السلام امضا شد. خط فكرى اين پيمان نامه از روزهاى آغازين ظهور اسلام در مكه نشأت گرفت و عده اى با نيت هاى سوء و با طمع در آينده جامعه اسلامى به پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند و از همان روز فكرهاى دور و درازى را در سر مى پروراندند و دائماً موقعيت ها را زير نظر داشتند. | ||
خط ۹۹: | خط ۹۳: | ||
هر چه به سال هاى آخر عمر حضرت نزديک تر مى شد عده منافقين بيشتر و اقدامات آنان علنى تر مى گشت و خطر آنان جدى تر احساس مى شد، تا آنجا كه اكثر آيات مربوط به منافقين در سال هاى اخير حيات حضرت نازل شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۲، و نيز به سورههاى آل عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، عنكبوت، احزاب، محمدصلى الله عليه وآله، فتح، مجادله، حديد، منافقين، و حشر مراجعه شود.</ref> | هر چه به سال هاى آخر عمر حضرت نزديک تر مى شد عده منافقين بيشتر و اقدامات آنان علنى تر مى گشت و خطر آنان جدى تر احساس مى شد، تا آنجا كه اكثر آيات مربوط به منافقين در سال هاى اخير حيات حضرت نازل شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۲، و نيز به سورههاى آل عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، عنكبوت، احزاب، محمدصلى الله عليه وآله، فتح، مجادله، حديد، منافقين، و حشر مراجعه شود.</ref> | ||
==== ب) اوج نفاق در حجةالوداع ==== | |||
در حجةالوداع اين خط فكرى به دو دليل وارد مرحله جديد و جدى شد. از يك سو پيامبر صلى الله عليه و آله رسماً نزديكى رحلت خود را اعلام فرمود كه براى منافقين به معناى فرا رسيدن زمان دقيق اجراى مقاصدشان بود. از سوى ديگر اعلان رسمى خلافت و جانشينى على عليه السلام بود كه براى آنان به عنوان زنگ خطر جدى به حساب مىآمد و ترس نقش بر آب شدن نقشه هايشان را داشتند. | در حجةالوداع اين خط فكرى به دو دليل وارد مرحله جديد و جدى شد. از يك سو پيامبر صلى الله عليه و آله رسماً نزديكى رحلت خود را اعلام فرمود كه براى منافقين به معناى فرا رسيدن زمان دقيق اجراى مقاصدشان بود. از سوى ديگر اعلان رسمى خلافت و جانشينى على عليه السلام بود كه براى آنان به عنوان زنگ خطر جدى به حساب مىآمد و ترس نقش بر آب شدن نقشه هايشان را داشتند. | ||
اين بود كه تصميم بر رسميت دادن برنامه هاى خود گرفتند و تشكيلات بهم پيوسته منافقين را تشكيل دادند تا براى روزهاى پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله آماده باش كامل داشته باشند. | اين بود كه تصميم بر رسميت دادن برنامه هاى خود گرفتند و تشكيلات بهم پيوسته منافقين را تشكيل دادند تا براى روزهاى پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله آماده باش كامل داشته باشند. | ||
==== ج) سردمداران خط نفاق و صحیفه ==== | |||
قبل از همه و پيش از اطلاع هر شخص ديگرى، اولى و دومى بنيان اين توطئه را ريختند و بين خود هم پيمان شدند كه هرگز در پيشبرد هدف خود كوتاه نيايند و كنار نكشند. هدف را هم در يک جمله حساب شده تابلو كردند كه «اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد نگذاريم خلافت و جانشينى او در اهل بيتش مستقر شود، اگر چه به ما هم نرسد».<ref>بحارالانوار: ج۱۷ ص۲۹ و ج۳۷ ص۱۱۴، ۱۳۵. کتاب سلیم: ص۳۴۶.</ref> | قبل از همه و پيش از اطلاع هر شخص ديگرى، اولى و دومى بنيان اين توطئه را ريختند و بين خود هم پيمان شدند كه هرگز در پيشبرد هدف خود كوتاه نيايند و كنار نكشند. هدف را هم در يک جمله حساب شده تابلو كردند كه «اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد نگذاريم خلافت و جانشينى او در اهل بيتش مستقر شود، اگر چه به ما هم نرسد».<ref>بحارالانوار: ج۱۷ ص۲۹ و ج۳۷ ص۱۱۴، ۱۳۵. کتاب سلیم: ص۳۴۶.</ref> | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۰۷: | ||
اين گروه پنج نفرى پس از اتمام اعمال حج، در مكه كنار كعبه جمع شدند و پيمان نامه اى را با هدف مذكور امضا كردند، و آن را داخل كعبه زير خاک پنهان نمودند تا سندى براى التزام عملى آنان به پيمانشان باشد، و ابوعبيده را هم ناظر بين خود قرار دادند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.</ref> و اين گونه بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير «اصحاب صحيفه» را امامانى معرفى كرد كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى كنند. | اين گروه پنج نفرى پس از اتمام اعمال حج، در مكه كنار كعبه جمع شدند و پيمان نامه اى را با هدف مذكور امضا كردند، و آن را داخل كعبه زير خاک پنهان نمودند تا سندى براى التزام عملى آنان به پيمانشان باشد، و ابوعبيده را هم ناظر بين خود قرار دادند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.</ref> و اين گونه بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير «اصحاب صحيفه» را امامانى معرفى كرد كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى كنند. | ||
==== د) افشای خبر صحیفه در سقیفه ==== | |||
خبر صحيفه ملعونه همچنان مكتوم بود تا لحظه اى كه در غوغاى سقيفه اميرالمؤمنين عليه السلام را به اجبار براى [[بیعت]] با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] آوردند، در حالى كه شمشيرها بر سر او گرفته و طناب بر گردن حضرت انداخته بودند! در آن حال كه مسجد پيامبر صلى الله عليه وآله مملو از جمعيت بود، حضرت فرمود: | خبر صحيفه ملعونه همچنان مكتوم بود تا لحظه اى كه در غوغاى سقيفه اميرالمؤمنين عليه السلام را به اجبار براى [[بیعت]] با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] آوردند، در حالى كه شمشيرها بر سر او گرفته و طناب بر گردن حضرت انداخته بودند! در آن حال كه مسجد پيامبر صلى الله عليه وآله مملو از جمعيت بود، حضرت فرمود: | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۱۸: | ||
هنگامى كه در غدير پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «بدانيد كه امامان دعوت كننده به آتش اصحاب صحيفه اند»، اکثریت مردم منظور حضرت را متوجه نشدند، ولى در روز بيعت اجبارى بود كه همه مردم از اسرار صحيفه و سقيفه با خبر شدند و حجت بر همگان تمام شد و اساس غصب خلافت روشن گرديد. | هنگامى كه در غدير پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «بدانيد كه امامان دعوت كننده به آتش اصحاب صحيفه اند»، اکثریت مردم منظور حضرت را متوجه نشدند، ولى در روز بيعت اجبارى بود كه همه مردم از اسرار صحيفه و سقيفه با خبر شدند و حجت بر همگان تمام شد و اساس غصب خلافت روشن گرديد. | ||
==== هـ) آمادگی مردم برای اجرای صحیفه ==== | |||
پس از امضاى صحيفه، مهمترين مرحله براى هدف تعيين شده گردآورى افراد لازم بود كه به عنوان لشكر ضد على عليه السلام بتواند وارد عمل شود. تشكيل اين سپاه كار مشكلى نبود، چرا كه بسيارى از تازه مسلمانان كسانى بودند كه پدران و اقوامشان در جنگ ها به دست على عليه السلام كشته شده بودند و كينه هايى از آن حضرت در دل داشتند. | پس از امضاى صحيفه، مهمترين مرحله براى هدف تعيين شده گردآورى افراد لازم بود كه به عنوان لشكر ضد على عليه السلام بتواند وارد عمل شود. تشكيل اين سپاه كار مشكلى نبود، چرا كه بسيارى از تازه مسلمانان كسانى بودند كه پدران و اقوامشان در جنگ ها به دست على عليه السلام كشته شده بودند و كينه هايى از آن حضرت در دل داشتند. | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۲۷: | ||
عده اى ديگر در اين فكر بودند كه اگر براى اسلام زحمتى كشيده اند پس بايد در آينده آن سهمى داشته باشند، و افكارى از اين دست كه جوشش آن در دلهاى تازه از جاهليت بيرون آمده، غضبِ جهالت را به فوران و طمع هاى رياست را به هيجان مى آورد. | عده اى ديگر در اين فكر بودند كه اگر براى اسلام زحمتى كشيده اند پس بايد در آينده آن سهمى داشته باشند، و افكارى از اين دست كه جوشش آن در دلهاى تازه از جاهليت بيرون آمده، غضبِ جهالت را به فوران و طمع هاى رياست را به هيجان مى آورد. | ||
==== و) صحيفه تكميلى دوم ==== | |||
در چنين شرايطى افراد سرشناسى كه هر يک گروهى از مردم را تحت فرمان خود داشتند به پيمان نامه مزبور فرا خوانده شدند، و خيلى سريعتر از آنچه انتظار مىرفت پاسخ مثبت دادند و در فاصله كمتر از پانزده روز از صحيفه اول، قانون نامه اساسى منافقين به عنوان صحيفه ملعونه دوم تدوين شد و در مدينه در خانه ابوبكر به امضاى ۳۴ تن از سردمداران آنان رسيد كه عبارت بودند از: | در چنين شرايطى افراد سرشناسى كه هر يک گروهى از مردم را تحت فرمان خود داشتند به پيمان نامه مزبور فرا خوانده شدند، و خيلى سريعتر از آنچه انتظار مىرفت پاسخ مثبت دادند و در فاصله كمتر از پانزده روز از صحيفه اول، قانون نامه اساسى منافقين به عنوان صحيفه ملعونه دوم تدوين شد و در مدينه در خانه ابوبكر به امضاى ۳۴ تن از سردمداران آنان رسيد كه عبارت بودند از: | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۷۰: | ||
خدا و رسولش خون او را مباح و قتل او را حلال كرده اند. الحمد للَّه ربّ العالمين.<ref>بحارالانوار: ج۲۸ ص۱۰۳، ۱۰۴.</ref> | خدا و رسولش خون او را مباح و قتل او را حلال كرده اند. الحمد للَّه ربّ العالمين.<ref>بحارالانوار: ج۲۸ ص۱۰۳، ۱۰۴.</ref> | ||
==== تحلیل اعتقادی ==== | |||
'''تحلیل اعتقادی اول''' | '''تحلیل اعتقادی اول''' | ||
اين اساس نامه [[سقیفه]] به عنوان يک قانون نامه دائمى بر ضد غدير و امامان برگزيده الهى تنظيم شد. به همين جهت براى فريب مردم آن روز و نسل هاى آينده، با حيله گرى تمام در آن به آيات قرآن استشهاد كردند و از پايه هاى مسلَّم اسلام به عنوان ابزارى بر ضد فرامين الهى استفاده كامل نمودند. اين نهايت فتنه گرى اصحاب سقيفه را مى رساند كه اينچنين آينده هاى دور و نزديک پيروان خود را پيش بينى كرده اند. | اين اساس نامه [[سقیفه]] به عنوان يک قانون نامه دائمى بر ضد غدير و امامان برگزيده الهى تنظيم شد. به همين جهت براى فريب مردم آن روز و نسل هاى آينده، با حيله گرى تمام در آن به آيات قرآن استشهاد كردند و از پايه هاى مسلَّم اسلام به عنوان ابزارى بر ضد فرامين الهى استفاده كامل نمودند. اين نهايت فتنه گرى اصحاب سقيفه را مى رساند كه اينچنين آينده هاى دور و نزديک پيروان خود را پيش بينى كرده اند. | ||
==== الف) سوء استفاده از عنوان مهاجر و انصار ==== | |||
از مدح مهاجرين و انصار در قرآن، به نفع اين چند نفرى كه اساس نامه سقيفه را تهيه كرده اند سوء استفاده شده، گويا همه مهاجرين و انصار از اين صحيفه باخبر بوده اند، در حالى كه آن را ۳۴ نفر مخفيانه و بدون اطلاع احدى از مهاجرين و انصار تدوين كرده اند. | از مدح مهاجرين و انصار در قرآن، به نفع اين چند نفرى كه اساس نامه سقيفه را تهيه كرده اند سوء استفاده شده، گويا همه مهاجرين و انصار از اين صحيفه باخبر بوده اند، در حالى كه آن را ۳۴ نفر مخفيانه و بدون اطلاع احدى از مهاجرين و انصار تدوين كرده اند. | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۸۲: | ||
آيا پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير خلافت را بر عهده مسلمين گذاشت؟ آيا حتى يک مورد وجود دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين مطلبى فرموده باشد تا مردم هم در اين جهت پيرو آن حضرت باشند؟!! | آيا پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير خلافت را بر عهده مسلمين گذاشت؟ آيا حتى يک مورد وجود دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين مطلبى فرموده باشد تا مردم هم در اين جهت پيرو آن حضرت باشند؟!! | ||
==== ب) استفاده از تعصبات جاهلی ==== | |||
گاهى از تعصبات جاهلى و عواطف مردم براى زير پا گذاشتن فرمان الهى سوء استفاده شده است. براى اين ادعا كه پيامبر صلى الله عليه و آله خليفه اى تعيين نكرده مسئله ارث بردن حكومت را مانند سلاطين مطرح كرده اند؛ در حالى كه درباره امامان عليهم السلام مسئله مربوط به انحصار چنين لياقتى در ايشان است و اينكه هيچ كس جز ايشان صلاحيت چنين مقامى را ندارد. | گاهى از تعصبات جاهلى و عواطف مردم براى زير پا گذاشتن فرمان الهى سوء استفاده شده است. براى اين ادعا كه پيامبر صلى الله عليه و آله خليفه اى تعيين نكرده مسئله ارث بردن حكومت را مانند سلاطين مطرح كرده اند؛ در حالى كه درباره امامان عليهم السلام مسئله مربوط به انحصار چنين لياقتى در ايشان است و اينكه هيچ كس جز ايشان صلاحيت چنين مقامى را ندارد. | ||
از سوى ديگر مسئله سهيم بودن همه مسلمين را در خلافت مطرح كرده اند در حالى كه خلافت بيت المال نيست تا همه در آن شريك باشند، بلكه انتخاب بهترين است كه توسط پروردگار انجام مى گيرد، و هيچ كس نمى تواند مانند خداوند بهترين را معين كند. | از سوى ديگر مسئله سهيم بودن همه مسلمين را در خلافت مطرح كرده اند در حالى كه خلافت بيت المال نيست تا همه در آن شريك باشند، بلكه انتخاب بهترين است كه توسط پروردگار انجام مى گيرد، و هيچ كس نمى تواند مانند خداوند بهترين را معين كند. | ||
==== ج) مطرح کردن خلافت به عنوان سلطنت ==== | |||
جهت ديگر ارتباط دادن خلافت با دولتمندى اغنياست. گويا خلافت سلطنتى است كه هر كس آن را به دست گرفت ثروت اندوزى را آغاز مى كند و اغنيا را گرد خود جمع مى كند! | جهت ديگر ارتباط دادن خلافت با دولتمندى اغنياست. گويا خلافت سلطنتى است كه هر كس آن را به دست گرفت ثروت اندوزى را آغاز مى كند و اغنيا را گرد خود جمع مى كند! | ||
لذا براى پيشگيرى از اين مشكل بايد خليفه عوض شود و در يک خاندان نماند تا همه ثروت نزد آنان نماند. البته حاكمان سقيفه چنين كردند و اين كارشان در زمان عثمان به اوج خود رسيد كه مردم بر او شوريدند و او را كشتند. | لذا براى پيشگيرى از اين مشكل بايد خليفه عوض شود و در يک خاندان نماند تا همه ثروت نزد آنان نماند. البته حاكمان سقيفه چنين كردند و اين كارشان در زمان عثمان به اوج خود رسيد كه مردم بر او شوريدند و او را كشتند. | ||
==== د) رأى اهل هر زمانى براى خود! ==== | |||
اينكه افزوده اند: «بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ماند»، تاريخ به خوبى نشان داده كه بر اهل هر زمانى آنكه صلاحيت خلافت را داشته مخفى مانده است! | اينكه افزوده اند: «بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ماند»، تاريخ به خوبى نشان داده كه بر اهل هر زمانى آنكه صلاحيت خلافت را داشته مخفى مانده است! | ||
چنانكه به جاى على بن ابى طالب عليه السلام كه از هر جهت صلاحيت خلافت داشت، نالايق ترين افراد جاى او را گرفتند. | چنانكه به جاى على بن ابى طالب عليه السلام كه از هر جهت صلاحيت خلافت داشت، نالايق ترين افراد جاى او را گرفتند. | ||
==== هـ) سوء استفاده از آیه تقوی ==== | |||
آيه كلى «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ» را در برابر كلام صريح پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير قرار دادن به معناى جسارت به ساحت مقدس خدا و رسول است. خداوند كه خلافت را منحصر در دوازده امام فرموده در واقع آنان را با تقوىترين مردم هر زمان معرفى نموده است. واقعاً بايد پرسيد: كداميک از خلفاى سقيفه نشان دادند كه با تقواترين مردم هستند؟ و بايد سؤال كرد: در زمان هر يک از ائمه عليهم السلام چه كسى را با تقوى تر از آن امام معصوم مى توان يافت؟ | آيه كلى «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ» را در برابر كلام صريح پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير قرار دادن به معناى جسارت به ساحت مقدس خدا و رسول است. خداوند كه خلافت را منحصر در دوازده امام فرموده در واقع آنان را با تقوىترين مردم هر زمان معرفى نموده است. واقعاً بايد پرسيد: كداميک از خلفاى سقيفه نشان دادند كه با تقواترين مردم هستند؟ و بايد سؤال كرد: در زمان هر يک از ائمه عليهم السلام چه كسى را با تقوى تر از آن امام معصوم مى توان يافت؟ | ||
==== و) سوء استفاده از تساوى حقوق مسلمين ==== | |||
اينكه حقوق همه مسلمين مساوى است، در برابر ظلم عظيمى است كه خلفاى سقيفه بر مردم روا داشتند و نگذاشتند حقوق همه مسلمانان حفظ شود، بلكه حق عده اى را حفظ كردند و حق عده اى ديگر را پايمال نمودند. | اينكه حقوق همه مسلمين مساوى است، در برابر ظلم عظيمى است كه خلفاى سقيفه بر مردم روا داشتند و نگذاشتند حقوق همه مسلمانان حفظ شود، بلكه حق عده اى را حفظ كردند و حق عده اى ديگر را پايمال نمودند. | ||
خط ۲۲۵: | خط ۲۰۷: | ||
پيداست كه امامت شايستگى هايى لازم دارد كه فقط با دارا بودن آنها كسى مى تواند در آن منصب قرار بگيرد، وگرنه خلفاى نالايق همان ثمرات شوم سقيفه را به دنبال خواهند داشت كه به آبروى اصل اسلام هم ضربه زدند و باعث شرمندگى خود و همه اهل اسلام در برابر ملل ديگر شدند. | پيداست كه امامت شايستگى هايى لازم دارد كه فقط با دارا بودن آنها كسى مى تواند در آن منصب قرار بگيرد، وگرنه خلفاى نالايق همان ثمرات شوم سقيفه را به دنبال خواهند داشت كه به آبروى اصل اسلام هم ضربه زدند و باعث شرمندگى خود و همه اهل اسلام در برابر ملل ديگر شدند. | ||
==== ز) سوء استفاده از اتحاد و عدم تفرقه ==== | |||
تمسک به «جماعت مسلمين» و خليفه اين چنينى را نماينده آنان معرفى كردن بهانه اى است براى ظلم آزادانه و بى قيد و شرط، به طورى كه هر كس در برابر آن قد عَلَم كرد به جرم مخالفت با جماعت مسلمين و بر هم زدن اتحادِ آنان بايد كشته شود! | تمسک به «جماعت مسلمين» و خليفه اين چنينى را نماينده آنان معرفى كردن بهانه اى است براى ظلم آزادانه و بى قيد و شرط، به طورى كه هر كس در برابر آن قد عَلَم كرد به جرم مخالفت با جماعت مسلمين و بر هم زدن اتحادِ آنان بايد كشته شود! | ||
باز مى بينيم از جعل و تحريف فرمايشات پيامبر صلى الله عليه و آله ابا نداشته اند و به آن حضرت نسبت داده اند كه «امّت من هيچگاه بر گمراهى متفق نخواهند شد»، در حالى كه حتى به اقرار اهل سقيفه بارها و بارها امت بر باطل متفق شده اند، تا آنجا كه يزيد را پذيرفته اند و حسين عزيزعليه السلام را سر بريده اند! آيا اين اتحاد مردم بر حق بوده است؟ آيا بايد چشم و گوش بسته پيرو چنين اتحادى شد؟! | باز مى بينيم از جعل و تحريف فرمايشات پيامبر صلى الله عليه و آله ابا نداشته اند و به آن حضرت نسبت داده اند كه «امّت من هيچگاه بر گمراهى متفق نخواهند شد»، در حالى كه حتى به اقرار اهل سقيفه بارها و بارها امت بر باطل متفق شده اند، تا آنجا كه يزيد را پذيرفته اند و حسين عزيزعليه السلام را سر بريده اند! آيا اين اتحاد مردم بر حق بوده است؟ آيا بايد چشم و گوش بسته پيرو چنين اتحادى شد؟! | ||
==== ح) چراغ سبز صحیفه برای پیروان سقیفه ==== | |||
آنچه در فرازهاى صحيفه ملعونه دوم ديده مى شود زيربناهايى بود كه توسط بنيان گذاران سقيفه به عنوان چراغ سبز براى پيروانشان از يک سو و چراغ خطر براى آنان از سوى ديگر پى ريزى شد؛ و بعدها احاديث جعلى بر اين مبنا ساخته شد تا خلافتى كه استمرار همان خط و ضد امامان غدير بود بتواند به حيات خود ادامه دهد و سد راه هميشه غدير باشد. | آنچه در فرازهاى صحيفه ملعونه دوم ديده مى شود زيربناهايى بود كه توسط بنيان گذاران سقيفه به عنوان چراغ سبز براى پيروانشان از يک سو و چراغ خطر براى آنان از سوى ديگر پى ريزى شد؛ و بعدها احاديث جعلى بر اين مبنا ساخته شد تا خلافتى كه استمرار همان خط و ضد امامان غدير بود بتواند به حيات خود ادامه دهد و سد راه هميشه غدير باشد. | ||
==== تحلیل اعتقادی دوم ==== | |||
اكنون نوبت آن است كه ارتباط فرعونيت با صحيفه ملعونه روشن گردد. آنچه از فرعون معروف است و به عنوان شاخص ترين جهت او بايد نشان داده شود ادعاى خدايى اوست، كه قرآن بدان تصريح دارد و در تواريخ مختلف هم ثبت شده است. | اكنون نوبت آن است كه ارتباط فرعونيت با صحيفه ملعونه روشن گردد. آنچه از فرعون معروف است و به عنوان شاخص ترين جهت او بايد نشان داده شود ادعاى خدايى اوست، كه قرآن بدان تصريح دارد و در تواريخ مختلف هم ثبت شده است. | ||
خط ۲۴۷: | خط ۲۲۶: | ||
هم روايات در اين باره وارد شده و هم عملاً اين عنوان را نشان داده اند! | هم روايات در اين باره وارد شده و هم عملاً اين عنوان را نشان داده اند! | ||
==== الف) فرعونیت سقیفه در آغاز ==== | |||
فرعونيت عملى به اين شرح است كه بزرگترين فرمان خدا را كه ولايت و خلافت و امامت اهل بيت عليهم السلام بود علناً زير پا گذاشتند و نه تنها از آن سر بر تافتند بلكه در برابر خداوند خليفه اى معرفى كردند، و تا آنجا پيش رفتند كه خليفة اللَّه را به بيعت با خليفه خود اجبار نمودند؛ و اين گونه به پروردگار نشان دادند كه ما اراده خود را بر كرسى نشانديم و امر تو را بر زمين زديم، اگر چه در واقع خداوند بود كه به آنان مهلت مى داد همان گونه كه به فرعون مهلت داد. | فرعونيت عملى به اين شرح است كه بزرگترين فرمان خدا را كه ولايت و خلافت و امامت اهل بيت عليهم السلام بود علناً زير پا گذاشتند و نه تنها از آن سر بر تافتند بلكه در برابر خداوند خليفه اى معرفى كردند، و تا آنجا پيش رفتند كه خليفة اللَّه را به بيعت با خليفه خود اجبار نمودند؛ و اين گونه به پروردگار نشان دادند كه ما اراده خود را بر كرسى نشانديم و امر تو را بر زمين زديم، اگر چه در واقع خداوند بود كه به آنان مهلت مى داد همان گونه كه به فرعون مهلت داد. | ||
خط ۲۵۷: | خط ۲۳۵: | ||
آيا ادعاى خدايى عملاً بالاتر از اين مى تواند باشد؟ آيا فرعون توانست تا چنين مراحلى پيش رود؟ | آيا ادعاى خدايى عملاً بالاتر از اين مى تواند باشد؟ آيا فرعون توانست تا چنين مراحلى پيش رود؟ | ||
==== ب) فرعونیت سقیفه در روزگار قدرت ==== | |||
اينها در روزهايى بود كه محتاطانه ادعاى خدايى مى كردند، و روزى كه بر كرسى قدرت تكيه زدند چنان با جهلشان بى باكانه در همه فرامين الهى با پروردگار به ضديت برخاستند كه بدعت در احكام دين را امرى عادى تلقى كردند. | اينها در روزهايى بود كه محتاطانه ادعاى خدايى مى كردند، و روزى كه بر كرسى قدرت تكيه زدند چنان با جهلشان بى باكانه در همه فرامين الهى با پروردگار به ضديت برخاستند كه بدعت در احكام دين را امرى عادى تلقى كردند. | ||
خط ۲۶۹: | خط ۲۴۶: | ||
خلاصه اينكه عملاً ادعاى خدايى را به آنجا رساندند كه هر كارى بر خلاف قرآن هم مى كردند، به جاى آنكه منقصتى براى آنان باشد به حساب فضيلت گذاشته مى شد؛ و مردم را اين گونه به تقدم خود بر خداوند قانع كرده بودند. | خلاصه اينكه عملاً ادعاى خدايى را به آنجا رساندند كه هر كارى بر خلاف قرآن هم مى كردند، به جاى آنكه منقصتى براى آنان باشد به حساب فضيلت گذاشته مى شد؛ و مردم را اين گونه به تقدم خود بر خداوند قانع كرده بودند. | ||
==== ج) شکایات علی علیه السلام از فرعونیت سقیفه ==== | |||
اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان شكايت از فرعونيت سقيفه مى فرمايد: به خدا قسم، زمامداران قبل از من امور عظيمى را انجام دادند كه در آنها عمداً با پيامبر صلى الله عليه و آله مخالفت كردند.<ref>کتاب سلیم: ص۲۶۲.</ref>و نیز می فرماید: | اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان شكايت از فرعونيت سقيفه مى فرمايد: به خدا قسم، زمامداران قبل از من امور عظيمى را انجام دادند كه در آنها عمداً با پيامبر صلى الله عليه و آله مخالفت كردند.<ref>کتاب سلیم: ص۲۶۲.</ref>و نیز می فرماید: | ||
خط ۲۸۱: | خط ۲۵۷: | ||
و از همين جاست كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «روز قيامت امت من در پنج گروه نزد من وارد مى شوند: يک دسته گروهِ فرعون امت است...».<ref>الیقین: ص۳۶۴، ۴۴۴. مراجعه شود به کتاب: غدیر در قرآن: ج۳ ص۱۷۷.</ref> | و از همين جاست كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «روز قيامت امت من در پنج گروه نزد من وارد مى شوند: يک دسته گروهِ فرعون امت است...».<ref>الیقین: ص۳۶۴، ۴۴۴. مراجعه شود به کتاب: غدیر در قرآن: ج۳ ص۱۷۷.</ref> | ||
==== د) فرعون سقیفه در برابر ابلیس ==== | |||
معناى اين خودكامگى و قد عَلَم كردن در برابر پروردگار را از اين حديث به خوبى در مى يابيم: | معناى اين خودكامگى و قد عَلَم كردن در برابر پروردگار را از اين حديث به خوبى در مى يابيم: | ||
خط ۳۰۱: | خط ۲۷۶: | ||
اين آيه و دعاى مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است: | اين آيه و دعاى مربوط به آن از دو بُعد قابل بررسى است: | ||
==== متن دعا ==== | |||
يكى از فرازهاى دعاى بعد از نماز عيد غدير چنين است: | يكى از فرازهاى دعاى بعد از نماز عيد غدير چنين است: | ||
خط ۳۰۹: | خط ۲۸۳: | ||
پروردگارا، از تو كامل شدن نعمتت را بر ما مى خواهم... ، و مرا از تكذيب كنندگانِ دعوت كننده به آتش قرار مده؛ آنان كه با اوليائشان در روز قيامت از نكوهش شدگانند. | پروردگارا، از تو كامل شدن نعمتت را بر ما مى خواهم... ، و مرا از تكذيب كنندگانِ دعوت كننده به آتش قرار مده؛ آنان كه با اوليائشان در روز قيامت از نكوهش شدگانند. | ||
==== نتیجه اعتقادی ==== | |||
دو قسمت از آيه در دعاى مزبور با تغييرى در عبارت - كه مقتضاى سياق دعا بوده - آورده شده است: يكى دعوت به آتش و ديگرى مقبوح بودن دشمنان ولايت اهل بيت عليهم السلام. | دو قسمت از آيه در دعاى مزبور با تغييرى در عبارت - كه مقتضاى سياق دعا بوده - آورده شده است: يكى دعوت به آتش و ديگرى مقبوح بودن دشمنان ولايت اهل بيت عليهم السلام. | ||
خط ۳۳۷: | خط ۳۱۰: | ||
از اينجاست كه در غدير، آينده اى نگران كننده به عنوان زنگ خطر در گوش مردم به صدا در آمد. اين مهم به گونه هاى مختلفى به مردم ارائه شد و از حد تصريح هم گذشت؛ و شايد بتوان ادعا كرد كه نيمى از وقت غدير صرف اين جهت شد. نمونه هاى بارز اين مسئله را در دو جلوه مى توان ديد: | از اينجاست كه در غدير، آينده اى نگران كننده به عنوان زنگ خطر در گوش مردم به صدا در آمد. اين مهم به گونه هاى مختلفى به مردم ارائه شد و از حد تصريح هم گذشت؛ و شايد بتوان ادعا كرد كه نيمى از وقت غدير صرف اين جهت شد. نمونه هاى بارز اين مسئله را در دو جلوه مى توان ديد: | ||
=== پيشگويى از امامان ضلالت === | |||
صراحت به ظهور امامان ضلالت و انحراف بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله و مقابله آنان با امامان معرفى شده در غدير و حتى غلبه آنان، مردم را متوجه خطر جدى مى نمود. | صراحت به ظهور امامان ضلالت و انحراف بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله و مقابله آنان با امامان معرفى شده در غدير و حتى غلبه آنان، مردم را متوجه خطر جدى مى نمود. | ||
==== پيشگويى از نفاق و ضعف ايمان مردم بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله ==== | |||
تصريح به نفاق گروه هايى از مردم و ضعف ايمان عده اى ديگر كه به راحتى در اختيار امامان ضلالت قرار مى گيرند، و به عنوان اعوان و ياران گمراهى زمينه را براى غلبه ضد اسلام از درون آماده مى كنند، بيدار باشى ديگر از غدير بود. | تصريح به نفاق گروه هايى از مردم و ضعف ايمان عده اى ديگر كه به راحتى در اختيار امامان ضلالت قرار مى گيرند، و به عنوان اعوان و ياران گمراهى زمينه را براى غلبه ضد اسلام از درون آماده مى كنند، بيدار باشى ديگر از غدير بود. | ||
خط ۴۵۸: | خط ۴۲۹: | ||
يكى از نتايج آن بلكه از همه مهمتر اين است كه لازمه اثبات چنين محتواى بلندى، عدم مشروعيت هر ولايتى بدون اذن پروردگار متعال و با انتخاب غير خداوند است كه خط بطلان بر هر دين و مذهبى مى كشد كه غير از ولايت اهل بيت عليهم السلام را پذيرفته باشند. | يكى از نتايج آن بلكه از همه مهمتر اين است كه لازمه اثبات چنين محتواى بلندى، عدم مشروعيت هر ولايتى بدون اذن پروردگار متعال و با انتخاب غير خداوند است كه خط بطلان بر هر دين و مذهبى مى كشد كه غير از ولايت اهل بيت عليهم السلام را پذيرفته باشند. | ||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == |